s.rozekabood
07-20-2013, 10:16 PM
بچه که بود، در خالهبازیهایش همیشه «مامان» میشد. از همان کودکی همیشه از شاغل بودن مادر خودش دلخور بود و با خود فکر میکرد که وقتی بزرگ شد، فقط زن خانه خواهد بود. اما حالا که بزرگ شده بود، نمیدانست که «زن خانه بودن» اصلاً چطوری است؟!
آن زنان اساطیری به گمان من، «زن بودن» (البته به معنای واقعی کلمه) همواره دشوار بوده است. در طول تاریخ، زنان به طور سنتی حکم ستون خیمه خانواده را داشته و بار حفظ انسجام عاطفی و عملی خانوادهها را به دوش میکشیدهاند. بارها رنج بارداری و زایمان را تحمل میکردهاند و همزمان، زحمت پرورش کودکان را. در کشاکش با هرم سوزان تنور نان میپختهاند و پا به پای مردانشان نیز به کشت و درو میپرداختهاند. از بیماران خود پرستاری میکردهاند و سنگ صبور دردهای شوهرانشان نیز میشدهاند. و شاید آنگونه ستایش زنان در ادبیات عامه به عنوان بتان و دلبرکان شیرین و مادران فرشتهخوی، به خاطر همین حجم بالای فداکاریها، مسئولیتها و نقشهای پررنگ ایشان بوده است. زن در کشاکش با این همه، در دوران «گذار» فعلی زن بودن از همیشه سختتر شده است؛ چراکه به تدریج بسیاری از الگوهای زندگی سنتی به کناری گذاشته شده و زنان در میان اقتضائات سنت و مدرنیته سرگردان ماندهاند. زنان امروزی، از سویی میخواهند بنا به اقتضای طبیعتشان همسر باشند و مادر و کانون عاطفه، و از سوی دیگر بنا بر مقتضیات معیشتی و اقتصادی و اجتماعی جامعه امروز، میل دارند پا به پای مردان اشتغال داشته و کسب درآمد کنند. هم در پی جلب احترام در داخل خانه هستند و هم در پی کسب اعتبار در بیرون. هم میخواهند سالم و عفیف بمانند و هم دوست دارند که قوی به نظر برسند. دختران دیروزی چشم انداز اجتماعی زنان در ایران نسبت به بیست، سی سال پیش با تغییرات بسیاری رو به رو شده است. در آن دوران مرسوم بود که دختران پس از پایان تحصیلات متوسطه، و حتی گاهی پیش از آن، ازدواج کرده و به خانه بخت بروند. ایشان معمولاً از همان سنین چهارده- پانزده سالگی حس میکردند که دخترانی رشید و به اصطلاح دم بخت هستند که باید هرچه سریعتر شایستگیهای خود را کامل کنند تا بتوانند زندگی مشترک موفقی را تشکیل داده و نقش همسری و مادری را به خوبی ایفاء نمایند. از سوی دیگر، شرایط اجتماعی نیز به گونهای بود که چنین تفکری را تقویت مینمود، چراکه در کنار ساده زیستی عمومی، اشتغال زن در بیرون از منزل هنوز از مقبولیت اجتماعی چندانی برخوردار نبود و پسران جوان خود را موظف به تامین همه نیازهای اقتصادی همسر و فرزندانشان میدانستند. در چنان شرایطی، تعداد دخترانی که به ادامه تحصیل یا اشتغال (به مفهوم امروزی آن) فکر میکردند بسیار اندک بود. دختران امروزی اما امروزه، و در پی تحولات اجتماعی و اقتصادی گسترده، بسیاری از دختران نوجوان پیش از هر چیز به ادامه تحصیل تا سطوح عالیه و در پی آن به اشتغال فکر میکنند و سپس به یافتن همسری که تا حد زیادی بتواند رفاه ایشان را تامین نماید. در مقابل، الگوهای ساده زیستی در سطح اجتماع عمدتاً کمرنگ شده و ضمناً اشتغال زن از منظر بسیاری از پسران به امری عادی و حتی گاهی اجتناب ناپذیر بدل شده است. در خانه بمانم؟! به علاوه، برای دخترانی که در پی سالهای طولانی تحصیل به معاشرت هر روزه در بیرون از منزل خو گرفتهاند، تمام روز را تنها ماندن در چاردیواری خانه (خصوصاً پیش از بچهدار شدن) کار بس دشواری است، که ممکن است با القای حس بیهودگی، باعث افسردگی ایشان نیز بشود. از طرف دیگر، صنعتی شدن زندگی تا حد زیادی مشغلههای سابق زنان در خانه از قبیل خیاطی و انواع کارهای هنری و فرآوریهای خانگی مواد خوراکی (ترشی و شوری و رب و آبلیمو و … ساختن) را نیز کاهش داده است. همزمان، ارتباطات همسایگی و حتی رفت و آمدهای خانوادگی نیز بسیار کمتر از گذشته شده و بنابراین زنان در خانه احساس میکنند که از جامعه بیخبر و بهدور ماندهاند.
یک زن همه فن حریف در چنین شرایطی، دختران با هدف فرار از بطالت عمر و البته به امید تأمین رفاه بیشتر در زندگی، پس از ازدواج نیز خود را ناگزیر از اشتغال در بیرون از منزل میبینند، و بنابراین ناچارند علاوه بر رسیدگی به امور منزل و وظایف همسری و مادری، بخش زیادی از وقت و انرژی خود را صرف وظایف شغلی خویش در بیرون از منزل نمایند. بدین ترتیب، در بسیاری از اوقات این وظایف و اقتضائات تازه، با وظایف خانوادگی سنتی زنان وارد رقابت شده و اندک اندک فشار مضاعفی را به ایشان میکند؛ فشاری که به نوبه خود مشکلات تازهای را به همراه خواهد آورد و تمام ذهن و توان زن کمالگرای امروزی را به چالش خواهد کشید. بهتر است زندگی مدرن را بهانه نکنیم و نخواهیم با چیزی که در وجودمان است ،مبارزه کنیم. هرچند این روزها وظایف بیشتری برای یک زن تعریف شده است اما وظیفه ی اصلی او همان نقش اساطیری اش است.
آن زنان اساطیری به گمان من، «زن بودن» (البته به معنای واقعی کلمه) همواره دشوار بوده است. در طول تاریخ، زنان به طور سنتی حکم ستون خیمه خانواده را داشته و بار حفظ انسجام عاطفی و عملی خانوادهها را به دوش میکشیدهاند. بارها رنج بارداری و زایمان را تحمل میکردهاند و همزمان، زحمت پرورش کودکان را. در کشاکش با هرم سوزان تنور نان میپختهاند و پا به پای مردانشان نیز به کشت و درو میپرداختهاند. از بیماران خود پرستاری میکردهاند و سنگ صبور دردهای شوهرانشان نیز میشدهاند. و شاید آنگونه ستایش زنان در ادبیات عامه به عنوان بتان و دلبرکان شیرین و مادران فرشتهخوی، به خاطر همین حجم بالای فداکاریها، مسئولیتها و نقشهای پررنگ ایشان بوده است. زن در کشاکش با این همه، در دوران «گذار» فعلی زن بودن از همیشه سختتر شده است؛ چراکه به تدریج بسیاری از الگوهای زندگی سنتی به کناری گذاشته شده و زنان در میان اقتضائات سنت و مدرنیته سرگردان ماندهاند. زنان امروزی، از سویی میخواهند بنا به اقتضای طبیعتشان همسر باشند و مادر و کانون عاطفه، و از سوی دیگر بنا بر مقتضیات معیشتی و اقتصادی و اجتماعی جامعه امروز، میل دارند پا به پای مردان اشتغال داشته و کسب درآمد کنند. هم در پی جلب احترام در داخل خانه هستند و هم در پی کسب اعتبار در بیرون. هم میخواهند سالم و عفیف بمانند و هم دوست دارند که قوی به نظر برسند. دختران دیروزی چشم انداز اجتماعی زنان در ایران نسبت به بیست، سی سال پیش با تغییرات بسیاری رو به رو شده است. در آن دوران مرسوم بود که دختران پس از پایان تحصیلات متوسطه، و حتی گاهی پیش از آن، ازدواج کرده و به خانه بخت بروند. ایشان معمولاً از همان سنین چهارده- پانزده سالگی حس میکردند که دخترانی رشید و به اصطلاح دم بخت هستند که باید هرچه سریعتر شایستگیهای خود را کامل کنند تا بتوانند زندگی مشترک موفقی را تشکیل داده و نقش همسری و مادری را به خوبی ایفاء نمایند. از سوی دیگر، شرایط اجتماعی نیز به گونهای بود که چنین تفکری را تقویت مینمود، چراکه در کنار ساده زیستی عمومی، اشتغال زن در بیرون از منزل هنوز از مقبولیت اجتماعی چندانی برخوردار نبود و پسران جوان خود را موظف به تامین همه نیازهای اقتصادی همسر و فرزندانشان میدانستند. در چنان شرایطی، تعداد دخترانی که به ادامه تحصیل یا اشتغال (به مفهوم امروزی آن) فکر میکردند بسیار اندک بود. دختران امروزی اما امروزه، و در پی تحولات اجتماعی و اقتصادی گسترده، بسیاری از دختران نوجوان پیش از هر چیز به ادامه تحصیل تا سطوح عالیه و در پی آن به اشتغال فکر میکنند و سپس به یافتن همسری که تا حد زیادی بتواند رفاه ایشان را تامین نماید. در مقابل، الگوهای ساده زیستی در سطح اجتماع عمدتاً کمرنگ شده و ضمناً اشتغال زن از منظر بسیاری از پسران به امری عادی و حتی گاهی اجتناب ناپذیر بدل شده است. در خانه بمانم؟! به علاوه، برای دخترانی که در پی سالهای طولانی تحصیل به معاشرت هر روزه در بیرون از منزل خو گرفتهاند، تمام روز را تنها ماندن در چاردیواری خانه (خصوصاً پیش از بچهدار شدن) کار بس دشواری است، که ممکن است با القای حس بیهودگی، باعث افسردگی ایشان نیز بشود. از طرف دیگر، صنعتی شدن زندگی تا حد زیادی مشغلههای سابق زنان در خانه از قبیل خیاطی و انواع کارهای هنری و فرآوریهای خانگی مواد خوراکی (ترشی و شوری و رب و آبلیمو و … ساختن) را نیز کاهش داده است. همزمان، ارتباطات همسایگی و حتی رفت و آمدهای خانوادگی نیز بسیار کمتر از گذشته شده و بنابراین زنان در خانه احساس میکنند که از جامعه بیخبر و بهدور ماندهاند.
یک زن همه فن حریف در چنین شرایطی، دختران با هدف فرار از بطالت عمر و البته به امید تأمین رفاه بیشتر در زندگی، پس از ازدواج نیز خود را ناگزیر از اشتغال در بیرون از منزل میبینند، و بنابراین ناچارند علاوه بر رسیدگی به امور منزل و وظایف همسری و مادری، بخش زیادی از وقت و انرژی خود را صرف وظایف شغلی خویش در بیرون از منزل نمایند. بدین ترتیب، در بسیاری از اوقات این وظایف و اقتضائات تازه، با وظایف خانوادگی سنتی زنان وارد رقابت شده و اندک اندک فشار مضاعفی را به ایشان میکند؛ فشاری که به نوبه خود مشکلات تازهای را به همراه خواهد آورد و تمام ذهن و توان زن کمالگرای امروزی را به چالش خواهد کشید. بهتر است زندگی مدرن را بهانه نکنیم و نخواهیم با چیزی که در وجودمان است ،مبارزه کنیم. هرچند این روزها وظایف بیشتری برای یک زن تعریف شده است اما وظیفه ی اصلی او همان نقش اساطیری اش است.