PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شیرازشناسی و تاريخچه شهرشيراز



sorna
03-11-2010, 11:16 PM
نگاهي کوتاه به شهر زیبای شيراز
نگين درخشان فرهنگ و تمدن ايران زمين و يكي اززيباترين و نام دارترين مناطق ايران است. شيراز با سابقه تاريخي منحصر به فرد خودمجموعه*اي از تمدن باستاني جهان را در برداشته، وارث تمدن اقليم پارس و نشانه اي ازهويت باستاني و سهم بسيار ارزشمند ايران در تمدن و فرهنگ جهان است. شيراز با موقعيتخاص جغرافيايي خود كه سه فصل از فصل هاي سال، هوايي بهاري دارد؛ سرزمين شعر و شاعرينيز هست و دو مرواريد بزرگ ادبيات جهان ( سعدي و حافظ) زادگاه اين سرزمين هستند وآرامگاه آن ها محفل هنردوستان است. شيراز با مناطق اطراف آن يعني تخت جمشيد، نقشرستم و شهرهاي ديرينه يكي از قديمي ترين مجموعه هاي تمدني جهان است و آثار تاريخياطراف آن كه از عظيم ترين آثار باقي مانده در جهان است به تمدن كهن ايران، اعتباريخاص داده است.آثار پرافتخار زمان هخامنشي ها و ساساني*ها، نمايش*گر ذوق*حجاري،معماري،كاشي*كاري ، نقاشي و مجسمه سازي مردم فارس پيش از اسلام است. بعد از اسلامنيز فارس ها به خصوص مردم شيراز به شيوه ديرين خود، در كسب هنر و آفريدن صنايع دستيكوشش فراوان به کار برده اند و در اين راه بسيار موفق عمل کرده اند. هنرمندانشيرازي در تاريخ هنر ايران در خط و تذهيب، جلوه سازي و گل و بوته سازي،معماري و گچبري، خاتم سازي و نقره كاري، ابريشم دوزي، قالي*بافي و منبت كاري از نام داران وسرآمد هاي اين هنر به شمار مي*رفته*اند. امروزه نيز اين منطقه به لحاظ صنايع دستيبسيار قوي عمل مي کند و خاتم كاري، منبت کاري، معرق کاري، قالي بافي، پارچه بافي،نقره كاري، مسگري و بافت گليم هاي زيبا از مهم ترين صنايع دستي شهرستان شيراز محسوبمي شود.
بافت قالي در شهرستان شيراز از سابقه اي طولاني برخورداراست. در تجارتفرش، تمام قالي هاي ناحيه فارس (جنوب غربي ايران) را تحت عنوان قالي شيراز نام ميبرند که به طور کامل در صنايع دستي استان فارس توضيح داده شده است. بخشي از فرشينههاي خمسه هم که به شيرازي معروفند، از نظر جنس متوسط است و به جز بافندگان خمسه،بافندگان روستاهاي غير عشايري نيز آن را مي بافند. اين بافته ها نيزبه نام قاليچههاي شيرازي مشهورهستند و به کشورهاي ديگر نيز صادر مي شوند.
پارچه*هاي ابريشمي،نخي و پشمي شيراز و ظروف مسي و نقره كاري اين منطقه نيز از شهرت به سزايي برخورداربوده و گليم بافي هم در اين ناحيه شهرت زيادي دارد. صنايع دستي شهرستان شيراز ازجمله صادرات اين شهرستان به شمار مي آيد. خاتم کاري مهم ترين و مشهور ترين صنعتدستي شهرستان شيراز است. خاتم کاري يکي از هنرهاي با ارزشي است که در شرق وجود داردو مهم ترين صنعت دستي فارسي است که بهترين نوع آن در شيراز توليد مي *شود. از گذشتهخاتم سازي اطلاع زيادي در دست نيست، زيرا مواد اوليه خاتم بيش تر چسب و چوب است واين دو ماده بر اثر مرور زمان از بين مي روند. با اين همه در مکان هايي که از نظرمردم جنبه تقدس داشته، به خاتم هايي بر مي خوريم که قدمت دويست تا سيصد ساله دارند. تصور مي شود هنر خاتم سازي براي اولين بار در شهر شيراز به وجود آمده و مركزاصليخاتم كاري در شيراز باشد. شايد بهترين نمونه اين هنر درعصر حاضر، ميز خاتمي است کهدر نمايشگاه جهاني بروکسل (سال 1958) مدال طلا را نصيب خود کرد.
کهن ترين نمونه خاتم که در دست است متعلق به دوره صفويه اين اثرمربوط به بقعه شاه نعمت الله ولي در ماهان کرمان است. در خاتم كاري هايشيراز بيش تر گل هاي كوچک و ستاره هاي درخشاني كه از مواد مختلف تركيب يافته اند،ديده مي شود.( قطعات كوچک منظمي از ني، مس، قلع، چوب، عاج بريده و آن ها را رويسطحي كه قبلا سريشم زده اند، مي چسبانند.) خاتم كاري بيش تر در روي رحل و صندوقچههاي كوچک و جعبه هاي آرايش صورت مي گيرد و نيز ممكن است به موجب سفارش، اشياء بزرگتر از قبيل ميز و صندلي و غيره را نيز خاتم كاري نمايند. درخاتم هاي گران قيمت قسمتهاي فلزي خاتم از طلا يا نقره تشکيل مي شود و به جاي استخوان در ساخت آن ها عاج بهکار مي رود. مرغوب ترين نوع خاتم، نوعي است که پره وارو ناميده مي شود و نوع ديگريهم هست که به سيم دار مشهور است. چوب، فلز، استخوان و رنگ سبز، مواد و مصالح خاتمسازي را تشکيل مي دهند. انواع وسايل و ابزار اين رشته عبارتند از: رنده که پشت خاتمرا بسيار ظريف مي تراشد، تنگ هاي گوناگون نظير تنگ مثلث سابي، سيم سابي، پره ساب،گل ساب و توگلو ساب، اره، اره سرقطع کن که سر چوب ها يا گل خاتم را قطع مي کند،سوهان که انواع مختلف دارد، پرگار، گونيا، چکش، گاز انبر، مغاز و پرس.
منبتکاري از صنايع و هنرهاي دستي شيراز است. واژه منبت به معناي کنده کاري روي چوب استکه سابقه اي ديرينه در شهرستان شيراز دارد. شايد بتوان آغاز تاريخ منبت کاري رازماني دانست که انسان نخستين بار با ابزاري برنده چوبي را تراشيده است. مهم ترينماده اي که روي آن منبت کاري مي کنند چوب است. چوب منبت کاري بايد محکم و بدون گرهباشدو براي اين منظور از چوب هاي آبنوس، فوفل، بقم، شمشاد، عناب و گردو استفاده ميشود. شناخت راه چوب يکي از مهم ترين اصول کار است و عاج، صدف و استخوان از ديگرمصالح مورد استفاده در هنر منبت کاري است.
معرق کاري يکي ديگر از صنايع روي چوبو با اهميت شيرازي هاست که شيوه جديد آن، پديده تازه اي در ايران است و عمري پنجاهساله دارد. معرق در اصل بر تکه هاي ريزي از کاشي اطلاق مي شود که در کنار هم چيدهمي شوند و فرم هاي مختلفي را تشکيل مي دهند. اين نوع کاشي براي تزيين داخل و خارجگنبدها و سردر مساجد به کار مي رفته است. معرق کاري در قرن ششم هجري يعني در دورهسلجوقيان به سمت کمال رفت و متداول شد. در شيوه تازه معرق روي چوب که به تازگي ازمنبت کاري جدا شده، طرح مورد نظر روي چوب زده مي شود و به وسيله مغار خالي شده و بهجاي آن تکه هايي به همان اندازه از چوب هاي مختلف يا عاج، جاگذاري مي شود. پس از بهوجود آمدن اره مويي هاي بسيار باريک، معرق روي چوب وارد مرحله جديدي شد و هنري باظرافت و اعجاب آور به وجود آمد. در اين مرحله جديد با قرار دادن قطعات مختلف ازقبيل صدف، عاج، استخوان، فلز و چوب هاي مختلف رنگي در کنار يکديگر، معرق ايجاد ميشود. معرق کاري هاي شيراز از جمله صنايع دستي صادراتي اين شهرستان به شمار ميآيند
ايلات عمده اي در بخش هاي تابعه اين شهرستان به زندگيكوچ نشيني مشغول هستند. ايل قشقايي در محدوده شمال و شمال غربي شيراز رفت و *آمد ميكنند و طوايف عمده آن كشكولي دره شوري، شش بلوكي، قراچه اي فارسيمدان، عمله و لبومحمدي هستند. اين ايل در حال حاضر اهميت و نفوذ سابق خود را از دست داده و دارايايلخان نيست. ايلات خمسه نيز بيش*تر در قسمت هاي خاوري و جنوب خاوري شيراز رفت وآمد مي كنند و شامل 5 ايل هستند به نام هاي اينانلو، بهارلو، عرب، نفر و باصري. مردم شهرستان شيراز آريايي نژاد بوده و اهالي اين شهرستان داراي زبان فارسي با گويشويژه شيرازي هستند كه به زبان فارسي اصيل نزديک*تر است. تقريبا 97 درصد شهرستانشيراز مسلمان و شيعه مذهب بوده و 3 درصد ديگر را نيز ساير اديان تشكيل مي*دهند.
جاذبه هاي تاريخي متعدد که در گوشه و کنار اين شهرستان پراکنده شده اند، نشاناز اهميت و عظمت اين منطقه در دوره هاي باستاني، اسلامي و معاصر دارند. آرامگاهکوروش کبير که در دشتي پهناور قرار گرفته و از سنگ هاي سفيد رنگ ساخته شده و قدمتآن به دوره هخامنشيان مي رسد، مسجد جامع عتيق که از كهن ترين مسجد هاي استان فارس وشهرستان شيراز است و قدمت آن به دوره هاي اوليه اسلام مي رسد، مسجد وکيل که ازشاهكارها و آثار پر ارزش دوره زنديه است و دروازه قرآن که از شهرتي جهاني برخورداراست، نمونه هايي از آثار دوره هاي مختلف در شهرستان شيراز به شمار مي*آيند.
بازار وكيل شيراز که داراي ويژگي هاي خاص و زيبايي خيره کننده*اي است به همراهباغ هاي مشهوري چون باغ عفيف آباد (باغ گلشن) و باغ ارم* که از مشهور ترين باغ هايايران در جهان است، در اين شهرستان واقع شده*اند. نارنجستان قوام از ديگر بناهايارزشمند منطقه است که در آن اثر هفت هنر ايراني، (گچ بري، نقاشي سنتي، آينه كاري،آجركاري، سنگ تراشي، معرق كاري و منبت كاري) قابل مشاهده است. شهرستان شيراز ازطبيعت بسيارغني، جذاب و ديدني نيز برخوردار است و وجود جاذبه هايي چون تنگ بوان باطبيعت زيباي پيرامونش، پارک ها و گردش*گاه هاي طبيعي چون گردش*گاه ميان كتل کهزيستگاه گوزن زرد ايراني است، درياچه هاي زيبايي چون درياچه پريشان، چشمه هاي متعددچون چشمه رچي، دره هاي سر سبز و ... سبب شده اند که اين شهرستان توانمندي هاي قابلتوجهي را در زمينه جاذبه هاي طبيعي داشته باشد و همراه با جاذبه هاي منحصر به فردتاريخي خود، همواره پذيراي طبيعت دوستان و ايرانگردان باشد.

sorna
03-11-2010, 11:18 PM
شيراز، نامي خيال انگيز

در افسانه ها آمده است كه شيراز فرزند تهمورس (از پادشاهان سلسله پيشداديان) شهر شيراز را تأسيس كرد و نام خود را بدان بخشيد. به روايتي ديگر، نام اين ديار، "شهرراز" بوده كه به اختصار شهر از و شيراز خوانده شده است.
در حالي كه بر اساس تحقيقات "تدسكو" شيراز به معناي مركز انگور خوب است، "ابن حوقل"، جغرافي دان مسلمان قرن چهارم هجري، علت نامگذاري شيراز شباهت اين سرزمين به اندرون شير مي داند، چرا كه به قول او عموما" خواربار نواحي ديگر بدانجا حمل مي شد و از آنجا چيزي به جايي نمي بردند. و بالاخره بنا به نوشته كتاب "صورالاقاليم"، از جهت وجود دام هاي بسيار در دشت شيراز، آنجا را "شيرساز" ناميده اند.
باري، بيش از هر چيز نام زيبا و سحرانگيز شيراز كه واژه اي فارسي است، بهترين گواه بر اين باور است كه برخلاف پندار پاره اي از جغرافي دانان مسلمان، تأسيس اين شهر به قرن ها قبل از ورود اسلام به ايران باز مي گردد، شيراز، هم اكنون نيز در محل تقاطع مهمترين راه هاي ارتباطي شمال به جنوب و شرق به غرب كشور است و اين موقعيت در ادوار قبل از اسلام شاخص تر بوده، چرا كه در عهد هخامنشيان، شيراز بر سر راه شوش (پايتخت هخامنشي) به تخت جمشيد و پاسارگاد بوده و در عهد ساسانيان راه ارتباطي شهرهاي بسيار مهمي چون بيشابور و گور با استخر، از جلگه شيراز مي گذشت. در نتيجه مسلم است كه چنين محل حاصلخيز و خوش آب و هوايي كه در تقاطع مسيرهاي مهمي كه برشمرده شد، قرار داشته، هرگز خالي از آبادي و سكنه نبوده است. وجود آثار قديمي مانند قصر ابونصر در حوالي شيراز كه قدمت آن به دوره اشكانيان مي رسد و نقوش برجسته برم دلك، (در چندكيلومتري شرق قصر ابونصر) كه از آثار دوره ساساني است و قلعه بزرگ بندر (فهندر، پهندر، قهندز، كهندژ) در سمت شرق تنگ سعدي و چند نقش برجسته در دهكده گويم در چهار فرسنگي شمال غرب شيراز و همچنين پيدا شدن سكه هايي در ضمن حفاري هاي قصر ابونصر، كه بر آنها با خط پهلوي نام شيراز نقش بسته است، جملگي بر وجود شهر يا بلوكي به نام شيراز، در همين محل در دوران قبل از اسلام دلالت دارد.
علاوه بر آنچه گفته شد، كاوش هاي باستان شناسي در تخت جمشيد، به سرپرستي كامرون در سال 1314 ه.ش، به پيدايش خشت نبشته هايي انجاميد كه بر روي چند فقره از آنها نام شيراز مشخص بود. بدين ترتيب مي توان احتمال داد، اين وادي كه در عهد رونق تخت جمشيد، آبادي كوچكي بيش نبوده است، بعد از انهدام پايتخت هخامنشيان، سمندروار از دل خاكستر آن ديار برپا خاسته است.
آخرين كلام اين كه در اشعاري از شاهنامه فردوسي، استاد حماسه سراي طوسي، به مناسبت هايي از شيراز ياد شده، مثلاً راجع به شيراز در عهد كيانيان آمده است:
دوهفته در اين نيز بخشيد مرد
سوم هفته آهنگ شيراز كرد
هيونان فرستاد چندي ز ري
سوي پارس، نزديك كاوس كي
و در مورد شيراز، در روزگار اشكانيان، چنين مطالبي ذكر شده است:
چو بنشست بهرام زاشكانيان
ببخشيد گنجي به ارزانيان
... ورا بود شيراز تا اصفهان
كه داننده اي خواندش مرزمهان
و بالاخره اينكه در عهد پيروز و قباد ساساني، سپهبد ايران، "سوفراي" از اهالي شهر شيراز بود
... بدان كار شايسته شه "سوفراي"
يكي پايه ور بود و پاكيزه راي
جهان ديده از شهر شيراز بود
سپهبد دل و گردن افراز بود
استخري در كتاب مسالك و ممالك كه در نيمه اول قرن چهارم هجري تأليف شده است، راجع به آثار و بقاياي فرهنگي قبل از اسلام، در شيراز مي گويد:
شيراز قلعه اي به نام شاه موبد دارد. وي همچنين از دو آتشكده به نام هاي كارستان و هرمز در آن سرزمين ياد مي كند.
باري در مجموع گفتار استخري كه شيراز سيزده ناحيه (طسوج) دارد كه در هر كدام از آنها قراء و كشتزارهايي موجود است كه متصل به هم قرار گرفته اند. و نيز نظر ابن بلخي كه در روزگار ملوك فرس، شيراز ناحيتي بود و حصاري چند بر زمين، مي تواند روشنگر قدمت شيراز، به عنوان يك سرزمين مسكون آباد (و نه يك شهر بزرگ) باشد..

sorna
03-11-2010, 11:23 PM
مشخصات جغرافيايي و جمعیت شهر شيراز

شهر شيراز از شمال به شهرستان آباده، از جنوب به شهرستان فيروزآباد، از شرق به شهرستان استهبان و از غرب به شهرستان كازرون محدود مي*شود. رودخانه هاي كر، شش پير، و قره *آغاج از مهم ترين رودخانه*هاي منطقه هستند و به طور كلي شهرستان شيراز صرف نظر از جلگه هاي شيراز، مرودشت و كربال يك منطقه كوهستاني به شمار مي رود. آب و هواي منطقه معتدل و متمايل به گرم است. شهر شيراز مركز شهرستان درطول جغرافيايي 52 درجه و 32 دقيقه و عرض جغرافيايي 29 درجه و 37 دقيقه و ارتفاع 1540 متري از سطح دريا واقع است.
در سرشماري سال 1375 جمعيت شهرستان شيراز 1،423،805 نفر برآورد شده است. راه هاي دسترسي به اين منطقه عبارتند از:
- راه شيراز – اصفهان به طول 484 كيلومتر
- راه شيراز – فسا به طول 168 كيلومتر
- راه شيراز – استهبان – ني ريز به طول 191 كيلومتر و تا استهبان به طول 230 كيلومتر
- راه شيراز – بوشهر به طول 225 كيلومتر
- راه شيراز – جهرم به طول 200 كيلومتر
- راه شيراز – نورآباد ممسني به طول 235 كيلومتر
- راه شيراز – اردكان به طول 95 كيلومتر
- راه شيراز – فيروزآباد به طول 120 كيلومتر
مركز شهرستان شيراز داراي فرودگاه بين المللي است

صنايع و معادن

شيراز از شهرهاي مهم ايران محسوب مي شود و صنايع كارخانه اي در آن پيشرفته و چشم گير مي باشد. انواع كارخانه هاي صنعتي از قبيل نفت ايران، كارخانه هاي تهيه لوله كشي نفت خام، پالايشگاه و پتروشيمي، كارخانجات توليد نخ،* كارخانه*هاي شير پاستوريزه، روغن نباتي،* پارچه بافي، جعبه سازي، شيشه سازي، كارخانجات ذوب فلزات، چاپخانه و كارخانه هاي توليد* آجر، سيمان، گچ،* موزاييک و ... از كارخانه هاي مهم شيراز به شمار مي روند. علاوه بر معادن نمک درياچه هاي شور، معادن سنگ و آهک اين شهرستان نيز نسبتا زياد است كه مهم ترين آن ها معادن احمد آباد، چنار زاهدان، فرهادخاني و چشمه تلخو در اطراف شيراز، و معادن سنگ سروستان و سنگ زرقان مي باشند كه در صنعت كاشي سازي وكاشي كاري اين شهرستان نقش عمده اي داشته*اند. بازرگاني در شهرستان شيراز از رونق چشم*گيري برخوردار است. از نظر اقتصادي شهرستان شيراز تقريبا خودكفا بوده و اساس اقتصاد آن بر كشاورزي، دام داري، كارگري، تجارت و صنايع دستي و فرش بافي استوار است. تجارت در اين شهرستان در محور شغلي عمده مردم بوده و صادرات آن را انواع محصولات كشاورزي از قبيل : گندم، جو، *بنشن،* تره بار، چغندرقند، و برنج و صنايع دستي از قبيل: خاتم كاري، منبت كاري، نقره آلات، گيوه، كلاه نمدي و قالي و محصولات كارخانه اي و صنعتي تشكيل مي دهد.

sorna
03-11-2010, 11:25 PM
شیراز تخت گاه سلیمان

شيراز اين شهر باستانی در طی گذشت ايام به القاب گوناگونی شهرت داشته و از آن جمله دارالملک، دارالعلم، ملک سليمان و ... اما شايد مشهورترين و قديمی ترين لقب شيراز همان ملک سليمان است و بدين خاطر بر بسياری از بناهای قديمی شهر همچون عمارات باغ نظر، سردربازار مشير، نارنجستان قوام و .... تصويرهايي از حضرت سليمان نقش شده است که معمولاً وی را بر تختی نشسته و در وسط مجلس نشان می دهد و عده ای از وزرا و تعدادی از ديوها گوش به فرمان او در اطرفش ايستاده اند و تعدادی از حيوانات وحشی و اهلی نيز در بين گلها و درختان و بدور حضرت سليمان ترسيم شده اند.
اما چرا شيراز به تختگاه سليمان مشهور شده است ؟
حضرت سليمان پسر داوود از پيامبران بنی اسرائيل بوده و بر طبق روايات مذهبی 700 سال عمر کرده است. سليمان بواسطه انگشتری که در دست داشته و اسم اعظم بر آن نقش شده بود و بر جن و انس فرمان می رانده، باد به فرمانش بوده و تخت سلطنتش را جابجا می کرده و جن و پری کارهای ساختمانيش را انجام می داده اند چنانکه قرآن در سوره سبا آيه 12 چنين می فرمايد :« وَ مِنَ الجِنِ مَنْ يَعَملَ بَيْنَ يَدَيْه بِاذن رَبه » يعنی : و از جن يک گروه آن بودند که پيش سليمان کار می کردند.
و درباره ساختمانهايي که سليمان ساخته است و در قصص الانبياء نيشابوری آمده است که :
ديوان را در کارها افکندند و آدميان و باد را تا عمارتها کردند ... و چنين گويند ميدانی بساخت دوازده فرسنگ .... و تختی فرمود از سيم چهار فرسنگ و کرسی فرمود از زر سرخ و بر آن تخت نهاد و در مجمل التواريخ و القصص در وصف شهر اسکندريه آمده است که : « همان جا قصر سليمان (ع) بوده است که ديوان از سنگ املس ساخته اند و چون در آن نگاه کنند صورت ابر و سبزی دريا پيدا شود و بر سان آئينه و بر آن نقطه ها ست رنگ رنگ و کس نداند که آن چه سنگ است و هر ستونی چندان است که مردی دست پيرامون آن در نتواند آورد » با توجه به اين توضيحات مردم ايران در ابتدای آشنايي با اسلام و از آنجا که با تاريخ گذشته شهر خود نيز آشنايي نداشتند و با مقايسه روايات مذهبی و قصه های اساطيری جمشيد را با سليمان يکی می پنداشتند و ساختمانهای عظيم بجا مانده از هخامنشيان را قصر سليمان يا مسجد سليمان می دانسته اند چرا که شباهت روايات مذهبی با آنچه از هخامنشيان باقی مانده است نيز به واقع زياد است مثلاً سنگهای تخت جمشيد سنگهای بزرگ و صيقلی است و تالار آئينه و يا کاخ تچر در تخت جمشيد بعد از 2500 سال هنوز هم کف پنجره های آن چنان صيقلی است که تصوير آنان را منعکس می کند. ستونهای کاخ آنچنان عظيم است که مردی نمی تواند بدور آن دست بياورد و سنگهای بکار رفته در مقبره کورش چنان عظيم است که به ذهن مردم آن روزگار حتماً به دست ديوان بر هم گذاشته شده بود و حيوانات افسانه ای حک شده بر درگاههای تخت جمشيد بنظر مردم آن زمان جز نقش ديو و پری چيز ديگری نيست چنانکه ابن موقل در قرن چهارم هجری در حين بازديد از شهر استخر از بنای بزرگی بنام مسجد سليمان نام می برد. که همان مقبره کورش است و آنگاه می گويد در اخبار آمده است که سليمان بن داوود (ع) از طبريه بدانجا دريک روز صبح تا شام می رفت و آنگاه به عقيده عوام در مورد يکی بودن سليمان و جمشيد اشاره می کند که گروهی از عوام ايران که به تحقيق مطلب نمی پردازند چنين می پندارند هم که پيش از ضحاک بوده همان سليمان است و اين عقيده مردم از آن روزگار تا زمانی که کشفيات باستان شناسی حقيقت را روشن نموده همچنان پا بر جا بود و به همين علت طی سالها فارس و به طبع آن شيراز با تختگاه سليمان و يا ملک سليمان مترداف بوده است و اين مطلب را از خلال نوشته های مختلف به خوبی می توان ديد مثلاً صاحب تاريخ و صاف در رثای آبش خاتون او را وارث ملک سليمان خوانده و گفته است.
وارث ملک سليمان رفت در خاک ای دريغ کو سليمان تا بدان بلقيس خوش بگريستی

سعدی شيرازی نيز اين اقليم را تختگاه سليمان می داند و می فرمايد :

نه لايق ظلماتست بالله اين اقليم
که تختگاه سليمان بدست و حضرت راز


و هم او اتابکان فارس را وارث ملک سليمان می ناميده و اصولاً يکی از القاب رسمی سلغريان نيز همين بوده است نيز در ديباچه گلستان چنين می گويد :
« سلطان البر و البحر وارث ملک سليمان مظفر الدين ابی بکر بن سعد زنگی »
حافظ نيز در ديوانش به اين لقب اشاره می کند :
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بر بندم و تا ملک سليمان بروم
بعد از کيان به ملک سليمان نداند کس
اين سزا و اين خزانه و اين لشکر گردان
نقش خوارزم و خيال لب جيحون می بست
با هزاران گله از ملک سليمان می رفت


ابن زرکوب صاحب شيراز نامه نيز در ذکرنزول جلال الدين مسعود و هزيمت ملک اشرف از شيراز نوشته است :

سپاس و شکر خدا را که مهر فرخ بخت
خديمو مملکت آراشه غريب نواز
به سال هفتصد و چهل و با سه در تجمل و ناز
به تختگاه سليمان رسيد ديگر باز


و در جای ديگر می گويد که ملوک عجم و شهرياران ايران زمين هر سال يک نوبت در اين نقطه زمين آمدندی و گفتندی که صومعه سليمان در اين زمين بوده است که اين مطلب به احتمال زياد اشاره به برگزاری مراسم نوروز در تخت جمشيد و جمع شدن بزرگان ايران و جهان در اين نقطه دارد و هم او در وصف شيراز می سرايد :

در او يادگار بسی پادشا است
برود خمه های بی پارسا است
کلاه جهانگير و اقنوم داد
سرير سليمان و تخت قباد


همچنين در بعضی کتب نقل شده است که در حدود قرن هفتم هجری عده ای از عرفا و زهاد از بغداد به طرف شيراز حرکت کرده اند تا مسجد سليمان را زيارت کنند و برای زيارت آن ثوابهای فراوانی قائل می شده اند.

sorna
03-11-2010, 11:28 PM
قاجاریه در شیراز ( شعاع السلطنه)

بلوای تلگرافخانه شيخ الرئيس برای شعاع السلطنه
ملک منصور ميرزا دومين فرزند مظفرالدين شاه در 18 ربيع الثانی 1297 هـ.ق در شهر تبريز به دنيا آمد و در سال 1303در حالی که هنوز کودک 6 ساله بيش نبود بقول ابراهيم شيبانی صاحب کتاب منتخب التواريخ از روی شايستگی!!! لقب «شعاع السلطنه» گرفت و در سن يازده سالگی يعنی سال 1314 به حکومت گيلان و توالش منصوب شد و در همين سال روزنامه شرافت که قسمت اعظم آن به زندگينامه افراد حکومتی اختصاص دارد در شماره 4 خود درباره وی متملقانه می نويسد که: « از انواع فضائل و هنرهای گوناگون بهره و نصيبی وافی دارند خاصه در علوم عربيه و فنون رياضی و طبيعی و از شيمی و فيزيک و فن تاريخ و ساير معلومات عصر جديد از لسان فرانسه و انگليسی و صنعت عکاسی و فنون حربيه و قواعد عسکريه از پياده نظام و توپخانه که مدت هفت سال تمام در توپخانه مشغول مشق و تعليم بوده اند و کليه آداب فروسيت که در جمله اين علوم و فنون مقام والايشان اشهر و برتر از وصف و بيان است » هر چند معلوم نيست فردی که از 11 سالگی تا 17 سالگی خود را با مشق و تعليم توپخانه گذرانده است اين همه علوم و فنون ديگر را چگونه فرا گرفته است .
وی بالاخره در اواخر 1318 در سن 21 سالگی به حکمرانی فارس منصوب می شود و در روز چهار شنبه 27 ذيحجه همان سال در ميان استقبال عده زيادی از طرف دروازه اصفهان وارد شيراز می شود.
شعاع السلطنه از همان روزهای اول ورودش سعی می کند که کارها را خود بدست بگيرد و اولين حکمش اين بود که بيگلر بيگی همه روز از صبح بيايد در باغ حکومتی بنشيند و عصر برود چوب و فلک و زنجير خانه هم فقط به خود حکومت منحصر باشد و ديگر کسی حق چوب زدن و حبس کردن نداشته باشد. اين حکم در ظاهر به نفع مردم شهر بود. اما درحقيقت برای اين بود که همه حکومت و کارهای شهر در قدرت وی باشد و از نفوذ ديگران کم کند. ورود او با ماه محرم و ايام عزاداری سالار شهيدان مقارن می گردد و شعاع السلطنه عوام فريبانه در باغ حکومتی روضه خوانی و تعزيه به راه می اندازد و در همين حال بين شعاع السلطنه و محمدرضا خان قوام الملک به سبب مسائل مالی اختلاف در می گيرد و وی به قوام حکم می کند که با خانواده اش به عتبات برود و اختلاف تا آنجا پيش می رود که در روز پنجم محرم به بهانه ای سعی در دستگيری قوام می کنند. قوام نيز که از قبل پيش بينی چنين موضوعی را کرده بود با گروهی به شاهچراغ رفته بست می نشيند تفنگچيان وی نيز شاهچراغ، مسجد نو و همه مغازه های اطراف را محاصره می کنند از آن طرف حکومت نيز عده ای سرباز را با توپ و تفنگ به آن محل می فرستد. اين بلوا و آشوب چند روزی در شهر بر پا بود تا اينکه از تهران تلگرافی برای قوام می رسد و از او می خواهند که بعد از متفرق کردن مردم به طرف تهران حرکت کند و وی بناچار چنين می کند بعد از پايان گرفتن اين جريان، حکومت تا مدتی شبها عبور و مرور مردم را ممنوع می کند.
شعاع السلطنه باغ ارم را بعنوان ساختمان اندرونی و رشک بهشت را بعنوان بيرونی انتخاب می کند و در ميان ارگ کريمخانی نيز شروع به ساختن بنايی می نمايد و لی اکثر وقت خود را به شکار و تفريح در باغ های اطراف شهر و يا در عمارت باغ ارم و رشک بهشت می گذراند و فقط در هفته چند روزی را برای رسيدگی به کارها به شهر می آمد اما مردم از همه جهت در سختی و ناراحتی به سر می بردند و بخصوص از نظر پخت نان کمبود بسياری در شهر وجود داشت اما شعاع السلطنه بجای اينکه درصدد اصلاح اين وضع بر آيد حکم کرد که کشاورزان بايد گندم را با قيمت خرواری هفت تومان به حکومت بفروشند در صورتی که هر خروار گندم تا حمل به شهر برای کشاورزان 10 تومان مخارج داشت حکومت نيز قصد داشت اين گندم ها را خرواری 8 تومان به نانوايان بدهد تا اين ميان سودی عايدش گردد ولی همين حکم که بازور و اجبار نيز اجرا می شد باعث شد کمبود بيشتری در شهر بوجود آيد و نانوائی ها در شهر با ازدحام بيش از پيش مردم مواجه شدند و مردم بخاطر کمبود نان در مضيقه افتادند.
مردم و بخصوص زن ها هر جا که شعاع السلطنه را می ديدند لب به اعتراض می گشودند اما وی به جای تصميم صحيح در رفع اين مشکل فشار را بر نانواها می افزود بطوری که يک روز از دروازه اصفهان می گذشت جمعيت زيادی را در مقابل يک نانوائي ديد در همانجا نانوا را خواست و بخاطر اينکه نان بيشتری نپخته است حکم کرد تا جلو مردم گوش نانوا را بريدند و روزی ديگر حکم کرد که دست های نانوائی را با ميخ به ديوار کوبيدند و نانوای ديگری را که پيرمردی بود ريش تراشيدند و در بازار گرداندند و علاوه بر اينها به استاد خبازان گفته بود که همه دکان های نانوائی بايد به قدر کافی نان بپزند و الا تو را هم خواهم کشت و آقا کاکا استاد خبازان نيز به خاطر اين که حکم ظالمانه و نبودن گندم، شبانه به خوردن ترياک اقدام به خودکشی کرد و تعدادی از نانوايان هم از ترس مغازه ها را بستند و در سيد مير محمد بست نشستند.
افراد حکومت به هر ترتيب که می توانستند گندم و جوئی را که مردم کاشته بودند ضبط و در انبارهای ديوانی انبار می کردند بطوريکه قيمتيک من جو به يک قران رسيد و حتی يک من جو برای خوراک حيوانات در شهر پيدا نمی شد. مدتی بعد حکومت گندم هائی را که به زور از مردم با قيمت خرواری هفت تومان گرفته بود با قيمت خرواری 14 تومان به فروش رساند و اين باعث بالاتر رفتن قيمت ها شد.
کم کم که نارضايتی مردم در شهر بالا می گرفت شعاع السلطنه حکم کرد تا در بعضی جاهای شهر تاوه هائی را قرار دهند و نان زندی بپزند تا مثلاً مشکل نان حل شود که اين کار نيز چند روزی بيشتر نپائيد و تاوه ها را جمع کردند. نارضايتی علما و مردم تا آنجا بيشتر شد که علناً عليه حکومت حرف می زدند اما حاکمان شهر بجای حل مشکل به زور از مردم رضايت نامه جمع می کردند و به تهران می فرستادند. در اين ميان بين شعاع السلطنه و معتمد السلطنه وزير وی نيز اختلاف افتاد و باعث بهم ريختگی بيشتر کارهای شهر گرديد. يکی ديگر از عوامل مهمی که باعث نارضايتی مردم شد اين بود که شعاع السلطنه املاک مردم را بزور از آنان می گرفت و حتی دهاتی را که عده ای در زمان ناصر الدين شاه خريده بودند از آنان پس گرفت. اين وضعيت ادامه داشت تا بالاخره روز دوشنبه 27 ذيقعده مردمی که بجان آمده بودند تمام دکانها، بازارها و کاروانسراها را بستند و در مسجد نو، ميدان توپخانه و تلگرافخانه جمع شدند و با فريادهای ياعلی و شعارهای ما حاکم نمی خواهيم اعتراض خود را علنی کردند اين وضعيت تا دو روز بعد ادامه داشت تا اينکه عصر روز بيست و نهم تلگرافی از تهران رسيد که : حضرت والا شعاع السلطنه به جهت سفر اعليحضرت همايونی « مظفر الدين شاه » به فرنگستان لازم است معجلاً به تهران بياييد و قوام الملک معتمد السلطنه نايب الحکومه باشند تا حاکم معين شود و امر گرانی نان و غيره هم همه را قوام الملک درست کند. اما شعاع السلطنه دوباره سعی کرد با ايجاد دو دستگی بين دو گروه از مردم و علما اعتراض آنان را بشکست بکشاند که اين نيرنگ نيز با هوشياری مردم خنثی شد. در روز جمعه سوم مجدداً تلگرافی محرمانه به شعاع السلطنه رسيد که « فوراً حرکت کنيد ولی اگر يک نفر از مردم دماغش خون بيايد مسؤول دولتی خواهيد بود» با رسيدن اين تلگراف شعاع السلطنه شبانه از شهر بيرون رفت. اما مردم می گفتند تا زمانی که حاکم جديد از تهران نيايد و به وضع ما رسيدگی نکند از مسجد بيرون نخواهيم رفت. تا اينکه بالاخره عصر روز دوشنبه ششم ذی حجه معتمد السلطنه نماينده ای پيش علما فرستاد که من سند می دهم که تا دوشنبه آينده نان را برای مردم ارزان کنم و علما نيز قبول کرده سندی از او گرفتند که تا هفته بعد نان تنوری را يک من 4 عباسی و نان سنگک يک من هفت صد دينار و نان تاوه ای يک من ده شاهی به مردم بدهند و با گرفتن اين سند مردم از مسجد بيرون آمدند و متفرق شدند اما آدم های شعاع السلطنه تا روزهای بعد نيز سعی به آشوب کشيدن شهر می کردند و خود وی نيز بيش از سی هزار تومان نيز بابت ساختمان واقع در ارگ به گچ کوب و آجر پز بدهکار بود که با رفتنش از شهر هيچ کدام را پرداخت نکرد.
شعاع السلطنه بعد از عزل از حکومت شيراز در سال 1320 هـ.ق مدتی در تهران رئيس ديوانخانه بود و در اين سالها که دوران اوج گيری نهضت مشروطه نيز بود به خاطر رقابتی که با محمد علی ميرزا وليعهد داشت خيال پادشاهی را در سر می پروراند اما بعد از تاجگذاری محمدعلی شاه با خوی خود کامگی که در همه خاندان قاجار بود هر دو بنای مخالفت با مشروطه را گذاردند و حتی محمد علی شاه سعی کرد با کمک شعاع السلطنه از دکتر اعلم الدوله پزشک مخصوص مظفر الدين شاه نامه ای را بگيرد مبنی بر اينکه شاه هنگام نوشتن فرمان مشروطيت از سلامت کافی برخوردار نبوده و فرمان مشروطه ارزشی ندارد اما باخودداری اعلم الدوله، در اين کار نيز ناموفق ماندند و بالاخره شعاع السلطنه در کنار محمدعلی شاه مخلوع بارها سعی کرد به تهران حمله کند و مشروطيت را از بين ببرد که به گواهی تاريخ در کار خود شکست خوردند

sorna
03-11-2010, 11:42 PM
ویژگی ها و جایگاه اقلیمی شیراز

شهرستان شيراز با مختصات جغرافيايي 52.33 طول شرقي و 29.36 عرض شمالي در ارتفاع بيش از 1500 متر از سطح دريا با وسعتي معادل 10688.8 كيلومتر مربع، تقريباً در مركز استان فارس قرار دارد. در شمال شهرستان شيراز، شهرستان هاي مرودشت و سپيدان واقع اند و در جنوب آن شهرستان هاي فيروزآباد و جهرم قرار گرفته اند. شهرستان هاي ني ريز، استهبان و فسا در شرق شهرستان شيراز و شهرستان كازرون در غرب آن شهرستان قرار دارند.
شهرستان شيراز شامل 6 بخش، 5 شهر و 21 دهستان است و جمعيت آن بالغ بر 1263244 نفر است. بخش هاي شهرستان شيراز عبارتند از : بخش مركزي، بخش زرقان، بخش كربال، بخش كوار و بخش ارژن.
بخش مركزي، شامل شهر قديمي شيراز و حومه آن است. دست خضر، قصر ابونصر، برم دلك، و گويم از مهمترين حومه هاي شيراز هستند. درياچه مهارلو نيز به فاصله كمي از اين شهر قرار گرفته است.
جلگه خرم و باصفاي شيراز به شكل مستطيلي با طول تقريبي 40 كيلومتر و عرض نزديك به 15 كيلومتر است و امتداد آن شرقي-غربي است. شيب اين جلگه، از طرف مغرب به سوي مشرق است و به همين جهت در قسمت غربي آن منابع، چشمه ها و قنات هاي متعددي است كه اين جلگه را سيراب مي سازند. آب هاي زائد و سيلاب هاي كوه هاي اطراف شيراز، در آخرين قسمت شرقي جلگه جمع شده و به صورت درياچه اي در آمده است كه درياچه "مهارلو" يا "نمك" ناميده مي شود. اين درياچه به ابعاد تقريبي 6×10 كيلومتر در 24 كيلومتري مشرق شيراز واقع است و آب آن فوق العاده شور است. در كتاب هاي جغرافيايي قديمي نام اين درياچه را "جنكال" ذكر كرده اند و در كتاب فارسنامه ابن بلخي "ماهلويه" خوانده شده است.
شيراز را كوه هاي نسبتاً بلندي به شكل حصار در بر گرفته كه از نظر جغرافيايي نظامي موقعيت مطلوبي به آن داده است. همچنين از زمان هاي دور، مناظر و دورنماهاي دل انگيز و غارهاي ساكت و سحرانگيز اين كوه ها براي صاحبدلان و عرفا، محلي بسيار مناسب بوده است. كوه هاي پيرامون شيراز عبارتند از:
كوه شمالي: اين كوه از كنار درياچه مهارلو (در مشرق) شروع و به كوه هاي قلات (در مغرب) مي پيوندند. سه شكاف، با نام هاي تنگ سعدي، تنگ الله اكبر و تنگ منصورآباد (تنگ كوشك بيچه) كوه شمالي را به چهار قسمت تقسيم كرده اند. آثار تاريخي متعددي مربوط به قبل و بعد از اسلام در اين كوه وجود دارد. در پشت كوه شمالي و در مقابل تنگ الله اكبر كوهي به نام بمو قرار دارد كه منبع چند چشمه و قنات، از جمله قنات ركن آباد و آب زنگي است.
كوه جنوبي: از نزديك كوه دراك شروع و در حوالي خفر پايان مي يابد.
كوه غربي: در مغرب جلگه شيراز كوه مستسقي (شامل كوه دراك، كوه برفي، با تنگ سرخ و كوه قلات) واقع است. علت نامگذاري اين كوه آن است كه از دور شبيه شخصي است كه به پشت دراز كشيده و شكمش مانند كسي كه به بيماري استسقا مبتلا است، برآمدگي زيادي دارد.
كوه شرقي: اين كوه كه بر درياچه مهارلو مشرف است ارتفاع چنداني ندارد. آب آشاميدني و زراعتي جلگه شيراز از رودهايي مانند كر، شش پير، قره باغ و قنات هايي مثل خيرات، ميري، رضاآباد، نهر اعظم (شامل چشمه جوشك و قنات هاي كريمخاني و ...) قنات ركن آباد، زنگي، چشمه سعدي و چشمه برم دلك و نيز چاه هاي عميق تأمين مي گردد. در ميان شهر شيراز بستر رودخانه اي قرار دارد كه در تابستان ها خشك است، اما در زمستان و اوايل بهار سيلاب جاري از كوه هاي شمال غربي و قلات و دراك را به درياچه مهارلو مي ريزد. نظر به اينكه در طرفين بستر اين رودخانه، به ويژه در قسمت بالا و غربي آن از قديم باغ ها و تاكستان هاي زيادي ايجاد شده، اين رودخانه را "خرم دره" نيز ناميده اند.

شيراز در منطقه معتدله شمالي قرار دارد و آب و هواي آن بري است، ولي به سبب ارتفاع زياد از سطح دريا از نقاط هم عرض خود، مانند كازرون و گناوه بسيار خنك تر است. بارندگي ان در فصول پاييز و زمستان و اوايل بهار است. از قديم جغرافي دانان، فارس را به دو بخش گرمسير و سردسير تقسيم كرده اند. ناحيه ميان اين دو بخش كه شامل شهرستان هاي شيراز، فسا، استهبان و ني ريز است از اعتدال كامل برخوردار است و داراي گياهان و محصولات متنوعي است. مثلاً در شيراز، ضمن اين كه درختان سردسيري مانند سيب و گلابي رشد خوبي دارد، مركبات نيز پرورش مي ياباد. به طور كلي لطافت هواي شيراز چنان است كه بيشتر ايام سال مي توان در هواي آزاد به سر برد.
خاك جلگه شيراز كه از رسوبات كوه هاي اطراف ايجاد شده، بسيار حاصلخيز است و زمين هاي اطراف شهر در تمام مواقع سال، در زير كشت و زرع است و همه گونه محصولات تابستاني و زمستاني چون گندم، جو، حبوبات، برنج، انواع سبزيجات، هندوانه، خربزه، طالبي و علوفه هايي چون شبدر و يونجه در آن به عمل مي آيد. خاك شيراز همچنين براي پرورش بسياري از انواع گل هاي تزييني مستعد است و بستان هاي شيراز به زيبايي نام آورند.
از مهمترين گياهان طبيعي كه در نواحي كوهستاني شهرستان شيراز مي رويند، گون (كه از آن صمغ كتيرا به دست مي آيد). و بادام كوهي (در اصطلاح محلي بخورك) را مي توان نام برد. شيرين بيان كه در اصطلاح محلي "مهك" ناميده مي شود، نيز از جمله گياهان دارويي است كه در دشت هاي شيراز مخصوصاً در اطراف جوي ها، به مقدار زياد يافت مي شود. همچنين علاوه بر انواع و اقسام گل ها و رياحين كه در فصول مختلف در شيراز مي رويند، گياهان طبيعي ديگري مانند شاه تره و گل گاوزبان در اين ناحيه وجود دارند كه در تهيه عرقيات سنتي به كار مي روند و چنانكه مي دانيم عرقيات شيراز از زمان هاي بسيار دور معروف بوده است.
باغ هاي نواحي ييلاقي و سردسير حومه شيراز، داراي انواع درختان سردسيري مانند سيب، گلابي، هلو، بادام، گردو و درختان سايه دار و زينتي، مانند چنار و كاج و سرو و بيد است و در سمت شرق و شمال كه داراي هواي ملايمتري است، مركبات پرورشمي يابد

sorna
03-11-2010, 11:48 PM
شیراز از دیدگاه جهانگردان

فارس بزرگترين استان ايران و زيباترين و زرخيزترين آن ها است. شهرت اين استان بر اساس نامش است که به تمام کشور داده شده و نيز آب و هوای خوب و آثار باستانی و شهرهايش که در زيبايي شهرت دارند و مردان نامداری که از آن برخاسته اند. در چند فرسنگی شيراز که به راستی می توان آن را بهشت روی زمين دانست ويرانه های شگفت انگيز تخت جمشيد قرار دارد.
سفرنامه گاسپاردروويل 1819. م

شيراز در طول ساليان دراز عمر خود مهمانان فراوانی را پذيرا شده است و شيرازيان که در جهان به مهمان نوازی شهره اند هميشه در فراهم آوردن وسايل آسايش مهمانانشان کوشيده اند و از اين رو شايد در بيش از صدها سفرنامه تاريخی مطالب فراوانی در مورد شيراز و شيرازيان می توان يافت که گزيده ای از اين مطالب را تقديم حضورتان می کنيم.

شيراز مرکز حکومت فارس است. شيراز در گذشته يکی از زيباترين و دلپذيرترين شهرهای ايران بوده است. ولی امروز چندان چيزی از آن باقی نمانده است از آن جهت شهرت يافته که زادگاه سعدی و حافظ است و کنار قبور اين دو شاعر کلبه چوبی کوچکی قرار دارد که در آن مجموعه ای عالی از آثارشان گردآوری شده است. شيراز چندين بار اقامتگاه شاهان بوده از جمله کريم خان زند دربار خود را در آن جا مستقر نموده بود. کريم خان شيراز را به صورت زيبايي در آورده بود و استحکامات خوبی داشت اما آغا محمدخان بيدادگر پس از آن که شهر را تسخير نمود آن را منهدم ساخت به طوری که امروز وضع شهر با آنچه شعرا در وصف آن گفته اند قابل شناسايی نمی باشد.
سفر نامه گاسپار دروويل 1819. م

نجيب زاده ای اسپانيولی به نام « دن گارسياد سيلوايه فيگوه را » در سال 1614 . م همزمان با پادشاهی شاه عباس صفوی و به فرمان فيليپ سوم پادشاه اسپانيا به ايران می آيد و در راه سفر خود به اصفهان به شهر لار وارد می شود و حاکم لار با چهارصد سوار و با ساز و دهل به استقبال او می آيند و اما هنگام ورود به شيراز حاکم شهر استقبال با شکوه تری از او می کند دن گارسيا در سفر نامه خود شيراز را به زيبايي والنسيا و قرطبه تشبيه می کند و می گويد باغهای اطراف آن فوق العاده زيباست و در ادامه سفر خود به سمت اصفهان از تخت جمشيد نيز بازديد می کند و اين ويرانه ها اعجاب او را بر می انگيزد و با دقت و علاقه مندی زيادی به وصف جزئيات آنها می پردازد به عقيده دن گارسيا اين ويرانه های با عظمت با شکوهتر از اهرام مصر و زيباتر از معابد يونان است و می گويد : « در اينجا هنر و عظمت به وحدتی هميشگی رسيده است » و حتی در توصيف اصفهان می گويد باغات اطراف شهر زيبا بود ولی به پای باغهای شيراز نمی رسيد.
ايران از ديد سياحان اروپايي ص 190

نوشته دکتر حسن حوادی

اگر يک پادشاه سزاوار نامی بزرگ باشد کريم خان می تواند ادعا کند که اين عنوان را به خود اختصاص داده است اين پادشاه بزرگ پس از آنکه قدرت را به دست گرفت تمام هم و غم خود را به آبادانی شيراز معطوف نمود و از طرفی نيز با ابداع و تدوين قوانين تازه در جهت رفاه و بهبود مردم سرزمين ايران اقداماتی به عمل می آورد. او چند قصر در شيراز و حومه آن احداث کرد. مساجد و بقاع متبرکه را تعمير و مرمت کرد و با ايجاد شاهراه ها، شيراز را به ديگر نواحی اطراف مرتبط نمود و کاروانسراهای مخروبه را دوباره بازسازی کرد او همچنين ترتيبی اتخاذ کرد تا تمام تجار و بازرگانان و مسافرين در قلمرو ايران بتوانند آزادانه فعاليت و رفت و آمد نمايند. کريم خان در قلمرو فرمان روايي خود بزرگوار و آزاد انديش بود و در خلال زمامداريش چندين ساختمان به منظور تاسيسات صنعتی جهت اشتغال به کار بيکاران و محرومين ايجاد نمود او حتی نسبت به کسانی که چند بار به جانش سوء قصد کردند عفو و بخشش نشان داد و با اينکه دوستان و درباريانش به شدت طالب مجازات آنها بودند ولی کريم خان نسبت به آنها نرمی و ملايمت نشان می داد. او از توسعه و گسترش تجارت و بازرگانی حمايت می کرد و از اين طريق به افزايش ثروت و رفاه مردم کشورش کمک می نمود. هرگز ديده نشده بود که بحثی از کريم خان به ميان آيد و مردم شيراز برای شادی روح او طلب آمرزش و مغفرت ننمايند يا اشکشان جاری نگردد. از زمان مرگ کريم خان تا کنون سه سال می گذرد ولی مردم هنوز خاطره او را گرامی می دارند. من اين مطالب را از سرداران سپاه و ديگر افرادی که باوی حشر و نشر داشتند شنيده ام .
سفرنامه ويليام فرانکلين 1787 . م

سرهارفورد جونز بريج آخرين ملاقات خود را با لفطعلی خان زند که در سال 1791 . م انجام گرفته اين چنين شرح می دهد :
افتخار يافتم که در يک چادر ژنده و محقر همراه با وی روی يک نمد بنشينم. تقوا و عزت نفسش او را در نزد رعايا و زير دستانش عزيز و محترم تر می ساخت. شجاعت و پايمردی و خويشتن داری که در هنگام بلا و بدبختی از خود نشان می داد مضمون تصنيف و ترانه هايی است که تا زبان فارسی زنده است ممکن است باقی بماند. در دوران عزت و کامکاری، جوانمرد و خوش برخورد بوده ودر ايام مصيبت و بدبختی به اندازه ای بزرگوار و با شکوه بود، که طبيعت بشری کمتر قادر به تحمل آن خواهد بود. چنين موجود ارزشمندی که مايه اميد و آرزو و مباهات کشورش بود به وسيله خيانت شخص پستی که به غلط مورد اعتمادش بود « ابراهيم خان کلانتر » گرفتار شد ... اگر تمام اين ها تقدير و مشيت الهی است ما نمی توانيم در محکمه خداوند دادخواهی نمائيم ولی اجازه داريم آن را به ديده عبرت بنگريم .

شيراز دارای شش دروازه است ولی کوچه های شهر به قدری تنگ و باريک است که هنگامی که الاغی با محموله ای از چوب عبور می کند راه عبور سواره را مسدود می نمايد ولی من هيچگاه اشعار حافظ را فراموش نمی کنم که می گويد:
شيراز وآب رکنی آن باد خوش نسيم
عيبش مکن که خال رخ هفت کشور است


مسافرينی که قبل از ويرانی و حمله آغا محمدخان از شيراز ديدن کرده اند هيچ کدام از آثار و بناهای مجلل شيراز سخنی نمی گويند هربرت «Herbeert » که همراه توماس شرلی « Thomas sherley » به شيراز سفر کرده بود می گويد که مساحت شيراز در حدود هشت يا نه مايل است و پانزده مسجد درآن وجود دارد که در يکی از مساجد آن دو مناره بلند به چشم می خورد. دکتر فرير «Fryer » می نويسد شيراز دارای چند بازار چه زيبا می باشد. بازار وکيل با آجر ساخته شده و در نوع خود يکی از بهترين شاهکارهای زمان خويش به حساب می آيد. يک گروه محافظ شبانه از بازار حراست می نمايد و هر کالائی جای جداگانه ای مخصوص به خود را دارد که مشتری برای تهيه و خريد آن می داند به کدام قسمت مراجعه نمايد نمای خارجی مسجد جامع شهر نيز بسيار زيباست و معمولاً مانند سايرعمارات و بناهای شرقی آياتی با خظ عربی بر روی آن نوشته شده است. شهر شيراز به چندين محله تقسيم می شود و هر محله به وسيله يک نفر کدخدا اداره می شود که حقوقی از اين بابت دريافت نمی نمايد. کدخدا در باره مسايل عمومی با ريش سفيدان و افراد متنفذ محله مشورت می نمايد و به طور مرتب جريان وقايع روزمره رابه اطلاع حاکم می رساند. کدخدايان معمولاً مدافع و پشتيبان طبقه ضعيف و کم بضاعت هستند.
سفر نامه ادوارد اسکات وارينگ 1802 . م


اشعار سعدی و حافظ و فردوسی در ايران به طرز خاصی مورد توجه است و کمتر کسی پيدا می شود که چندين بيتی از اين شاعران را به خاطر نداشته باشد زبان فارسی بسيار غنی وخوش آهنگ است از اين رو برای شعرگفتن بسيار مناسب است. اين نظريه را خاور شناسان در گزارشهای خود تأييد نموده اند . سرويليام جونز يکی از با ارزش ترين خاور شناسان برای ولتر تأسف می خورد که چرا زبان فارسی نمی دانسته است. سعدی يکی ازشاعران پرآوزاه است که ايرانی ها او را سلطان الشعرا لقب داده اند. ايرانيان بسيار ناصحانه سخن می گويند زيرا اشعارشان سرشار از پند و اندرز است و عباراتی از آنها بصورت امثال و حکم رواج يافته است .
سفر نامه گاسپاردروويل 1819. م


قدمت شيراز اگر چه بدليل متون مختلف تاريخی و مدارک باستان شناسی نيازی به توضيح و تفسير ندارد اما بايد گفت که نام شيراز ظاهراً در الواح ايلامی مکشوف در تخت جمشيد به صورت shira-si-ish « شيرازی ايش» آمده است و نشان می دهد که در عهد هخامنشی اين شهر داير و در آنجا کارگران مشغول کار واحداث بنايي بوده و از خزانه دستمزد دريافت می کرده اند. تدسکو حدس می زد که نام اين شهر از دو کلمه sher « خوب » +raz « هميشه رز = درخت انگور » گرفته شده است. مسلمانان در زمان خلافت عمر بن خطاب، هنگام محاصره اصطخر محل شيراز را اردوگاه خويش قرار داده بودند. در قرن چهارم شيراز يک فرسخ وسعت داشت و دارای بازارهای تنگ و پر جمعيت بود و هشت دروازه داشت. عضدالدوله ديلمی در اين شهر قصر، بيمارستان و کتابخانه بزرگی بنا کرد. نخستين کسی که باروی شيراز را ساخت و آن را مستحکم کرد صمصام الدوله پسر عضدالدوله بود. در نيمه قرن هشتم که آن بارو خراب شد و محمود شاه اينجو آن را مرمت کرد و برج های آجری بر آن افزود. شيراز چند مسجد داشت: اول جامع عتيق که آن را عمرو بن ليث صفاری در نيمه دوم قرن سوم ساخته بود و حمدا... مستوفی در باره آن می گويد « آن مقام هرگز از ولی خالی نبوده و بين محراب و منبر دعا را اجابت بود ». دوم مسجد نو که آن را اتابک سعد بن زنگی در نيمه دوم قرن ششم بنا کرده ... ابن بطوطه جهانگرد مراکشی در بازديد از شيراز از پنج نهری که در شهر می گذرد تمجيد کرده که يکی از آنها نهر رکناباد است که از چشمه ای در پای کوهی موسوم به قلعه کوچک برمی خاسته و حوالی آن بوستانی دلکش بوده است و قبر سعدی از نيم قرن پيش از ورود ابن بطوطه به شيراز در آغوش آن بوستان جای داشته است و مردم بسياری به زيارت آن می شتافتند حوض های مرمری زيبايي برای رختشويي در آن واقع بود که سعدی آنها را ساخته بود. شيراز در کنار رود بزرگی قرار ندارد و چنان که گفته شده نهرهای آن به سمت خاور جريان يافته و به در ياچه ای که در چند فرسخی شيراز است فرو می روند.
نقل از کتاب سرزمين های خلافت شرقی نوشته لسترنج

sorna
03-11-2010, 11:50 PM
نام کهن و حدود پارس :

کتیبه هایی که بر دیواره های کوه ها نقش بسته است و مدارک گوناگون که از حفاریهای باستان شناسی به دست آمده همه گویای آن است که سرزمین پارس از زمانی که تاریخ آغاز آن را به یاد ندارد مسکون بوده و شهر ها و شهرک های فراوان آن مراکز تجمع و تمدت انسانی را تشکیل می داده و راه های ارتباطی کاروان رو ، آبادیهای این سرزمین را به سایر نواحی ایران و کشورهای هم مرز مرتبط می ساخته است.
نام پارس به شکل های گوناگون در سنگ نوشته های آشوری و کتب مورخان یونانی و کتیبه های هخامنشی آمده است. بطور کلی پارس به ناحیه ای گفته می شود که از سوی جنوب و جنوب غربی به کناره های خلیج فارس و از طرف مشرق به کرمان و از جانب شمال به اصفهان و کوه های بختیاری و از سمت شمال غربی به خوزستان منتهی می گردد.

حکومت نشینی پارس در پیش از اسلام :

پارس بر اساس تقسیم بندی اصطخری و مقدسی در پیش از اسلام به 5 بهر تقسیم می شده و هر بهری را « کوره » یا « خوره » می گفته اند :
1 ) کوره ی اردشیر : مرکز آن شیراز و شهر مهم آن گور ( فیروز آباد کنونی ) است.
2 ) کوره استخر : مرکز آن شهر استخر بوده که حوالی مرودشت کنونی است و آثار تخت جمشید در این قسمت می باشد.
3 ) کوره دارابگرد : مرکز آن دارابگرد بوده و ویران شده و داراب کنونی در نزدیکی آن ساخته شده است.
4 ) کوره شاپور : مرکز آن شاپور است که خرابه های آن در کنار روز شاپور واقع و مرکز آن کازرون است.
5 ) کوره ارگان : مرکز آن شهر ارگان در حوالی بهبان کنونی که عرب ها آن را ارجان می گفتند . بندر گناوه از شهر های مهم این بخش بوده است.