emad176
11-14-2010, 01:10 PM
آپولیوس (Apuleius)
نویسنده و فیلسوف اهل رم و ساکن آفریقا بود که در سدهٔ دوم میلادی میزیست. او از فلاسفهٔ افلاطونی بود و آثاری در شرح و بسط فلسفه افلاطون نوشته بود، امّا شاخصترین اثر باقیمانده از او، یک رمان هرزه نگارانه پیرامون سحر و جادو است که به الاغ طلایی مشهور است.
لوسیوس آپولیوس یا لوکیوس آپولیوس در سال ۱۲۴ میلادی در ماداورا در یک خانوادهٔ اصیل اهل رم به دنیا آمد.آپولیوس در زادگاهش و بعد در کارتاژ و آتن به تحصیل پرداخت.
در جوانی به آپولیوس ثروت هنگفتی به ارث رسید، امّا وی ارثیهٔ هنگفت خود را بی مهابا خرج کرد. وی شهر به شهر به مسافرت پرداخت، از عقیدهای به عقیدهٔ دیگر گرایید، کُنه اسرار مذاهب مختلف را تجربه کرد و برای مدتی بدنبال سحر و جادو بود.
وی پس از کسب تجاربی به نویسندگی روی آورد و آثار بسیاری دربارهٔ مسائل مختلف، نوشت. نوشتههای او از الهیات گرفته، تا گرد دندان را دربرمی گرفت.
آپولیوس در روم و در شهرها و مناطق دیگر، راجع به مذهب و فلسفه سخنرانیهایی نیز انجام داد.
وی دوباره به آفریقا بازگشت و در تریپولی با زنی بیوه ازدواج کرد که هم ثروت و هم سنش از آپولیوس زیادتر بود. دوستان آن زن و کسانی که مدعی بودند که از وی ارث میبرند، از این ازدواج راضی نبودند و سعی کردند که این ازدواج را بر هم بزنند. بنابراین آنان، آپولیوس را متهم کردند که: وی بوسیلهٔ سحر و جادو، آن زن بیوه را شیفته و مفتون خویش ساختهاست. این اتهام زنی، کار آپولیوس را به دادگاه کشانید.
آپولیوس در دادگاه، با یک رسالهٔ دفاعیه از خود دفاع کرد. مجموعهٔ دفاعیات او در این دادگاه یا همان رسالهٔ دفاعیه اش، که تا به امروز باقی مانده و به دست ما رسیدهاست، نثری نو و دلپذیر دارد. بوسیلهٔ همین دفاعیات، آپولیوس هم دعوا را برنده شد و هم عروس خویش را، دوباره بدست آورد. امّا با این وجود، مردم همچنان او را جادوگر میپنداشتند و برای او مقامی خاصّ قائل بودند، طوریکه بعدها، فرزندان و اخلاف خداناشناس همین مردم، در صدد برآمدند تا با ذکر «معجزات آپولیوس»، مسیح را در مقابل او، بی مقدار جلوه بدهند.
آپولیوس بقیهٔ عمر خود را در، زادگاهش ماداورا و نیز در کارتاژ گذراند و علاوه بر تألیف و نگارش کتاب، به اموری چون حقوق و پزشکی و ادبیات و علم بلاغت پرداخت.
بیشتر نوشتههای او، پیرامون موضوعات علمی و فلسفی بود، که از آن میان کتاب الاغ طلایی از همه معروفتر است و در واقع به خاطر همین کتاب است که آپولیوس تا به امروز در یادها ماندهاست.
آپولیوس همچنین کتابی به نام «افلاطون و آراء او» به رشتهٔ نگارش درآوردهاست.هموطنان او، به افتخارش بنای یادبودی با عنوان «فیلسوف افلاطونی»، در زادگاهش ماداورا، برپا کردند.
گفتاری در مورد کتاب الاغ طلایی او :
الاغ طلایی یا کرّه الاغ طلایی ( The Golden Ass)، که بدان یازده کتاب تناسخ یا تناسخهای آپولیوس نیز گفته میشود، مجموعهای از یازده روایت پیوسته به یکدیگر، مربوط به روم باستان میباشد .تناسخها یا متامورفوسهای آپولیوس ، که سنت آگوستین بدان با عنوان الاغ طلایی The Golden Ass یا Asinus aureus اشاره میکند، یک رمان به زبان لاتین است که تمامی آن باقی ماندهاست.
احتمال دارد که شخصیت اصلی رمان، در واقع خود نویسندهٔ آن باشد. چراکه اسم کوچک این شخصیت، «لوسیوس (لوکیوس) پاتراسی» و همنام با نویسندهٔ کتاب (لوسیوس آپولیوس) است؛ بعلاوه در پایان رمان، نشان داده میشود که قهرمان داستان اهل ماداورا یا ماداوروس Madaurus است، که اینجا زادگاه خود آپولیوس نیز میباشد. این نکات باعث شدهاست که برخی از محققان، راوی و قهرمان داستان را با نویسنده آن یکی بشناسند و او را همان کسی بدانند که داستان، حول کنجکاویهای شخصیت او، و میل سیری ناپذیرش برای دیدن عمل سحر و جادو شکل میگیرد.
این شخصیت، در حالی که برای انجام یک طلسم که او را به پرنده تبدیل میسازد، تلاش میکند، ناگهان و بطور تصادفی به یک الاغ تبدیل میشود!، این واقعه به یک سفر طولانی، در مجموعهای مملو از داستانهای ادبی و استعاری، منجر میگردد. وی سرانجام از طریق مداخلهٔ ایزدبانویی به نام ایسیس، از این وضعیت(خر بودن!) نجات پیدا میکند و در نهایت به فرقه او میپیوندد.
خلاصه از محتوای این کتاب :
الاغ طلایی داستان جوانی به نام لوسیوس را نقل میکند که در جامعهٔ رم وارد اجتماع میشود و میخواهد که حرکت خویش در این جامعه را از جایی آغاز سازد، امّا به بیراههای عجیب میرود.
در این زمان، جامعهٔ رم، خود به جامعهٔ فاسدی تبدیل شدهاست و در حال پوسیدن از درون میباشد، به گونهای که همهٔ فکر و ذکر مردمان رم، متوجه مادیّات و ظواهر زندگی شده و مظاهر مادّی زندگی، همچون زن، زمین، ثروت، و...، نزد این مردم، همه چیز محسوب میشود و علاوه بر این مظاهر مادّی، مادینگی و نرینگی و غرایز حیوانی نیز، برای آنها حائز اهمیت بسیار شدهاست.
لوسیوس جوان، که خود روایتگر داستان است و از یک به یک مشاهدات خود میگوید، به اقتدای مادّه گرایی اجتماع رم، به سمت مادّه گرایی میرود و با دل سپردن به لذات جسمانی و غرایز حیوانی، جز ماده و مادینگی هیچ چیز دیگری را نمیبیند.
در ادامه لوسیوس شرح میدهد که در این مسیر، تا به آنجا پیش روی میکند که ناگهان به سودای انجام یک طلسم مادی، کالبد انسانی خویش را از دست میدهد و به یک الاغ یا کرّه الاغ تبدیل میشود!!
تبدیل لوسیوس به الاغ در حالی است که شعور و قوّهٔ ادراک انسانی اش، همچنان محفوظ و دست نخورده باقی ماندهاست و وی به روشنی و وضوح متوجه هر آنچه در اطرافش میگذرد، هست.
نهایتاً لوسیوس در طی روند این مسخ، و تبدیل و تغییر کالبد انسانی اش، به اوج درماندگی و فلاکت میرسد و عمق و ژرفای تباهی و فساد خویش و همینطور جامعهٔ روم را به نظاره مینشیند و پوچی و انحطاط اشرافیت پوشالی آن را با تمامی ذرات وجود میبیند و حس میکند. آن گاه، یعنی در زمانی که لوسیوس به منتها درجهٔ فساد و تباهی خویش رسیدهاست، وی ناگهان به خود میآید و از وجود پلید خویشتن در قالب الاغی خود دلزده میشود. پس با تمامی وجود خویش میخواهد که از آن پس کالبدی انسانی و رفتاری بشری، به معنای واقعی کلمه داشته باشد.
دیری نمیپاید که آرزوی لوسیوس برآورده میشود و ایزدبانوی فراوانی نعمت، یعنی ایسیس، به یاری او میشتابد و او را به کالبد انسانی خویش برمیگرداند.
لوسیوس از پس این زایش دوباره، از مادیت و غرایز حیوانی (مادینگی و نرینگی) و از لذات جسمانی میبُرد و در مقابل به سمت روحانیت و معنویت رو میآورد. بدین ترتیب درحقیقت، داستان الاغ طلایی، داستان سیر و سلوک و فراز و نشیب یک سالک است که گرچه به حضیض میرسد، امّا از پس این حضیض دوباره برمی خیزد و بلند میشود و بالا و بالا و بالاتر میرود، تا به اوج خویش برسد.
منبع : ویکی پیدا
نویسنده و فیلسوف اهل رم و ساکن آفریقا بود که در سدهٔ دوم میلادی میزیست. او از فلاسفهٔ افلاطونی بود و آثاری در شرح و بسط فلسفه افلاطون نوشته بود، امّا شاخصترین اثر باقیمانده از او، یک رمان هرزه نگارانه پیرامون سحر و جادو است که به الاغ طلایی مشهور است.
لوسیوس آپولیوس یا لوکیوس آپولیوس در سال ۱۲۴ میلادی در ماداورا در یک خانوادهٔ اصیل اهل رم به دنیا آمد.آپولیوس در زادگاهش و بعد در کارتاژ و آتن به تحصیل پرداخت.
در جوانی به آپولیوس ثروت هنگفتی به ارث رسید، امّا وی ارثیهٔ هنگفت خود را بی مهابا خرج کرد. وی شهر به شهر به مسافرت پرداخت، از عقیدهای به عقیدهٔ دیگر گرایید، کُنه اسرار مذاهب مختلف را تجربه کرد و برای مدتی بدنبال سحر و جادو بود.
وی پس از کسب تجاربی به نویسندگی روی آورد و آثار بسیاری دربارهٔ مسائل مختلف، نوشت. نوشتههای او از الهیات گرفته، تا گرد دندان را دربرمی گرفت.
آپولیوس در روم و در شهرها و مناطق دیگر، راجع به مذهب و فلسفه سخنرانیهایی نیز انجام داد.
وی دوباره به آفریقا بازگشت و در تریپولی با زنی بیوه ازدواج کرد که هم ثروت و هم سنش از آپولیوس زیادتر بود. دوستان آن زن و کسانی که مدعی بودند که از وی ارث میبرند، از این ازدواج راضی نبودند و سعی کردند که این ازدواج را بر هم بزنند. بنابراین آنان، آپولیوس را متهم کردند که: وی بوسیلهٔ سحر و جادو، آن زن بیوه را شیفته و مفتون خویش ساختهاست. این اتهام زنی، کار آپولیوس را به دادگاه کشانید.
آپولیوس در دادگاه، با یک رسالهٔ دفاعیه از خود دفاع کرد. مجموعهٔ دفاعیات او در این دادگاه یا همان رسالهٔ دفاعیه اش، که تا به امروز باقی مانده و به دست ما رسیدهاست، نثری نو و دلپذیر دارد. بوسیلهٔ همین دفاعیات، آپولیوس هم دعوا را برنده شد و هم عروس خویش را، دوباره بدست آورد. امّا با این وجود، مردم همچنان او را جادوگر میپنداشتند و برای او مقامی خاصّ قائل بودند، طوریکه بعدها، فرزندان و اخلاف خداناشناس همین مردم، در صدد برآمدند تا با ذکر «معجزات آپولیوس»، مسیح را در مقابل او، بی مقدار جلوه بدهند.
آپولیوس بقیهٔ عمر خود را در، زادگاهش ماداورا و نیز در کارتاژ گذراند و علاوه بر تألیف و نگارش کتاب، به اموری چون حقوق و پزشکی و ادبیات و علم بلاغت پرداخت.
بیشتر نوشتههای او، پیرامون موضوعات علمی و فلسفی بود، که از آن میان کتاب الاغ طلایی از همه معروفتر است و در واقع به خاطر همین کتاب است که آپولیوس تا به امروز در یادها ماندهاست.
آپولیوس همچنین کتابی به نام «افلاطون و آراء او» به رشتهٔ نگارش درآوردهاست.هموطنان او، به افتخارش بنای یادبودی با عنوان «فیلسوف افلاطونی»، در زادگاهش ماداورا، برپا کردند.
گفتاری در مورد کتاب الاغ طلایی او :
الاغ طلایی یا کرّه الاغ طلایی ( The Golden Ass)، که بدان یازده کتاب تناسخ یا تناسخهای آپولیوس نیز گفته میشود، مجموعهای از یازده روایت پیوسته به یکدیگر، مربوط به روم باستان میباشد .تناسخها یا متامورفوسهای آپولیوس ، که سنت آگوستین بدان با عنوان الاغ طلایی The Golden Ass یا Asinus aureus اشاره میکند، یک رمان به زبان لاتین است که تمامی آن باقی ماندهاست.
احتمال دارد که شخصیت اصلی رمان، در واقع خود نویسندهٔ آن باشد. چراکه اسم کوچک این شخصیت، «لوسیوس (لوکیوس) پاتراسی» و همنام با نویسندهٔ کتاب (لوسیوس آپولیوس) است؛ بعلاوه در پایان رمان، نشان داده میشود که قهرمان داستان اهل ماداورا یا ماداوروس Madaurus است، که اینجا زادگاه خود آپولیوس نیز میباشد. این نکات باعث شدهاست که برخی از محققان، راوی و قهرمان داستان را با نویسنده آن یکی بشناسند و او را همان کسی بدانند که داستان، حول کنجکاویهای شخصیت او، و میل سیری ناپذیرش برای دیدن عمل سحر و جادو شکل میگیرد.
این شخصیت، در حالی که برای انجام یک طلسم که او را به پرنده تبدیل میسازد، تلاش میکند، ناگهان و بطور تصادفی به یک الاغ تبدیل میشود!، این واقعه به یک سفر طولانی، در مجموعهای مملو از داستانهای ادبی و استعاری، منجر میگردد. وی سرانجام از طریق مداخلهٔ ایزدبانویی به نام ایسیس، از این وضعیت(خر بودن!) نجات پیدا میکند و در نهایت به فرقه او میپیوندد.
خلاصه از محتوای این کتاب :
الاغ طلایی داستان جوانی به نام لوسیوس را نقل میکند که در جامعهٔ رم وارد اجتماع میشود و میخواهد که حرکت خویش در این جامعه را از جایی آغاز سازد، امّا به بیراههای عجیب میرود.
در این زمان، جامعهٔ رم، خود به جامعهٔ فاسدی تبدیل شدهاست و در حال پوسیدن از درون میباشد، به گونهای که همهٔ فکر و ذکر مردمان رم، متوجه مادیّات و ظواهر زندگی شده و مظاهر مادّی زندگی، همچون زن، زمین، ثروت، و...، نزد این مردم، همه چیز محسوب میشود و علاوه بر این مظاهر مادّی، مادینگی و نرینگی و غرایز حیوانی نیز، برای آنها حائز اهمیت بسیار شدهاست.
لوسیوس جوان، که خود روایتگر داستان است و از یک به یک مشاهدات خود میگوید، به اقتدای مادّه گرایی اجتماع رم، به سمت مادّه گرایی میرود و با دل سپردن به لذات جسمانی و غرایز حیوانی، جز ماده و مادینگی هیچ چیز دیگری را نمیبیند.
در ادامه لوسیوس شرح میدهد که در این مسیر، تا به آنجا پیش روی میکند که ناگهان به سودای انجام یک طلسم مادی، کالبد انسانی خویش را از دست میدهد و به یک الاغ یا کرّه الاغ تبدیل میشود!!
تبدیل لوسیوس به الاغ در حالی است که شعور و قوّهٔ ادراک انسانی اش، همچنان محفوظ و دست نخورده باقی ماندهاست و وی به روشنی و وضوح متوجه هر آنچه در اطرافش میگذرد، هست.
نهایتاً لوسیوس در طی روند این مسخ، و تبدیل و تغییر کالبد انسانی اش، به اوج درماندگی و فلاکت میرسد و عمق و ژرفای تباهی و فساد خویش و همینطور جامعهٔ روم را به نظاره مینشیند و پوچی و انحطاط اشرافیت پوشالی آن را با تمامی ذرات وجود میبیند و حس میکند. آن گاه، یعنی در زمانی که لوسیوس به منتها درجهٔ فساد و تباهی خویش رسیدهاست، وی ناگهان به خود میآید و از وجود پلید خویشتن در قالب الاغی خود دلزده میشود. پس با تمامی وجود خویش میخواهد که از آن پس کالبدی انسانی و رفتاری بشری، به معنای واقعی کلمه داشته باشد.
دیری نمیپاید که آرزوی لوسیوس برآورده میشود و ایزدبانوی فراوانی نعمت، یعنی ایسیس، به یاری او میشتابد و او را به کالبد انسانی خویش برمیگرداند.
لوسیوس از پس این زایش دوباره، از مادیت و غرایز حیوانی (مادینگی و نرینگی) و از لذات جسمانی میبُرد و در مقابل به سمت روحانیت و معنویت رو میآورد. بدین ترتیب درحقیقت، داستان الاغ طلایی، داستان سیر و سلوک و فراز و نشیب یک سالک است که گرچه به حضیض میرسد، امّا از پس این حضیض دوباره برمی خیزد و بلند میشود و بالا و بالا و بالاتر میرود، تا به اوج خویش برسد.
منبع : ویکی پیدا