PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقش رستم را بهتر بشناسیم



sorna
03-24-2010, 03:07 PM
نقش رستم را بهتر بشناسیم

نقش رستم يكي از مهمترين و زيباترين مجموعه آثار باستاني سرزمين هميشه جاويد پارس است كه آثار ارزشمندي از دوران عيلامي،هخامنشي و ساساني را در دل خود جاي داده است. نام محل يعني ( نقش رستم ) نام نسبتاً تازهاي است و اصولاً در زبان پارسي «نقش» به معناي حجاري ميآيد و رستم نيز، قهرمان ملي ايرانيان است.

اينجا در زمان هخامنشيان معتبرترين محل اجراي مراسم تشريفاتي و ديني بوده و به دليل وجود گورهاي شاهان، تقدس هم داشته است. بعدها ساسانيان كه خود را جانشين هخامنشيان ميدانستند، تقدس اين محل را حفظ كردند، حصارمستحكميدور آن ساختند و نقش هاي بسيار مهم تاريخي از تاجگذاري و كارهاي دلاورانه آن ها بر ديوار صخره حجاري شد.



آرامگاه خشايارشا

نخستين اثر در سمت راست مجموعه نقش رستم، آرامگاه خشايارشاست. تصوير كامل آرامگاه به طور عموميتجسمياز شكل صليب را در خاطر مجسم ميكند. بخش زيرين ساده، بخش مركزي نماي كاخ هاي هخامنشي و ورودي دخمه، بخش بالايي تصوير پادشاه كمان در دست برسكوديده ميشود. نماي عموميتمام آرامگاهها به همين شكل است.



آرامگاه داريوش بزرگ
داريوش از خاندان هخامنشي و از تيره پاسارگادي و از قوم پارسي و نژادآريايي بود. كالبدش را به آرامگاهي سنگي كه در كوه نقش رستم است، به دست ابديت سپردند. در اينجا شاهنشاه هخامنشي درجامه پارسي و با كمان ( اسلحه ملي ايرانيان )برسكويي سه پلهاي ايستاده است و نيايش ميكند. برفرازسر شاهنشاه ، تصوير اهورامزدا ديده ميشود. در پايين سكو نمايندگان ملل تابع كه اطاعت از حكمراني پارسيان را در زمان هخامنشيان پذيرفته بودند، در حال نگاهداشتن تخت شاهي با دستان خويش هستند .در بخش زبرين آرامگاه كتيبه مفصلي به خط ميخي كندهكاري شده است.



آرامگاه اردشير اول هخامنشي
شاهنشاهي اردشير اول در ٤٦٦ ق م برقرار شد. علت انتساب اين آرامگاه به اردشير اول آن است كه ريزه كاري و ويژگيهاي دوره خشايارشا و داريوش را ندارد.



آرامگاه داريوش دوم
غربي ترين آرامگاه نقش رستم كه حدود ٣٣ متري سمت جنوب غربي آرامگاه اردشير اول كنده شده، به داريوش دوم منتسب است.



بهرام دوم در نبردگاه
در اين نقش بهرام سوار براسب چهارنعل به سوي چابك سوار دشمن ميتازد و نيزه بلند خود را چنان بر او زده كه نيزه دشمن شكسته شده است. رد پشت سربهرام سواري آراسته درفشي را بر دست گرفته است كه ميلهاي افقي مزين به سه گوي بر فراز آن ديده ميشوند و دو طره پارچهاي از آن آويخته است.



شاپور و امپراتوران روم
در زمان شاپور اول سه امپراتور روميدر جنگ با ايرانيان مغلوب شدند ؛ يكي از آن ها والرين بود كه در نهايت به دست ايرانيان اسير شد. شاپور فرمان داد كه پيروزيهاي او را در چند نقش ( در نقش رستم و بيشاپور ) حجاري كنند. صحنه پيروزي شاپور از زيباترين نقش برجستههاي تاريخي نقش رستم و مايه سرافرازي ايرانيان است. شاپور با تاج كنگرهاي و جامه آراسته سوار بر اسب رو به سمت چپ نقش شده است.

در پيش او فيليپ عرب امپراتور باجگذار روميزانو خم كرده است. پادشاه يك دست خويش را به طرف او دراز كرده است كه نشانه قبول باجگذاري اوست. فيليپ تاجي روميبرسردارد و هر دو دست خويش را به حالت بخشش به جلودراز كرده است. كنار شاپور امپراتور روميديگر ايستاده كه شاپور مچ دست او را به نشانه اسيري وي گرفته است. اين امپراتور اسير والرين است.



صحنه نبرد شاپور دوم
در زير آرامگاه داريوش دوم روبه روي كعبه زرتشت نقش حجاري شدهاي مربوط به دوره ساساني است. طول اين نقش 6/7 متر و بلندي آن ٣ متر است. در اين نقش سوار تاجداري نيزه خود را بر گردن دشمن فرو كرده است كه به باور بعضي از تاريخ نگاران ، شاپور دوم است.



كعبه زرتشت
روبه روي كوهستان، ساختمان بسيار زيبا و مكعب شكلي قرار دارد. اين بنا در دو قرن اخير با اين تصور كه به آيين زرتشت پيامبر ايران باستان رابطه داشته ، كعبه زرتشت ناميده شده است. قسمت زيرين بنا توپر ساخته شده اما در بالاي ساختمان اتاقي به اندازه ( 5/2 × 5/2 متر ) وجود دارد كه كاربرد آن مايه بحث بسيار است. پلكاني دسترسي به اتاق فوقاني را امكان پذير ميساختهاند. كتيبه مفصلي از شاپور برپايه اين بنا نگاشته شده است.



چاه آب در كنار كوه
در فاصله ٥٠ متري كعبه زرتشت به سمت غرب، چاه آب يا مخزني براي ذخيره آب در پاي كوه كنده شده است كه بلندترين ضلعش 20/7 متر و بقيه اضلاعش 5/5 متر طول دارند.



بهرام دوم و درباريانش
در سمت چپ نقش بهرام ، نيم تنه سه شخصيت در حالي كه به بهرام مينگرند، نقش بسته است. نزديكترين نقش به پادشاه ، ملكه بهرام دوم، شاپور دختك است. دو نقش ديگر كه كلاه هاي آن ها با سرگاو و پلنگ تزيين يافته است، احتمالاً شاهزادگان هستند و چهارميكرتير موبد بزرگ دوره بهرام است. پنجميبا موهاي پرپشت اما بدون كلاه و با ريش بلند و آراسته ( نرسي) عموي بهرام دوم است. در سمت راست پادشاه نقش نجيب زادگان ديده ميشود. اين نقش روي يك نقش عيلاميحجاري شده كه بقاياي آن مشهور است.



تاجگذاري اردشير بابكان
آخرين نقش ، تاجگذاري اردشير اول، بنيان گذار دولت ساساني را نشان ميدهد. در اين نقش پادشاه با يك دست اورنگ شاهي را دريافت ميدارد و با دست ديگر او اداي احترام ميكند. زيرپاي اسب اردشير، پيكر اردوان پنجم آخرين پادشاه اشكاني است.



آتشدان هاي سنگي دوگانه و استودان ها
در حدود ١٥٠ متري نقش تاجگذاري اردشير، دوچار تاقي كوچك از سنگ كوه بركنار راه تراشيده اند كه قبلاً آن ها را آتشدان ميدانستند، اما امروز معتقدند كه جاي نهادن استخوان هاي پاك شده دو تن از بزرگان ساساني بوده است. فاصله ٣٠٠ متري اين دو چارتاقي به طرف شمال در محلي كه امروز به نام حرم شاهزاده اسماعيل معروف است در دامنه پايين كوهستان حفره هاي مكعب شكلي در سينه كوهستان درآورده اند كه براي نهادن استخوان مردگان پرداخته شده بودهاند و به همين دليل هم به نام استودان معروف شده اند.

World-civilization
03-26-2010, 02:48 AM
کشف رنگ در آرامگاه شاهان هخامنشی در نقش رستم


کشف بقایای رنگ در آرامگاه های هخامنشی به ویژه آرامگاه داریوش بزرگ نشان داد کل نقش برجسته داریوش به رنگهای مختلفی مزین شده بود.

خطوط میخی تماما به رنگ لاجورد بوده است

حسن ظهوری: برداشت رسوب از سطح آرامگاه شاهان هخامنشی در نقش رستم به ویژه آرامگاه داریوش پرده از راز رنگی بودن این آرامگاهها برداشت و باعث حیرت باستانشناسان شد. در این کشف تازه تصویری جدید از رنگهای به کار رفته در نقش برجسته داریوش نمایان شد
"محمد تقی عطایی"، باستانشناس و کارشناس سابق بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد با اعلام این خبر گفت:
«در سال 1382 زمانی که کارشناسان مرمت پوسته های آهکی ناشی از بارش باران و شره آب را از روی مقبره شاهان هخامنشی، به خصوص داریوش بزرگ بر میداشتند متوجه شدند که تمام سطح آرمگاه داریوش و احتمالا دیگر شاهان هخامنشی مدفون در نقش رستم رنگی بوده است.»

این مرمتها توسط "حسن راه ساز" از بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد و تحت پایان نامهای توسط "مجید ایاسی" انجام میگرفته است.

عطایی گفت: «زمانی که هیات مرمت متوجه این رنگها میشوند کار با حساسیت بیشتری پیش میرود تا آنجا که بخشهای زیادی از این فضاهای رنگی با حجم بسیار وسیع رنگ نمایان میشود. اما در همان زمان مستند نگاری کاملی که شایسته چنین کشفی باشد انجام نگرفت و به همین دلیل خبر کشف این رنگها تا امروز مسکوت مانده و هنوز تازه است.»

وی درباره رنگهای به کار رفته در نقش رستم گفت: «درون تمام نوشتهها میخی با رنگ لاجورد پر شده است و بیشتر نقش برجستهها به خصوص نقش برجسته داریوش و خود آرامگاه تماما رنگی بوده است.»

وی افزود: « مثلا ریش و سیبیل داریوش لاجوردی رنگ است. پیش از این ما درباره استفاده از رنگ لاجورد در نقش برجستههای هخامنشی به خصوص داریوش خبر داشتیم. در تخت جمشید به جای آنکه از رنگ لاجورد برای تزئین ریش نقش برجسته داریوش استفاده شود، تمام ریش را از لاجورد ساخته بودند که اکنون به علت غارت مقدونیها خالی مانده است.»

به گفته عطایی نقش رستم سند مهمی است که ریش داریوش در نقاشیها نقش برجسته آبی بوده است.

وی از رنگ لاجورد به عنوان رنگی آیینی یاد کرد که در دوره اسلامی هم به وفور در کاشیکاریهای دیده میشود.

عطایی در ادامه گفت: « موی داریوش در نقش برجسته آرامگاهاش در نقش رستم سیاه رنگ است. داخل چشم قرمز رنگ بوده و اطراف چشم و پلک ها با سرمه سیاه رنگی کشیده شدهاند. لب و کفشها قرمز رنگ هستند و لباسها رنگهای متنوعی دارند.»

وی با بیان این موضوع که حتی برخی عناصر تخت جمشید نیز به صورت رنگی در نقش رستم نمایان است گفت: «برخی عناصر ساختمان سازی تخت جمشید مثل تیرهای سقف یا نمای ایوانها که در حال حاضر اثری از آنها وجود ندارد، به خوبی در نقش رستم نمایان است. از آنجایی که آرامگاه داریوش از روی ایوانهای تخت جمشید کپی شده است میتوان با شناسایی رنگهای به کار رفته در این آرامگاه شکل تقریبا واقعی ایوانهای تخت جمشید را روی کاغذ بازسازیهای رنگی کرد.»

رنگهای به کار رفته در آرمگاه نقش رستم نشان میدهد که دو طرف تیرهای نگهدارنده سقف که به دو سر گاو منتهی شدهاند رنگی هستند. تیرها دارای چلیپای قرمز رنگی هستند که داخل کادرهای لاجوردی قرار گرفتهاند. با بازسازی این رنگها میتوان نمایی از ایوانهای تخت جمشید را بازسازی کرد و حتی میتوان تصور کرد که تخت جمشید چه شکلی بوده است.

پیش از این نیز در کاوشهای دره بلاغی نیز مشخص شده بود که دیوارهای خشتی اندود سبز رنگ داشتهاند که احتمالا در تخت جمشید نیز از این رنگها استفاده میشده است.

عطایی با بیان این موضوع که در حال حاضر رنگها از استقامت کمی روی سنگ برخوردار هستند و شرایط جوی یا لرزه میتوان باعث تخریب آنها شود گفت: «از نظر حفاظتی این رنگها خیلی سست هستند زیرا تنها مادههایی معدنیاند که روی سنگ مالیده شده و با باد و باران و لرزه آن را از بین میبرد.

کشف رنگ در آثار هخامنشی موضوع تازه نیست و تقریبا در آثار برجسته این دوره اثر رنگ کشف شده است. به صورت مورد میتوان به آثار رنگ در چندین تابوت رنگی کشف شده در آسیای صغیر اشاره کنیم که تمامی نقش برجستهها رنگی بودند.

همچنین میتوان از یک تابوت چوبی در غرب آسیای صغیر اسم برد که به نقاشیهای رنگی مزین بوده است.

این تابوت سال گذشته در یک گور هخامنشی در ترکیه باز شد. دور تا دور تا دور این تابوت را با چوب بسته بودند و نقاشی شده بود. این تابوت به یکی از شاهزادههای ساتراپی هخامنشی تعلق داشت و با وجود آنکه میراث ترکها محسوب نمیشود اما آن را با دقت زیادی حفاظ کردهاند.

عطایی یادآور شد: «از سوی دیگر به صورتی که در گزارشهای هرتسفلد در کاوشهای باستانشناسی تخت جمشید اشاره شده است، وقتی وی ایوان شرقی آپادانا را کاوش میکرد در تمام سطوح این ایوان و نقشبرجستهها رنگی بوده است که البته بعدا از بین رفتهاند.»

اشمیت نیز در کاوش و مطالعه روی نقش رستم آثار رنگ را دیده است ولی آن را جایی منتشر نکرد. همچنین زمانی که ایتالیاییها در تخت جمشید کار میکردند توانستند بازسازی رنگی کاملی از نقش فره ایزدی انجام دهند که در آثار دکتر شهبازی به چاپ رسیده است.

عطایی در پایان یادآور شد اگر ما از آثار رنگی خوب استفاده کرده و آنها را مستند نگاری کنیم میتوانیم بازسازی دقیقی نیز از آن آثار داشته باشیم. درست است که آثار رنگی پراکنده به دست میآید اما اگر اینها درست مستند نگاری شود میتوان یک مجسمه را به صورت رنگی و مولاژ از پا تا سر بازسازی کرد