R A H A
04-13-2012, 01:22 PM
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39737499300066914923.jpghttp://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47743945455805370261.pnghttp://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39737499300066914923.jpg
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1252911237_6960707_vinflore.gif
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32186747465130682628.jpg
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1252911237_6960707_vinflore.gif
دعای امام سجاد (ع) در دور نمودن مكر دشمنان و بازگرداندن سختى آنان
إِلَهِي هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ ،
ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ ،
فَلَكَ إِلَهِي الْحَمْدُ .
خداى من، مرا راه نمودى، پس به كار بيهوده مشغول شدم و پند دادى، پس سنگدل گشتم و عطاى نيكو نمودى، پس نافرمانى كردم. سپس چون آگاهم كردى، آنچه را صادر نموده بودى شناختم. پس آمرزش خواستم و تو درگذشتى. پس (باز به نافرمانى) برگشتم و تو پوشاندى. پس خداى من، تو را سپاس.
تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ .
در وادىهاى هلاكت رفتم و به درّههاى نابودى وارد شدم، در آنها خود را در معرض سختگيرىهايت قرار داده، با عقوبتهايت روبرو شدم.
وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً ، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً ، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي ، وَ إِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسيءِ ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِىِ .
و وسيله من به سويت يگانه دانستن توست و دستاويزم آن است كه چيزى را با تو شريك نكردهام و با تو به خدايى اعتقاد نداشتهام و با جانم به سوى تو گريختهام و گريزگاه بدكار و پناهگاه آنكه بهرهاش را تباه كرده و پناهنده گشته، به سوى توست.
فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَيَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ ، وَ شَحَذَ لِي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ ، وَ أَرْهَفَ لِي شَبَا حَدِّهِ ، وَ دَافَ لِي قَوَاتِلَ سُمُومِهِ ، وَ سَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّي عَيْنُ حِرَاسَتِهِ ، وَ أَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي الْمَكْرُوهَ ، وَ يُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ .
پس چه بسيار دشمنى كه شمشير دشمنىاش را بر روى من كشيد، و لبه تيغش را براى من تيز نمود و طرف تيز آن را برايم نازك كرد و آن را براى من با زهرهاى كشندهاش درهم آميخت و تيرهاى هدفگيرى خود را، به سوى من نشانه گرفت و چشم نگهبانىاش از من نخفت و در دل قصدِ آسيب رساندن به من داشت و آب بسيار تلخِ زهرآگين را جرعه جرعه به من نوشاند.
فَنَظَرْتَ يَا إِلَهِي إِلَى ضَعْفِي عَنِ احْتَِمالِ الْفَوَادِحِ ، وَ عَجْزِي عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِي بِمُحَارَبَتِهِ ، وَ وَحْدَتِي فِي كَثِيرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِي ، وَ أَرْصَدَ لِي بِالْبَلَاءِ فِيما لَمْ أُعْمِلْ فِيهِ فِكْرِي .
اى خداى من، پس تو ناتوانىام را از تحمّل مصيبتهاى سخت و عجزم را از انتقام گرفتن از كسى كه قصد جنگ با من نموده و تنهايىام را در برابر (سپاهيانِ) بىشمار كسى كه با من دشمنى كرده و براى گرفتار ساختنم
در آنچه درباره آن نينديشيده ام، در كمين نشسته، مشاهده كردى.
فَابْتَدَأْتَنِي بِنَصْرِكَ ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِي بِقُوَّتِكَ ، ثُمَّ فَلَلْتَ لِي حَدَّهُ ، وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِيدٍ وَحْدَهُ ، وَ أَعْلَيْتَ كَعْبِي عَلَيْهِ ، وَ جَعَلْتَ مَاسَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَيْهِ ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ ، وَ لَمْ يَسْكُنْ غَلِيلُهُ ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَايَاهُ .
پس به يارى كردنم آغاز نمودى و به توانايىات پشتم را نيرومند ساختى. سپس تيزى (تيغ) او را براى من شكستى و پس از آنكه در گروهى بسيار بود، او را تنها گذاشتى و مرا بر او پيروز نمودى و آنچه آن را نشانه گرفته بود، بر خودش برگرداندى و در حالى كه خشمش را بهبودى نداده
و كينهاش قرار نگرفته بود، او را بازگرداندى. سرانگشتان خود را گزيد و پشت كرده، فرار نمود. در حالى كه سپاهيانش از آنچه گفته بودند، تخلّف كردند.
وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ .
و چه بسيار ستمگرى كه با نيرنگهايش به من ستم كرد و دامهاى خود را برايم گسترد و مراقبت و جستجويش را بر من گماشت و همانند در كمين نشستن درندهاى براى شكارش، با چشم به راهى براى غنيمت دانستن وقت مناسبى براى شكار، در كمين من نشست. در حالى كه چاپلوسانه برايم خوشرويى مىكرد، و با خشم سخت به من مىنگريست.
فَلَمَّا رَأَيْتَ يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ دَغَلَ سَرِيرَتِهِ ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا ، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ .
پس همين كه -اى خداى مبارك و والاى من- تباهى باطن او و زشتى آنچه در دل داشت، ملاحظه كردى، او را با مغز سر در گودالش (كه براى شكار كنده بود)، سرنگون نمودى. و او را در پرتگاه گودالش بازگرداندى، تا پس از آن همه گردنكشى، با خوارى در بند دامى كه در نظر داشت مرا در آن ببيند، درآمد. و اگر رحمت تو نبود، نزديك بود بر من فرود آيد، آنچه بر خودش فرود آمد.
وَ كَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِي بِغُصَّتِهِ ، وَ شَجِيَ مِنِّي بِغَيْظِهِ ، وَ سَلَقَنِي بِحَدِّ لِسَانِهِ ، وَ وَحَرَنِي بِقَرْفِ عُيُوبِهِ ، وَ جَعَلَ عِرْضِي غَرَضاً لِمَرَامِيهِ ، وَ قَلَّدَنِي خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِيهِ ، وَ وَحَرَنِي بِكَيْدِهِ ، وَ قَصَدَنِي بِمَكِيدَتِهِ .
و چه بسيار حسودى كه به خاطر من اندوهش گلوگير او شد و سختى خشمش از من، گلويش را گرفت و با زبان تيزش مرا آزرد و با نسبت دادن
عيبهاى خود به من، سينهاش را از خشمِ بر من پر ساخت. و آبروى مرا هدف تيرهاى خود قرار داد و ويژگىهايى را كه هميشه در خود او بود، به من نسبت داد. و با مكر خويش بر من خشم نمود و با نيرنگش آهنگ من كرد.
فَنَادَيْتُكَ يَا إِلَهِي مُسْتَغِيثاً بِكَ ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِكَ ، عَالِماً أَنَّهُ لَا يُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ كَنَفِكَ ، وَ لَا يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ .
اى خداى من، پس تو را خواندم، در حالى كه از تو يارى خواسته و به اجابت سريع تو اطمينان داشتم، و مىدانستم هر كه به سايه رحمت تو پناه بَرَد، شكست نمىخورد. و هر كه به پناهگاه يارى تو پناهنده شود، هراسى ندارد. پس تو به قدرت خويش، مرا از سختى و نيروى او بازداشتى.
وَ كَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي ، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَيَّ ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا وَ ، عَافِيَةٍ أَلْبَسْتَهَا ، وَ أَعْيُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا ، وَ غَوَاشِيَ کُرُبَاتٍ کَشَفْتَهَا .
و چه بسيار ابرهاى مصيبتبارى كه از من برطرف نمودى و ابرهاى نعمتافزايى كه بر من باراندى و جوىهاى رحمتى كه روان نمودى
و (جامههاى) تندرستىاى كه (بر من) پوشاندى و چشمهاى مصيبتآفرينى كه كور گرداندى و پردههاى اندوه كه برداشتى.
وَ كَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ ،
وَ مَسْكَنَةٍ حَوَّلْتَ .
و چه بسيار گمان نيكو كه به حقيقت پيوستى، و كمبودهايى كه جبران نمودى ، و به زمين خوردنهايى كه بلند كردى، و نيازمندىهايى را كه تغيير دادى.
كُلُّ ذَلِكَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْكَ ، وَ فِي جَمِيعِهِ انْهِمَاكاً مِنِّي عَلَى مَعَاصِيكَ ، لَمْ تَمْنَعْكَ إِسَاءَتِي عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِكَ ، وَ لَا حَجَرَنِي ذَلِكَ عَنِ ارْتِكَابِ مَسَاخِطِكَ ، لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ .
همه آنها نعمت و احسان از جانب توست، و در همه آنها، من سرگرم نافرمانى تو بودم و بدكردارى من تو را از تمام نمودن احسانت بازنداشت.
و آن مرا از ارتكاب آنچه تو را به خشم مىآورَد، جلوگيرى ننمود. تو از آنچه انجام مىدهى، بازخواست نخواهى شد.
وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَيْتَ ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ ، وَ اسْتُمِيحَ فَضْلُكَ فَمَا أَكْدَيْتَ ، أَبَيْتَ يَا مَوْلَايَ إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً ، وَ أَبَيْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِكَ ، وَ تَعَدِّياً لِحُدُودِكَ ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِيدِكَ ، فَلَكَ الْحَمْدُ إِلَهِي مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا يُغْلَبُ ، وَ ذِي أَنَاةٍ لَا يَعْجَلُ .
و چون از تو درخواست شد، پس عطا كردى و درخواست نشد، پس به بخشش آغاز نمودى و فضل تو خواسته شد، پس كم نگذاشتى. و تو اى مولاى من، جز احسان و بخشش و لطف و انعام كارى نكردهاى و من هم جز وارد شدن در حرامهاى تو و تعدّى از حدود تو و غفلت از تهديدهاى تو كارى نداشتهام. پس خداى من، سپاس براى توست. توانايى كه شكست نمىخورد و مهلتدهندهاى كه شتاب نمىكند.
هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْيِيعِ .
اين جايگاه كسى است كه به فراوانى نعمتها اعتراف كرده و آنها را با كوتاهى مقابله نموده و به تباه ساختن (نعمتها)، به ضرر خود گواهى داده است.
اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالُْمحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا ، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ عَلَي کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
خداوندا، پس من به منزلت بلندپايه محمّدى و مقام گرامى علوى، به سوى تو نزديكى مىجويم و به وسيله آنان به درگاهت رومىآورم كه مرا از شرّ اين و آن پناه دهى. پس به درستى كه اين (كار) در برابر دارايىات بر تو دشوار نيست و در برابر قدرتت بر تو سخت نمىباشد و تو بر هر چيز توانايى.
فَهَبْ لِي يَا إِلَهِي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
پس اى خداى من، از رحمتت و توفيق هميشگىات مرا چيزى ببخش كه آن را نردبانى به سوى خوشنودىات قرار داده، از آن بالا روم و به وسيله آن از كيفرت ايمن گردم. اى مهربانترين مهربانان.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1252911237_6960707_vinflore.gif
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1252911237_6960707_vinflore.gif
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32186747465130682628.jpg
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1252911237_6960707_vinflore.gif
دعای امام سجاد (ع) در دور نمودن مكر دشمنان و بازگرداندن سختى آنان
إِلَهِي هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ ،
ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ ،
فَلَكَ إِلَهِي الْحَمْدُ .
خداى من، مرا راه نمودى، پس به كار بيهوده مشغول شدم و پند دادى، پس سنگدل گشتم و عطاى نيكو نمودى، پس نافرمانى كردم. سپس چون آگاهم كردى، آنچه را صادر نموده بودى شناختم. پس آمرزش خواستم و تو درگذشتى. پس (باز به نافرمانى) برگشتم و تو پوشاندى. پس خداى من، تو را سپاس.
تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ .
در وادىهاى هلاكت رفتم و به درّههاى نابودى وارد شدم، در آنها خود را در معرض سختگيرىهايت قرار داده، با عقوبتهايت روبرو شدم.
وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً ، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً ، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي ، وَ إِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسيءِ ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِىِ .
و وسيله من به سويت يگانه دانستن توست و دستاويزم آن است كه چيزى را با تو شريك نكردهام و با تو به خدايى اعتقاد نداشتهام و با جانم به سوى تو گريختهام و گريزگاه بدكار و پناهگاه آنكه بهرهاش را تباه كرده و پناهنده گشته، به سوى توست.
فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَيَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ ، وَ شَحَذَ لِي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ ، وَ أَرْهَفَ لِي شَبَا حَدِّهِ ، وَ دَافَ لِي قَوَاتِلَ سُمُومِهِ ، وَ سَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّي عَيْنُ حِرَاسَتِهِ ، وَ أَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي الْمَكْرُوهَ ، وَ يُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ .
پس چه بسيار دشمنى كه شمشير دشمنىاش را بر روى من كشيد، و لبه تيغش را براى من تيز نمود و طرف تيز آن را برايم نازك كرد و آن را براى من با زهرهاى كشندهاش درهم آميخت و تيرهاى هدفگيرى خود را، به سوى من نشانه گرفت و چشم نگهبانىاش از من نخفت و در دل قصدِ آسيب رساندن به من داشت و آب بسيار تلخِ زهرآگين را جرعه جرعه به من نوشاند.
فَنَظَرْتَ يَا إِلَهِي إِلَى ضَعْفِي عَنِ احْتَِمالِ الْفَوَادِحِ ، وَ عَجْزِي عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِي بِمُحَارَبَتِهِ ، وَ وَحْدَتِي فِي كَثِيرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِي ، وَ أَرْصَدَ لِي بِالْبَلَاءِ فِيما لَمْ أُعْمِلْ فِيهِ فِكْرِي .
اى خداى من، پس تو ناتوانىام را از تحمّل مصيبتهاى سخت و عجزم را از انتقام گرفتن از كسى كه قصد جنگ با من نموده و تنهايىام را در برابر (سپاهيانِ) بىشمار كسى كه با من دشمنى كرده و براى گرفتار ساختنم
در آنچه درباره آن نينديشيده ام، در كمين نشسته، مشاهده كردى.
فَابْتَدَأْتَنِي بِنَصْرِكَ ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِي بِقُوَّتِكَ ، ثُمَّ فَلَلْتَ لِي حَدَّهُ ، وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِيدٍ وَحْدَهُ ، وَ أَعْلَيْتَ كَعْبِي عَلَيْهِ ، وَ جَعَلْتَ مَاسَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَيْهِ ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ ، وَ لَمْ يَسْكُنْ غَلِيلُهُ ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَايَاهُ .
پس به يارى كردنم آغاز نمودى و به توانايىات پشتم را نيرومند ساختى. سپس تيزى (تيغ) او را براى من شكستى و پس از آنكه در گروهى بسيار بود، او را تنها گذاشتى و مرا بر او پيروز نمودى و آنچه آن را نشانه گرفته بود، بر خودش برگرداندى و در حالى كه خشمش را بهبودى نداده
و كينهاش قرار نگرفته بود، او را بازگرداندى. سرانگشتان خود را گزيد و پشت كرده، فرار نمود. در حالى كه سپاهيانش از آنچه گفته بودند، تخلّف كردند.
وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ .
و چه بسيار ستمگرى كه با نيرنگهايش به من ستم كرد و دامهاى خود را برايم گسترد و مراقبت و جستجويش را بر من گماشت و همانند در كمين نشستن درندهاى براى شكارش، با چشم به راهى براى غنيمت دانستن وقت مناسبى براى شكار، در كمين من نشست. در حالى كه چاپلوسانه برايم خوشرويى مىكرد، و با خشم سخت به من مىنگريست.
فَلَمَّا رَأَيْتَ يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ دَغَلَ سَرِيرَتِهِ ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا ، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ .
پس همين كه -اى خداى مبارك و والاى من- تباهى باطن او و زشتى آنچه در دل داشت، ملاحظه كردى، او را با مغز سر در گودالش (كه براى شكار كنده بود)، سرنگون نمودى. و او را در پرتگاه گودالش بازگرداندى، تا پس از آن همه گردنكشى، با خوارى در بند دامى كه در نظر داشت مرا در آن ببيند، درآمد. و اگر رحمت تو نبود، نزديك بود بر من فرود آيد، آنچه بر خودش فرود آمد.
وَ كَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِي بِغُصَّتِهِ ، وَ شَجِيَ مِنِّي بِغَيْظِهِ ، وَ سَلَقَنِي بِحَدِّ لِسَانِهِ ، وَ وَحَرَنِي بِقَرْفِ عُيُوبِهِ ، وَ جَعَلَ عِرْضِي غَرَضاً لِمَرَامِيهِ ، وَ قَلَّدَنِي خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِيهِ ، وَ وَحَرَنِي بِكَيْدِهِ ، وَ قَصَدَنِي بِمَكِيدَتِهِ .
و چه بسيار حسودى كه به خاطر من اندوهش گلوگير او شد و سختى خشمش از من، گلويش را گرفت و با زبان تيزش مرا آزرد و با نسبت دادن
عيبهاى خود به من، سينهاش را از خشمِ بر من پر ساخت. و آبروى مرا هدف تيرهاى خود قرار داد و ويژگىهايى را كه هميشه در خود او بود، به من نسبت داد. و با مكر خويش بر من خشم نمود و با نيرنگش آهنگ من كرد.
فَنَادَيْتُكَ يَا إِلَهِي مُسْتَغِيثاً بِكَ ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِكَ ، عَالِماً أَنَّهُ لَا يُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ كَنَفِكَ ، وَ لَا يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ .
اى خداى من، پس تو را خواندم، در حالى كه از تو يارى خواسته و به اجابت سريع تو اطمينان داشتم، و مىدانستم هر كه به سايه رحمت تو پناه بَرَد، شكست نمىخورد. و هر كه به پناهگاه يارى تو پناهنده شود، هراسى ندارد. پس تو به قدرت خويش، مرا از سختى و نيروى او بازداشتى.
وَ كَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي ، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَيَّ ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا وَ ، عَافِيَةٍ أَلْبَسْتَهَا ، وَ أَعْيُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا ، وَ غَوَاشِيَ کُرُبَاتٍ کَشَفْتَهَا .
و چه بسيار ابرهاى مصيبتبارى كه از من برطرف نمودى و ابرهاى نعمتافزايى كه بر من باراندى و جوىهاى رحمتى كه روان نمودى
و (جامههاى) تندرستىاى كه (بر من) پوشاندى و چشمهاى مصيبتآفرينى كه كور گرداندى و پردههاى اندوه كه برداشتى.
وَ كَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ ،
وَ مَسْكَنَةٍ حَوَّلْتَ .
و چه بسيار گمان نيكو كه به حقيقت پيوستى، و كمبودهايى كه جبران نمودى ، و به زمين خوردنهايى كه بلند كردى، و نيازمندىهايى را كه تغيير دادى.
كُلُّ ذَلِكَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْكَ ، وَ فِي جَمِيعِهِ انْهِمَاكاً مِنِّي عَلَى مَعَاصِيكَ ، لَمْ تَمْنَعْكَ إِسَاءَتِي عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِكَ ، وَ لَا حَجَرَنِي ذَلِكَ عَنِ ارْتِكَابِ مَسَاخِطِكَ ، لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ .
همه آنها نعمت و احسان از جانب توست، و در همه آنها، من سرگرم نافرمانى تو بودم و بدكردارى من تو را از تمام نمودن احسانت بازنداشت.
و آن مرا از ارتكاب آنچه تو را به خشم مىآورَد، جلوگيرى ننمود. تو از آنچه انجام مىدهى، بازخواست نخواهى شد.
وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَيْتَ ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ ، وَ اسْتُمِيحَ فَضْلُكَ فَمَا أَكْدَيْتَ ، أَبَيْتَ يَا مَوْلَايَ إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً ، وَ أَبَيْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِكَ ، وَ تَعَدِّياً لِحُدُودِكَ ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِيدِكَ ، فَلَكَ الْحَمْدُ إِلَهِي مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا يُغْلَبُ ، وَ ذِي أَنَاةٍ لَا يَعْجَلُ .
و چون از تو درخواست شد، پس عطا كردى و درخواست نشد، پس به بخشش آغاز نمودى و فضل تو خواسته شد، پس كم نگذاشتى. و تو اى مولاى من، جز احسان و بخشش و لطف و انعام كارى نكردهاى و من هم جز وارد شدن در حرامهاى تو و تعدّى از حدود تو و غفلت از تهديدهاى تو كارى نداشتهام. پس خداى من، سپاس براى توست. توانايى كه شكست نمىخورد و مهلتدهندهاى كه شتاب نمىكند.
هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْيِيعِ .
اين جايگاه كسى است كه به فراوانى نعمتها اعتراف كرده و آنها را با كوتاهى مقابله نموده و به تباه ساختن (نعمتها)، به ضرر خود گواهى داده است.
اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالُْمحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا ، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ عَلَي کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
خداوندا، پس من به منزلت بلندپايه محمّدى و مقام گرامى علوى، به سوى تو نزديكى مىجويم و به وسيله آنان به درگاهت رومىآورم كه مرا از شرّ اين و آن پناه دهى. پس به درستى كه اين (كار) در برابر دارايىات بر تو دشوار نيست و در برابر قدرتت بر تو سخت نمىباشد و تو بر هر چيز توانايى.
فَهَبْ لِي يَا إِلَهِي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
پس اى خداى من، از رحمتت و توفيق هميشگىات مرا چيزى ببخش كه آن را نردبانى به سوى خوشنودىات قرار داده، از آن بالا روم و به وسيله آن از كيفرت ايمن گردم. اى مهربانترين مهربانان.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1252911237_6960707_vinflore.gif