Sara12
11-09-2010, 08:04 PM
آیا مـردها به عشق اهمیت کمتری میدهنـد؟
http://www.hamdardi.net/imgup/17694/1277044115_17694_3dc4442031.jpg
«میدونم دوستم داره» اما همیشه این احساس را دارم كه رابطه ما، برای من مهمتره تا برای او. هر وقت كه از سركار به خانه بر میگردم برای دیدنش لحظهشماری میكنم اما وقتی اون به خونه میرسه به نظر نمییاد كه اونقدرها هم هیجانزده باشه، نمیتونم بفهمم چرا؟
«همیشه كارهای خاصی برای همسرم انجام میدم. به مناسبتهای ویژه براش كارت پستال میفرستم، برای بعضی مناسبتهای به خصوص از قبل برنامهریزی میكنم و... اگه اون هم به همین اندازه كه من دوستش دارم، دوستم داره چرا این كارها را اون برای من انجام نمیده!»
بسیاری از زنان با این جملات ارتباط برقرار میكنند چرا كه خیلی از زنها با مردهایی زندگی میكنند كه اهمیت كمتری به رابطه و ازدواجشان میدهند.
این واقعیت ندارد كه مردها اهمیت كمتری برای عشق و روابط قائل هستند، بلكه حقیقت این است، رازهایی در این باره وجود دارد كه ما زنها میبایست آنها را درك كنیم. مردها هویت خود را بیشتر از ناحیه شغل و موفقیتهایشان تعریف میكنند در حالی كه زنها هویتشان را صرفا براساس روابط خود بیان میكنند.
موفقیت، مهمترین مسئله برای مردان:
برای مردها موفقیت از هر مورد دیگری مهمتر است چرا كه بقای جسمانی و فیزیكی خانواده را تضمین میكند. زنها نیز بقای خود را در گرو حفظ روابط احساسی و نیز بچههای خود میبینند، بنابراین چنانچه شما نیز به مانند همسرتان تمام وقت كار میكنید ممكن است چشمانداز شما از تعادل بین شغل و عشق، خیلی با ذهنیت همسرتان از تعادل میان این دو، منطبق نباشد.
در تحقیقاتی كه در سال 1978 توسط «ویجن دردوبیلی» انجام شد اینگونه نشان میدهد كه 75 درصد مردانی كه با آنها مصاحبه شده بود، گفته بودند، مهمترین مورد در زندگیشان، شغلشان است. در حالی كه 75 درصد از دختران و زنان گفته بودند، مهمترین جنبه از زندگیشان، خانواده آنهاست.
ما زنها این تفاوت در اولویتهای مردانه و زنانه را به مثابه مدرك و سندی دال بر این كه مردها ما را زیاد دوست ندارند، میگیریم. این موضوع واقعیت ندارد حقیقتی كه در این رابطه وجود دارد این است كه: چنانچه مردی نسبت به شغل و تواناییهای حرفهای خود احساس خوبی نداشته باشد به سختی میتواند توجه خود را به روابط عشقی و احساسیاش معطوف كند.
چنانچه مرد زندگیتان در رابطه با شغلش مایوس و سرخورده است یا نگران پروژهای باشد یا زیرفشار اقتصادی و یا احساس كند در یكی از مراحل موفقیتش درمانده و فضایی برای رشد در اختیار ندارد از لحاظ احساسی و عاطفی، تمام و كمال در دسترس شما نخواهد بود. بخش عمدهای از توجه و انرژی ذهنی او مدام در گرو نگرانیها و درگیریهای شغلیاش خواهد بود و ممكن است آگاه و یا ناخودآگاه این روش را ادامه بدهد.
برای او مشكل خواهد بود، كاملا احساس آرامش و راحتی كند، بیآنكه در زندگیاش احساس موفقیت داشته باشد. موضوع این نیست كه دوستتان ندارد و یا به شما عشق نمیورزد و یا اینكه به شما احتیاج ندارد حتی موضوع این نیست كه شغلش را بیش از شما دوست دارد. مطلب تنها این است كه شغلش تاثیر درگیرانهتری بر احساس رشد شخصی و اعتماد به نفس او دارد تا رابطهاش با شما.
درك این موضوع و پذیرش آن برای ما زنها اندكی مشكل است. ارزشیابی ما با ارزشیابیهای مردها متفاوت هستند. برای ما زنها صرفنظر از این كه تا چه حد در شغل خود موفق هستیم مادامی كه زندگی احساسی ارضاكنندهای نداشته باشیم، احساس خوبی نسبت به خودمان نخواهیم داشت.
برای یك زن صمیمیت با یك مرد، آرامش و راحتی است. این احساس آرامش در پایان روز مانند آن است كه هدیهای دریافت كردهایم و به هیچوجه به معنای مزاحمت و یا تداخل نخواهد بود. به همین خاطر است كه ما از مردها توقع داریم تا نگرانیها و ناراحتیهای شغلیشان را به مجرد آنكه ما را میبینند دور بیندازند. این صرفا برای ما زنها مطلوب است و لزوما به این معنا نیست كه برای مردها نیز خوشایند باشد. متاسفانه این عادت مردان كه هویتشان را با شغل و موفقیتهایشان تعریف میكنند و اعتماد به نفس و خودباوریشان را صرفا به دستیابی هدفهایشان معطوف میكنند، باعث شده است كه تا همین اواخر به آمار بیماریهایی نظیر فشار خون بالا، حملات قلبی و اعتیاد به موادمخدر تمامی اینها نشانگر اضطراب و نگرانی فكری بیشتر مردان است و همین طور عدم قابلیت و توانایی مردها در راحتی و استراحت كردن است.
http://www.hamdardi.net/imgup/17694/1277044115_17694_3dc4442031.jpg
«میدونم دوستم داره» اما همیشه این احساس را دارم كه رابطه ما، برای من مهمتره تا برای او. هر وقت كه از سركار به خانه بر میگردم برای دیدنش لحظهشماری میكنم اما وقتی اون به خونه میرسه به نظر نمییاد كه اونقدرها هم هیجانزده باشه، نمیتونم بفهمم چرا؟
«همیشه كارهای خاصی برای همسرم انجام میدم. به مناسبتهای ویژه براش كارت پستال میفرستم، برای بعضی مناسبتهای به خصوص از قبل برنامهریزی میكنم و... اگه اون هم به همین اندازه كه من دوستش دارم، دوستم داره چرا این كارها را اون برای من انجام نمیده!»
بسیاری از زنان با این جملات ارتباط برقرار میكنند چرا كه خیلی از زنها با مردهایی زندگی میكنند كه اهمیت كمتری به رابطه و ازدواجشان میدهند.
این واقعیت ندارد كه مردها اهمیت كمتری برای عشق و روابط قائل هستند، بلكه حقیقت این است، رازهایی در این باره وجود دارد كه ما زنها میبایست آنها را درك كنیم. مردها هویت خود را بیشتر از ناحیه شغل و موفقیتهایشان تعریف میكنند در حالی كه زنها هویتشان را صرفا براساس روابط خود بیان میكنند.
موفقیت، مهمترین مسئله برای مردان:
برای مردها موفقیت از هر مورد دیگری مهمتر است چرا كه بقای جسمانی و فیزیكی خانواده را تضمین میكند. زنها نیز بقای خود را در گرو حفظ روابط احساسی و نیز بچههای خود میبینند، بنابراین چنانچه شما نیز به مانند همسرتان تمام وقت كار میكنید ممكن است چشمانداز شما از تعادل بین شغل و عشق، خیلی با ذهنیت همسرتان از تعادل میان این دو، منطبق نباشد.
در تحقیقاتی كه در سال 1978 توسط «ویجن دردوبیلی» انجام شد اینگونه نشان میدهد كه 75 درصد مردانی كه با آنها مصاحبه شده بود، گفته بودند، مهمترین مورد در زندگیشان، شغلشان است. در حالی كه 75 درصد از دختران و زنان گفته بودند، مهمترین جنبه از زندگیشان، خانواده آنهاست.
ما زنها این تفاوت در اولویتهای مردانه و زنانه را به مثابه مدرك و سندی دال بر این كه مردها ما را زیاد دوست ندارند، میگیریم. این موضوع واقعیت ندارد حقیقتی كه در این رابطه وجود دارد این است كه: چنانچه مردی نسبت به شغل و تواناییهای حرفهای خود احساس خوبی نداشته باشد به سختی میتواند توجه خود را به روابط عشقی و احساسیاش معطوف كند.
چنانچه مرد زندگیتان در رابطه با شغلش مایوس و سرخورده است یا نگران پروژهای باشد یا زیرفشار اقتصادی و یا احساس كند در یكی از مراحل موفقیتش درمانده و فضایی برای رشد در اختیار ندارد از لحاظ احساسی و عاطفی، تمام و كمال در دسترس شما نخواهد بود. بخش عمدهای از توجه و انرژی ذهنی او مدام در گرو نگرانیها و درگیریهای شغلیاش خواهد بود و ممكن است آگاه و یا ناخودآگاه این روش را ادامه بدهد.
برای او مشكل خواهد بود، كاملا احساس آرامش و راحتی كند، بیآنكه در زندگیاش احساس موفقیت داشته باشد. موضوع این نیست كه دوستتان ندارد و یا به شما عشق نمیورزد و یا اینكه به شما احتیاج ندارد حتی موضوع این نیست كه شغلش را بیش از شما دوست دارد. مطلب تنها این است كه شغلش تاثیر درگیرانهتری بر احساس رشد شخصی و اعتماد به نفس او دارد تا رابطهاش با شما.
درك این موضوع و پذیرش آن برای ما زنها اندكی مشكل است. ارزشیابی ما با ارزشیابیهای مردها متفاوت هستند. برای ما زنها صرفنظر از این كه تا چه حد در شغل خود موفق هستیم مادامی كه زندگی احساسی ارضاكنندهای نداشته باشیم، احساس خوبی نسبت به خودمان نخواهیم داشت.
برای یك زن صمیمیت با یك مرد، آرامش و راحتی است. این احساس آرامش در پایان روز مانند آن است كه هدیهای دریافت كردهایم و به هیچوجه به معنای مزاحمت و یا تداخل نخواهد بود. به همین خاطر است كه ما از مردها توقع داریم تا نگرانیها و ناراحتیهای شغلیشان را به مجرد آنكه ما را میبینند دور بیندازند. این صرفا برای ما زنها مطلوب است و لزوما به این معنا نیست كه برای مردها نیز خوشایند باشد. متاسفانه این عادت مردان كه هویتشان را با شغل و موفقیتهایشان تعریف میكنند و اعتماد به نفس و خودباوریشان را صرفا به دستیابی هدفهایشان معطوف میكنند، باعث شده است كه تا همین اواخر به آمار بیماریهایی نظیر فشار خون بالا، حملات قلبی و اعتیاد به موادمخدر تمامی اینها نشانگر اضطراب و نگرانی فكری بیشتر مردان است و همین طور عدم قابلیت و توانایی مردها در راحتی و استراحت كردن است.