PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید :  همسرم متشكرم!



s.rozekabood
12-23-2013, 10:34 PM
تعارف که نداريم. ما معمولاً چيزهايي را که همسرمان از ما دريغ کرده است به خوبي به ياد مي آوريم اما آيا تا به حال فکر کرده ايم همسرمان چه چيزهايي به ما داده است و ما به خاطرش قدرداني نکرده ايم؟ شايد بگوييد وظيفه اش بوده شايد بگوييد:«زنم است و وظيفه اش است که خانه را مرتب کند.»
«شوهرم است و وظيفه اش است که خرجي خانه را بدهد» يا «تولدم بوده و وظيفه اش بوده برايم کادو بخرد.»

حتي اگر همه چيزهايي که شما مي گوييد درست باشد که البته نيست، باز هم قدرشناسي رابطه شما با همسرتان را بهتر مي کند، سلامت روان خودتان را بالا مي برد و اصلا نگاه تان به زندگي اجتماعي را عوض مي کند. پس مي ارزد که تکنيک هايش را ياد بگيريد.

4 فايده تشکر از همسر
«يک تشکر خشک و خالي به چه دردي مي خورد». «هر کس بايد وظيفه خودش را انجام دهد و نبايد از ديگران توقع قدرداني داشته باشد»، اين جمله هاي نادرست متاسفانه آن قدر فراگيرند که خيلي از ما باورشان کرده ايم. اما روان شناس ها مي گويند قدرشناسي دست کم روي اين چهار چيز تاثير مي گذارد:
۱ -رابطه با همسرتان را مثبت مي کند:کساني با شما بيشتر ارتباط برقرار مي کنند که بدانند شما علاوه بر اين که بدي هايشان را مي شماريد، لطف هايشان را هم هميشه به ياد داريد. حالا اين آدم چه پدرتان باشد،چه مادرتان، چه همسرتان، چه کارفرمايتان، چه استاد دانشگاه تان، چه همکارتان و چه دوست تان، از آدم قدرشناس بيشتر خوشش مي آيد. به همين خاطر است که روان شناس ها مي گويند قدرشناسي روابط ما با ديگران را مثبت مي کند، به خصوص وقتي اين فرد همسرتان باشد يعني کسي که مي خواهيد يک عمر با او زندگي کنيد. اصلاً بخش زيادي از رضايت زندگي به همين رابطه مثبت برمي گردد.
۲ -رضايت از زندگي را بالا مي برد:آدم هاي قدرشناس تر آدم هاي راضي تري هستند. از زندگي خودشان بيشتر لذت مي برند و خوبي هاي همسر را بيشتر مي بينند و درک مي کنند. اين رضايت از زندگي خودش کم چيزي نيست. اصلا يک جورهايي رضايت از زندگي خود خوشبختي است.
۳ -افسردگي را کم مي کند:قدرشناسي افسردگي را کم مي کند. مي دانيد چرا؟ راستش را بخواهيد افسردگي از يک نوع خودخواهي خيلي عميق اما خيلي پنهان سرچشمه مي گيرد. تا وقتي که ما در مقام گيرنده مطلق باشيم و توقع داشته باشيم همه چيز و از جمله محبت را دو دستي به ما تقديم کنند، معلوم است که افسرده مي شويم. چون که ذاتاً دنيا اين جور جايي نيست که مفتي مفتي و بدون تعامل تو را به چيزي برساند. آدم هاي قدرشناس به اين دليل افسرده نمي شوند که اين حس قدرداني با آن حس پنهان خودخواهي مقابله مي کند.
۴ -خشم و حسادت را کمرنگ مي کند: هم خشم و هم حسادت به گونه اي از ناکامي سرچشمه مي گيرد. خشم به اين خاطر شکل مي گيرد که ما براي رسيدن به هدف مان با مانع روبه رو شده ايم و حسادت هم به اين خاطر که ما دلمان مي خواسته است در جايگاه يک نفر ديگر باشيم اما الان نيستيم. اما حس قدرداني به معناي رضايت حداقل از جنبه هاي مثبت وضعيت فعلي است. يعني دقيقاً بر خلاف حس هايي که به خشم و حسادت دامن مي زند.

قدرشناسي را بياموزيم
براي اين که يک نفر، آدم قدرشناسي شود هيچ وقت دير نيست. قدرشناسي يک مهارت است که مي شود هميشه آن را آموخت و تجربه کرد.
شما مي توانيد چهار راهکار نخست را چهار گام يک روش به حساب بياوريد و چهار راهکار دوم را هم همين طور چهار گام يک روش ديگر.

روش نخست: مقايسه فهرست دريافت و پرداخت
اجراي اين روش کاري ندارد. فقط احتياج به يک حافظه خوب و يک انصاف خوب‌تر دارد:
گام۱: از همسرم چه چيزي گرفته ام؟ فهرست همه کارهاي ريز و درشتي را که همسرتان براي تان انجام داده است تهيه کنيد. باور کنيد اگر منصف باشيد اين فهرست آن قدر طولاني مي شود که خودتان هم خجالت مي کشيد! يادتان باشد چيزهاي ناچيز و کارهاي بزرگ را کنار هم رديف کنيد و از هيچ کدام صرف نظر نکنيد. کم کم حس قدرشناسي شما را قلقلک مي دهد.
گام۲ : به همسرم چه چيزي داده ام؟ خب! حالا موقع اين است که خودتان را تحويل بگيريد. ببينيد به همسرتان چه چيزهايي داده ايد. از کوچک و بزرگ همه کارها را رديف کنيد. اميدوارم از آن آدم ها باشيد که فهرست پرداخت و دريافت شان تقريبا به يک اندازه باشد وگرنه يا خيلي قدرناشناس ايد يا خيلي قدر ناديده!
گام ۳: چه مشکلاتي براي همسرم به وجود آورده ام. خب! حالا بايد ببينيد چه زجرهايي به همسرتان داده ايد! سخت است نه! حتماً مي گوييد خب عمدي نبوده، تصادفي بوده است، حقش بوده يا از اين قبيل حرف هاي صد تا يک غاز. چه طور وقتي در ذهنتان بدي هاي يک نفر را رديف مي کنيد از اين قبيل بذل و بخشش ها نمي کنيد؟ خرده جنايت هايتان را فهرست کنيد!
گام۴: فهرست ها را با هم مقايسه کنيد! طول و عرض همين سه فهرست را که با هم مقايسه کنيد خودتان دست تان مي آيد که چه قدر بايد به دوز قدرشناسي تان اضافه کنيد. بهتر است به محتواي جاهايي که بايد بيشتر قدرشناس شويد توجه کنيد.

روش دوم: اصلاح باورهاي قدرناشناس
اين روش کمي پيچيده تر است. شما به غير از حافظه بايد روي باورهاي عميق تان کار کنيد. باورهايي که ممکن است از بچگي در شما به وجود آمده باشد و به اين راحتي نشود تغييرشان داد!
گام۱ . باورهاي قدرناشناس را رديف کنيد! کافي است قبل از هر چيز همه فکرهايي را که موقع قدرناشناسي به کله تان مي زند، رديف کنيد، فکرهايي مثل «نه اصلاً لازم نيست»، «وظيفه اش بوده»، «حالا دفعه ديگر» و...

گام ۲ . باورهاي قدرناشناس را دسته بندي کنيد! با توجه به علت هاي قدرناشناسي مي توانيد باورهايتان را به دسته هاي «باور به نياز نبودن قدرداني»، «باور به چاپلوسي بودن قدرداني» ، «باور به حقارت بودن قدرداني» و از اين قبيل دسته ها تقسيم کنيد. يادتان باشد معمولاً باورهاي قدرناشناسانه از همين چند دسته اند.
گام ۳ . باورهاي قدرشناسانه را جايگزين کنيد !حالا هر چه را که تا به حال در ذهن تان ساخته ايد بي خيال شويد و ببينيد اگر باورهايي مثل «قدرت بودن قدرشناسي»، «سالم بودن قدرشناسي» و از اين قبيل را جايگزين کنيد، نگاه تان به دنيا چه تغييري مي کند.
گام ۴ . رفتارتان را با باورتان هماهنگ کنيد! اگر باورتان تغيير نکرده است و هنوز قدر ناشناس ايد که هيچ اما اگر باورهاي تان قدرشناسانه شده اند دست به کار شويد و برويد همين الان از همسرتان تشکر کنيد!

از تو ممنونم
صبا - اگر پس از خواندن اين مطلب هنوز هم ياد نگرفته ايد که چطور از همسرتان تشکر کنيد، مجبوريم به شما يک تقلب برسانيم. شما مي توانيد همين حالا براي تشکر از همسرتان متن زير را براي او پيامک کنيد، يا اگر به اينترنت دسترسي داريد مي توانيد اين متن را برايش ايميل کنيد، اگر هيچ کدام از اين کارها را نمي توانيد انجام دهيد حداقل متن زير را با دستخط خودتان بنويسيد و به در يخچال بچسبانيد، مطمئنا همسر شما با ديدن آن خوشحال خواهد شد:

همسر عزيزم!
براي همه وقت هايي که مرا به خنده واداشتي
براي همه وقت هايي که به حر ف هايم گوش کردي
براي همه وقت هايي که به من شهامت و جرأت دادي
براي همه وقت هايي که با من شريک شدي
براي همه وقت هايي که با من به گردش آمدي
براي همه وقت هايي که خواستي در کنارم باشي
براي همه وقت هايي که به من اعتماد کردي
براي همه وقت هايي که مرا تحسين کردي
براي همه وقت هايي که باعث راحتي و آسايش من هستي
براي همه وقت هايي که گفتي "دوستت دارم"
براي همه وقت هايي که در فکر من بودي
براي همه وقت هايي که برايم شادي آوردي
براي همه وقت هايي که به تو احتياج داشتم و تو با من بودي
براي همه وقت هايي که دلتنگم بودي
براي همه وقت هايي که به من دلداري دادي
براي همه وقت هايي که در چشمانم نگريستي و صداي قلبم را شنيدي
به خاطرهمه اين ها از تو ممنونم ...
دوستت دارم