s.rozekabood
08-26-2013, 10:38 PM
شاید تاکنون از خودتان پرسیده باشید چگونه است که از فردی برای ازدواج خوشتان می آید و از دیگری نه؟
شاید هم بارها از انتخاب دیگران در این زمینه حیرت کرده اید، به گونه ای که هیچ پاسخی برای این سوال نیافته اید که بر چه اساسی دوست شما ، فلانی را به عنوان شریک زندگی اش انتخاب کرده است؟!
ولی به راستی چطور می شود که فردی عاشق یک فرد خاص می شود؟!
«اشترنبرگ»، یکی از معروف ترین نظریه پردازان در زمینه عشق معتقد است که عشق داستان است و هرکس داستان خودش را درباره عشق دارد.همه ما داستان آرمانی خود را داریم. قصه عشق به ذهنیت ما از این که رابطه عاشقانه چیست و چه طور باید باشد، باز می گردد .
در این میان روابط آدمیان زمانی به اوج خود می رسد که داستان دو نفر از عشق با هم سازگار باشد. در مشاوره پیش از ازدواج یکی از بهترین کارهایی که هرکسی می تواند انجام دهد، شناخت قصه عشق خودش است. وقتی قصه خودمان را بشناسیم، آگاهانه تر می توانیم در انتخاب همسر گام بر داریم.
اشترنبرگ ۲۵داستان عشق را روایت می کند که بازنمود طیف وسیعی از استنباط های آدمی از عشق و چیستی آن است. در ادامه به دو نمونه از داستان های عشق اشاره می کنیم:
قصه آموزش
در این داستان، یکی در نقش آموزگار ظاهر می شود و دیگری در نقش آموزنده. به طور معمول سن یکی از این دو نفر بیشتر از دیگری و یا از نظر حرفه ای پخته تر است. کسی که خود را در مقام آموزگار می بیند معمولا این برداشت های ذهنی را دارد:
1- دوست دارم در روابط نزدیک با همسر آینده ام، خود را همچون معلمی ببینم که چیزهای زیادی درباره زندگی به او می آموزد.
2- گاهی حس می کنم کسانی که با من ارتباط دارند مثل شاگردان من هستند.
3- دوست دارم کسی که با من رفت و آمد می کند، چیزهای زیادی را از من یاد بگیرد.
و اما فرد آموزنده نیز برداشت های ذهنی زیر را دارد:
1- معمولا خود را در نقش شاگرد می بینم.
2- دوست دارم از همسر آینده ام چیزهای زیادی یاد بگیرم.
قصه ریاست
قصه ریاست ممکن است قالب های متفاوتی به خود بگیرد اما همه این قالب ها دارای یک مضمون مشترکند: دل مشغولی نسبت به توزیع قدرت. تفاوت قالب ها عمدتا در عملکرد چگونگی توزیع قدرت بین دو نفری است که با هم رابطه دارند.در رابطه استبدادی یکی از دو نفر همه قدرت را در دست می گیرد و بعد نیز تصمیم می گیرد که این تصمیم ها را کی و کجا و چگونه محقق کند. یکی از دلایلی که این نوع رابطه شکل می گیرد ، نیاز بسیار شدید یکی از دو طرف به قدرت است.برخی از مردم سخت نیازمند قدرت هستند و از رابطه صمیمانه به عنوان ابزاری برای ابراز این نیاز استفاده می کنند. دلیل دیگر برای شکل گیری این رابطه این است که معمولا یک نفر بسیار سلطه پذیر است و ترجیح می دهد تا حدی که ممکن است مسئولیت کمتری داشته باشد.فرد رئیس این طور فکر می کند که:
1. برایم بسیار مهم است که تنها شخص تصمیم گیرنده من باشم.
2.معتقدم پایداری روابط بر این مبنا استوار است که چه کسی بر دیگری مسلط باشد و من بی تردید نمی خواهم آن کسی باشم که تحت سلطه است.
3. به نظرم مهم است که در همان آغاز به دیگری بفهمانم که چه کسی رئیس است.
اما در مقابل طرف دوم این داستان نیز این طور می اندیشد که:
1.معتقدم یک نفر باید مسئول همه تصمیم گیری ها باشد ومن ترجیح می دهم که طرف مقابلم تصمیم گیرنده باشد.
2. به نظرم اگر در روابط نزدیک تنها یک نفر در راس تصمیم گیری ها باشد، در عمل کار بهتر پیش می رود و عیبی نمی بینم که آن یک نفر من نباشم.
چرا شناخت قصه عشق مهم است
کسانی که درگیر این داستان ها هستند، اغلب برای پوشیده نگه داشتن آن تلاش بسیاری می کنند اما با وجود این تلاش ها این پنهان کاری سرانجام آشکار می شود.
اما مشکل زمانی به وجود می آید که هر دو طرف تمایل داشته باشند یک نقش را بازی کنند، مثلا هر دو دوست داشته باشند در روابط زناشویی خود نقش آموزگار یا رئیس را ایفا کنند؛ آن جاست که مشکلات زیادی در زندگی مشترک به وجود خواهد آمد پس بهتر است قبل از ازدواج قصه عشق خود را بشناسید و بدانید در زندگی آینده دوست دارید ایفاگر چه نقشی باشید، سپس در انتخاب همسر به دنبال نقش مکمل خود بگردید.
شاید هم بارها از انتخاب دیگران در این زمینه حیرت کرده اید، به گونه ای که هیچ پاسخی برای این سوال نیافته اید که بر چه اساسی دوست شما ، فلانی را به عنوان شریک زندگی اش انتخاب کرده است؟!
ولی به راستی چطور می شود که فردی عاشق یک فرد خاص می شود؟!
«اشترنبرگ»، یکی از معروف ترین نظریه پردازان در زمینه عشق معتقد است که عشق داستان است و هرکس داستان خودش را درباره عشق دارد.همه ما داستان آرمانی خود را داریم. قصه عشق به ذهنیت ما از این که رابطه عاشقانه چیست و چه طور باید باشد، باز می گردد .
در این میان روابط آدمیان زمانی به اوج خود می رسد که داستان دو نفر از عشق با هم سازگار باشد. در مشاوره پیش از ازدواج یکی از بهترین کارهایی که هرکسی می تواند انجام دهد، شناخت قصه عشق خودش است. وقتی قصه خودمان را بشناسیم، آگاهانه تر می توانیم در انتخاب همسر گام بر داریم.
اشترنبرگ ۲۵داستان عشق را روایت می کند که بازنمود طیف وسیعی از استنباط های آدمی از عشق و چیستی آن است. در ادامه به دو نمونه از داستان های عشق اشاره می کنیم:
قصه آموزش
در این داستان، یکی در نقش آموزگار ظاهر می شود و دیگری در نقش آموزنده. به طور معمول سن یکی از این دو نفر بیشتر از دیگری و یا از نظر حرفه ای پخته تر است. کسی که خود را در مقام آموزگار می بیند معمولا این برداشت های ذهنی را دارد:
1- دوست دارم در روابط نزدیک با همسر آینده ام، خود را همچون معلمی ببینم که چیزهای زیادی درباره زندگی به او می آموزد.
2- گاهی حس می کنم کسانی که با من ارتباط دارند مثل شاگردان من هستند.
3- دوست دارم کسی که با من رفت و آمد می کند، چیزهای زیادی را از من یاد بگیرد.
و اما فرد آموزنده نیز برداشت های ذهنی زیر را دارد:
1- معمولا خود را در نقش شاگرد می بینم.
2- دوست دارم از همسر آینده ام چیزهای زیادی یاد بگیرم.
قصه ریاست
قصه ریاست ممکن است قالب های متفاوتی به خود بگیرد اما همه این قالب ها دارای یک مضمون مشترکند: دل مشغولی نسبت به توزیع قدرت. تفاوت قالب ها عمدتا در عملکرد چگونگی توزیع قدرت بین دو نفری است که با هم رابطه دارند.در رابطه استبدادی یکی از دو نفر همه قدرت را در دست می گیرد و بعد نیز تصمیم می گیرد که این تصمیم ها را کی و کجا و چگونه محقق کند. یکی از دلایلی که این نوع رابطه شکل می گیرد ، نیاز بسیار شدید یکی از دو طرف به قدرت است.برخی از مردم سخت نیازمند قدرت هستند و از رابطه صمیمانه به عنوان ابزاری برای ابراز این نیاز استفاده می کنند. دلیل دیگر برای شکل گیری این رابطه این است که معمولا یک نفر بسیار سلطه پذیر است و ترجیح می دهد تا حدی که ممکن است مسئولیت کمتری داشته باشد.فرد رئیس این طور فکر می کند که:
1. برایم بسیار مهم است که تنها شخص تصمیم گیرنده من باشم.
2.معتقدم پایداری روابط بر این مبنا استوار است که چه کسی بر دیگری مسلط باشد و من بی تردید نمی خواهم آن کسی باشم که تحت سلطه است.
3. به نظرم مهم است که در همان آغاز به دیگری بفهمانم که چه کسی رئیس است.
اما در مقابل طرف دوم این داستان نیز این طور می اندیشد که:
1.معتقدم یک نفر باید مسئول همه تصمیم گیری ها باشد ومن ترجیح می دهم که طرف مقابلم تصمیم گیرنده باشد.
2. به نظرم اگر در روابط نزدیک تنها یک نفر در راس تصمیم گیری ها باشد، در عمل کار بهتر پیش می رود و عیبی نمی بینم که آن یک نفر من نباشم.
چرا شناخت قصه عشق مهم است
کسانی که درگیر این داستان ها هستند، اغلب برای پوشیده نگه داشتن آن تلاش بسیاری می کنند اما با وجود این تلاش ها این پنهان کاری سرانجام آشکار می شود.
اما مشکل زمانی به وجود می آید که هر دو طرف تمایل داشته باشند یک نقش را بازی کنند، مثلا هر دو دوست داشته باشند در روابط زناشویی خود نقش آموزگار یا رئیس را ایفا کنند؛ آن جاست که مشکلات زیادی در زندگی مشترک به وجود خواهد آمد پس بهتر است قبل از ازدواج قصه عشق خود را بشناسید و بدانید در زندگی آینده دوست دارید ایفاگر چه نقشی باشید، سپس در انتخاب همسر به دنبال نقش مکمل خود بگردید.