PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر های مرجان مجیدی



emad176
12-07-2010, 02:16 PM
قاتلم را بشناس

زودتر بیا
قبل از آنکه کسی از دیگری بپرسد
عقربه بزرگ ساعتم روی کدام عدد سایه انداخته بود
که قلب من بی ضربان شد
و عقربه‌ی کوچکِ ساعتِ برای همیشه به خواب رفته‌ام
برای همیشه راهش را گم کرد
امشب کمی زودتر بیا
و میهمانی مورچگان را بر پوست خشکیده‌ام بر هم بزن
قبل از آنکه صدای جیغی مرا از هزارتوی خواب هزارساله‌ام
بیرون کشد
و دستی با اشمئزار چشمهایم را ببندد
تو باید چشمهایم را ببینی
تو باید قاتلم را بشناسی
تو باید آخرین تصویر حک شده در حسرت چشمهایم را
تو باید تصویر قاتلم را
تو باید خودت را
بشناسی

emad176
12-07-2010, 02:18 PM
دیگر تو را نخواهم بخشید
نه این زمستان
و نه هفت زمستان دیگر
بگذار این برفها
نه آب شوند و
نه نان
بگذار عطش
در لا به لای شوره زار نگاهت
پوست بیاندازد
و هفت اقلیم درد
از تو شهیدی بیافریند
بی آرامگاه
من که می دانم
آخرین کشته کیست
و گر نه
جام خالی حنظلی که تو ننوشیده ای
در دستهای من
چه می کند