PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معارفي پيرامون قرآن



afsanah82
10-28-2010, 08:37 PM
سراسر عالم آفرينش و جهان هستى جلوه رحمت تكوينى حق تعالى است و كتاب هاى آسمانى و پيامبران و امامان نيز تفضّلات و رحمت تشريعى او محسوب مى شوند .
همه سو و همه جا و همه صادر شده هاى از رحمت حضرت او است و قرآن كامل ترين و مَظهر تام و مُظهر حقيقى رحمت تشريعى است: « فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَةِ اللهِ ؛ پس با تأمل به آثار رحمت خدا بنگر» .
بر اساس اين آيه شريفه بايد به سوى آثار رحمت حق نظر كرد تا بصيرت يافت ، با اين همه بهرهورى بيشتر از تفضلات الهى زمينه هايى دارد ، از جمله خود را در مسير وزش نسيم رحمت الهى قرار دادن است به طورى كه عقل و قلب و جان و روح از آن نسيم زنده شود و درخت وجود انسان ثمراتى چون ايمان و اخلاق و عمل صالح دهد .
حضرت امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد : « ألا وَإنَّ فى أيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٌ اَلا فَتَعَرَّضُوا لَهَا؛ در روزگارتان نسيم هاى رحمت ويژه مىوزد ، مواظب باشيد خود را در معرض وزش آن نسيم ها قرار دهيد و استفاده كنيد» .
بهرهورى از رحمت تام حق كه قرآن است و خود باعث جلب رحمت واسعه الهى در دنيا و آخرت به سوى انسان مى باشد شرايطى دارد از جمله : «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ؛ و هنگامى كه قرآن خوانده شود ، به آن گوش فرا دهيد و سكوت كنيد تا مشمول رحمت شويد».
پس استماع كامل و سكوت تام ، زمينه اى است كه انسان مورد رحمت حق قرار گيرد و در نقطه مقابل اگر انسان با بى اعتنايى به كتاب خدا بر خود ستم ورزد زمينه بدبختى و خسارت را براى خود فراهم آورده است ، چنانكه در آيه اى ديگر مى فرمايد : «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسَاراً ؛ و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مايه درمان ورحمت است ، نازل مى كنيم وستمكاران را جز خسارت نمى افزايد» .
و اين كه قرآنِ شفابخش براى بيمار دلان زيان آور است نظير ميوه هاى رسيده و پرآب و شيرين است كه براى كسى كه مبتلا به زخم معده و اثنى عشر است زيان آور است . يا قند شيرين كه براى مبتلايان به بيمارى قند خسارت بار است .
اين كتاب بزرگ الهى كه از عالم غيب الهى و قرب ربوبى نازل شده و براى استفاده ما مهجوران وخلاص ما زندانيان سجن طبيعت و مغلولان زنجيرهاى پيچ در پيچ هواى نفس و آمال به صورت لفظ و كلام در آمده از بزرگ ترين مظاهر رحمت مطلقه الهيه است كه ما كور و كرها از آن به هيچ وجه استفاده نكرديم و نمى كنيم.

afsanah82
10-28-2010, 08:39 PM
عظمت قرآن
چنانكه دانستى فهم عظمت قرآن خارج از طوق و توان ادراك است ، لكن اشاره اى اجماليّه به عظمت همين كتاب متنزل كه در دسترس همه بشر است موجب فوائد كثيره است .
بدان اى عزيز ! كه عظمت هر كلام و كتابى يا به عظمت متكلّم و كاتب آن است و يا به عظمت مطالب و مقاصد آن و يا به عظمت نتايج و ثمرات آن است و يا به عظمت رسول و واسطه آن است و يا به عظمت مرسل اليه و حاصلِ آن است و يا به عظمت حافظ و نگاهبان آن است و يا به عظمت شارح و مبين آن است و يا به عظمت وقت ارسال و كيفيت آن است و بعضى از اين امور ذاتاً و جوهراً در عظمت دخيل است و بعضى عرضاً و بالواسطه و بعضى كاشف از عظمت است و جميع اين امور كه ذكر شد در اين صحيفه نورانيه به وجه اعلى و اوفى موجود ، بلكه از مختصات آن است كه كتاب ديگرى را در آن يا اصلا شركت نيست و يا به جميع مراتب نيست

نور مبين
در آيات متعددى قرآن به عنوان نور مطرح شده است از جمله : «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً ؛ و نور روشنگرى مانند قرآن به سوى شما نازل كرديم» .
و نيز : «قَدْ جَاءَكُم مِنَ اللهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ ؛ بى ترديد از سوى خدا براى شما نور و كتابى روشنگر آمده است» .
و نيز مى فرمايد : ما قرآن را نور قرار داديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن هدايت مى كنيم: « وَلكِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا؛ ولى آن كتاب را نورى قرار داديم كه هر كس از بندگانمان را بخواهيم به وسيله آن هدايت مى كنيم ; بى ترديد تو مردم را به راهى راست هدايت مى نمايى» .
و در آيه اى از ما مى خواهد كه به خدا و رسول و نورى كه نازل فرموده ايمان آوريم : « فَآمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِى أَنزَلْنَا؛ پس به خدا و پيامبرش و نورى كه نازل كرديم ، ايمان آوريد».
در اين چهار آيه به زبان هاى گوناگون نور بودن اين نعمت گوشزد شده است .
نور ، خودش ذاتاً روشن است و هم سايه چيزها را روشن و نمايان مى كند و اگر نور نبود هيچ چيزى قابل مشاهده نبود حتى اگر در شب غير مهتابى انسان چيزى را مى بيند و تشخيص مى دهد بر اثر نور اندك ستارگان است .
ظريفى مى گفت : قرآن كريم تنها بر رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) نازل نشده است بلكه بر امت ايشان هم نازل شده است و اين حقيقتى است كه نحوه رابطه خدا و بنده و تفضل فراوان او را بيشتر نمايان مى كند ، او اين ظرافت را از مضمون تعبير حق در بخشى از آيات كريمه استفاده كرده بود ، مثلا آنجا كه مى فرمايد : «وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ ؛ و قرآن را هم به سوى تو نازل كرديم به خاطر اينكه براى مردم آنچه را كه براى هدايتشان به سويشان نازل شده بيان كنى» .
كسيكه بتواند مخاطب قرآن قرار گيرد و از قرآن جدا نباشد مى يابد كه نه تنها قرآن براى هدايت او نازل شده ، بلكه به سوى او نيز نازل شده است ، با اين تفاوت كه پيامبر عزيز اسلام (صلى الله عليه وآله) واسطه نزول قرآن به سوى امت و مردم نزول قرآن را از طريق ايشان دريافت مى كنند . خداى مهربان كه صادق ترين صادقان است مى فرمايد : « وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً؛ و نور روشنگرى مانند قرآن به سوى شما نازل كرديم» .
يعنى آنچه كه به قلب امت اسلامى مى رسد همان مرحله پايانى و نازله قرآن و وحى الهى است كه خدا با آن سخن مى گويد نه اينكه اين نور تا قلب پيامبر (صلى الله عليه وآله) آمده و از آن به بعد قطع شده باشد .
قلب پاك رسول اسلام (صلى الله عليه وآله) و زبان مقدسش افق طلوع وحى است نه چيزى را كتمان مى كند چون : «وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِين؛ و او نسبت به ابلاغ و تعليم آنچه به او وحى مى شود ، بخيل نيست { تا وحى را كتمان كند} ».
و نه جز وحى چيزى مى گويد : « وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى؛ و از روى هوا و هوس سخن نمى گويد» .
و آنچه تلاوت مى كند همان است كه نازل مى شود و نطق و سخنش الهى است: « إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحَى؛ گفتار او چيزى جز وحى كه به او نازل مى شود ، نيست» .
هنگام شنيدن خطاب « يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا» مستحب است بگوييم : لبيك ، براى آنكه خطاب خداى مهربان خطابى فعلى است و هم اكنون خدا با ما سخن مى گويد و اگر هم اكنون تكلم حضرت او نباشد ديگر لبيك گفتن براى چيست ؟ چگونه مى شود كه كسى با قصد جدى جواب متكلم را كه درگذشته سخن گفته بگويد ، هنگامى انسان لبيك مى گويد كه گوينده اى حاضر باشد و دستورى به او داده باشند و خطابى متوجه او نموده باشند .
گاهى امكان دارد خطاب منتفى شده گذشته را كه حكمش هنوز باقى و نافذ است در ذهن ترسيم كنيم و هنگام تلفظ آن لبيك گوييم ، ولى چنين توجيه و تكلفى نيازمند به عنايت زايد و مجاز است و اگر بدون چنين عنايتى به طور جد جريان لبيك گويى مطرح باشد معلوم مى شود آن خطاب هم اكنون زنده است و جواب ويژه مى طلبد.

afsanah82
10-28-2010, 08:41 PM
كتاب هدايت و رحمت
اوصاف قرآن كريم بسيار زياد و الهام بخش است و اگر بنا شود همه را مطرح كنيم مثنوى هفتاد من كاغذ شود ، از اين رو به آياتى كه قرآن را به عنوان رحمت مطرح فرموده اشاره مى شود و براى آگاهى از ساير صفات به كتاب ها و مصادر مربوطه مراجعه نماييد .
نه بار در آيات شريفه قرآنيه تذكر داده شده است كه اين كتاب آسمانى مايه هدايت و رحمت است ، در سوره مباركه انعام از آيه 154 تا آيه 157 به بحث صراط مستقيم الهى و كتاب آسمانى مى پردازد ، از جمله مى فرمايد : «سپس به موسى كتاب داديم براى اينكه نعمت خود را بر آنان كه نيكى كردند كامل كنيم ، و براى اينكه همه احكام و معارفى كه مورد نياز بنى اسرائيل بود ، تفصيل و توضيح دهيم و براى اينكه هدايت و رحمت بر آنان باشد تا به ديدار پاداش و مقام قرب پروردگارشان ايمان آورند * و اين قرآن كتابى پرفايده است كه ما آن را نازل كرديم پس آن را پيروى كنيد و از مخالفت با آن بپرهيزيد تا مشمول رحمت شويد * آرى ، قرآن را نازل كرديم تا شما مشركان نگوييد : كتاب آسمانى فقط بر دو گروه پيش از ما يهود و نصارى نازل شد و چون به لغت ما نبود از ياد گرفتن قرائت آنان و آموزششان بى خبر مانديم * يا نگوييد : اگر كتاب آسمانى بر ما نازل مى شد ، مسلماً از آن دو گروه راه يافته تر بوديم ، اينك برهانى آشكار و هدايت و رحمتى از سوى پروردگارتان براى شما آمد ، پس ستمكارتر از كسى كه آيات خدا را تكذيب كند و از آن ها روى بگرداند كيست ؟ به زودى كسانى را كه از آيات ما روى مى گردانند ، به خاطرِ روى گرداندنشان به عذابى سخت مجازات خواهيم كرد».
نظير همين تعبير هدى و رحمة در اين آيات آمده است : اعراف ( 7 ) : 52 ; يونس ( 10 ) : 57 ; يوسف ( 12 ) : 111 ; نحل ( 16 ) : 64 و 89 ; نمل ( 27 ) : 77 ; لقمان ( 31 ) : 3 .

قرآن كريم سفره رحمت
يكى از سوره هاى قرآن كه به عروس قرآن موسوم است سوره الرحمن است كه فهرستى گسترده از نعمت ها و موهبت هاى خداى رحمان را پيش چشم انسان مى گشايد ، در اين سوره شريفه از هر نعمتى از دنيا ، آخرت ، فرشته ، انسان ، جن ، سير كمالى موجودات سعادت ، بهشت ابدى و نعمت هاى ظاهرى و باطنى او سخن رفته است .
در آغاز اين فهرست صف الرحمن و رحمت و تفضل خدا مطرح است و اولين نعمتى كه خود خدا از ميان رحمت هاى بى انتهايش مطرح مى‌فرمايد نعمت قرآن است .
« الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الاِْنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ؛ خداى رحمان * قرآن را تعليم داد * انسان را آفريد * به او بيان آموخت» .
اين آيات نورانى نشان مى دهد كه قرآن كريم آخرين كتاب آسمانى ، اولين و مهم ترين و پربارترين نعمت اوست ، در سايه عمل به اين برنامه است كه قابليت دريافت رحمت و تفضل الهى در مراحل بعدى به دست مى آيد و استعدادها شكوفا و هر خسى كسى مى گردد و به مقام انسانيت كه كمال نهايى است مى رسد ، خداى سبحان اين مائده رحمت را به عنوان تبيان به مردم شناسانيده است .
« وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَىْء وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ ؛ و اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر هر چيزى و هدايت و رحمت و مژده‌اى براى تسليم شدگان به فرمان هاى خداست» .
هر چيزى كه در تأمين سعادت انسان ها سهم مؤثر دارد در اين كتاب الهى بيان شده است و اگر انجام كارى سعادت بشر را فراهم كند در قرآن آمده است ، همچنين اگر ارتكاب عملى باعث شقاوت و بدبختى انسان ها مى شود مطرح شده و فرمان آمده كه از آن بپرهيزند.
قرآن مجيد براى جهان آفرينش آغازى قائل است به نام مبدأ كه فيض خلقت از آنجا شروع شده و انجامى به نام معاد كه نظام هستى به آن سمت مى رود و مسيرى به نام صراط مستقيم و دين كه با پيمودن اين مسير و راه صحيح بايد به آن مقصد رسيد همه معارف دين در همين سه بخش مبدأ و معاد و صراط آمده است.
حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام) براى اينكه ما را به اهميت اين سه حقيقت فراگير آگاه كند در روايتى مى فرمايد : « رَحِمَ اللهُ امرءً عَرَفَ مِنْ أيْنَ وَفِى أيْنَ وَ إلى أيْنَ ؟ ؛ خدا رحمت كند كسى را كه بشناسد از كجاست و در كجاست و به سوى كجا روان است».
يعنى خدا رحمت كند انسانى را كه خداى خود را مى شناسد و آشناى به توحيد و مبدء شناس است و بفهمد كه اكنون در كجاست و در چه جهت و وضعيتى قرار دارد و بايد در چه راهى گام بردارد و صراط شناس باشد و تشخيص دهد به كدام مقصد در حركت است و معاد شناس باشد.

احسن الحديث
پروردگار مهربان از قرآن مجيد به عنوان احسن الحديث ياد مى كند ، يعنى بهترين و نيكوترين و زيباترين سخن ، با اينكه حضرت حق كتاب هاى آسمانى متعدد و الهام ها و احاديث قدسيه دارد ولى درباره اين احسان و تفضل خاص خود بر بشر مى فرمايد : «اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ؛ خدا نيكوترين سخن را نازل كرد ، كتابى كه آياتش در نظم ، زيبايى ، فصاحت ، بلاغت و عمق محتوا شبيه يكديگر است ، مشتمل بر داستان هاى پندآموز و امر ، نهى ، وعده ، وعيد ، حلال و حرام است ; از شنيدن آياتش پوست كسانى كه از پروردگارشان مى هراسند به هم جمع مى شود».
قرآن برترين كلامى است كه خدا نازل فرموده است ، چه از نظر الفاظ و عبارات و چه از نظر فصاحت و بلاغت و چه از نظر معنى و مضمونى كه غنى و انسان ساز است.
اگر سخنى بهتر و عميق تر از اين امكان داشت بى ترديد خداى تعالى آن را براى پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه خاتم پيامبران اوست نازل مى كرد.
اگر كلام و پيامى بالاتر از قرآن قابل فرض بود ممكن نبود كه خداى مهربان آن را به دست آخرين پيامبرش ابلاغ نفرمايد ، زيرا نه خدا جاهل به حقايق يا ناتوان و عاجز است و نه بخيل، خدايى كه بر هر كارى و بر هر چيزى قادر است: « وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَىْء قَدِيرٌ ؛ و او بر هر كارى تواناست».
از عطا كردن پيام بهتر و بالاتر به پيامبرش عاجز نيست و نيز خدا از هر عيب و نقصى از جمله بخل پاك و منزه است چنانكه مكرر در آيات قرآن به وسيله لغت تسبيح و مشتقاتش به پاكى او از هر عيب و نقصى اشاره شده است ، بنابراين قرآن كريم بهترين پيام و كامل ترين ره آوردِ جاودانى وبرترين نعمت الهى و سفره رحمت گسترده و واسعه حق است و كلامى برتر از آن ممكن نخواهد بود

afsanah82
10-28-2010, 08:42 PM
مراتب قرآن
قرآن كريم نظير كتاب هاى معمولى نيست كه سراسرش در اختيار خوانندگان باشد بلكه كتابى است الهى و داراى مرتبت ها و مرحله ها ، ظاهر و باطن دارد و باطنش نيز داراى بطونى است ، مرحله اعلاى آن ام الكتاب است چنانكه مى فرمايد : «وَإِنَّهُ فِى أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِىٌّ حَكِيمٌ ؛ و همانا كه آن در امّ الكتاب كه لوح محفوظ است نزد ما بلند مرتبه و حكيم است».
اصل و ريشه و مادر آنكه عالى ترين مرحله و وجود حقيقى است نزد خدا و لدى الله است، همان مرتبه عاليه اى كه در دست فرشتگان مقرب و مورد اكرام الهى است: « بِأَيْدِى سَفَرَة * كِرَام بَرَرَة ؛ در دست سفيرانى * بزرگوار و نيكوكار» .
و مرتبه پايين و نازل آن به دست مردم و به زبان عربى آشكار است: « إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ كه ما آن را به زبان عربى فصيح و گويا قرار داديم تا در آن تعقّل كنند».
و در اين مرحله آن ، محتوا در قالب الفبايى در مى آيد ، شنيده مى شود ، ديده و نوشته مى شود ، تفسير و تأويل مى گردد ، تا زمينه فهم و تعقل و ترقى و تكامل انسان فراهم آيد ، در همين آيه يادآور شده كه قرآن را به صورت عربى فصيح درآورده ايم تا منشأ تعقل و فهم و انديشيدن شما باشد : «لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ».


آشنايى با قرآن
براى آشنايى اجمالى با قرآن مى توان از روزنه نام ها و صفاتى كه خداى متعال براى اين گنجينه حياتى در خود قرآن گشوده است نيم نگاهى انداخت .
اين اوصاف به شصت عنوان بالغ مى شود و در يك نظر مى توان آنها را به ده دسته تقسيم كرد:

اوصاف دهگانه قرآن
1 ـ صفات كلى قرآن كه به منزله عنوان مشير يا معناى جنسى است مثل :« كتاب ، حديث ، قول » كه هيچگونه دلالتى بر اهداف نزول و ويژگيهاى قرآن ندارد.
2 ـ اوصافى كه دلالت بر نحوه بيان قرآن دارد مثل : « عربى ، مبين ، متشابه ، مثانى ، تفصيل ، مفصل ».
3 ـ اوصاف مدح آميزى كه اجمالا دلالت بر اهميت و وفور فايده و بركات آن دارد مثل : « عظيم ، ثقيل ، كريم ، مجيد ، مبارك ، احسن الحديث ، علىّ ، حكيم و عزيز».
4 ـ صفت هايى كه موضع اين كتاب را نسبت به ساير كتاب هاى آسمانى بيان مى فرمايد مانند : « تصديق ، مصدق و مهيمن ».
5 ـ عناوينى كه بر نزول آن از طرف خداى تعالى دلالت دارد مانند : « كلام الله، آيات الله، تنزيل و منزل» عنوان‌هاى حق، حق اليقين و صدق را نيز مى توان جزء اين دسته به حساب آورد و شايد ملحق به دسته ششم باشد.
6 ـ عنوان هايى كه بر صحيح بودن محتوى و محكم و متقن بودن مضمون و روشنى مفاهيم آن دلالت دارد ، مفاهيمى كه قواى فكرى و عقلانى انسان را تغذيه مى نمايد و حق و باطل را از يكديگر جدا مى سازد مانند : « علم، برهان، تبيان، بيان، بينات، فرقان، فصل، قيم و غير ذى عوج ».
7 ـ اوصافى كه دلالت بر نيروى انگيزنده قرآن دارد، نيرويى كه انسان را براى حركت تأمّلى به فعاليت وامى‌دارد مانند: «بشرى، بشير و نذير ».
8 ـ اوصافى كه دلالت دارد قرآن دل را بيدار نموده و از غفلت و بى خبري خارج و براى پذيرش حق آماده مى‌سازد مثل « ذكرى، ذى الذكر، تذكر و موعظه».
9 ـ عناوينى كه دلالت دارد قرآن امراض روحى را شفا مى دهد و موانع را برطرف مى سازد مانند: «شفا» .
10 ـ اوصافى كه دلالت بر روشن گرى قرآن نسبت به همه مراحل كمال يا ابعاد انسان دارد يعنى هم در مرحله شناخت فكر و عقل را هدايت مى كند و بينش صحيح و يقين به انسان مى بخشد و هم به دل روشنى و آگاهى داده و آن را براى گرايش و پذيرش حق آماده مى سازد و هم روح را در سير صعودى قدم به قدم همراهى و راهنمايى مى كند تا درجات عاليه كمال را يكى پس از ديگرى طى كند و به هدف نهايى برسد: « يَهْدِى بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ ؛ خدا به وسيله آن نور و كتاب كسانى را كه از خشنودى او پيروى كنند به راه هاى سلامت راهنمايى مى كند» .


قرآن معرِّف مقام مقدس احديت
اين كتاب شريف صورت احديت جمع جميع اسما و صفات و معرف مقام مقدس حق به تمام شؤون و تجليات است و به عبارت ديگر اين صحيفه نورانيه صورت « اسم اعظم » است چنانكه انسان كامل نيز صورت اسم اعظم است بلكه حقيقت اين دو در حضرت غيب يكى است و در عالم تفرقه از هم به حسب صورت متفرق گردند ولى باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند و اين يكى از معانى« لَنْ يَفْتَرِقَا حتّى يَرِدَا عَلىَّ الحَوض » مى باشد .
و چنانكه حق تعالى به يدى الجلال و الجمال تخمير طينت آدم اول و انسان كامل فرموده ، به يدى الجلال و الجمال تنزيل كتاب كامل و قرآن جامع نموده و شايد به همين جهت آن را قرآن نيز گويند چه كه مقام احديت جمع وحدت و كثرت است .
و از اين جهت اين كتاب قابل نسخ و انقطاع نيست زيرا كه اسم اعظم و مظاهر او ازلى و ابدى است و تمام شرايع به همين دعوت ، به همين شريعت و ولايت محمديه است.
آنچه صريحاً يا ظاهراً در قرآن كريم آمده در چند دسته است :
الف : معارفى كه به اسماء و صفات الهى مربوط مى شود از قبيل : حيات، علم، قدرت، سمع، بصر، توحيد و ساير اوصاف كمالى كه به ذات خدا بستگى دارد .
ب : معارفى كه مرتبط است به افعال الهى مانند: خلق و امر و اراده و مشيت، هدايت، قضا و قدر ، جبر و تفويض ، رضا و سخط و . . .
ج : معارف مربوط به واسطه هاى فيضى مانند: لوح، قلم، بيت معمور و امثال آنكه واسطه فيضى بين خداى متعال و انسان ها هستند.
د : مباحث مربوط به شناخت انسان و تبيين حقيقت وى در جهان چه انسانِ پيش از دنيا و چه انسان پس از دنيا و چه انسان در دنيا.
و مباحثى كه در زمينه پيدايش انسان، معرفت انسان، معرفت اصول اجتماعى انسان، انسان هاى كامل و نمونه و كمال انسان به عنوان نبوت رسالت وحى، الهام، شريعت و نيز آنچه بيانگر آينده انسان يعنى برزخ و معاد است.
و همچنين معارفى كه درباره اخلاق ، تهذيب ، تربيت و مقام هاى اولياى الهى است .
در مجموع هر آنچه به سعادت بشر مربوط است از عقيده و اخلاق و عمل همه در قرآن بيان شده است و از آنجا كه عقيده و اصول دين زيربنا و پايه اخلاق و عمل است خداى سبحان نسبت به آن عنايت ويژه اى فرموده و مى توان گفت هيچ عقيده اى در جهان نيست كه قرآن درباره آن سخن نگفته باشد . قرآن حق را تأييد و باطل را نفى مى كند و اين امر شامل همه عقايد گذشته و آينده مى شود ، بايد همه مكتب هاى بشرى بر اين ميزان الهى عرضه شود و صحت و سقم آنها روشن گردد ، زيرا قرآن در اين باره اظهار نظر كرده است .

زمينه‌هاى راه‌يابى به قرآن
راه يابى به باطن و اسرار اين كتاب شرايطى دارد ، بايد نردبان تقوا طى گردد تا انسان به معراج طهارت برسد زيرا ; « لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ ؛ جز پاك شدگان از هر نوع آلودگى به حقايق و اسرار و لطايف آن دسترسى ندارند ».
« رَسُولٌ مِنَ اللهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُّطَهَّرَةً ؛ آن دليل روشن فرستاده اى چون پيامبر اسلام از سوى خداست كه صحيفه هايى پاك را مى خواند ».
گرچه تحصيل طهارت كار ساده اى نيست ولى ممكن و راهش باز است ، براى تحصيل طهارت باطنى بايد چند مرحله طى شود :

شرائط راه يابى به قرآن
1 ـ همه محرمات و گناهان برونى و درونى كاملا ترك شود ، يعنى درون آينه اى شود كه بتوان با آن حقايق ملكوتيه را مشاهده كرد كه اگر ذره اى از رذايل و خبائث معنوى چون حقد و حسد و حرص و بخل و كينه و ريا و غرور اعمال فاسد ظاهرى در انسان باشد مشاهده امور ملكوتيه ممكن نخواهد بود.
2 ـ انجام همه فرايض و واجبات قلبيه و قالبيه و بدنيه و ماليه و حقوقيه است.
3 ـ اتصال به ولايت اهل بيت (عليهم السلام) و عشقورزى به آنان و پيروى و اطاعت از دستورات حيات بخش آن بزرگواران.
4 ـ مداومت بر عمل صالح و اخلاق حسنه و حفظ و رعايت تقوا در همه امور و شؤون زندگى فردى و خانوادگى و اجتماعى.



منبع: كتاب جاوه‌هاي رحمت الهي