emad176
12-12-2010, 02:58 PM
زبانشناسی جنسیت یکی از شاخه های مورد توجه در حوزه جامعه شناسی زبان است که به مطالعه تأثیر متغیر جنسیت بر ایجاد گوناگونی های زبانی می پردازد. از آنجا که بیشتر مفاهیم اجتماعی - فرهنگی و از جمله مفهوم جنسیت، مفاهیمی چند بعدی هستند، برداشت های تک بعدی و مطلق از این مفاهیم منجر به نوعی سطحی نگری به ویژه در حوزه های پژوهشی می شود. هدف این مقاله در درجه اول معرفی لایه های مختلف زبانشناسی جنسیت و به بیان دیگر جنبه های مختلف مسائل زبان و جنسیت است. سپس با تمهید این پایگاه نظری می کوشیم که وضعیت این رشته مطالعاتی نوپا را در پژوهش های ایرانیان روشن نماییم. اما این حوزه مطالعاتی نقیصه های متعددی دارد که از جمله آنها محدودنگری غیرروششناختی، نادیده انگاشتن نظریههای جنسیتی مطرح، در نظر گرفتن «بافت» به عنوان چند متغیر اجتماعی مجزا از هم و نه به عنوان شبکهای از رابطهها، در نظر گرفتن رفتار زبانی مردانه به عنوان هنجار می باشد.
یک) مقدمه
یکی از موضوعات مورد توجه در حوزه میان رشته ای زبانشناسی اجتماعی و یا جامعه شناسی زبان، زبان و جنسیت یا به تعبیر تخصصی تر زبانشناسی جنسیت [1] است. عنوان «زبان و جنسیت» در ظاهر ساده است تا آنجا که ممکن است تصور شود، دیگر نیازی به پژوهش در این حوزه وجود ندارد. حتی علاقه مندان به این حوزه نیز به طور معمول به ذکر چند تفاوت مشهور (و بعضاً نادرست) بین کاربردهای زبانی دو جنس قناعت می کنند و موضوع به همین جا ختم می شود. از دیدگاه زبانشناسی پرداختن به تاثیر متغیـــر جنسیت بر زبان موجه و ضروری است چون زبانشناس را قادر به توصیف دقیق تر زبان می کند. از دیگر سو پژوهش در این موضوع از دیدگاه جامعه شناسی ضرورت می یابد چرا که راهی برای آگاهی از جایگاه جنسیت ها در جوامع و تاثیر متقابــل آنها در شکل گیری ارتباط است. در واقع جامعه شناسان با کسب این نوع آگاهی ها زمینه را برای کار برنامه ریزان اجتماعی فراهم می آورند. هدف این مقاله در درجه اول ترسیم تصویری دقیق از حوزه وسیع زبانشناسی جنسیت و ابعاد مختلف آن است. به بیان دیگر، می خواهیم بدانیم حوزه مطالعاتی زبانشناسی جنسیت به چه مسائلی می پردازد.در درجه دوم به بررسی ضرورت های پژوهشی این حوزه در ارتباط با زبان فارسی خواهیم پرداخت. به نظر می رسد که آرائی غیر علمی درباره رابطه متغیر جنسیت و زبان در میان عوام و نیز متخصصان وجود دارد که معمولاً بدیهی و مسلم تلقی می شود. با پژوهش هایی از این قسم می توان به واقعیت این رابطه در ابعاد مختلف پی برد و در نتیجه اقدام به اصلاح و بازسازی آراء افراد و گروه ها نمود. در واقع اطلاع از واقعیت وضع موجود شیوه تاثیرگذاری متغیر جنسیت بر زبان برنامه ریزان اجتماعی و نیز برنامه ریزان زبان را قادر به اعمال تغییرات و تاثیرات جهت دار و سودمند خواهد نمود. پرسش های این پژوهش عبارتند از:
مطالعه درباره موضوع زبان و جنسیت مستلزم پرداختن به چه مؤلفه هایی است؟ مطالعه درباره زبان و جنسیت به طور خاص در مورد زبان فارسی و یا در مورد جامعه ایرانی اکنون در چه موقعیتی است؟ به بیان دیگر پایگاه مطالعاتی این موضوع در ارتـباط با زبان فارسی و جامعه ایرانی چه وضعیتی دارد و انجام چه نوع پژوهش هایی مورد نیاز است؟
دو) مروری بر پیشینه زبانشناسی جنسیت
یک از دو )مطالعات غیرایرانیان
پژوهش های حوزه زبانشناسی جنسیت از اوایل دهه 70 میلادی آغاز گشت. این نوع پژوهش ها در آغاز بیشتر معطوف به بررسی تاثیر متغیر جنسیت در رفتار کلامی افراد در سطح آوایی و نیز شیوه تعامل بود (Wodak & Benke:2007). ساپیر(1929)، لباو(1972)، لیکاف(1973)، برند(1975)، دوبوا و کراچ(1975)، براور و دیگران (1979)، براگین(1981)، ترادگیل(1983)، بارون(1986)، کامرون و دیگران(1989)، آرلیس(1991)، درالیک(1993)، جیمز و کلارک(1993)، تانن(1995)، روماین(1999)، میلز(2003)، گوردن(2003) و وارداف(2006) از جمله افرادی هستند که درباره زبان شناسی جنسیت پژوهش هایی انجام داده اند. از آنجا که در آثار تانن(1995)، وارداف(2006) و وداک و بنکه(2007) می توان به اهم موضوعات مطرح شده در این حوزه دست یافت در زیر به ذکر فهرست وار موضوعات مطرح شده در این دو اثر می پردازیم.
تانن به زبانشناسی جنسیت از منظر گفتمانی می پردازد. او معتقد است که برقراری ارتباط فقط به معنای ادای منظور و مقصود نیست، بلکه کیفیت ادای مقصود (فارغ از معنای آن) که معمولاً تحت تاثیر بافت فرهنگی یک جامعه است در شکل دهی به مقصـود نهایی بسیار مهم است(Tannen, 1995:p138). وی یکـی از عـوامل دوام سبک های ویژه گفتاری هر یک از دو جنس را تمایل هر یک به برقراری ارتباط بیشتر با همجنسان خود می داند (Ibid, p139).
وارداف با تمایز گذاشتن میـــان «جنس زیست شناختی» و «جنسیت فرهنگی ـ اجتماعی»، مسئله جنسیت در زبان را بیشـــتر پدیده ای فرهنگی و بافت محور تلقی می کند (Wordhaugh,2006: p315-316). با این حال وی قائل به دو نظام جنسیتی طبیعی و دستوری در زبان ها می شود (Ibid, p320). بـــه علاوه او به تفاوت های آوایی و زبرزنجیری، واژگانی، دستوری، معنایی و گفتمانی یا ارتباطی نیز اشاره می کند (Ibid, p318-320). او به سه رویکرد غالب برای توجیه تفاوت های زبانی در دو جنس به شرح زیر اشاره می کند: تفاوت زیست شناختی زن و مرد، تسلط مرد بر زن و تفاوت اجتماعی زن و مرد. در رابطه با تفاوت های اجتماعی زن و مرد به گرایشات دو جنس به موضوعات متفاوت برای گفتگو اشاره می کند و تفصیل یا اختصار در کلام را ناشی از علائق زیربنایی هر یک می داند. سپس به استراتژی های ارتباطی نظیر بحث و مجادله، واکنش نشان دادن (سوال کردن، تشویق به صحبت کردن، تایید)، قطع گفتار، اهداف مختلف آن (همدلی، کنترل و مانند آن) و تفاوت آن در دو جنس می پردازد (Ibid, p326). به هر ترتیب، او اظهار نظرهای قاطعانه و بدون توجه به بافت را در مورد هر نوع مقایسه بین دو جنس مردود می داند. مبحث دیگری که وارداف مطرح می کند، مبحث جنسیت زدگی و امکان برنامه ریزی جنسیتی زبان هاست.
وارداف معتقد است با تغییر صوری زبان ها نمی توان به تحولی اساسی در جهت رفع تبعیض های جنسیتی دست یافت. به نظر او این تبعیض ها وقتی رفع می شوند که مبانی فکری زنان و مردان تغییر کرده باشد (Ibid, p331).
دو از دو) مطالعات ایرانیان
مدرسی در توجیه تفاوت های زبانی زن و مرد بیشتر قائل به تفاوت های اجتماعی این دو گروه می باشد (مدرسی، 1368: صص170-160). او می گوید چون هر یک از دو جنس در برخی حوزه های فعالیتی فعال تر از جنس دیگر است، اصطلاحات مربوط به آن حوزه مردانه و یا زنانه تلقی می شود. مدرسی به الگوهای زبانی ویژه دو جنس نیز اشاره می کند و معتقد است که در صورتی که زنان و مردان هر جامعه از این الگوها پیروی نکنند، پایگاه اجتماعی ویژه خود را از دست خواهند داد و یا لااقل مورد تمسخر قرار خواهند گرفت. مدرسی به تفاوت میزان تفاوت های جنسیتی زبان های مختلف نیز اشاره می کند (همان، ص162). او به نقل از لیکاف پایگاه اجتماعی زنان را بی ثبات تر و متزلزل تر از مردان دانسته و انعکاس این پایگاه های اجتماعی را در زبان جستجو می کند (همان، صص 169-168). از جمله تفاوت های منظر گفتمانی زنان و مردان به این نکته اشاره می کند که زنان معمولاً از موضعی پرسشگر، مردد و حمایت طلب سخن می گویند درحالی که مردان از مواضعی پرخاشگرانه، رقیبانه و کنترل کننده گفتگو می کنند.
پاک نهاد جبروتی در توجیه تفاوت های جنسیتی موجود در زبان ها گرایش بیشتری به فرضیه تسلط مردان بر زبان و نابرابری دو جنس دارد (پاک نهاد جبروتی، 1381: صص36-35). البته او دو شیوه مختلف اجتماعی شدن پسران و دختـــــران در جوامع را در شکل گیری این نابرابری ها مؤثر می داند. به نظر او محـــدود شدن دختران به محیط خانه باعث می شود که آنها در یک محیط غیررقابتی رشد کنند اما پسران که آزادانه می توانند از منزل خارج شده و در محیط خارج از خانه باشند، رفتاری رقابتی و کنترل جویانه پیدا می کنند. او به موقعیت بالاتر مرد نسبت به زن در خانه و خارج از خانه اشاره کرده و به این وسیله موقعیت اجتماعی پایین تر زنان را میراثی فرهنگی تلقی می کند که در هر دو محیط خانه و خارج از خانه به کودکان منتقل می شود. با این حال جبروتی به تضاد پایگاه اجتماعی مردان در خانه و برخی موقعیت های اجتماعی و نیز تضاد جایگاه آرمانی شخصیت مادر(ترویج شده در جامعه) و پایگاه اجتماعی واقعی او اشاره می کند (همان، ص25). جبروتی با استناد به داده های پژوهش خود نتیجه می گیرد که در زبان فارسی نابرابری زبانی به نفع مردان وجود دارد.
سه) زبانشناسی جنسیت و زیرشاخه های آن
موضوع زبان و جنسیت را می توان از منظرهای گوناگونی مورد بررسی قرار داد. می توان الگوهای جنسیتی متجلی در زبان را مورد بررسی قرار داد. تجلی این الگوها در زبان به شیوه های گوناگونی ممکن است. صورتی از این الگوهـــا ممکن است در قالب های دستوری زبان متجلی شود. در نظام دستوری بسیاری از زبان ها طبقه واژه هایی که متعلق به مقوله دستوری اسم هستند، به طور احتمالاً قـــراردادی و تصادفی در دو طبقه مذکر و مؤنث و یا سه طبقه مذکر و مؤنث و خنثی طبقـــه بندی می شوند. البته می توان احتمال داد که چنین طبقه بندی هایی، قراردادی و تصادفی نبوده و مبناهای معنایی و منطقی منطبق با مشخصه های جنسیتی جهان خارج از زبان داشته باشد. با این حال، آنچه امروز در چنین زبان هایی بر ما روشن است، این است که در قراردادن برخی اسامی در یک طبقه جنسیتی هیچ تناسبی نمی توان یافت. به هر ترتیب، واقعیت این است که جوهر زیست شناختی یا جامعه شناختی جنسیت آنچنان در ذهن گویشوران یک زبان نفوذ نموده است که در نظام دستوری طبقه بندی واژه ها نیز متجلی شده است. البتـــه این نفوذ به همین جا ختم نمی شود؛ در طبقه افعال نیز رد جنسیت را می بینیم. فعل در چنین زبان هایی از نظر جنسیت با اسم متناظر خود باید مطابقت داشته باشد. سایر مقوله ها نیز در این زبان ها همین وضعیت را دارند. اگرچه چنانکه متذکر شدیم در بیشتر مواقع هیچ نوع ارتباطی بین این اقلام و جنسیت تعیین شده برای آنها وجود ندارد، وجود چنین نظام دستوری جنسیتی در زبان ها و ضرورت حفظ هماهنگی جنسیتی بین مقولات واژگانی همنشین نشان دهنده حضور قدرتمند طبقه بندی های جنسیتی در ذهن گویشوران این زبان هاست.
البته شاید برخی معتقد باشند که زبان هر ملت میراث گذشتگان آن ملت است و در نتیجه گویشوران هر زبان، آن را آنچنان که به ایشان به ارث رسیده است به کار می برند.
از طرف دیگر، برخی از تمایزات جنسیتی موجود در اقلام واژگانی زبان ها که در دستور زبان ها وارد شده اند با جنسیت زیست شناختی مصداق واقعی خود در جهان خارج تطابق دارند. پس به این ترتیب، می توان گفت که جنسیت دستوری می تواند قراردادی و یا طبیعی باشد. جنسیت دستوری طبیعی خود ممکن است زیست شناختی و یا اجتماعی- فرهنگی باشد. مراد از جنسیت دستوری در زبان به طور کلی وجود وندهای دستوری برای بیان تمایزات جنسیتی(چه منطبق و چه غیر منطبق با جهان خارج) می باشد. گاهی نیز ممکن است که جنسیت زیست شناختی و اجتماعی بدون هیچ نشانه خاص دستوری و به صورت مستمر در مفهوم عناصر زبانی ویژه ای بیان شود. مثلاً واژه پرستار در زبان فارسی نشان دستوری دال بر جنسیت مونث ندارد، با این حال نمونه اعلای این مفهوم, جنس مونث را ترسیم می کند. در واقع در این موارد این مفاهیم درون خود عنصر زبانی نهفته است و شاید بتوان گفت که مفاهیم جنسیتی جزئی از مولفه های معنایی یا کاربردی خود عناصر زبانی است.
آنچه گفته شد، به طور یکسان به زبان نوشتار و گفتار مربوط می شود. اما فقط به زبان در حالت تک گویی[2] می پردازد و بیشتر نظام ساختاری زبان در یک متن غیرمکالمه ای مد نظر است. نظام ساختاری زبان را نمی توان از نظام نقش های ارتباطی آن جدا کرد. در تعامل تنگاتنگ این ساختار و نقش های ارتباطی زبان ناچاریم برای هر رخداد زبانی (چه نوشتاری و چه گفتاری) مخاطب یا مخاطبانی در نظر بگیریم و در این جاست که موضوع عناصر زبانی مورد استفاده برای «خطاب» در جنسیت های مختلف طرح می شود. گفته شده که در کاربردهای زبانی در حالت ســـوم شخص (غایب، مفرد و جمع) سه نوع جنسیت مطرح می شود: جنسیت زیست شناختی، جنسیت اجتماعی و جنسیت فرهنگی. در مورد خطاب های زبانی (مثــلاً در مکالمات) نیز همین سه مفهوم بر شکل گیری صورت های زبانی حاکم است.خطـــاب، در برخی زبان ها از منظر جنسیت، دستوری شده است، یعنی در این زبان ها، خطاب مختص هر جنس با نشانه های دستوری نشاندار می شود. آنچه گفته شد به نظام درونی زبان با نیم نگاهی به نظام نقشی - تعاملی زبان مرتبط بود. اما منظر نقشی- تعاملی نظام جنسیت و زبان را باید به طور مستقل مورد بحث قرار داد. به همین دلیل، اکنون با نگاهی گفتمانمدار به جنسیت گویندگان و مخاطبان یک رخداد ارتباطی زبانی توجه می کنیم. در برخی زبان ها جنسیت گویشور یک زبان، تعیین کننده عناصر زبانی است که باید مورد استفاده قرار گیرد.
علاوه بر این گاهی جنسیت مخاطب نیز در نوع انتخاب عناصر زبانی تاثیرگذار است. در این موارد اگرچه ممکن است تفاوت ها به سطح آوا، واژه و مانند آن هم مربوط باشند، توجه پژوهشگر بیشتر به سطوح جمله و فراتر از جمله است. یعنی اگر عناصری دستوری در این موارد نشانگر یا شاخص قرار گیرند، وندهای بندی، گروهی و جمله ای و به تعبیری وندهای گفتمانی یا گفتمان نماها هستند. به طور کلی این حوزه به مطالعه تاثیرجنسیت (مخاطب، گوینده/نویسنده و هر دو) بر کاربرد های زبانی می پردازد. از جمله نمونه های این نوع پژوهش می توان به بررسی موضع گیری نویسنده یا گوینده در متن (نوشتاری/ گفتاری) اشاره نمـــود. مسائلی چون ادب، شـــک، تردید و مانند آن در این حوزه از مطالعات، مورد ارزیابی قرار می گیرند.
تفاوت در کاربردهای زبانی دو جنس در برخی زبان ها آنچنان چشمگیر می شود که برخی قائل به وجود نوعی دوزبانگونگی جنسیتی می شوند.
وضع اصطلاح «گونه جنسیتی» در زبان انگلیسی(genderlect) نیز دلالت بر وجود چنین واقعیت زبــانی دارد. گونه های جنسیتی را هم در نوشتار و هم در گفتار می توان یافت.
حوزه دیگر قابل مطالعه در ارتباط با زبانشناسی جنسیت، مطالعه تأثیر جنسیت بر شکل گیری فرایندهای زبانی مختلف است؛ فرایندهایی که بعضاً حاصل برخوردهای زبانی هستند، مثلاً مطالعه تاثیر جنسیت در تمایل به رمزگردانی، قرض گیری و حتی زبان آموزی و فراگیری زبان. در این حوزه اخیر یعنی بررسی تاثیر جنسیت در زبان آموزی و فراگیری زبان، زیرشاخه های متعددی قابل بررسی و ارزیابی است که از جمله می توان به تاثیر جنسیت بر فراگیری مهارت های مختلف زبانی و استراتژی های ارتباطی اشاره کرد.
مطالعات زبانشناسی جنسیت را می توان از منظری غیرزبانی پی گرفت. مثلاً بررسی تفاوت های طول زمان گفتاری و یا تطویل نوشتاری، محتوا و موضوع(گفتار یا نوشتار)، محافظه کاری یا معیارگرایی در دو جنس از جمله این عناوین هستند.
موضوع آخری که در اینجا طرح آن لازم و ضروری است، برنامه ریزی جنسیتی زبان هاست. شاید شروع این گرایش را در دوران معاصر بتوان به نهضت فمینیست ها نسبت داد. با این حال به نظر می رسد که برنامه ریزی جنسیتی زبان ها نیز همچون خود فعالیت برنامه ریزی زبان مسبوق به سابقه ای بسیار طولانی است. این حوزه از مطالعات رابطه تنگاتنگی با حوزه تحلیل گفتمان انتقادی دارد. فمینیست ها معتقدند که ساختارهای زبانی مردمحور، جهان را مردمحور نموده است، بنابراین برای رفع این تبعیض تاریخی لازم است که از برخی عناصر زبانی مذکرزدایی شود. با این استدلال است که آنها اقدام به تغییر واژه هایی در زبان انگلیسی نمودهاند. مثلاً جزء man موجود در همه واژه های مرکب را یا به person تغییر داده اند یا برای آنها جفت دارای جزء woman نیز ساخته اند و سعی در رواج آنها دارند. البته این نمونه نوعی برنامه ریزی جنسیتی زبان در سطحی بسیار خرد است که معمولاً مبتنی بر فرض جنسیت زده بودن یک زبان است. برنامه ریزی جنسیتی زبان همچون برنامه ریزی در سایر حوزه های زبــان می تواند در سطوح گفتمانی کلان و با تکیه بر واقعیت های اجتماعی موجود طرح ریزی و اجرا گردد.
پس به طور کلی منشاء شکل گیری مفهوم «جنسیت» در زبان را می توان قراردادی، زیست شناختی- روانشناختی و اجتماعی- فرهنگی دانست. از دیگرسو، موضوع جنسیت در زبان را (با توجه جداگانه به هر یک از سه منشاء مذکور) می توان در عناصر زبانی (اعم از آوا ، واژه ، بند ، گروه ، جمله و متن)، گونه های نوشتاری و گفتاری، گویشوران و مخاطبان زبان و تعامل جنسیت ها مورد مطالعه قرار داد. به این ترتیب، با محدود کردن این حوزه مطالعاتی وسیع به برخی موضوعات جزئی و نیز مبتنی ساختن مطالعات این حوزه به برخی فرضیات محدود (مانند تسلط یک جنس بر دیگری و یا تفاوت دو جنس با یــکدیگر) نمی توان تصویر دقیقی از این حوزه به دست داد. در جمــع آوری داده های زبانی نیز همواره باید متوجه پیچیدگی وچندبعدی بودن مسئله زبان و جنسیت بود و در تحلیل یافته های میدانی نیز باید بر واقعیت های اجتماعی - بافتی تکیه کرد.
پی نوشت:
[1]- اصطلاح زبانشناسی جنسیت معادل اصطلاح انگلیسی gender linguistics است که در عنوان و متن کتابی با نام Slavic Gender Linguistics به کار برده شده است. در این کتاب تعریف روشنی برای این اصطلاح ارائه داده نشده و به همین دلیل یکی از اهداف مقاله حاضر، تعیین حدود و ثغور این حوزه مطالعاتی است (Mills,1999:p251). اصطلاحات و ترکیبات مشابه دیگری برای نامیدن این حوزه مطالعاتی یا بخشهایی از آن در منابع انگلیسی زبان به کار برده شده است که برخی از آنها عبارتند از: feminist linguistic, language and gender studies, linguistics of gender.
[2] - این اصطلاح معادل monologue است که در مقابل dialogue قرار دارد. مـــراد از زبــان در حالت تک گویی، صورت و کاربرد غیر مکالمه ای زبان است، مثلاً زبان یک متن نوشتاری یا گفتاری (مانند یک سخنرانی).
یک) مقدمه
یکی از موضوعات مورد توجه در حوزه میان رشته ای زبانشناسی اجتماعی و یا جامعه شناسی زبان، زبان و جنسیت یا به تعبیر تخصصی تر زبانشناسی جنسیت [1] است. عنوان «زبان و جنسیت» در ظاهر ساده است تا آنجا که ممکن است تصور شود، دیگر نیازی به پژوهش در این حوزه وجود ندارد. حتی علاقه مندان به این حوزه نیز به طور معمول به ذکر چند تفاوت مشهور (و بعضاً نادرست) بین کاربردهای زبانی دو جنس قناعت می کنند و موضوع به همین جا ختم می شود. از دیدگاه زبانشناسی پرداختن به تاثیر متغیـــر جنسیت بر زبان موجه و ضروری است چون زبانشناس را قادر به توصیف دقیق تر زبان می کند. از دیگر سو پژوهش در این موضوع از دیدگاه جامعه شناسی ضرورت می یابد چرا که راهی برای آگاهی از جایگاه جنسیت ها در جوامع و تاثیر متقابــل آنها در شکل گیری ارتباط است. در واقع جامعه شناسان با کسب این نوع آگاهی ها زمینه را برای کار برنامه ریزان اجتماعی فراهم می آورند. هدف این مقاله در درجه اول ترسیم تصویری دقیق از حوزه وسیع زبانشناسی جنسیت و ابعاد مختلف آن است. به بیان دیگر، می خواهیم بدانیم حوزه مطالعاتی زبانشناسی جنسیت به چه مسائلی می پردازد.در درجه دوم به بررسی ضرورت های پژوهشی این حوزه در ارتباط با زبان فارسی خواهیم پرداخت. به نظر می رسد که آرائی غیر علمی درباره رابطه متغیر جنسیت و زبان در میان عوام و نیز متخصصان وجود دارد که معمولاً بدیهی و مسلم تلقی می شود. با پژوهش هایی از این قسم می توان به واقعیت این رابطه در ابعاد مختلف پی برد و در نتیجه اقدام به اصلاح و بازسازی آراء افراد و گروه ها نمود. در واقع اطلاع از واقعیت وضع موجود شیوه تاثیرگذاری متغیر جنسیت بر زبان برنامه ریزان اجتماعی و نیز برنامه ریزان زبان را قادر به اعمال تغییرات و تاثیرات جهت دار و سودمند خواهد نمود. پرسش های این پژوهش عبارتند از:
مطالعه درباره موضوع زبان و جنسیت مستلزم پرداختن به چه مؤلفه هایی است؟ مطالعه درباره زبان و جنسیت به طور خاص در مورد زبان فارسی و یا در مورد جامعه ایرانی اکنون در چه موقعیتی است؟ به بیان دیگر پایگاه مطالعاتی این موضوع در ارتـباط با زبان فارسی و جامعه ایرانی چه وضعیتی دارد و انجام چه نوع پژوهش هایی مورد نیاز است؟
دو) مروری بر پیشینه زبانشناسی جنسیت
یک از دو )مطالعات غیرایرانیان
پژوهش های حوزه زبانشناسی جنسیت از اوایل دهه 70 میلادی آغاز گشت. این نوع پژوهش ها در آغاز بیشتر معطوف به بررسی تاثیر متغیر جنسیت در رفتار کلامی افراد در سطح آوایی و نیز شیوه تعامل بود (Wodak & Benke:2007). ساپیر(1929)، لباو(1972)، لیکاف(1973)، برند(1975)، دوبوا و کراچ(1975)، براور و دیگران (1979)، براگین(1981)، ترادگیل(1983)، بارون(1986)، کامرون و دیگران(1989)، آرلیس(1991)، درالیک(1993)، جیمز و کلارک(1993)، تانن(1995)، روماین(1999)، میلز(2003)، گوردن(2003) و وارداف(2006) از جمله افرادی هستند که درباره زبان شناسی جنسیت پژوهش هایی انجام داده اند. از آنجا که در آثار تانن(1995)، وارداف(2006) و وداک و بنکه(2007) می توان به اهم موضوعات مطرح شده در این حوزه دست یافت در زیر به ذکر فهرست وار موضوعات مطرح شده در این دو اثر می پردازیم.
تانن به زبانشناسی جنسیت از منظر گفتمانی می پردازد. او معتقد است که برقراری ارتباط فقط به معنای ادای منظور و مقصود نیست، بلکه کیفیت ادای مقصود (فارغ از معنای آن) که معمولاً تحت تاثیر بافت فرهنگی یک جامعه است در شکل دهی به مقصـود نهایی بسیار مهم است(Tannen, 1995:p138). وی یکـی از عـوامل دوام سبک های ویژه گفتاری هر یک از دو جنس را تمایل هر یک به برقراری ارتباط بیشتر با همجنسان خود می داند (Ibid, p139).
وارداف با تمایز گذاشتن میـــان «جنس زیست شناختی» و «جنسیت فرهنگی ـ اجتماعی»، مسئله جنسیت در زبان را بیشـــتر پدیده ای فرهنگی و بافت محور تلقی می کند (Wordhaugh,2006: p315-316). با این حال وی قائل به دو نظام جنسیتی طبیعی و دستوری در زبان ها می شود (Ibid, p320). بـــه علاوه او به تفاوت های آوایی و زبرزنجیری، واژگانی، دستوری، معنایی و گفتمانی یا ارتباطی نیز اشاره می کند (Ibid, p318-320). او به سه رویکرد غالب برای توجیه تفاوت های زبانی در دو جنس به شرح زیر اشاره می کند: تفاوت زیست شناختی زن و مرد، تسلط مرد بر زن و تفاوت اجتماعی زن و مرد. در رابطه با تفاوت های اجتماعی زن و مرد به گرایشات دو جنس به موضوعات متفاوت برای گفتگو اشاره می کند و تفصیل یا اختصار در کلام را ناشی از علائق زیربنایی هر یک می داند. سپس به استراتژی های ارتباطی نظیر بحث و مجادله، واکنش نشان دادن (سوال کردن، تشویق به صحبت کردن، تایید)، قطع گفتار، اهداف مختلف آن (همدلی، کنترل و مانند آن) و تفاوت آن در دو جنس می پردازد (Ibid, p326). به هر ترتیب، او اظهار نظرهای قاطعانه و بدون توجه به بافت را در مورد هر نوع مقایسه بین دو جنس مردود می داند. مبحث دیگری که وارداف مطرح می کند، مبحث جنسیت زدگی و امکان برنامه ریزی جنسیتی زبان هاست.
وارداف معتقد است با تغییر صوری زبان ها نمی توان به تحولی اساسی در جهت رفع تبعیض های جنسیتی دست یافت. به نظر او این تبعیض ها وقتی رفع می شوند که مبانی فکری زنان و مردان تغییر کرده باشد (Ibid, p331).
دو از دو) مطالعات ایرانیان
مدرسی در توجیه تفاوت های زبانی زن و مرد بیشتر قائل به تفاوت های اجتماعی این دو گروه می باشد (مدرسی، 1368: صص170-160). او می گوید چون هر یک از دو جنس در برخی حوزه های فعالیتی فعال تر از جنس دیگر است، اصطلاحات مربوط به آن حوزه مردانه و یا زنانه تلقی می شود. مدرسی به الگوهای زبانی ویژه دو جنس نیز اشاره می کند و معتقد است که در صورتی که زنان و مردان هر جامعه از این الگوها پیروی نکنند، پایگاه اجتماعی ویژه خود را از دست خواهند داد و یا لااقل مورد تمسخر قرار خواهند گرفت. مدرسی به تفاوت میزان تفاوت های جنسیتی زبان های مختلف نیز اشاره می کند (همان، ص162). او به نقل از لیکاف پایگاه اجتماعی زنان را بی ثبات تر و متزلزل تر از مردان دانسته و انعکاس این پایگاه های اجتماعی را در زبان جستجو می کند (همان، صص 169-168). از جمله تفاوت های منظر گفتمانی زنان و مردان به این نکته اشاره می کند که زنان معمولاً از موضعی پرسشگر، مردد و حمایت طلب سخن می گویند درحالی که مردان از مواضعی پرخاشگرانه، رقیبانه و کنترل کننده گفتگو می کنند.
پاک نهاد جبروتی در توجیه تفاوت های جنسیتی موجود در زبان ها گرایش بیشتری به فرضیه تسلط مردان بر زبان و نابرابری دو جنس دارد (پاک نهاد جبروتی، 1381: صص36-35). البته او دو شیوه مختلف اجتماعی شدن پسران و دختـــــران در جوامع را در شکل گیری این نابرابری ها مؤثر می داند. به نظر او محـــدود شدن دختران به محیط خانه باعث می شود که آنها در یک محیط غیررقابتی رشد کنند اما پسران که آزادانه می توانند از منزل خارج شده و در محیط خارج از خانه باشند، رفتاری رقابتی و کنترل جویانه پیدا می کنند. او به موقعیت بالاتر مرد نسبت به زن در خانه و خارج از خانه اشاره کرده و به این وسیله موقعیت اجتماعی پایین تر زنان را میراثی فرهنگی تلقی می کند که در هر دو محیط خانه و خارج از خانه به کودکان منتقل می شود. با این حال جبروتی به تضاد پایگاه اجتماعی مردان در خانه و برخی موقعیت های اجتماعی و نیز تضاد جایگاه آرمانی شخصیت مادر(ترویج شده در جامعه) و پایگاه اجتماعی واقعی او اشاره می کند (همان، ص25). جبروتی با استناد به داده های پژوهش خود نتیجه می گیرد که در زبان فارسی نابرابری زبانی به نفع مردان وجود دارد.
سه) زبانشناسی جنسیت و زیرشاخه های آن
موضوع زبان و جنسیت را می توان از منظرهای گوناگونی مورد بررسی قرار داد. می توان الگوهای جنسیتی متجلی در زبان را مورد بررسی قرار داد. تجلی این الگوها در زبان به شیوه های گوناگونی ممکن است. صورتی از این الگوهـــا ممکن است در قالب های دستوری زبان متجلی شود. در نظام دستوری بسیاری از زبان ها طبقه واژه هایی که متعلق به مقوله دستوری اسم هستند، به طور احتمالاً قـــراردادی و تصادفی در دو طبقه مذکر و مؤنث و یا سه طبقه مذکر و مؤنث و خنثی طبقـــه بندی می شوند. البته می توان احتمال داد که چنین طبقه بندی هایی، قراردادی و تصادفی نبوده و مبناهای معنایی و منطقی منطبق با مشخصه های جنسیتی جهان خارج از زبان داشته باشد. با این حال، آنچه امروز در چنین زبان هایی بر ما روشن است، این است که در قراردادن برخی اسامی در یک طبقه جنسیتی هیچ تناسبی نمی توان یافت. به هر ترتیب، واقعیت این است که جوهر زیست شناختی یا جامعه شناختی جنسیت آنچنان در ذهن گویشوران یک زبان نفوذ نموده است که در نظام دستوری طبقه بندی واژه ها نیز متجلی شده است. البتـــه این نفوذ به همین جا ختم نمی شود؛ در طبقه افعال نیز رد جنسیت را می بینیم. فعل در چنین زبان هایی از نظر جنسیت با اسم متناظر خود باید مطابقت داشته باشد. سایر مقوله ها نیز در این زبان ها همین وضعیت را دارند. اگرچه چنانکه متذکر شدیم در بیشتر مواقع هیچ نوع ارتباطی بین این اقلام و جنسیت تعیین شده برای آنها وجود ندارد، وجود چنین نظام دستوری جنسیتی در زبان ها و ضرورت حفظ هماهنگی جنسیتی بین مقولات واژگانی همنشین نشان دهنده حضور قدرتمند طبقه بندی های جنسیتی در ذهن گویشوران این زبان هاست.
البته شاید برخی معتقد باشند که زبان هر ملت میراث گذشتگان آن ملت است و در نتیجه گویشوران هر زبان، آن را آنچنان که به ایشان به ارث رسیده است به کار می برند.
از طرف دیگر، برخی از تمایزات جنسیتی موجود در اقلام واژگانی زبان ها که در دستور زبان ها وارد شده اند با جنسیت زیست شناختی مصداق واقعی خود در جهان خارج تطابق دارند. پس به این ترتیب، می توان گفت که جنسیت دستوری می تواند قراردادی و یا طبیعی باشد. جنسیت دستوری طبیعی خود ممکن است زیست شناختی و یا اجتماعی- فرهنگی باشد. مراد از جنسیت دستوری در زبان به طور کلی وجود وندهای دستوری برای بیان تمایزات جنسیتی(چه منطبق و چه غیر منطبق با جهان خارج) می باشد. گاهی نیز ممکن است که جنسیت زیست شناختی و اجتماعی بدون هیچ نشانه خاص دستوری و به صورت مستمر در مفهوم عناصر زبانی ویژه ای بیان شود. مثلاً واژه پرستار در زبان فارسی نشان دستوری دال بر جنسیت مونث ندارد، با این حال نمونه اعلای این مفهوم, جنس مونث را ترسیم می کند. در واقع در این موارد این مفاهیم درون خود عنصر زبانی نهفته است و شاید بتوان گفت که مفاهیم جنسیتی جزئی از مولفه های معنایی یا کاربردی خود عناصر زبانی است.
آنچه گفته شد، به طور یکسان به زبان نوشتار و گفتار مربوط می شود. اما فقط به زبان در حالت تک گویی[2] می پردازد و بیشتر نظام ساختاری زبان در یک متن غیرمکالمه ای مد نظر است. نظام ساختاری زبان را نمی توان از نظام نقش های ارتباطی آن جدا کرد. در تعامل تنگاتنگ این ساختار و نقش های ارتباطی زبان ناچاریم برای هر رخداد زبانی (چه نوشتاری و چه گفتاری) مخاطب یا مخاطبانی در نظر بگیریم و در این جاست که موضوع عناصر زبانی مورد استفاده برای «خطاب» در جنسیت های مختلف طرح می شود. گفته شده که در کاربردهای زبانی در حالت ســـوم شخص (غایب، مفرد و جمع) سه نوع جنسیت مطرح می شود: جنسیت زیست شناختی، جنسیت اجتماعی و جنسیت فرهنگی. در مورد خطاب های زبانی (مثــلاً در مکالمات) نیز همین سه مفهوم بر شکل گیری صورت های زبانی حاکم است.خطـــاب، در برخی زبان ها از منظر جنسیت، دستوری شده است، یعنی در این زبان ها، خطاب مختص هر جنس با نشانه های دستوری نشاندار می شود. آنچه گفته شد به نظام درونی زبان با نیم نگاهی به نظام نقشی - تعاملی زبان مرتبط بود. اما منظر نقشی- تعاملی نظام جنسیت و زبان را باید به طور مستقل مورد بحث قرار داد. به همین دلیل، اکنون با نگاهی گفتمانمدار به جنسیت گویندگان و مخاطبان یک رخداد ارتباطی زبانی توجه می کنیم. در برخی زبان ها جنسیت گویشور یک زبان، تعیین کننده عناصر زبانی است که باید مورد استفاده قرار گیرد.
علاوه بر این گاهی جنسیت مخاطب نیز در نوع انتخاب عناصر زبانی تاثیرگذار است. در این موارد اگرچه ممکن است تفاوت ها به سطح آوا، واژه و مانند آن هم مربوط باشند، توجه پژوهشگر بیشتر به سطوح جمله و فراتر از جمله است. یعنی اگر عناصری دستوری در این موارد نشانگر یا شاخص قرار گیرند، وندهای بندی، گروهی و جمله ای و به تعبیری وندهای گفتمانی یا گفتمان نماها هستند. به طور کلی این حوزه به مطالعه تاثیرجنسیت (مخاطب، گوینده/نویسنده و هر دو) بر کاربرد های زبانی می پردازد. از جمله نمونه های این نوع پژوهش می توان به بررسی موضع گیری نویسنده یا گوینده در متن (نوشتاری/ گفتاری) اشاره نمـــود. مسائلی چون ادب، شـــک، تردید و مانند آن در این حوزه از مطالعات، مورد ارزیابی قرار می گیرند.
تفاوت در کاربردهای زبانی دو جنس در برخی زبان ها آنچنان چشمگیر می شود که برخی قائل به وجود نوعی دوزبانگونگی جنسیتی می شوند.
وضع اصطلاح «گونه جنسیتی» در زبان انگلیسی(genderlect) نیز دلالت بر وجود چنین واقعیت زبــانی دارد. گونه های جنسیتی را هم در نوشتار و هم در گفتار می توان یافت.
حوزه دیگر قابل مطالعه در ارتباط با زبانشناسی جنسیت، مطالعه تأثیر جنسیت بر شکل گیری فرایندهای زبانی مختلف است؛ فرایندهایی که بعضاً حاصل برخوردهای زبانی هستند، مثلاً مطالعه تاثیر جنسیت در تمایل به رمزگردانی، قرض گیری و حتی زبان آموزی و فراگیری زبان. در این حوزه اخیر یعنی بررسی تاثیر جنسیت در زبان آموزی و فراگیری زبان، زیرشاخه های متعددی قابل بررسی و ارزیابی است که از جمله می توان به تاثیر جنسیت بر فراگیری مهارت های مختلف زبانی و استراتژی های ارتباطی اشاره کرد.
مطالعات زبانشناسی جنسیت را می توان از منظری غیرزبانی پی گرفت. مثلاً بررسی تفاوت های طول زمان گفتاری و یا تطویل نوشتاری، محتوا و موضوع(گفتار یا نوشتار)، محافظه کاری یا معیارگرایی در دو جنس از جمله این عناوین هستند.
موضوع آخری که در اینجا طرح آن لازم و ضروری است، برنامه ریزی جنسیتی زبان هاست. شاید شروع این گرایش را در دوران معاصر بتوان به نهضت فمینیست ها نسبت داد. با این حال به نظر می رسد که برنامه ریزی جنسیتی زبان ها نیز همچون خود فعالیت برنامه ریزی زبان مسبوق به سابقه ای بسیار طولانی است. این حوزه از مطالعات رابطه تنگاتنگی با حوزه تحلیل گفتمان انتقادی دارد. فمینیست ها معتقدند که ساختارهای زبانی مردمحور، جهان را مردمحور نموده است، بنابراین برای رفع این تبعیض تاریخی لازم است که از برخی عناصر زبانی مذکرزدایی شود. با این استدلال است که آنها اقدام به تغییر واژه هایی در زبان انگلیسی نمودهاند. مثلاً جزء man موجود در همه واژه های مرکب را یا به person تغییر داده اند یا برای آنها جفت دارای جزء woman نیز ساخته اند و سعی در رواج آنها دارند. البته این نمونه نوعی برنامه ریزی جنسیتی زبان در سطحی بسیار خرد است که معمولاً مبتنی بر فرض جنسیت زده بودن یک زبان است. برنامه ریزی جنسیتی زبان همچون برنامه ریزی در سایر حوزه های زبــان می تواند در سطوح گفتمانی کلان و با تکیه بر واقعیت های اجتماعی موجود طرح ریزی و اجرا گردد.
پس به طور کلی منشاء شکل گیری مفهوم «جنسیت» در زبان را می توان قراردادی، زیست شناختی- روانشناختی و اجتماعی- فرهنگی دانست. از دیگرسو، موضوع جنسیت در زبان را (با توجه جداگانه به هر یک از سه منشاء مذکور) می توان در عناصر زبانی (اعم از آوا ، واژه ، بند ، گروه ، جمله و متن)، گونه های نوشتاری و گفتاری، گویشوران و مخاطبان زبان و تعامل جنسیت ها مورد مطالعه قرار داد. به این ترتیب، با محدود کردن این حوزه مطالعاتی وسیع به برخی موضوعات جزئی و نیز مبتنی ساختن مطالعات این حوزه به برخی فرضیات محدود (مانند تسلط یک جنس بر دیگری و یا تفاوت دو جنس با یــکدیگر) نمی توان تصویر دقیقی از این حوزه به دست داد. در جمــع آوری داده های زبانی نیز همواره باید متوجه پیچیدگی وچندبعدی بودن مسئله زبان و جنسیت بود و در تحلیل یافته های میدانی نیز باید بر واقعیت های اجتماعی - بافتی تکیه کرد.
پی نوشت:
[1]- اصطلاح زبانشناسی جنسیت معادل اصطلاح انگلیسی gender linguistics است که در عنوان و متن کتابی با نام Slavic Gender Linguistics به کار برده شده است. در این کتاب تعریف روشنی برای این اصطلاح ارائه داده نشده و به همین دلیل یکی از اهداف مقاله حاضر، تعیین حدود و ثغور این حوزه مطالعاتی است (Mills,1999:p251). اصطلاحات و ترکیبات مشابه دیگری برای نامیدن این حوزه مطالعاتی یا بخشهایی از آن در منابع انگلیسی زبان به کار برده شده است که برخی از آنها عبارتند از: feminist linguistic, language and gender studies, linguistics of gender.
[2] - این اصطلاح معادل monologue است که در مقابل dialogue قرار دارد. مـــراد از زبــان در حالت تک گویی، صورت و کاربرد غیر مکالمه ای زبان است، مثلاً زبان یک متن نوشتاری یا گفتاری (مانند یک سخنرانی).