Sara12
11-09-2010, 10:12 PM
روابط زوجها چگونه شکل میگیرد؟
زن و شوهران پرمسأله، خود را سالمترین و عاقلترین میدانند!!! چرا گروهی از زنان یا شوهران به اشباهات رفتاری و روانی دیگری تأکید دارند؟
سازگاری یکی از اصلیترین نشانهی سلامت روانی است.
وقتی زندگی مشترک شروع میشود، زن و مرد هریک به نوبهی خود آگاهانه یا ندانسته متعهد میشوند که برای ایجاد و داشتن زندگی مشترک شاد و پرطراوت در کنار هم تلاش کنند. این امر زمانی تحقق مییابد که:
1- زوجها دوست داشتن واقعی و عشقورزی را بهدرستی آموخته باشند تا بر زندگی مشترکشان، مهر، محبت و عشق حاکم شود.
2- آگاهیهای لازم در زمینهی تفاوتها، نیازها و چگونگی رفع نیازهای خود و همسرشان را کسب کنند و به معیارهای خود و همسرشان احترام بگذارند؛ بهویژه نیازهای احساسی و عاطفی همدیگر را درک کرده و آگاهانه و بهدرستی، آنها را برطرف سازند.
3- مهارتهای لازم برای ایجاد روابط مؤثر بین خود و همسر را آموخته و همواره معتقد باشند که میتوانند زندگی مشترک رضایتبخشی را فراهم سازند.
کسب آگاهی و مهارتهای ضروری زندگی مشترک، آموختنیست؛ برای کسب هرگونه مهارتی در هر زمینهای، معمولاً آموزشدیدن بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم ضرورت دارد چراکه انسان با آموزش، پرورش و عمل است که آگاهی، مهارت و تجربهی لازم را کسب نموده و با خلاقیت خود، به گسترش آن میپردازد. وجود مهدهایکودک، مراکز پیشدبستانی، دبستان، دبیرستان، دانشگاه، انواع بیشمار کارگاهها و کلاسهای آموزشی و پرورشی در دنیا، دلالت بر این دارد که در هر موردی، میبایست دورهی آموزشهای لازم و درست را طی و مهارت و تجربههای لازم و کافی را کسب نمود.
با وجود اینکه آموزش ازدواج برای تشکیل زندگی مشترک موفق برای همهی دختران و پسران بسیار حیاتیست و شاید بتوان گفت که حتی از سایر آموزشها نیز مهمتر و اثرگذارتر میباشد، اما متأسفانه این امر در تعداد کمی از خانوادهها و جوامع پذیرفته شده و بهمرحلهی اجرا درآمده است. گویا همهی دختران و پسران بهطور مادرزاد و خودکار، اطلاع کاملی از تشکیل زندگی مشترک موفق داشته و نیازی به طی دورههای همسرداری و شناخت بیشتر از دنیای هم ندارند! درحالیکه با مراجعه به مشاوران و روانشناسان خبره و یادگیری و کسب مهارتهای ضروری و شناخت بیشتر خود و همسر است که زوجها میتوانند در برابر مسائل و موانع، راهحلهای مناسب را انتخاب کنند و آگاهانه باورها، اندیشهها، احساسات و عملکرد خویش را در مسیر هدفهایشان قرار داده و زندگی مشترک موفقی را بسازند.
میگویند زندگی مشترک همانند بازی «تخته نرد» است؛ اگرچه انتخاب عدد تاسها در اختیار ما نیست، اما نحوهی بازی در اختیار خودمان است. هرقدر مهارت بازی بالاتر و تکنیکیتر باشد، امکان موفقیت و برندهشدن نیز بیشتر میشود.
در زندگی مشترک، هرچند خیلی از عوامل بیرونی را نمیتوان کنترلکرد و همچنین برای بسیاری از زوجها، انتخاب و برداشت از رویدادهای پیرامون، ناآگاهانه و ناهوشیارانه است اما:
*زوجهایی که دارای آگاهی و مهارتهای لازم هستند و میتوانند بر ذهن خود مدیریت کنند، باورهای مثبت را جایگزین باورهای منفی میکنند و در بیشتر موارد از مسائل، آگاهانه و هوشیارانه برداشت مثبت مینمایند و رابطهی زناشویی خود را رضایتبخشتر و جذابتر و بالندهتر میسازند.
* زوجهایی که نگرش و باورهای منفی نسبت به همسر و امور زندگی دارند، جلوی پیشرفت و بهبود روابط زناشوییشان گرفته میشود چراکه باورهای منفی بر اندیشه، احساسات و اعمالشان تأثیر منفی گذاشته و نمیگذارد زوجها مشکلات خود را بهدرستی درک و حل نمایند. درواقع باورهای منفی، منشأ اصلی اختلافها و آزردگی بین زوجها میشود. بهعبارت دیگر عواملی چون ترس، شک و تردید، پایینبودن اعتمادبهنفس، نداشتن شجاعت و جسارت لازم برای تصمیمگیری متفاوت با عقاید دیگران و دهها عامل دیگر موجب میشود که بخش عمدهی تصمیمگیریهای بیشتر زوجها از روی عادت و با اندیشههای منفی، غیرجسورانه و غیرخلاقانه باشد.
زوجهای موفق معتقدند که باورها، اندیشهها، گفتار و رفتارشان را خود انتخاب میکنند و همهی عملکردهایشان، بازتاب انتخابهای درست یا اشتباه و آگاه یا ناآگاه خودشان است. آنان عقیده دارند که کیفیت زندگی مشترک و زناشوییشان، همانچیزیست که یا خواستار آن بوده و یا زیربار آن رفتهاند و مسؤولیت آن را برعهده گرفته و نتایج مربوطه را میپذیرند و درصورت اشتباه، اقدام به جبران آن میکنند. این زوجها بهراحتی احساسهای خود را بروز میدهند و با مذاکره و احترامگذاشتن به نظرات یکدیگر و درک همدیگر، زندگی مشترکشان را در مسیری رضایتبخش و جذاب قرارمیدهند.
زوجهای ناموفق، دیگران را مسؤول ناکامی و شکست خود دانسته و باورها، اندیشهها و رفتار خود را درست میدانند و حاضر نیستند که بپذیرند شاید اندیشهها و عملکرد خودشان اشتباه بوده است. این زوجها عدم موفقیت در زندگی مشترک را به گردن همسر، فامیل و دیگران میاندازند و کمتر حاضر میشوند مسؤولیت شکستها را خود برعهده بگیرند. آنان خطاب به همسر و دیگران میگویند: حق با من است... اگر به حرفم گوش میدادی، اینطور نمیشد... همهی مشکلها از سوی توست... چرا نمیتوانی احساسم را بفهمی... و دهها نگرش منفی دیگر. مشکل بزرگ بسیاری از زوجهای پرمسأله این است که خود را سالم و حتی سالمترین و عاقلترین میدانند، به اشتباهات گفتاری، رفتاری و روانی دیگران تأکید دارند و به سرزنش و انتقاد از آنان میپردازند تا فشار عقدههای درونیشان را کاهش دهند.
تصاویر ذهنی، باورها، اندیشهها، عملکرد و قدرت خلاقیت هرکسی، هویت و شخصیت او را شکل میدهد؛ اگر بپذیریم که این عناصر در هر سنی قابل تغییر هستند و با تغییر آگاهانهی تصویر ذهنی و باورها میتوان هویت و شخصیت خود را متحول و دگرگون ساخت، در اینصورت با دلگرمی و امیدواری بیشتری، آمادهی ایجاد تغییر در عادات و رفتار خود شده و میپذیریم که قابل تغییر و اصلاح هستیم و میتوانیم با دلگرمی بیشتر و آگاهانه، خود را در مسیر تغییر درست قراردهیم و زندگی مشترک رضایتبخشی بسازیم.
در هر پیشآمدی اگر بدانیم که من، شما و هر زن و شوهری در برابر حوادث و گزینههای زندگی خود مسؤولیم و حق انتخاب داریم و هر پیشآمدی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قراردهیم، مغز بیشتر فعالیت میکند و هرچه مغز بیشتر کار کند، مسائلمان بهتر حل میشود. بنابراین با ارتقای آگاهی، تمرین، تکرار و استفادهی بیشتر از مغز، میتوان بهموقع و بهدرستی اقدامکرد و در هر شرایطی آگاهانهتر، خلاقانهتر، مهربانانهتر، همدلانهتر و جسورانهتر تصمیمگرفت و کنش یا واکنش نشانداد.
در تداوم زندگی مشترک، گزینهها و مسیرهای انتخابی بیشتر زوجها، ناهوشیارانه، منفی، مضر و ناصواب میباشد. وقتی ارتباط زن و شوهر، سطحی، مکانیکی و غیرصمیمی باشد و به احساسها، گفتهها، ارزشها و نیازهای یکدیگر بیتوجه باشند، همچنین، عزت و اعتمادبهنفس، آزادی و استقلال همسر خود را با کنترل و بدرفتاریهای جسمی، کلامی، روانی و دخالتهای غیرضروری مورد تعرض قراردهند یا همسر خود را بازور و فشار، وادار به تسلیم و تمکین نمایند، زندگی مشترک را با دغدغههای فکری، نگرانیها و اضطرابها، عذابها و مشکلات متعدد و ناخواستهای مواجه خواهند ساخت؛ چراکه کارهای ناصواب، خوشبختی و آرامش واقعی را بهدنبال ندارد.
در این نوع روابط زناشویی، یکی از زوجها میخواهد در هر زمینهای از همسرش برتر جلوه کند؛ پیوسته فقط اشتباهها را میبیند و ایراد میگیرد و با دخالتهای مکرر در هر زمینهای، نمیگذارد استعداد همسرش شکوفا شده و رشد کند و عملاً عزتنفس و اعتمادبهنفس او را از بین میبرد تا فقط خودش در معرض نمایش و توجه بیشتر قرارگیرد، درحالیکه اگر مسیرهای انتخابی، مثبت، سازنده و درست باشد، به احساسها، گفتهها و نیازهای هم توجه کنند، در هر شرایطی مسؤولیتپذیر باشند، رفتار همدلانه و عاشقانهای با هم داشته باشند، با حفظ حرمت همدیگر و با انعطافپذیری و صداقت، درخواستها و پیشنهادهایی جهت بهتر ساختن زندگی مشترک ارائه دهند، در برابر موانع و مشکلات مسؤولانه و با جدیت اقدام نمایند و با صراحت و روراستی، اندیشهها و احساسهای خود را بیان و همدیگر را بهتر درک کنند، میتوانند به تداوم زندگی مشترک رضایتبخش، کمک شایانی نمایند.
زوجهای موفق به زوجهای ناموفق توصیه میکنند که: با همسرتان با محبت و واضح صحبت کنید، از کلمات مثبت بیشتر استفاده نمایید، بهجای ضمیر من، از ضمیر ما استفاده کنید، نقاط قوت همسرتان را کشفکرده و به تأیید و تحسین و حسنجویی از او بپردازید تا زندگی مشترکتان در مسیر رضایتبخش قرارگیرد. با حمایت، همدلی و دلگرمی، با گفتار کلامی و غیرکلامی مانند لبخندزدن، نگاه پرسوز، با هیجان صحبتکردن، توجهکردن بیشتر به همسر در منزل و مهمانیها و... حمایت و صمیمیت بیشتری از خود نشاندهید، در برابر هر موضوع و پیشآمدی، بلافاصله احساسی عمل نکنید، هر موردی را تجزیه و تحلیل نموده و از مغزتان بیشتر استفاده کنید تا زندگی موفق، شاد و آرامی را تجربه نمایید.
زوجهای موفق توصیه میکنند: برای داشتن زندگی متعادل، ضمن انجام وظایف و مسؤولیتهای روزانه جهت کاهش فشارها، تنشها و خستگیهای روانی و جسمی و تجدید انرژیهای مصرفشدهی خود، همسر و فرزندان در بین انجام وظایف روزمره، فعالیتهای لذتبخش و تفریحهای دلخواهی چون ورزش، پیادهروی، دیدار دوستان، مسافرت، مطالعه، همنشینی با دوستان و فامیل، گوشدادن موسیقی، کشیدن نقاشی، تشویق و تحسین همدیگر و... را (در برنامهتان) بگنجانید تا نشاط طراوت و بالندگی زندگی مشترکتان را حفظ کنید.
منبع: مجله شادکامی و موفقیت
زن و شوهران پرمسأله، خود را سالمترین و عاقلترین میدانند!!! چرا گروهی از زنان یا شوهران به اشباهات رفتاری و روانی دیگری تأکید دارند؟
سازگاری یکی از اصلیترین نشانهی سلامت روانی است.
وقتی زندگی مشترک شروع میشود، زن و مرد هریک به نوبهی خود آگاهانه یا ندانسته متعهد میشوند که برای ایجاد و داشتن زندگی مشترک شاد و پرطراوت در کنار هم تلاش کنند. این امر زمانی تحقق مییابد که:
1- زوجها دوست داشتن واقعی و عشقورزی را بهدرستی آموخته باشند تا بر زندگی مشترکشان، مهر، محبت و عشق حاکم شود.
2- آگاهیهای لازم در زمینهی تفاوتها، نیازها و چگونگی رفع نیازهای خود و همسرشان را کسب کنند و به معیارهای خود و همسرشان احترام بگذارند؛ بهویژه نیازهای احساسی و عاطفی همدیگر را درک کرده و آگاهانه و بهدرستی، آنها را برطرف سازند.
3- مهارتهای لازم برای ایجاد روابط مؤثر بین خود و همسر را آموخته و همواره معتقد باشند که میتوانند زندگی مشترک رضایتبخشی را فراهم سازند.
کسب آگاهی و مهارتهای ضروری زندگی مشترک، آموختنیست؛ برای کسب هرگونه مهارتی در هر زمینهای، معمولاً آموزشدیدن بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم ضرورت دارد چراکه انسان با آموزش، پرورش و عمل است که آگاهی، مهارت و تجربهی لازم را کسب نموده و با خلاقیت خود، به گسترش آن میپردازد. وجود مهدهایکودک، مراکز پیشدبستانی، دبستان، دبیرستان، دانشگاه، انواع بیشمار کارگاهها و کلاسهای آموزشی و پرورشی در دنیا، دلالت بر این دارد که در هر موردی، میبایست دورهی آموزشهای لازم و درست را طی و مهارت و تجربههای لازم و کافی را کسب نمود.
با وجود اینکه آموزش ازدواج برای تشکیل زندگی مشترک موفق برای همهی دختران و پسران بسیار حیاتیست و شاید بتوان گفت که حتی از سایر آموزشها نیز مهمتر و اثرگذارتر میباشد، اما متأسفانه این امر در تعداد کمی از خانوادهها و جوامع پذیرفته شده و بهمرحلهی اجرا درآمده است. گویا همهی دختران و پسران بهطور مادرزاد و خودکار، اطلاع کاملی از تشکیل زندگی مشترک موفق داشته و نیازی به طی دورههای همسرداری و شناخت بیشتر از دنیای هم ندارند! درحالیکه با مراجعه به مشاوران و روانشناسان خبره و یادگیری و کسب مهارتهای ضروری و شناخت بیشتر خود و همسر است که زوجها میتوانند در برابر مسائل و موانع، راهحلهای مناسب را انتخاب کنند و آگاهانه باورها، اندیشهها، احساسات و عملکرد خویش را در مسیر هدفهایشان قرار داده و زندگی مشترک موفقی را بسازند.
میگویند زندگی مشترک همانند بازی «تخته نرد» است؛ اگرچه انتخاب عدد تاسها در اختیار ما نیست، اما نحوهی بازی در اختیار خودمان است. هرقدر مهارت بازی بالاتر و تکنیکیتر باشد، امکان موفقیت و برندهشدن نیز بیشتر میشود.
در زندگی مشترک، هرچند خیلی از عوامل بیرونی را نمیتوان کنترلکرد و همچنین برای بسیاری از زوجها، انتخاب و برداشت از رویدادهای پیرامون، ناآگاهانه و ناهوشیارانه است اما:
*زوجهایی که دارای آگاهی و مهارتهای لازم هستند و میتوانند بر ذهن خود مدیریت کنند، باورهای مثبت را جایگزین باورهای منفی میکنند و در بیشتر موارد از مسائل، آگاهانه و هوشیارانه برداشت مثبت مینمایند و رابطهی زناشویی خود را رضایتبخشتر و جذابتر و بالندهتر میسازند.
* زوجهایی که نگرش و باورهای منفی نسبت به همسر و امور زندگی دارند، جلوی پیشرفت و بهبود روابط زناشوییشان گرفته میشود چراکه باورهای منفی بر اندیشه، احساسات و اعمالشان تأثیر منفی گذاشته و نمیگذارد زوجها مشکلات خود را بهدرستی درک و حل نمایند. درواقع باورهای منفی، منشأ اصلی اختلافها و آزردگی بین زوجها میشود. بهعبارت دیگر عواملی چون ترس، شک و تردید، پایینبودن اعتمادبهنفس، نداشتن شجاعت و جسارت لازم برای تصمیمگیری متفاوت با عقاید دیگران و دهها عامل دیگر موجب میشود که بخش عمدهی تصمیمگیریهای بیشتر زوجها از روی عادت و با اندیشههای منفی، غیرجسورانه و غیرخلاقانه باشد.
زوجهای موفق معتقدند که باورها، اندیشهها، گفتار و رفتارشان را خود انتخاب میکنند و همهی عملکردهایشان، بازتاب انتخابهای درست یا اشتباه و آگاه یا ناآگاه خودشان است. آنان عقیده دارند که کیفیت زندگی مشترک و زناشوییشان، همانچیزیست که یا خواستار آن بوده و یا زیربار آن رفتهاند و مسؤولیت آن را برعهده گرفته و نتایج مربوطه را میپذیرند و درصورت اشتباه، اقدام به جبران آن میکنند. این زوجها بهراحتی احساسهای خود را بروز میدهند و با مذاکره و احترامگذاشتن به نظرات یکدیگر و درک همدیگر، زندگی مشترکشان را در مسیری رضایتبخش و جذاب قرارمیدهند.
زوجهای ناموفق، دیگران را مسؤول ناکامی و شکست خود دانسته و باورها، اندیشهها و رفتار خود را درست میدانند و حاضر نیستند که بپذیرند شاید اندیشهها و عملکرد خودشان اشتباه بوده است. این زوجها عدم موفقیت در زندگی مشترک را به گردن همسر، فامیل و دیگران میاندازند و کمتر حاضر میشوند مسؤولیت شکستها را خود برعهده بگیرند. آنان خطاب به همسر و دیگران میگویند: حق با من است... اگر به حرفم گوش میدادی، اینطور نمیشد... همهی مشکلها از سوی توست... چرا نمیتوانی احساسم را بفهمی... و دهها نگرش منفی دیگر. مشکل بزرگ بسیاری از زوجهای پرمسأله این است که خود را سالم و حتی سالمترین و عاقلترین میدانند، به اشتباهات گفتاری، رفتاری و روانی دیگران تأکید دارند و به سرزنش و انتقاد از آنان میپردازند تا فشار عقدههای درونیشان را کاهش دهند.
تصاویر ذهنی، باورها، اندیشهها، عملکرد و قدرت خلاقیت هرکسی، هویت و شخصیت او را شکل میدهد؛ اگر بپذیریم که این عناصر در هر سنی قابل تغییر هستند و با تغییر آگاهانهی تصویر ذهنی و باورها میتوان هویت و شخصیت خود را متحول و دگرگون ساخت، در اینصورت با دلگرمی و امیدواری بیشتری، آمادهی ایجاد تغییر در عادات و رفتار خود شده و میپذیریم که قابل تغییر و اصلاح هستیم و میتوانیم با دلگرمی بیشتر و آگاهانه، خود را در مسیر تغییر درست قراردهیم و زندگی مشترک رضایتبخشی بسازیم.
در هر پیشآمدی اگر بدانیم که من، شما و هر زن و شوهری در برابر حوادث و گزینههای زندگی خود مسؤولیم و حق انتخاب داریم و هر پیشآمدی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قراردهیم، مغز بیشتر فعالیت میکند و هرچه مغز بیشتر کار کند، مسائلمان بهتر حل میشود. بنابراین با ارتقای آگاهی، تمرین، تکرار و استفادهی بیشتر از مغز، میتوان بهموقع و بهدرستی اقدامکرد و در هر شرایطی آگاهانهتر، خلاقانهتر، مهربانانهتر، همدلانهتر و جسورانهتر تصمیمگرفت و کنش یا واکنش نشانداد.
در تداوم زندگی مشترک، گزینهها و مسیرهای انتخابی بیشتر زوجها، ناهوشیارانه، منفی، مضر و ناصواب میباشد. وقتی ارتباط زن و شوهر، سطحی، مکانیکی و غیرصمیمی باشد و به احساسها، گفتهها، ارزشها و نیازهای یکدیگر بیتوجه باشند، همچنین، عزت و اعتمادبهنفس، آزادی و استقلال همسر خود را با کنترل و بدرفتاریهای جسمی، کلامی، روانی و دخالتهای غیرضروری مورد تعرض قراردهند یا همسر خود را بازور و فشار، وادار به تسلیم و تمکین نمایند، زندگی مشترک را با دغدغههای فکری، نگرانیها و اضطرابها، عذابها و مشکلات متعدد و ناخواستهای مواجه خواهند ساخت؛ چراکه کارهای ناصواب، خوشبختی و آرامش واقعی را بهدنبال ندارد.
در این نوع روابط زناشویی، یکی از زوجها میخواهد در هر زمینهای از همسرش برتر جلوه کند؛ پیوسته فقط اشتباهها را میبیند و ایراد میگیرد و با دخالتهای مکرر در هر زمینهای، نمیگذارد استعداد همسرش شکوفا شده و رشد کند و عملاً عزتنفس و اعتمادبهنفس او را از بین میبرد تا فقط خودش در معرض نمایش و توجه بیشتر قرارگیرد، درحالیکه اگر مسیرهای انتخابی، مثبت، سازنده و درست باشد، به احساسها، گفتهها و نیازهای هم توجه کنند، در هر شرایطی مسؤولیتپذیر باشند، رفتار همدلانه و عاشقانهای با هم داشته باشند، با حفظ حرمت همدیگر و با انعطافپذیری و صداقت، درخواستها و پیشنهادهایی جهت بهتر ساختن زندگی مشترک ارائه دهند، در برابر موانع و مشکلات مسؤولانه و با جدیت اقدام نمایند و با صراحت و روراستی، اندیشهها و احساسهای خود را بیان و همدیگر را بهتر درک کنند، میتوانند به تداوم زندگی مشترک رضایتبخش، کمک شایانی نمایند.
زوجهای موفق به زوجهای ناموفق توصیه میکنند که: با همسرتان با محبت و واضح صحبت کنید، از کلمات مثبت بیشتر استفاده نمایید، بهجای ضمیر من، از ضمیر ما استفاده کنید، نقاط قوت همسرتان را کشفکرده و به تأیید و تحسین و حسنجویی از او بپردازید تا زندگی مشترکتان در مسیر رضایتبخش قرارگیرد. با حمایت، همدلی و دلگرمی، با گفتار کلامی و غیرکلامی مانند لبخندزدن، نگاه پرسوز، با هیجان صحبتکردن، توجهکردن بیشتر به همسر در منزل و مهمانیها و... حمایت و صمیمیت بیشتری از خود نشاندهید، در برابر هر موضوع و پیشآمدی، بلافاصله احساسی عمل نکنید، هر موردی را تجزیه و تحلیل نموده و از مغزتان بیشتر استفاده کنید تا زندگی موفق، شاد و آرامی را تجربه نمایید.
زوجهای موفق توصیه میکنند: برای داشتن زندگی متعادل، ضمن انجام وظایف و مسؤولیتهای روزانه جهت کاهش فشارها، تنشها و خستگیهای روانی و جسمی و تجدید انرژیهای مصرفشدهی خود، همسر و فرزندان در بین انجام وظایف روزمره، فعالیتهای لذتبخش و تفریحهای دلخواهی چون ورزش، پیادهروی، دیدار دوستان، مسافرت، مطالعه، همنشینی با دوستان و فامیل، گوشدادن موسیقی، کشیدن نقاشی، تشویق و تحسین همدیگر و... را (در برنامهتان) بگنجانید تا نشاط طراوت و بالندگی زندگی مشترکتان را حفظ کنید.
منبع: مجله شادکامی و موفقیت