afsanah82
10-28-2010, 11:22 PM
در نشریه ایران جوان ص 41 نامهئى از یكى از منتقدان ازدواج موقت درج گردیده و عنوان شده است :
«ازدواج موقت به غیر از هوسرانى هدف دیگرى دنبال نمىكند».
شایسته بود كه منتقد محترم پژوهشگرى را جایگزین نظریهپردازى مىكرد و بحث در این رابطه را بصورت استفهامىمطرح مىنمود كه آیا
ازدواج موقت یك هوسرانى نیست؟
البته واقعیت این است كه شتاب زدگى در نظریهپردازى از چالشهایى است كه كمتر انسانى در آن فرو نیفتاده است و نسل نو و كهنه و
سنّتى و مدرن در این جریان برابرند.
در روایتى از امام هفتمعلیه السلام این چالش بیان شده و راهكار گرفتار نیامدن در آن نیز یادآورى گردیده است:
«آن حضرتعلیه السلام خطاب به هشام مىفرماید: لقمان به فرزندش گفت:
اگر بخواهى از خردمندترین مردم باشى باید در برابر حق فروتنى كنى البته در پیشگاه حق انسانهاى زیرك اندكند.
فرزندم همانا دنیا دریاى ژرفى است كه دانشمندان بسیارى در آن غرق شدهاند پس - براى گرفتار نیامدن در آن - باید كشتىات از تقوا و
فضایش ایمان و معابرش توكل و ناخدایش خرد و راهنمایش دانش و ساكنانش صبر باشد».(1)
در هر صورت پاسخ این پرسش و نقد آن نظریه این است كه خیر، ازدواج موقت هوسرانى نیست بلكه یك راهكار پیش درمانى
در برابر یك پدیده ناهنجار اجتماعى است.
به بیان دیگر ازدواج موقت تشریع شده است تا بدین طریق از فرو افتادن افراد جامعه در بسترى كه فضاى باز هوسرانى را موجه مىسازد
پیشگیرى شده باشد. در مدارك دینى و نصوص روایى به این مقوله پرداخته شده است كه در مقام استناد به یك روایت بسنده مىشود:
فتح بن یزید مىگوید:
از امام هفتمعلیه السلام دربارهى متعه سؤال نمودم. امامعلیه السلام فرمود :
متعه براى كسانى مباح است كه نتوانستهاند ازدواج كنند و باید از این طریق عفت خویش را حفظ نمایند و اگر ازدواج نمودند در صورتى بر
آنان مباح است كه دسترسى به همسرشان نداشته باشند.(2)
با توجه به اینكه ازدواج صرفاً به معناى ارضاء غریزه جنسى نیست كه این شایسته زندگى حیوانى خواهد بود بلكه ارضاء غریزه بر پایه
مسؤولیتها و شرایط ویژه تراز با حوزه انسان است و لذا مانند ازدواج دائم مسؤولیت آفرین و محدودیت آور است و از سویى به لحاظ اینكه
جریان متعارف آن یعنى ازدواج دائم برخوردارى از امكانات مناسب خود را مىطلبد كه بواسطه عوامل پنهان و پیدا در سطح یكسانى براى
همگان وجود نداشته و مانع تشكیل زندگى زناشوئى بصورت ازدواج دائم است و از طرفى نادیده گرفتن حق طبیعى ازدواج براى گروه فاقد
امكانات، جامعه را به آفتهاى كلّى دچار مىنماید، دین در ره یافتى براى جمع بین برخوردار نمودن آنان از حق فطرى و طبیعىشان در
عین بى امكاناتى با تشریع این ازدواج هم از فعلیت یافتن آفتها و مفاسد بالقوه پیشگیرى كرده و هم براى این گروه راهكار مناسبى در
دست یافتن به خواسته فطریشان ارائه داده است.
البته بهرهورى سودجویانه و هوسرانانه گروهى فاسد الاخلاق از این جریان نقض كننده شایستگى كلى و اصولى این راهكار دینى
نمىباشد همچنانكه در همه پدیدههاى مثبت اجتماعى سود جویانى وجود دارند كه به سوء استفاده مىپردازند.
پس پرداختن به یك امر منفى (هوسرانى و...) در نتیجهگیرى از یك امر مثبت - ازدواج موقت با شرائط خاص خود - بعنوان نتیجه عاید از
ازدواج موقت با شرایط خاص خود كه امرى مستحسن و مثبت است، اولاً نگاهى غیر كارشناسانه به این امر دینى و ثانیاً ناشى از یك
نتیجه حاصل از مقدماتى متزلزل است.
بنابراین نه ساختار ماهوى ازدواج موقت به معناى گزینشها و رهایشهاى آزاد از هر مسؤولیتى است و نه هدف از تشریعش آن گزارهئى
است كه منتقد محترم بیان نموده است.
------------------------------------------------------------------------
پینوشتها:
1) اصول كافى، ج 1، ص 13.
2) وسائل الشیعه، ج 14، ص 449.
«ازدواج موقت به غیر از هوسرانى هدف دیگرى دنبال نمىكند».
شایسته بود كه منتقد محترم پژوهشگرى را جایگزین نظریهپردازى مىكرد و بحث در این رابطه را بصورت استفهامىمطرح مىنمود كه آیا
ازدواج موقت یك هوسرانى نیست؟
البته واقعیت این است كه شتاب زدگى در نظریهپردازى از چالشهایى است كه كمتر انسانى در آن فرو نیفتاده است و نسل نو و كهنه و
سنّتى و مدرن در این جریان برابرند.
در روایتى از امام هفتمعلیه السلام این چالش بیان شده و راهكار گرفتار نیامدن در آن نیز یادآورى گردیده است:
«آن حضرتعلیه السلام خطاب به هشام مىفرماید: لقمان به فرزندش گفت:
اگر بخواهى از خردمندترین مردم باشى باید در برابر حق فروتنى كنى البته در پیشگاه حق انسانهاى زیرك اندكند.
فرزندم همانا دنیا دریاى ژرفى است كه دانشمندان بسیارى در آن غرق شدهاند پس - براى گرفتار نیامدن در آن - باید كشتىات از تقوا و
فضایش ایمان و معابرش توكل و ناخدایش خرد و راهنمایش دانش و ساكنانش صبر باشد».(1)
در هر صورت پاسخ این پرسش و نقد آن نظریه این است كه خیر، ازدواج موقت هوسرانى نیست بلكه یك راهكار پیش درمانى
در برابر یك پدیده ناهنجار اجتماعى است.
به بیان دیگر ازدواج موقت تشریع شده است تا بدین طریق از فرو افتادن افراد جامعه در بسترى كه فضاى باز هوسرانى را موجه مىسازد
پیشگیرى شده باشد. در مدارك دینى و نصوص روایى به این مقوله پرداخته شده است كه در مقام استناد به یك روایت بسنده مىشود:
فتح بن یزید مىگوید:
از امام هفتمعلیه السلام دربارهى متعه سؤال نمودم. امامعلیه السلام فرمود :
متعه براى كسانى مباح است كه نتوانستهاند ازدواج كنند و باید از این طریق عفت خویش را حفظ نمایند و اگر ازدواج نمودند در صورتى بر
آنان مباح است كه دسترسى به همسرشان نداشته باشند.(2)
با توجه به اینكه ازدواج صرفاً به معناى ارضاء غریزه جنسى نیست كه این شایسته زندگى حیوانى خواهد بود بلكه ارضاء غریزه بر پایه
مسؤولیتها و شرایط ویژه تراز با حوزه انسان است و لذا مانند ازدواج دائم مسؤولیت آفرین و محدودیت آور است و از سویى به لحاظ اینكه
جریان متعارف آن یعنى ازدواج دائم برخوردارى از امكانات مناسب خود را مىطلبد كه بواسطه عوامل پنهان و پیدا در سطح یكسانى براى
همگان وجود نداشته و مانع تشكیل زندگى زناشوئى بصورت ازدواج دائم است و از طرفى نادیده گرفتن حق طبیعى ازدواج براى گروه فاقد
امكانات، جامعه را به آفتهاى كلّى دچار مىنماید، دین در ره یافتى براى جمع بین برخوردار نمودن آنان از حق فطرى و طبیعىشان در
عین بى امكاناتى با تشریع این ازدواج هم از فعلیت یافتن آفتها و مفاسد بالقوه پیشگیرى كرده و هم براى این گروه راهكار مناسبى در
دست یافتن به خواسته فطریشان ارائه داده است.
البته بهرهورى سودجویانه و هوسرانانه گروهى فاسد الاخلاق از این جریان نقض كننده شایستگى كلى و اصولى این راهكار دینى
نمىباشد همچنانكه در همه پدیدههاى مثبت اجتماعى سود جویانى وجود دارند كه به سوء استفاده مىپردازند.
پس پرداختن به یك امر منفى (هوسرانى و...) در نتیجهگیرى از یك امر مثبت - ازدواج موقت با شرائط خاص خود - بعنوان نتیجه عاید از
ازدواج موقت با شرایط خاص خود كه امرى مستحسن و مثبت است، اولاً نگاهى غیر كارشناسانه به این امر دینى و ثانیاً ناشى از یك
نتیجه حاصل از مقدماتى متزلزل است.
بنابراین نه ساختار ماهوى ازدواج موقت به معناى گزینشها و رهایشهاى آزاد از هر مسؤولیتى است و نه هدف از تشریعش آن گزارهئى
است كه منتقد محترم بیان نموده است.
------------------------------------------------------------------------
پینوشتها:
1) اصول كافى، ج 1، ص 13.
2) وسائل الشیعه، ج 14، ص 449.