PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شرحى پیرامون دعاى امام عصر (عج)



R A H A
04-15-2012, 12:51 AM
http://img.tebyan.net/big/1388/11/158227128911461842481221583441818166234189.jpg


از ناحیه مقدّسه امام عصر، حضرت مهدى (عج) دعاهاى مختلفى نقل شده كه یكى از دعاهاى معروف آن، دعایى است كه با فراز: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة» آغاز مى‏گردد، این دعا از محتوایى بسیار عمیق و عالى برخوردار است كه گویى درس‏هاى فرهنگى و اخلاقى بسیار مفیدى است كه آن بزرگوار در لباس دعا، به پیروانش و به همه حق پرستان آموخته است، درس‏هاى سازنده و آموزنده در بیست و شش فراز، كه در حقیقت 26 درس مهم براى انسان‏هایى است كه در میان خصال اخلاقى، هر فرازى از آنها مناسب حال آنها با صفات مخصوص به خود است.
این دعا را كه در مفاتیح الجنان محدّث قمى(ره) ذكر شده، علما و محدثین بزرگ و مورد اعتمادى از پیشینیان نقل نموده‏اند از جمله آنها: 1ـ محدّث و عالم برجسته قرن نهم هجرى قمرى شیخ تقى الدین كفعمى صاحب كتاب المصباح، و كتاب بلدالامین است.4 2ـ و نیز عالم و محدث بزرگ سید بن طاووس (م664 هـ.ق) این دعا را در كتاب مهج الدعوات نقل نموده است، و هر دو نفر از این دو محقق بزرگ، این دعا را نسبت به امام عصر حضرت مهدى(عج) داده، و از ناحیه مقدسه آن بزرگوار نقل نموده‏اند، و سپس علماى متأخّر مانند علّامه مجلسى در زادالمعاد، و محدّث قمى در مفاتیح، و محقق كاشانى در مصابیح الجنان، این دعا را از دو عالم نامبرده نقل نموده‏اند.

R A H A
04-15-2012, 12:52 AM
دو نكته پیرامون رزق و توفیق


جالب این كه در آغاز این دعا، سخن از «رزق و روزى و توفیق» به میان آمده این گونه كه مى‏گوییم: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة»؛ خدایا! توفیق اطاعت را رزق و روزى ما گردان.» كه بیان گر آن است كه خصال نیك، و ارزش‏ها از روزى‏هاى معنوى است كه همچون رزق و روزى مادى، همواره مورد نیاز است، همان گونه كه اگر رزق مادى به انسان نرسد، او قحطى زده شده و در پرتگاه نابودى قرار مى‏گیرد، نرسیدن به رزق معنوى نیز باعث سقوط و هلاكت است، و همان گونه كه رزق و روزى مادى، هر روزه و در همه اوقات باید به انسان برسد تا او ادامه حیات بدهد، رزق و روزى معنوى نیز باید همیشگى باشد تا موجب ادامه حیات معنوى گردد. به عبارت روشن‏تر، رزق و روزى به معنى عطا و بخشش مستمر و بهره‏اى از خیر و بركت الهى به طور مداوم است كه هم شامل غذاى جسم و خوراك روزانه و هرگونه روزى مادى مانند لباس و خانه و مركب و باغ و...مى‏شود، شامل روزى‏هاى معنوى مانند ارزش‏ها و صفات نیك نیز مى‏شود.
و معنى وسیعى دارد، بلكه رزق و روزى اصلى همین روزى معنوى است، و در دعاها تعبیر به رزق در مورد روزى‏هاى معنوى بسیار به كار رفته است، و در قرآن نیز، رزق به معنى عام و جامع است، و شامل امور مادى و معنوى خواهد شد، مثلاً در قرآن مى‏خوانیم: «فالّذین آمنوا و عملوا الصّالحات لهم مغفرةٌ و رزقٌ كریمٌ؛5 آنها كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش و روزى ارزشمندى براى آنها است.» با توجه به این كه واژه كریم به معنى هر موجود شریف و پر ارزش است، بنابراین رزق كریم، شامل هر روزى ارزشمند از مادى و معنوى مى‏شود، و داراى مفهوم و معنى گسترده‏اى است كه فراگیرنده هرگونه نعمت‏هاى عالى از مادى و معنوى است، چنان كه راغب لغت شناس معروف قرآن، رزق كریم را، شامل عموم روزى‏هاى شایسته از مادى و معنوى گرفته است.6
و در میان ده‏ها بلكه صدها دعا كه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیه‌السلام) نقل شده، واژه رزق در مورد امور معنوى به كار رفته است، به عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب مى‏كنیم:
در فرازى از یكى از دعاهاى امام سجاد(علیه‌السلام) آمده: «اللّهمّ ارزقنى صلة قرابتى...؛7 خدایا رابطه نیك با خویشاوندانم، و حج قبول شده، و عمل نیك مورد پسندت را به من روزى گردان.» و در دعاى دیگر آن حضرت آمده: «خدایا! قلب خاشع و خاضع و هراسانى از خوف خدا، و بدن صابر، و زبان ذاكر و حمد كننده، و یقین راستین، و روزى گسترده و علم مفید به من روزى گردان.»8
از ناحیه مقدّسه امام عصر، حضرت مهدى (عج) دعاهاى مختلفى نقل شده كه یكى از دعاهاى معروف آن، دعایى است كه با فراز: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة» آغاز مى‏گردد، این دعا از محتوایى بسیار عمیق و عالى برخوردار است كه گویى درس‏هاى فرهنگى و اخلاقى بسیار مفیدى است كه آن بزرگوار در لباس دعا، به پیروانش و به همه حق پرستان آموخته است

و در فراز دیگر آمده: «اللّهم ارزقنى قلباً تقیّاً نقیّاً؛9 خدایا! دل پاك و پاكیزه به من روزى كن.»
روایت شده روزى یكى از اصحاب بسیار نیك پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نام حارثة بن سراقه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرض كرد: از خدا بخواه مقام شهادت را نصیبم گرداند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین دعا كرد: «اللّهم ارزق حارثة الشّهادة؛ خداوندا! مقام شهادت را به حارثه روزى گردان.» طولى نكشید كه جنگ احد رخ داد، او در این نبرد به شهادت رسید.

R A H A
04-15-2012, 12:52 AM
نتیجه این كه رزق و روزى معنى گسترده‏اى دارد و شامل مواهب معنوى نیز مى‏شود، بنابراین اگر ما خدا را با عنوان یا رزّاق، و یا رازق خواندیم، روزى‏هاى معنوى را نیز در نظر بگیریم، بلكه بیشتر به این نوع روزى‏ها توجه كنیم. چرا كه غذاى روح، بسیار مهم‏تر از غذاى جسم است. و از امیرمؤمنان على (علیه‌السلام) روایت شده فرمود: «در شگفتم از كسانى كه در مورد غذاى جسم اهتمام مى‏ورزند و از آن پرهیز مى‏كنند كه زیانبخش نباشد ولى در مورد كیفر غذاى زیانبخش روح یعنى گناهان، كه آتش دورخ است، بى توجه و غافل هستند.»11 این تعبیرات بیانگر روزى‏هاى معنوى است كه ما باید به آن توجه عمیق داشته باشیم.
و در مورد توفیق ـ كه در آغاز دعاى مذكور آمده ـ نیز باید توجه داشت كه عامل اصلى، و كلید گشاینده همه ارزش‏ها و ترك گناهان است، توضیح این كه واژه توفیق از ماده وفاق و توافق است و منظور از آن این است كه كارهاى انسان، موافق فرمان خدا و بر وفق مراد، و هماهنگ با اهداف و مقصود، سهل و آسان گردد، و اسباب كار، فراهم شود و به اصطلاح مقتضى موجود، و هرگونه مانع، مفقود باشد تا انسان با اشتیاق و با كمال راحتى و روانى، به انجام كار همّت نماید.
به عبارت روشن‏تر توفیق، یارى و عنایت خاص الهى است كه به بندگان شایسته‏اش مى‏دهد، در مقابل خذلان، كه به معنى آن است كه خدا او را به خودش واگذارد. خداوند در قرآن مى‏فرماید: «ان ینصركم اللّه فلا غالب لكم و ان یخذلكم فمن ذاالّذى ینصركم من بعده...؛12 اگر خداوند شما را یارى كند، هیچ كس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، كیست كه بعد از او شما را یارى كند؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توكّل كنند.»
البته باید توجه داشت كه یارى و عنایت الهى به بنده‏اش، بستگى به آمادگى و لیاقت بنده دارد، او باید با شناسایى عوامل و زمینه سازى در این راستا به استقبال توفیق الهى برود، و گرنه در وادى خذلان الهى سقوط مى‏كند، چنان كه گفته‏اند:


باران كه در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شور زار خس
در بــاغ لاله رویـــد و در شــورزار خـــس در باغ لاله روید و در شور زار خس

با توجه به این كه امیرمؤمنان على(علیه‌السلام) در گفتار گوناگونى فرمود: «توفیق عنایت الهى است، توفیق نخستین نعمت است، توفیق سرلوحه سعادت و رستگارى، و سر سلسله اصلاح و برترین عمل است، و هیچ رهبر و راهنمایى برتر از توفیق نیست و هیچ نعمتى ارجمندتر از نعمت توفیق نیست.»13
امام صادق(علیه‌السلام) در معنى توفیق فرمود: «هرگاه بنده‏اى فرمان خداوند را بجا آورد، كار او موافق و هماهنگ با فرمان خدا است، و چنین بنده‏اى به عنوان بنده موفّق نامیده مى‏شود، و هرگاه بنده‏اى اراده گناه كند، ولى یارى خداوند بین او و گناه جدایى بیندازد، و در نتیجه او از گناه پرهیز كند، چنین بنده‏اى به توفیق الهى نایل شده است و اگر خداوند بین او و گناه مانع نشود، نشانه آن است كه او را به خودش واگذارده و در نتیجه او را از توفیق محروم ساخته است.»14

R A H A
04-15-2012, 12:53 AM
انع نشود، نشانه آن است كه او را به خودش واگذارده و در نتیجه او را از توفیق محروم ساخته است.»14امیر مؤمنان على(علیه‌السلام) در سرآغاز فرازى از خطبه‏اش مى‏فرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛ خداى را سپاس گوییم كه ما را توفیق اطاعتش و ترك گناهانش بخشیده است.»

بنابراین توفیق، با ارزشت‏ترین موهبت الهى است، و به اصطلاح رفیقى است كه به هر كس ندهندش، چنان كه پر زیباى طاووس را به كركس نخواهند داد، نتیجه این كه اگر بخواهیم به سعادت همه جانبه برسیم و براى انجام وظیفه آماده
http://img.tebyan.net/big/1388/12/9251635694202250621682452231604716222914.jpg
شویم، و خشنودى و یارى الهى را كسب كنیم باید به ایجاد عوامل توفیق همّت كنیم، عواملى مانند: سلامتى روح و جسم، وراثت نیك، محیط سالم، غذاى پاك، همنشین شایسته، اعتماد به نفس، توكل به خدا، اراده نیرومند، ریاضت و زحمت، صبر و حوصله، برقرار نمودن رابطه تنگاتنگ با خدا و به طور كلى دین مدارى، و نیز باید از عوامل ضد توفیق پرهیز كنیم. كه همان عوامل ضد عوامل مثبت است، كه همچون آفتى ویرانگر موجب نابودى توفیقات خواهد شد.
مسأله توفیق به قدرى مهم است كه در بسیارى از گفتار و دعاهاى پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیه‌السلام) آمده، بلكه در بسیارى از آنها در سرلوحه نیایش آنها قرار گرفته است. به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز جلب مى‏كنیم:
1ـ امیر مؤمنان على(علیه‌السلام) در سرآغاز فرازى از خطبه‏اش مى‏فرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛15 خداى را سپاس گوییم كه ما را توفیق اطاعتش و ترك گناهانش بخشیده است.»
2ـ امام سجاد(علیه‌السلام) در فرازى از دعایش به خدا عرض مى‏كند: «و وفّقنى للّتى هى ازكى؛16 خدایا مرا به آنچه كه پاك‏ترین است موفق كن.» و در فراز دیگر عرض مى‏كند: «خدایا! در ماه رمضان مرا براى درك شب قدر توفیق بده، به گونه‏اى كه در صف محبوب‏ترین و پسندیده‏ترین بندگان درگاهت قرار گیرم.»17
3ـ و در قسمت آخر عهدنامه مالك اشتر، حضرت على(علیه‌السلام) آن را با این فراز به پایان مى‏رساند: «و از خدا مى‏خواهم كه با رحمت گسترده و نیروى بى كران كه در برآوردن هر حاجتى دارد، مرا و تو را در هرچه رضاى او است توفیق دهد.»18
و در نامه به قثم بن عباس مى‏نویسد: «وفّقنا الله و ایّاكم لمحابّة؛19 خداوند ما و شما را بر آنچه دوست دارد موفّق كند.»
نتیجه این كه توفیق از امور بسیار پراهمیتى است كه همواره مورد نظر پیامبران و امامان و اولیاء خدا بوده، و مانیز براى تحصیل امتیازات عالى انسانى، باید با مركب توفیق به پیش رویم، و از به دست آوردن آن در همه ابعاد، با ایجاد زمینه هایش غافل نمانیم، كه سنگ زیرین كاخ ترقى و تعالى است، چنان كه امام على (علیه‌السلام) فرمود: «لاینفع اجتهادٌ بغیر توفیقٍ؛ هیچ كوششى بدون توفیق به ثمر نمى‏رسد.»20 و نیز فرمود: «مشتاقانه به استقبال توفیق روانه شوید كه توفیق اُسّ وثیق (اساس مطمئن) است.»21

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

1. نامه اخلاقى عرفانى امام خمینى (كه به نوه‏اش آقاى سید على خمینى اهدا شده) مجموعه آثار، شماره یك، نشر كنگره اندیشه‏هاى اخلاقى ـ عرفانى امام خمینى، ص 168.
2. محدث نورى، مستدرك الوسائل، ج 5، ص 167؛ بحار، ج 93، ص 300.
3. شیخ تقى الدین كفعمى، مصباح كفعمى، ص 305 ؛ سید بن طاووس مهج الدّعوات، ص 294.
4. محدث قمى، الكنى و الالقاب، ج 3، ص 116؛ فوائد الرضویه، ص 7 و 8.
5. سوره حج، آیه 50.
6. مفردات راغب، ج 14، ص 135، و ج 18، ص 16.
7. بحارالانوار، ج 98، ص 247.
8. همان، ج 95، ص 258.
9. همان، ج 97، ص 89، براى اطلاع بیشتر به این موارد به المعجم المفهرس بحار الانوار، ج 12، ص 8436 تا 8438 مراجعه گردد.
10. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 3، ص 507.
11. بحارالانوار، ج 78، ص 41.
12. سوره آل عمران، ص 160.
13. غررالحكم، میزان الحكمة، ج 10، ص 590 و 591.
14. توحید صدوق، ص 242.
15. نهج البلاغه بنیاد، خطبه 185، صبحى صالح، خطبه 194.
16. صحیفه سجادیه، دعاى 20.
17. بحارالانوار، ج 98، ص 102.
18. نهج البلاغه، نامه 53.
19. همان، نامه 67.
20. غررالحكم.
21. همان.