mehraboOon
04-19-2012, 10:29 PM
مراتب استعاذه را می شناسید؟
در بینش قرآنی، استعاذه به غیر خدا جایز نیست و اما دستور به پناهجویى به كهف و غار (كهف آیه 10) به معناى پناهجویى به كس و یا چیزى به معناى واقعى آن نیست بلكه در طول پناهجویى به معناى ابزارى آن، مراد است. بنابراین تنها خداوند میبایست به عنوان پناهگاه در نظر آید و به او پناه جست.
http://img.tebyan.net/big/1391/01/20721822215146180251801092132231356824547228.gif
استعاذه در آموزههاى قرآن در تحلیل قرآنى انسان موجودى تبعیدى است. هبوط هر چند به مفهوم اصطلاحیاش همان تبعید نیست؛ ولى شباهتهایى با آن دارد كه تبعیدى بودن نوع بشر را تقویت میكند.
آدم (علیه السلام) و همسرش پس از ارتكاب عمل خوردن از درخت ممنوع به زمین هبوط كردند. مساله تنها در هبوط وى خلاصه نمیشود. (بقره آیه 38) بلكه در این میان ابلیس وسوسهگر كه آنان را به عمل ممنوع كشانده بود پس از رانده شدن از درگاه الهى به همراه آدم و همسرش به حكم هبوط بر زمین جاى گرفت و زمین براى آن سه تن به عنوان مستقر و پایگاهى تا زمانى مشخص (بقره آیه 36) تبدیل شد. تفاوت این سه تبعیدى با یكدیگر در آن است كه آدم و همسرش میبایست همراه فرزندانشان تا زمان مشخص و محدودى در زمین مستقر شوند و در این جا زاده شوند و بمیرند و در روز رستاخیز نیز از همین زمین برانگیخته شوند؛ اما ابلیس با وعدهاى كه از خداوند گرفت میتواند تا روز رستاخیز در زمین زنده باشد و میان فرزندان آن دو تبعیدى به سر برد و بتواند آن دو و نیز فرزندانشان را وسوسه كرده و از راه به در برد. (اعراف آیه 15 و نیز حجر آیه 37)
این گونه است كه ابلیس دشمن قسم خورده آدم و فرزندانش با آنان به زمین آمد تا به هر راه و روشى شده است آنان را گمراه و از خدا و رحمت او دور سازد چنان كه پیش از این در بهشت پیشین و آغازین آدم و همسرش چنین كرد. این، دشمن آشكارى است كه انسان میبایست همواره نسبت به او حساس باشد و دمى از وسوسههاى او غفلت نكند. قرآن ابلیس را به عنوان دشمن آشكار یاد میكند و ضمن تبیین خطرات پنهان و آشكار او براى انسان یادآور میشود كه براى در امان ماندن از خطرات و دسیسهها و وسوسههاى او میبایست در پناهگاه امنیت بخش الهى درآید.
مشكل آدمى زمانى دو چندان میگردد كه از نظر طبیعت بشرى چنان ساخته و پرداخته شده است كه از درون نیز آمادگى براى خطر كردن در وى وجود دارد و خود او به نوعى به سمت وسوسههاى ابلیسى تمایل غریزى و طبیعى دارد. از این روست كه نقش استعاذه و پناهجویى به خدا به عنوان قدرت برتر و حاكم بر همه هستى و پروردگار و رب العالمین از اهمیت دوچندانى برخوردار میشود. قرآن از مساله پناهجویى و وجوب آن براى انسان به عنوان استعاذه یاد میكند. اما پرسش این است كه استعاذه چیست و چگونه انجام میشود؟
معناى استعاذه و پناهجویى استعاذه مصدر باب استفعال به معناى پناه بردن و درخواست كمك و یارى و چنگ انداختن است؛ از این رو عوذه به چیزى گفته میشود كه به وسیله آن از چیزى پناه برده شود. مفسران این اصطلاح قرآنى را به معناى پناهجویى به خدا از شر دشمنان دانستهاند. اتصال به حضرت حق براى حفظ از شر هر اهل شرى و پناه بردن به خدا و توجه به او و درخواست دفع شر به وسیله او همراه با خضوع و خشوع و حرز گرفتن و خود را در حیازت او براى حفظ از بدى قرار دادن از جمله توضیحاتى است كه مفسران براى این اصطلاح قرآنى بیان كردهاند. (نگاه كنید: مجمع البیان ج 6 ص 593 و روح المعانى مج 16 ج 30 ص 499 و تفسیر قرطبی ج 1 ص 6 و غیر آن)
برخی استعاذه را تنها همان مرتبه قلبى دانستهاند و گفتهاند استعاذه كیفیتى نفسانى و حالتى روحانى است كه از علم كامل برهانى و ایمان به مقام توحید فعلى حق حاصل میشود
مراتب استعاذه برخی براى استعاذه دو مرتبه استعاذه زبانى و استعاذه قلبى بیان میكنند؛ به این معنا كه انسان با گفتن الفاظى خاص با زبان به خدا پناه برد. به عنوان نمونه از واژگانى كه خداوند در قرآن از زبان پیامبران و اولیاى الهى بیان كرده به عنوان الفاظ خاص استعاذه یاد میكنند. از آن جمله میتوان به اعوذ بالله (بقره آیه 67) و هم چنین رب انی اعوذ بك (هود آیه 37) و انى اعوذ بالرحمن (مریم آیه 18) و معاذ الله (یوسف آیه 23) اشاره كرد. برخى دیگر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و یا استعیذ بالله من الشیطان الرجیم و یا اعوذ بالله السمیع العلیم و معاذ الله را بیان میكنند.
مرتبه دوم را استعاذه قلبى دانستهاند كه مرتبه بالاتر استعاذه است و آن پناه بردن به خدا همراه با معرفت و اذعان قلبى میباشد و تنها لقلقه زبان و یا گفتار صرف زبانی نیست. از این رو گفتهاند كه استعاذه قلبى تنها داروى شفابخش و نجات بخش است نه گفتار زبانی. آیه 36 سوره فصلت اشاره به این معنا دارد كه استعاذه زبانى به تنهایی فایده نداشته و آن چه موثر است در حقیقت استعاذه قلبى میباشد.
برخی استعاذه را تنها همان مرتبه قلبى دانستهاند و گفتهاند استعاذه كیفیتى نفسانى و حالتى روحانى است كه از علم كامل برهانى و ایمان به مقام توحید فعلى حق حاصل میشود. استعاذه یادآورى نعمتهاى بزرگ خداوند و یاد كرد شدت كیفر و عذاب اوست و این دو است كه بنده را از هواهاى نفسانى دور میسازد و موجب میشود تا به شریعت عمل كرده و از نافرمانى پرهیز كند. بر این اساس استعاذه زبانى تنها نشانهاى از استعاذه حقیقى است و اشاره به حالتى است كه انسان در مقابله با شرها مییابد و در مقام گفتار و عمل و عقیده از آنها میگریزد.
برخی این مراتب را سه گانه دانسته و بر پایه مقامات توحید سه گانه سه مرتبه را براى استعاذه بیان میكنند. بنابراین استعاذه میبایست هم در مقام فعل و هم در مقام صفات و هم در مقام ذات، صورت تحقق یابد. پس در مقام فعل كارهایش را چنان انجام میدهد كه بیانگر توحید فعل و پناهجویى به مقام توحید فعل باشد و در دل چنان كند و صفت نفسانى خود را به حالتى درآورد كه بیانگر توحید صفات و استعاذه به این مقام باشد و ذاتش را چنان بپروراند كه جز توحید حق نبیند و در مقام ذات خویش به مقام ذات الهی پناه جوید.
در بینش قرآنی، استعاذه به غیر خدا جایز نیست و اما دستور به پناهجویى به كهف و غار (كهف آیه 10) به معناى پناهجویى به كس و یا چیزى به معناى واقعى آن نیست بلكه در طول پناهجویى به معناى ابزارى آن، مراد است. بنابراین تنها خداوند میبایست به عنوان پناهگاه در نظر آید و به او پناه جست
برخى احتمال دادهاند كه پیامبر این گونه بوده است و این مطلب را میتوان از دعاى منسوب به ایشان به خوبى به دست آورد آن جایى كه میفرماید: اعوذ بعفوك من عقابك و اعوذ برضاك من سخطك و اعوذ بك منك؛ خدایا از عقاب تو به عفو تو و از سخط تو به رضایت و از خودت به خودت پناه میجویم. (سر الصلاه، امام خمینی، ص 84) همان گونه كه عارفان و اهل دل استعاذه را در سه مرتبه میبینند و راههایى را برای رسیدن به این سه مرتبه در سیر و سلوك بیان میكنند اهل شریعت نیز براى رسیدن به مقام استعاذه واقعى بر این باورند كه استعاذه به زبان آن است كه انسان واژگان خاصی را به كار برد و در مقام عمل و نماز آن را مراعات كند و در عمل جز خدا را در نظر نیاورد و در دل و قلبش جز خدا نرود و همواره قدرت وى را درنظر آورد.
خداوند، تنها پناهگاه از دیدگاه قرآن تنها خداوند است كه باید به او پناه برد: و لن تجد من دونه ملتحدا (كهف آیه 27) و یا میفرماید: لن یجدوا من دونه موئلا (همان) البته در آیات قرآنی بر روى برخى از اسماى الهى مانند رب و ملك و اله تأكید شده است. برخى گفتهاند علت آن است كه انسان به طور طبیعى براى دفع شر از خود به كسى پناه میبرد كه توانایی دفع آن را داشته باشد و آن كس یا مربى و مدبر انسان است یا صاحب قدرت فائقى كه حكمى نافذ دارد؛ مانند پادشاهى از پادشاهان، یا اله و معبود وى است و خداوند هر سه صفت را داراست و راز این كه صفت رب بر آن دو در سوره ناس مقدم شده نزدیكتر بودن مربى به انسان است و ولایت پادشاه اعم از ولایت مربى است و اله ولیاى است كه انسان از روى اخلاص به او توجه میكند؛ نه به لحاظ طبع مادی. عطف نشدن و مستقل ذكر گردیدن هر یك از این صفات، براى بیان استقلال علیت هر كدام از آنهاست. (المیزان ج 20 ص 395)
در بینش قرآنی، استعاذه به غیر خدا جایز نیست و اما دستور به پناهجویى به كهف و غار (كهف آیه 10) به معناى پناهجویى به كس و یا چیزى به معناى واقعى آن نیست بلكه در طول پناهجویى به معناى ابزارى آن، مراد است. بنابراین تنها خداوند میبایست به عنوان پناهگاه در نظر آید و به او پناه جست.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منبع :
مقاله على پوریا
در بینش قرآنی، استعاذه به غیر خدا جایز نیست و اما دستور به پناهجویى به كهف و غار (كهف آیه 10) به معناى پناهجویى به كس و یا چیزى به معناى واقعى آن نیست بلكه در طول پناهجویى به معناى ابزارى آن، مراد است. بنابراین تنها خداوند میبایست به عنوان پناهگاه در نظر آید و به او پناه جست.
http://img.tebyan.net/big/1391/01/20721822215146180251801092132231356824547228.gif
استعاذه در آموزههاى قرآن در تحلیل قرآنى انسان موجودى تبعیدى است. هبوط هر چند به مفهوم اصطلاحیاش همان تبعید نیست؛ ولى شباهتهایى با آن دارد كه تبعیدى بودن نوع بشر را تقویت میكند.
آدم (علیه السلام) و همسرش پس از ارتكاب عمل خوردن از درخت ممنوع به زمین هبوط كردند. مساله تنها در هبوط وى خلاصه نمیشود. (بقره آیه 38) بلكه در این میان ابلیس وسوسهگر كه آنان را به عمل ممنوع كشانده بود پس از رانده شدن از درگاه الهى به همراه آدم و همسرش به حكم هبوط بر زمین جاى گرفت و زمین براى آن سه تن به عنوان مستقر و پایگاهى تا زمانى مشخص (بقره آیه 36) تبدیل شد. تفاوت این سه تبعیدى با یكدیگر در آن است كه آدم و همسرش میبایست همراه فرزندانشان تا زمان مشخص و محدودى در زمین مستقر شوند و در این جا زاده شوند و بمیرند و در روز رستاخیز نیز از همین زمین برانگیخته شوند؛ اما ابلیس با وعدهاى كه از خداوند گرفت میتواند تا روز رستاخیز در زمین زنده باشد و میان فرزندان آن دو تبعیدى به سر برد و بتواند آن دو و نیز فرزندانشان را وسوسه كرده و از راه به در برد. (اعراف آیه 15 و نیز حجر آیه 37)
این گونه است كه ابلیس دشمن قسم خورده آدم و فرزندانش با آنان به زمین آمد تا به هر راه و روشى شده است آنان را گمراه و از خدا و رحمت او دور سازد چنان كه پیش از این در بهشت پیشین و آغازین آدم و همسرش چنین كرد. این، دشمن آشكارى است كه انسان میبایست همواره نسبت به او حساس باشد و دمى از وسوسههاى او غفلت نكند. قرآن ابلیس را به عنوان دشمن آشكار یاد میكند و ضمن تبیین خطرات پنهان و آشكار او براى انسان یادآور میشود كه براى در امان ماندن از خطرات و دسیسهها و وسوسههاى او میبایست در پناهگاه امنیت بخش الهى درآید.
مشكل آدمى زمانى دو چندان میگردد كه از نظر طبیعت بشرى چنان ساخته و پرداخته شده است كه از درون نیز آمادگى براى خطر كردن در وى وجود دارد و خود او به نوعى به سمت وسوسههاى ابلیسى تمایل غریزى و طبیعى دارد. از این روست كه نقش استعاذه و پناهجویى به خدا به عنوان قدرت برتر و حاكم بر همه هستى و پروردگار و رب العالمین از اهمیت دوچندانى برخوردار میشود. قرآن از مساله پناهجویى و وجوب آن براى انسان به عنوان استعاذه یاد میكند. اما پرسش این است كه استعاذه چیست و چگونه انجام میشود؟
معناى استعاذه و پناهجویى استعاذه مصدر باب استفعال به معناى پناه بردن و درخواست كمك و یارى و چنگ انداختن است؛ از این رو عوذه به چیزى گفته میشود كه به وسیله آن از چیزى پناه برده شود. مفسران این اصطلاح قرآنى را به معناى پناهجویى به خدا از شر دشمنان دانستهاند. اتصال به حضرت حق براى حفظ از شر هر اهل شرى و پناه بردن به خدا و توجه به او و درخواست دفع شر به وسیله او همراه با خضوع و خشوع و حرز گرفتن و خود را در حیازت او براى حفظ از بدى قرار دادن از جمله توضیحاتى است كه مفسران براى این اصطلاح قرآنى بیان كردهاند. (نگاه كنید: مجمع البیان ج 6 ص 593 و روح المعانى مج 16 ج 30 ص 499 و تفسیر قرطبی ج 1 ص 6 و غیر آن)
برخی استعاذه را تنها همان مرتبه قلبى دانستهاند و گفتهاند استعاذه كیفیتى نفسانى و حالتى روحانى است كه از علم كامل برهانى و ایمان به مقام توحید فعلى حق حاصل میشود
مراتب استعاذه برخی براى استعاذه دو مرتبه استعاذه زبانى و استعاذه قلبى بیان میكنند؛ به این معنا كه انسان با گفتن الفاظى خاص با زبان به خدا پناه برد. به عنوان نمونه از واژگانى كه خداوند در قرآن از زبان پیامبران و اولیاى الهى بیان كرده به عنوان الفاظ خاص استعاذه یاد میكنند. از آن جمله میتوان به اعوذ بالله (بقره آیه 67) و هم چنین رب انی اعوذ بك (هود آیه 37) و انى اعوذ بالرحمن (مریم آیه 18) و معاذ الله (یوسف آیه 23) اشاره كرد. برخى دیگر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و یا استعیذ بالله من الشیطان الرجیم و یا اعوذ بالله السمیع العلیم و معاذ الله را بیان میكنند.
مرتبه دوم را استعاذه قلبى دانستهاند كه مرتبه بالاتر استعاذه است و آن پناه بردن به خدا همراه با معرفت و اذعان قلبى میباشد و تنها لقلقه زبان و یا گفتار صرف زبانی نیست. از این رو گفتهاند كه استعاذه قلبى تنها داروى شفابخش و نجات بخش است نه گفتار زبانی. آیه 36 سوره فصلت اشاره به این معنا دارد كه استعاذه زبانى به تنهایی فایده نداشته و آن چه موثر است در حقیقت استعاذه قلبى میباشد.
برخی استعاذه را تنها همان مرتبه قلبى دانستهاند و گفتهاند استعاذه كیفیتى نفسانى و حالتى روحانى است كه از علم كامل برهانى و ایمان به مقام توحید فعلى حق حاصل میشود. استعاذه یادآورى نعمتهاى بزرگ خداوند و یاد كرد شدت كیفر و عذاب اوست و این دو است كه بنده را از هواهاى نفسانى دور میسازد و موجب میشود تا به شریعت عمل كرده و از نافرمانى پرهیز كند. بر این اساس استعاذه زبانى تنها نشانهاى از استعاذه حقیقى است و اشاره به حالتى است كه انسان در مقابله با شرها مییابد و در مقام گفتار و عمل و عقیده از آنها میگریزد.
برخی این مراتب را سه گانه دانسته و بر پایه مقامات توحید سه گانه سه مرتبه را براى استعاذه بیان میكنند. بنابراین استعاذه میبایست هم در مقام فعل و هم در مقام صفات و هم در مقام ذات، صورت تحقق یابد. پس در مقام فعل كارهایش را چنان انجام میدهد كه بیانگر توحید فعل و پناهجویى به مقام توحید فعل باشد و در دل چنان كند و صفت نفسانى خود را به حالتى درآورد كه بیانگر توحید صفات و استعاذه به این مقام باشد و ذاتش را چنان بپروراند كه جز توحید حق نبیند و در مقام ذات خویش به مقام ذات الهی پناه جوید.
در بینش قرآنی، استعاذه به غیر خدا جایز نیست و اما دستور به پناهجویى به كهف و غار (كهف آیه 10) به معناى پناهجویى به كس و یا چیزى به معناى واقعى آن نیست بلكه در طول پناهجویى به معناى ابزارى آن، مراد است. بنابراین تنها خداوند میبایست به عنوان پناهگاه در نظر آید و به او پناه جست
برخى احتمال دادهاند كه پیامبر این گونه بوده است و این مطلب را میتوان از دعاى منسوب به ایشان به خوبى به دست آورد آن جایى كه میفرماید: اعوذ بعفوك من عقابك و اعوذ برضاك من سخطك و اعوذ بك منك؛ خدایا از عقاب تو به عفو تو و از سخط تو به رضایت و از خودت به خودت پناه میجویم. (سر الصلاه، امام خمینی، ص 84) همان گونه كه عارفان و اهل دل استعاذه را در سه مرتبه میبینند و راههایى را برای رسیدن به این سه مرتبه در سیر و سلوك بیان میكنند اهل شریعت نیز براى رسیدن به مقام استعاذه واقعى بر این باورند كه استعاذه به زبان آن است كه انسان واژگان خاصی را به كار برد و در مقام عمل و نماز آن را مراعات كند و در عمل جز خدا را در نظر نیاورد و در دل و قلبش جز خدا نرود و همواره قدرت وى را درنظر آورد.
خداوند، تنها پناهگاه از دیدگاه قرآن تنها خداوند است كه باید به او پناه برد: و لن تجد من دونه ملتحدا (كهف آیه 27) و یا میفرماید: لن یجدوا من دونه موئلا (همان) البته در آیات قرآنی بر روى برخى از اسماى الهى مانند رب و ملك و اله تأكید شده است. برخى گفتهاند علت آن است كه انسان به طور طبیعى براى دفع شر از خود به كسى پناه میبرد كه توانایی دفع آن را داشته باشد و آن كس یا مربى و مدبر انسان است یا صاحب قدرت فائقى كه حكمى نافذ دارد؛ مانند پادشاهى از پادشاهان، یا اله و معبود وى است و خداوند هر سه صفت را داراست و راز این كه صفت رب بر آن دو در سوره ناس مقدم شده نزدیكتر بودن مربى به انسان است و ولایت پادشاه اعم از ولایت مربى است و اله ولیاى است كه انسان از روى اخلاص به او توجه میكند؛ نه به لحاظ طبع مادی. عطف نشدن و مستقل ذكر گردیدن هر یك از این صفات، براى بیان استقلال علیت هر كدام از آنهاست. (المیزان ج 20 ص 395)
در بینش قرآنی، استعاذه به غیر خدا جایز نیست و اما دستور به پناهجویى به كهف و غار (كهف آیه 10) به معناى پناهجویى به كس و یا چیزى به معناى واقعى آن نیست بلكه در طول پناهجویى به معناى ابزارى آن، مراد است. بنابراین تنها خداوند میبایست به عنوان پناهگاه در نظر آید و به او پناه جست.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منبع :
مقاله على پوریا