توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفي جشنهاي آييني و ملي
sorna
12-03-2010, 03:17 PM
معرفي جشنهاي آييني و ملي
جشن اسفندگان خجسته باد
سپندارمذ روز از اسفندماه برابر با پنجم اسفند در گاهشماری ایرانی
اینک زمین را می ستاییم؛
زمینی که ما را در بر گرفته است.
ای اََهوره مَزدا !
زنان را می ستاییم.
زنانی را که از آن فتو به شمار آیند
و از بهترین راستی برخوردارند، می ستاییم.
اوستا - یسنا 38 - بند 1
روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپندارمذ» نام دارد. این واژه که در اوستایی «سْپفنْتَه آرمَئیتی»(Spenta-Ârmaiti) می باشد و نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپنته»(Spenta) یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرمئیتی»(Ârmaiti) به مانک فروتنی و بردباری تشکیل شده است و مانک این دو با هم فروتنی فپاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت»(SpandÂrmat) و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است.
امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین فسرسبز و نشانی از باروری و زایش است. جشن «سپندارمذگان» یا «اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز به نام «مرد گیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران» (=هدیه گرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی بكار رفته است.
یکی دیگر از نام های این جشن نیز، جشن «برزگران» یا «برزیگران» است که به مناسبت نقش مهم برزگران و کشاورزان در سبز کردن زمین و باروری زمین بوده است.
به بیان ابوریحان بیرونی، «اسفندارمذ» ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درست کار بوده. به همین مناسبت این روز، عید زنان به شمار می رفت. مردم به جهت گرامیداشت، به آنان هدیه داده و بخشش می کردند. زنان نه تنها از هدایا و دهش هایی برخوردار می شدند، بلکه به نوعی در این روز فرمانروایی می کردند و مردان باید که از آنان فرمان می بردند.
گردیزی در کتاب زین الاخبار نیز درباره ی واژه ی «مردگیران» اشاره کرده است که از این جهت این جشن را مردگیران می گفتند که زنان به اختیار خویش و با آزادی، شوی و مرد زندگی خود را برمی گزیدند.
هنوز نیز در برخی از گوشه های ایران زمین مانند اصفهان، پهله، ری و دیگر شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران، مراسم جشن اسفندگان همچون گذشته برگزار می شود، در این روز بانوان لباس و کفش نو می پوشند، زنانی که مهربان، پاکدامن، پرهیزگار و پارسا بوده اند و در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک را به جامعه تحویل داده اند مورد تشویق قرار می گیرند و از مردهای خود پیش کش هایی دریافت می کنند. آن ها در این روز از کارهای همیشگی خود در خانه و زندگی معاف شده و مردان و پسران وظایف جاری زنانه را در خانه به عهده می گیرند.
sorna
12-03-2010, 03:18 PM
اسفندگان، جشن بزرگداشت زن و زمین
میستاییم این زمین را، میستاییم آن آسمان را،
میستاییم روانهای جانوران سودمند را،
می ستاییم روانهای مردان پیرو راستی را،
میستاییم روانهای زنان پیرو راستی را،
در هر سرزمینی که زاده شده باشند،
مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیدهاند،
میکوشند و خواهند کوشید
(اوستا - فروردین یشت - بند 153 و 154)
«ایرانیان باستان از گذشتههای دور تحت تاثیر و نفوذ مادر خدایان یا الههگان بودهاند که آنها را حمایت میکردند. با دگرگونی نقش زن به عنوان عنصری سودمند در جامعه، گروه خدایان مادینه نیروی برتر شدند و دست به آفرینش و کارهای شگفت آوردند»(1)
این بانوخدایان دارای تندیسههایی بودهاند که در جای جای سرزمین ایران یافت شدهاند. این پیکرهها ویژگیهای زنانه بارزی دارند که نماد باروری، مادری و زایش است.
هنگام پیامآوری اشوزرتشت، یکتاپرستی به معنای واقعی خود مطرح گردید، پس سایر خدایان به مقام پایینتر نزول کرده و بدین ترتیب امشاسپندان و ایزدان با حضور خود مفاهیم انتزاعی برخاسته از این خدایان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. این فاصله گرفتن از خدایان اساطیری به طور کامل نبوده است و آدمی که مجذوب قدرت بیپایان بانوخدایان خود بوده با اقدامی جبرانی بخشی از قدرت زنانهی آنها را در قالبهای دختر شاه پریان و داستانهای روزمرهی خود جای داده و قسمتی دیگر را هم به صورت زن برتر در ادبیات خود زنده کردند. آناهیتا و اشی از جمله ایزدهای ایرانی میباشند که در جای جای نوشتههای باستانی جلوه میکنند.
در میان امشاسپندان سه امشاسپند نخستین یعنی وهومن، اشه وهیشته و خشتره وئیریه، نرینه و سه امشاسپند بعد یعنی سپندار آرمئیتی، هئورتات و امرتات از نظر لغوی مادینهاند.
هستهی اصلی این سه امشاسپند مادینه مهرورزی، عشق بی آلایش، زایندگی، از خودگذشتگی و پروراندن است و نشانگر اهمیت نقش زن و مادر در اندیشه و باور انسان نخستین و ایرانیان باستان است. از همین خواستگاه است که عبارتهای زیبا و دلانگیز «زبان مادری»، «مادر طبیعت»، «مام میهن» و «سرزمین مادری» به وجود آورده و فراگیر شده است.
sorna
12-03-2010, 03:19 PM
همچنین در باورهای ایرانی «نسل بشر و نخستین زن و مرد جهان به نام مشی و مشیانه از ریشهی دوگانهی گیاهی به نام مهرگیاه در دل زمین به وجود آمده و آفریده شدهاند و در واقع زمین یا سپندارمذ (2)، مادر نسل بشری دانسته میشده است»(3)
سپندارمذ واژهای مرکب است از سپنته یا سپند به معنی پاک و مقدس و آرمئیتی به معنی فروتنی و بردباری نیک و مقدس، این واژه در پهلوی به گونهی سپندارمت و در فارسی سپندارمذ، اسفندارمز و اسفند شده است. در شکل معنوی و مینویاش مظهر بردباری و سازگاری اهورامزدا است و در جهان مادی و خاکی نگهبانی زمین به وی سپرده شده است. این فرشته که با زمین تجسم مییابد، دست یافتنیترین فرشتگان است و هرکس در زندگی عادی خود همواره با آن در تماس است و به بدیهیترین صورت ممکن از موهبتهای آن بهرهمند میشود بنابراین اهمیت فوقالعادهی او برای مردمان ایران باستان که زندگی را بیشتر به چوپانی و برزگری میگذراندند، قابل درک است (4)».
این فرشته در اندیشهی ایرانی جایی بس بزرگ دارد، واژهی «ایر» که در نام ایران دیده میشود، در واژهی آمیختهی «ایرتن» فروتنی است. زنان نیز بدان روی که افزایندی جهاناند و نمایندی مهر و فروتنی به سپندارمذ مانند میشوند (5)»
در وندیداد آنجا که سخن از زمین میرود که چگونه میتوان آن را شاد کرد، آمده است : « با برانداختن سوراخهای مار و جانوران زیانکار و آبیاری و شخم زدن و برآوردن گل و گیاه و درخت ... چنین زمینهایی مانند زن زیبا و خوش اندامی است که شوی او در بستر او را شادمان میسازد و آن زن برای وی فرزندان برومند میآورد (6)»
به علت اهمیت زمین و زن، روز پنجم هر ماه موسوم است به سپندارمذ، آخرین ماه سال نیز به همین نام است که از ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. ایرانیان روز سپندارمذ از ماه اسفند را جشنی به نام اسفندگان میگرفتند. یا به قولی جشن زن میگرفتند. و این است که سخن ابوریحان بیرونی و گواهی او که در هزار سال پیش (زمان ابوریحان) هنوز این جشن برگزار میشده است.
«اسفندارمز فرشتهی موکل بر زمین است و نیز بر زنهای عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه ... در زمان گذشته این ماه بویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش مینمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیهی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است (7)»
در جای دیگر آورده است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی مینشستند و فرمان میراندند، همهی کارها نیز به دست مردان و پسران انجام میگرفت.
این جشن همراه با آداب رسوم و تشریفاتی ویژه برگزار میشد. نخستین جشنی که در این روز برگزار میشد جشن «مردگیران» یا «مژگیران» بوده است این جشن ویژهی زنان و به مناسبت تجلیل و بزرگداشت از آنان برگزار میشود.
کارکردهای آرمئیتی یا سپندارمذ در فرهنگ و ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است در گاتهای زرتشت، 18 بار از او یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک برای آرامبخشی به کشتزاران چراگاهها جانوران برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به دخترش پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا میخواند. در اساطیر ایرانی او بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیر و کمان برای آرش کمانگیر را به منوچهر شاه داد تا گستره و آغوشش را برای فرزندان خود بازتر کند در متون پهلوی او را یاری رسان نویسندگان به عنوان پدیدآورندگان فکر و اندیشه میدانند.
سراسر اوستا به ویژه فروردین یشت و یسنای 38 آکنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین و زن است. با توجه به منابع موجود دانسته میشود که اسفندگان در ایران باستان روز گرامیداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان بوده است. اما منظور از زن در این جشن همسر است و نه جنسیت آن. بیرونی (9) نیز در نقل آیینهای جشن از زن به عنوان همسر یاد میکند و جنسیت زن را در نظر ندارد. آیینهایی که امروزه نیز در بسیاری از نقاط دور و نزدیک میهن برگزار میشود همگی در پیوند با روابط عاطفی و مهرآمیز همسران است و ارتباطی با جنسیت زنانه ندارند. این جشن هنوز هم به نام اسفندی در بسیاری از نواحی مرکزی ایران چون اقلید کاشان و محلات برگزار میشود. و زنان در این روز برای خشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی میپزند که به نام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده میشود.
ایزدبانوی سپندارمذ، در اندیشهی جهانیان بسیار اثر گزار بوده است « ستایش زن و عشق هنگامی به ادبیات اروپایی (و اندک اندک به فرهنگ آنان) راه یافت که اروپاییان در جنگهای صلیبی با فرهنگ ایرانی آشنا شدند.(10)
امروزه در جهان جشنی به عنوان ولنتاین (11) در کنار اسفندگان برگزار میشود. این دو جشن به لحاظ زمانبندی و برخی از درونمایهها به یکدیگر شباهت دارند. ولنتاین از یک جریان عاشقانه در بعد از میلاد سرچشمه گرفته، اما جشن اسفندگان یادگاری بسیار کهن از اسطورههای زایش و باروری است. مقایسه کردن این دو جشن برای نگارنده انجام پذیر نیست. اما تصور میکنم مردمانی با فرهنگ و اندیشهی غنی و توانا شایسته است جشنی به بزرگی فرهنگشان برای زمین و زن (همسر)، این دو عنصر سودمند برگزار کنند. ایرانیان که سپاسداری را از بایستههای زندگانی شمرده در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند و باید برای سپاسداری از جایگاه زن و مادر هستی آموزش و فرزندان این خاک و بوم و به یاد کوششهای بیوقفه زنان و مادران، این جشن را پاس دارند.
نوشتهی : «شقایق فتح علی زاده»
sorna
12-03-2010, 03:20 PM
جشن آذرگان:
روز نهم هر ماه «آذر» یا «اَتر»(Atar) نام دارد؛ آذر ایزد ِویژه ی همه ی آتش هاست و از احترام ویژه ای نسبت به سایر آخشیج ها (عناصر) برخوردار می باشد و «جشن آذرگان» جشنی دیگر از جشن های آتش است در گرامیداشت این آخشیج و ایزد منسوب به آن.
در صفحه ۲۵۶ ترجمه ی آثارالباقيه از ابوريحان بیرونی درباره ی این جشن آمده است :
«... روز نهم آذر عيدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می گويند و در اين روز به افروختن آتش نيازمند می باشند و اين روز جشن آتش است و بنام فرشته ای که به همه ی آتش ها موکل است ناميده شده، زرتشت امر کرده در اين روز آتشکده ها را زيارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمايند ...»
در «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از کیا کوشیار ابن لبان با شهری جیلی، این جشن را «آذرخش» نوشته اند.
در جشن های آتش مردم روی بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و پایکوبی و نیایش و فرآوری خوراک های ویژه و «آفرینگان خوانی» جشن می گیرند.
نزد ایرانیان، جشن آذرگان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و همچون نوروز و مهرگان بر آن ارج می نهاده اند. در این روز آتشکده ها را آراسته و آذین بندی می کردند و در آن جایگاه مقدس مراسم ویژه ای برای جشن برگزار می کردند. نظافت و پاکیزگی، از جمله ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و معتقد بودند در این روز مشاوره و رایزنی درباره ی امور و دشواری ها به نتیجه ی مطلوب می انجامد.
آتش به طور عموم از روزگاران بسیار کهن تا به امروز مورد توجه همه ی اقوام روی زمین بوده و هر قوم و طایفه ای به شکلی آن را ستوده اند.
دانشمند آلمانی «شفتلویتز»(Sheftelwitz) در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در این باره دارد و نشان می دهد که چگونه همه ی ملل جهان از هر نژاد آتش را می ستایند و از متمدن ترین کشورها در اروپا تا وحشی ترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریک هستند.
در نزد هندوان نیز، «آگنی»(Agni) اسم آتش و نام پروردگار آن است و در «ریگ ودا»ی هندوان و اوستای ایرانیان اسم پیشوای دینی هر دو دسته از آریایی ها، «اَتره ون»(Athravan) می باشد که به مانک آذربان و آن کسی که از برای پاسبانی آتش گماشته می شود است.
همچنان در «وستالیس»(Westalis) در رم قدیم دختری پاکدامن و دانا از خاندانی شریف به نگهبانی و زنده نگه داشتن آتش مقدس در معبد «وستا»(Westa) موظف بوده است و در مدت خدمتش که 30 سال بوده، می بایست با کمال پاکی و پرهیزگاری و تقدس به سر برد و نگذارد آتش مقدسی که پشتیبان دولت رم تصور می شد خاموش گردد
sorna
12-03-2010, 03:20 PM
در ادامه
نیاکان ِ باستانی و زرتشتی مان، افزون بر جشن های ِ سالاری چون نوروز، سیزده بدر، یلدا ( شب ِ چله )، سده و چهارشنبه سوری، در هرماه آن روزی که با نام ِ ماه همنام می شد، جشن می گرفتند و به شادی و شادمانی در سروری بی همتا مشغول می شدند. و جشن ِ آذرگان، نهمین جشن ِ ماهانه ی نیاکانمان است، که در روز نهم ِ آذر ماه ِ زرتشتی برگزار می شده است.
در این روز نیاکانمان به آتشکده ها می رفتند و سرود آتش می خواندند و به رقص و شادی و شادمانی وشادخوانی می پرداختند.
مردم بر بام خانه ها و معابر آتش می افروختند، نور و روشنایی و انرژی را سلام می کردند و شب و تیرگی و تاریکی را از هستی خود محو می نمودند.
ابوريحان بیرونی در آثارالباقيه دربارهی جشن ِ آذرگان مینویسد :
" روز نهم آذر عيدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشنمیگويند و در اين روز به افروختن آتش نيازمند میباشند و اين روز جشن آتش است وبنام فرشتهای که به همهی آتشها موکل است ناميده شده، زرتشت امر کرده در اين روزآتشکدهها را زيارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمايند. "
نام ِآذر، نام ایزدی است ویژهی همهی آتشها و ازاحترام ویژه ای نسبت به سایر ِ عناصر چهارگانه برخوردار می باشد و جشن آذرگان در کنار جشن های دیگر ِ آتش، چون سده و اردیبهشتگان و چهارشنبه سوری، ستایشی است سزاوار از این عنصر اهورایی.
باشد که با برافروختن آتش در این جشن ِ سزاوار ِ شرر، در دل و جان ِ تک تک ِ ما، آتشکده های ِ پدران ِ مان، زبانه بکشد و هر آنچه تاریکی و تیرگی است، را بدرد و آفتاب فروزان را بر پهن دشت ِ بی کران سرای ایران زمین بگستراند.
.نیایش آتش:
درود بر تو ای آتش!
ای برترین آفریده ي سزاوار ستایش اهورا مزدا!
به خشنودی اهورا مزدا، راستی بهترین نیکی است، خرسندی است.
خرسندی برای کسی که راستی را برای بهترین راستی بخواهد (3 بار)
بر می گزینم که مزدا پرست زرتشتی باشم و خدایان پنداری را زدوده، تنها به اهورا باور داشته باشم.
به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا! خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد!
افروخته باش در این خانه!
پیوسته افروخته باش در این خانه! فروزان باش در این خانه! تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه!
به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا! آسایش آسان! پناه آسان! آسایش فراوان!
فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس
از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و
انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش و جوانمرد، که خانه مراوده مرا و شهر مرا و کشور
مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند.
راستی بهترین نیکی است، خرسندی است.
خرسندی برای کسی که راستی را برای بهترین راستی بخواهد (3 بار) *
* بر گرفته از مقاله " جشن آتش" دکتر تورج پارسی
sorna
12-03-2010, 03:21 PM
عاشوريه:
بیست و هفتم ماه کیسلو عبری برابر با 27 آذر در گاهشماری ایرانی است.
در این روز (روز نخست سُرطانا) صابئین مندایی به یاد غرق شدگان توفان نوح مراسمی به نام «لوفانی» و «دخرانی» برگزار می کنند.
اين روز به مناسبت غرق شدگان طوفان نوح است و جز اعياد اصلي نيست. عاشوريه در اول ماه سرطانا (برابر با سي ام آذر ماه) مي باشد. مراسم دخراني و لوفاني به مناسبت غرق شدن طوفان نوح اجرا مي شود.و حليمي که مرکب از گندم، نخود، لوبيا، ماش، عدس، باقالا و لپه تهيه مي شود.
sorna
12-03-2010, 03:21 PM
شب چله (یلدا)
انارم روز از آذرماه برابر با 30 آذر در گاهشماری ایرانی
می ستاییم مهر را
آنکه از آسمان بر فراز برجی پهن با هزاران چشم بر ایرانیان می نگرد
نگاهبان زورمندی که هرگز خواب به چشم او راه نیابد
آن که مردمان را از نیاز و دشواری برهاند
(اوستا - مهر یشت)
«شب چله»(یلدا) یا جشن زایش مهر، درازترین شب سال و شب زادن دوباره ی خورشید و آغاز فصل زمستان است که یادگاری هفت هزار ساله و ارزشمند از نیاکان فرهیخته ی مان به شمار می آید. ایرانیانی که هزاران سال پیش دریافتند که گاهشماری بر پایه ی ماه نمیتواند گاهشماری درستی باشد.
پس به پژوهش درباره ی حرکت خورشید پرداختند و گاهشماری خود را بر پایه ی آن قرار دادند. ایشان حرکت خورشید را در برجهای آسمان اندازهگیری کردند و برای هر برجی نام خاصی گذاشتند و دریافتند هنگامی که برآمدن خورشید با برآمدن برج «بره» در یک زمان باشد، بهار است و دریافتند که در ابتدای پاییز و بهار روز و شب برابر است و در ابتدای تابستان روز بلندتر از شب است. ایرانیان باستان گاهشماری خود را بر اساس چله (چهل روز) تقسیم کردند و 9 چله (ماه) داشتند.
می دانیم که در فرهنگ ایرانیان عدد چهل مانند عدد هفت و دوازده قداست خاصی دارد. واژههای «چله نشستن»، «چل چلی» و در طبرستان واژههای «پیرا چله، گرما چله» نشانه ی اهمیت این عدد در میان فرهنگ ایرانی است.
امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار میشود، اما میدانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمیشده است و جشن شب چله، همچون بسیاری از آیینهای ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.
در گاهشماری ایرانی که دقیق ترین ِگاهشماری ها و سازگارترین ِآن ها با تقویم طبیعی است، همواره و در همه ی سالها، شب چله و انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سیام آذرماه و بامداد یکم دیماه است.
شب چله در آیین مهر
همان گونه که در پیش آمد، شب چله زاد روز ایزد مهر یا میترا است. نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار میآمده است و امروزه کارکرد خود را در تقویم میلادی که ادامه ی گاهشماری میترایی است و حدود چهار سده پس از مبدا میلادی به وجود آمده، ادامه میدهد. کیش مهر (میتراییسم) تاثیر گذارترین آیینی است که پس از مهاجرت آریاییان در زمان فریدون به اروپای کنونی رفت و ردپای آن را در همه ی ادیان جهان می توان مشاهده کرد.
کلمه ی یلدا واژه ای سریانی است و به معنای تولد یا میلاد است. در برخی منابع آمده است که پس از مسیحی شدن رومیان، چهارسد سال پس از تولد عیسی مسیح، کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زاد روز عیسی پذیرفت، زیرا زمان دقیق تولد وی معلوم نبود. در واقع یلدا یک جشن آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان به سایر جهان منتقل شد در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی روز 21 دسامبر به عنوان تولد میترا جشن گرفته می شد ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباه محاسباتی، این روز به 25 دسامبر انتقال یافت و از سوی مسیحیان به عنوان روز کریسمس جشن گرفته شد. از این روست که تا امروز بابا نوئل با لباس و کلاه مُغان ظاهر می شود و درخت سرو و ستاره ی بالای آن هم یادگاری از کیش مهر و فرهنگ ایرانی است.
ابوریحان بیرونی، مبدا سالشماری تقویم کهن سیستانی را از آغاز زمستان ذکر کرده و جالب این که نام نخستین ماه سال در تقویم سیستانی نیز «کریست» بوده است.
منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز میگردد و پیش از آن، آنگونه که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل کرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار - خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه میگیرد.
نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک، قهرمان بزرگ ملی ایران بودهاند (که هنوز هم حامیان سرمایهداری لجام گسیخته اندیشههای عدالتجویانه او را سد راه منافع طبقاتی خود میدانند) سخت گرامی و بزرگ دانسته میشد و از آن با نام «خرم روز» یاد میکرده و آیینهایی ویژه داشتهاند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده میشود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است. همچنین در تقویم کهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است که با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.
sorna
12-03-2010, 03:22 PM
خرم روز
هرمزد روز از دی ماه برابر با یکم دی در گاهشماری ایرانی
از گرامیترین روزهای ایرانیان به نام «خرم روز» یا «خور روز»(خورشید روز) یا جشن «نود روز»( 90 روز تا نوروز).
آغاز سال نو در برخی از تقویمهای ایران باستان که هنوز نیز در پامیر و بدخشان بکار گرفته میشود. دیده شدن خورشید در این روز نه تنها «زایش خورشید» را نوید میدهد، بلکه آغاز روز، ماه، و فصل و سال جدید نیز بوده است.
همچنین هنگام جشنی به نام «آب نو» در آذربایجان همراه با تعویض آب ِآبانبارها با آب ِتازه و با مراسمی همگانی
sorna
12-03-2010, 03:22 PM
دی به آذر
دی به آذر روز از دی ماه برابر با 8 دی در گاهشماری ایرانی
واژه ی دی که در اوستا «دتهوش»(Dathush) یا «دزوه»(Daz-vah) می باشد به معنی دادار یا آفریننده و آفریدگار است که همیشه به مانند صفتی برای اهورامزدا آورده شده است.
واژه ی «دی» از مصدر «دا» آمده است که در اوستا و فارسی هخامنشی (پارسی باستان) و سانسکریت به معنی دادن، آفریدن، ساختن، و بخشیدن، است.
در پهلوی «داتن»(Datan) و در فارسی «دادن» شده است و «داتر»(Dater) که در پهلوی «داتار» و در فارسی «دادار» یا آفریدگار گفته می شود و در خود اوستا در آفرینگان گاهنبار بند 11 صفت دتهوش برای دهمین ماه سال بکار رفته است.
ابوریحان بیرونی درباره ی «دی» می گوید :
«... دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که «هرمز» نامیده می شود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار. در این روز عادت ایرانیان چنین بوده که پادشاه از تخت شاهی پایین می آمد و جامه ای سفید می پوشید و در بیابان بر فرش های سپید می نشست و دربان و یساولان را که شکوه پادشاه با آن هاست به کنار می راند و هر کس که می خواست پادشاه را ببیند، خواه دارا و خواه نادار بدون هیچ گونه نگهبان و پاسبان، نزد شاه می رفت و با او به گفتگو می پرداخت و در این روز پادشاه با برزگران می نشست و در یک سفره با آن ها خوراک می خورد و می گفت : من مانند یکی از شماها هستم و با شماها برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام می شود و امنیت کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه ...»
چهار جشن منسوب به «دی» یا «دادار»(خداوند - هرمزد) :
1- اورمزد و دی ماه در نخستین روز دی ماه
2- دی بآذر و دی ماه در هشتمین روز دی ماه
3- دی بمهر و دی ماه پانزدهمین روز دی ماه
4- دی بدین و دی ماه بیست و سومین روز دی ماه
که «کوشیار گیلانی» در «زیج جامع» این روزها را «دی جشن» می نامد.
sorna
12-03-2010, 03:23 PM
جشن بهمنگان
بهمن روز از بهمن ماه برابر با 2 بهمن در گاهشماری ایرانی
فرخش باد و خداوند فرخنده کناد عید فرخنده و بهمنجه و بهمن مه را
«فرخی سیستانی»
جشنی در ستایش و گرامیداشت بهمن در اوستایی «وُهومَنَه» و در پهلوی «وَهمَن» به معنی «اندیشه ی نیک» یا «بهترین اندیشه».
بخش نخست این واژه «وُهُو» از «وَنـْگـْهو» اوستایی که صفت است به معنی خوب و نیک، که در فارسی هخامنشی «وَهۇ» و در سانسکریت «وَسۇ» خوانده میشود، در پهلوی «وِه» و در فارسی «بـِه» شده است.
بخش دوم «مَنـَه» برابر است با واژه ی سانسکریت «مَنـَس» که در پهلوی «منیشن» ودر فارسی «منش» شده است.
در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته می شده است که نام «دانگو» یا «دانگی» برگرفته از همین سنت اشتراکی آن است.
ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم» درباره ی بهمنجه می نویسد :
«بهمنجه بهمن روز است از بهمن ماه، ایرانیان در این روز بهمن سفید (نام گیاهی است که در کرانه ی خراسان و جاهای دیگر ایران می روید) با شیر خالص پاک می خورند و می گویند حافظه را زیاد می کند و فراموشی را از بین می برد، ولی در خراسان هنگام این جشن مهمانی می کنند و بر دیگی که در آن از هر دانه ی خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت و تره و سبزی ها پدیدار است، خوراک می پزند و به مهمانان خود می دهند و برای هریک از داده های خدا سپاس به جای می آورند.»
در «آثارالباقیه» نیز آورده است :
«بهمن ماه روز دوم آن روز بهمن، عید است که براى توافق دو نام آن را بهمنجه نامیده اند، بهمن نام فرشته ی موکل بر بهایم است که بشر به آن ها براى عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است و مردم فارس در دیگ هایى از جمیع دانه هاى ماکول با گوشت غذایى مى پزند و آن را با شیر خالص مى خورند و مى گویند که حافظه را این غذا زیاد مى کند و این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانه ها و جوى ها و روغن گرفتن و تهیه ی بخور و سوزاندنى ها خاصیتى مخصوص است و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام مى داد و سود این اشیا در این روز بیشتر از دیگر روزهاست.»
در ترجمه ی «خرده اوستا» نیز بر موکل بودن بهمن بر چهارپایان اشاره ای شده است بدینگونه که : «در جشن بهمنگان، برای اینکه امشاسپند بهمن در جهان مادى نگهبان چارپایان سودمند است، از خوردن گوشت پرهیز مى کنند.»
شاعر نامدار ایرانی سده ی پنجم «على بن توسى»(اسدى توسى) در کتاب لغتنامه ی خود «لغت فرس»زیر کلمه ی بهمنجه مى نویسد :
«بهمنجه رسم عجم است، چون دو روز از ماه بهمن مى گذشت بهمنجه مى کردند و این عیدى بود که در آن روز خوراک مى پختند و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه ها مى افشاندند.»
چنان که از نوشتار ابوریحان و اسدی توسی برمی آید گیاهی هم به نام امشاسپند بهمن خوانده میشود که در بهمن ماه یا زمستان باز می شود و در پزشکی این گیاه معروف است و در تحفه ی حکیم مؤمن و بحرالجواهر، بیخی سفید یا سرخ رنگ مانند زردک و خوشبو با اندک صلابت و کجی و خارناک تعریف شده است.
همین گیاه است که در فرانسه «Behen» خوانده می شود و در گذشته ریشه ی آن را به نام بهمن سرخ و بهمن سفید در داروخانه های اروپا به کار می بردند.
انوری گوید :
بعد ما کز سر عشرت همه روز افکندی سخن رفتن و نا رفتن ما در افواه
اندر آمد ز در حجره ی من صبحدمی روز بهمنجه یعنی دوم بهمن ماه
عثمان مختاری شاعر سده ی ششم نیز می گوید :
بهمنجه است خیز و می آرای چراغ ری تا برچینیم گوهر شادی ز گنج می
این یک دومه سپاه طرق را مدد کنیم تا بگذرد ز صحرا فوج سپاه دی
sorna
12-03-2010, 03:23 PM
«سده » جشن باستاني و پايدار ايرانيان
دهم بهمن مصادف است با جشن سده، آيين هزاران ساله ايرانيان. در ايران باستان از آغاز آبان تا پايان اسفند را دوره سرما مي خواندند كه صد روز پس از آغاز اين دوره و پنجاه روز مانده به نوروز (دهم بهمن) روز سده و جشن آتش بود. هنوز در روستاهاي جنوب شرقي ايران اصطلاح «صد به سده، پنجاه به نوروز» مرسوم است؛ يعني جشن سده صد روز پس از يکم آبان و 50 روز به نوروز برپا مي شود. از سده به بعد، از ميزان برودت كاسته مي شود.
مراسم جشن با هزاران سال پيش تفاوت نكرده است. مردم، هركس برحسب توان خود، مقداري هيزم اهداء مي كند و در زميني باز آتش برپا مي شود و حاضران بر گرد آن به شادي مي پردازند.
نظامي در توصيف شرکت کنندگان در جشن سده گفته است:
رخ آراسته دستها پرنگار ـــ به شادي دويدند از هر كنار.
آريايي ها ي آسيا و اروپا هميشه روشني و گرمي را كه خورشيد و آتش به وجود آورنده آن بوده اند مظهر عنايات خدا دانسته و احترام گذارده اند.
فردوسي جشن سده را آتش پرستي نمي داند و برپاكنندگان آن را چنين توصيف كند:
..... مپندار كاتش (كه آتش) پرستان بدند (بودند - کنايه از اين که جشن سده را آتش پرستان به وجود نياورده اند)
جشن سده را به هوشنگ پيشدادي نسبت دهند . فردوسي در اين زمينه گويد :
به هوشنگ ماند، اين «سده» يادگار ـــ بسي باد چون او دگر شهريار
سده را قبلا «سدك» مي گفتند. ابوريحان نوشته است كه صد روز پس از آغاز سرما (يکم آبان)، «سده» و پنجاه روز بعد از سده، نوروز است و از سده تا درو كردن جو و به دست آمدن گلابي بهاره (موسوم به «جو رس») نيز صد روز است.
اهميت جشن سده براي ايرانيان كه آن را در رديف آيين هاي نوروز و مهرگان قرار مي دادند به حدي بود كه در دوران ساسانيان، شاهان وقت بدون تشريفات در ميان مردم در اين مراسم شركت مي كردند. پس از حمله عرب، مرداويز را احياء كننده اين جشن در قرون وسطا خوانده اند كه در اصفهان آن را از سر گرفت.
چراغاني و روشن كردن شمع را به مراسم «سده» نسبت مي دهند. در افسانه هاي كهن ايران آمده است كه متهمان براي اثبات بيگناهي از روي آتش شعله ور عبور مي كردند و هزار سال پيش از ميلاد، سياوش هم كه متهم شده بود براي اثبات بي گناهي خود از آتش عبور كرد.
sorna
12-03-2010, 03:23 PM
جشن بزرگ آتش با خاستگاه كيهاني
جشن سده
بزرگترين جشن آتش و يكي از كهنترين آيينهاي گروهي
و اشتراكي شناخته شده در ايران باستان است.
در اين جشن در آغاز شامگاه دهم بهمنماه، همه پيروان آيين زرتشت بر بلنداي كوهها و بام خانهها، آتشهايي برميافروختند و هنوز هم كموبيش بر ميافروزند.
در اين جشن مردم نواحي مختلف در كنار شعلههاي آتش، با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانههاي گوناگوني را خوانده و آرزوي رفتن سرما و آمدن گرما را ميكنند. همچنين در برخي نواحي، به جشنخواني، بازيها و نمايشهاي دستهجمعي نيز ميپردازند.
sorna
12-03-2010, 03:24 PM
در گذشته، جشن سده در گستره پهناوري از آسياي كوچك (آناتولي) تا استان سينكيانگِ چين يعني در سرتاسر ايران بزرگ، در بين همه مردمان، فارغ از هر قوميت يا گرايش ديني رواج داشته و به مانند نوروز در روايتهاي مكتوب تاريخي به آن اشاره شده است، اما در دوران معاصر، اين مراسم در ميان زرتشتيان رايج است.
گفته ميشود كه يكي از دلايل پيدايش جشن سده كشف آتش توسط هوشنگشاه در شاهنامه فردوسي است. بايد گفت كه داستان كشف آتش در زمان هوشنگ، هيچگاه باور ايرانيان نبوده و از ساختههاي جديدتر است.
از ديگر دلايل پيدايش اين جشن اشارههاي فراواني است كه از داستانها و ترانههاي مردمي بدست ميآيد كه نشانگر به ستوه آمدن مردم از يخبندان و آرزو براي رفتن سرما و يا كاستنِ از شدت آن بوده و همين نكته مهمترين دليل پيدايش اين مراسم و بر افروختن آتشهايي در مبارزه نمادين با سرماست.
ظاهرا چند واقعه كيهاني نيز در پيدايش اين آيين بيتاثير نبوده است، نخست اينكه جشن سده در چهلمين روزِ شب يلدا يا شب زايش خورشيد (انقلاب زمستاني) برگزار ميشود و جشن چهلمين روز تولد خورشيد است. دوم اينكه، دهم بهمن ماه، يكي از دو هنگامِ سال است كه در عرضهاي بالايي ايرانزمين، طول تاريكي كامل آسمان 12 ساعت تمام است. سوم اينكه، ميدانيم ارتباط واژه سده با عدد سد يا صد(100) هنوز به اثبات نرسيده است. در زبان اوستايي واژه سَـد به گونه جالبي هم به معناي فرو رفتن يا غروب كردن و هم به معناي متضاد آن يعني بر آمدن يا طلوع كردن آمده است. همچنين واژه سَـذِه در اوستا، هم به معناي طلوع كردن و هم به معناي غروب كردن آمده است.
sorna
12-03-2010, 03:25 PM
معرفي جشنهاي آييني و ملي
اشعار شرفنامهء نظامی گنجوی
دگر عادت آن بود که آتش پرست
همه ساله با نو عروسان نشست
بـنـوروز جــمشـيد و جشن سـده
که نو گشـــتی آئـــين آتـــــشکده
زهر سو عروسان ناديده شــوی
ز خانه برون تاختـــندی به کوی
رخ آراســـته دســـتها پـــر نگار
بشادی دويد ندی از هـــر کــنار
مغــانه می لعــــل بــــرداشـــــته
بــــياد مغان گــــردن افراشــــته
ز برزين دهقان و افســـون زنــد
بر آورده دودی به چرخ بـــلـــند
همه کار شان، شوخی و دلــبری
گه افسانه گويی ،گه افسونگری
جز افسون چراغی نيافروختــند
جز افسانه ، چيزی نياموختـــند
فروهشته گيسو، *** در ***
يکی پايکوب و يکی دســــت زن
چو سرو سهی ، دسته گل بدست
سهی سرو زيبا بود گل پرســــت
سر سال، کـــز گنـــبــد تـــــيز رو
شماری جهان را شــــدی روز نو
يکی روز شان بود،از کوی و کاخ
بکام دل خويش، مــيــدان فــــراخ
جدا هريــکی بــــــزمی آراســتـي
و زآنجا بسی فتـــنه بـــــر خاسـتی
sorna
12-03-2010, 04:32 PM
جشن هاي باستاني !
ايرانيان دوران باستان همچون ساير اقوام همدوره خود، از گذشتههاي دور تحت تاثير و نفوذ مادر خدايان يا الهگاني بودهاند كه آنها را حمايت ميكردند. با دگرگوني نقش زن بهعنوان عنصري سودمند در جامعه، گروه خدايان مادينه نيروي برتر شدند و دست به آفرينش و كارهاي خارقالعاده زدند. اين بانوخدايان داراي تنديسههايي بودهاند كه در جايجاي سرزمين ايران و ديگر نقاط جهان يافت شدند. اين پيكركها خصوصيات زنانه بارزي دارند كه نماد باروري و مادري و زايش آنهاست. با آغاز پيامآوري اشوزرتشت، پرستش چندخدايي كنار نهاده شد و يكتاپرستي به معناي واقعي خود مطرح گرديد. پس ساير خدايان به مقام پايينتر نزول كرده و بدينترتيب امشاسپندان و ايزدان با حضور خود مفاهيم انتزاعي برخاسته از اين خدايان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. اين فاصلهگرفتن از خدايان اساطيري بطور كامل نبوده و آدمي كه مجذوب قدرت بيزوال بانوخدايان اسطورهاي خود بود، با اقدامي جبراني بخشي از قدرت مافوق طبيعي زنانه آنها را در قالبهاي دختر شاهپريان و داستانهاي روزمره خود جاي داده و قسمتي ديگر را هم بصورت زن برتر در ادبيات خود زنده ميكند و در يك كلام ميتوان گفت در جهانبيني انسان باستاني ابرانسان زن بوده است.
آناهيتا و اشي از جمله ايزدبانوهاي ايراني ميباشند كه در جايجاي نوشتههاي باستاني جلوه ميكنند. در ميان امشاسپندان از لحاظ زبانشناسي زبان اوستايي، سه امشاسپند نخستين يعني وهومن – اشهوهيشته و خشترهوئيريه، نرينه؛ و سه امشاسپند بعد يعني سپنتهآرمئيتي و هئوروتات و امرتات از نظر لغوي، مادينهاند. از سوي ديگر با نگرشي ژرف در معناي اين سه نيروي اهورايي
سپنتهآرمئيتي: مهرورزي افزاينده كه بعدها به شكل سپندارمذ يا اسفند تغييرشكل داده است كه در باور باستان، زمين نماد آن است .
هئوروتات: رسايي كه زايش، بالندگي و خروش آبها و چشمهها در ذهن ايراني يادآور اين نيروي خدايي است.
امرتات: بيمرگي و جاودانگي كه رويش و بالندگي گياهان و سبزينگي، نماد باستاني آن است.
ميتوان دريافت كه هسته اصلي اين سه امشاسپند، مهرورزي و عشق بيآلايش و ازخودگذشتگي و پروراندن و زايندگي است و نشانگر اهميت نقش زن و مادر در انديشه و باور انسان نخستين و ايرانيان باستان است. چنانكه در ادبيات ايراني نيز مادر طبيعت، مام ميهن، … بسيار بهچشم ميخورد. اگر در باور ايراني مرد داراي قدرت مردانگي و تفكر و خردورزي بيشتري است، در برابر آن زن نيز داراي مهرورزي، عشق پاك، پاكدامني و ازخودگذشتگي فراوانتري است كه هر يك از ايندو به تنهايي راه به جايي نبرده و حتي روند پويايي گيتي را هم به ايستايي ميكشانند. اگر مردان بدنه هواپيماي خوشبختياند ، زنان موتور آناند كه پيكره بيموتور و موتور بيبدنه هيچكدام به تنها به اوج سعادت نميرسند بلكه ذرهاي حركت و جنبش هم برايشان ناممكن است.
در گاهان ستودهشده، اشوزرتشت خوشبختي بشر را وابسته به ميزان دانش و خرد انسان ميداند نه جنسيت و قوميت و رنگ و نژاد. و از ديدگاه وي همه انسانها – همه زنان و مردان – داراي حقوق برابرند. او دختران را در گزينش همسر آزاد شمرده و عشق پاك و دانش نيك را دو معيار اصلي ميداند و خوشبختي همسران جوان را در زندگي زناشويي در اين ميداند كه هر يك بكوشند تا در راستي از ديگري پيشي جويند.
اين هماهنگي و ميانهروي پيامبر بسيار ارزشمند و قابلتوجه است. در زمانيكه در بسياري از سرزمينها و فرهنگهاي جهان باستان، دختر منفور خانواده بود و حتي گاهي پس از زايش بيدرنگ زندهزنده به گور ميرفت؛ در ايران باستان، زن همكار و همفكر مرد در زندگي زناشويي و حتي گاهي در زمينه حقوقي – ديني و مذهبي – جنگ و پهلواني بودهاست.
پس از زناشويي و تشكيل خانواده شوهر بهنام نمانوپئيتي (Nemanu Paiti) و زن بهنام نمانوپتني (Nemanu Patni) خوانده ميشود. جزء اول هر دو واژه به معني خانه و پئيتي و پتني هر دو به معناي سردار و رئيساند كه پئيتي، نرينه و پتني، مادينه است. ايندو واژه را كدخدا و كدبانو معرفي كردهاند و پيداست همانگونه كه شوهر مقام كدخدايي و رياست خانه را عهدهدار است، زن هم كدبانوي خانه است نه كنيز و مأمور .
در زير گزيدههايي از متون اوستا را ميخوانيم:
پيام 1 : برابري زن و مرد : ما همه فروهران و روانهاي زنان و مردان پارسا و راست را ميستائيم
پيام 2 : آموزش زن و فرزند : زن و فرزند خود را از تحصيل دانش و كسب و هنر بازمدار تا غم و اندوه بر تو راه نيابد و در آينده پشيمان نگردي
پيام 3 : در ازدواج : دختر خود را به شوهري ده كه هوشيار و دانا باشد …
پيام 4 : در گاه ائيويسروترم به زن پارسايي درود فرستادهشده كه در انديشه و گفتار و كردار راست و پاك بوده و از راه علم و دانش احترامي بدست آورده و نسبت به شوهر صميمي و فداكار باشد.
پيام 5 : در فروردينيشت كرده 30 ، نام زنان بسياري نيز كه از نظر ميهندوستي، دينپروري، فرزانگي و پارسايي به گروه روانان جاويد پيوستهاند يادآوري و به روان آنان درود فرستاده ميشود .
پيام 6 : بنا به نوشتههاي كتاب نيرنگستان، زنان ميتوانند در سرودن يسنا و برگزاري مراسم مذهبي با مردان همكاري كنند يا خود مبادرت نمايند و حتي زنان در دوران سالخوردگي ميتوانند وظيفه نگهباني آتش مقدس را برعهده بگيرند.
گزيدههايي در مورد جايگاه مادر ايراني در دوران باستان :
پيام 1 : با پدر و مادر خود مؤدب و فرمانبردار باش و به سخنان آنان گوش فراده، زيرا تا پدر و مادر زندهاند فرزند چون شيري است كه در بيشه باشد و از هيچ نترسد ولي چون درگذرند فرزند چون بيوهزني است كه زيردست ديگران گردد و هرچه از او بستانند دم نتواند زد. (اندرز آدرباد ماراسپندان)
پيام 2 : جوانان براي عروسي از والدين كسب اجازه مينمايند. (كزنفون)
پيام 3 : فرزندان در حضور مادر بدون اجازه نمينشستند. (Curtius)
و ايرانيان كه سپاسداري را از بايستههاي زندگاني شمرده و در اين راه از هيچ كوششي فروگذاري نكردهاند براي سپاسداري از جايگاه زن و مادر در هستي، زندگي، آموزش فرزندان نسل آينده و در يك كلام در آباداني جهان، برابري روز و ماه سپندارمذ يا اسفند را با نام جشن اسفندگان و به ياد كوششهاي بيوقفه زنان و مادران در خاطرهها جاويد ساختهاند. پس بياييد در چنين روز فرخندهاي در كنار ممس (مادربزرگ) و بامس (پدربزرگ) و پدر و مادر، همسر و فرزندان جشني بهيادماندني را رقم زده و بزرگترين مادر يعني طبيعت و زمين را از آلودگيها پالوده سازيم.
شايد روزي تمام مردمان جهان روز اسفند از ماه اسفند را روز مادر طبيعت (محيط زيست) نام نهادند و جهاني براي نجات مادر طبيعت كوشيد
sorna
12-03-2010, 04:33 PM
معرفي جشنهاي آييني و ملي
راهنمای زمان
جشنها و گردهماییهای ملی ایران باستان
رضا مرادی غیاث آبادی
برگرفته از کتابی به همین نام از این نگارنده (چاپ 1384)
پیشگفتار
یكی از نكتههایی كه در سالهای اخیر و در بسیاری از نشستها و سخنرانیها به فراوانی پرسیده میشود، زمان درست و دقیق برگزاری جشنها، گردهماییها و آیینهای ملی ایران باستان است. پرسشهای فراوان در این باره نشاندهنده توجه مردم و به ویژه جوانان به شناخت و برگزاری آیینهای كهن، و از سوی دیگر نشاندهنده سردرگمی آنان در میان تقویمها و روایتهای تاریخی متعدد و متناقض است. به ویژه كه دیده میشود برای برگزاری جشنها و گردهماییهای ایرانی و یا گفتگو و تحلیل در باره آن، گاه از ابزار نوساختهای بنام «سالنمای دینی زرتشتیان» استفاده میشود كه در چند سال اخیر با دستکاری در گاهشماری ملی ایران تهیه شده و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست.
همچنین بنگرید به مجموعهای از دیدگاهها در باره زمان جشن اسفندگان و دیگر جشنهای ایرانی در خبرگزاری میراث فرهنگی.
هدف اصلی از این نوشتار، پاسخی كوتاه و كاربردی به پرسش بالا است. نگارنده قصد ندارد تا با تحلیلهای پردامنه تقویمی وتاریخی، از جنبه كاربردی این نوشتار بكاهد و یا با ارائه جدولهای پیچیده و دشوارفهم، راهِ دستیابی آسان را برای دوستداران آیینهای ایرانی دشوارتر سازد.
در بخش نخست به ویژگیهای عمومی جشنهای ایرانی اشاره میشود و
نگاهی گذرا به این بخش نشان میدهد كه شمار جشنهای ایرانی چه بسیار بیشتر از تعداد متداولِ شناخته شده فعلی آن است. این بخش به ویژه در زمینه جشنها و مناسبتهای محلی، كمبودهای فراوانی دارد. امیدواریم در آینده و با یاری خوانندگان و هممیهنانی از سراسر ایران بزرگ، این بخش را كاملتر كنیم.
در بخش دوم به جشنهایی پرداخته میشود كه در سرشت خود هیچگاه در روز خاصی تثبیت نمیشوند و با توجه به روزِ هفته، رویدادهای كیهانی و طبیعی، و یا رخدادهایی در زندگی زراعی، نظم و قاعده ویژه خود را دارند.
در بخش سوم، نام و هنگام جشنها و گردهماییها و همچنین توضیحی كوتاه در باره هر یك از آنها خواهد آمد. كوشش شده تا در این بخش به بیشتر جشنهای شناخته شده و یا فراموششدهای كه در متون و منابع ایرانی به آنها اشاره رفته و همچنین پارهای جشنهای قومی یا محلی پرداخته شود.
sorna
12-03-2010, 04:33 PM
معرفي جشنهاي آييني و ملي
- - - 1 - - -
ویژگیهای عمومی جشنهای ایرانی
بررسی جشنهای ایرانی و زمان برگزاری آنها نشاندهنده ویژگیهایی مشترك در میان همه آنهاست. نخست اینكه تقریباً همگی در پیوند با پدیدههای طبیعی و كیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل كوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.
دوم اینكه تقریباً هیچكدام برگرفته از دستورهای دینی نیستند. با اینكه همواره پیروان ادیان گوناگون تلاش كردهاند كه برخی از آنها را مراسم دینی خود معرفی كنند؛ اما نمیتوان آنها را متعلق به هیچ دینی دانست.
سومین ویژگی گردهماییها و مراسم ایرانی در این است كه با سرور و شادی همراه هستند و غم و اشك و گریه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بـمـو» در میان مانویان كه اتفاقاً همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار میشده است.
چهارمین ویژگی جشنها و مراسم ایرانی در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچكدام آیینهای ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمیشود. بلكه حتی با آیینهایی همراه است كه به انگیزه پاكیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار میشود. بگذریم از اینكه امروزه، روز سیزدهبدر، براستی روز سوگ طبیعت و تخریب و تباهی و آلودگی آن شده است. بر این باورم كه برای ایزد بانوی زمین، روز سیزدهبدر غمانگیزترین روزهای سال است.
ویژگی پنجم، پیوند ناگسستنی جشنهای ایرانی با آتش است. حتی اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموماً اخگری كوچك به آن رسمیت و تقدسی بیشتر میبخشد.
ششمین ویژگی عمومی جشنها و مراسم ایرانی چنین است كه با زادروز یا سالمرگ كسی در پیوند نیست و آنگونه كه از متون كهن همچون شاهنامه بر میآید، برای ایرانیان زادروز كسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت میكردهاند؛ چرا كه هر كسی در روزی زایش یافته و در روزی در میگذرد. آنچه برای ایرانیان با ارزش بوده و آنرا ثبت كرده و گاه جشن میگرفتهاند، «انجام كاری بزرگ» بوده است كه نمونههای آنرا در شاهنامه فردوسی میبینیم. میدانیم كه فردوسی نیز تنها به ثبت زمانِ پایانِ كار بزرگ خود كه همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده كرده و از یادآوری صریح زادروز خود خودداری كرده است.
هفتمین ویژگیهای عمومی در گستردگی مراسم است. ایرانیان جشنها و آیینهای میهنی خود را به گونهای یكپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفتانگیزی برگزار كرده و تفاوتهای قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمیدانستهاند. آیینهای ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن كوشیدهاند. كسانی كه با تعصبهای نابجای دینی یا قومی نقش خود در پاسداری فرهنگ ایران بیشتر از دیگران میدانند، به این همبستگی باشكوه مردمان ایرانی آسیب میزنند.
sorna
12-03-2010, 04:34 PM
جشنهایی با زمانهای متغیر
برخی دیگر از جشنها و گردهماییهای ایران در زمان ثابتی برگزار نمیشوند و به پدیدهای طبیعی و یا به روز خاصی در هفته وابسته هستند. در اینجا بطور خلاصه به بعضی از آنها اشاره میشود:
جشن «بیلگردانی» در روستای «نیمهور» محلات، به مناسبت پایان لایروبی و جویروبی. این مراسم در فاصله بین نوروز تا سیزدهبدر و همراه با بازیهای آیینی و نمایشی برگزار میشده و متأسفانه امروزه فراموش شده است.
جشن «گلابگیری» در نیاسر و قمصر كاشان، در میانههای اردیبهشتماه و به مناسبت آغاز هنگام چیدن «گلِ گلاب» و گلابگیری.
جشن « علم واچینی» یا «جشن خرمن» در گیلان و در یكی از جمعههای پایان تابستان، به مناسبت اتمام درو كردن محصول و پایان سال زراعی.
جشن برفی به مناسبت «نخستین برف سال» در بخشهایی از آسیای میانه، محلات، خمین و مناطق دیگری در ایران، به مناسبت بارش نخستین برف سال. این مراسم در آسیای میانه همراه با نمایشها و بازیهای گروهی و سیاه كردن سر و صورت كسی برگزار میشود. پختن آش دستهجمعی و اشتراكی در صحرا از ویژگیهای این جشن است.
جشن «چارشنبهسوری» در سراسر ایرانزمین در شبِ آخرین چارشنبه سال همراه با آتشافروزی و پریدن از روی آن. این جشن با «آب» نیز در پیوند است و در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شكستن كوزههای آب دیده شده است. در شیراز دختران و زنان از بامداد چارشنبهسوری تا پایان روز به آبتنی در چشمه كنار آرامگاه سعدی میپردازند و پسانگاه پسران و مردان آنرا ادامه میدهند. در آذربایجان (و نیز در جمهوری آذربایجان/ اَران) جشن چارشنبهسوری در هر چهار چارشنبه اسفندماه برگزار میشود. برخی جشن چارشنبهسوری را به دلیل نبودِ روزهای هفته در ایران باستان، جشنی نوساخته قلمداد میكنند در حالیكه این پندار درست به نظر نمیرسد. هر چند كه از دلایل و دیرینگی چارشنبهسوری آگاهی چندانی در دست نیست، اما شواهد متعددی در وجود نام روزهای هفته در ایران باستان در دست است و از جمله در شاهنامه فردوسی هم به نام روزهای هفته و هم به جشن آتشی در «چارشنبهروز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود، احتمال میرود كه این جشن با جشن «فروردگان» در بیست و ششم اسفند و نیز با خانهتكانی پایان سال و پاكیزگی خانه در پیوند باشد. پریدن از روی آتش نیز بر خلاف برخی پندارها بهیچوجه بیاحترامی به آتش نیست، بلكه این كار بگونهای نمادین برای سوزاندن و پاك كردن همه بدیها و نادرستیها و كدورتها انجام میشود. سرودها و ترانههای معروف چارشنبهسوری نیز به این نكته اشاره دارند.
جشن «لعلجبه» در افغانستان و به ویژه در شهر كابل در هر چهار آدینهروز اسفندماه و همراه با بازار همگانی. در باورهای مردمی این جشن در گرامیداشت پهلوان جوانی بنام «لعلجبه» كه بخاطر نجات میهن در حمله دشمنان جان باخت، برگزار میشود.
جشن «گلسرخ» به مناسبت شكوفایی این گل در اواخر زمستان یا اوایل بهار. برگزاری این جشن در شمال افغانستان، آسیای میانه، شیراز و كردستان، گزارش شده است. منظور از «گل سرخ»، گلی است كه امروزه با نام «شقایق» شناخته میشود.
جشن «بابای دهقان» به مناسبت آغاز هنگامِ شخمزدن زمین. در این جشن بجز شادی و سرور، از پیرمرد خوشنام و خوشیمنی میخواهند كه نخستین حركت گاوآهن و مقداری از شخمزدن زمین، توسط او انجام پذیرد. این آیین از مازندران و گیلان، كرمان، خراسان، افغانستان (بویژه بامیان و هزارهجات) و آسیای میانه گزارش شده است. در بسیاری جاها و از جمله در بامیان، گاو را به گونه زیبایی با پارچههای رنگی آذین میكنند.
جشن «شاندَر» یا جشن انگور در آذربایجان غربی و در اواخر تابستان. در این جشن با شادی و بازیهای گروهی، هر كس بهترین انگورهای تاكستان خود را برای انتخاب بهترینها به مسابقه میگذارد.
جشن «انار» در بخش «تارم/ طارم» استان قزوین و در اواخر تابستان یا اوایل پاییز. در این جشن كه با نواختن ساز و دهل و دایره همراه است، برای آغاز چیدن انار به انارستانها میروند. مردم چیدن انار پیش از این جشن را ناشایست میدانند.
جشن «فندق» در روستاهای منطقه «رودبار» قزوین و در میانههای تابستان. در این جشن مردم با سرود و ترانهخوانی آغاز به چیدن فندق میكنند و دختران با فندقها برای نامزدان خود گردنبند فراهم میكنند.
جشن نخستین شنبه و چارشنبه سال در جنوب خراسان. در این دو روز مردم مانند سیزده بدر به صحرا و بویژه به كشتزارها روی میآورند و به پختن آش رشته و شادی میپردازند.
همچنین جشنهای متعدد دیگری مانند طلوع سیارگانِ «مشتری/ هرمزد» و «ناهید/ زهره»، باز بردن رمهها از آغل به صحرا، گردآوری محصول زراعی، نخستین باران سال و بسیاری مناسبتهای كیهانی و طبیعی دیگر كه با زندگی روزمره مردم و با اقتصاد زراعی، دامی و معیشتی آنان در پیوند است.
sorna
12-03-2010, 04:35 PM
مـهـر ماه
فصل پاییز با نامهای «پادیز/ پاذیز»، «خزان» و «تیرماه/ تیرَهماه» نیز شناخته شده است. نام پسین یا تیرماه در ادبیات فارسی و از جمله در شاهنامه فردوسی به همه فصل پاییز اطلاق شده است و امروزه نیز در تاجیكستان و شمال افغانستان تداول دارد.
sorna
12-03-2010, 04:35 PM
یكم مهر/ اورمزد روز
روز جشن بزرگ «میثْـرَكَـنَـه/ میتراكانا/ مهرگان»، بزرگترین جشن هخامنشی در ستایش و گرامیداشت «میترا» در نخستین روز ماه «باگایادی/ بَـغَـیادی» (یاد خدا) و نیز آغاز سال نو در گاهشماری هخامنشی.
امروزه نیز سنت كهن آغاز سال نو از ابتدای پاییز با نام « سال وِرز»، در تقویم محلی كردانِ مُـكری مهاباد و طایفههای كردان شكری باقی مانده است. در تقویم محلی پامیر (به ویژه دو ناحیه «وَنج» و «خوف») از نخستین روز پاییز (تیرماه) با نام «نوروزِ تیرَه ما» یاد میكنند. آغاز پاییز به عنوان آغاز سال نو زراعی همچنان در میان كشاورزان رایج است. همچنین بیرونی از این روز با عنوان «نیمسرده» (نیمه سال) نام برده است.
هنگام اصلی جشن «مهرگان» نیز در اصل در چنین روزی بوده كه بعدها به شانزدهم مهرماه منتقل شده است. در ادبیات كهن فارسی نیز همواره جشن مهرگان با نخستین روز فصل پاییز برابر دانسته شده است.
sorna
12-03-2010, 04:46 PM
سیزدهم مهر/ تیر روز یكی دیگر از جشنهای تیرگان، در گرامیداشت ستاره بارانآورِ «تیشتَر/ شباهنگ/ شِعرای یمانی» و در خوارزم باستان به نام «چیری روچ/ تیر روز» (← سیزدهم فروردین و سیزدهم تیر).
ادامه و نشانههایی از این جشن كهن همچنان در آیین قالیشویان اردهال در غرب كاشان دیده میشود (امروزه در دومین آدینه مهرماه). مراسم قالیشویان اردهال بازماندهای از جشن تیرگان و دعا و آرزو برای بارش باران، و همانند بسیاری از جشنهای ایرانی با یك بازار همگانی و بزرگ توأمان است. نیایشگاه اردهال میبایست یكی از معابد «تیشتَـر» در ایران باستان بوده باشد و در بسیاری از باورهای ایرانی بین دعای باران و تابوت یا شستشوی مردگان، پیوندهایی وجود دارد.
sorna
12-03-2010, 04:47 PM
شانزدهم مهر/ مهر روز جشن «مهرگان»، جشنی بزرگ در ستایش ایزد «میثرَه/ میترا» (و بعدها «مهر»). در اصل در نخستین روز مهر (← یكم مهر) و بعدها در شانزدهمین روز این ماه.
همچنین روز برگزاری جشن هخامنشی «مَغوژتی/ مَگوفونیا»، روز نجات ایران از غلبه مُـغان.
بیست و یكم مهر/ رام روز جشن «رامروزی» (در خوارزم باستان «رام روچ»)؛ و نیز روز غلبه كاوه و فریدون بر ضحاك.
sorna
12-03-2010, 04:47 PM
آبـان ماه
دهم آبان/ آبان روز روز جشن بزرگ «آبانگان» در گرامیداشت ستاره روان (سیاره) درخشان «اَنَهیتَه/ آناهید (زهره)» و رود پهناور و خروشان «اَرِدْوی/ آمو (آمودریا)»، و بعدها ایزد بانوی بزرگ «آب»ها در ایران.
sorna
12-03-2010, 04:48 PM
پانزدهم آبان/ دی به مهر روز جشن میانه فصل پاییز و زمان گاهَنباری بنام «اَیـاثْـرِم» در اوستایی «اَیـاثْـرِمَـه» به معنای «آغاز سرما».
sorna
12-03-2010, 04:48 PM
ديدن آن روي با شكوهتر و وحشيتر كوهستان و برخورداري از سكوت آسماني آن و به جا گذاشتن ركورد
بیست و هفتم آبان/ آسمان روز برابر سیزدهم تـیرماه دَیـلمی و روز جـشن تیرگان در گیـلان كـه به نام «تـیرجـشن» و «گالشی جشن» شناخته میشود.
_________
sorna
12-03-2010, 04:49 PM
یكم آذر/ اورمزد روز روز برگزاری «آذر جشن»، یكی دیگر از جشنهای در پیوند با آتش به مناسبت فرا رسیدن ماه آذر و برافروختن نخستین شعله زمستانی.
sorna
12-03-2010, 04:49 PM
سیام آذر/ انارام روز جشن «شب چله» یا «یلدا»، انقلاب زمستانی و جشن زایش خورشید. ایرانیان در این شب با فراهم آوردن خوراكیهای گوناگون تا بامداد به انتظار دیدار نخستین پرتوهای خورشید بیدار مینشستهاند. بیرونی در «آثارالباقیه» از آن با نام «میلاد اكبر» نام برده و منظور از آنرا «میلاد خورشید» دانسته است. تقویم میلادی نیز با اندك تغییراتی ادامه همین میلاد است كه بعدها آنرا به میلاد مسیح نسبت دادهاند.
همچنین هنگام جشن پایان پاییز و نیز نیمه سال و گاهنباری به نام «میدْیارِم» در اوستایی «مَـئیذیائیرْیـه» به معنای «میانه سال» و منظور سال گاهنباری است با مبدأ آغاز تابستان.
sorna
12-03-2010, 04:50 PM
یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار میکردهاند. در این باور یلدا روز تولد خورشید و بعدها تولد میترا یا مهر است. بسیاری بر این باورند که ریشهٔ پاسداشت شب چله میراث قوم کاسپیان است. کاسپها از اولین اقوام آریایی هستند که وارد ایران شدند.انها مردمانی با چشمهای کبودرنگ و موهای بور بودند که ابتدا در گیلان امروزی سکنی گزیدند و پس از چندی به نقاط دیگر ایران مهاجرت کردند. کاسپها قوم نیرومندی بودند و تمدن توانمندی را پایهگذاری کردند. از جمله تمدنهای آبی (Hydraulic Civilizations) که میتوان از زیگورات چغازنبیل، آسیابها و قناتهای دزفول و شوشتر بهعنوان آثار باقیمانده از تمدن کاسپها نام برد. همچنین پلهای بسیاری با نام آناهیتا در سراسر ایران ساختند و با ساخت چهارتاقیهایی توانستند انحراف ۲۳ درجهٔ مدار زمین در گردش به دور خورشید را اندازهگیری کنند. کاسپها با استفاده از این ابزار به تقویمی دقیق دست یافتند و دریافتند که پس از آخرین شب پاییز بر طول روزها اندکاندک افزوده شده و از طول شبهای سرد کاسته میشود. این جشن در ماه پارسی «دی» (تولد دوباره خورشید) قرار دارد که نام آفریننده در زمان پیش از زرتشتیان بودهاست که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد. واژهٔ روز (DAY) در زبان انگلیسی (که همریشه با زبانهای کهن آریایی است) نیز از نام این ماه برگرفته شدهاست. نور، روز و روشنایی خورشید، نشانههایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانههایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر میبرند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاهتر نشانهای از غلبهٔ تاریکی و اهریمن بر زمین. هنگام توسعهٔ آیین مهر در اروپا، مراسم شب چله به عنوان روز زایش مهر و نور و راستی با شکوه تمام برگزار میشدهاست و پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و بهخصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود همچنان باقی ماند اما با آمدن دين جديد رنگ نباخت . تا سال ٣٥٠ ميلادی تمام فرقههای مختلف مسيحيت متفقالقول روز ششم ژانويه را روز ميلاد مسيح میدانستند وليکن نفوذ آيين مهر کليسای روم را بر آن داشت تا روز تولد عيسی مسيح را مطابق با تولد مهر يا ميترا قرار دهد تا از التقاط اين دو مناسبت نفوذ بيشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگترين جشن آيين مهر را در خود حل کنند. با قدرتمند شدن کليسای رم و پس از گذشت زمان، فرقههای ديگر مسيحيت به اين سمت و سو گرويدند. ليکن هنوز کليسای ارمنی و ارتدوکس شرقی روز ششم ژانويه را روز ميلاد مسيح میدانند. آنچه از نظر پژوهشگران مسلم است اين است که ٢١ يا ٢٥ دسامبر با توجه به اشارههای انجيل به فصل زراعت و اعتدال هوا و همچنين تاريخ دوران اوليهی مسيحيت ، روز ميلاد عيسی مسيح نيست و نفوذ آيين مهر در رسوم کليسا نيز غيرقابلانکار است. نخستين مايههای جشن کريسمس وايلانوت ميراث و هديهی ايران کهن به جهانيان است که خود تا به امروز در زندهنگهداشتن آن کوشيدهاست. . ایرانیان باستان این شب را شب تولد الهه مهر «میترا» میپنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن میگرفتند و گرد آتش جمع میشدند و شادمانه رقص و پایکوبی میکردند.آن گاه خوانی الوان میگستردند و «میزد» نثار میکردند. «میزد» نذری یا ولیمهای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیینهای ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی میگستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فرآوردههای خوردنی فصل و خوراکهای گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژهای که آن را «میزد» مینامیدند، بر سفره جشن مینهادند. ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوههای البرز به انتظار باززاییدهشدن خورشید مینشستند. برخی در مهرابهها (نیایشگاههای پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول میشدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را میخوانند که دعای شکرانه نعمت بودهاست. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ میخواندند و به استراحت میپرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان , این روز را خرم روز یا خره روز مینامیدند). در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست میکشیدند که نمیخواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ میشمر
sorna
12-03-2010, 04:50 PM
جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران
در آیین کهن , بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دیماه تاج و تخت شاهی را بر زمین میگذاشتند و با جامهای سپید به صحرا میرفتند و بر فرشی سپید مینشستند. دربانها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ بردهها و خدمتکاران در سطح شهر آزاد شده و بهسان دیگران زندگی میکردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگی یکسان بودند(صحت این امر موکد نیست , شاید تنها افسانه باشد). جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شبنشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار میشود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا میشدهاست به این صورت که خانوادهها در این شب گرد میآمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف میکردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوههای گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند , این میوهها که اکثراً کثیر الدانه هستند , نوعی جادوی سرایتی محسوب میشوند که انسانها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها , خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز میکنند و نیروی باروی را در خویش افزایش میدهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آیندهگویی میکنند.
در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچهای تزیین شده به خانهٔ تازهعروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانهها را تزئین میکنند و شالهای قرمزی را اطرافش میگذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین میکنند و به خانهٔ عروس میبرند.
سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاجها و خرما و رنگینک برای گرم مزاجها موجود است. حافظخوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازیهاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چلهنشینان شدهاست.
همدانیها فالی میگیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق مینشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر میخواند. دختر بچهای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن میزند و مهمانها بنا به ترتیبی که نشستهاند شعرهای پیرزن را فال خود میدانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقهاست در این شب خورده میشود. در تویسرکان و ملایر , گردو و کشمش و مِیز نیز خورده میشود که از معمولترین خوراکیهای موجود در ابن استان هاست.
در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم میدهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش میخورند.
در گیلان هندوانه را حتما فراهم میکنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمیکند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه میشود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره میریزند، خمره را پر از آب میکنند و کمی نمک هم به آن میافزایند و در خم را میبندند و در گوشهای خارج از هوای گرم اطاق میگذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه میشود. آوکونوس در اغلب خانههای گیلان تا بهار آینده یافت میشود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون میآورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب میخورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل)89.221.89.250 ۱۶ دسامبر ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۱۰ (utc)
مردم کرمان تا سحر انتظار میکشند تا از قارون افسانهای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم *** برای خانوادههای فقیر تکههای چوب میآورد. این چوبها به طلا تبدیل میشوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه میآورند.
sorna
12-03-2010, 04:51 PM
دی ماه
یكم دی/ اورمزد روز از گرامیترین روزهای ایرانیان به نام «خرمروز/ خور روز (خورشید روز)» یا جشن «نودروز» (نود روز تا نوروز).
sorna
12-03-2010, 11:40 PM
دی ماه
یكم دی/ اورمزد روز از گرامیترین روزهای ایرانیان به نام «خرمروز/ خور روز (خورشید روز)» یا جشن «نودروز» (نود روز تا نوروز).
آغاز سال نو در برخی تقویمهای ایران باستان كه هنوز نیز در پامیر و بدخشان بكار گرفته میشود. دیده شدن خورشید در این روز نه تنها «زایش خورشید» (← سیام آذر) را نوید میدهد، بلكه آغاز روز، ماه، فصل و سال جدید نیز بوده است.
همچنین هنگام جشنی با نام «آب نو» در آذربایجان همراه با تعویض آبِ آبانبارها با آبِ تازه و با مراسمی همگانی.
________
sorna
12-03-2010, 11:40 PM
پنجم دی/ سپندارمذ روز جشنی همراه با بازار عمومی در سُـغد باستان.
یكم، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم دی چهار جشن منسوب به «دی/ دادار» (خداوند/ هرمزد). كوشیار گیلانی در «زیج جامع» این روزها را «دی جشن» مینامد.
sorna
12-03-2010, 11:42 PM
چهاردهم دی/ گوش روز جشن «سیر سور»، جشن گیاهخواری و به ویژه خوردن سیر. و نیز روز غلبه دیوان و كشته شدن جمشیدشاه در روایتهای ایرانی. (در شـاهنامه فـردوسـی نیز پـدیده گوشتخواری پس از جمشید رواج مییابد.)
پانزدهم دی/ دی به مهر روز جشنی همراه با ساخت تندیسها و پیكرتراشیهایی به شكل انسان و گاه سوزاندن آن. در برخی متون از این روز بنام «بتیكان» یاد شده است كه به احتمال شكل تغیر یافته «دیبگان» است.
sorna
12-03-2010, 11:42 PM
شانزدهم دی/ مهر روز هنگام جشن «درامزینان» یا «كاكتل/ كاكثل» در متون ایرانی. جشنی بسیار كهن و اسطورهای و ناشناخته كه نامهای گوناگون آن ارتباط آن با «درفش كاویان» و «گاو كتل/ گاو درفش» را نشان میدهد. در این روایتها «فریدون» نیز جایگاه شاخصی دارد و میدانیم كه در باورهای كهن، پیوندهای بسیاری میان فریدون و گاو وجود دارد (مانند پرورش فریدون توسط «گاو پُـرمایه/ بَـر مایه» و گرزه «گاو سر» فریدون). گونههای مختلف نامهای این روز و این مراسم، همانند بسیاری از دیگر نامهای كهن، نشانه دیرینگی این آیین و فراموش شدن شكل اصلی نام آنست. این روز احتمالاً در پیوند با دیده شدن صورت فلكی «گاو/ ثور» نیز بوده است.
بیستوسوم یا بیستوچهارم دی/ دی به دین روز یا دین روز برابر با سیزدهم ژانویه و جشن تیرگان ارمنیان ایران.
sorna
12-03-2010, 11:43 PM
دوم بهمن/ بهمن روز جشن «بهمنگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «بهمن» (در اوستایی «وُهومَـنَه»، در پهلوی «وَهْـمَـن») به معنای «اندیشه نیك» و بعدها یكی از اَمْشاسْپَندان. در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته میشده است كه نام «دانگو/ دانگی» برگرفته از همین سنت اشتراكی آن است.
پنجم بهمن/ سپندارمذ روز پنج روز پیش از جشن سده و جشنی به نام «نوسره».
دهم بهمن/ آبان روز شامگاه این روز، هنگام جشن بزرگ «سَـدَه/ سدهسوزی» در چهلمین روزِ پس از «یلدا» (زایش خورشید). متون كهن جشن سده را در آبانروز از بهمنماه و در «چلّه» زمستان دانستهاند كه برابر با دهم بهمنماه میشود. جشن سده در نواحی گوناگون با نامهای مختلفی شناخته میشود: در خراسان «سَـرِه»، در حوالی اراك «جشن چوپانان»، در خمین «كُـردِه»، در دلیجان «هَلههَله» و در بدخشان تاجیكستان به نام «خِـرپَـچار» دانسته شده است. بتازگی زرتشتیان نیز كوشش میكنند تا این جشن را برگزار كنند. در فراهان، سنگسرِ سمنان و جاهایی دیگر، چهار روز پیش و پس از سده را «چاروچار» و سردترین شبها میدانند كه سده در میانه آن جای گرفته است. همچنین هنگام جشن و نمایش «كوسهناقالدی» كه دو نفر در كوچهها به نوازندگی و سرودخوانی میپردازند. یكی از این دو نفر نقش «كوسه» و دیگری نقش «تَـكِـه/ تگه» (بُـز نر) را به عهده میگیرد. «كوسه» با پوشیدن جامههای خندهآور، دست و صورت خود را سیاه كرده و «تكه» پوست بزی با دو شاخ بر سر كشیده و دست و صورت خود را سپید میكند. گاه پسر نوجوانی نیز در نقش زنِ كوسه به نمایش میپردازد. این مراسم در گیلان نیز با نام «آینه تكم» برگزار میشود. این نمایش شباهت فراوانی با «كوسهسواری» (← یكم اسفند) و نیز «حاجیفیروز» نوروزی دارد و بیتردید با آیینهای «بارانخواهی» در پیوند است. پیوند دادن جشن سده به هوشنگشاه، اشتباهی متداول و ناشی از دخلوتصرف در شاهنامه فردوسی بوده است. مهمترین دلیل پیدایش این جشن، انجام آیینهایی نمادین برای كاستن از شدت سرما و نیز چهلمین زادروز خورشید است.
پانزدهم بهمن/ دی به مهر روز جشن میانه زمستان و گاهنباری فراموش شده كه دلیل فراموشی آن دانسته نیست. با این وجود برخی دیگر از جشنهای میانه زمستان، بازماندهای از این گاهنبار هستند. همچنین آغاز سال نو در تقویمهای شمالغربی هندوكش در افغانستان امروزی؛ آغاز سال نو در تقویمهای محلی لرستان، بختیاری و كردستان (بنام «وهار كردی»). همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما/ مهرماه»)در تقویم طبری؛ و نیز همین ایام، زمان برگزاری جشن «پیر شالیار/ پیر شهریار» در «اورامانات» كردستان.
sorna
12-03-2010, 11:43 PM
بیست و دوم بهمن/ باد روز جشنی بنام «بادروزی» یا «كژین» در گرامیداشت «بـاد» در اوستایی «واتَـه» و ایزد نگاهبان آن با همین نام كه از بزرگترین ایزدان ایرانی در باورهای «زَروانی/ زُروانی» بشمار میرفته است. كوشیار گیلانی در «زیج جامع» از آن با نام «باذ وره» یاد كرده است. این جشن نیز با بازار همگانی همراه بوده و در آن روز ریسمانهایی از نخ هفترنگ را به آغوش باد میسپردهاند.
sorna
12-03-2010, 11:44 PM
بیست و پنجم بهمن/ ارد روز
سیام بهمن/ انارام روز جشن آبریزگان دیگری كه با نام «آفریجگان» نیز شناخته شده است. همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما») در تقویم دَیلمی و در گیلان.
sorna
12-03-2010, 11:44 PM
یكم اسفند/ اورمزد روز جشن «اسفندی» و هدیه به زنان در نیاسرِكاشان، اقلید و محلات؛ و پختن آش «اسفندی». آغاز سال نو در تقویم محلی نطنز، ساوه و كاشان. در فراهان معروف به «آفتو به حوت» (آفتاب در برج ماهی).
همچنین جشن «آبسالان/ بهارجشن/ جشن روباه» به مناسبت روان شدن جویبارها و طلیعه بهار. خجستگی دیدار روباه. (واژه «آبسالان» با «آبشار» و فشار آبها در پیوند است. در متون كهن، هنگامِ این جشن به گونههای مختلفی آمده است كه مانند بسیاری از دیگر دگرگونیها ناشی از محاسبه زمان با تقویمهای گوناگون و كبیسهگیریهای متنوع بوده است.
همچنین روز جشنی به نام «كوسهسواری/ كوسه برنشین». مراسم نـمایشی خـندهآور كه توسط مـردی كـوسـهرو كه بر درازگوشی سوار بوده بـرگـزار میشده است. كـوسـه خـود را باد میزده و مردم به او آب میپاشیدهاند.
پنجم اسفند/ سپندارمذ روز جشن «اسفندگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «اسفند/ سپَـندارمَذ» (در اوستایی «سْـپِـنْـتَـهآرمَئیتی» �� � در پهلوی «سْـپَندارمَـد») به معنای فروتنی پاك و مقدس و بعدها یكی از اَمْشاسْپَندان. نگهبان و ایزدبانوی زمینِ سرسبز. جشن «سپندارمذگان/ اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز بنام «مردگیران» (هدیه گرفتن از مردان) در ادبیات فارسی بكار رفته است. بجز این بنام روز جشن «برزگران/ برزیگران» (به مناسبت سبزكنندگان زمین و سبز شدن زمین) نیز خوانده شده است.
دهم اسفند/ آبان روز جشن «وخشنكام» در گرامیداشت رود «آمودریا/ جیحون»، بزرگترین رود سرزمینهای ایرانی. این نام از بزرگترین شاخه آمودریا بنام رود «وخش» برگرفته شده است. بیرونی «وخشنكام» را «فرشته جیحون» میداند و میبایست با «اَناهیتَـه/ آناهید» اینهمانی داشته باشد.
sorna
12-03-2010, 11:45 PM
نوزدهم اسفند/ فروردین روز جشن «نوروز رودها»، گرامیداشت، لایروبی و پاكسازی رودها، كاریزها و چشمهها همراه با پاشیدن عطر و گلاب بر آنها.
sorna
12-03-2010, 11:45 PM
بیستم اسفند/ بهرام روز جشن «گلدان» یا «اینجه»، روز آمادهسازی و كاشت گلها و گیاهان در گلدانها و نیز جشن درختكاری.
sorna
12-03-2010, 11:46 PM
بیست و ششم اسفند/ اشتاد روز جشن «فروردگان»، جشنی در یادكرد و بزرگداشت روان و فُـروهر (فَـروَهَـر) درگذشتگانِ در این روز و تا پایان سال. این نام به گونههای «فرورگان/ فرودگان» نیز آمده است.
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.