PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چگونه مهران مدیری بازی در قلب یخی را قبول کرد؟



mehraboOon
05-22-2012, 11:21 PM
چگونه مهران مدیری بازی در قلب یخی را قبول کرد؟

چگونه ممكن است پول‌سازترین چهره شبكه ویدئویی، حضور در مجموعه تیم رقیب را قبول كند؟





http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/1/82746_958.jpg



مهران باستركیتون


برترین ها: عصرهای غم‌انگیزی بود. سیزدهم فروردین دهه 60 معمولا آخرین برنامه تفریحی یكی از دو شبكه‌ صدا‌و‌سیما برنامه‌ای بود به نام «كمدی‌ كلاسیك»؛ برنامه‌ای كه اختصاص داشت به پخش فیلم‌های كمدی قدیمی كه جذاب‌ترینش برای بچه‌های تعطیلات تمام شده چارلی چاپلین بود و غم‌انگیزترین‌شان باستر كیتون. كمدینی با چهره‌ای جدی و بدون لبخند كه خنده‌دار‌بودن كارهایش برای بچه‌های كم سن و سال فهمیدنی نبود. زمان برای آن بچه‌ها می‌گذشت و زمان خنده‌‌شان به عبدلی و اوستا رسید، بعد هم خنده‌های محمود شهریاری كه همه‌شان عمری كوتاه داشتند. بچه‌ها، نوجوان شده بودند كه یكی شبیه خاطرات غم‌انگیز قدیمی‌شان روی صفحه تلویزیون ظاهر شد. مردی كه در جوانی هم جاافتاده بود و چهره عبوس و جدی‌اش یادآور سیزده فروردین و برنامه كمدی كلاسیك و باستر كیتون بود.



آیا مهران مدیری افسرده است؟


همین چند وقت پیش، در سكوت و توقف «قهوه تلخ»، چند روزنامه و مجله خبر از افسرد‌گی مهران مدیری دادند. كسی كه نزدیك به دو دهه با چهره گرفته و جدی‌اش تماشاگرانش را شاد می‌كرد و در آخر انگار گرفتار مشکل قیافه ظاهری خود شد. افسرد‌گی‌ای كه بنا‌ بر شنیده‌ها و گفته‌ها خیلی هم ربطی به توقف «قهوه تلخ» و حواشی‌اش نداشت. مرد كمدین برعكس آن همه نمایش بیرونی خنده‌دار‌‏، از درون غمگین شده بود و گوشه عزلتش را لابد با شعر، موسیقی و دیگر علاقه‌های هنری‌اش پر می‌كرد.



شما چه فكر می‌كنید؟


تصور همیشگی جامعه نسبت به شاعران، آدم‌های غمگین و افسرده‌ای‌ است كه 24 ساعته گوشه‌ای نشسته‌اند، آه می‌كشند و شعر می‌نویسند و در همین حال كمدین‌ها كسانی هستند كه شبانه‌روز در حال خندیدن و شادی كردن هستند. تصاویری ذهنی كه البته هیچ‌كدام نسبتی با واقعیت ندارند اما اگر همین تصاویر فانتزی و تخیلی را هم بپذیریم، واقعا تصور جامعه از مهران مدیری چیست؟ یك شاعر كمدین یا یك كمدین شاعر؟ یك خوشحال غمگین یا یك غمگین خوشحال. این چنین تضاد و پارادوكسی هركسی را می‌تواند افسرده كند.



وقتی كه او را درك نمی‌كردیم


یك‌بار محمود شهریاری، مجری خنده‌روی تلویزیون تعریف می‌كرد كه پشت فرمان ماشین، پشت چراغ قرمز بوده و به مشكلاتش فكر می‌كرده كه راننده یكی از اتومبیل‌های كناری، صدایش می‌زند و می‌گوید: چیه؟ چرا نمی‌خندی؟

سؤالی كه لابد به شكل دیگری ذهن طرفداران مدیری را اشغال كرده است: چرا دیگه ما رو نمی‌خندونی؟ این یك توقع ابدی‌ است كه هیچ‌وقت از مهران مدیری دور نمی‌شود؛ حتی وقتی در یك نقش كاملا جدی جلو دوربین برود.

وقتی «ساعت خوش» ممنوع شده بود، یك فیلم ویدئویی از اجرای تئاتر هملت دست به دست می‌شد كه مدیری یكی از نقش‌های اصلی‌اش را ایفا كرده بود. كسانی كه در غیبت برنامه محبوب‌شان، چشم‌شان به چهره مدیری روشن شده بود، بدون توجه به اینكه با یك نمایش تراژیك و تلخ و یك نقش جدی مواجه هستند، ناخودآگاه لبخند یا قهقهه می‌زدند؛ طوری كه انگار با یكی از آیتم‌های روده‌بركننده‌ ساعت‌خوش طرف هستند. چندسال بعدترش هم وقتی مدیری اولین حضور سینمایی‌اش را با یك فیلم جدی و غم‌انگیز به نام «دیدار» تجربه كرد، تماشاگران با هر دیالوگ گفتن و نگاه كردنی از خنده ریسه می‌رفتند. واكنشی كه ربطی به اجرای مبتدی یا غلط مدیری نداشت. تماشاگران آنچنان درگیر خاطرات خنده‌دارشان بودند كه نمی‌توانستند این حضور متفاوت را هضم كنند.



http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/1/82747_228.jpg



من شاد نیستم، باور كنید


فقط كافی‌ است مصاحبه‌های مدیری و دوستانش را مرور كنید، تا با شخصیت دیگری از او آشنا شوید. كسی كه همه بر جدی بودن و مبادی آداب‌ بودنش تاكید دارند، دقیقا چیزهایی كه خیلی در نقش‌هایش به چشم نمی‌خورد. مثلا در یكی از محبوب‌ترین كارهایش یعنی «پاورچین» او نقش كسی را ایفا می‌كند كه كل زند‌گی‌اش حتی در محیط كار در خوشگذرانی و تفریح و بازی خلاصه می‌شود و پایبند به هیچ‌یك از قوانین معاشرتی و اجتماعی نبود. جدی گرفتن چنین نقش‌هایی توسط تماشاگران می‌تواند برای بازیگر منتهی به یك تراژدی تمام عیار شود. دقیقا مثل كاریكاتوری كه چند سال پیش نشریه‌ طنز و كاریكاتور منتشر كرده بود و دلقكی را نشان می‌داد كه روی صحنه خودش را دار زده بود اما تماشاگرانش از خنده ریسه رفته بودند. مدیری هم سعی‌ كرد تصویر یك آدم خوش‌باش و بی‌خیال را از خودش دور كند. ترانه‌های غم‌انگیز خواند، چند تا از شعرهایش را در مجلات چاپ كرد و در مصاحبه‌هایش از ناراحتی‌ها و افسرد‌گی‌هایش گفت. كارها و رفتارهایی كه انگار خیلی افاقه نكرده، آنقدر كه نمایشگر محبوب و افسرده ‌ما می‌خواهد در آخرین پرده دست به یك كار خیلی عجیب بزند.



http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/1/82748_924.jpg



كمدین متفاوت


مرد افسرده امروز در روزهایی كه لقبش مرد خنده‌ تلویزیون بود، همیشه نقش‌های پرجنب‌وجوش را به بازیگران دیگر می‌داد و خودش نقش ایستا و ساكت و تا حدی جدی را به عهده می‌گرفت تا از بین این تضاد و تفاوت كمدی زاده شود. او مثل همتایش مهران غفوریان نبود كه وسط صحنه بایستد و سعی كند برای خنداندن مخاطب حتی پشتك هم بزند. وسط نمایش‌هایش هم یك‌جور گوشه‌نشینی و انزوا داشت كه خیلی هم به چشم مخاطب می‌آمد و تبدیل به پرهوادارترین كاراكتر داستان می‌شد. حتی وقتی در كار دیگران جلو دوربین می‌رفت، مثلا در كار پربازیگری مثل «دایره زنگی»، بدون كمترین تلاشی برای دیده شدن و خنده‌دار بودن، با كوچك‌ترین فعالیتی توجه تماشاگران را جلب می‌كرد. شاید آنقدر نگاه‌ها و لحنش در خنده‌دار بودن نقش‌هایش موثر بود كه وقتی در قالب جدی هم قرار می‌گرفت، نمی‌توانست از تاثیرات‌شان فرار كند.



بازی در قلب یخی؛ فرار از


حتما در خبرها خوانده‌اید كه تصویربرداری قهوه تلخ ازسرگرفته شده و قسمت‌های جدیدش به بازار خواهد آمد. از طرف دیگر اگر اخبار سریال محبوب شبكه‌ خانگی یعنی قلب یخی را دنبال كرده باشید، حتما خبر دارید كه در فصل جدید با حضور سامان مقدم به عنوان كارگردان جایگزین، بازیگرانی به این مجموعه اضافه شده‌اند كه یكی‌ از آنها كسی نیست جز مهران مدیری. یك طرف قهوه‌ تلخ است و داستان یك دربار و مشنگ‌بازی‌های خنده‌دارش و طرف دیگر قلب یخی‌ است و روایتی پر از جنایت و قتل و معما. یك‌جا مهران مدیری طناز و بامزه را داریم و جای دیگر احتمالا یك مدیری جدی و عبوس و چه‌بسا ترسناك. این مسابقه‌‌ای‌ست كه یك نمایشگر با خودش ترتیب داده. یك سمت، ور خنده‌دارش می‌دود و سمت دیگر نیمه‌ غمگین و جدی‌اش. اینكه كدام برنده می‌شود و تماشاگران آغوش‌شان را برای پذیرفتن كدام یك بیشتر باز می‌كنند، معلوم نیست. اما شاید اگر انتخاب با مدیری باشد، دلش بخواهد در هر دو میدان پیروز شود و بالاخره یك‌جا تصویر كامل و انسانی‌اش را در قلب مخاطب جا باز كند. مردی كه هم جدیست و هم شوخ. گاهی افسرده است و گاهی شاد. دقیقا مثل تمام مردم دنیا؛ مثل تمام انسان‌های عادی.