M.A.H.S.A
04-30-2012, 07:59 PM
سم مار عمدتاً براي بي حركت كردن و كشتن شكار مي باشد و از نظر دفاعي احتمالاً اهميت حياتي دارد . نيش دندان يا فنگ Fang را به دندان تغيير شكل يافته مار گويند كه شيار دار يا مجوف است (همانند سوزن تزريقات) .
فنگها در گروه افعيها بزرگ هستند و روي استخوان فك بالا قرار دارند و توسط ماهيچهها حركت مي كنند . در صورتيكه فنگها در گروه الاپيده مانند كبراها كوتاهتر و به طور ثابت روي استخوان فك بالايي قرار مي گيرند . اين فنگها در مار دريايي كوتاهتر و همراه چند دندان معمولي روي استخوان فك بالايي قرار دارند .
مارهاي نيمه سمي گروه كلوبريده غالباً داراي فنگهاي شيار دار و در قسمت خلفي فك بالايي قرار مي گيرند .
سم مار كه به آن ونوم Venom مي گويند ، مخلوطي از مواد بيولوژيكي متشكل از پلي پپتيدهاي آنزيمي و غير آنزيمي كه عملشان در انسان موجب بروز مسموميتهاي مار گزيدگي مي شود . در اغلب مارها سم توليد شده در يك جفت غده سمي ذخيره مي گردد . غده سمي مار از نظر تشريحي شبيه به غده تغيير شكل يافته پاروتيد پستانداران است . اين غده در اغلب مارها در فضايي واقع در پشت چشم و روي استخوان فك بالايي كه به سمت پائين و عقب چشم امتداد دارد به عبارت ديگر بين چشم و گوشه دهان قرار مي گيرد . با حركت سريع استخوانهاي سر و فشار وارده توسط ماهيچهها به غده سمي ، مقداري سم از راه كانالي كه به دندان سمي متصل است به شكار منتقل مي شود .
سم مار حاوي فسفوليپاز A و يا تركيبي از آنست (Phospholipase A) بعضي از فسفوليپازها نسبتاً غير سمي و برخي ديگر به شدت سمي و عصب گرا (Neurotoxic) و ماهيچه گرا (Myotoxic) هستند . سم اغلب افعيها داراي اندوپپتيداز و ارژنين استرهيدروليز مي باشد (Endopeptidases and arginine esterhydrolases) كه در بروز كاهش فشار خون ، خونريزي و نكروز كمك مي كنند . سم مار جعفري (Echis carinatus) احتمالاً داراي اكارين (Ecarin) است كه اثر شديد پروترومبين را دارد و اختلالات انعقادي را باعث مي شود . ظاهراً سم افعي شاخدار يا (Cerastes) اثر مشابهي دارد . سم كبراي جنوب (Walterinnesia) و كفچه مار (N.naja oxiana) مانند ساير گروه الاپيده داراي پلي پپتيد نروتوكسين همراه با فلجي پس سيناپس اعصاب ماهيچه اي است . سم مار شاخدار ايراني خاصيت پيش سيناپسي نروتوكسين و فسفوليپااز را دارد . سم مارها دريايي داراي خواص نروتوكسين و مايوتوكسين و فسفوليپاز مي باشند .
پراكندگي و ويژگيهاي مارهاي سمي جهان در جدول شماره 3 تحت عنوان رده بندي مارهاي سمي جهان نشان داده مي شود .
علاوه بر آنزيمها ، مقادير مختلفي از تركيبات پلي پپتيدي يا ليپيدها ، كربوهيدراتها و يونهاي فلزي مانند سديم ، پتاسيم ، منيزيم ، روي ، كلسيم ، مس ، منگنز و از عناصر غير فلزي سموم مي توان فسفر و كلر را نام برد كه به نسبتهاي مختلف در بعضي از سموم مارها وجود دارد . بطور كلي 90 تا 92 درصد وزن خشك سم مار حاوي بيش از يك توكسين اصلي است . اثر سم مار در انواع مارها بر روي نسوج زنده متفاوت و ممكن است يك يا چند خاصيت سمي در سم يك نوع مار موجود باشد . با تزريق سم مار به حيوانات آزمايشگاهي آثار ظاهر شده با نشاني هاي باليني از تمام خواص سم خواهد بود . به عبارت ديگر سم مار از نظر آزمايشگاهي از يك سري عوامل و فاكتورهاي مختلف تشكيل مي شود . بنابراين تصوير نهايي مسموميت با سم مار حاصل فعل و انفعالات پيچيده متقابل بين پلي پپتيدهاي زهري با آنزيمهاي گوناگون و محيط داخلي بدن انسان است .
به طور كلي آثار مسموميت با سم مار به دو گروه موضعي و سيستميك تقسيم مي شود آثار مسموميت موضعي عبارت از ورم موضعي ، نكروز بافت ، طاول و غيره مي باشند . از آثار مسموميت سيستميك مي توان از مسموميت عصبي ، مسموميت خوني ، مسموميت عضلاني و مسموميتهاي قلبي و كليوي نام برد .
از نظر باليني زهر افعيها خون گرا يا موثر در خون (Vasculotoxin) و زهر مارهاي الاپيده مانند كبرا عصب گرا يا موثر در عصب (Neurotoxin) و زهر مارهاي دريايي ماهيچه گر يا موثر در ماهيچه (Myotoxin) ميباشند .
به طور خلاصه سم مار ممكن است حاوي فاكتورهاي نروتوكسين ، پروتئوليتيك ، انعقاد كننده خون ، فسفاتازها ، كولينسترازها ، هيالورونيدازها ، امينو اسيد اكسيداز و آنزيمهاي ديگر باشد كه مي توان آنها را جداگانه مورد مطالعه قرار داد .
براي مطالعه فاكتورهاي مختلف سم از روشهاي متفاوتي استفاده مي شود . روشهاي فيزيكي و شيميايي مانند كروماتوگرافي ، ژا فيلتراسيون به وسيله سفادكسها ،جدا سازي پروتئينها توسط الكتروفورز ، اسپكتروفوتومتري و تعيين PKها ، مطالعه متابوليكي مانند اندازه گيري فعاليت آنزيمي ، روشهاي ايمونوشيميايي مانند ايمونوديفوزيون اوكترلوني Ouchterlony، ايمونوالكتروفورز و غيره .
مي دانيم كه مايعات بيولوژيك حاوي مجموعه اي از پروتئينهاي مختلفي بوده و به منظور بررسي پروتئين به خصوص ، روش جداسازي مي بايستي به گونه اي انتخاب شوند تا نسبت به پروتئين مورد نظر كاملاً ويژگي داشته باشند . تهيه پادتن بر عليه پروتئينهاي بخصوص داراي ويژگي بوده و بر همين اساس مي توان پروتئين مورد نظر را از يك نظر را از يك مجموعه جدا نمود .
روشهايي كه در حال حاضر مورد استفاده قرار مي گيرند همگي بر مبناي كمپلكس بين پادتن – پادگن استوار مي باشند و روشهاي ايمونولوژي با اندازه گيري يك و يا تعدادي از تركيبات نظير سيستم پادتن ، پادگن و مجموعه زينهاري انجام مي شوند كه در زير اختصاراً به آنها اشاره مي گردد :
1-Recovery of immune complex
(a) Assay of weight
(b) Assay of volume (immunocrit)
(c) Measurement of protein of nitrogen .
2- Gel precipitation
(a) Radial immunodiffusion (Mancini)
(b) Double diffusion (Oucterlony)
(c) Immunoelectrophoresis
3- Labelled antigen or antibody
(a) Radioimmunoassay
(b) Haemagglutination
(c) Enzyme linked immunoabsorbent assay (ELISA)
4- Light Scatterung
(a) Immunonephelometry
(b) Immunoturbidimetry
5- Other
(a) Changes in viscosity
(b) Changes in sedimentation
براي كسب اطلاعات بيشتر و به خصوص از جزئيات روشهاي متداول به كتاب بيوشيمي كاربردي ،1370، انتشارات دانشگاه تهران ، ترجمه استاد محترم آقاي دكتر اسماعيل علمي آخوني مراجعه شود .
اثر سم روي عناصر سلولي و مايعات بدن :
سموم منعقد كننده به دو گروه تقسيم مي شوند : گروه اول كه با استفاده از روش آزمايشگاهي يا اين ويترو (invitro) فيبرينوژن خالص را بدون حضور كلسيم يا عصاره سلولي و پروترمبين منعقد و آنزيمهاي پروتئولتيك اين سمها مانند پاپائين فيبرينوژن را به ژل فيبريني تبديل مي كند . گروه دوم قادر به انعقاد فيبرينوژن نيستند و آنها پروترومبين را ترومبين تبديل مي كنند و مي توان گفت كه خاصيت آنها مانند تريپسين ولي به مراتب قويتر و موثرتر است . آنزيمهاي پروتئولتيك اين سمها تخريب سلولهاي ماهيچه اي را افزايش مي دهند و از رساندن خون به سلولها جلوگيري مي كنند و احتمالاً هيستامين را آزاد مي نمايند . فسفاتازها رل بسيار مهمي در مسموميتها دارند و باعث هموليزخون و ناراحتي هاي قلبي مي شوند . هموليزي كه در اثر سم ظاهر مي شود به علت تبديل شدن ليستين به ليزوستين است كه روي ماهيچههاي قلب و عمل فيبرين سازي اثر دارد و با ايجاد نقصان در پتاسيم و آب بدن و همچنين مورد حمله قرار دادن سلولهاي اندوتليوم باعث خونريزي ششها مي گردد .
چنانچه سم كبرا رقيق باشد اين عمل ساده تر انجام مي گيرد . از نظر باليني سمهاي منعقد كننده خون اگر به مقدار زياد و به تدريج و آهسته وارد جريان خون شوند خاصيت انعقاد خون را از بين مي برند يعني خون را دفيبرينه نموده باعث عدم انعقاد خون مي گردند . اگر مقدار اين سم زياد باشد و به سرعت وارد جريان خون گردد باعث انعقاد خون در عروق شده و سرانجام مرگ فرا مي رسد . در مورد سمهاي پروتئولتيك مقدار سم چنانچه كم باشد در محل گزش تورم و درد ايجاد مي شود و اگر زياد باشد موجب قانقرايا يا نكروز موضعي مي گردد . در مورد سمهاي همولتيك وجود هموكلوبينوري يا خونريزي در ادرار و كم خوني از نشاني هاي باليني بشمار مي روند . معمولاً سمي كه خون را منعقد مي كند خاصيت پرتئولتيك را نيز دارد .
سم عصب گرا يا نروتوكسين عوارض مختلفي مانند فلجي و غيره در سلولهاي عصبي ايجاد مي كند تقريباً 21 درصد پروتئين اصلي سم كبراي را فاكتور نروتوكسين تشكيل مي دهد . از نشانيهاي باليني اين سم اختلال بينايي ، فلج و تنگي نفس مي باشد . در اين حالت بيمار با يك چشم اشياء را بهتر تشخيص مي دهد و چنانچه از او پرسشهايي شود مانند اشخاص مست پاسخ مي گويد و خيلي آهسته صحبت مي كند . علائم مسموميت سيستميك توسط مار كبرا به سرعت آشكار شده ( در مدت 5 تا 10 دقيقه) و مراجعه سريع بيمار به بيمارستان را ايجاب مي نمايد . سم اين گروه از مارها عوارض عصبي محيطي و مركزي دارند . در مورد اعصاب محيطي اثر اين سم مانند كورار بوده اختلال انتقال عصبي در سيناپس عصبي – عضلاني از پي آمد آن است . علائم عصبي محيطي اين مسموميت عبارتند از فلج عضلاني ( از جمله ماهيچههاي تنفسي ) ، اختلال در اعصاب جمجمه اي مانند افتادگي پلكها Ptosis، لوچي Strabismus تنگي مردمك چشم ، ناتواني در اداي صحيح كلمات ، اختلال در عمل بلع و ريزش آب دهان ، علائم سيستميك مسموميت به صورت توقف مراكز عصبي تنفسي ، گيجي ، تهوع و استفراغ شديد ، خواب آلودگي ، بيهوشي و ندرتاً با جملات تشنجي توام مي باشد . علت مرگ معمولاً توقف تنفس به علت فلج عضلات تنفسي است كه ممكن است حتي در كمتر از 30 دقيقه پس از گزش اتفاق بيافتد .
بعضي از بيماران به علت عوارض مسموميت مراكز عصبي در حالت اغماء و بيهوشي مي ميرند . مهمترين تظاهرات باليني زهر افعيها ،ورم و درد موضعي همراه با نكروز و گانگرن اندام است . زهر افعيها از طريق عروق لنفاوي سطحي پوست منتشر مي شود و در مسير خود سبب درد و تورم شديد ،گاهي همراه با طاول ، تراوشات خونابه اي و ترمبوزهاي سطحي مي باشد كه به آهستگي گسترش مي يابند .
از علائم مسموميت با زهر مار جعفري (اكيس) ، پيدايش ورم ، درد و نكروز است . تهوع ، استفراغ ، سرگيجه و سر درد در عده اي ديده شده است . افزايش ضربان قلب ، بزرگ شدن غدد لنفاوي و دردناك بودن آنها ،پيدايش طاول و نكروز بافت اطراف محل گزش را مي توان از آثار باليني بشمار آورد . عوارض خوني سم مار جعفري در اثر آنزيم انعقاد زا سبب تبديل پروترومبين به ترومبين و در نهايت با رسوب فيبرينوژن همراه با پلاكتها به صورت لختههاي كوچك و در نتيجه كاهش فاكتورهاي انعقادي ظاهر مي گردد . اين مجموعه همزمان فيبرينوليز ثانويه و يك فاكتور مخرب عروقي (Vasculotoxin) به نام Hemorragin سبب خونريزي عمومي در بيماران مي گردد .
سم مار دريايي سبب مسموميت عضلاني ، فلج عضلات چشم ، گشادي مردمك چشم ،قفل شدن دهان ، اختلال بلع ، گاهي نارسايي حاد كليوي به علت ميوگلوبينوري و بالاخره نارسايي كبدي مي گردد . سم مار حاوي آنزيمهاي ديگري مانند پروتئاز (Protease) كه در سم كفچه مار و بعضي انواع افعيها وجود دارد عملش مانند تريپسين بوده ولي قدرت و اثرش به مراتب بيشتر است . ارپسين (Erepsin) و فسفواستراز Phosphosterase و كولين استراز Cholinsterase آنزيمهاي ديگري هستند كه در سم كبرا وجود دارند و باعث پيدايش كولين و اسيد استيك مي گردند . احتمالاً اين آنزيمها در سم گروه افعيها وجود ندارند . هيالوذونيداز Hyaluronidase آنزيمي است كه باعث افزايش بيماريهاي جلدي نزد پستانداران مي شود . اسيد هيالورونيك مقاومت سلولها و بافتهاي مختلف را افزايش مي دهد و از نفوذ مواد خارجي به سلولها جلوگيري مي كند . در صورتيكه هيالورونيداز اين مقاومت را تقليل مي دهد و باعث نفوذ مواد خارجي و جذب سلولي كي گردد . ژل داخل سلولي و نسج همبند مانند سد محكمي است كه مانع نفوذ سم به داخل بافتها مي شود و احتمالاً اين سد توسط هيالورونيداز كه يك آنزيم حلال است شكسته مي شود .
آنزيمهاي ريبونوكلئاز و ديزوكسي ريبونوكلئاز (Ribonuclease and Desoxyribonyclease) عمل هيدروليز را افزايش مي دهند و اغلب در سم مارهايي كه داراي خاصيت عصب گرا يا نروتوكسين هستند مانند كبرا وجود دارند . آنزيم افيواوكسيداز Ophio-oxidase به تنهايي سمي نيست ولي موجب آزاد شدن پروتئاز و باندهاي چربي و در نتيجه اتوليز و عفونت را باعث مي گردد . به طور كلي هيالورونيداز جذب سلولي را تسريع و افيواوكسيداز به اتوليز و فاسد شدن مواد كمك مي كند . سم عصب گرا شكار را فلج كرده و لستياناز Lecithinase قسمت داخلي و شفاف اندوتليال را مورد حمله قرار مي دهد و ليزوستين توليد شده در تخريب و از بين بردن سلولها موثر است و سرانجام پروتئاز به گلبولهاي قرمز حمله مي كند و موجب تخريب آنها مي شود . به عبارت ديگر سم اغلب مارها داراي خواص منعقد كننده و پروتئولتيك است كه از اجزاء مختلف تشكيل مي شود . اين اجزاء را همانطوري كه گفته شد مي توان با روشهاي آزمايشگاهي مورد بررسي قرار داد . سم مار خاصيت اسيدي دارد و وزن مخصوص آن بين 1030-1070مي باشد سم خشك شده در آب مقطر و سرم فيزيولوژي به خوبي قابل حل است . جدول شماره 4 مقايسه وزن مولكولي و سم نوروتوكسين در نمونههايي از چهار گروه اصلي مارهاي سمي جهان را نشان مي دهد .
تهيه سم مار :
براي تهيه سم مار در گروه الاپيده مانند كبرا از يك شيشه مخصوص استفاده مي شود . درب شيشه را با يك ورقه لاستيك نازك مي بندند (مثلاً از جنس تيوپ موتور سيكلت) ، با يك چوب يا عصايي كه در پس گردن مار قرار مي گيرد آنرا مهار مي كنند . بدين ترتيب مار كبرا را با دست مي گيرند و دهانش را به شيشه نزديك مي كنند و در اين موقع مار پوشش لاستيكي را گاز مي گيرد و چند قطره سم داخل شيشه مي ريزد .
در انواع افعيها احتياجي به پوشش لاستيكي نيست و دندان سمي يا فنگ مستقيماً داخل شيشه قرار داده مي شود و با فشار مختصري به غده سمي محلول سم داخل شيشه ريخته مي شود .
غلظت و مقدار سم بستگي به انواع و جثه مارها و فصل سم گيري دارد . سم حاصل را در شرايط خاصي در دستگاه خشك كننده يا در مجاورت P2O5 يا كلروكلسيم در ديسكاتور تحت خلاء يا بدون خلاء خشك مي كنند كه دور از نور ، رطوبت و حرارت مي توان آنرا براي مدت زيادي حفظ كرد . رنگ سم در انواع مارها متفاوت است. ممكن است سفيد روشن يا كدر يا زرد روشن يا نارنجي متمايل به قهوه اي باشد . گاهي سم مترشحه از غدههاي چپ و راست مار از حيث كميت و كيفيت با هم اختلاف دارند و اين تفاوت در جنسهاي نر و ماده مارهايي كه از يك نوعند نيز مشاهده مي شود . مقدار سم كبراي نر بيشتر از سم كبراي ماده است ولي اين نسبت در گروه افعيها صدق نمي كند . سم كبراي مسن و تيره رنگ بيشتر از كبراي جوان و كم رنگ مي باشد . مقدار سم مار كبرا بيش از انواع ديگر مارهاي ايراني است .
بطور كلي با توجه به ميزان ترشح سم و قدرت كشندگي يا LD50 آن ، مار كبرا ، مار جعفري ، افعي يا گرزه مار و مار شاخدار به ترتيب از ساير انواع ديگر مارهاي سمي ايران خطرناك تر هستند .
مقدار سم نوزادان مارهاي سمي گاهي براي كشتن يك فرد بالغ كافي مي باشد و گاهي مقدار تزريق سم به شكار كمتر است . اين كيفيت بستگي به بلندي و كوتاهي دندان سمي ، جثه ، تغذيه ،فصل و نحوه گزش دارد .
بر حسب گونههاي مار ، علائم مار گزيدگي متفاوت است . حجم مار ، سن ، مقدار تزريق سم ، قدرت كشندگي سم ، محل تزريق سم در بدن و فاكتورهاي متفاوت ديگر همگي قابل بررسي هستند . علائم باليني شناخته شده از مسموميت مار گزيدگي در ايران در جدول شماره 9 بطور فشرده بيان شده است . گزش هاي خطرناك مار گزيدگي در ايران اكثرا مربوط به گروه افعيها و مخصوصاً گزش گرزه مار يا افعي است كه غالباً در چراگاهها و مناطق كشاورزي اتفاق مي افتد . علائم باليني اين مارها معمولاً حدود 15 دقيقه يا كمي بيشتر پس از گزش ظاهر مي شوند . نشانيها غالباً با درد ، تورم ، تشنگي ، تهوع و گاهي اسهال همراه هستند . تورم در ناحيه گزش به سرعت پيشرفت مي كند و غدد لنفاوي مربوطه بزرگ و حساس مي شود . كاهش فشار خون و تاكي كاردي مي تواند پيش درآمد يك شوك باشد . اگر گزش در نواحي فوقاني بدن اتفاق افتد ،تورم طي 24 ساعت گسترش مي يابد ، ادرار كم مي شود ، كبودي و طاول در محل گزش و افزايش درجه حرارت بدن حتي بدون عفونت ديده مي شود .
جدول شماره 9 – مهمترين علائم باليني مسموميتهاي حاصل از گزش مارهاي سمي ايران كه تا به حال گزارش كرده اند . در مورد علائم باليني مار شاخدار Psedocerastes persicus و كبراي جنوب ايران Walterinnesia aegyptia و ساير مارهاي سمي ايران گزارش مدوني وجود ندارد .
معمولاً تورم حدود يك هفته ادامه دارد . نكروزهاي موضعي كه موجب سلب فعاليت بيمار گردد به ندرت ديده مي شود . خونريزي و شوك باعث مرگ مي گردد و درمان ناقص غالباً باعث ناهنجاري و ميزان تلفات را به 33 درصد افزايش مي دهد .
گزش مار جعفري (Echis carinatus) داراي علائم مشابهي است ولي تورم چندان گسترش ندارد و شوك زودرس ندرتاً ديده مي شود . طي 6 ساعت سير بيماري پيشرفت مي نمايد و اختلالات انعقادي ظاهر مي شود . خونريزي هنگام سرفه كردن ، خونريزي از بيني و در ادرار و مدفوع خون وجود دارد .
اختلالت انعقادي 3 تا 4 هفته خاتمه مي يابد . مواردي از مرگ به علت خونريزي داخلي تا 3 هفته بعد از گزش هم گزارش كرده اند . با وجود مراقبت هاي بيمارستاني ممكن است 5 تا 10 درصد بيماران تلف شوند . علائم باليني گزش افعي شاخدار (Cerastes) چندان مشخص نيست . درد موضعي ، تورم و طاول را معمولاً از نشاني هاي باليني گزش اين مار مي دانند . موارد مرگ ناشي از گزش اين افعي خيلي كم است . چون در تشخيص نوع مار شك و ترديد دارند لذا جزئيات علائم باليني كاملاً مشخص نمي باشد . در مورد علائم باليني مار شاخدار ايراني Pseudocerastes) اطلاعات كافي وجود ندارد . از نتايج بررسي سم اين مار بر روي حيوانات آزمايشگاهي چنين استنباط مي شود كه گزش اين مار براي انسان خطرناك است . همچنين در مورد گزش كبراي جنوب و غرب كشور (Walterinnesia) اطلاعات كافي وجود ندارد .
ولي در گزش كفچه مار (Naja naja oxiana) همانند ساير كبراها ، متعاقب گزش مار ، درد و تورم موضعي همراه با علائم عصبي از قبيل افتادگي پلكها ، تاري ديد و اختلال بينايي و اتساع مردمك چشم و اختلال تكلم و مشكل بلع ممكن است در طي 30 دقيقه ظاهر شود . فلج شامل تمام عضلات و از بين رفتن رفلكسهاي تاندوني ،خواب آلودگي و گيجي را به دنبال دارد . مشكل تنفس ، تشنج و اغماء و در نهايت مرگ را باعث مي شود . چون سم كبراي جنوب و غرب كشور (Walterinnesia) شبيه سم كفچه مار است لذا ممكن است اين نوع مار علائم باليني مشابهي داشته باشند .
گزش مار دريايي موجب درد و تورم نمي شود . در حدود 50 درصد از گزش هاي مار دريايي مسموميت قابل توجهي را نشان نمي دهند . اولين تظاهرات مسموميت حاصل از سم دريايي به صورت دردهاي عضلاني است كه الزاماً در نزديكي محل گزش نمي باشد . بروز يا احساس درد معمولاً طي دو ساعت بعد از گزش است و عضلات در لمس دردناكند . علائم عصبي همانند آنچه در مسموميت با كبرا گفته شده ممكن است ديرتر پديد آيد . نارسايي تنفسي ،ايست قلبي در اثر هيپركالمي يا نارسايي كليوي ممكن است باعث مرگ بيمار شوند . اثرات سموم تمام مارهاي دريايي ظاهراً مشابه اند .
گزش مارهاي نيمه سمي ندرتاً باعث مسموميت مي شود . تظاهرات مسموميت معمولاً به صورت درد ، تورم و خون مردگي در اطراف ناحيه گزش است و گاهي باعث تورم غدد لنفاوي ناحيه مي شود . همچنين مواردي از گز گز و انقباضات غير ارادي عضلاني ، افتادگي پلكها ، مشكل بلع و اختلال تنفسي و حتي مرگ گزارش شده است . منبع :
کویر ها و بیابان های ایران (http://forum.patoghu.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.irandeserts.co m)
فنگها در گروه افعيها بزرگ هستند و روي استخوان فك بالا قرار دارند و توسط ماهيچهها حركت مي كنند . در صورتيكه فنگها در گروه الاپيده مانند كبراها كوتاهتر و به طور ثابت روي استخوان فك بالايي قرار مي گيرند . اين فنگها در مار دريايي كوتاهتر و همراه چند دندان معمولي روي استخوان فك بالايي قرار دارند .
مارهاي نيمه سمي گروه كلوبريده غالباً داراي فنگهاي شيار دار و در قسمت خلفي فك بالايي قرار مي گيرند .
سم مار كه به آن ونوم Venom مي گويند ، مخلوطي از مواد بيولوژيكي متشكل از پلي پپتيدهاي آنزيمي و غير آنزيمي كه عملشان در انسان موجب بروز مسموميتهاي مار گزيدگي مي شود . در اغلب مارها سم توليد شده در يك جفت غده سمي ذخيره مي گردد . غده سمي مار از نظر تشريحي شبيه به غده تغيير شكل يافته پاروتيد پستانداران است . اين غده در اغلب مارها در فضايي واقع در پشت چشم و روي استخوان فك بالايي كه به سمت پائين و عقب چشم امتداد دارد به عبارت ديگر بين چشم و گوشه دهان قرار مي گيرد . با حركت سريع استخوانهاي سر و فشار وارده توسط ماهيچهها به غده سمي ، مقداري سم از راه كانالي كه به دندان سمي متصل است به شكار منتقل مي شود .
سم مار حاوي فسفوليپاز A و يا تركيبي از آنست (Phospholipase A) بعضي از فسفوليپازها نسبتاً غير سمي و برخي ديگر به شدت سمي و عصب گرا (Neurotoxic) و ماهيچه گرا (Myotoxic) هستند . سم اغلب افعيها داراي اندوپپتيداز و ارژنين استرهيدروليز مي باشد (Endopeptidases and arginine esterhydrolases) كه در بروز كاهش فشار خون ، خونريزي و نكروز كمك مي كنند . سم مار جعفري (Echis carinatus) احتمالاً داراي اكارين (Ecarin) است كه اثر شديد پروترومبين را دارد و اختلالات انعقادي را باعث مي شود . ظاهراً سم افعي شاخدار يا (Cerastes) اثر مشابهي دارد . سم كبراي جنوب (Walterinnesia) و كفچه مار (N.naja oxiana) مانند ساير گروه الاپيده داراي پلي پپتيد نروتوكسين همراه با فلجي پس سيناپس اعصاب ماهيچه اي است . سم مار شاخدار ايراني خاصيت پيش سيناپسي نروتوكسين و فسفوليپااز را دارد . سم مارها دريايي داراي خواص نروتوكسين و مايوتوكسين و فسفوليپاز مي باشند .
پراكندگي و ويژگيهاي مارهاي سمي جهان در جدول شماره 3 تحت عنوان رده بندي مارهاي سمي جهان نشان داده مي شود .
علاوه بر آنزيمها ، مقادير مختلفي از تركيبات پلي پپتيدي يا ليپيدها ، كربوهيدراتها و يونهاي فلزي مانند سديم ، پتاسيم ، منيزيم ، روي ، كلسيم ، مس ، منگنز و از عناصر غير فلزي سموم مي توان فسفر و كلر را نام برد كه به نسبتهاي مختلف در بعضي از سموم مارها وجود دارد . بطور كلي 90 تا 92 درصد وزن خشك سم مار حاوي بيش از يك توكسين اصلي است . اثر سم مار در انواع مارها بر روي نسوج زنده متفاوت و ممكن است يك يا چند خاصيت سمي در سم يك نوع مار موجود باشد . با تزريق سم مار به حيوانات آزمايشگاهي آثار ظاهر شده با نشاني هاي باليني از تمام خواص سم خواهد بود . به عبارت ديگر سم مار از نظر آزمايشگاهي از يك سري عوامل و فاكتورهاي مختلف تشكيل مي شود . بنابراين تصوير نهايي مسموميت با سم مار حاصل فعل و انفعالات پيچيده متقابل بين پلي پپتيدهاي زهري با آنزيمهاي گوناگون و محيط داخلي بدن انسان است .
به طور كلي آثار مسموميت با سم مار به دو گروه موضعي و سيستميك تقسيم مي شود آثار مسموميت موضعي عبارت از ورم موضعي ، نكروز بافت ، طاول و غيره مي باشند . از آثار مسموميت سيستميك مي توان از مسموميت عصبي ، مسموميت خوني ، مسموميت عضلاني و مسموميتهاي قلبي و كليوي نام برد .
از نظر باليني زهر افعيها خون گرا يا موثر در خون (Vasculotoxin) و زهر مارهاي الاپيده مانند كبرا عصب گرا يا موثر در عصب (Neurotoxin) و زهر مارهاي دريايي ماهيچه گر يا موثر در ماهيچه (Myotoxin) ميباشند .
به طور خلاصه سم مار ممكن است حاوي فاكتورهاي نروتوكسين ، پروتئوليتيك ، انعقاد كننده خون ، فسفاتازها ، كولينسترازها ، هيالورونيدازها ، امينو اسيد اكسيداز و آنزيمهاي ديگر باشد كه مي توان آنها را جداگانه مورد مطالعه قرار داد .
براي مطالعه فاكتورهاي مختلف سم از روشهاي متفاوتي استفاده مي شود . روشهاي فيزيكي و شيميايي مانند كروماتوگرافي ، ژا فيلتراسيون به وسيله سفادكسها ،جدا سازي پروتئينها توسط الكتروفورز ، اسپكتروفوتومتري و تعيين PKها ، مطالعه متابوليكي مانند اندازه گيري فعاليت آنزيمي ، روشهاي ايمونوشيميايي مانند ايمونوديفوزيون اوكترلوني Ouchterlony، ايمونوالكتروفورز و غيره .
مي دانيم كه مايعات بيولوژيك حاوي مجموعه اي از پروتئينهاي مختلفي بوده و به منظور بررسي پروتئين به خصوص ، روش جداسازي مي بايستي به گونه اي انتخاب شوند تا نسبت به پروتئين مورد نظر كاملاً ويژگي داشته باشند . تهيه پادتن بر عليه پروتئينهاي بخصوص داراي ويژگي بوده و بر همين اساس مي توان پروتئين مورد نظر را از يك نظر را از يك مجموعه جدا نمود .
روشهايي كه در حال حاضر مورد استفاده قرار مي گيرند همگي بر مبناي كمپلكس بين پادتن – پادگن استوار مي باشند و روشهاي ايمونولوژي با اندازه گيري يك و يا تعدادي از تركيبات نظير سيستم پادتن ، پادگن و مجموعه زينهاري انجام مي شوند كه در زير اختصاراً به آنها اشاره مي گردد :
1-Recovery of immune complex
(a) Assay of weight
(b) Assay of volume (immunocrit)
(c) Measurement of protein of nitrogen .
2- Gel precipitation
(a) Radial immunodiffusion (Mancini)
(b) Double diffusion (Oucterlony)
(c) Immunoelectrophoresis
3- Labelled antigen or antibody
(a) Radioimmunoassay
(b) Haemagglutination
(c) Enzyme linked immunoabsorbent assay (ELISA)
4- Light Scatterung
(a) Immunonephelometry
(b) Immunoturbidimetry
5- Other
(a) Changes in viscosity
(b) Changes in sedimentation
براي كسب اطلاعات بيشتر و به خصوص از جزئيات روشهاي متداول به كتاب بيوشيمي كاربردي ،1370، انتشارات دانشگاه تهران ، ترجمه استاد محترم آقاي دكتر اسماعيل علمي آخوني مراجعه شود .
اثر سم روي عناصر سلولي و مايعات بدن :
سموم منعقد كننده به دو گروه تقسيم مي شوند : گروه اول كه با استفاده از روش آزمايشگاهي يا اين ويترو (invitro) فيبرينوژن خالص را بدون حضور كلسيم يا عصاره سلولي و پروترمبين منعقد و آنزيمهاي پروتئولتيك اين سمها مانند پاپائين فيبرينوژن را به ژل فيبريني تبديل مي كند . گروه دوم قادر به انعقاد فيبرينوژن نيستند و آنها پروترومبين را ترومبين تبديل مي كنند و مي توان گفت كه خاصيت آنها مانند تريپسين ولي به مراتب قويتر و موثرتر است . آنزيمهاي پروتئولتيك اين سمها تخريب سلولهاي ماهيچه اي را افزايش مي دهند و از رساندن خون به سلولها جلوگيري مي كنند و احتمالاً هيستامين را آزاد مي نمايند . فسفاتازها رل بسيار مهمي در مسموميتها دارند و باعث هموليزخون و ناراحتي هاي قلبي مي شوند . هموليزي كه در اثر سم ظاهر مي شود به علت تبديل شدن ليستين به ليزوستين است كه روي ماهيچههاي قلب و عمل فيبرين سازي اثر دارد و با ايجاد نقصان در پتاسيم و آب بدن و همچنين مورد حمله قرار دادن سلولهاي اندوتليوم باعث خونريزي ششها مي گردد .
چنانچه سم كبرا رقيق باشد اين عمل ساده تر انجام مي گيرد . از نظر باليني سمهاي منعقد كننده خون اگر به مقدار زياد و به تدريج و آهسته وارد جريان خون شوند خاصيت انعقاد خون را از بين مي برند يعني خون را دفيبرينه نموده باعث عدم انعقاد خون مي گردند . اگر مقدار اين سم زياد باشد و به سرعت وارد جريان خون گردد باعث انعقاد خون در عروق شده و سرانجام مرگ فرا مي رسد . در مورد سمهاي پروتئولتيك مقدار سم چنانچه كم باشد در محل گزش تورم و درد ايجاد مي شود و اگر زياد باشد موجب قانقرايا يا نكروز موضعي مي گردد . در مورد سمهاي همولتيك وجود هموكلوبينوري يا خونريزي در ادرار و كم خوني از نشاني هاي باليني بشمار مي روند . معمولاً سمي كه خون را منعقد مي كند خاصيت پرتئولتيك را نيز دارد .
سم عصب گرا يا نروتوكسين عوارض مختلفي مانند فلجي و غيره در سلولهاي عصبي ايجاد مي كند تقريباً 21 درصد پروتئين اصلي سم كبراي را فاكتور نروتوكسين تشكيل مي دهد . از نشانيهاي باليني اين سم اختلال بينايي ، فلج و تنگي نفس مي باشد . در اين حالت بيمار با يك چشم اشياء را بهتر تشخيص مي دهد و چنانچه از او پرسشهايي شود مانند اشخاص مست پاسخ مي گويد و خيلي آهسته صحبت مي كند . علائم مسموميت سيستميك توسط مار كبرا به سرعت آشكار شده ( در مدت 5 تا 10 دقيقه) و مراجعه سريع بيمار به بيمارستان را ايجاب مي نمايد . سم اين گروه از مارها عوارض عصبي محيطي و مركزي دارند . در مورد اعصاب محيطي اثر اين سم مانند كورار بوده اختلال انتقال عصبي در سيناپس عصبي – عضلاني از پي آمد آن است . علائم عصبي محيطي اين مسموميت عبارتند از فلج عضلاني ( از جمله ماهيچههاي تنفسي ) ، اختلال در اعصاب جمجمه اي مانند افتادگي پلكها Ptosis، لوچي Strabismus تنگي مردمك چشم ، ناتواني در اداي صحيح كلمات ، اختلال در عمل بلع و ريزش آب دهان ، علائم سيستميك مسموميت به صورت توقف مراكز عصبي تنفسي ، گيجي ، تهوع و استفراغ شديد ، خواب آلودگي ، بيهوشي و ندرتاً با جملات تشنجي توام مي باشد . علت مرگ معمولاً توقف تنفس به علت فلج عضلات تنفسي است كه ممكن است حتي در كمتر از 30 دقيقه پس از گزش اتفاق بيافتد .
بعضي از بيماران به علت عوارض مسموميت مراكز عصبي در حالت اغماء و بيهوشي مي ميرند . مهمترين تظاهرات باليني زهر افعيها ،ورم و درد موضعي همراه با نكروز و گانگرن اندام است . زهر افعيها از طريق عروق لنفاوي سطحي پوست منتشر مي شود و در مسير خود سبب درد و تورم شديد ،گاهي همراه با طاول ، تراوشات خونابه اي و ترمبوزهاي سطحي مي باشد كه به آهستگي گسترش مي يابند .
از علائم مسموميت با زهر مار جعفري (اكيس) ، پيدايش ورم ، درد و نكروز است . تهوع ، استفراغ ، سرگيجه و سر درد در عده اي ديده شده است . افزايش ضربان قلب ، بزرگ شدن غدد لنفاوي و دردناك بودن آنها ،پيدايش طاول و نكروز بافت اطراف محل گزش را مي توان از آثار باليني بشمار آورد . عوارض خوني سم مار جعفري در اثر آنزيم انعقاد زا سبب تبديل پروترومبين به ترومبين و در نهايت با رسوب فيبرينوژن همراه با پلاكتها به صورت لختههاي كوچك و در نتيجه كاهش فاكتورهاي انعقادي ظاهر مي گردد . اين مجموعه همزمان فيبرينوليز ثانويه و يك فاكتور مخرب عروقي (Vasculotoxin) به نام Hemorragin سبب خونريزي عمومي در بيماران مي گردد .
سم مار دريايي سبب مسموميت عضلاني ، فلج عضلات چشم ، گشادي مردمك چشم ،قفل شدن دهان ، اختلال بلع ، گاهي نارسايي حاد كليوي به علت ميوگلوبينوري و بالاخره نارسايي كبدي مي گردد . سم مار حاوي آنزيمهاي ديگري مانند پروتئاز (Protease) كه در سم كفچه مار و بعضي انواع افعيها وجود دارد عملش مانند تريپسين بوده ولي قدرت و اثرش به مراتب بيشتر است . ارپسين (Erepsin) و فسفواستراز Phosphosterase و كولين استراز Cholinsterase آنزيمهاي ديگري هستند كه در سم كبرا وجود دارند و باعث پيدايش كولين و اسيد استيك مي گردند . احتمالاً اين آنزيمها در سم گروه افعيها وجود ندارند . هيالوذونيداز Hyaluronidase آنزيمي است كه باعث افزايش بيماريهاي جلدي نزد پستانداران مي شود . اسيد هيالورونيك مقاومت سلولها و بافتهاي مختلف را افزايش مي دهد و از نفوذ مواد خارجي به سلولها جلوگيري مي كند . در صورتيكه هيالورونيداز اين مقاومت را تقليل مي دهد و باعث نفوذ مواد خارجي و جذب سلولي كي گردد . ژل داخل سلولي و نسج همبند مانند سد محكمي است كه مانع نفوذ سم به داخل بافتها مي شود و احتمالاً اين سد توسط هيالورونيداز كه يك آنزيم حلال است شكسته مي شود .
آنزيمهاي ريبونوكلئاز و ديزوكسي ريبونوكلئاز (Ribonuclease and Desoxyribonyclease) عمل هيدروليز را افزايش مي دهند و اغلب در سم مارهايي كه داراي خاصيت عصب گرا يا نروتوكسين هستند مانند كبرا وجود دارند . آنزيم افيواوكسيداز Ophio-oxidase به تنهايي سمي نيست ولي موجب آزاد شدن پروتئاز و باندهاي چربي و در نتيجه اتوليز و عفونت را باعث مي گردد . به طور كلي هيالورونيداز جذب سلولي را تسريع و افيواوكسيداز به اتوليز و فاسد شدن مواد كمك مي كند . سم عصب گرا شكار را فلج كرده و لستياناز Lecithinase قسمت داخلي و شفاف اندوتليال را مورد حمله قرار مي دهد و ليزوستين توليد شده در تخريب و از بين بردن سلولها موثر است و سرانجام پروتئاز به گلبولهاي قرمز حمله مي كند و موجب تخريب آنها مي شود . به عبارت ديگر سم اغلب مارها داراي خواص منعقد كننده و پروتئولتيك است كه از اجزاء مختلف تشكيل مي شود . اين اجزاء را همانطوري كه گفته شد مي توان با روشهاي آزمايشگاهي مورد بررسي قرار داد . سم مار خاصيت اسيدي دارد و وزن مخصوص آن بين 1030-1070مي باشد سم خشك شده در آب مقطر و سرم فيزيولوژي به خوبي قابل حل است . جدول شماره 4 مقايسه وزن مولكولي و سم نوروتوكسين در نمونههايي از چهار گروه اصلي مارهاي سمي جهان را نشان مي دهد .
تهيه سم مار :
براي تهيه سم مار در گروه الاپيده مانند كبرا از يك شيشه مخصوص استفاده مي شود . درب شيشه را با يك ورقه لاستيك نازك مي بندند (مثلاً از جنس تيوپ موتور سيكلت) ، با يك چوب يا عصايي كه در پس گردن مار قرار مي گيرد آنرا مهار مي كنند . بدين ترتيب مار كبرا را با دست مي گيرند و دهانش را به شيشه نزديك مي كنند و در اين موقع مار پوشش لاستيكي را گاز مي گيرد و چند قطره سم داخل شيشه مي ريزد .
در انواع افعيها احتياجي به پوشش لاستيكي نيست و دندان سمي يا فنگ مستقيماً داخل شيشه قرار داده مي شود و با فشار مختصري به غده سمي محلول سم داخل شيشه ريخته مي شود .
غلظت و مقدار سم بستگي به انواع و جثه مارها و فصل سم گيري دارد . سم حاصل را در شرايط خاصي در دستگاه خشك كننده يا در مجاورت P2O5 يا كلروكلسيم در ديسكاتور تحت خلاء يا بدون خلاء خشك مي كنند كه دور از نور ، رطوبت و حرارت مي توان آنرا براي مدت زيادي حفظ كرد . رنگ سم در انواع مارها متفاوت است. ممكن است سفيد روشن يا كدر يا زرد روشن يا نارنجي متمايل به قهوه اي باشد . گاهي سم مترشحه از غدههاي چپ و راست مار از حيث كميت و كيفيت با هم اختلاف دارند و اين تفاوت در جنسهاي نر و ماده مارهايي كه از يك نوعند نيز مشاهده مي شود . مقدار سم كبراي نر بيشتر از سم كبراي ماده است ولي اين نسبت در گروه افعيها صدق نمي كند . سم كبراي مسن و تيره رنگ بيشتر از كبراي جوان و كم رنگ مي باشد . مقدار سم مار كبرا بيش از انواع ديگر مارهاي ايراني است .
بطور كلي با توجه به ميزان ترشح سم و قدرت كشندگي يا LD50 آن ، مار كبرا ، مار جعفري ، افعي يا گرزه مار و مار شاخدار به ترتيب از ساير انواع ديگر مارهاي سمي ايران خطرناك تر هستند .
مقدار سم نوزادان مارهاي سمي گاهي براي كشتن يك فرد بالغ كافي مي باشد و گاهي مقدار تزريق سم به شكار كمتر است . اين كيفيت بستگي به بلندي و كوتاهي دندان سمي ، جثه ، تغذيه ،فصل و نحوه گزش دارد .
بر حسب گونههاي مار ، علائم مار گزيدگي متفاوت است . حجم مار ، سن ، مقدار تزريق سم ، قدرت كشندگي سم ، محل تزريق سم در بدن و فاكتورهاي متفاوت ديگر همگي قابل بررسي هستند . علائم باليني شناخته شده از مسموميت مار گزيدگي در ايران در جدول شماره 9 بطور فشرده بيان شده است . گزش هاي خطرناك مار گزيدگي در ايران اكثرا مربوط به گروه افعيها و مخصوصاً گزش گرزه مار يا افعي است كه غالباً در چراگاهها و مناطق كشاورزي اتفاق مي افتد . علائم باليني اين مارها معمولاً حدود 15 دقيقه يا كمي بيشتر پس از گزش ظاهر مي شوند . نشانيها غالباً با درد ، تورم ، تشنگي ، تهوع و گاهي اسهال همراه هستند . تورم در ناحيه گزش به سرعت پيشرفت مي كند و غدد لنفاوي مربوطه بزرگ و حساس مي شود . كاهش فشار خون و تاكي كاردي مي تواند پيش درآمد يك شوك باشد . اگر گزش در نواحي فوقاني بدن اتفاق افتد ،تورم طي 24 ساعت گسترش مي يابد ، ادرار كم مي شود ، كبودي و طاول در محل گزش و افزايش درجه حرارت بدن حتي بدون عفونت ديده مي شود .
جدول شماره 9 – مهمترين علائم باليني مسموميتهاي حاصل از گزش مارهاي سمي ايران كه تا به حال گزارش كرده اند . در مورد علائم باليني مار شاخدار Psedocerastes persicus و كبراي جنوب ايران Walterinnesia aegyptia و ساير مارهاي سمي ايران گزارش مدوني وجود ندارد .
معمولاً تورم حدود يك هفته ادامه دارد . نكروزهاي موضعي كه موجب سلب فعاليت بيمار گردد به ندرت ديده مي شود . خونريزي و شوك باعث مرگ مي گردد و درمان ناقص غالباً باعث ناهنجاري و ميزان تلفات را به 33 درصد افزايش مي دهد .
گزش مار جعفري (Echis carinatus) داراي علائم مشابهي است ولي تورم چندان گسترش ندارد و شوك زودرس ندرتاً ديده مي شود . طي 6 ساعت سير بيماري پيشرفت مي نمايد و اختلالات انعقادي ظاهر مي شود . خونريزي هنگام سرفه كردن ، خونريزي از بيني و در ادرار و مدفوع خون وجود دارد .
اختلالت انعقادي 3 تا 4 هفته خاتمه مي يابد . مواردي از مرگ به علت خونريزي داخلي تا 3 هفته بعد از گزش هم گزارش كرده اند . با وجود مراقبت هاي بيمارستاني ممكن است 5 تا 10 درصد بيماران تلف شوند . علائم باليني گزش افعي شاخدار (Cerastes) چندان مشخص نيست . درد موضعي ، تورم و طاول را معمولاً از نشاني هاي باليني گزش اين مار مي دانند . موارد مرگ ناشي از گزش اين افعي خيلي كم است . چون در تشخيص نوع مار شك و ترديد دارند لذا جزئيات علائم باليني كاملاً مشخص نمي باشد . در مورد علائم باليني مار شاخدار ايراني Pseudocerastes) اطلاعات كافي وجود ندارد . از نتايج بررسي سم اين مار بر روي حيوانات آزمايشگاهي چنين استنباط مي شود كه گزش اين مار براي انسان خطرناك است . همچنين در مورد گزش كبراي جنوب و غرب كشور (Walterinnesia) اطلاعات كافي وجود ندارد .
ولي در گزش كفچه مار (Naja naja oxiana) همانند ساير كبراها ، متعاقب گزش مار ، درد و تورم موضعي همراه با علائم عصبي از قبيل افتادگي پلكها ، تاري ديد و اختلال بينايي و اتساع مردمك چشم و اختلال تكلم و مشكل بلع ممكن است در طي 30 دقيقه ظاهر شود . فلج شامل تمام عضلات و از بين رفتن رفلكسهاي تاندوني ،خواب آلودگي و گيجي را به دنبال دارد . مشكل تنفس ، تشنج و اغماء و در نهايت مرگ را باعث مي شود . چون سم كبراي جنوب و غرب كشور (Walterinnesia) شبيه سم كفچه مار است لذا ممكن است اين نوع مار علائم باليني مشابهي داشته باشند .
گزش مار دريايي موجب درد و تورم نمي شود . در حدود 50 درصد از گزش هاي مار دريايي مسموميت قابل توجهي را نشان نمي دهند . اولين تظاهرات مسموميت حاصل از سم دريايي به صورت دردهاي عضلاني است كه الزاماً در نزديكي محل گزش نمي باشد . بروز يا احساس درد معمولاً طي دو ساعت بعد از گزش است و عضلات در لمس دردناكند . علائم عصبي همانند آنچه در مسموميت با كبرا گفته شده ممكن است ديرتر پديد آيد . نارسايي تنفسي ،ايست قلبي در اثر هيپركالمي يا نارسايي كليوي ممكن است باعث مرگ بيمار شوند . اثرات سموم تمام مارهاي دريايي ظاهراً مشابه اند .
گزش مارهاي نيمه سمي ندرتاً باعث مسموميت مي شود . تظاهرات مسموميت معمولاً به صورت درد ، تورم و خون مردگي در اطراف ناحيه گزش است و گاهي باعث تورم غدد لنفاوي ناحيه مي شود . همچنين مواردي از گز گز و انقباضات غير ارادي عضلاني ، افتادگي پلكها ، مشكل بلع و اختلال تنفسي و حتي مرگ گزارش شده است . منبع :
کویر ها و بیابان های ایران (http://forum.patoghu.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.irandeserts.co m)