M.A.H.S.A
04-30-2012, 07:26 PM
نويسنده : زهرا عسگري
آموزش و پرورش عامل اصلي و کليدي توسعه اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي هر جامعه اي محسوب مي شود. تجزيه و تحليل عوامل موثر در رشد وتوسعه جوامع پيشرفته بيانگر آن است که همه اين کشورها، از آموزش وپرروش کار آمد و اثر بخش برخوردار بوده اند. نظام هاي آموزشي بدون مديريت و رهبري موثر قادر نخواهد بود که پاسخگوي مسووليت هاي روز افزون خويش باشند.
اولياي دانشآموزان به سبب حساسيت و اهميت کيفيت آموزش و پرورش و تاثير آن بر سرنوشت آتي فرزندانشان به شدت تمايل دارند که فرزندان خود را به دست مدارسي بسپارند که طبق تحقيقات آنان، عملکرد خوب و اثربخش دارند. اين تمايل تاآنجا پيش مي رود که هزينه ومشکلا ت جابجايي بين مناطق را به جان مي خرند تا از خدمات مدرسه خاص استفاده کنند. موفقيت مدارس به تحقق هدف هاي آموزش و پرورش بستگي دارد و تحقق هدف هاي آموزش و پرورش در گرو مديريت ورهبري کارآمد اثر بخش است.
مديران مدارس بر همه جنبه هاي مدارس مدرن تاثير مي گذارند. آنها سازمان هايي را اداره مي کنند که توليدشان انسان است و اين انسانها بايد آن قدر ساخته و پرداخته گردند که به سهولت و با مهارت جذب بازارهاي کار و زندگي شوند. بنابراين مديران بيشترين تاثير خود را بر اهداف مدرسه، يعني دانشآموزان مي گذارند و براي همين فعاليت هاي گوناگوني انجام مي دهند. به تامين نيروي کارآمد، شايسته و سازنده مبادرت مي ورزند. منابعي را که براي ساختن و پرداختن اين انسان ها ضرورت دارد را فراهم مي آورند و به هماهنگي، هدايت و کنترل مدرسه اقدام مي کنند و هر کار ديگري را که براي کسب اهداف آموزش و پرورش ضروري تشخيص مي دهند، لذا علي رغم اين همه تلا ش سخت جامعه متحول ما نمي تواند به مديريت مدارس امروزي با کيفيت کنوني اکتفا کند. زيرا کيفيت کنوني نامطلوب است و پاسخگوي نيازها و انتظارات جامعه فردا نيست. به علا وه بدون وجود يک جريان منظم و پيوسته براي آموزش و آماده سازي مديران توانا و پيشگام، آينده آموزش و پرورش در پرده ابهام باقي خواهد ماند. آينده مدارس و بهبود و توسعه آنها در گرو مديريت اثربخش آنهاست.
پيتر دراکه يکي از دانشمندان مشهور مديريت است که عملکرد يک مدير بر حسب دو مفهوم و دو ويژگي مهم و کليدي کارآيي و اثربخشي مي باشد و بايد يک مدير داراي اين دو ويژگي باشد تا بتوانيم سازمان را موفق و اثربخش داشته باشيم.
براي اين که مديريت اثربخشي در مدرسه ايجاد گردد بايد از هدف ها آغاز کرد. شناخت هدف ها، باور داشتن آنها، تعهد نسبت به کسب آنها، همسويي و همانندروي با آنها و تحرک و انگيختگي در جهت آنها گام نخستين در جهت اثربخشي مديران است. در آموزش و پرورش اموري از قبيل هدف گذاري و سياست گذاري در مقياس وسيع و متمرکزي در سطوح بالا ي مديريت انجام مي گيرد. متاسفانه مديران در فعاليت هايي از قبيل برنامه ريزي، تعيين خط مشي و تصميم گيري هاي آموزشي دخالتي ندارند، ولي در فرآيند مديريتي هدايت و رهبري کنترل و ارزشيابي که مستلزم کار نزديک با معلمان و ارتباطات گسترده ميان فردي است و مديران نقش تعيين کننده در اجراي برنامه ها دارد.
با اينکه برنامه ها و خط مشي ها از قبل تعيين شده اند ولي اجراي موثر آنها تابعي از اثربخشي مديران مدارس و هدايت فعاليت ها و کنترل و ارزشيابي آنهاست و اينجاست که نقش مديران مدارس اهميت و عينيت مي يابد و کارآيي و اثربخشي آنان بر مدارس جنبه حياتي پيدا مي کند.
در درجه اول مديران بايد به منابع و نيروي انساني خود متکي باشند. پس از توجيه و تفسير معني دار بين اهداف آموزش و پرورش، اهداف مديريتي کارآيي و اثربخشي ضرورت پيدا مي کند. لازمه اثربخشي پذيرش اهداف سازمان و تحقق اهداف به استفاده همه منابع مديران بستگي دارد. بنابراين هر چه سازمان ها به اهداف خود نزديکتر شوند مديران آنها اثربخش تر خواهند شد.
حال چنانچه مديران مدارس از منابعي که در اختيار دارند براي رسيدن به اهداف اقتصادي و عاقلانه استفاده کنند مديران کارآمدي محسوب مي شوند و هر چه نحوه و ميزان استفاده از منابع براي تحقق اهداف مدارس بيشتر باشد، مديران کارآمدتر هستند.
مدارس از مديران و معلمان تشکيل شده اند و معلمان ارزش ها و باورها و انگيزه هاي متفاوت و در عين حال يگانه اي دارند. شيوه رفتاري مديران آميخته با هنجارها، ارزش ها و باورهاي معمات فرهنگي مدارس را تشکيل مي دهد.
اثر بخشي مدارس، با ايجاد فرهنگي که کوشش مي کند تا به اهداف سازمان آموزش و پرورش نايل آيد و نيازها و انتظارات و نظريات اعضاي مدرسه را ارضا کند، ارتقا مي يابد.
مديراني که قادرند راه هايي پيدا کنند و شيوه هايي به کار ببندند و انگيزه هايي به وجود آورند تا استعدادهاي بالقوه معلمانشان را شکوفا و بارور سازند و همه کوشش آنان را معطوف به اهداف مدرسه کنند. منبع عظيمي براي بهره وري در مدرسه ايجاد مي کنند و مديريتي اثر بخش دارند.
منابع:
- مباني و اصول مديريت آموزش- علي علا قه بند
- فصلنامه مديريت در آموزش و پرورش- وزارت آموزش و پرورش
************************************
اهداف اساسي و كلي مديريت آموزشي
1 - مهمترين هدف مديريت آموزشي رسيدن بهاهداف كلي تعليم و تربيت است.
2 - برقراري هماهنگي بين منابع و فعاليتهاي مختلف سازمان آموزشي.
3 - اصلاح و بهبود جريان آموزش و پرورش.
4 - شناساندن و تفهيم هدفهاي تعليم و تربيت بهمعلمان و كاركنان مدرسه.
5 - حمايت و تقويت سازمان آموزشي منبع رفع مشكلات معلمان.
6 - ايجاد زمينههاي شور و تبادل نظر و بهوجود آوردن احساس مسؤوليتمشترك در سازمان آموزشي (مديريت مشاركتي).
7 - برقراري، حفظ و گسترش روابط انساني مطلوب و احترام متقابل در مدرسه.
8 - فراهم كردن زمينهي بروز ابتكار و خلاقيت و رشد اعضاي سازمان آموزشي.
9 - تشخيص نيازها و حل مشكلات دانشآموزان براي دستيابي بهاهداف.
10 - ايجاد زمينهي كشف و بروز استعدادهاي دانشآموزان.
تفاوتهاي مديريت و رهبري آموزشي
غالبٹ دو اصطلاح >مديريت و رهبري< را مترادف استعمال ميكنند. در چارچوبمورد بحث ميان رهبري و مديريت ميتوان تمايز قائل شد. بهنظر ميرسد كه مديريتبا بعد هنجاري و رهبري با بعد شخصي، پيوستگي دارد. مديريت در اساس بر اجرايخط مشي و تحقق هدفها توجه دارد، در حالي كه رهبري بهبررسي و بهبودهدفهاي موجود علاقه نشان ميدهد. مديريت بيشتر بهحال و اكنون توجه دارد درحالي كه رهبري حال و آينده را در نظر ميگيرد و بهجريان تغيير براي ايجاد خطمشيها و رويههاي جديد سازماني اعتنا ميكند(57).
مديريت بهمعني اداره كردن سازمانهاي بهنسبت كوچك است كه اصطلاحٹ ادارهخوانده ميشود. مديران افرادي هستند كه بهانجام وظايف قانوني خود تأكيد دارند.
مديريت حالتي سنتي يا كلاسيك دارد و تصميمات رفتار خود را براساس قانونبهشكل ثابتي تنظيم ميكند. مدير عاملي انتصابي است و منبع قدرت او قانون است.
منظور از رهبري در مديريت، فراگرد اثرگذاري و نفوذ در رفتار اعضاي سازمان برايياري و هدايت آنان در ايفاي وظايف سازماني است(58).
رهبري يعني هدايت و راه بردن و نشان دادن راه بهانسانها. تكيهي رهبري برانسانها است. رهبري بهعنوان يك پيشآهنگ، اسوه و راهنما بهامور اساسي،مخاطرهآميز و حساس ميپردازد. رهبري مصلحتگراست و تصميمها و رفتار رهبريبر پايه ضرورتهاي زماني و اقتضائات محيطي است. رهبر، عاملي انتخابي است كهبهطور غيررسمي از طرف عدهاي از انسانها براي تحقق هدف و يا رسالتي انتخابميشود. جهت و جريان قدرت در رهبري از پايين بهبالاست و تا زماني كه پيروان باميل و ارادهي خود فردي را قبول داشته باشند، رهبري او پابرجاست.
رهبري در مديريت سه ويژگي دارد (استونر، 1982)(59).
1 - رهبري مستلزم وجود افرادي است كه بهعنوان زيردستان يا پيروان،دستورهاي رهبر را با ميل و اراده بپذيرند.
2 - در جريان رهبري، توزيع قدرت ميان رهبر و زيردستان نابرابر است.
3 - رهبر علاوه بر اينكه بهطور مشروع (قانوني) قادر بههدايت زيردستان است،همچنين ميتواند اعمال نفوذ كند و بر زيردستان اثر بگذارد.
رهبر كسي است كه با كردار و گفتار خاص، كاري ميكند كه افراد با ميل خودهدفهاي مشترك را محقق سازند(60).
مديريت و رهبري آموزشي
بهترين نوع مديريت آموزشي، مديريتي است كه همراه با رهبري باشد. مدير موفقكسي است كه علاوه بر پشتوانهي قانوني و رسمي از حمايت افراد نيز برخوردار باشد.مديريت و رهبري در آموزش و پرورش، لازم و ملزوم يكديگرند و وجود هر يك بدونوجود ديگري ميزان كارآمدي فرد مسؤول را كم ميكند.
ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري
در مورد ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري نظرهاي متفاوتي توسطگذشتگان ارائه شده است. بعضي صفات و تواناييهاي مديريت و رهبري را ذاتيدانسته و تقدير الهي ميدانند كه فردي را براي رهبري خلق ميكند و برخي براكتسابي بودن صفات رهبري تكيه دارند. ويژگيهايي مانند سلامت جسمي، شهامت،تحمل، صبر، تواضع، ايثار، عفو، شجاعت، هوش بالا، فرهي، قوت اراده، اعتمادبهنفس، مصمم بودن و امانتداري را عامل مديريت و رهبري در افراد ميدانند.
با توجه بهاين كه بسياري از صفات مديريت و رهبري اكتسابي و بر اثر تجربهتكامل پيدا ميكنند و از طرف ديگر افرادي با هوش بالا نه تنها نتوانستهاند در ديگراننفوذ كنند، بلكه مشكل ارتباطي نيز داشتهاند و همچنين بسياري از افرادي كه درمديريت نيز نبودند چنين صفاتي داشتند، ميتوان گفت مديريت و رهبري صرفٹ ذاتينيست. اگر چه اعتقاد بهذاتي بودن ويژگيهاي مديريت از قطعيت افتاده است،معذالك هر كسي نميتواند بدون داشتن زمينهها، استعدادها و قابليتهايي بهرهبرييا مديريت بپردازد. داشتن استعداد يادگيري، شناخت و تطبيق با محيط ميتواندعاملي براي كسب موفقيت در مديريت بهحساب آيد.
بهترين صفاتي كه در رهبران يا مديران غالبٹ وجود دارد، هوش، برونگرايي،اعتماد بهنفس و دلسوزي است. از اين صفات غير از عامل هوش، بقيهي صفات ازقابليت تعميم كمي برخوردارند.
يكي از مشكلات اساسي آموزش مديريت در جوامع مختلف، بهويژه در جوامععقب نگه داشته شده، اين تفكر است كه مديريت امري فطري و ذاتي است. اصولا اينفكر كه مديريت امري ذاتي است و نياز بهآموزش ندارد، فكري نادرست و زيانباراست. درجهي زيانباري آن در مديريت آموزشي بيشتر از ساير مديريت هاست.
آنچه ما از مطالعه دربارهي انسان، مديريت و رهبري دريافت ميكنيم اين است كهموفقيت در رهبري علاوه بر خصوصيات فردي رهبر، بهويژگيهاي زيردستان ياپيروان، محيط و درك عوامل مؤثر بر همهي آنها مربوط ميشود.
تواناييهاي مديريت و رهبري آموزشي
الف - تواناييهاي عمومي:
1 - سلامتي جسمي: مدير مدرسه بايد از سلامتي كامل برخوردار باشد تا بتواندوظايف خود را بهخوبي انجام دهد. >عقل سالم در بدن سالم است.<
2 - سلامتي رواني: سلامتي رواني بهمراتب از سلامتي جسمي مهمتر است.افرادي كه سلامتي رواني ندارند، نه تنها زندگي را بهخود، بلكه بههمهي اطرافيان خودتلخ و ناگوار ميكنند و سبب ناراحتي، دلسردي، سرگشتگي، افسردگي و رفتارتهاجمي افراد و همچنين سبب بهمخوردگي محيط و اختلال در رفتار زيردستانميشوند.
3 - سلامتي عاطفي: عاطفه در حقيقت جنبههاي كيفي زندگي و رفتار را بهوجودميآورد كه تأثير فراواني در موفقيت انسانها دارد. بسياري از جذبها و دفعها ازطريق عاطفه انجام ميگيرد. مدير بايد نه بيعاطفه و نه مبالغهآميز پرعاطفه باشد.
4 - سلامتي عقل و قدرت تفكر و ادراك: تفكر منطقي اساس كار مديريت است. اوبايد با تفكر منطقي از شناسايي مسأله تا پيداكردن راه حلهاي مناسب برايمشكلات و مسائل پيش رود.
5 - ايمان: ايمان يعني باور، يقين و تصديق تفكر، عمل و وجود كسي و يا چيزيمبني بر اينكه با حقيقت هماهنگي و مطابقت داشته باشد. ايمان توحيدي وتشكيلاتي براي مدير آموزشي مطرح است و بايد مقيد باشد.
6 - تقوي و تعهد: تقوي بهمعني خودنگهداري ميباشد. تقوي اصل حفظمديريت از خطاها و بازكردن راه براي انجام كارهاي خير است. تعهد بهمعنيپايبندي بهاصول و فلسفه و يا قراردادهايي كه انسان بهآنها معتقد است.
ب - تواناييهاي بلوغي
1 - دانش: مديران آموزشي بهدو نوع دانش عمومي و دانش تخصصي نياز دارند تابتوانند مسائل و موضوعهاي اجتماعي، انساني، سازماني و آموزشي مربوط بهكارخود را درك كنند. مدير بايد يك انسان تحصيلكرده باشد و در رشته يا كار خود توان وآگاهي تخصصي و مهارتهاي فني، انساني و ادراكي را كسب كرده باشد.
2 - تجربه: بهترين مدير آموزشي كسي است كه علاوه بر آموزشهاي كلاسيك وعلمي، بهطور عملي در مدارس بهتدريس پرداخته و تجربيات لازم را كسب كردهباشد.
3 - قدرت تشخيص، قضاوت، تصميمگيري و حل مسائل: مدير بايد مسائل ومشكلات محيط آموزشي را درك كند و بهموقع راه حلهاي مناسب براي حل آنهاارائه دهد. درك رفتار انسانها و تشخيص علل رفتار آنها و قضاوت درست دربارهيآنها از مسائل مهم مديريت است. تشخيص صحيح، مقدمه قضاوت درست است.
4 - هدفدار بودن و انگيزه داشتن: هدفدار بودن مدير آموزشي دو جنبه دارد يكيمربوط بهاهداف نظام و سازمان آموزشي و ديگري هدفدار بودن خود مدير است.
5 - نگرش و جهان بيني: در مديريت اعتقادات و برداشتهاي مدير منشأ رفتار،روشها و سبكهاي مديريتي اوست.
6 - اخلاق و رفتار مناسب: حسن خلق و سلوك از گرانبهاترين سرمايههاي انساناست. بيشتر موفقيتها و شكستهاي ما در زندگي حاصل خوبي و يا بدي اخلاقماست. پيامبر(ص) فرموده: خلق و خوي بد رفتار را تباه ميسازد.
ج - تواناييهاي رهبري
1 - قدرت پاداشي: فردي كه توانايي دادن پاداشهاي مثبت مادي و تأميني داشتهباشد و بتواند عدهاي را بر اساس نيازهايشان مورد حمايت قرار دهد، داراي قدرتپاداشي است.
2 - قدرت اجباري: كسي كه ميتواند عدهاي را جريمه، از كارشان اخراج و يابهزندان بيندازد، داراي قدرت اجباري است. افراد از ترس بهتبعيت ميپردازند.
3 - قدرت قانوني: قدرتي است كه قانون بهفرد ميدهد و ديگران را وادار بهتبعيتميكند. احترام بهقانون و يا چاره نداشتن از اطاعت آن منبع قدرت است.
4 - قدرت مرجعيت: اين قدرت بيشتر مربوط بهويژگيهاي فردي است. مديري كهدر زمان بحراني و هنگام بروز مشكلات غير مترقبه، با خونسردي و اطمينان راهحلهاي مناسب و منحصر بهفرد ارائه ميدهد، از قدرت مرجعيت برخوردار است.
5 - قدرت تحصصي: دانش و تخصص فرد و پيدا كردن راه حلهاي علمي برايمشكلات، منبع ديگر قدرت است.
وظايف اساسي مديريت آموزشي
1 - تصميمگيري: بخش مهمي از وقت و كار مديران صرف حل مشكل وتصميمگيري ميشود. وظايف اساسي برنامهريزي، سازماندهي، رهبري و كنترل،مستلزم تصميمگيري است(61(
گريفيتس عقيده دارد كه تصميمگيري عصاره يا چكيدهي شغل مديريت است.تصميمگيري فرايند انتخاب بهترين راه حل ممكن از ميان راه حلهاي موجود برايحل يك مسأله است(62(
2 - نيازسنجي و برنامهريزي: مقدمه طراحي هر برنامه و اجراي آن مستلزمنيازسنجي است. بهمنظور جلوگيري از هزينههاي اضافي، صرف وقت و نيرو، لازماست نيازسنجي توسط افراد آگاه و كارشناس انجام گيرد و سپس برنامهريزي گردد.
3 - تأمين و سازماندهي منابع و امكانات: تأمين نيروي انساني مناسب، انتخابافرادي كه داراي ويژگيهاي لازم باشند، تأمين منابع و امكانات مادي و تكنولوژيك،تهيه و آمادهسازي منابع و امكانات تكنولوژيك آموزشي، فضاهاي آموزشي، مواد وتجهيزات، هماهنگي و تلفيق منابع انساني و مادي، بهوجود آوردن شرايطي كه نيرويانساني بتواند حداكثر استفاده را از تكنولوژي بهعمل آورد.
4 - آموزش و آمادهسازي نيروي انساني: مديران بايد خود را مسؤول آموزش وپرورش معلمان بدانند و مسائل و مشكلات آنان و نيازهاي دانشآموزان را در نظرداشته و آموزشهاي علمي و كاربردي را بهصورت كارگاهي برگزار كنند تا بيشترينفايده را براي معلمان در بر داشته باشد.
5 - انگيزش: انگيزه، حالت يا وضعي رواني است كه رفتار را در جهت هدف ياهدف هايي نيرو ميدهد، فعال ميسازد و هدايت ميكند(63(
هدف از مطالعهي انگيزش در مديريت آموزشي، شناخت و درك نيازها، رفتار وشخصيت دانشآموزان، معلمان و كاركنان و هدايت رفتار آنان بهسوي رفتاري مطلوببر اساس احترام، ارزش، خودپنداري مثبت، شناخت، خودآگاهي، عدالت و پيبردنبهاستعدادها و نيروهاي افراد است. (http://forum.patoghu.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fforum.parsigold.co m%2Fredirector.php%3Furl%3Dhttp%253A%252F%252Fwww. zibaweb.com%252F)
6 - برقراري روابط انساني: از نظر فالت، روابط انساني عبارت است از توانبرقراري اتباط انساني با معلمان و دانشآموزان از طريق پذيرفتن وجود، شخصيت،ويژگيهاي فردي و همهي تفاوتهايي كه احتمالا با شخص مدير دارند(64(
وظيفهي رهبر ايجاد جو گرم، سازگار يا متجانس است كه در آن فرد بتواند باآزادي نسبي احساسات و عواطف و نگرشهاي خود را بيان كند. هر مدير آموزشيبايد روحيه و حالات رواني دانشآموزان و معلمان خود را مورد توجه قرار دهد.چنانچه علايمي از بياعتمادي، ترس، نااميدي، عدم احساس نشاط و وجود تنفر درمحيط آموزشي مشاهده شود، بهمعني فقدان بهداشت رواني و نبودن روابط انسانيمطلوب در سازمان آموزشي است و بايد در افراد احساس ارزشمندي بهوجود آورد.
۷ - نظارت و كنترل: بازديد و مراقبت از طرز پيشرفت اجراي عمليات يا مقايسه باوضع مطلوب و تغيير و تصحيح عمليات بهمنظور جلوگيري از انحراف از تحققاهداف سازمان آموزشي است. مديران آموزشي از جهات مختلف بايد بر كار سازمانو نيروهاي آموزشي نظارت داشته باشند.
8 - ارزشيابي و پاداش: ارزشيابي و پاداش بهمعني فرايند مقايسه نتايج حاصله درپايان يك دورهي معين با اهداف از پيش تعيين شده بهمنظور تعيين ميزان پيشرفت،تغيير و تجديد نظر در برنامهها و دادن جزاي مناسب با حسن و يا سوء اجراي عمل ونتايج حاصله ميباشد.
تشويق و تنبيه از دو جنبه اهميت خاص دارد. جنبهي اول، مسؤوليتپذيريانسان است كه او را مسؤول كارها و رفتارهايش ميكند. نتايج حاصله از كارهاي هرانساني بهتصميمات و انتخابهاي او بر ميگردد و از نتايج مثبت و منفي كارهايشبهره ميگيرد. جنبهي دوم اهميت تشويق و تنبيه نياز انساني است. اگر پايان هر كاربهدريافت پاداشي منتهي نشود، انسان دست بهفعاليت نخواهد زدhttp://saleki.blogfa.com/
*********************************
اهداف اساسي و كلي مديريت آموزشي
1 - مهمترين هدف مديريت آموزشي رسيدن بهاهداف كلي تعليم و تربيت است.
2 - برقراري هماهنگي بين منابع و فعاليتهاي مختلف سازمان آموزشي.
3 - اصلاح و بهبود جريان آموزش و پرورش.
4 - شناساندن و تفهيم هدفهاي تعليم و تربيت بهمعلمان و كاركنان مدرسه.
5 - حمايت و تقويت سازمان آموزشي منبع رفع مشكلات معلمان.
6 - ايجاد زمينههاي شور و تبادل نظر و بهوجود آوردن احساس مسؤوليتمشترك در سازمان آموزشي (مديريت مشاركتي).
7 - برقراري، حفظ و گسترش روابط انساني مطلوب و احترام متقابل در مدرسه.
8 - فراهم كردن زمينهي بروز ابتكار و خلاقيت و رشد اعضاي سازمان آموزشي.
9 - تشخيص نيازها و حل مشكلات دانشآموزان براي دستيابي بهاهداف.
10 - ايجاد زمينهي كشف و بروز استعدادهاي دانشآموزان.
تفاوتهاي مديريت و رهبري آموزشي
غالبٹ دو اصطلاح >مديريت و رهبري< را مترادف استعمال ميكنند. در چارچوبمورد بحث ميان رهبري و مديريت ميتوان تمايز قائل شد. بهنظر ميرسد كه مديريتبا بعد هنجاري و رهبري با بعد شخصي، پيوستگي دارد. مديريت در اساس بر اجرايخط مشي و تحقق هدفها توجه دارد، در حالي كه رهبري بهبررسي و بهبودهدفهاي موجود علاقه نشان ميدهد. مديريت بيشتر بهحال و اكنون توجه دارد درحالي كه رهبري حال و آينده را در نظر ميگيرد و بهجريان تغيير براي ايجاد خطمشيها و رويههاي جديد سازماني اعتنا ميكند(57).
مديريت بهمعني اداره كردن سازمانهاي بهنسبت كوچك است كه اصطلاحٹ ادارهخوانده ميشود. مديران افرادي هستند كه بهانجام وظايف قانوني خود تأكيد دارند.
مديريت حالتي سنتي يا كلاسيك دارد و تصميمات رفتار خود را براساس قانونبهشكل ثابتي تنظيم ميكند. مدير عاملي انتصابي است و منبع قدرت او قانون است.
منظور از رهبري در مديريت، فراگرد اثرگذاري و نفوذ در رفتار اعضاي سازمان برايياري و هدايت آنان در ايفاي وظايف سازماني است(58).
رهبري يعني هدايت و راه بردن و نشان دادن راه بهانسانها. تكيهي رهبري برانسانها است. رهبري بهعنوان يك پيشآهنگ، اسوه و راهنما بهامور اساسي،مخاطرهآميز و حساس ميپردازد. رهبري مصلحتگراست و تصميمها و رفتار رهبريبر پايه ضرورتهاي زماني و اقتضائات محيطي است. رهبر، عاملي انتخابي است كهبهطور غيررسمي از طرف عدهاي از انسانها براي تحقق هدف و يا رسالتي انتخابميشود. جهت و جريان قدرت در رهبري از پايين بهبالاست و تا زماني كه پيروان باميل و ارادهي خود فردي را قبول داشته باشند، رهبري او پابرجاست.
رهبري در مديريت سه ويژگي دارد (استونر، 1982)(59).
1 - رهبري مستلزم وجود افرادي است كه بهعنوان زيردستان يا پيروان،دستورهاي رهبر را با ميل و اراده بپذيرند.
2 - در جريان رهبري، توزيع قدرت ميان رهبر و زيردستان نابرابر است.
3 - رهبر علاوه بر اينكه بهطور مشروع (قانوني) قادر بههدايت زيردستان است،همچنين ميتواند اعمال نفوذ كند و بر زيردستان اثر بگذارد.
رهبر كسي است كه با كردار و گفتار خاص، كاري ميكند كه افراد با ميل خودهدفهاي مشترك را محقق سازند(60).
مديريت و رهبري آموزشي
بهترين نوع مديريت آموزشي، مديريتي است كه همراه با رهبري باشد. مدير موفقكسي است كه علاوه بر پشتوانهي قانوني و رسمي از حمايت افراد نيز برخوردار باشد.مديريت و رهبري در آموزش و پرورش، لازم و ملزوم يكديگرند و وجود هر يك بدونوجود ديگري ميزان كارآمدي فرد مسؤول را كم ميكند.
ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري
در مورد ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري نظرهاي متفاوتي توسطگذشتگان ارائه شده است. بعضي صفات و تواناييهاي مديريت و رهبري را ذاتيدانسته و تقدير الهي ميدانند كه فردي را براي رهبري خلق ميكند و برخي براكتسابي بودن صفات رهبري تكيه دارند. ويژگيهايي مانند سلامت جسمي، شهامت،تحمل، صبر، تواضع، ايثار، عفو، شجاعت، هوش بالا، فرهي، قوت اراده، اعتمادبهنفس، مصمم بودن و امانتداري را عامل مديريت و رهبري در افراد ميدانند.
با توجه بهاين كه بسياري از صفات مديريت و رهبري اكتسابي و بر اثر تجربهتكامل پيدا ميكنند و از طرف ديگر افرادي با هوش بالا نه تنها نتوانستهاند در ديگراننفوذ كنند، بلكه مشكل ارتباطي نيز داشتهاند و همچنين بسياري از افرادي كه درمديريت نيز نبودند چنين صفاتي داشتند، ميتوان گفت مديريت و رهبري صرفٹ ذاتينيست. اگر چه اعتقاد بهذاتي بودن ويژگيهاي مديريت از قطعيت افتاده است،معذالك هر كسي نميتواند بدون داشتن زمينهها، استعدادها و قابليتهايي بهرهبرييا مديريت بپردازد. داشتن استعداد يادگيري، شناخت و تطبيق با محيط ميتواندعاملي براي كسب موفقيت در مديريت بهحساب آيد.
بهترين صفاتي كه در رهبران يا مديران غالبٹ وجود دارد، هوش، برونگرايي،اعتماد بهنفس و دلسوزي است. از اين صفات غير از عامل هوش، بقيهي صفات ازقابليت تعميم كمي برخوردارند.
يكي از مشكلات اساسي آموزش مديريت در جوامع مختلف، بهويژه در جوامععقب نگه داشته شده، اين تفكر است كه مديريت امري فطري و ذاتي است. اصولا اينفكر كه مديريت امري ذاتي است و نياز بهآموزش ندارد، فكري نادرست و زيانباراست. درجهي زيانباري آن در مديريت آموزشي بيشتر از ساير مديريت هاست.
آنچه ما از مطالعه دربارهي انسان، مديريت و رهبري دريافت ميكنيم اين است كهموفقيت در رهبري علاوه بر خصوصيات فردي رهبر، بهويژگيهاي زيردستان ياپيروان، محيط و درك عوامل مؤثر بر همهي آنها مربوط ميشود.
تواناييهاي مديريت و رهبري آموزشي
الف - تواناييهاي عمومي:
1 - سلامتي جسمي: مدير مدرسه بايد از سلامتي كامل برخوردار باشد تا بتواندوظايف خود را بهخوبي انجام دهد. عقل سالم در بدن سالم است.
2 - سلامتي رواني: سلامتي رواني بهمراتب از سلامتي جسمي مهمتر است.افرادي كه سلامتي رواني ندارند، نه تنها زندگي را بهخود، بلكه بههمهي اطرافيان خودتلخ و ناگوار ميكنند و سبب ناراحتي، دلسردي، سرگشتگي، افسردگي و رفتارتهاجمي افراد و همچنين سبب بهمخوردگي محيط و اختلال در رفتار زيردستانميشوند.
3 - سلامتي عاطفي: عاطفه در حقيقت جنبههاي كيفي زندگي و رفتار را بهوجودميآورد كه تأثير فراواني در موفقيت انسانها دارد. بسياري از جذبها و دفعها ازطريق عاطفه انجام ميگيرد. مدير بايد نه بيعاطفه و نه مبالغهآميز پرعاطفه باشد.
4 - سلامتي عقل و قدرت تفكر و ادراك: تفكر منطقي اساس كار مديريت است. اوبايد با تفكر منطقي از شناسايي مسأله تا پيداكردن راه حلهاي مناسب برايمشكلات و مسائل پيش رود.
5 - ايمان: ايمان يعني باور، يقين و تصديق تفكر، عمل و وجود كسي و يا چيزيمبني بر اينكه با حقيقت هماهنگي و مطابقت داشته باشد. ايمان توحيدي وتشكيلاتي براي مدير آموزشي مطرح است و بايد مقيد باشد.
6 - تقوي و تعهد: تقوي بهمعني خودنگهداري ميباشد. تقوي اصل حفظمديريت از خطاها و بازكردن راه براي انجام كارهاي خير است. تعهد بهمعنيپايبندي بهاصول و فلسفه و يا قراردادهايي كه انسان بهآنها معتقد است.
ب - تواناييهاي بلوغي
1 - دانش: مديران آموزشي بهدو نوع دانش عمومي و دانش تخصصي نياز دارند تابتوانند مسائل و موضوعهاي اجتماعي، انساني، سازماني و آموزشي مربوط بهكارخود را درك كنند. مدير بايد يك انسان تحصيلكرده باشد و در رشته يا كار خود توان وآگاهي تخصصي و مهارتهاي فني، انساني و ادراكي را كسب كرده باشد.
2 - تجربه: بهترين مدير آموزشي كسي است كه علاوه بر آموزشهاي كلاسيك وعلمي، بهطور عملي در مدارس بهتدريس پرداخته و تجربيات لازم را كسب كردهباشد.
3 - قدرت تشخيص، قضاوت، تصميمگيري و حل مسائل: مدير بايد مسائل ومشكلات محيط آموزشي را درك كند و بهموقع راه حلهاي مناسب براي حل آنهاارائه دهد. درك رفتار انسانها و تشخيص علل رفتار آنها و قضاوت درست دربارهيآنها از مسائل مهم مديريت است. تشخيص صحيح، مقدمه قضاوت درست است.
4 - هدفدار بودن و انگيزه داشتن: هدفدار بودن مدير آموزشي دو جنبه دارد يكيمربوط بهاهداف نظام و سازمان آموزشي و ديگري هدفدار بودن خود مدير است.
5 - نگرش و جهان بيني: در مديريت اعتقادات و برداشتهاي مدير منشأ رفتار،روشها و سبكهاي مديريتي اوست.
6 - اخلاق و رفتار مناسب: حسن خلق و سلوك از گرانبهاترين سرمايههاي انساناست. بيشتر موفقيتها و شكستهاي ما در زندگي حاصل خوبي و يا بدي اخلاقماست. پيامبر(ص) فرموده: خلق و خوي بد رفتار را تباه ميسازد.
ج - تواناييهاي رهبري
1 - قدرت پاداشي: فردي كه توانايي دادن پاداشهاي مثبت مادي و تأميني داشتهباشد و بتواند عدهاي را بر اساس نيازهايشان مورد حمايت قرار دهد، داراي قدرتپاداشي است.
2 - قدرت اجباري: كسي كه ميتواند عدهاي را جريمه، از كارشان اخراج و يابهزندان بيندازد، داراي قدرت اجباري است. افراد از ترس بهتبعيت ميپردازند.
3 - قدرت قانوني: قدرتي است كه قانون بهفرد ميدهد و ديگران را وادار بهتبعيتميكند. احترام بهقانون و يا چاره نداشتن از اطاعت آن منبع قدرت است.
4 - قدرت مرجعيت: اين قدرت بيشتر مربوط بهويژگيهاي فردي است. مديري كهدر زمان بحراني و هنگام بروز مشكلات غير مترقبه، با خونسردي و اطمينان راهحلهاي مناسب و منحصر بهفرد ارائه ميدهد، از قدرت مرجعيت برخوردار است.
5 - قدرت تحصصي: دانش و تخصص فرد و پيدا كردن راه حلهاي علمي برايمشكلات، منبع ديگر قدرت است.
وظايف اساسي مديريت آموزشي
1 - تصميمگيري: بخش مهمي از وقت و كار مديران صرف حل مشكل وتصميمگيري ميشود. وظايف اساسي برنامهريزي، سازماندهي، رهبري و كنترل،مستلزم تصميمگيري است(61(
گريفيتس عقيده دارد كه تصميمگيري عصاره يا چكيدهي شغل مديريت است.تصميمگيري فرايند انتخاب بهترين راه حل ممكن از ميان راه حلهاي موجود برايحل يك مسأله است(62(
2 - نيازسنجي و برنامهريزي: مقدمه طراحي هر برنامه و اجراي آن مستلزمنيازسنجي است. بهمنظور جلوگيري از هزينههاي اضافي، صرف وقت و نيرو، لازماست نيازسنجي توسط افراد آگاه و كارشناس انجام گيرد و سپس برنامهريزي گردد.
3 - تأمين و سازماندهي منابع و امكانات: تأمين نيروي انساني مناسب، انتخابافرادي كه داراي ويژگيهاي لازم باشند، تأمين منابع و امكانات مادي و تكنولوژيك،تهيه و آمادهسازي منابع و امكانات تكنولوژيك آموزشي، فضاهاي آموزشي، مواد وتجهيزات، هماهنگي و تلفيق منابع انساني و مادي، بهوجود آوردن شرايطي كه نيرويانساني بتواند حداكثر استفاده را از تكنولوژي بهعمل آورد.
4 - آموزش و آمادهسازي نيروي انساني: مديران بايد خود را مسؤول آموزش وپرورش معلمان بدانند و مسائل و مشكلات آنان و نيازهاي دانشآموزان را در نظرداشته و آموزشهاي علمي و كاربردي را بهصورت كارگاهي برگزار كنند تا بيشترينفايده را براي معلمان در بر داشته باشد.
5 - انگيزش: انگيزه، حالت يا وضعي رواني است كه رفتار را در جهت هدف ياهدف هايي نيرو ميدهد، فعال ميسازد و هدايت ميكند(63(
هدف از مطالعهي انگيزش در مديريت آموزشي، شناخت و درك نيازها، رفتار وشخصيت دانشآموزان، معلمان و كاركنان و هدايت رفتار آنان بهسوي رفتاري مطلوببر اساس احترام، ارزش، خودپنداري مثبت، شناخت، خودآگاهي، عدالت و پيبردنبهاستعدادها و نيروهاي افراد است.
6 - برقراري روابط انساني: از نظر فالت، روابط انساني عبارت است از توانبرقراري اتباط انساني با معلمان و دانشآموزان از طريق پذيرفتن وجود، شخصيت،ويژگيهاي فردي و همهي تفاوتهايي كه احتمالا با شخص مدير دارند(64(
وظيفهي رهبر ايجاد جو گرم، سازگار يا متجانس است كه در آن فرد بتواند باآزادي نسبي احساسات و عواطف و نگرشهاي خود را بيان كند. هر مدير آموزشيبايد روحيه و حالات رواني دانشآموزان و معلمان خود را مورد توجه قرار دهد.چنانچه علايمي از بياعتمادي، ترس، نااميدي، عدم احساس نشاط و وجود تنفر درمحيط آموزشي مشاهده شود، بهمعني فقدان بهداشت رواني و نبودن روابط انسانيمطلوب در سازمان آموزشي است و بايد در افراد احساس ارزشمندي بهوجود آورد.
۷ - نظارت و كنترل: بازديد و مراقبت از طرز پيشرفت اجراي عمليات يا مقايسه باوضع مطلوب و تغيير و تصحيح عمليات بهمنظور جلوگيري از انحراف از تحققاهداف سازمان آموزشي است. مديران آموزشي از جهات مختلف بايد بر كار سازمانو نيروهاي آموزشي نظارت داشته باشند.
8 - ارزشيابي و پاداش: ارزشيابي و پاداش بهمعني فرايند مقايسه نتايج حاصله درپايان يك دورهي معين با اهداف از پيش تعيين شده بهمنظور تعيين ميزان پيشرفت،تغيير و تجديد نظر در برنامهها و دادن جزاي مناسب با حسن و يا سوء اجراي عمل ونتايج حاصله ميباشد.
تشويق و تنبيه از دو جنبه اهميت خاص دارد. جنبهي اول، مسؤوليتپذيريانسان است كه او را مسؤول كارها و رفتارهايش ميكند. نتايج حاصله از كارهاي هرانساني بهتصميمات و انتخابهاي او بر ميگردد و از نتايج مثبت و منفي كارهايشبهره ميگيرد. جنبهي دوم اهميت تشويق و تنبيه نياز انساني است. اگر پايان هر كاربهدريافت پاداشي منتهي نشود، انسان دست بهفعاليت نخواهد زد.
آموزش و پرورش عامل اصلي و کليدي توسعه اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي هر جامعه اي محسوب مي شود. تجزيه و تحليل عوامل موثر در رشد وتوسعه جوامع پيشرفته بيانگر آن است که همه اين کشورها، از آموزش وپرروش کار آمد و اثر بخش برخوردار بوده اند. نظام هاي آموزشي بدون مديريت و رهبري موثر قادر نخواهد بود که پاسخگوي مسووليت هاي روز افزون خويش باشند.
اولياي دانشآموزان به سبب حساسيت و اهميت کيفيت آموزش و پرورش و تاثير آن بر سرنوشت آتي فرزندانشان به شدت تمايل دارند که فرزندان خود را به دست مدارسي بسپارند که طبق تحقيقات آنان، عملکرد خوب و اثربخش دارند. اين تمايل تاآنجا پيش مي رود که هزينه ومشکلا ت جابجايي بين مناطق را به جان مي خرند تا از خدمات مدرسه خاص استفاده کنند. موفقيت مدارس به تحقق هدف هاي آموزش و پرورش بستگي دارد و تحقق هدف هاي آموزش و پرورش در گرو مديريت ورهبري کارآمد اثر بخش است.
مديران مدارس بر همه جنبه هاي مدارس مدرن تاثير مي گذارند. آنها سازمان هايي را اداره مي کنند که توليدشان انسان است و اين انسانها بايد آن قدر ساخته و پرداخته گردند که به سهولت و با مهارت جذب بازارهاي کار و زندگي شوند. بنابراين مديران بيشترين تاثير خود را بر اهداف مدرسه، يعني دانشآموزان مي گذارند و براي همين فعاليت هاي گوناگوني انجام مي دهند. به تامين نيروي کارآمد، شايسته و سازنده مبادرت مي ورزند. منابعي را که براي ساختن و پرداختن اين انسان ها ضرورت دارد را فراهم مي آورند و به هماهنگي، هدايت و کنترل مدرسه اقدام مي کنند و هر کار ديگري را که براي کسب اهداف آموزش و پرورش ضروري تشخيص مي دهند، لذا علي رغم اين همه تلا ش سخت جامعه متحول ما نمي تواند به مديريت مدارس امروزي با کيفيت کنوني اکتفا کند. زيرا کيفيت کنوني نامطلوب است و پاسخگوي نيازها و انتظارات جامعه فردا نيست. به علا وه بدون وجود يک جريان منظم و پيوسته براي آموزش و آماده سازي مديران توانا و پيشگام، آينده آموزش و پرورش در پرده ابهام باقي خواهد ماند. آينده مدارس و بهبود و توسعه آنها در گرو مديريت اثربخش آنهاست.
پيتر دراکه يکي از دانشمندان مشهور مديريت است که عملکرد يک مدير بر حسب دو مفهوم و دو ويژگي مهم و کليدي کارآيي و اثربخشي مي باشد و بايد يک مدير داراي اين دو ويژگي باشد تا بتوانيم سازمان را موفق و اثربخش داشته باشيم.
براي اين که مديريت اثربخشي در مدرسه ايجاد گردد بايد از هدف ها آغاز کرد. شناخت هدف ها، باور داشتن آنها، تعهد نسبت به کسب آنها، همسويي و همانندروي با آنها و تحرک و انگيختگي در جهت آنها گام نخستين در جهت اثربخشي مديران است. در آموزش و پرورش اموري از قبيل هدف گذاري و سياست گذاري در مقياس وسيع و متمرکزي در سطوح بالا ي مديريت انجام مي گيرد. متاسفانه مديران در فعاليت هايي از قبيل برنامه ريزي، تعيين خط مشي و تصميم گيري هاي آموزشي دخالتي ندارند، ولي در فرآيند مديريتي هدايت و رهبري کنترل و ارزشيابي که مستلزم کار نزديک با معلمان و ارتباطات گسترده ميان فردي است و مديران نقش تعيين کننده در اجراي برنامه ها دارد.
با اينکه برنامه ها و خط مشي ها از قبل تعيين شده اند ولي اجراي موثر آنها تابعي از اثربخشي مديران مدارس و هدايت فعاليت ها و کنترل و ارزشيابي آنهاست و اينجاست که نقش مديران مدارس اهميت و عينيت مي يابد و کارآيي و اثربخشي آنان بر مدارس جنبه حياتي پيدا مي کند.
در درجه اول مديران بايد به منابع و نيروي انساني خود متکي باشند. پس از توجيه و تفسير معني دار بين اهداف آموزش و پرورش، اهداف مديريتي کارآيي و اثربخشي ضرورت پيدا مي کند. لازمه اثربخشي پذيرش اهداف سازمان و تحقق اهداف به استفاده همه منابع مديران بستگي دارد. بنابراين هر چه سازمان ها به اهداف خود نزديکتر شوند مديران آنها اثربخش تر خواهند شد.
حال چنانچه مديران مدارس از منابعي که در اختيار دارند براي رسيدن به اهداف اقتصادي و عاقلانه استفاده کنند مديران کارآمدي محسوب مي شوند و هر چه نحوه و ميزان استفاده از منابع براي تحقق اهداف مدارس بيشتر باشد، مديران کارآمدتر هستند.
مدارس از مديران و معلمان تشکيل شده اند و معلمان ارزش ها و باورها و انگيزه هاي متفاوت و در عين حال يگانه اي دارند. شيوه رفتاري مديران آميخته با هنجارها، ارزش ها و باورهاي معمات فرهنگي مدارس را تشکيل مي دهد.
اثر بخشي مدارس، با ايجاد فرهنگي که کوشش مي کند تا به اهداف سازمان آموزش و پرورش نايل آيد و نيازها و انتظارات و نظريات اعضاي مدرسه را ارضا کند، ارتقا مي يابد.
مديراني که قادرند راه هايي پيدا کنند و شيوه هايي به کار ببندند و انگيزه هايي به وجود آورند تا استعدادهاي بالقوه معلمانشان را شکوفا و بارور سازند و همه کوشش آنان را معطوف به اهداف مدرسه کنند. منبع عظيمي براي بهره وري در مدرسه ايجاد مي کنند و مديريتي اثر بخش دارند.
منابع:
- مباني و اصول مديريت آموزش- علي علا قه بند
- فصلنامه مديريت در آموزش و پرورش- وزارت آموزش و پرورش
************************************
اهداف اساسي و كلي مديريت آموزشي
1 - مهمترين هدف مديريت آموزشي رسيدن بهاهداف كلي تعليم و تربيت است.
2 - برقراري هماهنگي بين منابع و فعاليتهاي مختلف سازمان آموزشي.
3 - اصلاح و بهبود جريان آموزش و پرورش.
4 - شناساندن و تفهيم هدفهاي تعليم و تربيت بهمعلمان و كاركنان مدرسه.
5 - حمايت و تقويت سازمان آموزشي منبع رفع مشكلات معلمان.
6 - ايجاد زمينههاي شور و تبادل نظر و بهوجود آوردن احساس مسؤوليتمشترك در سازمان آموزشي (مديريت مشاركتي).
7 - برقراري، حفظ و گسترش روابط انساني مطلوب و احترام متقابل در مدرسه.
8 - فراهم كردن زمينهي بروز ابتكار و خلاقيت و رشد اعضاي سازمان آموزشي.
9 - تشخيص نيازها و حل مشكلات دانشآموزان براي دستيابي بهاهداف.
10 - ايجاد زمينهي كشف و بروز استعدادهاي دانشآموزان.
تفاوتهاي مديريت و رهبري آموزشي
غالبٹ دو اصطلاح >مديريت و رهبري< را مترادف استعمال ميكنند. در چارچوبمورد بحث ميان رهبري و مديريت ميتوان تمايز قائل شد. بهنظر ميرسد كه مديريتبا بعد هنجاري و رهبري با بعد شخصي، پيوستگي دارد. مديريت در اساس بر اجرايخط مشي و تحقق هدفها توجه دارد، در حالي كه رهبري بهبررسي و بهبودهدفهاي موجود علاقه نشان ميدهد. مديريت بيشتر بهحال و اكنون توجه دارد درحالي كه رهبري حال و آينده را در نظر ميگيرد و بهجريان تغيير براي ايجاد خطمشيها و رويههاي جديد سازماني اعتنا ميكند(57).
مديريت بهمعني اداره كردن سازمانهاي بهنسبت كوچك است كه اصطلاحٹ ادارهخوانده ميشود. مديران افرادي هستند كه بهانجام وظايف قانوني خود تأكيد دارند.
مديريت حالتي سنتي يا كلاسيك دارد و تصميمات رفتار خود را براساس قانونبهشكل ثابتي تنظيم ميكند. مدير عاملي انتصابي است و منبع قدرت او قانون است.
منظور از رهبري در مديريت، فراگرد اثرگذاري و نفوذ در رفتار اعضاي سازمان برايياري و هدايت آنان در ايفاي وظايف سازماني است(58).
رهبري يعني هدايت و راه بردن و نشان دادن راه بهانسانها. تكيهي رهبري برانسانها است. رهبري بهعنوان يك پيشآهنگ، اسوه و راهنما بهامور اساسي،مخاطرهآميز و حساس ميپردازد. رهبري مصلحتگراست و تصميمها و رفتار رهبريبر پايه ضرورتهاي زماني و اقتضائات محيطي است. رهبر، عاملي انتخابي است كهبهطور غيررسمي از طرف عدهاي از انسانها براي تحقق هدف و يا رسالتي انتخابميشود. جهت و جريان قدرت در رهبري از پايين بهبالاست و تا زماني كه پيروان باميل و ارادهي خود فردي را قبول داشته باشند، رهبري او پابرجاست.
رهبري در مديريت سه ويژگي دارد (استونر، 1982)(59).
1 - رهبري مستلزم وجود افرادي است كه بهعنوان زيردستان يا پيروان،دستورهاي رهبر را با ميل و اراده بپذيرند.
2 - در جريان رهبري، توزيع قدرت ميان رهبر و زيردستان نابرابر است.
3 - رهبر علاوه بر اينكه بهطور مشروع (قانوني) قادر بههدايت زيردستان است،همچنين ميتواند اعمال نفوذ كند و بر زيردستان اثر بگذارد.
رهبر كسي است كه با كردار و گفتار خاص، كاري ميكند كه افراد با ميل خودهدفهاي مشترك را محقق سازند(60).
مديريت و رهبري آموزشي
بهترين نوع مديريت آموزشي، مديريتي است كه همراه با رهبري باشد. مدير موفقكسي است كه علاوه بر پشتوانهي قانوني و رسمي از حمايت افراد نيز برخوردار باشد.مديريت و رهبري در آموزش و پرورش، لازم و ملزوم يكديگرند و وجود هر يك بدونوجود ديگري ميزان كارآمدي فرد مسؤول را كم ميكند.
ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري
در مورد ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري نظرهاي متفاوتي توسطگذشتگان ارائه شده است. بعضي صفات و تواناييهاي مديريت و رهبري را ذاتيدانسته و تقدير الهي ميدانند كه فردي را براي رهبري خلق ميكند و برخي براكتسابي بودن صفات رهبري تكيه دارند. ويژگيهايي مانند سلامت جسمي، شهامت،تحمل، صبر، تواضع، ايثار، عفو، شجاعت، هوش بالا، فرهي، قوت اراده، اعتمادبهنفس، مصمم بودن و امانتداري را عامل مديريت و رهبري در افراد ميدانند.
با توجه بهاين كه بسياري از صفات مديريت و رهبري اكتسابي و بر اثر تجربهتكامل پيدا ميكنند و از طرف ديگر افرادي با هوش بالا نه تنها نتوانستهاند در ديگراننفوذ كنند، بلكه مشكل ارتباطي نيز داشتهاند و همچنين بسياري از افرادي كه درمديريت نيز نبودند چنين صفاتي داشتند، ميتوان گفت مديريت و رهبري صرفٹ ذاتينيست. اگر چه اعتقاد بهذاتي بودن ويژگيهاي مديريت از قطعيت افتاده است،معذالك هر كسي نميتواند بدون داشتن زمينهها، استعدادها و قابليتهايي بهرهبرييا مديريت بپردازد. داشتن استعداد يادگيري، شناخت و تطبيق با محيط ميتواندعاملي براي كسب موفقيت در مديريت بهحساب آيد.
بهترين صفاتي كه در رهبران يا مديران غالبٹ وجود دارد، هوش، برونگرايي،اعتماد بهنفس و دلسوزي است. از اين صفات غير از عامل هوش، بقيهي صفات ازقابليت تعميم كمي برخوردارند.
يكي از مشكلات اساسي آموزش مديريت در جوامع مختلف، بهويژه در جوامععقب نگه داشته شده، اين تفكر است كه مديريت امري فطري و ذاتي است. اصولا اينفكر كه مديريت امري ذاتي است و نياز بهآموزش ندارد، فكري نادرست و زيانباراست. درجهي زيانباري آن در مديريت آموزشي بيشتر از ساير مديريت هاست.
آنچه ما از مطالعه دربارهي انسان، مديريت و رهبري دريافت ميكنيم اين است كهموفقيت در رهبري علاوه بر خصوصيات فردي رهبر، بهويژگيهاي زيردستان ياپيروان، محيط و درك عوامل مؤثر بر همهي آنها مربوط ميشود.
تواناييهاي مديريت و رهبري آموزشي
الف - تواناييهاي عمومي:
1 - سلامتي جسمي: مدير مدرسه بايد از سلامتي كامل برخوردار باشد تا بتواندوظايف خود را بهخوبي انجام دهد. >عقل سالم در بدن سالم است.<
2 - سلامتي رواني: سلامتي رواني بهمراتب از سلامتي جسمي مهمتر است.افرادي كه سلامتي رواني ندارند، نه تنها زندگي را بهخود، بلكه بههمهي اطرافيان خودتلخ و ناگوار ميكنند و سبب ناراحتي، دلسردي، سرگشتگي، افسردگي و رفتارتهاجمي افراد و همچنين سبب بهمخوردگي محيط و اختلال در رفتار زيردستانميشوند.
3 - سلامتي عاطفي: عاطفه در حقيقت جنبههاي كيفي زندگي و رفتار را بهوجودميآورد كه تأثير فراواني در موفقيت انسانها دارد. بسياري از جذبها و دفعها ازطريق عاطفه انجام ميگيرد. مدير بايد نه بيعاطفه و نه مبالغهآميز پرعاطفه باشد.
4 - سلامتي عقل و قدرت تفكر و ادراك: تفكر منطقي اساس كار مديريت است. اوبايد با تفكر منطقي از شناسايي مسأله تا پيداكردن راه حلهاي مناسب برايمشكلات و مسائل پيش رود.
5 - ايمان: ايمان يعني باور، يقين و تصديق تفكر، عمل و وجود كسي و يا چيزيمبني بر اينكه با حقيقت هماهنگي و مطابقت داشته باشد. ايمان توحيدي وتشكيلاتي براي مدير آموزشي مطرح است و بايد مقيد باشد.
6 - تقوي و تعهد: تقوي بهمعني خودنگهداري ميباشد. تقوي اصل حفظمديريت از خطاها و بازكردن راه براي انجام كارهاي خير است. تعهد بهمعنيپايبندي بهاصول و فلسفه و يا قراردادهايي كه انسان بهآنها معتقد است.
ب - تواناييهاي بلوغي
1 - دانش: مديران آموزشي بهدو نوع دانش عمومي و دانش تخصصي نياز دارند تابتوانند مسائل و موضوعهاي اجتماعي، انساني، سازماني و آموزشي مربوط بهكارخود را درك كنند. مدير بايد يك انسان تحصيلكرده باشد و در رشته يا كار خود توان وآگاهي تخصصي و مهارتهاي فني، انساني و ادراكي را كسب كرده باشد.
2 - تجربه: بهترين مدير آموزشي كسي است كه علاوه بر آموزشهاي كلاسيك وعلمي، بهطور عملي در مدارس بهتدريس پرداخته و تجربيات لازم را كسب كردهباشد.
3 - قدرت تشخيص، قضاوت، تصميمگيري و حل مسائل: مدير بايد مسائل ومشكلات محيط آموزشي را درك كند و بهموقع راه حلهاي مناسب براي حل آنهاارائه دهد. درك رفتار انسانها و تشخيص علل رفتار آنها و قضاوت درست دربارهيآنها از مسائل مهم مديريت است. تشخيص صحيح، مقدمه قضاوت درست است.
4 - هدفدار بودن و انگيزه داشتن: هدفدار بودن مدير آموزشي دو جنبه دارد يكيمربوط بهاهداف نظام و سازمان آموزشي و ديگري هدفدار بودن خود مدير است.
5 - نگرش و جهان بيني: در مديريت اعتقادات و برداشتهاي مدير منشأ رفتار،روشها و سبكهاي مديريتي اوست.
6 - اخلاق و رفتار مناسب: حسن خلق و سلوك از گرانبهاترين سرمايههاي انساناست. بيشتر موفقيتها و شكستهاي ما در زندگي حاصل خوبي و يا بدي اخلاقماست. پيامبر(ص) فرموده: خلق و خوي بد رفتار را تباه ميسازد.
ج - تواناييهاي رهبري
1 - قدرت پاداشي: فردي كه توانايي دادن پاداشهاي مثبت مادي و تأميني داشتهباشد و بتواند عدهاي را بر اساس نيازهايشان مورد حمايت قرار دهد، داراي قدرتپاداشي است.
2 - قدرت اجباري: كسي كه ميتواند عدهاي را جريمه، از كارشان اخراج و يابهزندان بيندازد، داراي قدرت اجباري است. افراد از ترس بهتبعيت ميپردازند.
3 - قدرت قانوني: قدرتي است كه قانون بهفرد ميدهد و ديگران را وادار بهتبعيتميكند. احترام بهقانون و يا چاره نداشتن از اطاعت آن منبع قدرت است.
4 - قدرت مرجعيت: اين قدرت بيشتر مربوط بهويژگيهاي فردي است. مديري كهدر زمان بحراني و هنگام بروز مشكلات غير مترقبه، با خونسردي و اطمينان راهحلهاي مناسب و منحصر بهفرد ارائه ميدهد، از قدرت مرجعيت برخوردار است.
5 - قدرت تحصصي: دانش و تخصص فرد و پيدا كردن راه حلهاي علمي برايمشكلات، منبع ديگر قدرت است.
وظايف اساسي مديريت آموزشي
1 - تصميمگيري: بخش مهمي از وقت و كار مديران صرف حل مشكل وتصميمگيري ميشود. وظايف اساسي برنامهريزي، سازماندهي، رهبري و كنترل،مستلزم تصميمگيري است(61(
گريفيتس عقيده دارد كه تصميمگيري عصاره يا چكيدهي شغل مديريت است.تصميمگيري فرايند انتخاب بهترين راه حل ممكن از ميان راه حلهاي موجود برايحل يك مسأله است(62(
2 - نيازسنجي و برنامهريزي: مقدمه طراحي هر برنامه و اجراي آن مستلزمنيازسنجي است. بهمنظور جلوگيري از هزينههاي اضافي، صرف وقت و نيرو، لازماست نيازسنجي توسط افراد آگاه و كارشناس انجام گيرد و سپس برنامهريزي گردد.
3 - تأمين و سازماندهي منابع و امكانات: تأمين نيروي انساني مناسب، انتخابافرادي كه داراي ويژگيهاي لازم باشند، تأمين منابع و امكانات مادي و تكنولوژيك،تهيه و آمادهسازي منابع و امكانات تكنولوژيك آموزشي، فضاهاي آموزشي، مواد وتجهيزات، هماهنگي و تلفيق منابع انساني و مادي، بهوجود آوردن شرايطي كه نيرويانساني بتواند حداكثر استفاده را از تكنولوژي بهعمل آورد.
4 - آموزش و آمادهسازي نيروي انساني: مديران بايد خود را مسؤول آموزش وپرورش معلمان بدانند و مسائل و مشكلات آنان و نيازهاي دانشآموزان را در نظرداشته و آموزشهاي علمي و كاربردي را بهصورت كارگاهي برگزار كنند تا بيشترينفايده را براي معلمان در بر داشته باشد.
5 - انگيزش: انگيزه، حالت يا وضعي رواني است كه رفتار را در جهت هدف ياهدف هايي نيرو ميدهد، فعال ميسازد و هدايت ميكند(63(
هدف از مطالعهي انگيزش در مديريت آموزشي، شناخت و درك نيازها، رفتار وشخصيت دانشآموزان، معلمان و كاركنان و هدايت رفتار آنان بهسوي رفتاري مطلوببر اساس احترام، ارزش، خودپنداري مثبت، شناخت، خودآگاهي، عدالت و پيبردنبهاستعدادها و نيروهاي افراد است. (http://forum.patoghu.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fforum.parsigold.co m%2Fredirector.php%3Furl%3Dhttp%253A%252F%252Fwww. zibaweb.com%252F)
6 - برقراري روابط انساني: از نظر فالت، روابط انساني عبارت است از توانبرقراري اتباط انساني با معلمان و دانشآموزان از طريق پذيرفتن وجود، شخصيت،ويژگيهاي فردي و همهي تفاوتهايي كه احتمالا با شخص مدير دارند(64(
وظيفهي رهبر ايجاد جو گرم، سازگار يا متجانس است كه در آن فرد بتواند باآزادي نسبي احساسات و عواطف و نگرشهاي خود را بيان كند. هر مدير آموزشيبايد روحيه و حالات رواني دانشآموزان و معلمان خود را مورد توجه قرار دهد.چنانچه علايمي از بياعتمادي، ترس، نااميدي، عدم احساس نشاط و وجود تنفر درمحيط آموزشي مشاهده شود، بهمعني فقدان بهداشت رواني و نبودن روابط انسانيمطلوب در سازمان آموزشي است و بايد در افراد احساس ارزشمندي بهوجود آورد.
۷ - نظارت و كنترل: بازديد و مراقبت از طرز پيشرفت اجراي عمليات يا مقايسه باوضع مطلوب و تغيير و تصحيح عمليات بهمنظور جلوگيري از انحراف از تحققاهداف سازمان آموزشي است. مديران آموزشي از جهات مختلف بايد بر كار سازمانو نيروهاي آموزشي نظارت داشته باشند.
8 - ارزشيابي و پاداش: ارزشيابي و پاداش بهمعني فرايند مقايسه نتايج حاصله درپايان يك دورهي معين با اهداف از پيش تعيين شده بهمنظور تعيين ميزان پيشرفت،تغيير و تجديد نظر در برنامهها و دادن جزاي مناسب با حسن و يا سوء اجراي عمل ونتايج حاصله ميباشد.
تشويق و تنبيه از دو جنبه اهميت خاص دارد. جنبهي اول، مسؤوليتپذيريانسان است كه او را مسؤول كارها و رفتارهايش ميكند. نتايج حاصله از كارهاي هرانساني بهتصميمات و انتخابهاي او بر ميگردد و از نتايج مثبت و منفي كارهايشبهره ميگيرد. جنبهي دوم اهميت تشويق و تنبيه نياز انساني است. اگر پايان هر كاربهدريافت پاداشي منتهي نشود، انسان دست بهفعاليت نخواهد زدhttp://saleki.blogfa.com/
*********************************
اهداف اساسي و كلي مديريت آموزشي
1 - مهمترين هدف مديريت آموزشي رسيدن بهاهداف كلي تعليم و تربيت است.
2 - برقراري هماهنگي بين منابع و فعاليتهاي مختلف سازمان آموزشي.
3 - اصلاح و بهبود جريان آموزش و پرورش.
4 - شناساندن و تفهيم هدفهاي تعليم و تربيت بهمعلمان و كاركنان مدرسه.
5 - حمايت و تقويت سازمان آموزشي منبع رفع مشكلات معلمان.
6 - ايجاد زمينههاي شور و تبادل نظر و بهوجود آوردن احساس مسؤوليتمشترك در سازمان آموزشي (مديريت مشاركتي).
7 - برقراري، حفظ و گسترش روابط انساني مطلوب و احترام متقابل در مدرسه.
8 - فراهم كردن زمينهي بروز ابتكار و خلاقيت و رشد اعضاي سازمان آموزشي.
9 - تشخيص نيازها و حل مشكلات دانشآموزان براي دستيابي بهاهداف.
10 - ايجاد زمينهي كشف و بروز استعدادهاي دانشآموزان.
تفاوتهاي مديريت و رهبري آموزشي
غالبٹ دو اصطلاح >مديريت و رهبري< را مترادف استعمال ميكنند. در چارچوبمورد بحث ميان رهبري و مديريت ميتوان تمايز قائل شد. بهنظر ميرسد كه مديريتبا بعد هنجاري و رهبري با بعد شخصي، پيوستگي دارد. مديريت در اساس بر اجرايخط مشي و تحقق هدفها توجه دارد، در حالي كه رهبري بهبررسي و بهبودهدفهاي موجود علاقه نشان ميدهد. مديريت بيشتر بهحال و اكنون توجه دارد درحالي كه رهبري حال و آينده را در نظر ميگيرد و بهجريان تغيير براي ايجاد خطمشيها و رويههاي جديد سازماني اعتنا ميكند(57).
مديريت بهمعني اداره كردن سازمانهاي بهنسبت كوچك است كه اصطلاحٹ ادارهخوانده ميشود. مديران افرادي هستند كه بهانجام وظايف قانوني خود تأكيد دارند.
مديريت حالتي سنتي يا كلاسيك دارد و تصميمات رفتار خود را براساس قانونبهشكل ثابتي تنظيم ميكند. مدير عاملي انتصابي است و منبع قدرت او قانون است.
منظور از رهبري در مديريت، فراگرد اثرگذاري و نفوذ در رفتار اعضاي سازمان برايياري و هدايت آنان در ايفاي وظايف سازماني است(58).
رهبري يعني هدايت و راه بردن و نشان دادن راه بهانسانها. تكيهي رهبري برانسانها است. رهبري بهعنوان يك پيشآهنگ، اسوه و راهنما بهامور اساسي،مخاطرهآميز و حساس ميپردازد. رهبري مصلحتگراست و تصميمها و رفتار رهبريبر پايه ضرورتهاي زماني و اقتضائات محيطي است. رهبر، عاملي انتخابي است كهبهطور غيررسمي از طرف عدهاي از انسانها براي تحقق هدف و يا رسالتي انتخابميشود. جهت و جريان قدرت در رهبري از پايين بهبالاست و تا زماني كه پيروان باميل و ارادهي خود فردي را قبول داشته باشند، رهبري او پابرجاست.
رهبري در مديريت سه ويژگي دارد (استونر، 1982)(59).
1 - رهبري مستلزم وجود افرادي است كه بهعنوان زيردستان يا پيروان،دستورهاي رهبر را با ميل و اراده بپذيرند.
2 - در جريان رهبري، توزيع قدرت ميان رهبر و زيردستان نابرابر است.
3 - رهبر علاوه بر اينكه بهطور مشروع (قانوني) قادر بههدايت زيردستان است،همچنين ميتواند اعمال نفوذ كند و بر زيردستان اثر بگذارد.
رهبر كسي است كه با كردار و گفتار خاص، كاري ميكند كه افراد با ميل خودهدفهاي مشترك را محقق سازند(60).
مديريت و رهبري آموزشي
بهترين نوع مديريت آموزشي، مديريتي است كه همراه با رهبري باشد. مدير موفقكسي است كه علاوه بر پشتوانهي قانوني و رسمي از حمايت افراد نيز برخوردار باشد.مديريت و رهبري در آموزش و پرورش، لازم و ملزوم يكديگرند و وجود هر يك بدونوجود ديگري ميزان كارآمدي فرد مسؤول را كم ميكند.
ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري
در مورد ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري نظرهاي متفاوتي توسطگذشتگان ارائه شده است. بعضي صفات و تواناييهاي مديريت و رهبري را ذاتيدانسته و تقدير الهي ميدانند كه فردي را براي رهبري خلق ميكند و برخي براكتسابي بودن صفات رهبري تكيه دارند. ويژگيهايي مانند سلامت جسمي، شهامت،تحمل، صبر، تواضع، ايثار، عفو، شجاعت، هوش بالا، فرهي، قوت اراده، اعتمادبهنفس، مصمم بودن و امانتداري را عامل مديريت و رهبري در افراد ميدانند.
با توجه بهاين كه بسياري از صفات مديريت و رهبري اكتسابي و بر اثر تجربهتكامل پيدا ميكنند و از طرف ديگر افرادي با هوش بالا نه تنها نتوانستهاند در ديگراننفوذ كنند، بلكه مشكل ارتباطي نيز داشتهاند و همچنين بسياري از افرادي كه درمديريت نيز نبودند چنين صفاتي داشتند، ميتوان گفت مديريت و رهبري صرفٹ ذاتينيست. اگر چه اعتقاد بهذاتي بودن ويژگيهاي مديريت از قطعيت افتاده است،معذالك هر كسي نميتواند بدون داشتن زمينهها، استعدادها و قابليتهايي بهرهبرييا مديريت بپردازد. داشتن استعداد يادگيري، شناخت و تطبيق با محيط ميتواندعاملي براي كسب موفقيت در مديريت بهحساب آيد.
بهترين صفاتي كه در رهبران يا مديران غالبٹ وجود دارد، هوش، برونگرايي،اعتماد بهنفس و دلسوزي است. از اين صفات غير از عامل هوش، بقيهي صفات ازقابليت تعميم كمي برخوردارند.
يكي از مشكلات اساسي آموزش مديريت در جوامع مختلف، بهويژه در جوامععقب نگه داشته شده، اين تفكر است كه مديريت امري فطري و ذاتي است. اصولا اينفكر كه مديريت امري ذاتي است و نياز بهآموزش ندارد، فكري نادرست و زيانباراست. درجهي زيانباري آن در مديريت آموزشي بيشتر از ساير مديريت هاست.
آنچه ما از مطالعه دربارهي انسان، مديريت و رهبري دريافت ميكنيم اين است كهموفقيت در رهبري علاوه بر خصوصيات فردي رهبر، بهويژگيهاي زيردستان ياپيروان، محيط و درك عوامل مؤثر بر همهي آنها مربوط ميشود.
تواناييهاي مديريت و رهبري آموزشي
الف - تواناييهاي عمومي:
1 - سلامتي جسمي: مدير مدرسه بايد از سلامتي كامل برخوردار باشد تا بتواندوظايف خود را بهخوبي انجام دهد. عقل سالم در بدن سالم است.
2 - سلامتي رواني: سلامتي رواني بهمراتب از سلامتي جسمي مهمتر است.افرادي كه سلامتي رواني ندارند، نه تنها زندگي را بهخود، بلكه بههمهي اطرافيان خودتلخ و ناگوار ميكنند و سبب ناراحتي، دلسردي، سرگشتگي، افسردگي و رفتارتهاجمي افراد و همچنين سبب بهمخوردگي محيط و اختلال در رفتار زيردستانميشوند.
3 - سلامتي عاطفي: عاطفه در حقيقت جنبههاي كيفي زندگي و رفتار را بهوجودميآورد كه تأثير فراواني در موفقيت انسانها دارد. بسياري از جذبها و دفعها ازطريق عاطفه انجام ميگيرد. مدير بايد نه بيعاطفه و نه مبالغهآميز پرعاطفه باشد.
4 - سلامتي عقل و قدرت تفكر و ادراك: تفكر منطقي اساس كار مديريت است. اوبايد با تفكر منطقي از شناسايي مسأله تا پيداكردن راه حلهاي مناسب برايمشكلات و مسائل پيش رود.
5 - ايمان: ايمان يعني باور، يقين و تصديق تفكر، عمل و وجود كسي و يا چيزيمبني بر اينكه با حقيقت هماهنگي و مطابقت داشته باشد. ايمان توحيدي وتشكيلاتي براي مدير آموزشي مطرح است و بايد مقيد باشد.
6 - تقوي و تعهد: تقوي بهمعني خودنگهداري ميباشد. تقوي اصل حفظمديريت از خطاها و بازكردن راه براي انجام كارهاي خير است. تعهد بهمعنيپايبندي بهاصول و فلسفه و يا قراردادهايي كه انسان بهآنها معتقد است.
ب - تواناييهاي بلوغي
1 - دانش: مديران آموزشي بهدو نوع دانش عمومي و دانش تخصصي نياز دارند تابتوانند مسائل و موضوعهاي اجتماعي، انساني، سازماني و آموزشي مربوط بهكارخود را درك كنند. مدير بايد يك انسان تحصيلكرده باشد و در رشته يا كار خود توان وآگاهي تخصصي و مهارتهاي فني، انساني و ادراكي را كسب كرده باشد.
2 - تجربه: بهترين مدير آموزشي كسي است كه علاوه بر آموزشهاي كلاسيك وعلمي، بهطور عملي در مدارس بهتدريس پرداخته و تجربيات لازم را كسب كردهباشد.
3 - قدرت تشخيص، قضاوت، تصميمگيري و حل مسائل: مدير بايد مسائل ومشكلات محيط آموزشي را درك كند و بهموقع راه حلهاي مناسب براي حل آنهاارائه دهد. درك رفتار انسانها و تشخيص علل رفتار آنها و قضاوت درست دربارهيآنها از مسائل مهم مديريت است. تشخيص صحيح، مقدمه قضاوت درست است.
4 - هدفدار بودن و انگيزه داشتن: هدفدار بودن مدير آموزشي دو جنبه دارد يكيمربوط بهاهداف نظام و سازمان آموزشي و ديگري هدفدار بودن خود مدير است.
5 - نگرش و جهان بيني: در مديريت اعتقادات و برداشتهاي مدير منشأ رفتار،روشها و سبكهاي مديريتي اوست.
6 - اخلاق و رفتار مناسب: حسن خلق و سلوك از گرانبهاترين سرمايههاي انساناست. بيشتر موفقيتها و شكستهاي ما در زندگي حاصل خوبي و يا بدي اخلاقماست. پيامبر(ص) فرموده: خلق و خوي بد رفتار را تباه ميسازد.
ج - تواناييهاي رهبري
1 - قدرت پاداشي: فردي كه توانايي دادن پاداشهاي مثبت مادي و تأميني داشتهباشد و بتواند عدهاي را بر اساس نيازهايشان مورد حمايت قرار دهد، داراي قدرتپاداشي است.
2 - قدرت اجباري: كسي كه ميتواند عدهاي را جريمه، از كارشان اخراج و يابهزندان بيندازد، داراي قدرت اجباري است. افراد از ترس بهتبعيت ميپردازند.
3 - قدرت قانوني: قدرتي است كه قانون بهفرد ميدهد و ديگران را وادار بهتبعيتميكند. احترام بهقانون و يا چاره نداشتن از اطاعت آن منبع قدرت است.
4 - قدرت مرجعيت: اين قدرت بيشتر مربوط بهويژگيهاي فردي است. مديري كهدر زمان بحراني و هنگام بروز مشكلات غير مترقبه، با خونسردي و اطمينان راهحلهاي مناسب و منحصر بهفرد ارائه ميدهد، از قدرت مرجعيت برخوردار است.
5 - قدرت تحصصي: دانش و تخصص فرد و پيدا كردن راه حلهاي علمي برايمشكلات، منبع ديگر قدرت است.
وظايف اساسي مديريت آموزشي
1 - تصميمگيري: بخش مهمي از وقت و كار مديران صرف حل مشكل وتصميمگيري ميشود. وظايف اساسي برنامهريزي، سازماندهي، رهبري و كنترل،مستلزم تصميمگيري است(61(
گريفيتس عقيده دارد كه تصميمگيري عصاره يا چكيدهي شغل مديريت است.تصميمگيري فرايند انتخاب بهترين راه حل ممكن از ميان راه حلهاي موجود برايحل يك مسأله است(62(
2 - نيازسنجي و برنامهريزي: مقدمه طراحي هر برنامه و اجراي آن مستلزمنيازسنجي است. بهمنظور جلوگيري از هزينههاي اضافي، صرف وقت و نيرو، لازماست نيازسنجي توسط افراد آگاه و كارشناس انجام گيرد و سپس برنامهريزي گردد.
3 - تأمين و سازماندهي منابع و امكانات: تأمين نيروي انساني مناسب، انتخابافرادي كه داراي ويژگيهاي لازم باشند، تأمين منابع و امكانات مادي و تكنولوژيك،تهيه و آمادهسازي منابع و امكانات تكنولوژيك آموزشي، فضاهاي آموزشي، مواد وتجهيزات، هماهنگي و تلفيق منابع انساني و مادي، بهوجود آوردن شرايطي كه نيرويانساني بتواند حداكثر استفاده را از تكنولوژي بهعمل آورد.
4 - آموزش و آمادهسازي نيروي انساني: مديران بايد خود را مسؤول آموزش وپرورش معلمان بدانند و مسائل و مشكلات آنان و نيازهاي دانشآموزان را در نظرداشته و آموزشهاي علمي و كاربردي را بهصورت كارگاهي برگزار كنند تا بيشترينفايده را براي معلمان در بر داشته باشد.
5 - انگيزش: انگيزه، حالت يا وضعي رواني است كه رفتار را در جهت هدف ياهدف هايي نيرو ميدهد، فعال ميسازد و هدايت ميكند(63(
هدف از مطالعهي انگيزش در مديريت آموزشي، شناخت و درك نيازها، رفتار وشخصيت دانشآموزان، معلمان و كاركنان و هدايت رفتار آنان بهسوي رفتاري مطلوببر اساس احترام، ارزش، خودپنداري مثبت، شناخت، خودآگاهي، عدالت و پيبردنبهاستعدادها و نيروهاي افراد است.
6 - برقراري روابط انساني: از نظر فالت، روابط انساني عبارت است از توانبرقراري اتباط انساني با معلمان و دانشآموزان از طريق پذيرفتن وجود، شخصيت،ويژگيهاي فردي و همهي تفاوتهايي كه احتمالا با شخص مدير دارند(64(
وظيفهي رهبر ايجاد جو گرم، سازگار يا متجانس است كه در آن فرد بتواند باآزادي نسبي احساسات و عواطف و نگرشهاي خود را بيان كند. هر مدير آموزشيبايد روحيه و حالات رواني دانشآموزان و معلمان خود را مورد توجه قرار دهد.چنانچه علايمي از بياعتمادي، ترس، نااميدي، عدم احساس نشاط و وجود تنفر درمحيط آموزشي مشاهده شود، بهمعني فقدان بهداشت رواني و نبودن روابط انسانيمطلوب در سازمان آموزشي است و بايد در افراد احساس ارزشمندي بهوجود آورد.
۷ - نظارت و كنترل: بازديد و مراقبت از طرز پيشرفت اجراي عمليات يا مقايسه باوضع مطلوب و تغيير و تصحيح عمليات بهمنظور جلوگيري از انحراف از تحققاهداف سازمان آموزشي است. مديران آموزشي از جهات مختلف بايد بر كار سازمانو نيروهاي آموزشي نظارت داشته باشند.
8 - ارزشيابي و پاداش: ارزشيابي و پاداش بهمعني فرايند مقايسه نتايج حاصله درپايان يك دورهي معين با اهداف از پيش تعيين شده بهمنظور تعيين ميزان پيشرفت،تغيير و تجديد نظر در برنامهها و دادن جزاي مناسب با حسن و يا سوء اجراي عمل ونتايج حاصله ميباشد.
تشويق و تنبيه از دو جنبه اهميت خاص دارد. جنبهي اول، مسؤوليتپذيريانسان است كه او را مسؤول كارها و رفتارهايش ميكند. نتايج حاصله از كارهاي هرانساني بهتصميمات و انتخابهاي او بر ميگردد و از نتايج مثبت و منفي كارهايشبهره ميگيرد. جنبهي دوم اهميت تشويق و تنبيه نياز انساني است. اگر پايان هر كاربهدريافت پاداشي منتهي نشود، انسان دست بهفعاليت نخواهد زد.