mehraboOon
05-29-2012, 02:40 PM
چگونه ما انسان شدیم؟ (۱)
بالاخانوادهی انسانواران
در میان جانوران راستهای وجود دارد به نام «نخستیسانان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%E2%80%8C%D8%B3%D8%A 7%D9%86%D8%A7%D9%86)» (Primates (http://pezeshkangil.com/editor/Primates)) که در این راسته (Order) که از جمله شامل میمونها هم هست، یک «بالاخانواده» (Superfamily) وجود دارد به نام «انسانواران» (Hominoidea).
تا حدود ۲۰-۱۵ میلیون سال پیش ما انسانها بههمراه گیبونها، شامپانزهها، گوریلها و اورانگوتانها همگی عضو این «بالاخانواده»ی پرجمعیت بودیم، یعنی هنوز به چند دسته تقسیم نشده و از هم قابل تشخیص نبودیم. اما این «بالاخانواده»ی بزرگ و خوشبخت همان حدود ۲۰-۱۵ میلیون سال پیش دچار اولین انشعاب شد یعنی «گیبون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%DB%8C%D8%A8%D9%88%D9%86)»ها از نظر ژنتیک مستقل شدند و برای خود خانوادهی «هیلوباتید» (Hylobatidae) را تشکیل دادند و باقی فامیل با نام خانوادگی «انسانسایان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B3%D8%A 7%DB%8C%D8%A7%D9%86)» (Hominidae (http://en.wikipedia.org/wiki/Hominidae)) نامیده شدند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/Tab-1-1024x432.jpg
همینجا عرض کنم گیبونها که «میمونهای درازدست» هم نامیده میشوند و بعدها خود به چهار سرده یا جنس (Genus) تقسیم شدند، موجوداتی هستند لاغراندام و درازدست که امروزه در جنگلهای گرمسیری جنوب شرقی آسیا بالای درختها آکروبات بازی میکنند و با باقی اعضای بالاخانوادهی فوق تفاوتهایی دارند. از جمله اینکه بهنسبت کوچکترند، تفاوت ظاهری جنس نر و مادهشان کمتر است، لانه نمیسازند و برخی ویژگیهای ساختار بدنیشان بیشتر به میمونها شباهت دارد. مهمتر از همه اینکه برخلاف خانوادهی انسانسایان (و از جمله بسیاری انسانهای امروزی) روابط جفتی پایدار دارند!
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/01-Gibbon-1024x966.jpg
گیبون
انشعاب در خانوادهی انسانسایان
زیرخانوادهی پونگینه: اما خانوادهی «انسانسایان» هم زیاد پایدار نماند و در اثر اختلافات ژنتیکی بهوجود آمده حدود ۱۴ میلیون سال زیرخانوادهی «پونگینه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%88%D9%86%DA%AF%DB%8C%D9%86%D9%87)» (Ponginae (http://en.wikipedia.org/wiki/Ponginae)) شامل سردهی اورانگوتان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%88%D8%AA%D 8%A7%D9%86)از گوریلها، انسانها و شامپانزهها جدا شدند. اورانگوتانها که در حال حاضر تنها سردهی باقیمانده از انسانسایان در قارهی آسیا هستند (البته علاوه بر انسانها!) در زمرهی باهوشترین نخستیسانان بهشمار میروند چون میتوانند انواع ابزارهای پیچیده را بهکار ببرند و هر شب هم با استفاده از شاخ و برگ درختان، لانهای برای خواب بسازند. اورانگوتانها برخلاف برخی انسانها خوی تهاجمی ندارند و بیشتر بهصورت منزوی دنبال غذا میروند. این اقوام نجیب ما فعلاً فقط در جنگلهای بارانی جزیرههای بورنئو و سوماترا یافت میشوند و تنها دو گونه (Species) از این سرده باقی مانده که متاسفانه هر دو در خطر انقراض هستند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/02-Orangutan.jpg
اورانگوتان
زیرخانوادهی گوریلساییان: پس از انشعاب اورانگوتانها تا مدتی سخن از جدایی نبود تا حدود ۷ میلیون سال پیش که زیرخانوادهی «گوریلساییان» (Gorillinae (http://en.wikipedia.org/wiki/Gorillinae)) هم انسانها و شامپانزهها را تنها گذاشتند و از نظر ژنتیک مستقل شدند.
گوریل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%84)ها که در حال حاضر ساکن جنگلهای آفریقا هستند، ۹۹-۹۸ درصد DNAیشان با انسان یکسان است و پس از شامپانزه، نزدیکترین خویشاوند نوع انسان محسوب میشوند.
این دسته از اقوام ما در گروههای ۵ تا ۳۰ نفره زندگی میکنند و هر گروه یک رهبر دارد که همهی تصمیمها را میگیرد و در درگیریهای بین اعضای گروه نقش میانجی را ایفا میکند. این رهبر «پشت نقرهای» برای حرکت گروه تصمیم میگیرد و مسوولیت رفاه و امنیت گروه با اوست. (آن گوریل معروفی که در فیلمها معمولاً غرش میکند و مشت به سینه میکوبد و حمله میکند همین پشت نقرهای است و نرهای جوانتر «پشت سیاه» با برعهده گرفتن حفاظت و امنیت از او پشتیبانی میکنند.)
گوریلها بسیار باهوش هستند و حتی عدهی کمی از گوریلها در اسارت انسان نوعی زبان مستقل از زیرمجموعه زبانهای اشاره را فرا گرفتند. علاوه بر این، در حال حاضر توانایی استفاده از ابزار را هم پیدا کردهاند. یک گوریل ماده مشاهده شده که از یک چوب برای سنجش عمق یک باتلاق استفاده میکرده و مادهی دیگری دیده شده که در زمان ماهیگیری از یک تکه چوب بهعنوان تکیهگاه استفاده کرده است.
زیرخانوادهی انسانساییان: پس از این دو جدایی، آنچه از خانوادهی «انسانسایان» باقی ماند، زیرخانوادهی «انسانساییان» (Homininae) بود، ولی بالاخره حدود ۷-۶ میلیون سال پیش در آفریقا شامپانزهها هم آهنگ جدایی از انسانها را سر دادند که نظر به اهمیت جدایی مسیر تکاملی انسان و شامپانزه، به این جداسری «انشعاب بزرگ» میگویند.
در حال حاضر دو گونهی شامپانزه وجود دارد که نزدیکترین خویشاوندان زندهی ما بهشمار میروند. این دو گونه شامپانزهی معمولی و بونوبو هستند که نزدیک به یک میلیون سال پیش از هم جدا شدهاند و هر کدام فعلاً در یک طرف رود کنگو زندگی میکنند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/04-Bonobo_009.jpg
بونوبو
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/05-Schimpanse_zoo-leipig.jpg
شامپانزهی معمولی
۹۴ درصد DNAی شامپانزهها با انسان یکی است و برخی از ۶ درصد متفاوت نیز در بخش بیمصرف DNA قرار گرفته است. اگر در تقسیمبندیهای جدید شامپانزه و انسان در یک زیرخانواده جای میگیرند، بهدلیل همین قرابتهاست. این زیرخانواده شامل دو تبار (Tribe) است: تبار «پانینی» (Panini (http://en.wikipedia.org/wiki/Panina_%28subtribe%29)) که سردهی شامپانزه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%85%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%87)در آن جا دارد و تبار «انسانتباران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%AA%D8%A 8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86)» (Hominini (http://en.wikipedia.org/wiki/Hominini)).
از جملهی شباهت شامپانزهها به انسان در این است که شامپانزهها هم اخیراً ابزار میسازند و از آن برای بهدست آوردن خوراکشان استفاده میکنند (میگویند ۴۰ سال زودتر از گوریلها استفاده از ابزار را در طبیعت آموختهاند). علاوه بر این، روشهای پیچیدهای برای شکار دارند که مستلزم همکاری، نفوذ و رتبه و درجه است و همچون انسانها در وضعیت آگاهانه توانایی دستکاری و فریب دادن را دارند.
شامپانزهها میتوانند با استفاده از یادگیری، نمادها و جنبههای انسانی زبان شامل مفاهیم تعداد و توالی اعداد را درک کنند و آنها را برای برنامهریزی برای رویدادها و حوادث آینده بهکار برند. انسانتباران
برای اینکه تخمین درستتری از زمان جدایی تبار انسان از تبار شامپانزه داشته باشیم، باید بدانیم بر اساس آخرین محاسبات بهعمل آمده، عمر جهان (از لحظهی «انفجار بزرگ» یا «مهبانگ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%AF)» تابهحال) حدود ۱۳ میلیارد و ۷۵۰ میلیون سال است و از پیدایش کرهی زمین هم تقریباّ ۴ میلیارد و ۵۴۰ میلیون سال میگذرد. (خوشبختانه بهیمن تخلفات بانکی اخیر، دیگر این عددها را کاملاّ میشناسیم!) همچنین نخستین نشانهی حیات یعنی قدیمیترین سنگوارهی شبهمیکروب بهدست آمده حدود ۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون سال قدمت دارد، دایناسورها حدوداً از ۲۳۰ تا ۶۵ میلیون سال پیش در زمین میزیستند و چنانکه در سال ۲۰۰۹ دانشمندان دانشگاه اسلو اعلام کردند، قدیمیترین سنگواره از نخستیسانان که در آلمان کشف شد، قدمتی ۴۷ میلیون ساله دارد.
غرض از بیان اعداد فوق این است که درک کنیم زمان زیادی از جدایی تبار انسان از شامپانزه نمیگذرد. پس اگر گاهی از همنوعان ما رفتاری «غیرانسانی» سر میزند، زیاد نباید خرده گرفت؛ از موجودی که تازه همین ۷-۶ میلیون سال پیش از شامپانزه جدا شده، چه انتظاری دارید؟
اما از تبار یا دودمان انسانتباران که گفتیم حدود ۷-۶ میلیون سال از نظر ژنتیک از شامپانزهها مستقل شدند، تا رسیدن به انسان امروزی راه درازی طی شد. در اوایل پیدایش «فرضیهی تکامل» تصور میکردند این فرآیند خطی یا بهاصطلاح نردبانی است، یعنی در هر زمان تنها یک گونه انسانتبار وجود داشت که همان گونه دچار تکامل شد و سرانجام پله پله به گونهی «انسان خردمند (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86_%D8%AE%D8%B1%D8%AF% D9%85%D9%86%D8%AF)» (Homo sapiens (http://en.wikipedia.org/wiki/Homo_sapiens)) رسید که ما باشیم. اما این تصویر سنتی امروز مورد قبول نیست و اعتقاد بر این است که آن شاخهی اصلی که به انسان خردمند انجامید خود در مقاطع مختلف زمانی و مناطق مختلف جغرافیایی به چند زیرشاخه تقسیم شده که انسان خردمند یکی این زیرشاخههاست و سردهها و گونههای دیگر که زیرشاخههای دیگر بودند اینک منقرض شدهاند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/Map-of-the-fossil-sites-of-the-earliest-hominids-35.8-3.3M-BP.jpg
پراکندگی جغرافیایی پیدایش انسانتباران
در طبقهبندی جدید تبار انسانتباران که شامل تمام زیرشاخههایی هستند که پس از «انشعاب بزرگ» (جدایی انسان و شامپانزه) از شاخهی منتهی به انسان برآمدند به دو زیرتبار «جنوبیکپیگوهران» (Australopithecina (http://de.wikipedia.org/wiki/Australopithecina)) و «انسانگوهران» (Hominina (http://en.wikipedia.org/wiki/Hominina)) تقسیم میشوند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/Tab-2.jpg
الف. جنوبیکپیگوهران
زیرتبار اول یا «جنوبیکپیگوهران» خود شامل ۶ سردهی مختلف از تبار انسان است که هر کدام یک یا چندین گونهی شناخته شده یا احتمالاً ناشناخته دارند:
- ساحلمردم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AD%D9%84%E2%80%8C%D9%85%D8%B1%D8%A F%D9%85_%DA%86%D8%A7%D8%AF%DB%8C) (Sahelanthropus (http://en.wikipedia.org/wiki/Sahelanthropus)):قدمت گونهی S. tchadensis به حدود ۷ میلیون سال پیش میرسد و پیچیدگی طبقهبندیاش این است که قدمت تنها سنگوارهاش (که شامل فقط چند تکه از کاسهی سر یک انسانتبار شریف به نام «تومای» اهل کشور چاد است) به پیش از زمان «انشعاب بزرگ» (جدایی ژنتیکی انسان از شامپانزه) برمیگردد.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/07-Sahelanthropus_tchadensis_-_TM_266-01-060-1.jpg
جمجمهی ساحلمردمِ چادی (تومای)
- اررین (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%B1%DB%8C%D9%86_%D8%AA%D9%88%DA%AF% D9%86%DB%8C)(Orrorin (http://en.wikipedia.org/wiki/Orrorin)):اررین نیز از کهنترین سردههای دودمان انسان و بسیار نزدیک به نیای مشترک انسان و شامپانزه است. سنگوارههای پراکندهای از گونهی O. tugenensis با قدمت ۵/۶۵ تا ۲/۶ میلیون سال پیش در کنیا بهدست آمده است.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/08-orrorin1.jpg
چند تکه سنگواره بهجا مانده از اررین
- آردیکپی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D9%BE%DB%8 C_%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF)(Ardipithecus (http://en.wikipedia.org/wiki/Ardipithecus)):شامل دو گونهی A. ramidus و A. kadabba است که از اولی سنگوارهای متعلق به ۴/۴ میلیون سال پیش و از دومی چند تکه استخوان مربوط به ۵/۶ میلیون سال پیش بهدست آمده است. این نیاکان بزرگوار در شرق آفریقا (اتیوپی فعلی) میزیستهاند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/09-Ardi.jpg
آردیکپی رامیدوس
- جنوبیکپی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D9%B E%DB%8C) (Australopithecus (http://en.wikipedia.org/wiki/Australopithecus)):از این سرده، گونهی A. afarensis از ۳/۶۷ تا ۲/۹۲ میلیون سال پیش در شمال کنیا و جنوب اتیوپی میزیست، A. anamensis حدود ۴ میلیون سال پیش در کنیا میزیست و A. africanus حدود ۳/۵ یا شاید ۲/۵ میلیون سال پیش در آفریقای جنوبی زندگی میکرد. قدیمترین شواهد از استفاده از ابزار سنگی و مصرف گوشت و مغز استخوان در انسانتباران در گونهی A. afarensis دیده شده اما مشخص نیست که آیا خود ابزار سنگی را ساخته یا فقط از تکه سنگهایی که پیدا کرده استفاده میکرده است.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/10-Australopithecusafarensis_reconstruction.jpg
جمجمهی بازسازی شدهی جنوبیکپی عفاری
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/11-A.afarensis.jpg
شمایل بازسازی شدهی جنوبیکپی عفاری
- پرامردم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85) (Paranthropus (http://en.wikipedia.org/wiki/Paranthropus)): دارای ۳ گونه است که از آن میان گمان میرود P. boisei که حدود ۲/۲ تا ۱/۴ میلیون سال پیش در شرق افریقا میزیست، به آتش دست یافته باشد.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/12-Australopithecus_boisei_P1060081.jpg
جمجمهی بازسازی شدهی پرامردم بویسی
- کنیامردم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85) (Kenyanthropus (http://en.wikipedia.org/wiki/Kenyanthropus)): شامل گونهی «کنیامردم پَخْتْرخ» (K. platyops) است که حدود ۳/۵ تا ۳/۲ میلیون سال پیش در شرق افریقا میزیست و ویژگی آن پَختی چهرهاش در قیاس با خویشاوندان نزدیکی چون شامپانزه است.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/13-Kenyanthropus_platyops_skull_model.jpg
جمجمهی بازسازی شدهی کنیامردم پَخْتْرخ
ب. انسانگوهران
و زیرتبار دوم یا «انسانگوهران» تنها دارای سردهی «انسان» (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86_%28%D8%B3%D8%B1%D8% AF%D9%87%29) (Homo (http://en.wikipedia.org/wiki/Homo)) است.
بالاخانوادهی انسانواران
در میان جانوران راستهای وجود دارد به نام «نخستیسانان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%E2%80%8C%D8%B3%D8%A 7%D9%86%D8%A7%D9%86)» (Primates (http://pezeshkangil.com/editor/Primates)) که در این راسته (Order) که از جمله شامل میمونها هم هست، یک «بالاخانواده» (Superfamily) وجود دارد به نام «انسانواران» (Hominoidea).
تا حدود ۲۰-۱۵ میلیون سال پیش ما انسانها بههمراه گیبونها، شامپانزهها، گوریلها و اورانگوتانها همگی عضو این «بالاخانواده»ی پرجمعیت بودیم، یعنی هنوز به چند دسته تقسیم نشده و از هم قابل تشخیص نبودیم. اما این «بالاخانواده»ی بزرگ و خوشبخت همان حدود ۲۰-۱۵ میلیون سال پیش دچار اولین انشعاب شد یعنی «گیبون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%DB%8C%D8%A8%D9%88%D9%86)»ها از نظر ژنتیک مستقل شدند و برای خود خانوادهی «هیلوباتید» (Hylobatidae) را تشکیل دادند و باقی فامیل با نام خانوادگی «انسانسایان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B3%D8%A 7%DB%8C%D8%A7%D9%86)» (Hominidae (http://en.wikipedia.org/wiki/Hominidae)) نامیده شدند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/Tab-1-1024x432.jpg
همینجا عرض کنم گیبونها که «میمونهای درازدست» هم نامیده میشوند و بعدها خود به چهار سرده یا جنس (Genus) تقسیم شدند، موجوداتی هستند لاغراندام و درازدست که امروزه در جنگلهای گرمسیری جنوب شرقی آسیا بالای درختها آکروبات بازی میکنند و با باقی اعضای بالاخانوادهی فوق تفاوتهایی دارند. از جمله اینکه بهنسبت کوچکترند، تفاوت ظاهری جنس نر و مادهشان کمتر است، لانه نمیسازند و برخی ویژگیهای ساختار بدنیشان بیشتر به میمونها شباهت دارد. مهمتر از همه اینکه برخلاف خانوادهی انسانسایان (و از جمله بسیاری انسانهای امروزی) روابط جفتی پایدار دارند!
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/01-Gibbon-1024x966.jpg
گیبون
انشعاب در خانوادهی انسانسایان
زیرخانوادهی پونگینه: اما خانوادهی «انسانسایان» هم زیاد پایدار نماند و در اثر اختلافات ژنتیکی بهوجود آمده حدود ۱۴ میلیون سال زیرخانوادهی «پونگینه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%88%D9%86%DA%AF%DB%8C%D9%86%D9%87)» (Ponginae (http://en.wikipedia.org/wiki/Ponginae)) شامل سردهی اورانگوتان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%88%D8%AA%D 8%A7%D9%86)از گوریلها، انسانها و شامپانزهها جدا شدند. اورانگوتانها که در حال حاضر تنها سردهی باقیمانده از انسانسایان در قارهی آسیا هستند (البته علاوه بر انسانها!) در زمرهی باهوشترین نخستیسانان بهشمار میروند چون میتوانند انواع ابزارهای پیچیده را بهکار ببرند و هر شب هم با استفاده از شاخ و برگ درختان، لانهای برای خواب بسازند. اورانگوتانها برخلاف برخی انسانها خوی تهاجمی ندارند و بیشتر بهصورت منزوی دنبال غذا میروند. این اقوام نجیب ما فعلاً فقط در جنگلهای بارانی جزیرههای بورنئو و سوماترا یافت میشوند و تنها دو گونه (Species) از این سرده باقی مانده که متاسفانه هر دو در خطر انقراض هستند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/02-Orangutan.jpg
اورانگوتان
زیرخانوادهی گوریلساییان: پس از انشعاب اورانگوتانها تا مدتی سخن از جدایی نبود تا حدود ۷ میلیون سال پیش که زیرخانوادهی «گوریلساییان» (Gorillinae (http://en.wikipedia.org/wiki/Gorillinae)) هم انسانها و شامپانزهها را تنها گذاشتند و از نظر ژنتیک مستقل شدند.
گوریل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%84)ها که در حال حاضر ساکن جنگلهای آفریقا هستند، ۹۹-۹۸ درصد DNAیشان با انسان یکسان است و پس از شامپانزه، نزدیکترین خویشاوند نوع انسان محسوب میشوند.
این دسته از اقوام ما در گروههای ۵ تا ۳۰ نفره زندگی میکنند و هر گروه یک رهبر دارد که همهی تصمیمها را میگیرد و در درگیریهای بین اعضای گروه نقش میانجی را ایفا میکند. این رهبر «پشت نقرهای» برای حرکت گروه تصمیم میگیرد و مسوولیت رفاه و امنیت گروه با اوست. (آن گوریل معروفی که در فیلمها معمولاً غرش میکند و مشت به سینه میکوبد و حمله میکند همین پشت نقرهای است و نرهای جوانتر «پشت سیاه» با برعهده گرفتن حفاظت و امنیت از او پشتیبانی میکنند.)
گوریلها بسیار باهوش هستند و حتی عدهی کمی از گوریلها در اسارت انسان نوعی زبان مستقل از زیرمجموعه زبانهای اشاره را فرا گرفتند. علاوه بر این، در حال حاضر توانایی استفاده از ابزار را هم پیدا کردهاند. یک گوریل ماده مشاهده شده که از یک چوب برای سنجش عمق یک باتلاق استفاده میکرده و مادهی دیگری دیده شده که در زمان ماهیگیری از یک تکه چوب بهعنوان تکیهگاه استفاده کرده است.
زیرخانوادهی انسانساییان: پس از این دو جدایی، آنچه از خانوادهی «انسانسایان» باقی ماند، زیرخانوادهی «انسانساییان» (Homininae) بود، ولی بالاخره حدود ۷-۶ میلیون سال پیش در آفریقا شامپانزهها هم آهنگ جدایی از انسانها را سر دادند که نظر به اهمیت جدایی مسیر تکاملی انسان و شامپانزه، به این جداسری «انشعاب بزرگ» میگویند.
در حال حاضر دو گونهی شامپانزه وجود دارد که نزدیکترین خویشاوندان زندهی ما بهشمار میروند. این دو گونه شامپانزهی معمولی و بونوبو هستند که نزدیک به یک میلیون سال پیش از هم جدا شدهاند و هر کدام فعلاً در یک طرف رود کنگو زندگی میکنند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/04-Bonobo_009.jpg
بونوبو
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/05-Schimpanse_zoo-leipig.jpg
شامپانزهی معمولی
۹۴ درصد DNAی شامپانزهها با انسان یکی است و برخی از ۶ درصد متفاوت نیز در بخش بیمصرف DNA قرار گرفته است. اگر در تقسیمبندیهای جدید شامپانزه و انسان در یک زیرخانواده جای میگیرند، بهدلیل همین قرابتهاست. این زیرخانواده شامل دو تبار (Tribe) است: تبار «پانینی» (Panini (http://en.wikipedia.org/wiki/Panina_%28subtribe%29)) که سردهی شامپانزه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%85%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%87)در آن جا دارد و تبار «انسانتباران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%AA%D8%A 8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86)» (Hominini (http://en.wikipedia.org/wiki/Hominini)).
از جملهی شباهت شامپانزهها به انسان در این است که شامپانزهها هم اخیراً ابزار میسازند و از آن برای بهدست آوردن خوراکشان استفاده میکنند (میگویند ۴۰ سال زودتر از گوریلها استفاده از ابزار را در طبیعت آموختهاند). علاوه بر این، روشهای پیچیدهای برای شکار دارند که مستلزم همکاری، نفوذ و رتبه و درجه است و همچون انسانها در وضعیت آگاهانه توانایی دستکاری و فریب دادن را دارند.
شامپانزهها میتوانند با استفاده از یادگیری، نمادها و جنبههای انسانی زبان شامل مفاهیم تعداد و توالی اعداد را درک کنند و آنها را برای برنامهریزی برای رویدادها و حوادث آینده بهکار برند. انسانتباران
برای اینکه تخمین درستتری از زمان جدایی تبار انسان از تبار شامپانزه داشته باشیم، باید بدانیم بر اساس آخرین محاسبات بهعمل آمده، عمر جهان (از لحظهی «انفجار بزرگ» یا «مهبانگ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%AF)» تابهحال) حدود ۱۳ میلیارد و ۷۵۰ میلیون سال است و از پیدایش کرهی زمین هم تقریباّ ۴ میلیارد و ۵۴۰ میلیون سال میگذرد. (خوشبختانه بهیمن تخلفات بانکی اخیر، دیگر این عددها را کاملاّ میشناسیم!) همچنین نخستین نشانهی حیات یعنی قدیمیترین سنگوارهی شبهمیکروب بهدست آمده حدود ۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون سال قدمت دارد، دایناسورها حدوداً از ۲۳۰ تا ۶۵ میلیون سال پیش در زمین میزیستند و چنانکه در سال ۲۰۰۹ دانشمندان دانشگاه اسلو اعلام کردند، قدیمیترین سنگواره از نخستیسانان که در آلمان کشف شد، قدمتی ۴۷ میلیون ساله دارد.
غرض از بیان اعداد فوق این است که درک کنیم زمان زیادی از جدایی تبار انسان از شامپانزه نمیگذرد. پس اگر گاهی از همنوعان ما رفتاری «غیرانسانی» سر میزند، زیاد نباید خرده گرفت؛ از موجودی که تازه همین ۷-۶ میلیون سال پیش از شامپانزه جدا شده، چه انتظاری دارید؟
اما از تبار یا دودمان انسانتباران که گفتیم حدود ۷-۶ میلیون سال از نظر ژنتیک از شامپانزهها مستقل شدند، تا رسیدن به انسان امروزی راه درازی طی شد. در اوایل پیدایش «فرضیهی تکامل» تصور میکردند این فرآیند خطی یا بهاصطلاح نردبانی است، یعنی در هر زمان تنها یک گونه انسانتبار وجود داشت که همان گونه دچار تکامل شد و سرانجام پله پله به گونهی «انسان خردمند (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86_%D8%AE%D8%B1%D8%AF% D9%85%D9%86%D8%AF)» (Homo sapiens (http://en.wikipedia.org/wiki/Homo_sapiens)) رسید که ما باشیم. اما این تصویر سنتی امروز مورد قبول نیست و اعتقاد بر این است که آن شاخهی اصلی که به انسان خردمند انجامید خود در مقاطع مختلف زمانی و مناطق مختلف جغرافیایی به چند زیرشاخه تقسیم شده که انسان خردمند یکی این زیرشاخههاست و سردهها و گونههای دیگر که زیرشاخههای دیگر بودند اینک منقرض شدهاند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/Map-of-the-fossil-sites-of-the-earliest-hominids-35.8-3.3M-BP.jpg
پراکندگی جغرافیایی پیدایش انسانتباران
در طبقهبندی جدید تبار انسانتباران که شامل تمام زیرشاخههایی هستند که پس از «انشعاب بزرگ» (جدایی انسان و شامپانزه) از شاخهی منتهی به انسان برآمدند به دو زیرتبار «جنوبیکپیگوهران» (Australopithecina (http://de.wikipedia.org/wiki/Australopithecina)) و «انسانگوهران» (Hominina (http://en.wikipedia.org/wiki/Hominina)) تقسیم میشوند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/Tab-2.jpg
الف. جنوبیکپیگوهران
زیرتبار اول یا «جنوبیکپیگوهران» خود شامل ۶ سردهی مختلف از تبار انسان است که هر کدام یک یا چندین گونهی شناخته شده یا احتمالاً ناشناخته دارند:
- ساحلمردم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AD%D9%84%E2%80%8C%D9%85%D8%B1%D8%A F%D9%85_%DA%86%D8%A7%D8%AF%DB%8C) (Sahelanthropus (http://en.wikipedia.org/wiki/Sahelanthropus)):قدمت گونهی S. tchadensis به حدود ۷ میلیون سال پیش میرسد و پیچیدگی طبقهبندیاش این است که قدمت تنها سنگوارهاش (که شامل فقط چند تکه از کاسهی سر یک انسانتبار شریف به نام «تومای» اهل کشور چاد است) به پیش از زمان «انشعاب بزرگ» (جدایی ژنتیکی انسان از شامپانزه) برمیگردد.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/07-Sahelanthropus_tchadensis_-_TM_266-01-060-1.jpg
جمجمهی ساحلمردمِ چادی (تومای)
- اررین (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%B1%DB%8C%D9%86_%D8%AA%D9%88%DA%AF% D9%86%DB%8C)(Orrorin (http://en.wikipedia.org/wiki/Orrorin)):اررین نیز از کهنترین سردههای دودمان انسان و بسیار نزدیک به نیای مشترک انسان و شامپانزه است. سنگوارههای پراکندهای از گونهی O. tugenensis با قدمت ۵/۶۵ تا ۲/۶ میلیون سال پیش در کنیا بهدست آمده است.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/08-orrorin1.jpg
چند تکه سنگواره بهجا مانده از اررین
- آردیکپی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D9%BE%DB%8 C_%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF)(Ardipithecus (http://en.wikipedia.org/wiki/Ardipithecus)):شامل دو گونهی A. ramidus و A. kadabba است که از اولی سنگوارهای متعلق به ۴/۴ میلیون سال پیش و از دومی چند تکه استخوان مربوط به ۵/۶ میلیون سال پیش بهدست آمده است. این نیاکان بزرگوار در شرق آفریقا (اتیوپی فعلی) میزیستهاند.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/09-Ardi.jpg
آردیکپی رامیدوس
- جنوبیکپی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D9%B E%DB%8C) (Australopithecus (http://en.wikipedia.org/wiki/Australopithecus)):از این سرده، گونهی A. afarensis از ۳/۶۷ تا ۲/۹۲ میلیون سال پیش در شمال کنیا و جنوب اتیوپی میزیست، A. anamensis حدود ۴ میلیون سال پیش در کنیا میزیست و A. africanus حدود ۳/۵ یا شاید ۲/۵ میلیون سال پیش در آفریقای جنوبی زندگی میکرد. قدیمترین شواهد از استفاده از ابزار سنگی و مصرف گوشت و مغز استخوان در انسانتباران در گونهی A. afarensis دیده شده اما مشخص نیست که آیا خود ابزار سنگی را ساخته یا فقط از تکه سنگهایی که پیدا کرده استفاده میکرده است.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/10-Australopithecusafarensis_reconstruction.jpg
جمجمهی بازسازی شدهی جنوبیکپی عفاری
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/11-A.afarensis.jpg
شمایل بازسازی شدهی جنوبیکپی عفاری
- پرامردم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85) (Paranthropus (http://en.wikipedia.org/wiki/Paranthropus)): دارای ۳ گونه است که از آن میان گمان میرود P. boisei که حدود ۲/۲ تا ۱/۴ میلیون سال پیش در شرق افریقا میزیست، به آتش دست یافته باشد.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/12-Australopithecus_boisei_P1060081.jpg
جمجمهی بازسازی شدهی پرامردم بویسی
- کنیامردم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85) (Kenyanthropus (http://en.wikipedia.org/wiki/Kenyanthropus)): شامل گونهی «کنیامردم پَخْتْرخ» (K. platyops) است که حدود ۳/۵ تا ۳/۲ میلیون سال پیش در شرق افریقا میزیست و ویژگی آن پَختی چهرهاش در قیاس با خویشاوندان نزدیکی چون شامپانزه است.
http://pezeshkangil.com/editor/wp-content/uploads/2012/03/13-Kenyanthropus_platyops_skull_model.jpg
جمجمهی بازسازی شدهی کنیامردم پَخْتْرخ
ب. انسانگوهران
و زیرتبار دوم یا «انسانگوهران» تنها دارای سردهی «انسان» (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86_%28%D8%B3%D8%B1%D8% AF%D9%87%29) (Homo (http://en.wikipedia.org/wiki/Homo)) است.