s.rozekabood
11-22-2013, 12:29 PM
http://www.beytoote.com/images/stories/economic/en1605.jpg
در ادامه شعرهایی زیبا از شاعر معاصر ایران سیدعلی صالحی از کتاب آوازهای کولیان اهوازی تقدیم مخاطبین عزیز میگردد.
خاموش
اگَرَم خدا بخواهد به هوای عشق کويش
شب و روز آسمان را بزنم گره به مويش
چو سيه شود شبانه چه هراسی ای مسافر
که شبق بميرد امشب همه از جلای رويش
سر و پا شکستهام بين که بهای تربت دل
همه دل اگر چه دريا، که يکی حباب رويش
به اميد سايه داری، سر و سجده سايهام شد
همه پيرهن بشويم، به نَمِ نسيم خويَش
تو چه خامشی به خانه، خبرت دهم خدا را
همه در سماع و چرخش زِهیِ هوای هويش
تو نگر که در دواير، همه هستی و زمانه
هم از ابتدای زادن، عجبا دَوَد به سويش
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff14.gif
شعرهای زیبا
سَحَر در فصل گل بوی تو آمد،
خيال بال و پَر سوی تو آمد.
در اين جمع مبارکْ جانِ مدهوش
به رقص در آب خواب روی تو آمد
مَه نو بسته گيسو، سوی دريا
هزاران موج شب موی تو آمد
در اين بُنبستِ باد و بيمِ ديرين
جهان هر سو که ديد روی تو آمد
مگر از آبرو کو مانده نامی
که آب و روی دل، جوی تو آمد
همه خوبان نشستند صف در آواز
به وقتی که گُلِ خوی تو آمد
دف و تار و سهتارِ صوت اَعلی،
همه هر سو سَحَر هوی تو آمد
از اين صد سلسله مجنونِ عاشق
نه من تنها که رو سوی تو آمد
دو صد ناگفته از ميدان بازی
که در چوگانِ گُل گوی تو آمد
بگو ای سرورِ سادات عاشق
که بختِ شعر تَر سوی تو آمد
در ادامه شعرهایی زیبا از شاعر معاصر ایران سیدعلی صالحی از کتاب آوازهای کولیان اهوازی تقدیم مخاطبین عزیز میگردد.
خاموش
اگَرَم خدا بخواهد به هوای عشق کويش
شب و روز آسمان را بزنم گره به مويش
چو سيه شود شبانه چه هراسی ای مسافر
که شبق بميرد امشب همه از جلای رويش
سر و پا شکستهام بين که بهای تربت دل
همه دل اگر چه دريا، که يکی حباب رويش
به اميد سايه داری، سر و سجده سايهام شد
همه پيرهن بشويم، به نَمِ نسيم خويَش
تو چه خامشی به خانه، خبرت دهم خدا را
همه در سماع و چرخش زِهیِ هوای هويش
تو نگر که در دواير، همه هستی و زمانه
هم از ابتدای زادن، عجبا دَوَد به سويش
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff14.gif
شعرهای زیبا
سَحَر در فصل گل بوی تو آمد،
خيال بال و پَر سوی تو آمد.
در اين جمع مبارکْ جانِ مدهوش
به رقص در آب خواب روی تو آمد
مَه نو بسته گيسو، سوی دريا
هزاران موج شب موی تو آمد
در اين بُنبستِ باد و بيمِ ديرين
جهان هر سو که ديد روی تو آمد
مگر از آبرو کو مانده نامی
که آب و روی دل، جوی تو آمد
همه خوبان نشستند صف در آواز
به وقتی که گُلِ خوی تو آمد
دف و تار و سهتارِ صوت اَعلی،
همه هر سو سَحَر هوی تو آمد
از اين صد سلسله مجنونِ عاشق
نه من تنها که رو سوی تو آمد
دو صد ناگفته از ميدان بازی
که در چوگانِ گُل گوی تو آمد
بگو ای سرورِ سادات عاشق
که بختِ شعر تَر سوی تو آمد