s.rozekabood
08-24-2013, 08:53 PM
آیا همه افراد به یک برنامهریزی پنج ساله نیاز دارند؟با توجه به پژوهشها، پاسخ این سؤال مثبت است. اما رمز داشتن یک زندگی شاد در این نیست که گوشه محل کارتان بنشینید و دائم برنامهریزی کنید آنچه که مهم است داشتن یک هدف برای زندگی است زندگی با روشی معنیدار کامل.
به این داستان از یک نویسنده موفق(ارین زامت ) توجه کنید:
اینکه بگویم من یک طراح هستم، دروغ نگفتم. در تمام لحظات زندگیام من برنامهریزی دارم، از برنامهریزی برای ۵ دقیقه بعد گرفته تا ۵ سال آینده. هر حرکتی در زندگی من، در اصل قدمی برای رسیدن به هدفم، یعنی موفقیت، سلامت، تناسب اندام، شهرت، تأهل و زندگی در یک خانه راحت است.
در سن ۲۳ سالگی بودم که پزشکان تشخیص دادند به سرطان مبتلا شدهام. این در حالی بود که من برای پنج سال آیندهام برنامهریزی کرده بودم و حالا اصلا نمیدانستم که آیا پنج سال بعد زنده هستم یا خیر!! آینده من نامشخص بود و نمیدانستم چه باید بکنم، آیا باید سرنوشتم را به باد میسپردم تا هر کجا میخواهد برود. بلافاصله درمان را آغاز کردم و خوشبختانه تا حدودی نتیجهبخش بود و لوسمی رو به بهبودی میرفت. سرطان عاملی شد برای اینکه بتوانم برنامههایم را ارزیابی کنم. با وجود اینکه به سینما علاقهمند بودم، ولی آن را فراموش کردم. باید سریع تصمیم میگرفتم. یا باید تخمکهای رحم من فریز میشد که در این صورت دیگر نمیتوانسم باردار شوم و یا باید به سرعت ازدواج میکردم تا بتوانم از این تخمکها استفاده کنم.
کاملاً واضح بود که باید اهداف خودم را فراموش کنم و به دنبال آنچه که واقعاً مرا خوشحال میکند، بروم. هیچکس نمیداند که چقدر احساسات و ارزشهای زندگی و حتی شغل من، با توجه به برنامهریزی برای آیندهام تغییر کرد. وقتی به قلبم مراجعه کردم، متوجه شدم بسیاری از چیزهایی که برای من ارزش به حساب میآمدند و مهم بودند. حالا به نظرم کاملاً بیاهمیتند. بنابراین با شجاعت تصمیم گرفتم و روش خود را تغییر دادم و شروع به نوشتن کردم و یک نویسنده شدم. به این ترتیب هم میتوانستم در خانه کار کنم و هم در کنار اعضای خانودهام باشم. خوشبختانه نیازی نیست که شما هم مثل من چنین تجربه دردناکی داشته باشید تا بتوانید در خودتان یک انقلاب ایجاد کنید بلکه با انجام تمرینات زیر به سادگی میتوانید دریابید که قلبتان با سرعت بیشتری بتپد.
برنامهریزی
اگر شک دارید و احساس میکنید برای داشتن یک زندگی شاد حتماً نباید برنامهریزی داشته باشید بهتر است آن را امتحان کنید. مطالعات پانزده ساله بیش از ۳۵۰۰ دانشمند از دانشگاه ملبورن نشان میدهد شادترین مردم، افرادی هستند که اهداف روشنی دارند. این اهداف هم کوتاهمدت و هم بلندمدت و البته در تمام زمینهها از جمله دوستی، عشق و کمک به دیگران و . . . هستند.
دکتر کارولین آدامز میلر، نویسنده کتاب «ایجاد بهترین زندگیها» میگوید: اگر نمیتوانید با تدبیر برای خود برنامهریزی کنید، بهتر است به زندگی پیش فرضانه خود نیز پایان دهید و اجازه دهید که هر آنچه که در انتظار شماست، اتفاق بیفتد. دکتر سونجا لایبومیرسکی نویسنده کتاب «چگونه به خوشبختی دست یابیم» بر این باور است که برای داشتن یک زندگی شاد باید همواره به سمت اهداف معنیدار خود گام بردارید و برای رسیدن به آن تلاش میکنید. در واقع او تاکید میکند که برای دستیابی به اهداف باید. تلاش کرد و خوشبختی و داشتن زندگی شاد در گرو دستیابی به اهداف نیست، بلکه در لذت تلاش برای رسیدن به خواستههاست.
این واقعیت که انسانها هیچوقت برای مدت زیادی از ماندن در یک موقعیت راضی نمیشوند، موجب تکامل انسان میشود. در واقع رویا یک چالش جدید است که انسانها را شاد میکند. شاید به همین دلیل است که من همیشه به دنبال یافتن چیز جدیدی هستم زمانی یادگیری زبان خود یک قدم کوچک برای رسیدن به خواستهای بزرگتر بوده است. حال دریافتم که باید از آن برای اهداف بزرگتری همچون یافتن کار، کسب درآمد، دوستیهای بیشتر و حتی همسر بهتری بودن استفاده کنم.
علامتگذاری کنید، تنظیم کنید و بنویسید! ممکن است به نظر سخت برسد، ولی برنامهریزی از آنچه شما تصور میکنید آسانتر است. مطالعات نشان میدهند که یادداشت کردن رویاها میتواند چند ماهی شما را خوشحال و سالمتر نگه دارد. نوشتن خواستهها بهطور معنیداری موجب شادی افراد میشود و آنها را بهطور ناخودآگاه در مسیر دستیابی به آن هدف قرار میدهد.
مطالعات نشان میدهند هنگامی که هدفمان را ضبط و آنها را یادداشت میکنیم، بهطور خودکار محیط اطراف ما، افراد و شرایطی را در مسیر ما قرار میدهد تا در دستیابی به آن هدف به ما کمک کنند. بنابراین سریع دست به کار شوید و یک قلم بردارید. ولی به خاطر بسپارید که تمامی اهداف بهطور یکسان خلق نمیشوند. برای اینکه موفق شوید، باید اهداف شما چالش برانگیز و خاص باشند.
بهترین اهداف، خواستههایی هستند که شما را به کار و تلاش وادارند. مثلا با خود بگویید من تصمیم دارم امسال مبلغی به انجمن خیریه کمک کنم و این خواسته واقعاً چالشبرانگیز و البته خاص است.
آمادهاید تا رویاهای خود را دنبال کنید؟
مراحل زیر را پیگیری کنید تا بتوانید به خواستههای خود برسید.
۱- به گذشته خود نگاه کنید و از آن درس بگیرید: ما به پنج دستاورد گذشته خود فکر کنید و آنها را به یاد آورید. یاد احساسات خوب و پیروزیها، اعتماد به نفس شما را بیشتر میکند و به احتمال زیاد یک زندگی رضایتبخش و قانعتری فراهم میسازد. مثلا به خود بگویید من همیشه قهرمانی در بازی والیبال و فوتبال را در مدرسه به یاد میآورم و این احساس آنقدر قشنگ بود که مرا به جمع کردن اعانه برای کمک به دیگران و مجدداً رسیدن به حس موفقیت تشویق میکند.
۲- افکار بکر ناگهانی هستند: یک کرنومتر را به مدت ۱۰ دقیقه تنظیم کنید و در این زمان هر آنچه را که از زندگی خود میخواهید، یادداشت نمایید. بدون اینکه به جملات قبلی خود نگاه کنید، با بلندپروازی تمامی جملات و خواستههایتان را بنویسید، مثلاً بگویید وقتی برای اولین بار این فهرست را نوشتم، در آن «نوشتن یک کتاب جدید»، «ضبط و تحقیق سابقه خانوادگی» و «تدریس در مقاطع دانشگاهی» وجود داشت. واقعاً کل صفحه پر نشده بود، اگر در پر کردن صفحه و نوشتن خواستههایتان با مشکل مواجه شدید از خودتان این سه سوال را بپرسید تا بتوانید بر افکار خود متمرکز کنید:
آیا کار ناتمامی در زندگیتان وجود دارد که دوست داشته باشید آن را کامل کنید؟
آیا کلاسی وجود دارد که دلتان بخواهد در آن شرکت کنید و یا مهارتی که دوست داشته باشید قبل از مرگتان آن را بیاموزید؟
آیا روش و یا خواستهای وجود دارد که دوست داشته باشید آن را به دیگران واگذار کنید؟
زمانتان که تمام شد، از نوشتن دست بکشید و روی برنامهریزی برای دستیابی به آنها تمرکز کنید.
۳- از خودتان سوال کنید که اگر پنج سال دیگر همین وضعیتی را که اکنون دارید داشته باشید، برای به دست نیاوردن چه چیزهایی افسوس میخورید؟ پاسخ این پرسش به شما کمک میکند که اهداف خود را طبقهبندی کنید مهمترین و معنیدارترین آنها را بیابید. حال سؤال اینجاست که چرا پنج سال؟ زیرا پنج سال آنقدر کافی هست که بتوانید به اهداف اصلی خود در زندگی دست یابید و آنقدر هم طولانی نیست که نتوان آن را در ذهن تصور کرد.
اهداف مهم و غیر مهم خود را طبقهبندی کنید، برخی از خواستههای شما با یک گام کوچک برآورده میشوند، مثلاً اگر آرزوی آشپز شدن دارید و یکی از کارهایی که دلتان میخواهد به آن برسید، برپایی مهمانیهای بزرگ و پختن انواع غذاهاست، شاید با ثبتنام در یک کلاس چند ساعته آشپزی به بخشی از خواسته خود برسید و این گام کوچک اولین گام به سمت دستیابی به خواستهتان خواهد بود. اهداف اصلی خود را تشریح و آنها را بررسی کنید اگر وقت بیشتری را با خانواده خود سپری و یا به مکانهای جدید مسافرت کنید و یا کاری خلاقانه انجام دهید. چه تأثیری بر دستیابی شما به هدفتان خواهد داشت و آیا این هدف، خواسته خودتان است و یا چیزی است که دیگران از شما توقع دارند؟ پس از رسیدن به هدفتان به چه چیزی دست خواهید یافت؟ این خواسته چقدر زندگیتان را تغییر میدهد؟ این سؤالات را در مورد هر یک از آرزوهایتان پاسخ دهید. زمانی که شما با منطق و دلیل چیزی را بخواهید و برای خواسته خود دلیلی داشته باشید. برای دستیابی و تلاش در راه دسترسی به هدفتان انگیزه بیشتری خواهید داشت.
پس از ترسیم استراتژی هدف در ذهنتان و بر روی کاغذ، وقت آن است که آن را در زندگی روزمره خود پیاده کنید. خواستههای خود را اولویتبندی و حتی برای رسیدن به برخی از آنها از برخی دیگر چشمپوشی کنید. روی یک ورق کاغذ آنچه را که باید به صورت کوتاهمدت برای رسیدن به هدفتان انجام دهید، یادداشت و یک برنامه کوتاهمدت روزانه، هفتگی و ماهیانه تنظیم نمایید. به عنوان مثال وقتی آرزوی من جمعآوری مقدار زیادی پول برای کمک به بیماران بوده این خواسته خود را به گامهای کوچکتر طبقهبندی کردم که عبارت بودند از:
تشکیل کمیتهای برای جمعآوری کمکهای مالی
تهیه یک فهرستی از اهدا کنندهها
ایجاد یک وبسایت
دادن اطلاعات از نحوه کار
با تنظیم یک سری اهداف کوتاهمدت، میتوانید بهتدریج پیشرفت خود را ببینید و کمتر ناامید شوید.
براساس پژوهشها بهتر است اهداف خود را با دید مثبت نگاه کنید، زیرا افرادی که به لحاظ روانشناسی از جملات منفی استفاده میکنند، اضطراب بیشتری دارند و کمتر احساس شادی میکنند. مثلاً به جای اینکه بگویید. باید «شیرینی خوردنم را کمتر کنم تا کمتر چاق بشوم» بهتر است رویکرد هدف خود را تغییر دهید و بگویید: من یک برنامهریزی تغذیهای صحیح خواهم داشت تا زندگی سالمتر و فعالتری داشته باشم.
با تغییر رویکرد و نگاه مثبت به خواسته خود، اشتیاق بیشتری خواهید داشت و هیچگاه احساس ترس نخواهید کرد. آرزوهایتان را با دوستانتان در میان بگذارید که این عمل به لحاظ روانشناسی شما را در رسیدن به موفقیت مصممتر میکند. برای اینکه در مسیر درست گام بردارید با دوستان خود در مورد اهدافتان بحث و خلاصهای از روند کار و پیشرفت در خواستتان تهیه کنید. اگر به رغم تلاش فراوان هنوز موفق نشدید و هر چقدر تلاش کردید نتیجه مثبتی نگرفتید، شاید بهتر باشد مسیر خود را تغییر دهید. مطالعات نشان میدهد شادترین افراد کسانی هستند که اهدافشان را با واقعیات انطباق میدهند و متعهد به انجام اهداف جدید هستند. حقیقت این است که حتی اگر یک دندهترین آدم روی زمین هم باشید و به خواستهتان اصرار داشته باشید، گاه شرایط به گونهای تغییر میکند که باید کمی خودتان را با آن وفق دهید. مطالعات نشان میدهد که تلاش برای رسیدن به یک هدف دست نیافته میتواند سیستم ایمنی بدن را تضعیف کند. انعطافپذیر بودن در فرازونشیبهای زندگی میتواند شما را به جاهایی برساند که حتی تصورش را هم نمیکنید.
به این داستان از یک نویسنده موفق(ارین زامت ) توجه کنید:
اینکه بگویم من یک طراح هستم، دروغ نگفتم. در تمام لحظات زندگیام من برنامهریزی دارم، از برنامهریزی برای ۵ دقیقه بعد گرفته تا ۵ سال آینده. هر حرکتی در زندگی من، در اصل قدمی برای رسیدن به هدفم، یعنی موفقیت، سلامت، تناسب اندام، شهرت، تأهل و زندگی در یک خانه راحت است.
در سن ۲۳ سالگی بودم که پزشکان تشخیص دادند به سرطان مبتلا شدهام. این در حالی بود که من برای پنج سال آیندهام برنامهریزی کرده بودم و حالا اصلا نمیدانستم که آیا پنج سال بعد زنده هستم یا خیر!! آینده من نامشخص بود و نمیدانستم چه باید بکنم، آیا باید سرنوشتم را به باد میسپردم تا هر کجا میخواهد برود. بلافاصله درمان را آغاز کردم و خوشبختانه تا حدودی نتیجهبخش بود و لوسمی رو به بهبودی میرفت. سرطان عاملی شد برای اینکه بتوانم برنامههایم را ارزیابی کنم. با وجود اینکه به سینما علاقهمند بودم، ولی آن را فراموش کردم. باید سریع تصمیم میگرفتم. یا باید تخمکهای رحم من فریز میشد که در این صورت دیگر نمیتوانسم باردار شوم و یا باید به سرعت ازدواج میکردم تا بتوانم از این تخمکها استفاده کنم.
کاملاً واضح بود که باید اهداف خودم را فراموش کنم و به دنبال آنچه که واقعاً مرا خوشحال میکند، بروم. هیچکس نمیداند که چقدر احساسات و ارزشهای زندگی و حتی شغل من، با توجه به برنامهریزی برای آیندهام تغییر کرد. وقتی به قلبم مراجعه کردم، متوجه شدم بسیاری از چیزهایی که برای من ارزش به حساب میآمدند و مهم بودند. حالا به نظرم کاملاً بیاهمیتند. بنابراین با شجاعت تصمیم گرفتم و روش خود را تغییر دادم و شروع به نوشتن کردم و یک نویسنده شدم. به این ترتیب هم میتوانستم در خانه کار کنم و هم در کنار اعضای خانودهام باشم. خوشبختانه نیازی نیست که شما هم مثل من چنین تجربه دردناکی داشته باشید تا بتوانید در خودتان یک انقلاب ایجاد کنید بلکه با انجام تمرینات زیر به سادگی میتوانید دریابید که قلبتان با سرعت بیشتری بتپد.
برنامهریزی
اگر شک دارید و احساس میکنید برای داشتن یک زندگی شاد حتماً نباید برنامهریزی داشته باشید بهتر است آن را امتحان کنید. مطالعات پانزده ساله بیش از ۳۵۰۰ دانشمند از دانشگاه ملبورن نشان میدهد شادترین مردم، افرادی هستند که اهداف روشنی دارند. این اهداف هم کوتاهمدت و هم بلندمدت و البته در تمام زمینهها از جمله دوستی، عشق و کمک به دیگران و . . . هستند.
دکتر کارولین آدامز میلر، نویسنده کتاب «ایجاد بهترین زندگیها» میگوید: اگر نمیتوانید با تدبیر برای خود برنامهریزی کنید، بهتر است به زندگی پیش فرضانه خود نیز پایان دهید و اجازه دهید که هر آنچه که در انتظار شماست، اتفاق بیفتد. دکتر سونجا لایبومیرسکی نویسنده کتاب «چگونه به خوشبختی دست یابیم» بر این باور است که برای داشتن یک زندگی شاد باید همواره به سمت اهداف معنیدار خود گام بردارید و برای رسیدن به آن تلاش میکنید. در واقع او تاکید میکند که برای دستیابی به اهداف باید. تلاش کرد و خوشبختی و داشتن زندگی شاد در گرو دستیابی به اهداف نیست، بلکه در لذت تلاش برای رسیدن به خواستههاست.
این واقعیت که انسانها هیچوقت برای مدت زیادی از ماندن در یک موقعیت راضی نمیشوند، موجب تکامل انسان میشود. در واقع رویا یک چالش جدید است که انسانها را شاد میکند. شاید به همین دلیل است که من همیشه به دنبال یافتن چیز جدیدی هستم زمانی یادگیری زبان خود یک قدم کوچک برای رسیدن به خواستهای بزرگتر بوده است. حال دریافتم که باید از آن برای اهداف بزرگتری همچون یافتن کار، کسب درآمد، دوستیهای بیشتر و حتی همسر بهتری بودن استفاده کنم.
علامتگذاری کنید، تنظیم کنید و بنویسید! ممکن است به نظر سخت برسد، ولی برنامهریزی از آنچه شما تصور میکنید آسانتر است. مطالعات نشان میدهند که یادداشت کردن رویاها میتواند چند ماهی شما را خوشحال و سالمتر نگه دارد. نوشتن خواستهها بهطور معنیداری موجب شادی افراد میشود و آنها را بهطور ناخودآگاه در مسیر دستیابی به آن هدف قرار میدهد.
مطالعات نشان میدهند هنگامی که هدفمان را ضبط و آنها را یادداشت میکنیم، بهطور خودکار محیط اطراف ما، افراد و شرایطی را در مسیر ما قرار میدهد تا در دستیابی به آن هدف به ما کمک کنند. بنابراین سریع دست به کار شوید و یک قلم بردارید. ولی به خاطر بسپارید که تمامی اهداف بهطور یکسان خلق نمیشوند. برای اینکه موفق شوید، باید اهداف شما چالش برانگیز و خاص باشند.
بهترین اهداف، خواستههایی هستند که شما را به کار و تلاش وادارند. مثلا با خود بگویید من تصمیم دارم امسال مبلغی به انجمن خیریه کمک کنم و این خواسته واقعاً چالشبرانگیز و البته خاص است.
آمادهاید تا رویاهای خود را دنبال کنید؟
مراحل زیر را پیگیری کنید تا بتوانید به خواستههای خود برسید.
۱- به گذشته خود نگاه کنید و از آن درس بگیرید: ما به پنج دستاورد گذشته خود فکر کنید و آنها را به یاد آورید. یاد احساسات خوب و پیروزیها، اعتماد به نفس شما را بیشتر میکند و به احتمال زیاد یک زندگی رضایتبخش و قانعتری فراهم میسازد. مثلا به خود بگویید من همیشه قهرمانی در بازی والیبال و فوتبال را در مدرسه به یاد میآورم و این احساس آنقدر قشنگ بود که مرا به جمع کردن اعانه برای کمک به دیگران و مجدداً رسیدن به حس موفقیت تشویق میکند.
۲- افکار بکر ناگهانی هستند: یک کرنومتر را به مدت ۱۰ دقیقه تنظیم کنید و در این زمان هر آنچه را که از زندگی خود میخواهید، یادداشت نمایید. بدون اینکه به جملات قبلی خود نگاه کنید، با بلندپروازی تمامی جملات و خواستههایتان را بنویسید، مثلاً بگویید وقتی برای اولین بار این فهرست را نوشتم، در آن «نوشتن یک کتاب جدید»، «ضبط و تحقیق سابقه خانوادگی» و «تدریس در مقاطع دانشگاهی» وجود داشت. واقعاً کل صفحه پر نشده بود، اگر در پر کردن صفحه و نوشتن خواستههایتان با مشکل مواجه شدید از خودتان این سه سوال را بپرسید تا بتوانید بر افکار خود متمرکز کنید:
آیا کار ناتمامی در زندگیتان وجود دارد که دوست داشته باشید آن را کامل کنید؟
آیا کلاسی وجود دارد که دلتان بخواهد در آن شرکت کنید و یا مهارتی که دوست داشته باشید قبل از مرگتان آن را بیاموزید؟
آیا روش و یا خواستهای وجود دارد که دوست داشته باشید آن را به دیگران واگذار کنید؟
زمانتان که تمام شد، از نوشتن دست بکشید و روی برنامهریزی برای دستیابی به آنها تمرکز کنید.
۳- از خودتان سوال کنید که اگر پنج سال دیگر همین وضعیتی را که اکنون دارید داشته باشید، برای به دست نیاوردن چه چیزهایی افسوس میخورید؟ پاسخ این پرسش به شما کمک میکند که اهداف خود را طبقهبندی کنید مهمترین و معنیدارترین آنها را بیابید. حال سؤال اینجاست که چرا پنج سال؟ زیرا پنج سال آنقدر کافی هست که بتوانید به اهداف اصلی خود در زندگی دست یابید و آنقدر هم طولانی نیست که نتوان آن را در ذهن تصور کرد.
اهداف مهم و غیر مهم خود را طبقهبندی کنید، برخی از خواستههای شما با یک گام کوچک برآورده میشوند، مثلاً اگر آرزوی آشپز شدن دارید و یکی از کارهایی که دلتان میخواهد به آن برسید، برپایی مهمانیهای بزرگ و پختن انواع غذاهاست، شاید با ثبتنام در یک کلاس چند ساعته آشپزی به بخشی از خواسته خود برسید و این گام کوچک اولین گام به سمت دستیابی به خواستهتان خواهد بود. اهداف اصلی خود را تشریح و آنها را بررسی کنید اگر وقت بیشتری را با خانواده خود سپری و یا به مکانهای جدید مسافرت کنید و یا کاری خلاقانه انجام دهید. چه تأثیری بر دستیابی شما به هدفتان خواهد داشت و آیا این هدف، خواسته خودتان است و یا چیزی است که دیگران از شما توقع دارند؟ پس از رسیدن به هدفتان به چه چیزی دست خواهید یافت؟ این خواسته چقدر زندگیتان را تغییر میدهد؟ این سؤالات را در مورد هر یک از آرزوهایتان پاسخ دهید. زمانی که شما با منطق و دلیل چیزی را بخواهید و برای خواسته خود دلیلی داشته باشید. برای دستیابی و تلاش در راه دسترسی به هدفتان انگیزه بیشتری خواهید داشت.
پس از ترسیم استراتژی هدف در ذهنتان و بر روی کاغذ، وقت آن است که آن را در زندگی روزمره خود پیاده کنید. خواستههای خود را اولویتبندی و حتی برای رسیدن به برخی از آنها از برخی دیگر چشمپوشی کنید. روی یک ورق کاغذ آنچه را که باید به صورت کوتاهمدت برای رسیدن به هدفتان انجام دهید، یادداشت و یک برنامه کوتاهمدت روزانه، هفتگی و ماهیانه تنظیم نمایید. به عنوان مثال وقتی آرزوی من جمعآوری مقدار زیادی پول برای کمک به بیماران بوده این خواسته خود را به گامهای کوچکتر طبقهبندی کردم که عبارت بودند از:
تشکیل کمیتهای برای جمعآوری کمکهای مالی
تهیه یک فهرستی از اهدا کنندهها
ایجاد یک وبسایت
دادن اطلاعات از نحوه کار
با تنظیم یک سری اهداف کوتاهمدت، میتوانید بهتدریج پیشرفت خود را ببینید و کمتر ناامید شوید.
براساس پژوهشها بهتر است اهداف خود را با دید مثبت نگاه کنید، زیرا افرادی که به لحاظ روانشناسی از جملات منفی استفاده میکنند، اضطراب بیشتری دارند و کمتر احساس شادی میکنند. مثلاً به جای اینکه بگویید. باید «شیرینی خوردنم را کمتر کنم تا کمتر چاق بشوم» بهتر است رویکرد هدف خود را تغییر دهید و بگویید: من یک برنامهریزی تغذیهای صحیح خواهم داشت تا زندگی سالمتر و فعالتری داشته باشم.
با تغییر رویکرد و نگاه مثبت به خواسته خود، اشتیاق بیشتری خواهید داشت و هیچگاه احساس ترس نخواهید کرد. آرزوهایتان را با دوستانتان در میان بگذارید که این عمل به لحاظ روانشناسی شما را در رسیدن به موفقیت مصممتر میکند. برای اینکه در مسیر درست گام بردارید با دوستان خود در مورد اهدافتان بحث و خلاصهای از روند کار و پیشرفت در خواستتان تهیه کنید. اگر به رغم تلاش فراوان هنوز موفق نشدید و هر چقدر تلاش کردید نتیجه مثبتی نگرفتید، شاید بهتر باشد مسیر خود را تغییر دهید. مطالعات نشان میدهد شادترین افراد کسانی هستند که اهدافشان را با واقعیات انطباق میدهند و متعهد به انجام اهداف جدید هستند. حقیقت این است که حتی اگر یک دندهترین آدم روی زمین هم باشید و به خواستهتان اصرار داشته باشید، گاه شرایط به گونهای تغییر میکند که باید کمی خودتان را با آن وفق دهید. مطالعات نشان میدهد که تلاش برای رسیدن به یک هدف دست نیافته میتواند سیستم ایمنی بدن را تضعیف کند. انعطافپذیر بودن در فرازونشیبهای زندگی میتواند شما را به جاهایی برساند که حتی تصورش را هم نمیکنید.