tina
12-07-2010, 12:54 PM
هر کار ما نوعی ارتباط است. ما هر روز، بهگونههای مختلف با یکدیگر در ارتباطیم تا اندیشهها، احساسات و تمایلات خود را به یکدیگر منتقل کنیم، میزان علاقه و احترام خود را نشان دهیم و رنج و اندوه، شادمانی و خرسندی و شک و دودلی خود را با دیگران در میان گذاریم.
یک ارتباط ساده یا یک مجموعه ارتباطات، خواسته یا ناخواسته، از پیش تعیین شده یا اتفاقی، فعال یا منفعل به هرحال یکی از ابزارهای کلیدی ارضاء نیازها، کسب نتایج و متجلی ساختن آرزوهای ماست. روابط ما، مطلوب یا نامطلوب، شکلدهنده بخش عمدهای از اوقات روزانه ماست.
ما ارتباط برقرار میکنیم تا: کسب اعتبار کنیم، شکوه و گلایه کنیم، به یکدیگر کمک کنیم، عقاید خود را ابراز کنیم، به توافق برسیم، ناسزا بگوییم، ادب خود را نشان دهیم، هشدار دهیم، ترغیب و تشویق کنیم، فرمان دهیم، با دیگران دوست شویم، دیگران را بفریبیم، تقلب کنیم تحسین کنیم، گپ بزنیم، معاشرت کنیم، مبادله و معامله کنیم، دست نیاز به سوی دیگران دراز کنیم، از بحرانها جان سالم به در بریم، اطلاعات و اخبار را رد و بدل کنیم، از دیگران پذیرایی کنیم، بازجویی کنیم، چیزی بخریم، چیزی بفروشیم.
مهارت در ایجاد رابطه مناسب با دیگران بر تواناییها و اعتماد به نفس ما میافزاید، استعداد و دستاوردهایمان را مینمایاند و احترام و قدردانی دیگران را جلب میکند.
هرچه بهتر با دیگران رابطه برقرار کنیم، مسوولیتهایمان را بهتر به مرحلهی اجرا میگذاریم و در نتیجه در حرفهی خود موفقتر بوده و درآمد بیشتری را به خود اختصاص میدهیم. نحوه ارتباط ما در میزان حمایت و کمکی که از سوی دیگران دریافت میکنیم، مستقیما تأثیر میگذارد و راهی را میگشاید تا افکارمان به سهولت مجال تجلی یابند، پذیرفته شوند و در نتیجه تحقق پذیرند.
ارتباط تأثیر ژرف و عمیق در کم و کیف زندگی و روابط ما با دیگران دارد.
همه کارهای ما نوعی ارتباط است. تمام لحظات زندگی ما آکنده از پیامهای شفاهی و غیرشفاهی، ارادی و غیرارادی است. زبان، تنها وسیلهی ارتباطی نیست. کلماتی که ما بر زبان جاری میکنیم، برحسب موقعیت، فقط بین هشت تا بیست و چهار درصد پیام ما را تشکیل میدهند و به این ترتیب در دنیای گستردهی ارتباطات، تنها مشتی از خروارند.
لباسی را که هر روز میپوشیم، پیام آور تصویری است که از خود بر ذهن داریم و نمایانگر ارج و حرمتی است که برای خویش قائلیم. اتومبیلی را که میرانیم، خانه ای را که در آن زندگی میکنیم، زیور آلات و ملزوماتی را که به خود میآویزیم، همگی این پیام را به دیگران منتقل میکنند که چه احساسی نسبت به خود داریم و انتظار داریم که دیگران چگونه با ما رفتار کنند. وقتی لوازم شخصی خود را روی میز میگذاریم پیام دیگری را دربارهی خود به دیگران منتقل میکنیم. وضع نشستن و راه رفتن نیز حاکی از احساسات و گرایشات ماست.
چگونگی آغاز پیام، اغلب حاصل ارتباط را تعیین میکند. همه ما بارها این احساس را تجربه کرده ایم که به علت استنباط نادرست در آغاز یک پیام، منظور گوینده را یکسره کج فهمیده ایم. بنابراین، اگر مراقب نباشیم، همان چند کلمهای که در آغاز سخن بکار میبریم کافی است که دیگران را به برداشتی نادرست از سخنان ما سوق دهد و موجب رنجش و آزردن آنها شود. به همین دلیل بخشی از موفقیت در هر ارتباطی به کم و کیف آغاز سخنمان بستگی دارد.
ارتباط یک خیابان دو طرفه است. در یک ارتباط خوب دو عامل دخالت دارند. ارسال درست پیام و دریافت درست پیام. بنابراین اگر تنها به این بسنده کنیم که نقطه نظرهای خود را روشن و منطقی و قانعکننده بیان کردهایم، موفق به ایجاد یک ارتباط نیستیم. بلکه، صرفا در مقام سخنوری و اندرزگویی برآمدهایم.
یک ارتباط ساده یا یک مجموعه ارتباطات، خواسته یا ناخواسته، از پیش تعیین شده یا اتفاقی، فعال یا منفعل به هرحال یکی از ابزارهای کلیدی ارضاء نیازها، کسب نتایج و متجلی ساختن آرزوهای ماست. روابط ما، مطلوب یا نامطلوب، شکلدهنده بخش عمدهای از اوقات روزانه ماست.
ما ارتباط برقرار میکنیم تا: کسب اعتبار کنیم، شکوه و گلایه کنیم، به یکدیگر کمک کنیم، عقاید خود را ابراز کنیم، به توافق برسیم، ناسزا بگوییم، ادب خود را نشان دهیم، هشدار دهیم، ترغیب و تشویق کنیم، فرمان دهیم، با دیگران دوست شویم، دیگران را بفریبیم، تقلب کنیم تحسین کنیم، گپ بزنیم، معاشرت کنیم، مبادله و معامله کنیم، دست نیاز به سوی دیگران دراز کنیم، از بحرانها جان سالم به در بریم، اطلاعات و اخبار را رد و بدل کنیم، از دیگران پذیرایی کنیم، بازجویی کنیم، چیزی بخریم، چیزی بفروشیم.
مهارت در ایجاد رابطه مناسب با دیگران بر تواناییها و اعتماد به نفس ما میافزاید، استعداد و دستاوردهایمان را مینمایاند و احترام و قدردانی دیگران را جلب میکند.
هرچه بهتر با دیگران رابطه برقرار کنیم، مسوولیتهایمان را بهتر به مرحلهی اجرا میگذاریم و در نتیجه در حرفهی خود موفقتر بوده و درآمد بیشتری را به خود اختصاص میدهیم. نحوه ارتباط ما در میزان حمایت و کمکی که از سوی دیگران دریافت میکنیم، مستقیما تأثیر میگذارد و راهی را میگشاید تا افکارمان به سهولت مجال تجلی یابند، پذیرفته شوند و در نتیجه تحقق پذیرند.
ارتباط تأثیر ژرف و عمیق در کم و کیف زندگی و روابط ما با دیگران دارد.
همه کارهای ما نوعی ارتباط است. تمام لحظات زندگی ما آکنده از پیامهای شفاهی و غیرشفاهی، ارادی و غیرارادی است. زبان، تنها وسیلهی ارتباطی نیست. کلماتی که ما بر زبان جاری میکنیم، برحسب موقعیت، فقط بین هشت تا بیست و چهار درصد پیام ما را تشکیل میدهند و به این ترتیب در دنیای گستردهی ارتباطات، تنها مشتی از خروارند.
لباسی را که هر روز میپوشیم، پیام آور تصویری است که از خود بر ذهن داریم و نمایانگر ارج و حرمتی است که برای خویش قائلیم. اتومبیلی را که میرانیم، خانه ای را که در آن زندگی میکنیم، زیور آلات و ملزوماتی را که به خود میآویزیم، همگی این پیام را به دیگران منتقل میکنند که چه احساسی نسبت به خود داریم و انتظار داریم که دیگران چگونه با ما رفتار کنند. وقتی لوازم شخصی خود را روی میز میگذاریم پیام دیگری را دربارهی خود به دیگران منتقل میکنیم. وضع نشستن و راه رفتن نیز حاکی از احساسات و گرایشات ماست.
چگونگی آغاز پیام، اغلب حاصل ارتباط را تعیین میکند. همه ما بارها این احساس را تجربه کرده ایم که به علت استنباط نادرست در آغاز یک پیام، منظور گوینده را یکسره کج فهمیده ایم. بنابراین، اگر مراقب نباشیم، همان چند کلمهای که در آغاز سخن بکار میبریم کافی است که دیگران را به برداشتی نادرست از سخنان ما سوق دهد و موجب رنجش و آزردن آنها شود. به همین دلیل بخشی از موفقیت در هر ارتباطی به کم و کیف آغاز سخنمان بستگی دارد.
ارتباط یک خیابان دو طرفه است. در یک ارتباط خوب دو عامل دخالت دارند. ارسال درست پیام و دریافت درست پیام. بنابراین اگر تنها به این بسنده کنیم که نقطه نظرهای خود را روشن و منطقی و قانعکننده بیان کردهایم، موفق به ایجاد یک ارتباط نیستیم. بلکه، صرفا در مقام سخنوری و اندرزگویی برآمدهایم.