Sara12
10-24-2010, 05:02 PM
http://behsaservice.com/inc/1b41fbf3bd6a4fb036be96358cb01596.jpg
● ۱۳ گونه شخصیتی و نحوه برخورد با آنها
هر فرد در جامعه شخصیت و منش مخصوص به خود دارد.
اگر این شخصیت منفی باشد باید درصدد اصلاح آن برآید و اگر شخصیتی مثبت و سازگار داشته باشد باید در تقویت آن بکوشد، شما وقتی سعی میکنید به دیگران محبت کنید و آنان را خشنود سازید، با این عملکرد خود، شیوههای رفتاری را پذیرا شدهاید که برای دریافت، تأیید و عشقی طراحی شدهاند که به آن نیاز دارید، این شیوهها شبیه نقشهایی هستند که ایفا میکنید و یا شخصیتهایی که به نمایش میگذارید، حال در این مقاله میخواهیم انواع یا گونههای شخصیتی را به اختصار مطرح نماییم و برای شخصیتیهای نامطلوب راهکاری عملی ارائه دهیم:
شخصیت ایفاگر برای خود وقت نمیگذارد، او به خاطر کارهایی که در کودکی انجام داده مورد محبت قرار میگیرد. یعنی فکر میکند انجام کار برابر است با مهر و محبت.
او انجام کار را وسیلهای برای ارضای انتظارات و توقعات دیگران میداند و میخواهد در معیارهای قابل قبول ظاهر شود. تصور میکند که به اندازهِ کافی خوب و مورد پسند نیست و هراسی پنهانی از رد شدن و بیاعتنایی توسط دیگران دارد. حال چنین شخصیتی چه باید بکند؟
او باید آرام بگیرد و به این نتیجه برسد که حتی اگر در بهترین شرایط ظاهر نشود باز هم مورد مهر و محبت قرار میگیرد، در شبانهروز وقتی را هم برای خود قائل شود به استراحت بپردازد و برای خود و زندگی سخت نگیرد.
این شخصیت پیوسته بر آن است تا از دیگران انتقاد کند او خود را دوست ندارد و از خود احساس تنفر میکند و این را روی دیگران فرافکنی دارد و در نتیجه در مقام انتقاد از آنها حرف میزند. لفظ انتقاد او از دیگران، لفظی طعنهآمیز است. او با اثبات عیبهای دیگران میخواهد، کمبودهای خود را پنهان سازد.حال چنین فردی چه باید انجام دهد؟
او باید خود را جای کسانی بگذارد که مورد انتقاد قرار میدهد، آن گاه خود را به خاطر کامل نبودن میبخشد و متوجه میشود که او هم دارای نقایص و معایبی است.
چنین شخصیتی برای جبران عزت نفس خود همیشه دربارهِ واقعیتها مبالغه میکند. او آموخته است که برای جلب توجه دیگران باید حقایق را درشتنمایی کند. شخصیت لاف زن از روی برنامه دروغ نمیگوید بلکه بطور اتفاقی، چنین میکند.
او برای جلب توجه لاف میزند و بزرگنمایی میکند، او احساس میکند، نمیتوان آن طور که باید، مورد توجه قرار گیرد. چنین فردی نمیتواند، به محبت دیگران اعتماد کند زیرا در اعماق وجود خود میداند که دروغ میگوید، هر چه دیگران به او نزدیکتر شوند، حالت تدافعی بیشتری به خود میگیرد. در مقابل لاف بیشتر، بیتوجهی کمتر دریافت میکند و در نتیجه اعتمادش هم کمتر میشود، حال چنین شخصیتی چه باید بکند؟
سعی کند وقایع را حتی کوچک و جزیی دقیق بیان نماید و به خود بقبولاند که هنوز هم دوستانش او را دوست دارند و برایش احترام قائلند.
چنین شخصیتی در دوران کودکی آسیب جدی دیده و مورد همدردی واقع شده است، او خود را شایستهِ مهر و حمایت نمیداند، مگر اینکه گرفتار فاجعهای عظیم شود یا به یاد یک حادثهِ تأسفبار گذشته بیفتد و با تکرار آن و بازگو کردن، طلب مهر و محبت نماید.
اگر چنین فردی با گفتن شرح حادثهِ ناگواری که برایش اتفاق افتاده، مورد مهر و محبت قرار گیرد، شرطی میشود به اینکه حتماً حادثهِ ناگواری بسازد، حتی خود را بیمار میکند، خبری که برای فرد قربانی اتفاق میاُفتد در همه جا پخش میشود، او احساس ناتوانی دارد و با دادن احساس گناه به دیگران میخواهد آنها را به زیر نفوذ خود بگیرد. احساس مسئولیت چنین فردی ضعیف و کم است و در زندگی بیآنکه خود متوجه باشد، دیگران میخواهند موجبات شادی او را فراهم سازند.
▪ حال شخصیت قربانی برای رهایی از این حالت چه باید بکند؟
باید بیاموزد که توانمندیهای خود را افزایش دهد و قبول مسئولیت نماید و خشم سرکوب شده خود را از بین ببرد و در انتها دیگران را ببخشد و با آنان سازگاری نماید.
چنین فردی همیشه خوشمشرب، بشاش، موافق و همراه است. او دوستان فراوانی دارد، وی آموخته که سازگار شدن برایش پاداش به همراه دارد نمیتواند حرف دلش را بزند زیرا دیگران میفهمند که او خیلی هم خوب نیست.
چنین شخصیتی کاری را که باید انجام دهد به بهترین نحو به اتمام میرساند و به همه <آری> میگوید و هرگز عصبانی نمیشود، خود را با همه چیز وفق میدهد.
او برای اینکه خوب جلوه کند، از خواستههای حقیقی خویش فاصله میگیرد، از اینکه جزء اعضای گروه باشد، خوشحال است امّا در درون تنهاست. وی اگر مطابق میل خود رفتار کند، دیگران را ناراحت کرده و آنان دیگراو را تأیید نمیکنند،
او از خواستههای خود جدا میماند، نمیداند چه میخواهد و کیست؟ چنین فردی کارها را دقیق و درست انجام میدهد اما از درون احساس فریب خوردگی دارد خود را بینشاط و بیحوصله احساس میکند. حال چنین شخصیتی چه باید بکند؟
<نه گفتن> را بیاموزد و خشمش را ابراز کند. در هر حال شخصیت اصلی خود را نشان دهد، و مطمئن باشد که نه تنها دیگران اورا بیشتر دوست خواهند داشت بلکه خود را به او نزدیکتر حس میکنند. زیرا حالا او حقیقتیتر شده و به واقعیت نزدیکتر گشته است.
چنین شخصیتی آموخته که اگر اشتباه کند، دیگران اورا دوست نخواهند داشت و او را فرد بدی در نظر خواهند گرفت.
او برای این که مورد مهر و محبت باشد سعی میکند، در هر شرایطی درست کار کند.
او نمیتواند بپذیرد اشتباهی از او سرزده زیرا باعث از دست دادن محبت میشود. او برای تبرئه خود دیگران را بد معرفی میکند، با این شخصیت بحث نکنید زیرا فوراً داد سخن میدهد که شما اشتباه میکنید و حق به جانب اوست. او برای هر کاری عذری از نظر خود منطقی دارد و هرگز اشتباه خود را اقرار نمیکند. حال چنین فردی چه باید بکند؟
اگر اشتباه کرد کلمهِ "متأسفم" را تمرین کند و سعی نکند خود را توجیه کند. ۱) شخصیت ایفاگر یا بازیگر ۲) شخصیت انتقادگر ۳) شخصیت لاف زن ۴) شخصیت قربانی ۵) شخصیت آدم خوب ۶)شخصیت حق به جانب
● ۱۳ گونه شخصیتی و نحوه برخورد با آنها
هر فرد در جامعه شخصیت و منش مخصوص به خود دارد.
اگر این شخصیت منفی باشد باید درصدد اصلاح آن برآید و اگر شخصیتی مثبت و سازگار داشته باشد باید در تقویت آن بکوشد، شما وقتی سعی میکنید به دیگران محبت کنید و آنان را خشنود سازید، با این عملکرد خود، شیوههای رفتاری را پذیرا شدهاید که برای دریافت، تأیید و عشقی طراحی شدهاند که به آن نیاز دارید، این شیوهها شبیه نقشهایی هستند که ایفا میکنید و یا شخصیتهایی که به نمایش میگذارید، حال در این مقاله میخواهیم انواع یا گونههای شخصیتی را به اختصار مطرح نماییم و برای شخصیتیهای نامطلوب راهکاری عملی ارائه دهیم:
شخصیت ایفاگر برای خود وقت نمیگذارد، او به خاطر کارهایی که در کودکی انجام داده مورد محبت قرار میگیرد. یعنی فکر میکند انجام کار برابر است با مهر و محبت.
او انجام کار را وسیلهای برای ارضای انتظارات و توقعات دیگران میداند و میخواهد در معیارهای قابل قبول ظاهر شود. تصور میکند که به اندازهِ کافی خوب و مورد پسند نیست و هراسی پنهانی از رد شدن و بیاعتنایی توسط دیگران دارد. حال چنین شخصیتی چه باید بکند؟
او باید آرام بگیرد و به این نتیجه برسد که حتی اگر در بهترین شرایط ظاهر نشود باز هم مورد مهر و محبت قرار میگیرد، در شبانهروز وقتی را هم برای خود قائل شود به استراحت بپردازد و برای خود و زندگی سخت نگیرد.
این شخصیت پیوسته بر آن است تا از دیگران انتقاد کند او خود را دوست ندارد و از خود احساس تنفر میکند و این را روی دیگران فرافکنی دارد و در نتیجه در مقام انتقاد از آنها حرف میزند. لفظ انتقاد او از دیگران، لفظی طعنهآمیز است. او با اثبات عیبهای دیگران میخواهد، کمبودهای خود را پنهان سازد.حال چنین فردی چه باید انجام دهد؟
او باید خود را جای کسانی بگذارد که مورد انتقاد قرار میدهد، آن گاه خود را به خاطر کامل نبودن میبخشد و متوجه میشود که او هم دارای نقایص و معایبی است.
چنین شخصیتی برای جبران عزت نفس خود همیشه دربارهِ واقعیتها مبالغه میکند. او آموخته است که برای جلب توجه دیگران باید حقایق را درشتنمایی کند. شخصیت لاف زن از روی برنامه دروغ نمیگوید بلکه بطور اتفاقی، چنین میکند.
او برای جلب توجه لاف میزند و بزرگنمایی میکند، او احساس میکند، نمیتوان آن طور که باید، مورد توجه قرار گیرد. چنین فردی نمیتواند، به محبت دیگران اعتماد کند زیرا در اعماق وجود خود میداند که دروغ میگوید، هر چه دیگران به او نزدیکتر شوند، حالت تدافعی بیشتری به خود میگیرد. در مقابل لاف بیشتر، بیتوجهی کمتر دریافت میکند و در نتیجه اعتمادش هم کمتر میشود، حال چنین شخصیتی چه باید بکند؟
سعی کند وقایع را حتی کوچک و جزیی دقیق بیان نماید و به خود بقبولاند که هنوز هم دوستانش او را دوست دارند و برایش احترام قائلند.
چنین شخصیتی در دوران کودکی آسیب جدی دیده و مورد همدردی واقع شده است، او خود را شایستهِ مهر و حمایت نمیداند، مگر اینکه گرفتار فاجعهای عظیم شود یا به یاد یک حادثهِ تأسفبار گذشته بیفتد و با تکرار آن و بازگو کردن، طلب مهر و محبت نماید.
اگر چنین فردی با گفتن شرح حادثهِ ناگواری که برایش اتفاق افتاده، مورد مهر و محبت قرار گیرد، شرطی میشود به اینکه حتماً حادثهِ ناگواری بسازد، حتی خود را بیمار میکند، خبری که برای فرد قربانی اتفاق میاُفتد در همه جا پخش میشود، او احساس ناتوانی دارد و با دادن احساس گناه به دیگران میخواهد آنها را به زیر نفوذ خود بگیرد. احساس مسئولیت چنین فردی ضعیف و کم است و در زندگی بیآنکه خود متوجه باشد، دیگران میخواهند موجبات شادی او را فراهم سازند.
▪ حال شخصیت قربانی برای رهایی از این حالت چه باید بکند؟
باید بیاموزد که توانمندیهای خود را افزایش دهد و قبول مسئولیت نماید و خشم سرکوب شده خود را از بین ببرد و در انتها دیگران را ببخشد و با آنان سازگاری نماید.
چنین فردی همیشه خوشمشرب، بشاش، موافق و همراه است. او دوستان فراوانی دارد، وی آموخته که سازگار شدن برایش پاداش به همراه دارد نمیتواند حرف دلش را بزند زیرا دیگران میفهمند که او خیلی هم خوب نیست.
چنین شخصیتی کاری را که باید انجام دهد به بهترین نحو به اتمام میرساند و به همه <آری> میگوید و هرگز عصبانی نمیشود، خود را با همه چیز وفق میدهد.
او برای اینکه خوب جلوه کند، از خواستههای حقیقی خویش فاصله میگیرد، از اینکه جزء اعضای گروه باشد، خوشحال است امّا در درون تنهاست. وی اگر مطابق میل خود رفتار کند، دیگران را ناراحت کرده و آنان دیگراو را تأیید نمیکنند،
او از خواستههای خود جدا میماند، نمیداند چه میخواهد و کیست؟ چنین فردی کارها را دقیق و درست انجام میدهد اما از درون احساس فریب خوردگی دارد خود را بینشاط و بیحوصله احساس میکند. حال چنین شخصیتی چه باید بکند؟
<نه گفتن> را بیاموزد و خشمش را ابراز کند. در هر حال شخصیت اصلی خود را نشان دهد، و مطمئن باشد که نه تنها دیگران اورا بیشتر دوست خواهند داشت بلکه خود را به او نزدیکتر حس میکنند. زیرا حالا او حقیقتیتر شده و به واقعیت نزدیکتر گشته است.
چنین شخصیتی آموخته که اگر اشتباه کند، دیگران اورا دوست نخواهند داشت و او را فرد بدی در نظر خواهند گرفت.
او برای این که مورد مهر و محبت باشد سعی میکند، در هر شرایطی درست کار کند.
او نمیتواند بپذیرد اشتباهی از او سرزده زیرا باعث از دست دادن محبت میشود. او برای تبرئه خود دیگران را بد معرفی میکند، با این شخصیت بحث نکنید زیرا فوراً داد سخن میدهد که شما اشتباه میکنید و حق به جانب اوست. او برای هر کاری عذری از نظر خود منطقی دارد و هرگز اشتباه خود را اقرار نمیکند. حال چنین فردی چه باید بکند؟
اگر اشتباه کرد کلمهِ "متأسفم" را تمرین کند و سعی نکند خود را توجیه کند. ۱) شخصیت ایفاگر یا بازیگر ۲) شخصیت انتقادگر ۳) شخصیت لاف زن ۴) شخصیت قربانی ۵) شخصیت آدم خوب ۶)شخصیت حق به جانب