elahe
04-18-2012, 01:44 AM
اگر با دیدی ژرف و کند وکاوی در خور به علوم ادبی توجه کنیم ، بدون شک به این مسأله میرسیم که قرآن مجید پایه و اساس بسیاری از علوم ادبی بوده است و مسلمانان برای در یافت معانی و زیبایی های ظاهری و باطنی ، این کتاب را مورد دقت و توجه قرار داده اند و هر به اندازه فهم و درک خود از این دریای مواج و بحر فیاض الهی ، مروارید هایی گرانبها صید کرده است . بدین ترتیب می بینیم که علومی چون لغت ، صرف و نحو ، معانی وبیان به منظور بیان مفاهیم قرآن و اثبات فصاحت و بلاغت آن گسترش یافته است . « از آنجا که میزان و معیارسخن فصیح و بلیغ، قرآن کریم بوده و هست. شعرا و نویسندگان می کوشیدند تا الفاظ و ترکیبات قرآن را در نوشته ها و سروده های خود بکار برند و نیز از مضامین و مفاهیم آن اقتباس کنند و مسلماً گوش مردم مسلمان که از لحظه آغاز زندگی تا دم مرگ با آیات قرآنی خو گرفته بود ، از سخنی که آمیخته با الفاظ و عبارات قرآن و یا مشحون به معانی و مفاهیم آن باشد ، بیشتر لذت میبرد ، از این جهت است که خواندن قرآن و حفظ آن و آموختن قواعد و نکات مربوط به آن نخستین پایه تعلیم و تعلم در مکتب های اسلامی گردید . » (1) .
اکثر شاعران و نویسندگان دری زبان نیز مانند سایر امت مسلمین در مکتب ها و مدارس اسلامی تربیت می یافتند ، نخست قرآن را فرا میگرفتند و در سینه خود حفظ میکردند و اگر در آثار آنان دقت شود ، آشکار میگردد که مستقیم و یا غیر مستقیم تحت تاثیر قرآن قرار گرفته و بصورت های مختلف از آن کتاب آسمانی استفاده کرده اند . مولف ترجمان البلاغه ـ عمر رادویانی، این نوع استفاده را یکی از طرز های بلاغت شمرده و بدان نام « معنی الآیات بالابیات » داده است. نظامی عروضی سمرقندی در کتاب « چهارمقاله» خود در مقاله دبیری تصریح میکند که دبیر نخست باید بکلام رب العزت عادت کند که اگر آیتی از قرآن را داند از عهده ولایتی بر آید . (2)
شاعران و نویسندگان فارسی زبان نیز از این صنایع در سرودن اشعار و نیز در نوشتن کتاب های خود استفاده کرده اند. آنان هم از صناعات موجود در قرآن و حدیث الهام گرفته اند وهم در کار برد صنایعی چون : تلمیح، ارسال المثل، تمثیل و حل از آیات قرآن بهره گرفته اند.
شاعران متقدم ما از آیات قرآنی ، ترکیبات ، مفاهیم و مضامین آن به دو شیوه استفاده کرده اند . برخی از شعرای دوره سامانی و غزنوی مانند : رودکی ، عنصری، قطران، منوچهری و فرخی و دیگران از مضامین آیات شریفه استفاده برده اند . ولی با خواندن اشعار آنها بخوبی میتوان دریافت که شاعر از آیات قرآن شریف بعنوان مواد رایج موجود برای بیان مقصود و یا احیانا برای دلنشین ساختن شعر خود بهره برداری کرده است و به عبارتی دیگر ، آنها همچنانکه در بیان مراد و مقصود خود از امثال سائره و کلمات حکما و بزرگان استشهاد می کنند در فضای بالاتری آیات قرآن را هم در همان پایه قرار میدهند. لذا بسیار دیده میشود که شاعر الفاظ و عباراتی که در قرآن در باره بزرگی خدا و یا مقام برخی از انبیا نازل شده ، در باره پادشاهی یا امیری در شعر خود بکار میبرد .
اما گروه دوم شعرایی بوده اند که از روی خلوص ایمان و صفای عقیده به مبانی دین و مذهب، به خاطر تربیه و تعلیم انسانها، از مفاهیم و مضامین قرآن شریف استفاده کرده اند ، شعرایی که قرآن را بمنزله دژی استوار میدانند و قرآن برای شان ملجا و پناه معنوی است و در جهاد درونی و بیرونی خود از آن بمثابه سلاح قاطع کار میگیرند .
شاعرانی مثل سنایی ، شیخ عطار، مولانا جلال الدین، ناصر خسرو ، کسایی مروزی و دهها تن دیگر که از امیر و وزیر و حاکم گریزان بودند و از زندگی تجملی، مادی و مال و منال و شهرت و شهوت پرهیز داشتند .
در میان شاعران دری زبان ، بیش ازهرکس، حکیم ناصر خسرو در شعر های خود به آیه های قرآن استشهار کرده است وعلت این امر نیز وضع خاص شعر اوست که جنبه مذهبی دارد .
ناصر خسرو میگوید :
خواندن فرقان و زهد و علم و عمل مونــــــس جاننـــد هر چهار مرا
ویا :
مقرم به مرگ و به حشر و حساب
کتابت زبــــــردارم اندر ضمیــــر
تا هیچ کسی دیدی کایات قــــــرآن را
جــــز من به خـط ایــزد بنـــــمود مســــــطر
در نفس من این علم عطایی است الهی
معروف چو روز است نه مجهول ونه منکر
و مولانا میگوید :
مــا زقرآن مغز را برداشتیم پوست را بر دیگران بگذاشتیم
با مطالعه دیوان های شعرای متقدم معلوم میگردد که شعرا از آیات قرآنی بصورت های مختلف استفاده کرده اند. اطلاع عمیق از ادب عرب و تفسیر و تاویل قرآن آنها را وامیداشت که از الفاظ و معانی و مفاهیم قرآن بطرق گوناگون در بیان خود استفاده کنند . اینک در اینجا بصورت فشرده نحوه استفاده شعرا را از آیات قرآنی متذکر میشویم :
1) آوردن مفردات لغات قرآن شریف در میان جمله ها و ابیات خود : این شیوه را بسیاری از شعرای متقدم بکار گرفته اند . به ویژه حکیم ناصر خسرو ، در دیوان خود از این طرز استفاده اعظمی کرده است . مانند : « مسنون » ، « عرجون » ، « شعوب » ، « قبأیل » ، « سرا » و نظایر آن ، و گاهی هم لغات مرکب را مانند : « دارالسلام » ، « اصحاب الرقیم » ، « عروه الوثقی » و غیره.
و در برخی موارد خود ترکیبی از لغات قرآن ساخته است مانند :
« مکان العلی » از « مکاناً علیاً » و « شمس الضحی » از « والشمس والضحی» و گاهی هم اشاره ای به سوره های قرآن شریف کرده مانند « سوره التین » و « سوره اللیل » ، « سوره یس » . (3)
ای که ندانی تو هم قدر شب سوره اللیل بخوان از کتــاب
« واللیل اذا یغشی »
خانه خمار چو قصر مشــید منبر ویران و مساجد خراب
« و بشر معطله و قصر مشید »
چونست با رشاخ و سمن و پروین
گرماه نو خمیده چو عرجونست
« والقمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم »
این شیوه را خاقانی شروانی نیز در اشعارش استفاده کرده است، چنانچه میگوید :
گــــر فروتر نشست خاقــانی نه ورا عیب ونه ترا ادب است
« قل هو الله» نیز در قـــرآن زیر « تبت یدا ابی لهب» است
2 ) تضمین : این صنعت ادبی را به دو طرز مورد استفاده قرار داده اند . یکی تضمین کلی است که آیتی را مکمل در کلام ذکر کنند و در تضمین جزیی قسمتی از آیت در ضمن سخن ذکر شده جزو آن قرار می گیرد و این نوع از گونه نخست زیاد تر بوده ، در آغاز و یا انجام سخن می آید و هر دو نوع تضمین در اشعار شاعران بزرگ آمده ، چنانچه حکیم سنایی میفرماید :
جوهرش چون زاضطرار عقل و نفس اندر گذشت
گفت در گوشش که الرحمن علی العرش استوی
که در آن حکیم سنایی، آیت « الرحمن علی العرش استوی » را تضمین کرده است .
و یا :
لاف نحن الغالبون، بسیار گفتند لیک
غالبونشان گشت آمنا چو ثعبان شد عصا
حکیم در مصرع اول قسمتی از آیت « قالو احبالهم و عصیهم و قالو بعزه فرعون انا النحن الغالبون » و در مصرع دوم جزیی از آیت « قالو آمنا برب العلمین » را تضمین کرده است. (4)
3 ) تلمیح : تلمیح عبارت است از اینکه گوینده درفحوای سخن خود به مثل سایر یا بیت مشهوری از شعر و یا داستان معروفی اشاره کند . در دیوان شعرای دری زبان نیز میبینیم که آنها درفحوای سخن خود به قصه ای از قصص قرآن اشاره کرده اند . چنانکه حکیم سنایی می گوید :
گواه راهرو آن باشد که سردش یابی از دوزخ
نشان عاشق آن باشد که خشکش بینی از دریا
که در مصرع اول به داستان افگنده شدن حضرت ابراهیم (ع) به آتش و در مصرع دوم به داستان گذشتن موسی (ع) از دریای نیل اشاره شده است .
چو جانت قوی شد به ایمان و حکمت
بیامــــــــوزی آنگه زبان هـــــای مرغان
بگویند با تو همــــــان مور و مرغان
که گفتند از این پیشتر با ســــــــلـیمان
( ناصر خسرو)
4 ) اشاره : اشاره عبارت است از آنکه لفظ قلیل مستمل بر معنی زیاد باشد و گوینده به تذکر اجمالی اکتفا کند و کلام او حاکی از کنایه ورمز باشد وبا وجود اختصار ، برای شنونده چیزهای زیادی را بیان نماید وشرط در آن ایما واختصارو ترک تفسیر است. (5 ) این صنعت هم در بین شعرا در استفاده از آیات قرآن بکار گرفته شده است ، چنانکه ابو شکور بلخی گوید :
از دور به دیدار تو اندر نگریســـتم
مجروح شد آن چهره بر حــسن و ملامـــت
وزغمــــزه تو خســـته شد آزرده دل من
وین حکم قضایی است : جراحت به جراحت
« وکتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس والعین بالعین والانف بالانف والاذن بالاذن والسن بالسن والجروح قصاص . . . . الخ ».
5 ) اقتباس : اقتباس عبارت است از اشتمال سخن بر آیتی یا حدیثی بی آنکه بنام گوینده آن تصریح شود ، بسیاری از شعرای متقدم از آیات قرآن شریف اقتباس کرده ، سخن خود را مستدل کرده اند ، ناصر خسرو گوید :
نومید مکن گسیل سائل را بندیش ز روزگار آن سائل
« و اما السائل فلاتنهر »
به من نیکی گردد چون کنم توبه که چنین کرد ایزد وعده به فرقانم
« الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئک یبدل الله سیهاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما »
بعضاً شعرایی مثل شیخ عطارو حکیم سنایی در طی اشعار حکمت آمیزشان تمامی یک سوره قرآن را مورد اقتباس قرار داده و یا به مفهوم آن آیات اشاره کرده اند . مثل این ابیات حکیم سنایی علیه الرحمه که به همه آیات سوره والضحی اشاره کرده اند :
نسخه جبرو قدر در شکل روی و موی اوست
این ز واللیلت شود معلوم آن از والضحی
(والضحی واللیل اذا سجی)
رو، بروی تو کزانجا جــــــــانت را ماودعک
شو بزلف تو گزین آتش دلــــت را ماقلی
(ما ودعک برک و ما قلی)
پس بگفتش ای محمد منت از ما دار ازآنک
نیســــــــت دارالملک منتهای ما را منتها
ولسوف یعطیک ربک فترضی
نه تو دری بودی اندر بحر جســـــمانی یتیم
فضــــل ما تا جیت کرد از بهر فرق انبیا
(الم یجدک یتیما فآوی)
نه تو راه شهر خود گــم کرده بودی ز ابتدا
مــا تــــرا کردیم با همشهریانـت آشـــــــنا
غرقه دریای حیرت خواستی گشتن و لیک
آشـــنایی ما برونت آورد از او بی آشـنــا
(ووجدک ضالا فهدی)
نی به قلت خواست کردن مرترا تلقین حرص
پیــش از آن کانعـــام ما تعلیم کردت کیمیا
( ووجدک عائلا فاغنی)
با تو در فقر و یتیمی ماچه کردیـم از کرم
توهمان کن ای کریم ازخلق خود باخلق ما
مادری کن مر یتیمان را بپرورشان به لطف
خواجگی کن سایلان راطبعشان گردان وفا
( فاماالیتیم فلا تقهر و اما السائل فلا تنهر)
نعمت ازمادان وشکر ازفضل ما کن ، تادهیم
مرترا زین شکر نعمـت نعمتی دیگر جزا
( و اما بنعمه ربک فحدث) (6)
6) حل یا تحلیل : در لغت به معنی گشودن ودر اصطلاح ادبیات، گرفتن الفاظ آیه ای از قرآن مجید یا حدیثی از احادیث و یا شعری از اشعار ویا مثلی از امثال در گفتار و نوشتار است، با خارج ساختن عبارت آن از وزن یا صورت اصلی اش بطور کامل یا ناقص، مانند :
جسم خاک ازعشق بر افلاک شد کوه در رقص آمـــد و چـــالاک شد
عشــــق جان طور آمد عاشقـــا طور مست « و خر موسی صاعقا»
که در آن مولوی بلخی آیه را برای وزن شعر حل کرده و در آن تغییراتی داده است، چه در اصل « فلما تجلی ربه للجبل جعله و خر موسی صعقا » بوده، یعنی : پس چون پروردگارش به کوه تجلی کردآنرا خرد ساخت و موسی بیهوش افتاد » .
یا اینکه در این شعر حکیم سنایی آیه هایی از قرآن را حل کرده است :
ای سنایی خواجگی در عشق جانان شرط نیست
جان اسیر عشق گشته دل به کیوان شرط نیست
« رب ارنی» برزبان راندن چو موسی وقت شوق
پس به دل گفتن « انا العلی» چو هامان شرط نیست
که دراین ابیات دو آیه : « قال رب ارنی انطر الیک ...» و « فحشر فنادی فقال انا ربکم الاعلی » را گرفته ، بخاطر رعایت وزن شعر تخفیفی در آن آورده است. ( 7 )
اکثر شاعران و نویسندگان دری زبان نیز مانند سایر امت مسلمین در مکتب ها و مدارس اسلامی تربیت می یافتند ، نخست قرآن را فرا میگرفتند و در سینه خود حفظ میکردند و اگر در آثار آنان دقت شود ، آشکار میگردد که مستقیم و یا غیر مستقیم تحت تاثیر قرآن قرار گرفته و بصورت های مختلف از آن کتاب آسمانی استفاده کرده اند . مولف ترجمان البلاغه ـ عمر رادویانی، این نوع استفاده را یکی از طرز های بلاغت شمرده و بدان نام « معنی الآیات بالابیات » داده است. نظامی عروضی سمرقندی در کتاب « چهارمقاله» خود در مقاله دبیری تصریح میکند که دبیر نخست باید بکلام رب العزت عادت کند که اگر آیتی از قرآن را داند از عهده ولایتی بر آید . (2)
شاعران و نویسندگان فارسی زبان نیز از این صنایع در سرودن اشعار و نیز در نوشتن کتاب های خود استفاده کرده اند. آنان هم از صناعات موجود در قرآن و حدیث الهام گرفته اند وهم در کار برد صنایعی چون : تلمیح، ارسال المثل، تمثیل و حل از آیات قرآن بهره گرفته اند.
شاعران متقدم ما از آیات قرآنی ، ترکیبات ، مفاهیم و مضامین آن به دو شیوه استفاده کرده اند . برخی از شعرای دوره سامانی و غزنوی مانند : رودکی ، عنصری، قطران، منوچهری و فرخی و دیگران از مضامین آیات شریفه استفاده برده اند . ولی با خواندن اشعار آنها بخوبی میتوان دریافت که شاعر از آیات قرآن شریف بعنوان مواد رایج موجود برای بیان مقصود و یا احیانا برای دلنشین ساختن شعر خود بهره برداری کرده است و به عبارتی دیگر ، آنها همچنانکه در بیان مراد و مقصود خود از امثال سائره و کلمات حکما و بزرگان استشهاد می کنند در فضای بالاتری آیات قرآن را هم در همان پایه قرار میدهند. لذا بسیار دیده میشود که شاعر الفاظ و عباراتی که در قرآن در باره بزرگی خدا و یا مقام برخی از انبیا نازل شده ، در باره پادشاهی یا امیری در شعر خود بکار میبرد .
اما گروه دوم شعرایی بوده اند که از روی خلوص ایمان و صفای عقیده به مبانی دین و مذهب، به خاطر تربیه و تعلیم انسانها، از مفاهیم و مضامین قرآن شریف استفاده کرده اند ، شعرایی که قرآن را بمنزله دژی استوار میدانند و قرآن برای شان ملجا و پناه معنوی است و در جهاد درونی و بیرونی خود از آن بمثابه سلاح قاطع کار میگیرند .
شاعرانی مثل سنایی ، شیخ عطار، مولانا جلال الدین، ناصر خسرو ، کسایی مروزی و دهها تن دیگر که از امیر و وزیر و حاکم گریزان بودند و از زندگی تجملی، مادی و مال و منال و شهرت و شهوت پرهیز داشتند .
در میان شاعران دری زبان ، بیش ازهرکس، حکیم ناصر خسرو در شعر های خود به آیه های قرآن استشهار کرده است وعلت این امر نیز وضع خاص شعر اوست که جنبه مذهبی دارد .
ناصر خسرو میگوید :
خواندن فرقان و زهد و علم و عمل مونــــــس جاننـــد هر چهار مرا
ویا :
مقرم به مرگ و به حشر و حساب
کتابت زبــــــردارم اندر ضمیــــر
تا هیچ کسی دیدی کایات قــــــرآن را
جــــز من به خـط ایــزد بنـــــمود مســــــطر
در نفس من این علم عطایی است الهی
معروف چو روز است نه مجهول ونه منکر
و مولانا میگوید :
مــا زقرآن مغز را برداشتیم پوست را بر دیگران بگذاشتیم
با مطالعه دیوان های شعرای متقدم معلوم میگردد که شعرا از آیات قرآنی بصورت های مختلف استفاده کرده اند. اطلاع عمیق از ادب عرب و تفسیر و تاویل قرآن آنها را وامیداشت که از الفاظ و معانی و مفاهیم قرآن بطرق گوناگون در بیان خود استفاده کنند . اینک در اینجا بصورت فشرده نحوه استفاده شعرا را از آیات قرآنی متذکر میشویم :
1) آوردن مفردات لغات قرآن شریف در میان جمله ها و ابیات خود : این شیوه را بسیاری از شعرای متقدم بکار گرفته اند . به ویژه حکیم ناصر خسرو ، در دیوان خود از این طرز استفاده اعظمی کرده است . مانند : « مسنون » ، « عرجون » ، « شعوب » ، « قبأیل » ، « سرا » و نظایر آن ، و گاهی هم لغات مرکب را مانند : « دارالسلام » ، « اصحاب الرقیم » ، « عروه الوثقی » و غیره.
و در برخی موارد خود ترکیبی از لغات قرآن ساخته است مانند :
« مکان العلی » از « مکاناً علیاً » و « شمس الضحی » از « والشمس والضحی» و گاهی هم اشاره ای به سوره های قرآن شریف کرده مانند « سوره التین » و « سوره اللیل » ، « سوره یس » . (3)
ای که ندانی تو هم قدر شب سوره اللیل بخوان از کتــاب
« واللیل اذا یغشی »
خانه خمار چو قصر مشــید منبر ویران و مساجد خراب
« و بشر معطله و قصر مشید »
چونست با رشاخ و سمن و پروین
گرماه نو خمیده چو عرجونست
« والقمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم »
این شیوه را خاقانی شروانی نیز در اشعارش استفاده کرده است، چنانچه میگوید :
گــــر فروتر نشست خاقــانی نه ورا عیب ونه ترا ادب است
« قل هو الله» نیز در قـــرآن زیر « تبت یدا ابی لهب» است
2 ) تضمین : این صنعت ادبی را به دو طرز مورد استفاده قرار داده اند . یکی تضمین کلی است که آیتی را مکمل در کلام ذکر کنند و در تضمین جزیی قسمتی از آیت در ضمن سخن ذکر شده جزو آن قرار می گیرد و این نوع از گونه نخست زیاد تر بوده ، در آغاز و یا انجام سخن می آید و هر دو نوع تضمین در اشعار شاعران بزرگ آمده ، چنانچه حکیم سنایی میفرماید :
جوهرش چون زاضطرار عقل و نفس اندر گذشت
گفت در گوشش که الرحمن علی العرش استوی
که در آن حکیم سنایی، آیت « الرحمن علی العرش استوی » را تضمین کرده است .
و یا :
لاف نحن الغالبون، بسیار گفتند لیک
غالبونشان گشت آمنا چو ثعبان شد عصا
حکیم در مصرع اول قسمتی از آیت « قالو احبالهم و عصیهم و قالو بعزه فرعون انا النحن الغالبون » و در مصرع دوم جزیی از آیت « قالو آمنا برب العلمین » را تضمین کرده است. (4)
3 ) تلمیح : تلمیح عبارت است از اینکه گوینده درفحوای سخن خود به مثل سایر یا بیت مشهوری از شعر و یا داستان معروفی اشاره کند . در دیوان شعرای دری زبان نیز میبینیم که آنها درفحوای سخن خود به قصه ای از قصص قرآن اشاره کرده اند . چنانکه حکیم سنایی می گوید :
گواه راهرو آن باشد که سردش یابی از دوزخ
نشان عاشق آن باشد که خشکش بینی از دریا
که در مصرع اول به داستان افگنده شدن حضرت ابراهیم (ع) به آتش و در مصرع دوم به داستان گذشتن موسی (ع) از دریای نیل اشاره شده است .
چو جانت قوی شد به ایمان و حکمت
بیامــــــــوزی آنگه زبان هـــــای مرغان
بگویند با تو همــــــان مور و مرغان
که گفتند از این پیشتر با ســــــــلـیمان
( ناصر خسرو)
4 ) اشاره : اشاره عبارت است از آنکه لفظ قلیل مستمل بر معنی زیاد باشد و گوینده به تذکر اجمالی اکتفا کند و کلام او حاکی از کنایه ورمز باشد وبا وجود اختصار ، برای شنونده چیزهای زیادی را بیان نماید وشرط در آن ایما واختصارو ترک تفسیر است. (5 ) این صنعت هم در بین شعرا در استفاده از آیات قرآن بکار گرفته شده است ، چنانکه ابو شکور بلخی گوید :
از دور به دیدار تو اندر نگریســـتم
مجروح شد آن چهره بر حــسن و ملامـــت
وزغمــــزه تو خســـته شد آزرده دل من
وین حکم قضایی است : جراحت به جراحت
« وکتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس والعین بالعین والانف بالانف والاذن بالاذن والسن بالسن والجروح قصاص . . . . الخ ».
5 ) اقتباس : اقتباس عبارت است از اشتمال سخن بر آیتی یا حدیثی بی آنکه بنام گوینده آن تصریح شود ، بسیاری از شعرای متقدم از آیات قرآن شریف اقتباس کرده ، سخن خود را مستدل کرده اند ، ناصر خسرو گوید :
نومید مکن گسیل سائل را بندیش ز روزگار آن سائل
« و اما السائل فلاتنهر »
به من نیکی گردد چون کنم توبه که چنین کرد ایزد وعده به فرقانم
« الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئک یبدل الله سیهاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما »
بعضاً شعرایی مثل شیخ عطارو حکیم سنایی در طی اشعار حکمت آمیزشان تمامی یک سوره قرآن را مورد اقتباس قرار داده و یا به مفهوم آن آیات اشاره کرده اند . مثل این ابیات حکیم سنایی علیه الرحمه که به همه آیات سوره والضحی اشاره کرده اند :
نسخه جبرو قدر در شکل روی و موی اوست
این ز واللیلت شود معلوم آن از والضحی
(والضحی واللیل اذا سجی)
رو، بروی تو کزانجا جــــــــانت را ماودعک
شو بزلف تو گزین آتش دلــــت را ماقلی
(ما ودعک برک و ما قلی)
پس بگفتش ای محمد منت از ما دار ازآنک
نیســــــــت دارالملک منتهای ما را منتها
ولسوف یعطیک ربک فترضی
نه تو دری بودی اندر بحر جســـــمانی یتیم
فضــــل ما تا جیت کرد از بهر فرق انبیا
(الم یجدک یتیما فآوی)
نه تو راه شهر خود گــم کرده بودی ز ابتدا
مــا تــــرا کردیم با همشهریانـت آشـــــــنا
غرقه دریای حیرت خواستی گشتن و لیک
آشـــنایی ما برونت آورد از او بی آشـنــا
(ووجدک ضالا فهدی)
نی به قلت خواست کردن مرترا تلقین حرص
پیــش از آن کانعـــام ما تعلیم کردت کیمیا
( ووجدک عائلا فاغنی)
با تو در فقر و یتیمی ماچه کردیـم از کرم
توهمان کن ای کریم ازخلق خود باخلق ما
مادری کن مر یتیمان را بپرورشان به لطف
خواجگی کن سایلان راطبعشان گردان وفا
( فاماالیتیم فلا تقهر و اما السائل فلا تنهر)
نعمت ازمادان وشکر ازفضل ما کن ، تادهیم
مرترا زین شکر نعمـت نعمتی دیگر جزا
( و اما بنعمه ربک فحدث) (6)
6) حل یا تحلیل : در لغت به معنی گشودن ودر اصطلاح ادبیات، گرفتن الفاظ آیه ای از قرآن مجید یا حدیثی از احادیث و یا شعری از اشعار ویا مثلی از امثال در گفتار و نوشتار است، با خارج ساختن عبارت آن از وزن یا صورت اصلی اش بطور کامل یا ناقص، مانند :
جسم خاک ازعشق بر افلاک شد کوه در رقص آمـــد و چـــالاک شد
عشــــق جان طور آمد عاشقـــا طور مست « و خر موسی صاعقا»
که در آن مولوی بلخی آیه را برای وزن شعر حل کرده و در آن تغییراتی داده است، چه در اصل « فلما تجلی ربه للجبل جعله و خر موسی صعقا » بوده، یعنی : پس چون پروردگارش به کوه تجلی کردآنرا خرد ساخت و موسی بیهوش افتاد » .
یا اینکه در این شعر حکیم سنایی آیه هایی از قرآن را حل کرده است :
ای سنایی خواجگی در عشق جانان شرط نیست
جان اسیر عشق گشته دل به کیوان شرط نیست
« رب ارنی» برزبان راندن چو موسی وقت شوق
پس به دل گفتن « انا العلی» چو هامان شرط نیست
که دراین ابیات دو آیه : « قال رب ارنی انطر الیک ...» و « فحشر فنادی فقال انا ربکم الاعلی » را گرفته ، بخاطر رعایت وزن شعر تخفیفی در آن آورده است. ( 7 )