emad176
12-10-2010, 03:17 PM
نهضت زهد که از اواخر قرن اول اسلامی آغاز شده بود، در قرن سوم به تصوف انجامید.این مشرب و مکتب فکری که بر پایهی عشق استوار بود، از زهد خشک ممتاز گردید و تأثیری شگرف در ادب فارسی بر جای گذاشت که شرح آن دراز است و مطلبی نیست که در این مقال گنجد و این مختصر ترسیم دورنمایی است از عنوان و مدخلی برای تحقیقات بعدی، چه شناخت آثار ادب عرفانی که هنوز زیور طبع نیافته، به روزگاران و همت مصححان نیاز دارد تا همهی آنها دیده و شناخته آید و البته دسترسی بر تمامی این آثار-الا ما شاء الله- هیچ کس را میسر و مسلم نیست و اگر داعیه داری به خاطر عدم اطلاع چنین ادعایی کند محکوم به بی دانشی و متهم به گستاخی است.اگر خاستگاه تصوف را مشرق زمین بدانیم، قوم ایرانی بیش از دیگر اقوام شرقی استعداد پذیرش حقایق عرفانی داشته و در تاریخ تمدن اسلامی و جهانی سهم بیشتری در گسترش عرفان و ادبیات صوفیانه داشته است.باید پهنای کار در ادبیات صوفیانهی زبان فارسی شناخته آید تا سهم ایران در تدوین و تألیف و اشاعهی عرفان و تصوف روشن و معین گردد.
علت شیفتگی و سرسپردگی ایرانیان به تصوف و تأثیر شگرفت مبانی عرفانی، لطافت ذوق، تیزهوشی و فرهنگ والای مردم این مرز و بوم است که از دیرباز با نوعی تصوف آشنا بودهاند.مطابق روایات«مزد یسنا» نیاکان ما در بامداد پگاه، در نماز«هوشبام»چنین میخواندهاند:«ای اهورا مزادا:باشد که تو را بینیم.باشد که به تو رسیم. باشد که به دوستی جاویدانت دسترسی یابیم بوسیلهی بهترین راستی و بالاترین درستی خویش» (1)
هر چند تصوف همزاد بشریت است، راستی را که شریعت اسلام و عقاید معتزله و محیط اجتماعی عصر اموی و نوع زندگی تجملگرایانهی حکام، زمینهی مناسبی برای رشد و رواج گستردهی این نهضت و تجلی آن در ادبیات بعد از اسلام پیش آورد.درست است که انواع تصوف رایج بودایی و نوافلاطونی همچون جویبار به اقیانوس کبیر عرفان اسلامی ریخت و در آن مستهلک و مستغرق گشت، اما تصوف اسلامی، آن هم بدین پهناوری، بیگمان از بطن اسلام زایید و از قرآن نشأت گرفت،
چه«همهی معاملات و مکاشفات و تحقیق در مراحل و منازل سلوک بر آیات و روایات مستند است و یک بحث آن خالی از مأخذ نیست» (2)
تصوف از جهت موضوع و سبک سخن موجب تحولی دلپذیر شد.نثر و شعر اصالت و لطافت یافت. ادبیات جسم بود و تصوف جان، که در ادبیات بعد از اسلام، عرفان جوهر و روح ادبیات و فرهنگ ایرانی شد.
ادبیات و تصوف آن چنان آمیزشی دارند که تصور از ادبیات بیعرفان و تمدن بدون تصوف در ایران امکانپذیر نیست. (3)
تاریخ ورود عرفان و تصوف در ادب فارسی اوایل قرن چهار ماست و در فاصلهی قرن پنجم تا هفتم باباکوهی شیرازی(م، 422 ه.ق)و علی هجویری (ابو الحسن علی بن عثمان جلایی.م، 465 ه.ق)و خواجه عبد الله انصاری(ابو اسماعیل عبد الله بن ابو منصور، 397-481 ه.ق)و مستملی بخاری (ابو ابراهیم اسماعیل بن محمد بن عبد الله.م، 434) شارح و مترجم«التعرف لمذهب التصوف»تألیف ابو بکر بن ابی اسحاق کلابادی ملقب به تاج الاسلام(م، 380 ه.ق)و سنایی غزنوی(ابو المجد مجدود بن آدم، 440-536 ه.ق).و شیخ احمد جام ژنده پیل(م، 536 ه. ق)و عطار نیشابوری(فرید الدین ابو حامد محمد بن ابو بکر.م، 540-618 یا 627 ه.ق)و فخر الدین عراقی (610-688 ه)و خداوندگار عشق و عرفان مولانا جلال الدین محمد بن حسین خطیبی بلخی(604- 672 ه.ق)و دیگران، جهانبینی تصوف را در ادبیات فارسی تبیین و ترسیم کردند.
با آنکه سخن برتلس در این که خواجه عبد الله انصاری یکصد هزار بیت فارسی از متقدمان و متأخران در سینه داشته (4) ، اغراقآمیز مینماید، اما بیگمان بخشی از این ابیات مضامین عرفانی داشته است.وقتی تأثیر شعر در تحریک و تهیج مریدان و پیران روشن و مسلم شد، نفوذ تصوف بویژه در شعر، بیش از پیش استوار گردید. پیش از ورود تصوف در نثر فارسی موضوعات رایج از فقه و کلام و ریاضیات و هیأت و متون تاریخی و آینی ملکداری و سیرت پادشاهان آن چنان دلچسب و دلانگیز نبود که پذیرش عام یابد و هر دانشی به اهلش اختصاص داشت.به قول شمس تبریزی اندرز و اعظان، هرس بود و نااستواری و تعلیمات فیلسوفان، جدل بازی و یاوه سرایی و میراث عالمان رسیم نیز، بازاریابی و شهرت طلبی و غافل نگهداشتن بشر از مقصود اساسی (5) .
در حالی که در نثر صوفیانه نمکی بود که عارف و عامی را نمکگیر میساخت و شور و حال مجلس ابو سعید، خواجه حسن را زمینگیر. (6) در شعر هم جز شاهنامه که هزار سال است بر تارک فرهنگ ایرانی میدرخشد، سند افتخاری نداشتیم که با ادبیات اخلاقی-انسانی جهان همسنگی کند وموضوع شعر از قلمرو مدح و خوشامدگویی امرا و صدور تجاوز نمیکرد و این همه خیز و برکت از قبل ادب صوفیانه بود که پنجرهای از معرفت و هستیشناسی به روی انسان گشود و ایران و ایرانی را در بحث ادبیات تطبیقی در جهان پرآوازه و سربلند ساخت.
صوفیه قصیده را از لجنزار دروغ و تملق بر اوج تحقیق کشاندند و غزل را از عشق شهوانی به محبت روحانی رساندند. (7)
مقایسهی ادبیات رایج در قرن پنجم و ششم با ادب صوفیانه بیانگر دگرگونی موضوع و عدول از مباحث رایج است که سخن را از فرش به عرش برد و ببین که تفاوت ره از کجاست تا به کجا آن گاه که قضای الهی زوال غزنویان را تقدیر میکرد.منوچهری دامغانی(م، 432 ه. ق)بر سلطان مسعود(مقت، 432 ه)تعارفآمیز میگفت:
شادمانه بزی ای میر که گردنده فلک/این جهان زیر نگین خلفای تو کند (8)
و در حالی که ظهیر الدین فاریابی(م، 598 ه.ق)از اتابکان آذربایجان میسرود:
نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای/تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند (9)
سنایی شرح فراق معشوق و محبوب عارفان را که «ذات الهی»است، موضوع غزل میساخت و عطار که شعرش را«تازیانهی سلوک»خواندهاند، اتحاد عاشق و معشوق و زوال تعین و شخصیت را مضمون قصیده قرار میداد.بهر تقدیر، پیش از ورود مبانی تصوف در ادب فارسی، عشق آسمانی منظور نظر نبود و ادب نثر و نظم چاشنی معنویت نداشت.عشق بازاری، و معشوق زمینی و عاشق از پی رنگ و دلباختی سیب زنخدان شاهد که به گفتهی حافظ:
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد/کسی که سیب زنخدان شاهدی نگزید (10)
مرحوم دکتر احمد علی رجایی که به اقرار خودش از منکران صوفیه بود و بعدها به حلقهی انس یان طایفه پیوست میگوید:تصوف ادب فارسی را که مضامین مدایح آن از فرط اغراق ملالآور شده بود، از ابتذال و زوال نجات داد و با مدد عشق بر چاپلوسیهای شرآور و در یوزیگریهای شاعران خط بطلان کشید و محبت و خدمت و عشق به حق حقیقت را به ادب فارسی هدیه کرد. (11)
تأثیر تصوف، در غنای فرهنگی و ادبی فارسی فوق العاده است.میراث عظیم صوفیه که تجلیگاه افکار و اندیشههای روحانی ایرانی در تمام شؤون ادبی و اخلاقی است، علاوه به جلوه و لطافتی که به ادبیات بخشید، موجب رواج نثر و افزونی تألیفات گشت.
لطافت و عذویت نثر صوفیه در سوانح احمد غزالی (م، 520 ه.ق)و تمهیدات عین القضات همدانی(492- 525 ه)و لمعات فخرالدین عراقی و لوایح جامی (نور الدین عبد الرحمن بن نظام الدین 817-898 ه.ق) تا بدان پایه خیالانگیز و حاوی شور و ذوق است که در شمار«شعر منثور»شمرده میشود.بایزید بسطامی گوید:به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده؛ چنان که پای به برف فرو شود، به عشق فرو میشد.(12)
مرغی گشتم، چشم او از یگانگی، پر او از همیشگی.
در هوای بیچگونگی میپریدم.
اگر از میان تمام آثار منثور ادب فارسی از جهت زیبایی سخن و دل انگیزی کلام سه اثر برگزینیم بیگمان تاریخ بیهقی ، اسرار التوحید و تذکرة الاولیای عطار از بهترین و دلکشترین آثار منثور ادب فارسی است که دو اثر از این سه به نثر صوفیانه اختصاص دارد.
صوفیه نخستین کسانی بودند که نثر ساده و مرسل عصر سامانی را رها کردند و نثر مسجع و آهنگین را بنیان نهادند. ابو سعید ابی الخیر(357-4400 ه.ق)که اصول تصوف را در خراسان رواج داد، نخستین عارفی است که به نثر مسجع سخن گفت و در تاریخ تصوف، از فراز منبر، جامعهی شعر پارسی را بر قامت اندیشههای صوفیانه راست کرد و از این رهگذر دشمنان بزرگی از اصحاب رأی و ائمه کرامیان برای خویش تراشید چنان که ابو القاسم قشیری(م، 465)که صوفی خشکی بود به انکار و عداوت او برخاست.البته سجع در سخن ابو سعید تفنن است نه همچون پیر هرات که جز به نثر مسجع سخن نمیگوید.شیخ ما را پرسیدند صوفی چیست؟ گفت آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و آنچه بر تو آید نجهی. (13)گفتم که صفا ضد کدر بود و کدر از صفات بشر بود و حقیقت، صوفی بود آنکه او را از کدر گذر بود.(14)
اما چنان که گفته آمد خواجه عبد الله انصاری این سبک را پایه و اساس نثر صوفیانهی خویش قرار داد و در تفسیر قرآن و مناجات و دیگر آثارش بدین شیوه سخن گفت:الهی از زندگانی خود در عذابم، گویی که بر آتش کبابم، نه خورد پیدا و نه خوابم.در میان دریا تشنهی آبم، از آنکه از خود در حجابم، منتظرم تا کی رسد جوابم. (15) از رساله ی دل و جان:الهی گفتی کریمم.امید بدان تمام است، تا کرم تو در میان است ناامیدی حرام است.
از رسالهی واردات:حج گزاردن تماشای جهان است، نان دادن کار مردان است.
از رسالهی مقولات:دی رفت و باز نیاید، فردا را اعتماد نشاید، امروز را غنیمت دان، که دیر نپاید که از ما کسی را یاد نیاید.
از رسالهی کنز السالکین:ای شب!تو رعیتی و من شاهم، تو ستارهای و من ماهم.ای روز!من آن شاه شب نامم که کواکب سپاه من است.
مشتری تکمهی کلاه من است. (16) عرفان نثر صوفیه را از موج شعری لبریز ساخت و سبک سخن نجم الدین رازی(ابو بکر بن محمد، 573-654 ه)در مرصاد العباد همانند آثار پیر هرات و احمد غزالی رنگ و بوی شعر دارد.توجه به زبان فارسی به خاطر رعایت حال مریدان و در نتیجه وسعت و غنا بخشیدن به این زبان هم از همت عارفان پارسیگوی است که عطار در مقدمهی تذکره و جامی در نفحات الانس(چاپ توحیدی پور، ص 468) و نجم الدین رازی در مرصاد العباد(ص 14)به انگیزهی فارسی گویی خویش اشاره دارند.
با یار نو از غم کهن بایدگفت
با او به زان او سخن باید گفت
«لا تفعل»و«افعل»نکند چندان سود
چون با عجمی کن و مکن باید گفت (17)
نثر صوفیه، ساختاری شگرف و نظمی خاص و لفظی زیبا و معنایی ژرف دارد که شوری در دل و هیانی در ذهن برمیانگیزد که زیباترین آن لمعات عراقی است.ترجمه و شرح رسالهی«حی بن یقظان» ابن سینا که مترجم آن ابو عبید جوزجانی است از آثار تمثیلی عرفانی قرن پنجم است که فصاحت کلام و سلاست بیان در آن به حد اعلاست و مراد شیخ فلاسفهی اسلام از«زندهی بیدار»عقل فعال است که صوفی را در راه وصول به حق یاری میکند. (18)
از ویژگیهای نثر صوفیانه کاربرد زبان سمبولیک و نمادین است.این زبان بیشتر در شعر کاربرد یافت و منطق الطیر عطار که به زبانی رمزی بیان شده از آثار جاویدان ادب فارسی است.پس از قضیهی تلخ حلاج که «انا الحق» گفت و سر خویش بر باد داد، صوفیه در نثر و نظم زبانی رمزی و نمادین ایجاد کردند، اصطلاحاتی که از رمز معنی آنها تنها ابدال آگاه بودند و غافلان از فهم آن بیخبر.نویسندگان شعرای این طایفه با بهرهگیری از ابهام استعاره و کنایه ، افراطیترین نظریات تصوف را در مسائلی چون عشق صوفیانه و جمال پرستی بدون ترس از فقها بیان کرند و حتی بعضی پرستش جمال و عشق صورت را اساس طریقت خود قرار دادند و معنی را در صورت میجستند. (19)
هر چند که کاربرد رمز و اشاره و کنایه و استعاره اختصاص به صوفیه ندارد ولی زبان عرفان- علی الرسم-رمزی و کنایی است.همچین انتخاب الفاظ در نثر صوفیانه شایان توجه است:ای دهر دهار! کجاست شهقهی شبلی؟کجاست ترنم ابو الحسین نوری؟ای ظل سماوات!کجاست دور سمنون؟ای حرف خرد کجاست خون افشاندن حسین منصور در «انا الحق»؟ای زمان و مکان تو چرا بیجمال شیخ ابو عبد الله خفیف میباشی؟ (20)
با ظهور ابن عربی(محی الدین ابو بکر بن محمد بن علی حاتمی طایی، (560-638 ه.ق)واضع مکتب عرفان علمی، اصول تصوف در کتب علمی و درسی وارد شد و اصطلاحات عرفانی در اشعار و آثار منثور نویسندگان پارسیگوی نفوذ یافت. ابو نصر سراج طوسی(م، 378 ه.ق)از محققان صوفیه و صاحب اثر نفیس اللمع فی التصوف، از کسانی است که تصوف را در کنار فقه و علم الحدیث از علوم دین بشمار میآرد و این نثر گفتار اوست:پرسندهایوا پرسید مرا از باین علم تصوف و مذهب صوفیه که گمان میبرد مردمان در آن اختلاف کردهاند. (21)
تصوف علمی ابن عربی در ادبیات و شعر فارسی تأثیری عمیق داشت و شاگردان و پیروان مکتب وی که بیشتر ایرانی بودند، مطالب کتاب«فصوص الحکم»و اعتقاد به«وحدت وجود»را در نثر و نظم فارسی رواج دادند.گر چه«اندیشهی وحدت»جسته و گریخته از دهان حلاج(مقت، 309 ق)و بایزید بسطامی(طیفور بن عیسی بن آدم، م 261 ه.ق)و عین القضات شنیده شد، در تمدن اسلامی، همگان ابن عربی را به عنوان پیشوای بزرگ و مؤسس راستین«وحدت وجود»در عالم اسلام بشمار میآورند و گفتار عراقی و سعید الدین فرغانی(در مشارق التراری)شاگردان صدر الدین قونوی (م، 672 ه.ق)و شیخ محمود شبستری(م، 720 ه.ق)و شمس مغربی(م، 809)و عبد الرحمان جامی به پارسی نسبت به شعارهای حلاجی و بایزیدی از لونی دیگر است و علمیتر و استوارتر.
شارحان و تابعان ابن عربی چنان که گفته آمد، اغلب ایرانی هستند و علاوه بر بزرگان فوق الذکر میتوان به مؤید الدین بن محمد جندی(م.حدود 700 ه)از مردم خوارزم و کمال الدین عبد الرزاق کاشانی(م، 736 ه)و شاه نعمت الله ولی کرمانی(م، 834)که سه رسالهی کوتاه در شرح«فصوص»نوشته که در مجموعهی رسائل وی به چاپ رسیده است.از این عده است صائن الدین علی بن محمد ترکهی اصفهانی از شارحان استادان ماهر وحدت وجود ابن عربی عزیز الدین نسفی که اصطلاح«الانسان الکامل»را ازابن عربی آموخته و آقا محمد رضا قمشهای آخرین فرد شاخص از پیروان و شارحان فصوص که حضرت استاد آشتیانی وی را همسنگ صدر الدین قونوی و داود بن محمود قیصری میشمارد و نگارنده این عبارت را از لفظ عالی حضرتش شنیده است
-----------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
(1)-مزد یسنا و تصوف، دکتر محمد معین، تهران، دانشگاه، 1362 ش، ص 256.
(2)-شرح مقدمهی قیصری استاد سید جلال الدین آشتیانی، مشهد:زوار، 1344 ش، صص 20-19.
(3)-راز کرشمهها، دکتر ناصر الدین صاحب الزمانی، تهران، مطبوعاتی عطایی، 1345 ش، ص 107.
(4)-تصوف و ادبیات تصوف، یوگنی ادواردویج برتلس، ترجمهی سرویس ایزدی، تهران، امیر کبیر، 1356 ش، ص 87.
(5)-خط سوم، دکتر ناصر الدین صاحب الزمانی، تهران: مطبوعاتی عطایی، 1351 ش، صص 382-381
(6)-اسرار التوحید، محمد بن منور، چاپ دکتر ذبیح الله صفا، تهران:امیر کبیر، چاپ دوم، ص 71.
(7)-ارزش میراث صوفیه، دکتر عبد الحسین زرین کوب، تهران:امیر کبیر، 1356 ش، ص 128.
(8)-دیوان منوچهری دامغانی، به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی، تهران:زوار، 1356 ش، ص 14.
(9)-دیوان ظهیر فاریابی، به کوشش هاشم رضی، انتشارات کاوه، بیتا، ص 22.
(10)-دیوان حافظ، چاپ دکتر سید محمد رضا جلالی نائینی، تهران:انجمن خوشنویسان، 1367 ش، ص 171.
(11)-فرهنگ اشعار حافظ، دکتر احمد علی رجایی، تهران:زوار، 1340 ش، ص 28(مقدمه).
(12)-تذکرة الاولیاء، فرید الدین عطار نیشابوری، به کوشش دکتر محمد استعلامی، تهران:زوار، 1346 ش، ص 183.
(13)-اسرار التوحید، محمد بن منور، چاپ سابق، ص 297.
(14)-کشف المحجوب، علی هجویری، و.ژوکوفسکی، با مقدمهی قاسم انصاری، تهران:طهوری، 1358 ش، ص 37.
(15)-رسایل خواجه عبد الله انصاری، محمد شیروانی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1352 ش، ص 124.
(16)-مشتی از خروار، دکتر محمد دبیر سیاقی، تهران: انتشارات علمی، 1345، ص 360 به بعد، ذیل آثار خواجه عبد الله انصاری.
(17)-مرصاد العباد، نجم الدین رازی، به کوشش دکتر محمد امین ریاحی، تهران:انتشارات علمی و فرهنگی، 1373، چاپ پنجم، ص 93.
(18)-تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح الله صفا، تهران: امیر کبیر، ج 1، صص 631-630.
(19)-عبهر العاشقین، روزبهان شیرازی، به کوشش هانری کربن و دکتر محمد معین، مقدمه، ص 55.
(20)-شرح شطحیات روزبهان، تصحیح هنری کربن، تهران:انستیتو ایران-فرانسه، به نقل از موسیقی شعر، شفیعی کدکنی ص 428.
(21)-گزیدهی ترجمه:اللمع فی التصوف، ترجمهی سید علی نقوی زاده، مجله مترجم، سال سوم، شمارههای سیزدهم و چهاردهم، ص 57.p
__________________________________________________ ___
سید علی نقوی زاده ( عاشق طبسی )
علت شیفتگی و سرسپردگی ایرانیان به تصوف و تأثیر شگرفت مبانی عرفانی، لطافت ذوق، تیزهوشی و فرهنگ والای مردم این مرز و بوم است که از دیرباز با نوعی تصوف آشنا بودهاند.مطابق روایات«مزد یسنا» نیاکان ما در بامداد پگاه، در نماز«هوشبام»چنین میخواندهاند:«ای اهورا مزادا:باشد که تو را بینیم.باشد که به تو رسیم. باشد که به دوستی جاویدانت دسترسی یابیم بوسیلهی بهترین راستی و بالاترین درستی خویش» (1)
هر چند تصوف همزاد بشریت است، راستی را که شریعت اسلام و عقاید معتزله و محیط اجتماعی عصر اموی و نوع زندگی تجملگرایانهی حکام، زمینهی مناسبی برای رشد و رواج گستردهی این نهضت و تجلی آن در ادبیات بعد از اسلام پیش آورد.درست است که انواع تصوف رایج بودایی و نوافلاطونی همچون جویبار به اقیانوس کبیر عرفان اسلامی ریخت و در آن مستهلک و مستغرق گشت، اما تصوف اسلامی، آن هم بدین پهناوری، بیگمان از بطن اسلام زایید و از قرآن نشأت گرفت،
چه«همهی معاملات و مکاشفات و تحقیق در مراحل و منازل سلوک بر آیات و روایات مستند است و یک بحث آن خالی از مأخذ نیست» (2)
تصوف از جهت موضوع و سبک سخن موجب تحولی دلپذیر شد.نثر و شعر اصالت و لطافت یافت. ادبیات جسم بود و تصوف جان، که در ادبیات بعد از اسلام، عرفان جوهر و روح ادبیات و فرهنگ ایرانی شد.
ادبیات و تصوف آن چنان آمیزشی دارند که تصور از ادبیات بیعرفان و تمدن بدون تصوف در ایران امکانپذیر نیست. (3)
تاریخ ورود عرفان و تصوف در ادب فارسی اوایل قرن چهار ماست و در فاصلهی قرن پنجم تا هفتم باباکوهی شیرازی(م، 422 ه.ق)و علی هجویری (ابو الحسن علی بن عثمان جلایی.م، 465 ه.ق)و خواجه عبد الله انصاری(ابو اسماعیل عبد الله بن ابو منصور، 397-481 ه.ق)و مستملی بخاری (ابو ابراهیم اسماعیل بن محمد بن عبد الله.م، 434) شارح و مترجم«التعرف لمذهب التصوف»تألیف ابو بکر بن ابی اسحاق کلابادی ملقب به تاج الاسلام(م، 380 ه.ق)و سنایی غزنوی(ابو المجد مجدود بن آدم، 440-536 ه.ق).و شیخ احمد جام ژنده پیل(م، 536 ه. ق)و عطار نیشابوری(فرید الدین ابو حامد محمد بن ابو بکر.م، 540-618 یا 627 ه.ق)و فخر الدین عراقی (610-688 ه)و خداوندگار عشق و عرفان مولانا جلال الدین محمد بن حسین خطیبی بلخی(604- 672 ه.ق)و دیگران، جهانبینی تصوف را در ادبیات فارسی تبیین و ترسیم کردند.
با آنکه سخن برتلس در این که خواجه عبد الله انصاری یکصد هزار بیت فارسی از متقدمان و متأخران در سینه داشته (4) ، اغراقآمیز مینماید، اما بیگمان بخشی از این ابیات مضامین عرفانی داشته است.وقتی تأثیر شعر در تحریک و تهیج مریدان و پیران روشن و مسلم شد، نفوذ تصوف بویژه در شعر، بیش از پیش استوار گردید. پیش از ورود تصوف در نثر فارسی موضوعات رایج از فقه و کلام و ریاضیات و هیأت و متون تاریخی و آینی ملکداری و سیرت پادشاهان آن چنان دلچسب و دلانگیز نبود که پذیرش عام یابد و هر دانشی به اهلش اختصاص داشت.به قول شمس تبریزی اندرز و اعظان، هرس بود و نااستواری و تعلیمات فیلسوفان، جدل بازی و یاوه سرایی و میراث عالمان رسیم نیز، بازاریابی و شهرت طلبی و غافل نگهداشتن بشر از مقصود اساسی (5) .
در حالی که در نثر صوفیانه نمکی بود که عارف و عامی را نمکگیر میساخت و شور و حال مجلس ابو سعید، خواجه حسن را زمینگیر. (6) در شعر هم جز شاهنامه که هزار سال است بر تارک فرهنگ ایرانی میدرخشد، سند افتخاری نداشتیم که با ادبیات اخلاقی-انسانی جهان همسنگی کند وموضوع شعر از قلمرو مدح و خوشامدگویی امرا و صدور تجاوز نمیکرد و این همه خیز و برکت از قبل ادب صوفیانه بود که پنجرهای از معرفت و هستیشناسی به روی انسان گشود و ایران و ایرانی را در بحث ادبیات تطبیقی در جهان پرآوازه و سربلند ساخت.
صوفیه قصیده را از لجنزار دروغ و تملق بر اوج تحقیق کشاندند و غزل را از عشق شهوانی به محبت روحانی رساندند. (7)
مقایسهی ادبیات رایج در قرن پنجم و ششم با ادب صوفیانه بیانگر دگرگونی موضوع و عدول از مباحث رایج است که سخن را از فرش به عرش برد و ببین که تفاوت ره از کجاست تا به کجا آن گاه که قضای الهی زوال غزنویان را تقدیر میکرد.منوچهری دامغانی(م، 432 ه. ق)بر سلطان مسعود(مقت، 432 ه)تعارفآمیز میگفت:
شادمانه بزی ای میر که گردنده فلک/این جهان زیر نگین خلفای تو کند (8)
و در حالی که ظهیر الدین فاریابی(م، 598 ه.ق)از اتابکان آذربایجان میسرود:
نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای/تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند (9)
سنایی شرح فراق معشوق و محبوب عارفان را که «ذات الهی»است، موضوع غزل میساخت و عطار که شعرش را«تازیانهی سلوک»خواندهاند، اتحاد عاشق و معشوق و زوال تعین و شخصیت را مضمون قصیده قرار میداد.بهر تقدیر، پیش از ورود مبانی تصوف در ادب فارسی، عشق آسمانی منظور نظر نبود و ادب نثر و نظم چاشنی معنویت نداشت.عشق بازاری، و معشوق زمینی و عاشق از پی رنگ و دلباختی سیب زنخدان شاهد که به گفتهی حافظ:
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد/کسی که سیب زنخدان شاهدی نگزید (10)
مرحوم دکتر احمد علی رجایی که به اقرار خودش از منکران صوفیه بود و بعدها به حلقهی انس یان طایفه پیوست میگوید:تصوف ادب فارسی را که مضامین مدایح آن از فرط اغراق ملالآور شده بود، از ابتذال و زوال نجات داد و با مدد عشق بر چاپلوسیهای شرآور و در یوزیگریهای شاعران خط بطلان کشید و محبت و خدمت و عشق به حق حقیقت را به ادب فارسی هدیه کرد. (11)
تأثیر تصوف، در غنای فرهنگی و ادبی فارسی فوق العاده است.میراث عظیم صوفیه که تجلیگاه افکار و اندیشههای روحانی ایرانی در تمام شؤون ادبی و اخلاقی است، علاوه به جلوه و لطافتی که به ادبیات بخشید، موجب رواج نثر و افزونی تألیفات گشت.
لطافت و عذویت نثر صوفیه در سوانح احمد غزالی (م، 520 ه.ق)و تمهیدات عین القضات همدانی(492- 525 ه)و لمعات فخرالدین عراقی و لوایح جامی (نور الدین عبد الرحمن بن نظام الدین 817-898 ه.ق) تا بدان پایه خیالانگیز و حاوی شور و ذوق است که در شمار«شعر منثور»شمرده میشود.بایزید بسطامی گوید:به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده؛ چنان که پای به برف فرو شود، به عشق فرو میشد.(12)
مرغی گشتم، چشم او از یگانگی، پر او از همیشگی.
در هوای بیچگونگی میپریدم.
اگر از میان تمام آثار منثور ادب فارسی از جهت زیبایی سخن و دل انگیزی کلام سه اثر برگزینیم بیگمان تاریخ بیهقی ، اسرار التوحید و تذکرة الاولیای عطار از بهترین و دلکشترین آثار منثور ادب فارسی است که دو اثر از این سه به نثر صوفیانه اختصاص دارد.
صوفیه نخستین کسانی بودند که نثر ساده و مرسل عصر سامانی را رها کردند و نثر مسجع و آهنگین را بنیان نهادند. ابو سعید ابی الخیر(357-4400 ه.ق)که اصول تصوف را در خراسان رواج داد، نخستین عارفی است که به نثر مسجع سخن گفت و در تاریخ تصوف، از فراز منبر، جامعهی شعر پارسی را بر قامت اندیشههای صوفیانه راست کرد و از این رهگذر دشمنان بزرگی از اصحاب رأی و ائمه کرامیان برای خویش تراشید چنان که ابو القاسم قشیری(م، 465)که صوفی خشکی بود به انکار و عداوت او برخاست.البته سجع در سخن ابو سعید تفنن است نه همچون پیر هرات که جز به نثر مسجع سخن نمیگوید.شیخ ما را پرسیدند صوفی چیست؟ گفت آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و آنچه بر تو آید نجهی. (13)گفتم که صفا ضد کدر بود و کدر از صفات بشر بود و حقیقت، صوفی بود آنکه او را از کدر گذر بود.(14)
اما چنان که گفته آمد خواجه عبد الله انصاری این سبک را پایه و اساس نثر صوفیانهی خویش قرار داد و در تفسیر قرآن و مناجات و دیگر آثارش بدین شیوه سخن گفت:الهی از زندگانی خود در عذابم، گویی که بر آتش کبابم، نه خورد پیدا و نه خوابم.در میان دریا تشنهی آبم، از آنکه از خود در حجابم، منتظرم تا کی رسد جوابم. (15) از رساله ی دل و جان:الهی گفتی کریمم.امید بدان تمام است، تا کرم تو در میان است ناامیدی حرام است.
از رسالهی واردات:حج گزاردن تماشای جهان است، نان دادن کار مردان است.
از رسالهی مقولات:دی رفت و باز نیاید، فردا را اعتماد نشاید، امروز را غنیمت دان، که دیر نپاید که از ما کسی را یاد نیاید.
از رسالهی کنز السالکین:ای شب!تو رعیتی و من شاهم، تو ستارهای و من ماهم.ای روز!من آن شاه شب نامم که کواکب سپاه من است.
مشتری تکمهی کلاه من است. (16) عرفان نثر صوفیه را از موج شعری لبریز ساخت و سبک سخن نجم الدین رازی(ابو بکر بن محمد، 573-654 ه)در مرصاد العباد همانند آثار پیر هرات و احمد غزالی رنگ و بوی شعر دارد.توجه به زبان فارسی به خاطر رعایت حال مریدان و در نتیجه وسعت و غنا بخشیدن به این زبان هم از همت عارفان پارسیگوی است که عطار در مقدمهی تذکره و جامی در نفحات الانس(چاپ توحیدی پور، ص 468) و نجم الدین رازی در مرصاد العباد(ص 14)به انگیزهی فارسی گویی خویش اشاره دارند.
با یار نو از غم کهن بایدگفت
با او به زان او سخن باید گفت
«لا تفعل»و«افعل»نکند چندان سود
چون با عجمی کن و مکن باید گفت (17)
نثر صوفیه، ساختاری شگرف و نظمی خاص و لفظی زیبا و معنایی ژرف دارد که شوری در دل و هیانی در ذهن برمیانگیزد که زیباترین آن لمعات عراقی است.ترجمه و شرح رسالهی«حی بن یقظان» ابن سینا که مترجم آن ابو عبید جوزجانی است از آثار تمثیلی عرفانی قرن پنجم است که فصاحت کلام و سلاست بیان در آن به حد اعلاست و مراد شیخ فلاسفهی اسلام از«زندهی بیدار»عقل فعال است که صوفی را در راه وصول به حق یاری میکند. (18)
از ویژگیهای نثر صوفیانه کاربرد زبان سمبولیک و نمادین است.این زبان بیشتر در شعر کاربرد یافت و منطق الطیر عطار که به زبانی رمزی بیان شده از آثار جاویدان ادب فارسی است.پس از قضیهی تلخ حلاج که «انا الحق» گفت و سر خویش بر باد داد، صوفیه در نثر و نظم زبانی رمزی و نمادین ایجاد کردند، اصطلاحاتی که از رمز معنی آنها تنها ابدال آگاه بودند و غافلان از فهم آن بیخبر.نویسندگان شعرای این طایفه با بهرهگیری از ابهام استعاره و کنایه ، افراطیترین نظریات تصوف را در مسائلی چون عشق صوفیانه و جمال پرستی بدون ترس از فقها بیان کرند و حتی بعضی پرستش جمال و عشق صورت را اساس طریقت خود قرار دادند و معنی را در صورت میجستند. (19)
هر چند که کاربرد رمز و اشاره و کنایه و استعاره اختصاص به صوفیه ندارد ولی زبان عرفان- علی الرسم-رمزی و کنایی است.همچین انتخاب الفاظ در نثر صوفیانه شایان توجه است:ای دهر دهار! کجاست شهقهی شبلی؟کجاست ترنم ابو الحسین نوری؟ای ظل سماوات!کجاست دور سمنون؟ای حرف خرد کجاست خون افشاندن حسین منصور در «انا الحق»؟ای زمان و مکان تو چرا بیجمال شیخ ابو عبد الله خفیف میباشی؟ (20)
با ظهور ابن عربی(محی الدین ابو بکر بن محمد بن علی حاتمی طایی، (560-638 ه.ق)واضع مکتب عرفان علمی، اصول تصوف در کتب علمی و درسی وارد شد و اصطلاحات عرفانی در اشعار و آثار منثور نویسندگان پارسیگوی نفوذ یافت. ابو نصر سراج طوسی(م، 378 ه.ق)از محققان صوفیه و صاحب اثر نفیس اللمع فی التصوف، از کسانی است که تصوف را در کنار فقه و علم الحدیث از علوم دین بشمار میآرد و این نثر گفتار اوست:پرسندهایوا پرسید مرا از باین علم تصوف و مذهب صوفیه که گمان میبرد مردمان در آن اختلاف کردهاند. (21)
تصوف علمی ابن عربی در ادبیات و شعر فارسی تأثیری عمیق داشت و شاگردان و پیروان مکتب وی که بیشتر ایرانی بودند، مطالب کتاب«فصوص الحکم»و اعتقاد به«وحدت وجود»را در نثر و نظم فارسی رواج دادند.گر چه«اندیشهی وحدت»جسته و گریخته از دهان حلاج(مقت، 309 ق)و بایزید بسطامی(طیفور بن عیسی بن آدم، م 261 ه.ق)و عین القضات شنیده شد، در تمدن اسلامی، همگان ابن عربی را به عنوان پیشوای بزرگ و مؤسس راستین«وحدت وجود»در عالم اسلام بشمار میآورند و گفتار عراقی و سعید الدین فرغانی(در مشارق التراری)شاگردان صدر الدین قونوی (م، 672 ه.ق)و شیخ محمود شبستری(م، 720 ه.ق)و شمس مغربی(م، 809)و عبد الرحمان جامی به پارسی نسبت به شعارهای حلاجی و بایزیدی از لونی دیگر است و علمیتر و استوارتر.
شارحان و تابعان ابن عربی چنان که گفته آمد، اغلب ایرانی هستند و علاوه بر بزرگان فوق الذکر میتوان به مؤید الدین بن محمد جندی(م.حدود 700 ه)از مردم خوارزم و کمال الدین عبد الرزاق کاشانی(م، 736 ه)و شاه نعمت الله ولی کرمانی(م، 834)که سه رسالهی کوتاه در شرح«فصوص»نوشته که در مجموعهی رسائل وی به چاپ رسیده است.از این عده است صائن الدین علی بن محمد ترکهی اصفهانی از شارحان استادان ماهر وحدت وجود ابن عربی عزیز الدین نسفی که اصطلاح«الانسان الکامل»را ازابن عربی آموخته و آقا محمد رضا قمشهای آخرین فرد شاخص از پیروان و شارحان فصوص که حضرت استاد آشتیانی وی را همسنگ صدر الدین قونوی و داود بن محمود قیصری میشمارد و نگارنده این عبارت را از لفظ عالی حضرتش شنیده است
-----------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
(1)-مزد یسنا و تصوف، دکتر محمد معین، تهران، دانشگاه، 1362 ش، ص 256.
(2)-شرح مقدمهی قیصری استاد سید جلال الدین آشتیانی، مشهد:زوار، 1344 ش، صص 20-19.
(3)-راز کرشمهها، دکتر ناصر الدین صاحب الزمانی، تهران، مطبوعاتی عطایی، 1345 ش، ص 107.
(4)-تصوف و ادبیات تصوف، یوگنی ادواردویج برتلس، ترجمهی سرویس ایزدی، تهران، امیر کبیر، 1356 ش، ص 87.
(5)-خط سوم، دکتر ناصر الدین صاحب الزمانی، تهران: مطبوعاتی عطایی، 1351 ش، صص 382-381
(6)-اسرار التوحید، محمد بن منور، چاپ دکتر ذبیح الله صفا، تهران:امیر کبیر، چاپ دوم، ص 71.
(7)-ارزش میراث صوفیه، دکتر عبد الحسین زرین کوب، تهران:امیر کبیر، 1356 ش، ص 128.
(8)-دیوان منوچهری دامغانی، به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی، تهران:زوار، 1356 ش، ص 14.
(9)-دیوان ظهیر فاریابی، به کوشش هاشم رضی، انتشارات کاوه، بیتا، ص 22.
(10)-دیوان حافظ، چاپ دکتر سید محمد رضا جلالی نائینی، تهران:انجمن خوشنویسان، 1367 ش، ص 171.
(11)-فرهنگ اشعار حافظ، دکتر احمد علی رجایی، تهران:زوار، 1340 ش، ص 28(مقدمه).
(12)-تذکرة الاولیاء، فرید الدین عطار نیشابوری، به کوشش دکتر محمد استعلامی، تهران:زوار، 1346 ش، ص 183.
(13)-اسرار التوحید، محمد بن منور، چاپ سابق، ص 297.
(14)-کشف المحجوب، علی هجویری، و.ژوکوفسکی، با مقدمهی قاسم انصاری، تهران:طهوری، 1358 ش، ص 37.
(15)-رسایل خواجه عبد الله انصاری، محمد شیروانی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1352 ش، ص 124.
(16)-مشتی از خروار، دکتر محمد دبیر سیاقی، تهران: انتشارات علمی، 1345، ص 360 به بعد، ذیل آثار خواجه عبد الله انصاری.
(17)-مرصاد العباد، نجم الدین رازی، به کوشش دکتر محمد امین ریاحی، تهران:انتشارات علمی و فرهنگی، 1373، چاپ پنجم، ص 93.
(18)-تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح الله صفا، تهران: امیر کبیر، ج 1، صص 631-630.
(19)-عبهر العاشقین، روزبهان شیرازی، به کوشش هانری کربن و دکتر محمد معین، مقدمه، ص 55.
(20)-شرح شطحیات روزبهان، تصحیح هنری کربن، تهران:انستیتو ایران-فرانسه، به نقل از موسیقی شعر، شفیعی کدکنی ص 428.
(21)-گزیدهی ترجمه:اللمع فی التصوف، ترجمهی سید علی نقوی زاده، مجله مترجم، سال سوم، شمارههای سیزدهم و چهاردهم، ص 57.p
__________________________________________________ ___
سید علی نقوی زاده ( عاشق طبسی )