ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : همه‌اش با پونصد تومن؟



mehraboOon
04-23-2012, 09:44 PM
این پانصدی مربوط به شخصی است که حاجات خود را بروی آن به داخل مقبره سلطان ابراهیم (امامزاده محلی ) انداخته است
همه‌اش با پونصد تومن؟ آخه لامذهب!!




http://us.mg5.mail.yahoo.com/ya/download?mid=2%5f0%5f0%5f1%5f157565%5fAOjSimIAAW4q T5RlTgkb60Hiwy4&pid=1.2.2&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeo



السلام علیک یا سلطان ابراهیم یا امامزاده سلطان ابراهیم



اول سلامتی پدر و مادرم



دوم اینکه تربیت معلم سال اول یعنی سال 88 من و سارا قبول بشویم سال سوم متوسطه شاگرد اول شوم و معدل کتبی ام بالاتر از 18 باشد



آرزوی پدر و مادرم را که دوست دارند پسر داشته باشند برآورده کن



دعای کوثر را مستجاب کن



خاله فخری و الهام و عمه اکرم را خوشبخت کن ازدواج کنند



آرزوی محسن را بر آورده کن



مادرم را شفا بده



زندگی پدر و مادر بزرگم را سر و سامان بده



به مصطفی کمک کن که دانشگاه هر رشته ایی که می خواهد قبول شود



عاطفه فائزه و زینب در درس موفق باشند و در آینده کاره ایی شوند



یا سلطان ابراهیم دعاهای : دایی مالک -ابوذر -رسول سلطان مادر بزرگ و پدر بزرگهایم- زیبا -حکمت -علی- کرامت- ولی -صالح -مژگان -شیما- لیلا- اکرم- فرخنده -رعنا- مرضیه -مریم- زهرا- بصیر- مرضیه- صدیقه-- ساهره -بهاره- سیمین -صدرا -سیما -شمایل -صفیه -خاور- عمه شاه گلی کسری- فروزان -معصومه -عمومحسن- دایی صادق -هما- اکرم را هم مستجاب بفرما

hossenf
04-23-2012, 09:57 PM
دید موسی یک شبانی را به راه..........کو همی گفت ای خدا و ای اله
تو کجائی تا شوم من چاکرت؟...........چارقت دوزم ،کنم شانه سرت؟
دستکت بوسم ، بمالم پایکت..............وقت خواب آید ، بروبم جایکت
ای خدای من ،فدایت جان من...............جمله فرزندان و خان و مان من
ای فدای تو همه بزهای من..............ای به یادت هی هی و هیهای من
گر تو را بیمارئی آید به پیش ..........من توراغمخوارباشم همچوخویش
گفت موسی:حال خیره سرشدی!...........خودمسلمان ناشده کافرشدی!
این چه ژاژاست وچه کفرست وفشار...........پنبه ای اندردهان خودفشار!
گفت:موسی،دهانم دوختی...................از پشیمانی تو جانم سوختی
جامه را بدرید و آهی کرد تفت....................سر نهاد اندربیابان و برفت
وحی آمدسوی موسی ازخدا : ....................بنده ما را زما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی.........................نی برای فصل کردن آمدی
ما برون را ننگریم و قال را........................مادرون را بنگریم و حال را
ملت عشق ازهمه دینهاجداست.......عاشقان راملت ومذهب خداست
لعل راگرمهرنبود،باک نیست...........عشق دردریای غم غمناک نیست
چونکه موسی این عتاب ازحق شنید............دربیابان، درپی چوپان دوید
برنشان پاک آن سرگشته راند........................گرد از پربیابان برفشاند
عاقبت دریافت و او را بدید...................گفت مژده ده که دستوری رسید
هیچ آداب و ترتیبی مجوی....................هرچه میخواهد دل تنگت، بگوی