doulton
06-24-2013, 03:07 PM
دانشگاه هیولاها ناجی کمپانی پیکسار شد و مانع از نابودی آن شد. بعد از ساخت دو فیلم بسیار ضعیف و کم فروغ Cars 2 (ماشین های ۲) محصول ۲۰۱۱ و Brave (شجاع) محصول ۲۰۱۲،پیکسار بالاخره توانست با ساخت دنباله فیلم موفق Monsters Inc (کمپانی هیولاها) محصول ۲۰۰۱ دوباره جای پای خود را محکم کند. گرچه بیشک دنبال کردن موفقیتهای گذشته اساس و توجیه مالی دارد، اما به هر حال دانشگاه هیولاها یک کار دلنشین و خانواده پسند است و باز گرچه این فیلم یک سر و گردن پایینتر از بهترین نتیجه همکاری پیکسار و دیزنی (کمپانی هیولاها) قرار میگیرد، ولی به هر حال ارزش رفتن به سینما به خصوص برای کودکان را دارد. همچون کمپانی هیولاها، دانشگاه هیولاها نیز جذابیت خود را از دوستی غیرمعمول بین سولیوانِ گنده بک و پشمالو (با صدای جان گودمن) و مایک کوچولوی سبز یک چشم (با صدای بیلی کریستال) وام میگیرد. از آنجایی که کمپانی هیولاها یک داستان سرراست و بدون پیچ و تاب را برای بیننده نقل میکرد، تیم سازنده تصمیم گرفت که دنباله این داستان را بسازد. بنابراین، نسخه پیش رو، شد داستان آشنایی مایک و سولیوان که بعد از شرکت در یک مسابقه شکل میگیرد. گرچه فیلم به هیچ وجه برای والدین خسته کننده نیست، اما مضمونی کودکانه دارد و درسهایی درباره ارزش دوستی، همکاری، و ایمان به خود و دیگران به آنها میدهد.
مایک و سولیوان برای اولین بار در محل ثبت نام برنامه «مترسکها»، همدیگر را ملاقات می کنند. سولیوان که از یک خانواده برجسته و محترم میآید غرش مهیب و حضور چشمگیری در صحنه دارد منتها فاقد تکنیک بازیگری است. از سوی دیگر مایک اطلاعات خوبی درباره چگونه ترسناک بودن دارد ولی ذاتاً موجود ترسناکی نیست. این دو با هم درگیر می شوند و در نتیجه هر دو از این برنامه اخراج می شوند. تنها راه برگشتشان به برنامه، تشکیل یک تیم با چهار هیولای دیگر و برنده شدن جایزه سالانه «بازیهای ترسناک» است تا از این طریق بتوانند شایستگی خود را به مدیر برنامه خانم هارداسکابل (با صدای هلن میرن) ثابت کنند.
داستان دانشگاه هیولاها قابل پیش بینی است، با این حال شاهد یک پیچش جالب در انتهای فیلم هستیم که اجازه میدهد فیلم حداقل ۱۵ دقیقه بیشتر طول بکشد و فرصتی به بیننده میدهد تا کمی بیشتر در پیام آن دقیق شود. برای بزرگترها حاضر جوابی مایک و سولیوان بیشتر از خود داستان فیلم جذاب است. این دو جفت ناجوری را در فضای کلاسیک تشکیل می دهند و بیلی کریستال و جان گودمن به راحتی از پس نقشهایی که سالها قبل به ایفای آنها عادت داشتند، بر میآیند. و بالاخره گرچه دانشگاه هیولاها به شدت برای بینندگان کم سن و سالتر جذاب است، اما به هیچ وجه رویکرد یا مضمونی کودکانه ندارد. در نتیجه، آنهایی که در هنگام کودکی از تماشای کمپانی هیولاها لذت بردهاند، نباید از غافلگیر شدن با دیدن دانشگاه هیولاها در دوران نوجوانیشان شرمنده شوند.
انیمیشن کامپیوتری سالها پیش وقتی مایه تعجب و شگفتی بسیاری از بینندهها شد، اوج خود را تجربه کرد. این روزها خیلی به ندرت به جزئیات فنی کارهای انیمیشنی توجه میکنیم چون هر انیمیشنی که ساخته میشود از بهترین تکنیک ها استفاده می کند. همان طور که از پیکسار انتظار می رود دانشگاه هیولاها از کیفیت استانداردی برخوردار است، ولی مثل همیشه نتیجه استفاده از تکنیک سه بعدی در این فیلمها قطعی نیست. نسخه دو بعدی تصاویری شفاف و پر از جنب و جوش را به بیننده تقدیم میکند. برخی فیلمهای کارتونی با تکنیک سه بعدی جذابتر میشوند، اما مطمئن نیستم که بشود چنین ادعایی را در مورد دانشگاه هیولاها بیان کرد.
تصمیم پیکسار برای ساخت دنباله برخی از محبوبترین فیلمهایش با شکست ماشینهای دو در برآورده کردن توقعات کمی متزلزل شده است. با این حال، موفقیت دانشگاه هیولاها می تواند یک استثنا باشد و نباید چندان به آن اعتماد کرد. گرچه هیولاهای دوم نمیتواند داستان اسباب بازیهای ۲ و ۳- به عنوان بهترین دنباله های ساخته شده توسط پیکسار- را به چالش بکشد، ولی قابلیت رسیدن به بالای جدول فیلمهای خانواده پسند تابستان را دارد. انرژی و کمدی موجود در فیلم قابل توجه است و تنها نقطه ضعف فیلم، تماشای آن با عینکهای سه بعدی است.
مایک و سولیوان برای اولین بار در محل ثبت نام برنامه «مترسکها»، همدیگر را ملاقات می کنند. سولیوان که از یک خانواده برجسته و محترم میآید غرش مهیب و حضور چشمگیری در صحنه دارد منتها فاقد تکنیک بازیگری است. از سوی دیگر مایک اطلاعات خوبی درباره چگونه ترسناک بودن دارد ولی ذاتاً موجود ترسناکی نیست. این دو با هم درگیر می شوند و در نتیجه هر دو از این برنامه اخراج می شوند. تنها راه برگشتشان به برنامه، تشکیل یک تیم با چهار هیولای دیگر و برنده شدن جایزه سالانه «بازیهای ترسناک» است تا از این طریق بتوانند شایستگی خود را به مدیر برنامه خانم هارداسکابل (با صدای هلن میرن) ثابت کنند.
داستان دانشگاه هیولاها قابل پیش بینی است، با این حال شاهد یک پیچش جالب در انتهای فیلم هستیم که اجازه میدهد فیلم حداقل ۱۵ دقیقه بیشتر طول بکشد و فرصتی به بیننده میدهد تا کمی بیشتر در پیام آن دقیق شود. برای بزرگترها حاضر جوابی مایک و سولیوان بیشتر از خود داستان فیلم جذاب است. این دو جفت ناجوری را در فضای کلاسیک تشکیل می دهند و بیلی کریستال و جان گودمن به راحتی از پس نقشهایی که سالها قبل به ایفای آنها عادت داشتند، بر میآیند. و بالاخره گرچه دانشگاه هیولاها به شدت برای بینندگان کم سن و سالتر جذاب است، اما به هیچ وجه رویکرد یا مضمونی کودکانه ندارد. در نتیجه، آنهایی که در هنگام کودکی از تماشای کمپانی هیولاها لذت بردهاند، نباید از غافلگیر شدن با دیدن دانشگاه هیولاها در دوران نوجوانیشان شرمنده شوند.
انیمیشن کامپیوتری سالها پیش وقتی مایه تعجب و شگفتی بسیاری از بینندهها شد، اوج خود را تجربه کرد. این روزها خیلی به ندرت به جزئیات فنی کارهای انیمیشنی توجه میکنیم چون هر انیمیشنی که ساخته میشود از بهترین تکنیک ها استفاده می کند. همان طور که از پیکسار انتظار می رود دانشگاه هیولاها از کیفیت استانداردی برخوردار است، ولی مثل همیشه نتیجه استفاده از تکنیک سه بعدی در این فیلمها قطعی نیست. نسخه دو بعدی تصاویری شفاف و پر از جنب و جوش را به بیننده تقدیم میکند. برخی فیلمهای کارتونی با تکنیک سه بعدی جذابتر میشوند، اما مطمئن نیستم که بشود چنین ادعایی را در مورد دانشگاه هیولاها بیان کرد.
تصمیم پیکسار برای ساخت دنباله برخی از محبوبترین فیلمهایش با شکست ماشینهای دو در برآورده کردن توقعات کمی متزلزل شده است. با این حال، موفقیت دانشگاه هیولاها می تواند یک استثنا باشد و نباید چندان به آن اعتماد کرد. گرچه هیولاهای دوم نمیتواند داستان اسباب بازیهای ۲ و ۳- به عنوان بهترین دنباله های ساخته شده توسط پیکسار- را به چالش بکشد، ولی قابلیت رسیدن به بالای جدول فیلمهای خانواده پسند تابستان را دارد. انرژی و کمدی موجود در فیلم قابل توجه است و تنها نقطه ضعف فیلم، تماشای آن با عینکهای سه بعدی است.