PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزش تصویری اصطلاحات انگلیسی



Mohamad
09-23-2010, 11:06 PM
اصطلاح شماره 1
Horse of a different color
معني: يک موضوع ديگر، يک مطلب کاملاً متفاوت، وصله ناهمرنگ

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image005.png
Eric likes to play jokes on his friends, but he makes sure that nobody is hurt by any of his pranks. A prank that hurts someone is a horse of a different color! Being playful is one thing, but hurting someone by one's prank is quite a different matter.
اريک دوست دارد با دوستانش شوخي کند، اما مواظب است که کسي از شوخي‌هاي او ناراحت نشود. شوخي‌اي که کسي را ناراحت کند يک موضوع کاملاً متفاوت است. شوخ بودن يک چيز است و آزردن ديگري با شوخي چيز ديگري است.

Mohamad
09-23-2010, 11:06 PM
اصطلاح شماره 2
Take it on the lamb
معادل فارسي: در رفتن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image003.gif
Poor Rich has always had his problems with the police. When he found out that they were after him again, he had to take it on the lamb. In order to avoid being caught and thrown in jail, he was forced to flee in a great hurry.
بيچاره ريچارد هميشه بـا پليس مشکل داشته. وقتي فهميـد که اونا دنبالش هستند، مجبـور شد در بره. براي اينکه گير نفته و تو زندون نيفته مجبور شد به سرعت فرار کنه.

Mohamad
09-23-2010, 11:07 PM
اصطلاح شماره 3
Cat got your tongue
معادل فارسي: موش زبانت را خورده (خجالتی)

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image008.gif
What's the matter? Cat got your tongue?
موضوع چيه؟ موش زبونت رو خورده؟ (يعني چرا حرف نمي‌زني)

Mohamad
09-23-2010, 11:07 PM
اصطلاح شماره 4
Get in someone's hair
معني: کسي را اذيت کردن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image011.gif
- I know that the children get in your hair, but you should try not to let it upset you so much.
- Listen, Jim. I can't help it. The children bother me and make me very angry.
- من مي‌دونم که بچه‌ها اذيتت مي‌کنند، اما بايد سعي کني نذاري اين موضوع تو رو خيلي ناراحت کنه.
- ببين جيم. من نمي‌تونم کاريـش کنم. بچه‌هـا منو اذيـت مي‌کنند و منو خيلي عصباني مي‌کنند.

Mohamad
09-23-2010, 11:08 PM
اصطلاح شماره 5
Jump down someone's throat
معني: یقه کسی را گرفتن، با عصبانيت با کسي برخورد کردن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image015.png
You don't have to jump down my throat! I told you that I'd make it home around 11:50. I don't intend to be late!
مجبور نيـستي اينقـدر با عصبانيت با من برخـورد کني! بهت گفتـم که حـول و حـوش سـاعت 11:50 برمي‌گردم خونه. من قصد ندارم دير بيام!

Mohamad
09-23-2010, 11:08 PM
اصطلاح شماره 6
Shoot off one's mouth
معني: لاف زدن، غلو کردن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image013.gif
Jim doesn't play tennis very much, but he's always shooting off his mouth about how good he is. Yet he's fooling nobody. Jim is somewhat of a braggart and everyone knows that he gives opinions without knowing all the facts and talks as if he knew everything about the game.
جيم زياد تنيس بازي نمي‌کنه، اما هميشه در مورد اينکه چقدر خوب بازي مي‌کنه غلو مي‌کنه. البته اون کسي رو دست نمي‌ندازه. جيم تا اندازه‌اي يک «لاف زن» هستش و همه مي‌دونند که بدون اينکه همه چيز رو بدونه ابراز عقيده مي‌کنه و طوري حرف مي‌زنه که انگار همه چيز رو درباره بازي مي‌دونه.

Mohamad
09-23-2010, 11:09 PM
اصطلاح شماره 7
Pull someone's leg
معني: کسي را دست انداختن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image018.gif
- Hey, Al, I was invited to be a judge for the contest.
- Oh, really? You're pulling my leg!

- هي، اَل، من براي داوري تو اون مسابقه انتخاب شدم.
- واقعاً؟ تو داري من رو دست مي‌ندازي!

Mohamad
09-23-2010, 11:09 PM
اصطلاح شماره 8
Get off someone's back
معني: دست از سر کسي برداشتن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image023.gif
- Hey, John. I'm bored. Come on, let's go out and do something.
- Sorry, I'm right in the middle of studying for a physics exam. I won't be able to make it tonight.
- You've been studying for a long time. Why don't you take a break?
- Get off my back! I can't go anywhere!
- OK, I'll stop bothering you only if you promise to let me know the minute you're finished.

- هي، جان. من خسته شدم. بيا بريم بيرون يه کاري بکنيم.
- متأسفم، الآن دارم خودم رو براي يک امتحان فيزيک آماده مي‌کنم. امشب نمي‌تونم بيام.
- تو خيلي وقته که داري درس مي‌خوني. چرا يک کم استراحت نمي‌کني؟
- دست از سرم بردار! من هچ جا نمي‌تونم بيام!
- باشه، ديگه اذيتت نمي‌کنم فقط به اين شرط که قول بدي هر موقع کارت تموم شد بهم بگي.

Mohamad
09-23-2010, 11:10 PM
اصطلاح شماره 9
People who live in glass houses shouldn't throw stones
توضيح: وقتي کسي خودش هم مقصر است نبايد ديگران را سرزنش کند.

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image025.gif
Janet has often criticized her friend, Lois for driving too fast, yet she herself has had her license suspended for exceeding the speed limit. Lois once tried to tell her that people who live in glass houses shouldn't throw stones, but it didn't do much good. Janet simply didn't accept the fact that she should not pass judgment on other people when she is just as bad as they are.


جانت هميشه دوستش لوئيس را بخاطر اينکه با سرعت زياد رانندگي مي‌کند، سرزنش مي‌کند، درحاليکه خودش بخاطر سرعت غيرمجاز گواهي‌نامه‌اش توقيف شده است. لوئيس يک دفعه سعي کرد به او بگويد که وقتي خودت هم مقصر هستي نبايد ديگران را سرزنش کني، اما اين زياد فايده نداشت. جانت اين حقيقت را قبول نکرد که نبايد در مورد ديگران حکم صادر کند وقتي که به اندازه آنها مقصر است.

Mohamad
09-23-2010, 11:10 PM
اصطلاح شماره 10
Fishy
معني: عجيب، مشکوک

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image029.gif
When the security guard saw a light in the store, it seemed to him that there was something fishy going on. He called the central office and
explained to his superior that he thought something strange and suspicious was occurring.

وقتي نگهبان نوري را در مغازه مشاهده کرد، به نظرش رسيد که چيز مشکوکي در حال اتفاق بود. او با دفتر مرکزي تماس گرفت و به مافوقش گفت که به گمان او چيز عجيب و مشکوکي در حال وقوع بود.

Mohamad
09-23-2010, 11:10 PM
اصطلاح شماره 11
Go to the dogs
معني: مخروبه شدن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image027.gif
Have you seen their house lately? It's really gone to the dogs.
It's true that it has become run-down and in serious need of repair, but I'm sure that it can be fixed up to look like new.

اخيراً خانه آنها را ديده‌اي؟ آن واقعاً به مخروبه تبديل شده است. اين درست است که مخروبه شده است و به تعميرات اساسي نياز دارد، اما من مطمئنم که مي‌تواند (طوري) تعمير شود که نو به نظر برسد.

Mohamad
09-23-2010, 11:11 PM
اصطلاح شماره 12
All thumbs
معادل فارسی: دست و پا چلفتی، بی دست و پا

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image030.gif
- Hey, Bea. Can you help me out? I don't seem to be able to button up the back of my dress.
- Sure. Let's see if I can do it for you.
- I guess I'm all thumbs becauseI'm so nervous. I'm already late for my date.
- Well, I suppose that being so nervous would make you clumsy and awkward. But don't worry, I'm sure your date will wait.

- هي،بی. مي‌تونی کمکم کنی؟ فکر نمی‌کنم بتونم دکمه‌های عقب لباسم رو ببندم.
- البته. بزار ببينم مي‌تونم اين کار رو برات بکنم.
- فکر کنم دست و پا چلفتی شدم آخه خيلي عصبی هستم. الآن برای قرار ملاقات ديرم شده.
- خب، گمان کنم عصبی بودن تو رو اينقدر بي‌دست و پا می‌کنه. اما نگران نباش، مطمئنم که دوستت منتظر می مونه.

Mohamad
09-23-2010, 11:11 PM
اصطلاح شماره 13
Not to have a leg to stand on
توضيح: دليلي براي اثبات سخن خود نداشتن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image031.gif
He won't have a leg to stand on unless he can prove that ...
او دليلي براي اثبات گفته خود نخواهد داشت مگر اينکه بتواند ثابت کند که ...
Without evidence, we don't have a leg to stand on.
بدون مدرک ما هيچ دليلي براي اثبات گفته خود نداريم.

Mohamad
09-23-2010, 11:11 PM
اصطلاح شماره 14
Shake a Leg
معني: شتاب کردن، عجله کردن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/shake.jpg
- Mary, you always take such a long time to put on your makeup. Come on, shake a leg!
- I'll be finished in a minute. Be patient.
- You've got to hurry or else we won't arrive on time to see the last show.
- مري، تو هميشه کلي طول مي‌کشه که خودت رو آرايش کني. بجنب ديگه!
- تا يک دقيقه ديگه کارم تموم مي‌شه. صبر داشته باش.
- بايد عجله کني، وگر نه براي ديدن آخرين نمايش به موقع نمي‌رسيم.

Mohamad
09-23-2010, 11:12 PM
اصطلاح شماره 15
Stick Out One's Neck
معني: ريسک کردن، خطر کردن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/image032.png
Why should I stick my neck out for them?
چرا بايد خودم را به خاطر آنها به خطر بياندازم؟

Mohamad
09-23-2010, 11:12 PM
اصطلاح شماره 16
Holy cow!
توضيح: از اين اصطلاح بيشتر براي بيان احساساتي مانند غافلگيري يا عصبانيت استفاده مي‌شود. اين اصطلاح ميان نوجوانان بسيار شايع است.

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/holycow.gif
"Holy Cow!" she said as she saw his car after the horrible accident.
او وقتي ماشينش را پس از آن تصادف وحشتناک ديد گفت: «خداي من!»
Holy cow! How did she do that?
خداي من! او چطور اين کار را کرد؟

Mohamad
09-23-2010, 11:12 PM
اصطلاح شماره 17
Give Somebody a Cold Shoulder
معني: به سردي با کسي رفتار کردن، به کسي کم محلي کردن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/Cold_shoulder.jpg
What have I done to him? He gave me the cold shoulder the whole evening at the party.

مگر من با او چکار کرده‌ام؟ او در مهماني تمام بعد از ظهر را به من کم محلي کرد.

Mohamad
09-23-2010, 11:14 PM
اصطلاح شماره 18
Get the Axe
معني: اخراج شدن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/give-ax.png
Senior staff are more likely to get the axe because the company can't afford their high salaries.
احتمال اينکه کارکنان ارشد اخراج شوند بيشتر است، زيرا شرکت نمي‌تواند از عهده حقوق بالاي آنها بر بيايد.

Mohamad
09-23-2010, 11:14 PM
اصطلاح شماره 19
Have a Bone to Pick with Someone
معني: از کسي گله کردن، به کسی گیر دادن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/bone_pick.jpg
I have a bone to pick with you. Did you eat that chocolate mousse I was saving for my tea?

من مي‌خواهم از تو گله کنم. تو آن شکلاتي را که براي چاي‌ام نگه داشته بودم خوردي؟

Mohamad
09-23-2010, 11:14 PM
اصطلاح شماره 20
When pigs can fly
معني: به همین خیال باش، وقت گل نی

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/pig.gif
- I'm going to buy a big car by the end of the year.
- Yes, when pigs can fly!
- می‌خواهم تا آخر سال یک ماشین بزرگ بخرم.
- به همین خیال باش!

Mohamad
09-23-2010, 11:15 PM
اصطلاح شماره 21
Once in a blue moon
معني: گهگاه، به ندرت

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/once_in_a_blue_moon.jpg

- Once in a blue moon my wife and I eat at a very expensive restaurant.
- گهگاه من و همسرم در یک رستوران بسیار گرانقیمت غذا می‌خوریم.
- Snow falls on the city of San Diego once in a blue moon.
- به ندرت در شهر سان دیگو برف می‌بارد.

Mohamad
09-23-2010, 11:15 PM
اصطلاح شماره 22
Be in the same boat
توضیح فارسی: در شرایط مشابهی بودن (از لحاظ سختی)

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/to_be_in_the_same_boat.jpg
She and her classmates all have to prepare for an exam this week. They're all in the same boat.
او و همه همکلاسیهایش مجبور هستند خودشان را برای یک امتحان در این هفته آماده کنند. همه آنها همین وضع را دارند.

Mohamad
09-23-2010, 11:16 PM
اصطلاح شماره 23
Don't count your chickens (until they've hatched)
معادل فارسی: جوجه را آخر پاییز می شمارند.


http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/DontCountYourChic.gif

- Next Friday I will finally be able to pay you back that money I owe you.
- I won't count my chickens until they have hatched.
- جمعه آینده بالاخره می توانم آن پولی که به تو بدهکار هستم را پس بدهم.- جوجه را آخر پاییز می شمارند (بعداً معلوم می شود).

Mohamad
09-23-2010, 11:16 PM
اصطلاح شماره 24
Drive somebody up the wall
معنی: کسی را عصبانی کردن


http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/to_drive_smb_up_the_wall.jpg

- That noise is driving me up the wall.
- آن صدا دارد من را عصبانی می کند.
- The news will drive him up the wall.
- آن خبر او را عصبانی خواهد کرد.

Mohamad
09-23-2010, 11:17 PM
اصطلاح شماره 25
Keep something under your hat
معنی: چیزی را از دیگران مخفی نگه داشتن، تو دل خود نگه داشتن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/to_keep_under_the_hat.jpg

- You should keep the news under your hat.
- تو باید این خبر را از بقیه مخفی نگه داری.

Mohamad
09-23-2010, 11:17 PM
اصطلاح شماره 26
Rain cats and dogs
معنی: سخت و شدید باریدن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/to_rain_cats_and_dogs.jpg

- It's raining cats and dogs today! I wish I'd brought my umbrella to school!
- امروز دارد باران خیلی شدیدی می بارد. ای کاش چترم را به مدرسه می آوردم.

Mohamad
09-23-2010, 11:17 PM
اصطلاح شماره 27
Under the weather
معنی: ناخوش، بدحال

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/under_the_weather.jpg

- I stayed home from work because I was feeling under the weather.
- من سر کار نرفتم و خانه ماندم، زیرا احساس کسالت می کردم.
- When you catch cold, you feel under the weather.
- وقتی آدم سرما می خورد، احساس کسالت می کند.

Mohamad
09-23-2010, 11:18 PM
اصطلاح شماره 28
Cross your finger
توضیح: برای موفقیت کسی یا اتفاق چیزی امیدوار بودن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/CrossYourFingers.jpg

- we'll be crossing our fingers for you to pass your exam.
- امیدوارم در امتحانت قبول شوی.
- When you catch cold, you feel under the weather.
- وقتی آدم سرما می خورد، احساس کسالت می کند.

Mohamad
09-23-2010, 11:18 PM
اصطلاح شماره 29
Keep an eye open on something
معنی: مراقب چیزی بودن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/KeepAnEyeOnSth.gif
- We've asked the neighbors to keep an eye open on the house for us while we are away.
- ما از همسایه ها خواسته ایم که وقتی بیرون هستیم مراقب خانه باشند.

Mohamad
09-23-2010, 11:19 PM
اصطلاح شماره 30
Let the cat out of the bag
معنی: دهن لقی کردن، بند به آب دادن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/LetTheCatOutOfTheBag.gif
- I wanted it to be a surprise, but my sister let the cat out of the bag.
- من می خواستم که آن یک سورپرایز باشد، اما خواهرم بند را به آب داد.

Mohamad
09-23-2010, 11:19 PM
اصطلاح شماره 31
Lose one's head
معنی: دستپاچه شدن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/LoseHead.gif
- When Mel saw a dog in the street right in front of his car, he lost his head and drove into a tree.
- وقـتی مل سگی را در خیابان درست در مقابـل ماشینش دید، دستپاچه شد و بـه یک درخت زد.

Mohamad
09-23-2010, 11:20 PM
اصطلاح شماره 32
Jump out of the frying pan and into the fire
معادل فارسی: از چاله درآمدن و در چاه افتادن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/FryingPan.gif
- I know that you thought this part of the program was difficult, but wait until you sea the next part. You're jumping out of the frying pan and into the fire.
- من می دانم که شما فکر می کنید این بخش از برنامه مشکل بود، اما صبر کنید تا بخش بعدی را ببینید. شما دارید از چاله در می آیید و در چاه می افتید.

Mohamad
09-23-2010, 11:20 PM
اصطلاح شماره 33
A piece of cake
معادل فارسی: مثل آب خوردن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/PieceOfCake.jpg
- I really prepared for that exam. It should be a piece of cake.
- من واقعاً خودم را برای امتحان آماده کرده ام. باید مثل آب خوردن باشد.

Mohamad
09-23-2010, 11:20 PM
اصطلاح شماره 34
A Slap in the face
معادل فارسی: تو دهنی

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/slap.JPG
- It was a slap in the face to be the only one not invited to the party.
- اینکه تنها کسی بود که به میهمانی دعوت نشده بود (برای او) مثل یک تو دهنی بود.

Mohamad
09-23-2010, 11:21 PM
اصطلاح شماره 35
Feel like (doing something)
معنی فارسی: خواستن

http://www.zabanamoozan.com/idiom/pic/feel.JPG
- I don't want to stay home again tonight, I feel like doing something.
- من نمی‌خوام امشب دوباره خونه بمونم، من می‌خوام یه کاری بکنم.