PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بچه كه بودم به من آموختند/فحش نباید بدهی گوسفند ... !!



Sara12
12-15-2010, 04:46 PM
بچه كه بودم به من آموختند/فحش نباید بدهی گوسفند ... !! بچه كه بودم به من آموختند
فحش نباید بدهی گوسفند

بی ادبی بوده از این خانه دور .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=55543)
حرف ركیكی نزنی بی شعور

بچه ی همسایه به من فحش داد
پند پدر مادرم آمد به یاد

بر دهنش مشت ادب كوفتم
البته با غیظ و غضب كوفتم

شب كه پدر قصه ی ما را شنید
نوبت آموزه دوم رسید

پای مرا بست به یك ریسمان
بر كفل و بر كف پایم زنان –

گفت نباید به كسی زور گفت
من چه كنم با توی گردن كلفت

بچه كه بودم پدرم یاد داد
عشق بورزم به نبات و جماد

عشق به سوراخ ازن فی المثل
عشق به بوی خوش زیر بغل

عشق به انسان و طبیعت ، گیاه
عشق به ارتش به بسیج و سپاه

عشق به هم نوع ولو دشمنت
عشق به هر كس شده ، حتی زنت

عشق به مفرد به مثنی به جمع
عشق به اینها كه رساندم به سمع

تربیتم سیر صعودی گرفت
هیكل من رشد عمودی گرفت

ریش و سبیلی به هم آمیختم
زشت شدم تیغ زدم ریختم

ریختم از صورت خود پشم را
باز عیان كرد پدر خشم را

فرصت اندرز و نصیحت نبود
چاره به جز فحش و فضیحت نبود

گفت: پسر ریش تراشیده ای
نفله ! مگر دختر ترشیده ای

كافر حربی شده ای ظاهرا
قرتی و غربی شده ای ظاهرا

بر سر این صورت صافت مباد
مورچه ای می بكند بكس باد

صورت سیرابی و بی ریش تو
عین حرام است و نجس ، دور شو

تا نشدی مومن و اهل ثواب
زیر پل و روی مقوا بخواب

رفتم و ریشم كه به زانو رسید
برگشتم پیش پدر رو سپید

دید كه تی شرت به تن كرده ام
پارچه ای زرت به تن كرده ام

گفت: مگر پارچه كم داشتی
لخت و پتی آمده ای آشتی

این كه شمایی پسر بنده نیست
كسوت كفار برازنده نیست

پیرهن و دكمه ی تقوات كو؟
سبحه و انگشتر و اینهات كو؟

هیزم دوزخ شده ای نره خر
زود برو پیرهنی نو بخر .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=55543)

مختصری بود ز بسیارها
این همه مشتی است ز خروارها

منحنی تربیتم رشد كرد
حیثیت و شخصیتم رشد كرد

حاصل این شیوه ارزنده ، من
این من خوش ذوق ولی بد دهن...