M.A.H.S.A
05-07-2012, 06:44 PM
فرهنگ جوانمردي در طهران قديم
انساندوستي، دستگيري از همنوع و شرافت و مردانگي و مروت يا همان «لوطيگري و داشمشتي قديم» كمرنگ شده است.
http://jamejamonline.ir/Media/images/1391/02/14/100811009673.jpg
اين گفتار با نگاهي به تاريخچه شهر تهران، به شكلگيري اين مقولهها در فرهنگ عامه تهران قديم پرداخته است.
طهران قديم
در دوران صفويه براي نخستين بار تهران كنوني به علت قرار داشتن در مسير راه گيلان و مازندران اهميت پيدا كرد و دورتادور آن را ديوار و برج و بارو كشيدند.
سر توماس هربرت جهانگرد انگليسي در همان سالها از تهران عبور كرده و به سبب درختان چنار فراواني كه در تهران بوده آن را «چنارستان» ناميد.
پيش از به قدرت رسيدن قاجارها (1210 هـ . ق) تهران، تهراني و زندگي در تهران هيچ نام و نشان و لطف و صفايي نداشت. هيچ عمارت، اثر تاريخي و فرهنگ مردمي در تهران آن زمان ديده نميشد. تنها عمارت موجود «ارگ پادشاهي» بر جا مانده از دوران صفويه و «عمارت» كريمخان زند بود.
اوليويه و بردنير نمايندگان دولت فرانسه در سال 1798 م در آغاز پادشاهي آغامحمدخان به تهران آمدند و با حاج ميرزا ابراهيمخان كلانتر (اعتمادالدوله) صدراعظم وي ديدار كردند. تهران كه هواي بسيار گرمي داشت موجب شد آنها در قصبه تجريش اقامت كنند و از تهران خاطره خوشي نداشته باشند.
جمعيت تهران در آن زمان 15 هزار نفر بود و در برابر شهرهاي بزرگي مانند تبريز، مشهد، اصفهان و شيراز حرفي براي گفتن نداشت، بنابراين انتخاب اين شهر براي پايتخت تا حدودي به موقعيت آن و نزديكي به «استرآباد» محل اتراق ايل قاجار «يوخاريباش» و «آشاقه باش» بود.
ساختار اجتماعي تهران ابتدا به صورت ايل و عشاير بود و كمكم شهرنشيني در آن شكل گرفت و رونق پيدا كرد. مساله عمده در اين شهر عدم دسترسي به دريا و رودخانه بود و اين به مشكل كمبود آب آشاميدني دامن ميزد. به ميزان افزايش جمعيت تهران اين مشكل گستردهتر ميشد و هماكنون نيز يك مشكل بزرگ در تهران تامين آب آشاميدني آن است.
زندگي در تهران قديم بسيار ساده و بيآلايش بود. نه كوشك و نه قصر و اشرافيت و تفاخر و شهرنشيني و بدون شك همين مرام و مشرب «لوطي»، «لوطيگري»، «داشمنشي و داش مشتي» رايج در تهران كه موضوع گفتار ماست ريشه در همان سادهزيستي و يكرنگي و صداقت حاكم در تهران قديم داشته است.
از نيمه دوم پادشاهي ناصرالدين شاه، ساخت عمارتهاي شاهانه و تجملي و اشرافي و فرهنگ آن در تهران باب شد و اين امر تا حدودي به ديدار ناصرالدين شاه از فرنگ و ديدن شيوه زندگي شهري در اروپا مرتبط بود.
اختراع الكتريسيته در اروپا و آمريكا و لوازم برقي، تحول بزرگي در دنيا ايجاد كرد. ناصرالدين شاه در سفر سوم خود به اروپا، يك كارخانه برق كوچك در محوطه كاخ گلستان بنا كرد.
با اين تحول «پنكه» هاي برقي توليد شد كه در ايجاد هواي خنك و لذت زندگي مدرن در تهران نقطه آغاز بود، بنابراين پنكههاي توليد اوليه كارخانه «زيمنس» آلمان كه ناصرالدين شاه آنها را در اروپا ديده بود به كاخ گلستان رونق و سرما و هواي دلپذير در گرماي تابستان داد.
مساله اين است كه گسترش تدريجي و آرام اشرافيت و رفاه و شهرنشيني مدرن فرهنگ لوطيگري را تحتالشعاع خود قرار داد.
با اين وصف چند نكته موجب شد كه تهران بتدريج جايگاه متمايز خود را نسبت به شهرهاي ديگر حفظ كند و موقعيت خود را محكم سازد. ازجمله: نزديكي به گرگان و استرآباد محل زندگي ايل قاجار براي مقابله با تهديدات احتمالي اقوام «زند» به عنوان دشمنان اصلي قاجارها، دور بودن از دسترس و تجاوز روسها، عثمانيها، انگليسيها، قرار داشتن در دامنه خوش آب و هواي البرز، مشروب شدن از آب رودخانههاي كرج و جاجرود، نبود ايلات و عشاير خطرناك و برهمزننده نظم و امنيت اجتماعي مردم و تهديد براي حكومت، كمجمعيت بودن نسبت به اصفهان، شيراز، مشهد، تبريز و امكان گسترش يافتن در جهات چهارگانه شمال، جنوب، شرق و غرب. اين گونه بود كه تهران پايتخت شد.
باباشمل
«باباشمل» نام يكي از عناوين رايج در ميان لوطيها و داشمشديهاي طهران قديم بود. در دوران قاجاريه، اين سمت به رئيس قاطرخانه شاهي گفته ميشد.
در فرهنگ عاميانه باباشمل تصوير شخصي درشت اندام را به ذهن تداعي ميكند كه داراي رفتاري خشن و بيادبانه است.
البته يك فيلم به همين نام توسط علي حاتمي و همچنين نشريهاي در دوران پهلوي با سردبيري مهندس رضا گنجهاي منتشر ميشد. باباشمل همان گونه كه از نامش پيداست به اصطلاح امروز گويا بزن بهادر، زورگير يا لات محل بوده است.
شعبان جعفري معروف به «شعبان بيمخ» شايد بتواند نمونه كاملي از باباشمل باشد. فردي لات و بيسروپا و بيادب و متملق، چاقوكش و هرزه كه در جريان كودتاي 28 مرداد به عنوان سردسته اراذل و اوباش شماري از مردم را در مخالفت با دكتر مصدق و طرفداري از شاه به خيابانها ريخت و پس از درگيري با طرفداران مصدق آنها را پراكنده و مجروح ساخت و از شاه هديه گرفت.
كلاه مخملي
كلاه مخمليها را مرداني خوشتيپ و خوشاندام، با سبيل كه نشان برجسته مردانگي در سالهاي گذشته و پيش از نظام جديد در ايران بود، ميشناسيم.
شخصيتي بسيار محجوب و دوستداشتني كه امروز هيچ اثري از آن در جامعه به چشم نميخورد. شخصيتهايي كه نقش اول فيلم در سينماي پيش از 57 در ايران بودند. در مرام اين شخصيتها نيز ظلمستيزي و دستگيري از تهيدستان و قشر ضعيف جامعه حرف نخست را ميزد.
لوطي، لوطيان
لوطي در اصطلاح منسوب به قوم لوط، هرزهكار، قمارباز و شرابخواره ثبت شده است. فردي بيباك، متهور و نترس كه در فرهنگ لغت هنديها بانكا «Banca» گفته ميشود.
لوطي (بانكا) شخصي رند، حريف، شوخطبع و بذلهگو است. طبق يك رسم قديمي، لوطي هر ولايتي به يكي از پادشاهان يا حكام و اميران منسوب است. مثلا ميگفتند لوطي فلان امير يا پادشاه است.
لوطي همچنين به فردي گفته ميشد كه با نواختن تنبك و خواندن شعرهاي زشت، خرس، بز و ميمون را برقصاند. لوطي بيشتر همان شخص دست و دلباز، ندار و بخشنده بيريا را به ذهن متبادر ميسازد.
در فرهنگ و جامعه تهران قديم با توجه به درك و آگاهي مردم نسبت به جامعه پيرامون خود و ميزان رشد و آگاهي و همچنين فضاي حاكم فرهنگي و مقولاتي كه فرهنگ با آن تعريف ميشد، لوطيان در بخشي عمده از فرهنگ عاميانه مردم جاي داشتند. لوطي انساني سخي و تند بود. دار و ندار خود را در طبق اخلاص ميگذاشت يا به اصطلاح رو ميكرد.
در قاموس لوطي و لوطيان، زورگويي، حرامخوري، چشمچراني، چشم طمع داشتن به نواميس يا مال مردم نبود.
جامعه و مردم تهران قديم به پاس همين اخلاق رندانه و بيغل و غش به لوطيان احترام ميگذاشت.
داش مشتيها
اين فرد هم نمونه بارز مردي و مردانگي در فرهنگ طهران قديم بود. از نمونه چنين افرادي كه به لوطي، مشتي يا داشمشتي معروف بودند ميتوان از «طيب حاج رضايي» نام برد.
طيب فردي بود كه درست در نقطه مقابل شعبان بيمخ، هرگز به شاه و ساواك باج نداد، سر خم نكرد، شكنجهها و مجازاتهاي رژيم پهلوي را تحمل كرد و يكي از ياران امام خميني(ره) شد و در پيروزي و گردآوري و راهاندازي تظاهرات مردم جنوب طهران عليه رژيم در قيام پانزده خرداد نقش چشمگيري داشت.
«محمد آقا عروس» يكي از مبارزاني است كه در جريان قيام پانزده خرداد 1342 توسط رژيم شاه بازداشت شد و در زندان با طيب حاج رضايي برخورد كرد.
رژيم سعي داشت طيب را مجبور به اعتراف يا همراهي با خودش بكند كه بگويد از امام پول گرفته كه قيام راه بيندازد، اما طيب در دادگاه ميگويد: ما تو قانون مشتيگري، با بچه حضرت زهرا(س) درنميافتيم. من اين سيد رو نميشناسم، اما با او در نميافتم.
سرانجام طيب زير بار رژيم شاه نرفت و او را به اعدام محكوم كردند. زماني كه او را براي اعدام ميبردند جلوي در سلول محمد آقا عروس ايستاد و گفت: محمدآقا، اگر يك روز [امام] خميني رو ديدي، سلام منو بهش برسون و بگو، خيليها شما رو ديدند و خريدند، اما ما نديده شما رو خريديم.
پس از پيروزي انقلاب محمد آقا عروس پيام طيب را به امام خميني رساند و امام فرمود: طيب حر ديگري بود.
طيب همچنين عشق و ارادتي ويژه به امام حسين(ع) داشت. از ويژگيهاي اخلاقي لوطيمنشانه او گفتهاند كه: امام خميني(ره) به طلبههاي قم فرمودند به جاي روزههاي قضاي طيب يك روز را همه روزه بگيرند و به اين ترتيب، روزههاي قضايش را هم يك روزه بجا آوردند.
اين روزها كه مرام لوطيگري و مشتيمنشي آنهم با رويكرد دستگيري از مظلومان و ستمديدگان كاملا فراموش شده و جاي آن در جامعه خالي است، جاي طيب خالي است.
ارادت طيب به اهل بيت(ع) و امام حسين(ع) موجب شد وي با مرامي لوطيمنشانه به جرگه محبت اهل بيت و اسلام آن هم توسط حاج مهدي عراقي وارد شد و اين به حدي بود كه در دستههاي عزادارياي كه طيب و عراقي راه ميانداختند پنج تا شش هزار نفر حاضر ميشد و اين دستهها در سطح شهر تهران معروف بود، بنابراين فرهنگ پاك لوطيگري، داشمشتي و داشمنشي علاوه بر تاثير مثبت اجتماعي در دستگيري از ضعيفان و تهيدستان و امور خيريه، موجب حركت عظيم مردمي در پيروزي انقلاب اسلامي در سالهاي بعد شد.
طيب و افرادي مانند او كه عزت نفس داشتند و به اصطلاح سرشان به تنشان ميارزيد، هرگز با رژيم شاه كنار نميآمدند.
منابع:
ـ كوچه نقاشها، راحله صبوري طهران قديم، جعفر شهري، انتشارات معين فرهنگ معين، انتشارات كتابخانه مجلس شوراي ملي لغتنامه دهخدا، انتشارات كتابخانه مجلس شوراي ملي ماهنامه شاهد شماره 8، ويژه طيب حاج رضايي اينجا تهران است، مجموعه مقالات درباره تهران قديم، منصوره اتحاديه.
انساندوستي، دستگيري از همنوع و شرافت و مردانگي و مروت يا همان «لوطيگري و داشمشتي قديم» كمرنگ شده است.
http://jamejamonline.ir/Media/images/1391/02/14/100811009673.jpg
اين گفتار با نگاهي به تاريخچه شهر تهران، به شكلگيري اين مقولهها در فرهنگ عامه تهران قديم پرداخته است.
طهران قديم
در دوران صفويه براي نخستين بار تهران كنوني به علت قرار داشتن در مسير راه گيلان و مازندران اهميت پيدا كرد و دورتادور آن را ديوار و برج و بارو كشيدند.
سر توماس هربرت جهانگرد انگليسي در همان سالها از تهران عبور كرده و به سبب درختان چنار فراواني كه در تهران بوده آن را «چنارستان» ناميد.
پيش از به قدرت رسيدن قاجارها (1210 هـ . ق) تهران، تهراني و زندگي در تهران هيچ نام و نشان و لطف و صفايي نداشت. هيچ عمارت، اثر تاريخي و فرهنگ مردمي در تهران آن زمان ديده نميشد. تنها عمارت موجود «ارگ پادشاهي» بر جا مانده از دوران صفويه و «عمارت» كريمخان زند بود.
اوليويه و بردنير نمايندگان دولت فرانسه در سال 1798 م در آغاز پادشاهي آغامحمدخان به تهران آمدند و با حاج ميرزا ابراهيمخان كلانتر (اعتمادالدوله) صدراعظم وي ديدار كردند. تهران كه هواي بسيار گرمي داشت موجب شد آنها در قصبه تجريش اقامت كنند و از تهران خاطره خوشي نداشته باشند.
جمعيت تهران در آن زمان 15 هزار نفر بود و در برابر شهرهاي بزرگي مانند تبريز، مشهد، اصفهان و شيراز حرفي براي گفتن نداشت، بنابراين انتخاب اين شهر براي پايتخت تا حدودي به موقعيت آن و نزديكي به «استرآباد» محل اتراق ايل قاجار «يوخاريباش» و «آشاقه باش» بود.
ساختار اجتماعي تهران ابتدا به صورت ايل و عشاير بود و كمكم شهرنشيني در آن شكل گرفت و رونق پيدا كرد. مساله عمده در اين شهر عدم دسترسي به دريا و رودخانه بود و اين به مشكل كمبود آب آشاميدني دامن ميزد. به ميزان افزايش جمعيت تهران اين مشكل گستردهتر ميشد و هماكنون نيز يك مشكل بزرگ در تهران تامين آب آشاميدني آن است.
زندگي در تهران قديم بسيار ساده و بيآلايش بود. نه كوشك و نه قصر و اشرافيت و تفاخر و شهرنشيني و بدون شك همين مرام و مشرب «لوطي»، «لوطيگري»، «داشمنشي و داش مشتي» رايج در تهران كه موضوع گفتار ماست ريشه در همان سادهزيستي و يكرنگي و صداقت حاكم در تهران قديم داشته است.
از نيمه دوم پادشاهي ناصرالدين شاه، ساخت عمارتهاي شاهانه و تجملي و اشرافي و فرهنگ آن در تهران باب شد و اين امر تا حدودي به ديدار ناصرالدين شاه از فرنگ و ديدن شيوه زندگي شهري در اروپا مرتبط بود.
اختراع الكتريسيته در اروپا و آمريكا و لوازم برقي، تحول بزرگي در دنيا ايجاد كرد. ناصرالدين شاه در سفر سوم خود به اروپا، يك كارخانه برق كوچك در محوطه كاخ گلستان بنا كرد.
با اين تحول «پنكه» هاي برقي توليد شد كه در ايجاد هواي خنك و لذت زندگي مدرن در تهران نقطه آغاز بود، بنابراين پنكههاي توليد اوليه كارخانه «زيمنس» آلمان كه ناصرالدين شاه آنها را در اروپا ديده بود به كاخ گلستان رونق و سرما و هواي دلپذير در گرماي تابستان داد.
مساله اين است كه گسترش تدريجي و آرام اشرافيت و رفاه و شهرنشيني مدرن فرهنگ لوطيگري را تحتالشعاع خود قرار داد.
با اين وصف چند نكته موجب شد كه تهران بتدريج جايگاه متمايز خود را نسبت به شهرهاي ديگر حفظ كند و موقعيت خود را محكم سازد. ازجمله: نزديكي به گرگان و استرآباد محل زندگي ايل قاجار براي مقابله با تهديدات احتمالي اقوام «زند» به عنوان دشمنان اصلي قاجارها، دور بودن از دسترس و تجاوز روسها، عثمانيها، انگليسيها، قرار داشتن در دامنه خوش آب و هواي البرز، مشروب شدن از آب رودخانههاي كرج و جاجرود، نبود ايلات و عشاير خطرناك و برهمزننده نظم و امنيت اجتماعي مردم و تهديد براي حكومت، كمجمعيت بودن نسبت به اصفهان، شيراز، مشهد، تبريز و امكان گسترش يافتن در جهات چهارگانه شمال، جنوب، شرق و غرب. اين گونه بود كه تهران پايتخت شد.
باباشمل
«باباشمل» نام يكي از عناوين رايج در ميان لوطيها و داشمشديهاي طهران قديم بود. در دوران قاجاريه، اين سمت به رئيس قاطرخانه شاهي گفته ميشد.
در فرهنگ عاميانه باباشمل تصوير شخصي درشت اندام را به ذهن تداعي ميكند كه داراي رفتاري خشن و بيادبانه است.
البته يك فيلم به همين نام توسط علي حاتمي و همچنين نشريهاي در دوران پهلوي با سردبيري مهندس رضا گنجهاي منتشر ميشد. باباشمل همان گونه كه از نامش پيداست به اصطلاح امروز گويا بزن بهادر، زورگير يا لات محل بوده است.
شعبان جعفري معروف به «شعبان بيمخ» شايد بتواند نمونه كاملي از باباشمل باشد. فردي لات و بيسروپا و بيادب و متملق، چاقوكش و هرزه كه در جريان كودتاي 28 مرداد به عنوان سردسته اراذل و اوباش شماري از مردم را در مخالفت با دكتر مصدق و طرفداري از شاه به خيابانها ريخت و پس از درگيري با طرفداران مصدق آنها را پراكنده و مجروح ساخت و از شاه هديه گرفت.
كلاه مخملي
كلاه مخمليها را مرداني خوشتيپ و خوشاندام، با سبيل كه نشان برجسته مردانگي در سالهاي گذشته و پيش از نظام جديد در ايران بود، ميشناسيم.
شخصيتي بسيار محجوب و دوستداشتني كه امروز هيچ اثري از آن در جامعه به چشم نميخورد. شخصيتهايي كه نقش اول فيلم در سينماي پيش از 57 در ايران بودند. در مرام اين شخصيتها نيز ظلمستيزي و دستگيري از تهيدستان و قشر ضعيف جامعه حرف نخست را ميزد.
لوطي، لوطيان
لوطي در اصطلاح منسوب به قوم لوط، هرزهكار، قمارباز و شرابخواره ثبت شده است. فردي بيباك، متهور و نترس كه در فرهنگ لغت هنديها بانكا «Banca» گفته ميشود.
لوطي (بانكا) شخصي رند، حريف، شوخطبع و بذلهگو است. طبق يك رسم قديمي، لوطي هر ولايتي به يكي از پادشاهان يا حكام و اميران منسوب است. مثلا ميگفتند لوطي فلان امير يا پادشاه است.
لوطي همچنين به فردي گفته ميشد كه با نواختن تنبك و خواندن شعرهاي زشت، خرس، بز و ميمون را برقصاند. لوطي بيشتر همان شخص دست و دلباز، ندار و بخشنده بيريا را به ذهن متبادر ميسازد.
در فرهنگ و جامعه تهران قديم با توجه به درك و آگاهي مردم نسبت به جامعه پيرامون خود و ميزان رشد و آگاهي و همچنين فضاي حاكم فرهنگي و مقولاتي كه فرهنگ با آن تعريف ميشد، لوطيان در بخشي عمده از فرهنگ عاميانه مردم جاي داشتند. لوطي انساني سخي و تند بود. دار و ندار خود را در طبق اخلاص ميگذاشت يا به اصطلاح رو ميكرد.
در قاموس لوطي و لوطيان، زورگويي، حرامخوري، چشمچراني، چشم طمع داشتن به نواميس يا مال مردم نبود.
جامعه و مردم تهران قديم به پاس همين اخلاق رندانه و بيغل و غش به لوطيان احترام ميگذاشت.
داش مشتيها
اين فرد هم نمونه بارز مردي و مردانگي در فرهنگ طهران قديم بود. از نمونه چنين افرادي كه به لوطي، مشتي يا داشمشتي معروف بودند ميتوان از «طيب حاج رضايي» نام برد.
طيب فردي بود كه درست در نقطه مقابل شعبان بيمخ، هرگز به شاه و ساواك باج نداد، سر خم نكرد، شكنجهها و مجازاتهاي رژيم پهلوي را تحمل كرد و يكي از ياران امام خميني(ره) شد و در پيروزي و گردآوري و راهاندازي تظاهرات مردم جنوب طهران عليه رژيم در قيام پانزده خرداد نقش چشمگيري داشت.
«محمد آقا عروس» يكي از مبارزاني است كه در جريان قيام پانزده خرداد 1342 توسط رژيم شاه بازداشت شد و در زندان با طيب حاج رضايي برخورد كرد.
رژيم سعي داشت طيب را مجبور به اعتراف يا همراهي با خودش بكند كه بگويد از امام پول گرفته كه قيام راه بيندازد، اما طيب در دادگاه ميگويد: ما تو قانون مشتيگري، با بچه حضرت زهرا(س) درنميافتيم. من اين سيد رو نميشناسم، اما با او در نميافتم.
سرانجام طيب زير بار رژيم شاه نرفت و او را به اعدام محكوم كردند. زماني كه او را براي اعدام ميبردند جلوي در سلول محمد آقا عروس ايستاد و گفت: محمدآقا، اگر يك روز [امام] خميني رو ديدي، سلام منو بهش برسون و بگو، خيليها شما رو ديدند و خريدند، اما ما نديده شما رو خريديم.
پس از پيروزي انقلاب محمد آقا عروس پيام طيب را به امام خميني رساند و امام فرمود: طيب حر ديگري بود.
طيب همچنين عشق و ارادتي ويژه به امام حسين(ع) داشت. از ويژگيهاي اخلاقي لوطيمنشانه او گفتهاند كه: امام خميني(ره) به طلبههاي قم فرمودند به جاي روزههاي قضاي طيب يك روز را همه روزه بگيرند و به اين ترتيب، روزههاي قضايش را هم يك روزه بجا آوردند.
اين روزها كه مرام لوطيگري و مشتيمنشي آنهم با رويكرد دستگيري از مظلومان و ستمديدگان كاملا فراموش شده و جاي آن در جامعه خالي است، جاي طيب خالي است.
ارادت طيب به اهل بيت(ع) و امام حسين(ع) موجب شد وي با مرامي لوطيمنشانه به جرگه محبت اهل بيت و اسلام آن هم توسط حاج مهدي عراقي وارد شد و اين به حدي بود كه در دستههاي عزادارياي كه طيب و عراقي راه ميانداختند پنج تا شش هزار نفر حاضر ميشد و اين دستهها در سطح شهر تهران معروف بود، بنابراين فرهنگ پاك لوطيگري، داشمشتي و داشمنشي علاوه بر تاثير مثبت اجتماعي در دستگيري از ضعيفان و تهيدستان و امور خيريه، موجب حركت عظيم مردمي در پيروزي انقلاب اسلامي در سالهاي بعد شد.
طيب و افرادي مانند او كه عزت نفس داشتند و به اصطلاح سرشان به تنشان ميارزيد، هرگز با رژيم شاه كنار نميآمدند.
منابع:
ـ كوچه نقاشها، راحله صبوري طهران قديم، جعفر شهري، انتشارات معين فرهنگ معين، انتشارات كتابخانه مجلس شوراي ملي لغتنامه دهخدا، انتشارات كتابخانه مجلس شوراي ملي ماهنامه شاهد شماره 8، ويژه طيب حاج رضايي اينجا تهران است، مجموعه مقالات درباره تهران قديم، منصوره اتحاديه.