PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هم‌تنی یا همسری؟



s.rozekabood
04-29-2012, 08:59 PM
اگر بخواهیم در هر چیز میانه‌رو و معتدل باشیم باید میانه را بگیریم یعنی 50 درصد عقل و 50 درصد عشق را در این ماجرا دخیل كنیم. این ازدواج‌ها تداوم و تعالی را در كنار هم دارند و با ثبات‌‌ترین هستند. با این اوصاف در جامعه امروز ایران 3 شیوه ازدواج داریم؛ ازدواج‌های همسان، غیر‌همسان و میانه. ازدواج‌هایی كه تنها براساس منطق و عقل باشد، ازدواج‌هایی است كه تداوم دارد و با یك شیب آرام از خوشبختی و آرامش ادامه پیدا می‌كند كه این مدل از زندگی را می‌توان هم‌تنی نامید. ازدواج‌هایی كه عقل كمترین میزان تاثیر‌گذاری در انتخاب را داشته و عشق و علاقه محور اصلی تشكیل خانواده بوده است به همسری ختم می‌شود. در توضیح ازدواج به شیوه میانه باید گفت در این مورد هم 2 شیوه متفاوت دیده می‌شود. یكی این‌كه زوج‌ها با این موضوع كنار می‌آیند كه درصدی از عشق دارند و درصدی از منطق؛ در خیلی از موارد عشق و شور آنچنانی وجود ندارد ولی منطق و عقل حضور پررنگی دارد. برای ازدواج، شیوه میانه را انتخاب كنید اما 50 درصد عقل را جدی‌تر و مهم‌تر تلقی كنید و به آن اهمیت بیشتری بدهید؛ یعنی همان شیوه سنتی در ازدواج یا همگنی را بیشتر مد نظر قرار بدهید بعد عشق و عاشقی را. چون به محض حضور عشق در ماجرا عقل كور می‌شود. این‌كه افراد تصمیمی بگیرند بر پایه احساس و بدون توجه به عقل و فاكتورهای مهم همسانی و همگنی، باعث می‌شود بعد از مدتی به راحتی به طلاق فكر كنند؛ به همین دلیل باید ازدواجی بر پایه عقل و شناخت صورت بگیرد تا مقدمه‌ای بر جدایی و طلاق نباشد. مطمئن باشید اگر در ازدواج دقت نظر نباشد به طلاق منتهی خواهد شد. بدانید از زندگی چه می‌خواهید افراد باید بدانند از زندگی چه چیزی می‌خواهند، هرچه اختلاف فاز كمتر باشد میزان درگیری و كشمكش كمتر و آرامش و هماهنگی بیشتر است و به تعبیری زندگی‌شان توالی می‌یابد و هرچه فازها و نظرات متفاوت‌تر باشد، آرامش كمتر است اما ممکن است شما تعالی و شكوفایی بیشتری پیدا کنید و به نقاط مشترک جدیدی برسید. هرچه میزان عقل یا عشق بیشتر باشد و تناسبی بین این 2 وجود نداشته باشد، حاصل یا برآیند هركدام از این‌ها در زندگی كمتر و بی‌رنگ‌تر می‌شود. هرچه این 2 موضوع به هم نزدیك‌تر و اختلاف كمتر باشد برآیند آن‌ها كه آرامش و تداوم زندگی عاشقانه همراه با تعالی است، بیشتر می‌شود فرمول ریاضی برای محاسبه عشق در محاسبه ریاضی زمانی كه بخواهید مساحت یك شكل هندسی را محاسبه كنید از این فرمول استفاده می‌كنید، طول ضرب‌درعرض. شما تصور كنید یك مستطیل به عرض 40 و طول 60، حاصل ضرب این 2 عدد می‌شود 2400. در این حال، عرض و طول با هم اختلاف دارند و این اختلاف هرچه بیشتر شود تغییری در حاصل ضرب ایجاد نمی‌شود. حالا شما این مستطیل را مربعی با ابعاد كاملا مساوی 50 درنظر بگیرید؛ حاصل ضرب این 2 عدد می‌شود 2500. یعنی بیشتر از زمانی كه بین عرض و طول اختلاف وجود داشته باشد. همین موضوع را در مورد انتخاب همسر نیز درنظر بگیرید؛ اگر مجموع عقل و عشق را عدد 100درنظر بگیریم و درصدی را به عقل و بخشی را به عشق اختصاص دهیم حاصل چه چیزی می‌شود؟ هرچه میزان عقل یا عشق بیشتر باشد و تناسبی بین این 2 وجود نداشته باشد، حاصل یا برآیند هركدام از این‌ها در زندگی كمتر و بی‌رنگ‌تر می‌شود. هرچه این 2 موضوع به هم نزدیك‌تر و اختلاف كمتر باشد برآیند آن‌ها كه آرامش و تداوم زندگی عاشقانه همراه با تعالی است، بیشتر می‌شود. در گذشته پدر، دامادش را در محل كار یا مسجد می‌دید و انتخاب می‌كرد و مادر هم عروسش را در مجالس زنانه یا محیط‌های خاصی می‌دید و انتخاب می‌كرد. آن‌ها فرد مورد نظرشان را از نظر شكل و‌ شمایل، عقل و خانواده بررسی می‌كردند و وقتی به تشابه‌های خانوادگی یا عقلانی می‌رسیدند به پسرشان این دختر یا خانواده‌اش را معرفی می‌كردند تا آشنایی بیشتری صورت بگیرد یا این‌كه درصورت خواستگاری از دخترشان به آن خانواده جواب مثبت یا منفی می‌دادند. پدر و مادر كاری به موضوع عشق نداشتند فقط كار عقل با آن‌ها بود به همین دلیل افرادی كه از نظر عقلی خوب بودند یا ارزش فكر كردن داشتند را مدنظر قرار می‌دادند. در زمان حال، قضیه برعكس شده. پسر یا دختر یكدیگر را در محیط دانشگاه، محل كار یا... می‌بینند و یك دل نه، صد دل عاشق می‌شوند، دل می‌بندند و همه حرف‌های‌شان را می‌زنند؛ بعد از این ماجرا‌ها خانواده‌های‌شان را در جریان می‌گذارند و می‌خواهند و اصرار دارند كه خانواده‌شان هم طرف را قبول كنند درحالی‌كه كمترین سنخیت و هماهنگی را با هم دارند و نتیجه‌اش این می‌شود كه می‌بینیم.