توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صوت، روح و جنسيت در سوره «قدر»
M.A.H.S.A
05-14-2012, 01:27 PM
صوت، روح و جنسيت در سوره «قدر»
اين مقاله، چند ساحتى 2 بودن معنا را كه به واسطه وجوه معنايى، صوتى،3 عاطفى و جنسيتى 4 ايجاد مىشود، در سوره قدر بررسى مىكند. سه وجه آوايى، عاطفى و جنسيتى عمدتا در ترجمه از كف مىروند. قرائت تنگاتنگ 5 سوره قدر، بسترى را براى تحليل همكنشى6 صوت و معنا فراهم مىآورد. در عوض، اين تحليل تلاش مىكند كه جنبههاى معنا را نيز بررسى كند. در اين تحليل، به آرايههاى آوايى7 يعنى الگوهاى صوتى سرتاسرى كه به واسطه استخدام در سوره قدر و ديگر سورههاى قرآن، تداعىها يا «بارهاى» معنايى، عاطفى و جنسيتى را به دوش مىكشند، توجه ويژه مبذول مىشود. اين آرايههاى آوايى موجب مىشوند كه ته صداهاى تشخص بخشى8 و جان بخشى9 در برساختهاى جنسيتى، در گوش طنينانداز شوند؛ كه اگر جز اين بود اين برساختها، مجموعه اى جملات دستورى بيش نبودند، حتى اگر اين الگوهاى آوايى به واسطه سياق معنايى و آوايى گريزپا، سايه روشنهاى عاطفى سوره را تلطيف مىكردند. بررسى برهم نقش شدن اين سه لحظه قرآنى در كنار وجوه به هم تافته گفتمانى كه پيش تر اشاره كرديم، نتيجه اى است كه از اين مقاله حاصل مىآيد.
معدود افرادى كه قرآن را به نا آشنايان به زبان عربى، معرفى كردهاند، از اين احساس گريزان بودهاند كه آنچه از ترجمه قرآن به گوش مىخورد ـ گو كه ترجمهها هم قوى باشند (اگر اصلاً بشود نام ترجمه را بر آنها گذاشت) ـ فقط طنينى غالبا درهم از متن اصلى است. توجه معاصر به ماهيت شفاهى و آوايى قرآن، ناكارآمدى ترجمه قرآن را عيان تر كرده است. در اينباره مسائل به هم تافته متعددى مطرح مىشوند: توصيفى كه قرآن از خودش ارائه داده است (قرآنّ عربىّ)؛ نقش سنت شفاهى در انتقال قرآن؛ تأكيدى كه در دين اسلام شده است مبنى بر اينكه قرآن به زبان اصلى خود تلاوت شود؛ اهميت اسلام به حفظ كردن قرآن و اهميت هنر تجويد در تلاوت قرآن كه بر قواعد بيان صحيح تأكيد مىكند.
M.A.H.S.A
05-14-2012, 01:27 PM
با اين حال، مطالعات ادبى قرآن به ويژه شفاهيت قرآن، انگشت شمارند.
رويكردهاى ادبى معاصر به قرآن، خاستگاه قرآن را بررسى كردهاند؛ اينكه قرآن چگونه تأليف شده است، و كارى ندارند به اينكه متن قرآنى چگونه معنا آفرينى مىكند. پيشينه بحث مربوط به اعجاز القرآن (تقليد ناپذيرى قرآن) و فضل القرآن (شكوهمندى قرآن)، ويژگى صوتى قرآن را مورد تأكيد قرار مىدهد، اما تحليل سنتى ناظر به ويژگيهاى بلاغى، معمولاً ذكرى از تعامل صوت و معنا به ميان نمىآورد. به بيانى ساده، پرسش اين است كه در قرآن صوت با معنا چه ارتباطى دارد؟ طرح اين پرسش به معناى طرح دوباره پرسش از توازن10 است كه مىتوان آن را هارمونى متنى11 ناميد و نيز پرسش از نظم12 كه معمولاً آن را به تركيب بندى ترجمه مىكنند، اما توازن و نظم نيز به اصلى پويا اشاره مىكنند كه به قرآن ويژگى متمايز مىبخشد و آنچه آن را عجالتا صداى قرآنى13 مىناميم.
اين جستار، معنا را در قرآن بدان گونه كه به واسطه چهارمحور اصلى يا چهار وجه گفتمان يعنى وجوه معنايى، صوتى، عاطفى و جنسيتى توليد مىشود، بررسى مىكند. گرچه به سبب سهولت كار بررسى، اين چهار وجه را از يكديگر جدا كردهايم، هيچ كدام سواى ديگرى از هم بازشناختنى نيست. هر چند ممكن است اين وجوه در ديگر اشكال ادبيات نيز كارايى پيدا كنند. هدف اين جستار، ادراك بهتر نقش متمايزى است كه اين وجوه در گفتمان قرآنى ايفا مى كنند.
1) وجه معنايى عبارت است از جنبههاى لغوى، نحوى و مضمونى. براى سهولت امر بررسى، وجه معنايى به طور محدود براى اشاره به سطح گفتمانى معنا به كار مى رود. اين سطح، مهم ترين سطحى است كه در ترجمه مورد لحاظ قرار مىگيرد.
2) وجه آوايى به رابطه مسئله دار قرآن به شعر و شاعرى دامن مى زند. آياتى متعدد (انبياء/5 ؛ صافات/36 ؛ طور/30 ؛ حاقه/41)14 نيات برخى معاصران پيامبر (ص) را مبنى بر اينكه، وحى قرآنى، شعر و شاعرى است، بازتاب داده و انكار مى كند. ميان قرآن و شعر جاهليت تمايزاتى آشكار به چشم مىخورد و از همه مهم تر اينكه، قرآن اوزانى ثابت ندارد.
با اين حال، بنابر برخى سنجههاى متداول امروزين از جمله فشردگى15 و ايجاز،16 برخى پارههاى قرآن را ـ دست پايين را كه بگيريم ـ مىتوان در زمره شعر قرار داد. اظهار نظر ياكوبسون مبنى بر اينكه كاركرد شعرى زبان را نبايد به شعر محدود كرد، در اينجا به ويژه كارايى پيدا مىكند.17
M.A.H.S.A
05-14-2012, 01:32 PM
بخشى از شعر جاهليت از تنش ميان وزن نحوى18 و وزن بحرى19 حاصل مىآيد. تحليل سوره قدر نشان مىدهد كه قرآن تكيه مشدد بر تنش ميان وزن نحوى و انسجام آوايى شناختى را جايگزين تنش ميان وزن نحوى و بحرى مىكند. انسجام واجى،20 كنار هم قرار گرفتن واحدى از زبان است به واسطه پژواكهاى صوتى، و هنگامى كه انسجام چند آيه موازى را در بر مىگيرد، اين انسجام به واسطه توازن واجى21 حاصل مىآيد. در اينجا البته هنر قرائت (تجويد)، جنبهاى اساسى از متن شفاهى و آوايى قرآن محسوب مىشود. در حالى كه قرائت بدون رعايت فنون تجويد نيز از جلوههاى صوتى به تمامى برى نيست، اين جلوهها خاموش و بى سر و صدا باقى مىمانند. فن تجويد اين جلوههاى صوتى را تشديد كرده و به منزله شاخصى كارآمد در تحليل متن قرآنى عمل مىكند.
3) قرآن آكنده است از طيفى تمايزات عاطفى به لحاظ صوتى تلطيف پذير كه در حين ترجمه به زبانى ديگر، از كف مىروند. به طور كلى، در امر ترجمه فقط الگوهاى كلى نماد پردازى صوتى22 مورد لحاظ قرار مى گيرند. براى نمونه، در سوره قدر، الگوهاى فشرده «آ»هاى كشيده، از حيث معنايى، نا محصورند و به لحاظ عاطفى، زير و بمى بالا23 دارند كه گهگاه به مرز عاطفهاى محض سوق مى يابند كه معادل آوايى برخى اصوات تعجب زبان انگليسىاند. با اين حال، بار عاطفى از اصوات تعجب پرمايه تر است و به واحد واژگانى معينى محدود نمىشود. البته اين ويژگى، مبهم و فرضى است. در تحليلى كه از سوره قدر ارائه مىشود، اين ويژگى به واسطه پىگيرى آرايه صوتى از خلال سه بردار تقويت كننده صدا، جلوه شاخصترى به خود مىگيرد. اين سه بردار عبارتند از: الف) توازن واجى ميان متنى24 از قبيل تكرار، پژواك و جابجايى صوت در طول يك متن؛ ب) بههم تافتگى صوت با جنبههاى معنايى متن و به كارگيرى متوالى برخى هالههاى معنايى؛25 ج) طنين بينامتنى26 آرايه صوتى با ديگر متون اصلى در قرآن در سطوح صوتى، واژگانى و مضمونى.
M.A.H.S.A
05-14-2012, 01:33 PM
4) از جمله مباحث جالب در تحليل سوره قدر، تنش ميان جنسيت طبيعى و جنسيت دستورى و نيز تنش ميان جاندارانگارى و بيجانانگارى است. جنسيت دستورى زبان عربى براى ضماير و مشتقات آن دو جنسيت در نظر مىگيرد: مذكر و خنثى يا مؤنث و خنثى. در حالتهاى عادى مشكلى خاص بروز نمىكند: شيئ بىجان را مىتوان به ضمير خنثاى it ترجمه كرد. با اين حال، در برخى آيات قرآن عربى، بسيارى از ضماير نوعى جانبخشى دارند كه در نگاه نخست مرجعى غيرجاندار دارند.
آنچه در پى مىآيد، قرائتى تنگاتنگ از سوره قدر، يعنى يكى از مشهورترين و محبوبترين سورههاى قرآن است. انتظار اين است كه اين سوره درباره اهميت نقش چهار وجه پيشگفته در ايجاد صداى قرآنى، حرفهايى براى گفتن دارد، و اينكه الگوى همكنشى ارائه شده در اين تحليل، به ابعاد معنايى سوره قدر و توسعا ساير آيات قرآنى كه به اشكال سنتى تحليل ادبى تن نمىدهند، مىپردازد. به تفاوت كميّتى واحدهاى زبانى قرآن در تقابل با ساير متون عربى قرن هفتم ميلادى يا در تقابل با ساير سورههاى قرآنى اشارهاى نمىكنيم. به مباحث دلبخواهى بودن صوتى نشانه زبانى و گسترش تكاملى جنسيت دستورى در زبان عربى نيز هيچ اشارهاى نمىكنيم. اين تحليل نشان مىدهد كه چگونه برخى الگوها و واحدهاى صوتى كه در نوع خود استثنا نيز به شمار نمىروند، به واسطه حضور در ديگر برساختها و استخدام در آياتى خاص، به آرايههاى صوتى معنادار تغيير شكل مىدهند.
گرچه در ابتداى مقاله بر سه عنصر غيرمعنايى تأكيد مىشود، نيمه دوم مقاله بر حوزه معنايى تأكيد مىكند. تمايز ميان چهار وجه و نيز تمايز ميان صوت و معنا، علىالعجاله است. هيچ وجهى، حضور مستقل ندارد و در تركيب با ساير وجوه است كه قوام مىيابد. از اين نظر، مىتوان از دو نوع معناشناسى سخن به ميان آورد: معناشناسى با تعريف محدود (معناشناسى سطحى)27 و معناشناسى با تعريف كلىتر كه شامل وجوه صوتى، عاطفى و جنسيتى مىشود. تأكيدى كه در تحليل سنتى بر نقش جنبه هاى متن قرآنى مىشود، به معناى فدا كردن معنا به جاى صوت نيست، بلكه اشاره به مفهوم چندساحتىتر بودن معنا در بطن قرآن است.
M.A.H.S.A
05-14-2012, 01:33 PM
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اِنّآ أَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ (1) وَ مآ أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ(2) لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ(3) تَنَزَّلُ الْمَلاِئكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ(4) سَلامٌ هِىَ حَتّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ(5).
به نام خداوند رحمتگر مهربان. ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم (1) و از شب قدر چه آگاهت كرد (2) شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است.(3) در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر كارى [كه مقرر شده است] فرود آيند(4) [آن شب] تا دم صبح صلح و سلام است(5).
The Sura of Qadr
1. We sent it down on the night of qadr
2. And what could let you know what the night of qadr is
3. The night of qadr is better than a thousand months
4. The angels and the spirit come down on it by leave of their lord from every amr
5. Peace it is until the rise of dawn.
معناى ظاهرى سوره اين است. صداى الهى بيان مىكند كه چيزى را در شب قدر فروفرستاده است؛ شبى كه از هزار ماه برتر است. در اين شب، فرشتگان و روح به امر خداوند فرود مىآيند. شب، همراه با صلح و سلام است؛ سلامى كه تا صبح ادامه دارد. حتى همين خلاصه چند خطى نيز خالى از مسئله نيست. واژگان قدر و امر، سخت ترجمهپذير مىنمايانند. نحو به كار رفته در آيه چهارم، مبهم است. مرجع ضماير به سهولت تفسير نمىشوند. در كتب تفسير اين مسائل را در سطوح دستورى و بلاغى توضيح دادهاند، و تئودور لوهمان نيز اين سوره را بررسى كرده است. من در اين جستار به مباحث پيشين كارى ندارم، اما هرجا از معنا و صوت ذكرى به ميان آورده باشند، به آن اشاره خواهم كرد.
M.A.H.S.A
05-14-2012, 01:33 PM
در ترجمه انگليسى سوره كه در بالا آن را آوردهام، «ه» را در «انزلناه» (آيه اول)؛ «ها» در «فيها» (آيه 4) و «هى» (آيه 5) را به it برگرداندهام. بدين ترتيب، نه فقط سوره قدر بلكه كل قرآن به انگليسى ترجمه مىشود، مگر ضمايرى كه مرجع آنها به طرزى مبهم، جاندار است. اين ضماير را مى توان به ضماير مذكر يا مونث انگليسى برگرداند. در عين حال، از ديگر احتمالات نيز نبايد غافل ماند. برخى تفاسير، مرجع «ه» را در آيه اول به جبرئيل نسبت مىدهند. اين مسئله بر خلاف رجحان زبان قرآنى «تنزيل» است كه در آن «ه» آشكارا به قرآن اشاره مىكند؛ نيز اين مسئله بر خلاف رجحان تفاسير اوليه است.28 حتى در مباحث تفسيرى، جبرئيل و انزال قرآن به قدرى به هم نزديك اند كه اشاره به يكى به معناى اشاره به ديگرى است. ارجاع متداول «ه» به قرآن نيز خالى از مسئله نيست. يك مكتب تفسيرى بر اين باور است كه قرآن در شب قدر از لوح محفوظ به پايين ترين آسمان (السماء الدنيا) فرود آمده است و سپس، در طول بيست يا بيست و سه سال بر محمد (ص) وحى شده است؛ يا به روايتى ديگر، هر سال آن بخشى از قرآن كه وحى مى شده است، به آسمان سفلى نزول مىكرده است. ديگر مكتب تفسيرى معتقد است كه اولين وحى پيامبرى محمد (ص) در شب قدر بوده است. گفته شده است كه واژه قرآنى «انزل» فرود آمدن چيزى به زمين است و اينكه رخداد صرفاً كيهانى انزال قرآن به پايينترين آسمان، رخدادى صرفاً استعلايى است. به ديگر سخن، در خود سوره قدر هيچ دليلى ارائه نمىشود كه اولين وحى در اين شب فروفرستاده شده است.29 بر طبق ديدگاه سوم، قرآن بر محمد (ص) نه كلامى، كه در تجربه اى فرا كلامى و فرا آگاهى فرود آمده است. متعارف تر از انتساب «ه» به جبرئيل، انتساب «روح» در آيه 4 به جبرئيل يا ديگر فرشتگان عالى رتبه است. بار ديگر، اين تفسير پاى برساخت جنسيتى جاندارانگارانه تر را به متن باز مىكند. اين تفسير با تفسيرى كه معتقد است روح، موجودى بىجان است، مخالف است. بحث جاندارانگارى روح يك جنبه از پويايى جنسيتى را نشان مىدهد. جنبه ديگر، برساختهاى جنسيتى مؤنت است كه به عبارت «ليلهالقدر» بستگى دارد.
M.A.H.S.A
05-14-2012, 01:33 PM
پيش از آغاز قرائت دقيق سوره، مناسب است شبكههاى نحوى، واجى و وزنى سوره را مرور كنيم. سوره را به دو شبكه اصلى تقسيم مىكنيم. احساس وزن قوى، همان گونه كه در سورههاى كوتاه تر مصداق دارد، در آيات پايانى ديده مى شود، حال آنكه، آيات آغازين تنوع بيشتر و وزن كم تر دارند. اولين شبكه شامل اولين بخش آيات اول، دوم، چهارم و پنجم مىشود كه توازى واجى محكم «آ»ى كشيده، هجاهاى باز و خيشومىها، آنها را به هم متصل ساخته است. دومين شبكه، آخرين بخشهاى هر آيه و كل آيه سوم را دربر مى گيرد. هر آيه با وزنى قوى و تكيه دار و واجىاى مبتنى بر تنوع گسترده صامت ها و هجاهاى بسته در مقابل هجاهاى باز، به پايان مىآيد.
آيه چهارم، پيچيده است. انتهاى آن (من كلّ امر) قويا با دومين شبكه همخوانى دارد و بخشى از قسمت اول آن از حيث واجى با اولين شبكه هماهنگ است. اما بخش اصلى آن (والرّوح فيها) در موقعيتى خلاف قاعده، گويى در مركز آيه، لنگ مانده است. وگرنه، آيه 4 به دو بخش تقسيم مىشود؛ عبارت «والرّوح فيها» در آخر اولين بخش مىآيد، جايى كه تقريباً از حيث وزن، همخوانى اما از حيث واجى، ناهمخوانى دارد (هجاهاى باز كشيده در تضاد با هجاهاى بسته «من الف شهر» و «من كلّ امر» قرار دارند). هجاى باز كشيده «ها» در (فيها) در انتهاى عبارات با ساير هجاهاى مقفا (تسجيع) قرار گرفته و كيفيتى خاص بدان داده است.30 با اين حال، عبارت «والرّوح فيها» در مركز مجموعه اى از فشارهاى معنايى و صوتى قرار دارد. اين واژه، واژه اصلى رديف سوم است كه خود به دلايلى ميان دو شبكه قرار گرفته است: «ه» در آيه اول؛ «ما» در آيه دوم؛ «خيرٌ» در آيه سوم؛ «والرّوح فيها» در آيه چهارم و «حتى» در آيه پنجم با هم مقفايند.
تحليل اين سوره را به سه بخش تقسيم مى كنيم. اولين بخش بر توازى و انسجام واجى تمركز مى كند. دومين بخش، توازى و انسجام واجى را به جنبههاى مضمونى سوره و به لحاظ مضمونى، به ديگر آيات قرآنى پيوند مىزند. بخش سوم، نشانههاى آرايههاى صوتى سوره قدر را در ديگر آيات به لحاظ واجى موازى با جان بخشىهاى مستتر مشابه ، پى مىگيرد.
M.A.H.S.A
05-14-2012, 01:33 PM
آيه اول: اِنّآ أَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ
اولين بخش آيه اول، يعنى عبارت «اِنّآ أَنْزَلْناهُ» شامل تبديلهاى گوناگون امتزاج صوت «آ» و «ن» مىشود: in/nā/an/zal/nā عبارت «انّا» كه مركب از حرف تأكيد «انّ» و ضمير جمع «نا» است، ترجمه ناپذير اما مهم است. از پى «ن» مشدد در «انّا» كه به واسطه قاعده تجويدى «غنّه»، كشيده و خيشومى شده است، صوت «آ»ى كشيده مىآيد كه به واسطه قاعده تجويدى كشيدگى (مدّ)، به صورت كشيده بدل مىشود. مدّ زمانى است كه پس از صوت «آ»، همزه مىآيد. صوت «ن» مشدد بسته و خيشومى، فشار وارد شده را نگه داشته كه با صوت كشيده «آ» در لحظه فشردگى معنايى ـ صوتى، آزاد مىشود.
اگر هجاهاى بعدى، جلوه عبارت آغازين «انّا» را تشديد نمىكرد، جاى حرف و حديثى باقى نمىماند. تأثيرات صوتى امتزاج قاعده غنّه و مصوت «آ» به صورتan/zal/nā درمىآيد. به هم تافتگى ظريف مجموعهاى پژواكها، پژواكهاى جزئى، پژواكهاى معكوس و نگه داشتنها و رها كردنها، اصوات «آ» و «ن» را ايجاد كرده كه به صوت روان «ل» وابستهاند. وزن ضد بحرى و موجز پنج هجاى كشيده آيه، اين تأثيرات را دوچندان جلوه مىدهند. توالى پيوسته هجاهاى كشيده، قارى و شنونده را وادار مىكند به جنبههاى شنيدارى صوت واحد توجه نشان بدهد.
فشردگى صوتى عبارت «انّا انزلنا» به واسطه گشودگى معنايى متوازن مىشود. سوره بدون اشاره به مرجعى براى ضمير «ما» آغاز مىشود. شنونده، مرجع اين «ما»ى قرآنى را نيك مىشناسد، اما معرفى يك ضمير بدون اشاره به مرجع آن در آيه اول سوره، به گفتمان حسى از اقتدار و مهابت مىبخشد. نيازى نيست كه به منبع اين اقتدار و مهابت اشارهاى بشود. دو واج «انّا» و «نا» كه تركيب مىشوند، نوعى ضمير جمع شكوهمند ايجاد مىكند. پژواك شدگى و گسترش صوت «آ»ى خيشومى شده در طول دو آيه اول، نوعى آرايه صوتى فراواجى توليد مى كند كه از حدود و ثغور واژگانى يا واجى خاص فراتر مى رود. نتيجه حاصله عبارت است از امتزاج صوت و معنا، تأكيد و طبيعى شدگى كه از بافتار صوتى ايجاد مىشود و به نشانههاى تعجب مثل lo يا indeed [كه ترجمه معيار براى كلماتى مانند «انّ» است] محدود نمىشود ؛ اين امر، به نوعى سوبژه شدگى و اقتدار ختم مىشود كه با توصيف صرفاً بلاغى اول شخص قرآنى royal we فرق دارد.
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.