emad176
11-21-2010, 02:00 PM
فروغ فرخزاد با مجموعه شعر« تولدی دیگر» و چند شعر از مجموعه ناتمام « ایمان بیاوریم ...» در دهه چهل وجه بیان خاص و تازه ای را در شعر امروز ایران آفرید، راه خود را یافت و از شاعران هم روزگار خود به مانند شاملو فاصله گرفت. در واقع ماندگاری این دو شاعر به دلیل همین نترسیدن، بینش فرازمانی، جسارت وقدم پیش نهادن بود، هر چند شعر شاملو دارای وزن درونی بوده و او با آن زبان پرتپش، آهنگین و کوبنده، قدرت خاصی در به موسیقی کشاندن شعرش دارد.
شعر فروغ به دلیل پیشرو بودن در زبان و وارد کردن کلماتی که تا آن روز مهر ممنوع خورده بودند، شعری است مدرن و پیچیده، چرا که ذهن او با جهان مدرن در آمیخته و این ذهن و زبان درگیر، در پی نشان دادن مضامین و تصاویر غیر متعارف است. شعر های او در شکل بیرونی و در فرم بیرونی شعرهایی ساده اند و شاید این یکی از خصیصه های منحصر به فرد فروغ باشد. البته منظور از سادگی این نیست که با یک بار خواندن به مفهوم تام و نهایی آنها پی می بریم، بلکه نوعی ظرافت هوشمندانه و تمام نشدنی در کل یکپارچه ی شعرهای دوره دوم فروغ وجود دارد که خواننده با هر بار خواندن از آنها درکی موجز و تازه بدست می آورد. این خصیصه ( ساده بودن ) در شعر های شاعرانی چون توکلی و مشیری رخ داده اما در شعر های آنان سادگی از نوعی دیگر است یعنی با یک بار خواندن آنها شعر به آخر می رسد.
شعر فروغ در عین حال که بسیار انسانی، معصوم و زلال است به طرزی اعجاب انگیز نگرش انسان را به مفاهیمی چون هستی، مرگ، زندگی ، تنهایی و سرگشتگی انسان معاصر در این جهان بیگانه معطوف می کند . شعرهای پر قدرتی چون : تولدی دیگر، در غروبی ابدی، وهم سبز، پنجره، کسی که مثل هیچ کس نیست، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد و شعر کوتاه هدیه شعرهایی از این دسته اند.
" هدیه "
من از نهایت شب حرف می زنم
و از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی، برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم .
این شعر در واقع موجزترین شعر زیبای فروغ است که به دلیل کوتاه بودن و البته داشتن عنصر برجسته غنایی در ردیف شعرهای خوب و کامل فروغ قرار می گیرد. این شعر واژه های کلیدی خاصی دارد که با تکیه بر آنها و ساحت درونی شعر می توان تفسیری در شأن آن به دست داد. واژه هایی چون چراغ ، خانه، شب و دریچه که می توان این چنین واژه هایی را در کلیت شعر های او دید. اینها دلالت های سمبولیکی هستند که در بطن شعر جا گرفته اند.
خانه در این شعر و در اکثر شعرها نشان دهنده تن یا جسم آدمی و حتی نشان دهنده تفکر اوست . اما وقتی فروغ از ترکیب خانه تاریک دم می زند مراد او وضعیت ناگوار و دهشتناکی است که شاعر از آن به ستوه آمده و از منجی خود (این ناجی در شعر ناشناس است) می خواهد برایش روشنایی و آرامش بیاورد.
در بند اول شعرما با تصویری از دنیای شاعر برخورد می کنیم . او از دنیای تاریکی که در آن بسر می برد حرف می زند . از نهایت شب و نهایت تاریکی . این دو ترکیب در واقع یک چیزند در دو تصویر. شب و تاریکی مترادف همدیگرند. در واقع بند اول جز احساس نیستی و مرگ چیز دیگری نیست.
همچنین در بند اول شعر، از عنصر تکرار استفاده شده است. شاید این سوال به ذهن برسد که چرا فروغ در هر سه سطر آغازین از تاریکی و نهایت شب حرف می زند. باید اذعان کرد که تکرار این چنینی واژه ها در واقع تعمدی بوده و او با این تمهید خواسته ما را بیشتر و بیشتر با دنیای سرشار از ظلمت و تاریکی خودش درگیر کند. واژه ها بسیار راحت ادا می شوند و هیچ جای مکثی در آنها نیست .
اما بند دوم که با واژه ی کلیدی خانه شروع می شود سرشار از نور، روشنایی، آرامش و سیالیت است بر خلاف بند اول که در آن جز سیاهی، رکود و ایستایی چیز دیگری مشاهده نمی کنیم. واژه های پر از امیدی چون خانه، دریچه، یار مهربان ( منظور ناجی یا معشوق )، ازدحام ( این واژه برخوردی پارادوکسیکال در ذهن ایجاد میکند چرا که اغلب از این واژه معنای شلوغی و اغتشاش برداشت می شود اما در اینجا رکود که ذهن شاعر را درگیر خود کرده با این ازدحام از بین می رود.) و واژه خوشبخت در آن هست.
در بند دوم، ما شعر را با مکث هایی خاص می خوانیم و شاعر می خواهد که با استفاده از علایم سجاوندی بر تأکید خود در تصویرهایی که می سازد ما را با به دنیای ذهنی اش بیشتر آشنا کند.
چراغ در این بند سمبل روشنایی و درخشش است که از نجات دهنده آن را طلب می کند و هم او می خواهد که این نجات دهنده دریچه ای ( از معناهای دیگر دریچه می توان به پنجره اشاره کرد که سمبل ارتباطی در شعر فروغ می باشد.) برایش به ارمغان بیاورد که به واسطه ی آن شاعر ازدحام کوچه ی خوشبخت را بنگرد. این دریچه، دریچه ای است که ارتباط شاعر را با دنیای بیرون پیوند می دهد و از واژه های بسامدی فروغ محسوب می شود.
زبان شعر فروغ نه فقط وسیله ای است در خدمت بیان کردن مفاهیم شعرش، بلکه خود جهان شاعر نیز محسوب می شود. این بدین معنی نیست که شعر مدرن غیر قابل تفسیر است بلکه به این معناست که هر کس به اندازه درک خود از شعر می تواند آن را تفسیر کند، هر چند ناگفته پیداست که هیچ تفسیری به معنای نهایی متن ختم نمی شود.
********************************
نوشته : بابک صحرانورد
شعر فروغ به دلیل پیشرو بودن در زبان و وارد کردن کلماتی که تا آن روز مهر ممنوع خورده بودند، شعری است مدرن و پیچیده، چرا که ذهن او با جهان مدرن در آمیخته و این ذهن و زبان درگیر، در پی نشان دادن مضامین و تصاویر غیر متعارف است. شعر های او در شکل بیرونی و در فرم بیرونی شعرهایی ساده اند و شاید این یکی از خصیصه های منحصر به فرد فروغ باشد. البته منظور از سادگی این نیست که با یک بار خواندن به مفهوم تام و نهایی آنها پی می بریم، بلکه نوعی ظرافت هوشمندانه و تمام نشدنی در کل یکپارچه ی شعرهای دوره دوم فروغ وجود دارد که خواننده با هر بار خواندن از آنها درکی موجز و تازه بدست می آورد. این خصیصه ( ساده بودن ) در شعر های شاعرانی چون توکلی و مشیری رخ داده اما در شعر های آنان سادگی از نوعی دیگر است یعنی با یک بار خواندن آنها شعر به آخر می رسد.
شعر فروغ در عین حال که بسیار انسانی، معصوم و زلال است به طرزی اعجاب انگیز نگرش انسان را به مفاهیمی چون هستی، مرگ، زندگی ، تنهایی و سرگشتگی انسان معاصر در این جهان بیگانه معطوف می کند . شعرهای پر قدرتی چون : تولدی دیگر، در غروبی ابدی، وهم سبز، پنجره، کسی که مثل هیچ کس نیست، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد و شعر کوتاه هدیه شعرهایی از این دسته اند.
" هدیه "
من از نهایت شب حرف می زنم
و از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی، برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم .
این شعر در واقع موجزترین شعر زیبای فروغ است که به دلیل کوتاه بودن و البته داشتن عنصر برجسته غنایی در ردیف شعرهای خوب و کامل فروغ قرار می گیرد. این شعر واژه های کلیدی خاصی دارد که با تکیه بر آنها و ساحت درونی شعر می توان تفسیری در شأن آن به دست داد. واژه هایی چون چراغ ، خانه، شب و دریچه که می توان این چنین واژه هایی را در کلیت شعر های او دید. اینها دلالت های سمبولیکی هستند که در بطن شعر جا گرفته اند.
خانه در این شعر و در اکثر شعرها نشان دهنده تن یا جسم آدمی و حتی نشان دهنده تفکر اوست . اما وقتی فروغ از ترکیب خانه تاریک دم می زند مراد او وضعیت ناگوار و دهشتناکی است که شاعر از آن به ستوه آمده و از منجی خود (این ناجی در شعر ناشناس است) می خواهد برایش روشنایی و آرامش بیاورد.
در بند اول شعرما با تصویری از دنیای شاعر برخورد می کنیم . او از دنیای تاریکی که در آن بسر می برد حرف می زند . از نهایت شب و نهایت تاریکی . این دو ترکیب در واقع یک چیزند در دو تصویر. شب و تاریکی مترادف همدیگرند. در واقع بند اول جز احساس نیستی و مرگ چیز دیگری نیست.
همچنین در بند اول شعر، از عنصر تکرار استفاده شده است. شاید این سوال به ذهن برسد که چرا فروغ در هر سه سطر آغازین از تاریکی و نهایت شب حرف می زند. باید اذعان کرد که تکرار این چنینی واژه ها در واقع تعمدی بوده و او با این تمهید خواسته ما را بیشتر و بیشتر با دنیای سرشار از ظلمت و تاریکی خودش درگیر کند. واژه ها بسیار راحت ادا می شوند و هیچ جای مکثی در آنها نیست .
اما بند دوم که با واژه ی کلیدی خانه شروع می شود سرشار از نور، روشنایی، آرامش و سیالیت است بر خلاف بند اول که در آن جز سیاهی، رکود و ایستایی چیز دیگری مشاهده نمی کنیم. واژه های پر از امیدی چون خانه، دریچه، یار مهربان ( منظور ناجی یا معشوق )، ازدحام ( این واژه برخوردی پارادوکسیکال در ذهن ایجاد میکند چرا که اغلب از این واژه معنای شلوغی و اغتشاش برداشت می شود اما در اینجا رکود که ذهن شاعر را درگیر خود کرده با این ازدحام از بین می رود.) و واژه خوشبخت در آن هست.
در بند دوم، ما شعر را با مکث هایی خاص می خوانیم و شاعر می خواهد که با استفاده از علایم سجاوندی بر تأکید خود در تصویرهایی که می سازد ما را با به دنیای ذهنی اش بیشتر آشنا کند.
چراغ در این بند سمبل روشنایی و درخشش است که از نجات دهنده آن را طلب می کند و هم او می خواهد که این نجات دهنده دریچه ای ( از معناهای دیگر دریچه می توان به پنجره اشاره کرد که سمبل ارتباطی در شعر فروغ می باشد.) برایش به ارمغان بیاورد که به واسطه ی آن شاعر ازدحام کوچه ی خوشبخت را بنگرد. این دریچه، دریچه ای است که ارتباط شاعر را با دنیای بیرون پیوند می دهد و از واژه های بسامدی فروغ محسوب می شود.
زبان شعر فروغ نه فقط وسیله ای است در خدمت بیان کردن مفاهیم شعرش، بلکه خود جهان شاعر نیز محسوب می شود. این بدین معنی نیست که شعر مدرن غیر قابل تفسیر است بلکه به این معناست که هر کس به اندازه درک خود از شعر می تواند آن را تفسیر کند، هر چند ناگفته پیداست که هیچ تفسیری به معنای نهایی متن ختم نمی شود.
********************************
نوشته : بابک صحرانورد