PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عجيب - سرزمين فراموش شده



sorna
03-28-2010, 11:59 PM
انسانها در كره خاكي هميشه به دنبال آسايش، رفاه و امنيت هستند و همين انسانها بارها پيش آمده كه ناشكري ميكنند و از خداوند ميخواهند كه به آنان نعمت بيشتري بدهد، حال آنان درصدد جبران اين نعمتها برميآيند يا نه بماند...
همه چيز از گفتگوي حجتالاسلام و المسلمين زادسر نماينده مردم جيرفت و عنبرآباد با خبرنگاران پارلماني و انتشار خبري مبني بر كشف انسانهايي كه به مانند انسانهاي اوليه زندگي ميكنند، آغاز شد، انسانهايي كه در منطقه (پيدن كوئيد) در جنوب استان كرمان زندگي ميكنند...


از كرمان به سمت جيرفت حركت كنيد و از آنجا به سمت (مردهك) برويد، به يك دو راهي ميرسيد، جاده آسفالته كه به پايان رسيد، يك مسير پر پيچ و خم در دل كوه به انتظار شماست... چند روستا را كه رد كنيد به منطقهاي ميرسيد كه شما را به تعجب وا ميدارد... به آنجا پيدن كوئيد يا (پيدن كوئيه) ميگويند ميگفتند انسانهايي كه آنجا زندگي ميكنند، غارنشين هستند، اما آنان غارنشين هم نيستند، يعني سقفي نيست كه آنان زير آن زندگي كنند و آنان در معرض گزندهاي طبيعت چون، باد، باران، طوفان، سرما و گرماي شديد هستند...
گرچه در ماههاي اخير كه اين منطقه شناسايي شد، كميته امداد به اوضاع مردم آنجا رسيدگي كرد، اما اين تمام حكايت مردمان آنجا نيست، چرا كه شيوه زندگي آنها به شكل انسانهاي اوليه در بندبند وجودشان ريشه دوانيده است. ميگويند، آنان تاكنون اتومبيل نديدهاند، ميوه نخوردهاند، ازدنياي بيرون خود چيزي نميدانند، اما با لهجهاي تقريبا ايراني صحبت ميكنند و نامهايشان هم، همان نامهايي است كه در شهر و روستا ميشنويم! نكتهاي كه تا به امروز كسي پاسخگوي او نبود... مردي ميانسال به نام علي در آنجا زندگي ميكند كه از غريبهها ميترسد، از كساني كه به آنجا رفتهاند و او را سوال پيچ كردند، ابتدا فرار ميكرد، اما بعد پاسخ داد... خودش نميدانست چرا نامش (علي) است... حال شايد در اين مدت بر روي او نام (علي) گذاشته بودند... مردي ديگر در آنجاست كه به او (نواب) ميگويند: خبرنگاران (مهر) كه به آنجا رفتند، ميگفتند او پسري به نام كرامت داردكه پس از ديدن انسانهاي غريبه به كوه پناه برد و هر از چند گاهي به ميان اهالي ميآمد... محسني نماينده خانواده سبز در كرمان، در پاسخ به اين پرسش ما كه آيا شكل و شمايل آنان با انسانهاي عادي تفاوت دارد ميگويد: به هيچ عنوان، اما سختي زندگي در آن منطقه باعث شده كه درد و رنج را در صورت تك تك افراد اين منطقه به وضوح ببينيد...
در همين حال زادسر به (نوري) خبرنگار پارلمان ما ميگويد: اين انسانها در اين منطقه زندگي ميكنند، اما غارنشين نيستند، بلكه در منطقهاي دور افتاده در جنوب استان كرمان زندگي مي كنند كه به دور از مردمان ساير نواحي بودند و زندگي را محدود به همان جا ميدانند...


وجه اشتراك

اگر بخواهيم به وجه اشتراك مردم اين نواحي اشاره داشته باشيم بايد به اين نكته اشاره داشت كه محل زندگي آنها در چند كپر كوچك است و در هر كپر، 10 نفر زندگي ميكنند... اما بارزترين وجه اشتراك آنان در صورتشان است كه آثار سوختگي در آن نمايان است.
علت اين سوختگيها نيز آن است كه در سرماي شديد زمستان مجبور بودند، كه نزديك آتش بخوابند و بارها برايشان اتفاق افتاده كه به خاطر نزديكي به آتش، سوختگيهاي شديدي در قسمتهاي مختلف بدن آنها ايجاد شود... پوست بدنشان به خاطر شرايط طبيعي آن منطقه ترك خورده است چيزي به نام كفش را نميشناسند و در آن منطقه سنگي، همهشان پا برهنه هستند.
پيرزني 80 ساله به نام زينب در آنجا زندگي ميكند كه مانند ديگر اهالي آن منطقه به علت پرت شدن از كوه، چندين جاي بدش شكسته و هر كدام از اين شكستگيها باعث انحراف در استخوانهاي بدنشان شده است و بدنشان شكلي عجيب پيدا كرده است.
وضعيت آن منطقه بسيار نابسامان است، نميداني آن چه را كه ميبيني چگونه بيان كني... دستان ترك خورده با پوستهاي ضخيم و بدني تكيده كه به مانند افراد مسن ميباشد، پاهاي چاكچاك مردمان آنجا، اشك را در چشمانتان جمع ميكند. اين مردم به واقع محرومند، به واقع فقيرند و به واقع بيچارهاند، شايد بهتر باشد كه درباره آنان گفت مردمان( پيدن كوئيد) انسانهايي محروم و معصوم هستند، ادامه اين مطلب را از نگاه خبرنگار مهر بخوانيد:
(شايد براي ما عجيب باشد كه كسي بگويد برنج و ميوه نخوردهام، ماشين نديدهام يا اينكه از مسائل ديني و اعتقادي خبر نداشته باشد و وقتي از او بپرسي چرا گوسفند را به اين سمت ذبح ميكني (دقيقا رو به قبله) ميگفت كه به او ياد دادهاند اين طرف، رو به بهشت است! اما همه آنها وجود داشت.
البته كلمه غارنشين كه در مورد اين مردم به كار ميرود اولا به خاطر نوع زندگي آنها كه بسيار ابتدايي است بوده و ثانيا به خاطر آنكه آنها به محل ز ندگي خود اصطلاحا غار ميگفتند.)
غذاهاي آنان نيز عمدتا برخي ثمرات كوهي از جمله بادام كوهي است خبرنگار مهر در ادامه مينويسد: وقتي كه از آنان ميپرسي تا چند بلدي بشماري؟
پاسخ اكثر آنها تا 10 بود و بنابراين نميتوانستيم از (نور بي بي) كه نقش ماماي اين روستا را داشت بپرسيم كه چند نفر را به دنيا آورده و چند نفر مردهاند يا اينكه چند سال است كه اين لباس مندرس و پوسيده (كه با كوچكترين ضربهاي پاره ميشد) را ميپوشد.
به اتفاق چندين نفر از اهالي (پيدن كوئيد) به محل اصلي سكونت و جايي كه در آنجا يافت شده اند ميرويم. محلي ساكت در نزديكي يك قله كه ابرها از نزديكترين فاصله از زمين حركت ميكنند. سرما و سكوت، دو نكته بارز اينجاست. با حضور در اينجا بسياري از سوالات موجود در ذهنمان را پاسخ ميگيريم.
ميفهميم كه به خاطر سنگهاي بسيار تيز و برنده امكان پايين آمدن از كوه برايشان ميسر نبوده، و ميفهميم كه اگر سربازان گمنام امام زمان(عج) نبودند شايد سالهاي سال بايد منتظر اين خبر ميمانديم. علت سوختگي كودكان به خاطر كمبود جا و سرماي شديد را ميفهميم، و ميفهميم كه نياز به كمك در هر جمله از سخنان آنها و مسوولان منطقه مستتر است.
هنگامي كه از اهالي روستا كه لهجهاي به شدت غليظ دارند، سوال ميكنم چند جواب عجيب ميشنويم. اول آنكه آنها منطقه خود را در جايي كه اسمش سيستان ميدانند، تصور ميكنند و دوم تنها كساني را كه طي مدت اخير شناختهاند، مسئول كميته امداد منطقه و نماينده مردم جيرفت در مجلس است كه چند بار به آنها سر زدهاند.
آنها در مقابل بقيه انسانها نيز راغب به سخن گفتن سوال و جواب نيستند، بسياري از سوالها و جوابها براي آينده است؛ آيندهاي كه بايد اميدوار بود، شرايط انتشار آن را هر چه سريعتر فراهم كند.
از آرزوها و راز و نيازهاي آنان ميپرسم و از آسمان كه يگانه مونس دهها ساله آنهاست.
از اينكه چگونه آنها را توصيف كنم، سوال ميكنم و البته به خاطر محدود بودن واژگانشان پاسخي نمييابيم.
شكي سراپاي وجودمان را گرفته كه واقعا كلمات ياري رسان خوبي در انعكاس عمق محروميت و عقبافتادگي مردم اين روستاست، يا اينكه چگونه ميتوان مظلوميت و معصوميت آنها را كه در يك نگاه دل را ميسوزاند اما چشمها را به خود جذب ميكند، توضيح داد.
جا دارد كه به نقش حجتالاسلام زادسر در كمك به اين مردم اشاره كنيم.
او آنقدر براي وضع موكلان تازه خود در پيدن كوئيد غصه ميخورد كه بارها نظارهگر غصههايش براي آنان بوديم. و منصفانه نيست اگر ايشان را نستائيم و سپاس نگوييم.
با خواندن اين مطلب متوجه شديم كه نبايد آنها را با عنوان (غارنشين) معرفي كرد، بهتر است به آنان گمشدههاي تمدن بگوييم... بايد اشاره كرد كه آنان كپرنشيناني هستند كه بر حسب اتفاق به علت خشكسالي، فقر، بيسوادي ونبود ارتباط با بوميهاي منطقه و مردم روستاهاي همجوار و شهر از قافله تمدن عقب ماندند و مانند غارنشينان، زندگي ابتدايي و بسيار سادهاي دارند و تقريبا از جهان كنوني و پيشرفته اطلاعي ندارند...
به تصاوير اين افراد در سرزمين فراموش شده نگاه كنيد... تصاويري مالامال از فقر مردمي كه جغرافي زندگي ندارند و به هيچ عنوان نميدانند كه در كجا زندگي ميكنند، از كجا آمدهاند و به كجا ميروند... اما همه آنها ميدانند بهشت كجاست چرا كه گوسفند را رو به قبله ذبح ميكنند و در پاسخ به اين پرسش كه چرا اينگونه ذبح ميكنيد، متفقالقول ميگويند: چون بهشت به اين طرف است.
منبع: مجله خانواده سبز