توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ترجمه فارسی استفتائات مقام معظم رهبری
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:18 PM
http://night-skin.com/blogcode/tasvir-zibasazi/upimg/uploads/1325035319.gif (http://night-skin.com/)
احكام تقليد
راههاى سه گانه: احتياط، اجتهاد، تقليد
http://night-skin.com/blogcode/tasvir-zibasazi/upimg/uploads/1325035319.gif (http://night-skin.com/)
س 1: آيا وجوب تقليد، امرى تقليدى است يا اجتهادى؟
ج: اين مسئله عقلى و اجتهادى است. (يعنى عقل حكم مىكند كه شخص ناآگاه به احكام دين به مجتهد جامع الشرايط مراجعه كند)
س 2: به نظر شريف حضرتعالى عمل به احتياط بهتر است يا تقليد؟
ج: چون عمل به احتياط مستلزم شناسائى موارد و چگونگى احتياط و صرف وقت بيشتر است، بهتر آن است كه مكلّف در احكام دين از مجتهد جامعالشرائط تقليد كند.
س 3: قلمرو احتياط در احكام دين در بين فتاواى فقها چه اندازه است؟ آيا رعايت آراى فقيهان گذشته نيز لازم است؟
ج: مراد از احتياط در موارد آن، رعايت همه احتمالات فقهى است به طورى كه مكلّف مطمئن شود به وظيفه خود عمل كرده است.
س 4: دخترم بزودى به سن تكليف مىرسد و بايد براى خود مرجع تقليدى انتخاب كند اما درك مسئله تقليد براى او دشوار است، وظيفه ما نسبت به او چيست؟
ج: اگر وى به تنهائى نمىتواند وظيفه شرعى خود دراين باره را تشخيص دهد، وظيفه شما ارشاد و راهنمائى اوست.
س 5: معروف نزد فقها اين است كه تشخيص موضوعات احكام به عهده خود مكلّف است و وظيفه مجتهد تشخيص حكم است، ولى در عين حال مجتهدين در بسيارى موارد، در تشخيص موضوعات احكام نيز اظهار نظر مىكنند، آيا متابعت از نظر مجتهد در موضوع نيز واجب است؟
ج: تشخيص موضوع موكول به نظر خود مكلّف است و متابعت از مجتهد در تشخيص موضوع واجب نيست، مگر آنكه به آن تشخيص اطمينان پيدا كند و يا موضوع از موضوعاتى باشد كه تشخيص آن نياز به استنباط دارد.
س 6: آيا كسى كه در آموختن احكام دينى مورد نياز خود كوتاهى مىكند، گناهكار است؟
ج: اگر نياموختن احكام به ترك واجب يا ارتكاب حرام بيانجامد، گناهكار است.
س 7: گاهى از افراد كم اطلاع از مسائل دينى درباره مرجع تقليد شان پرسش مىشود، مىگويند نمىدانيم، يا اظهار مىدارند از فلان مجتهد تقليد مىكنيم ولى عملا التزامى به خواندن رساله آن مجتهد و عمل به فتاواى او ندارند، اعمال اين گونه افراد چه حكمى دارد؟
ج: اگر اعمال آنان موافق احتياط يا مطابق با واقع يا با نظر مجتهدى باشد كه وظيفه دارند از او تقليد كنند، محكوم به صحت است.
س 8: با توجه به اينكه در مسائلى كه مجتهد اعلم قائل به وجوب احتياط است مىتوانيم به مجتهد اعلم بعد از وى مراجعه كنيم، اگر اعلم بعد از او نيز قائل به وجوب احتياط در مسئله باشد، آيا رجوع به اعلم بعد از او جايز است؟ و اگر فتواى سومى هم همانگونه بود، آيا مىتوان به اعلم بعد از آنان مراجعه كرد؟ و همينطور...، لطفا اين مسئله را توضيح دهيد.
ج: در مسائلى كه مجتهد اعلم فتوا ندارد، رجوع به مجتهدى كه در آن مسئله احتياط نكرده است و فتواى صريح دارد با رعايت ترتيب الاعلم فالاعلم، اشكال ندارد.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:19 PM
شروط تقليد
http://night-skin.com/blogcode/tasvir-zibasazi/upimg/uploads/1373785212.gif (http://night-skin.com/)س 9: آيا تقليد از مجتهدى كه متصدى مقام مرجعيت نبوده و رساله عمليه هم ندارد جايز است؟
ج: در صحت تقليد از مجتهد جامع الشرايط تصدى مرجعيت يا داشتن رساله عمليه شرط نيست، لذا اگر براى مكلفى كه قصد تقليد از او را دارد ثابت شود كه وى مجتهد جامع الشرايط است، تقليد اشكال ندارد.
س 10: آيا تقليد از كسى كه در يكى از ابواب فقه مثل نماز و روزه به درجه اجتهاد رسيده جايز است؟
ج: فتواى مجتهد متجزّى كه تنها در برخى ابواب فقهى داراى فتوا و نظر اجتهادى است براى خودش حجت است، ولى جواز تقليد ديگران از او محل اشكال است. اگر چه جواز آن بعيد نيست.
س 11: آيا تقليد از علماى كشورهاى ديگر كه دسترسى به آنان امكان ندارد جايز است؟
ج: در تقليد از مجتهد جامعالشرائط شرط نيست كه مجتهد اهل كشور مكلّف و يإ؛ظظ ساكن در محل سكونت او باشد.
س 12: آيا عدالت معتبر در مجتهد و مرجع تقليد با عدالت معتبر در امام جماعت از حيث شدت و ضعف تفاوت دارد؟
ج: با توجه به حسّاسيّت و اهميت منصب مرجعيت در فتوا، بنا بر احتياط واجب شرط است كه مجتهد مرجع تقليد علاوه بر عدالت، قدرت تسلّط بر نفس سركش را داشته و حرص به دنيا نداشته باشد.
س 13: اين كه گفته مىشود بايد از مجتهدى تقليد نمود كه عادل باشد، مقصود از عادل چه كسى است؟
ج: عادل كسى است كه پرهيزگارى او به حدى رسيده باشد كه از روى عمد مرتكب گناه نشود.
س 14: آيا اطلاع از اوضاع زمان و مكان از شرايط اجتهاد است؟
ج: ممكن است اين شرط در بعضى از مسائل دخيل باشد.
س 15: بنا بر نظر حضرت امام راحل «قدس سره» مرجع تقليد بايد علاوه بر علم به احكام عبادات و معاملات، نسبت به همه امور سياسى، اقتصادى، نظامى، اجتماعى و رهبرى، عالم و آگاه باشد. ما در گذشته مقلد حضرت امام بوديم، بعد از رحلت ايشان با راهنمائى تعدادى از علما و تشخيص خودمان لازم دانستيم به جنابعالى رجوع نموده و از شما تقليد كنيم تا بين مرجعيت و رهبرى جمع كرده باشيم، نظر شما در اين مورد چيست؟
ج: شرايط صلاحيت مرجعيت تقليد، در تحرير الوسيله و رسالههاى ديگر به تفصيل ذكر شده است، و تشخيص فرد شايسته تقليد موكول به نظر خود مكلّف مىباشد.
س 16: آيا در تقليد، اعلمّيت مرجع شرط است يا خير؟ معيار و ملاكاعلميّتچيست؟
ج: در مسائلى كه فتواى اعلم با فتواى غير اعلم اختلاف دارد، احتياط آنست كه از اعلم تقليد كند و ملاك اعلميت اين است كه آن مرجع نسبت به ساير مراجع قدرت بيشترى بر شناخت حكم الهى داشته باشد و بهتر بتواند احكام شرعيه را از أدلّه استنباط كند و همچنين نسبت به اوضاع زمان خود به مقدارى كه در تشخيص موضوعات احكام و ابراز نظر فقهى مؤثر است آگاهتر باشد.
س 17: آيا تقليد كسى كه از جهت احتمال عدم وجود شرايط معتبر تقليد در مجتهد اعلم، از مجتهد غير اعلم تقليد كرده است، محكوم به بطلان است؟
ج: بنابر احتياط، تقليد از غير اعلم در مسائل مورد اختلاف، به مجرد احتمال عدم وجود شرايط معتبر در اعلم جايز نيست.
س 18: اگر ثابت شود كه تعدادى از علما در بعضى از مسائل اعلم هستند به طورى كه هر كدام از آنان در مسئله معينى اعلم مىباشند آيا تقليد از هر يك از آنان جايز است؟
ج: تبعيض در تقليد اشكال ندارد و اگر اعلميّت هر يك از آنان در مسائلى كه مكلف بنا دارد در آن مسائل از او تقليد كند محرز شود، بنا بر احتياط تبعيض در تقليد در صورت اختلاف فتوا در مسائل مورد نياز مقلد، واجب است.
س 19: آيا با وجود اعلم، تقليد از غير اعلم جايز است؟
ج: در مسائلى كه فتواى غير اعلم مخالفِ فتواى اعلم نباشد، رجوع به غير اعلم اشكال ندارد.
س 20: نظر جنابعالى در اشتراط اعلميّت مرجع تقليد چيست و دليل آن كدام است؟
ج: در صورت تعدد فقهاى جامع الشرايط و اختلاف آنان در فتوى، بنا بر احتياط واجب مكلّف بايد از اعلم تقليد نمايد، مگر آنكه احراز شود كه فتواى وى مخالف احتياط است و فتواى غير اعلم موافق با احتياط. و دليل وجوب تقليد از اعلم بناى عقلاء و حكم عقل است زيرا كه اعتبار فتواى اعلم براى مقلد يقينى و اعتبار قول غير اعلم احتمالى است.
س 21: از چه كسى بايد تقليد كنيم؟
ج: از مجتهدى كه جامع شرايط فتوا و مرجعيت است، و بنابر احتياط بايد اعلم هم باشد.
س 22: آيا تقليد ابتدائى از ميّت جايز است؟
در تقليد ابتدائى، احتياط در تقليد از مجتهد زنده و اعلم، نبايد ترك شود.
س 23: آيا تقليد ابتدائى از مجتهد ميّت، متوقف بر تقليد از مجتهد زنده است؟
ج: تقليد ابتدائى از مجتهد ميّت يا بقاء بر تقليد او بايد به تقليد از مجتهد زنده و اعلم باشد.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:19 PM
راههاى اثبات اجتهاد، اعلميت و بدست آوردن فتوى
س 24: بعد از احراز صلاحيت مجتهدى براى مرجعيت تقليد بوسيله شهادت دو فرد عادل، آيا لازم است در اين باره از اشخاص ديگر نيز تحقيق كنم؟
ج: شهادت دو فرد عادل و اهل خبره بر صلاحيت و جامع الشرائط بودن مجتهد براى جواز تقليد از او كافى است و تحقيق از افراد ديگر لازم نيست.
س 25: راههاى انتخاب مرجع و بدست آوردن فتوى كدام است؟
ج: احراز اجتهاد و اعلميت مرجع تقليد بوسيله امتحان يا تحصيل يقين ولو از شهرتمفيد علم يا اطمينان، يا با شهادت دو نفر عادل از اهل خبره صورتمىگيرد.
راههاى بدست آوردن فتواى مجتهد عبارتند از:
1 - شنيدن از خود مجتهد
2 - شنيدن از دو يا يك فرد عادل
3 - شنيدن از يك نفر مورد اطمينان
4 - ديدن در رساله مجتهد در صورتى كه رساله مصون از اشتباه باشد.
س 26: آيا وكالت در انتخاب مرجع صحيح است؟ مثل وكالت پدر براى پسر و معلم براى شاگرد.
ج: اگر مراد از وكالت، سپردن وظيفه تحقيق و جستجو براى يافتن مجتهد جامع الشرائط به پدر، معلم، مربى و يا غير آنان باشد، اشكال ندارد و نظرشان در اين مورد اگر مفيد علم يا اطمينان و يا واجد شرايط بيّنه و شهادت باشد، از نظر شرعى معتبر و حجت است.
س 27: از تعدادى از علماء كه خود مجتهد بودند، راجع به فرد اعلم سؤال شد. فرمودند كه رجوع به فلان مجتهد دامت افاضاته باعث برائت ذمه مىگردد. آيا با آنكه شخصا اطلاع از اعلميت آن مجتهد ندارم و يا در اين باره شك دارم و يا اطمينان دارم كه اعلم نيست زيرا افراد ديگرى كه با دليل و بينه مشابه اعلميت آنان ثابت شده است وجود دارند، مىتوانم به گفته آنان اعتماد كرده و از آن مجتهد تقليد كنم؟
ج: اگر بيّنه شرعى بر اعليمت مجتهد جامع الشرائط اقامه شود، تا زمانى كه بيّنه شرعيه ديگرى كه معارض آن باشد پيدا نشود، آن بيّنه حجت شرعى است و به آن اعتماد مىشود اگر چه موجب حصول علم يا اطمينان نباشد، در اين صورت جستجو از بيّنه معارض و احراز عدم وجود آن لازم نيست.
س 28: آيا جايز است كسى كه اجازه از مجتهد ندارد و در بعضى از موارد مرتكب اشتباه در نقل فتوى و احكام شرعى شده است، متصدى نقل فتواى مجتهد و بيان احكام شرعى شود؟ وظيفه ما در صورتى كه اين شخص احكام را از روى رساله عمليه نقل مىكند، چيست؟
ج: در تصدى نقل فتواى مجتهد و بيان احكام شرعى، اجازه داشتن شرط نيست، ولى كسى كه دچار خطا و اشتباه مىشود جايز نيست متصدى اين كار شود و اگر در موردى اشتباه كرد چنانچه متوجه اشتباه خود شد، بر او واجب است شنونده را از آن اشتباه آگاه نمايد. به هر حال بر مستمع جايز نيست تا اطمينان به صحت گفتار گوينده پيدا نكرده به نقل او عمل كند.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:20 PM
عدول از مجتهدى به مجتهد ديگر
س 29: تا به حال در بقاء بر تقليد از ميّت، به اجازه مجتهد غير اعلم عمل مىكرديم. اگر اجازه مجتهد اعلم شرط بقاء بر تقليد از ميّت است آيا عدول به اعلم و طلب اجازه او براى بقاء بر ميّت بر ما واجب است؟
ج: اگر فتواى غير اعلم موافق با فتواى اعلم در اين مسئله باشد، عمل به فتواى غير اعلم اشكال ندارد و نيازى به عدول به اعلم نيست.
س 30: آيا عدول از مجتهد أعلم در مسائل مستحدثه از جهت عدم توانائى وى بر استنباط صحيح در اينگونه مسائل جايز است؟
ج: اگر مكلّف قصد عمل به احتياط و يا قدرت آن را ندارد و مجتهد اعلم ديگرى در آن مسئله فتوى دارد، بر مكلّف عدول و تقليد از او واجب است.
س 31: آيا در عدول از يكى از فتاواى امام خمينى «قدس سره» واجب است به فتواى مجتهدى كه از او براى بقاء بر تقليد ميّت اجازه گرفتهام رجوع كنم يا آنكه به فتواى ساير مجتهدين هم مىشود عمل كرد؟
ج: احتياط در رجوع به فتاوى همان مجتهد است، مگر آنكه مجتهد ديگر زنده اعلم از آن مجتهد و فتواى او در مسأله مورد عدول مخالف فتواى مجتهد اول باشد، كه احتياط واجب در اين صورت رجوع به مجتهد اعلم است.
س 32: آيا عدول از اعلم به غير اعلم جايز است؟
ج: احتياط واجب در عدم عدول از مجتهد زنده به مجتهد ديگر است، مخصوصا در صورتى كه مرجع تقليد اول اعلم باشد.
س 33: كسى كه مقلد امام خمينى «قدس سره» بوده و بر تقليد ايشان باقى است، آيا در بعضى از موارد مىتواندبه فتواى ساير مراجع عمل كند؟ مثلا در اين كه آيا تهران از بلاد كبيره محسوب مىشود يا خير؟
ج: عدول از تقليد امام راحل «قدس سره» ولو در بعض مسائل به مجتهد زنده جامع الشرايط جايز است، ولى اگر اعتقاد دارد كه ايشان از مراجع زنده اعلم هستند احتياط آنست كه بر تقليد امام «قدس سره» باقى بماند.
س 34: جوانى هستم ملتزم به احكام شرعى، در گذشته قبل از رسيدن به سن تكليف مقلد حضرت امام (ره) بودم، ولى اين تقليد مبتنى بر بيّنه شرعى نبود بلكه بر اين اساس بود كه تقليد از امام سبب برائت ذمّه مىگردد، بعد از مدّتى به مرجع ديگرى عدول كردم در حالى كه اين عدول هم صحيح نبود. بعد از درگذشت آن مرجع به جنابعالى عدول كردم. لطفا حكم تقليدم از آن مرجع و حكم اعمالم در آن مدت و تكليف فعلىام را بيان فرمائيد.
ج: آن دسته از اعمال شما كه بر اساس فتواى امام «قدس سره» چه در حال حيات با بركت وى و چه بعد از رحلت ايشان بنا بر بقاء بر تقليد از امام «قدس سره» انجام گرفته محكوم به صحت است. ولى آن اعمالى كه به تقليد غير منطبق با موازين شرعى از مرجع ديگرى انجام يافته اگر منطبق با فتواى كسى كه هم اكنون بايد از او تقليد كنيد، باشد، محكوم به صحت و موجب برائت ذمه است، والّا قضاى آنها بر شما واجب مىباشد، در حال حاضر شما بين بقاء بر تقليد از امام راحل طاب ثراه و بين عدول به كسى كه بر اساس موازين شرعى او را شايسته تقليد مىدانيد مخيّر هستيد.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:21 PM
بقاء بر تقليد ميّت
س 35: شخصى كه مقلّد امام رحمةالله عليه بوده، پس از ارتحال ايشان از مرجع معينى تقليد نموده است. در حال حاضر مىخواهد دوباره از امام تقليد نمايد. آيا اين تقليد جايز است؟
ج: رجوع از مجتهد زنده جامع الشرايط به مجتهد ميّت بنا بر احتياط جايز نيست. ولى اگر مجتهد زنده در زمان عدول به او واجد شرايط نبوده است، عدول به او از همان ابتدا باطل بوده، و اين فرد در حال حاضر اختيار دارد كه همچنان بر تقليد امام(ره) باقى بماند و يا به مجتهد زندهاى كه تقليدش جايز است، عدول كند.
س 36: من در زمان حيات امام خمينى (ره) به سن تكليف رسيده و در بعضى از احكام از ايشان تقليد كردم، در حالى كه مسئله تقليد بخوبى برايم معلوم نبود، اكنون چه تكليفى دارم؟
ج: اگر در اعمال عبادى و غير عبادى در زمان حيات امام (ره) به فتاواى ايشان عمل نمودهايد، و عملا مقلد ايشان هر چند در بعضى از احكام بودهايد، در حال حاضر بقاء بر تقليد حضرت امام (ره) در همه مسائل براى شما جايز است.
س 37: حكم بقاء بر تقليد ميّت اگر اعلم باشد چيست؟
ج: بقاء بر تقليد ميّت در هر حالى جايز است نه واجب. ولى سزاوار است احتياط در بقاء بر تقليد ميّت اعلم ترك نشود.
س 38: آيا در بقاء بر تقليد ميّت، اجازه از مجتهد اعلم معتبر است و يا اجازه هر مجتهدى كافى است؟
ج: در جواز بقاء بر تقليد ميّت، در صورتى كه مورد اتفاق فقها باشد، اجازه از اعلم واجب نيست.
س 39: شخصى كه از امام راحل «قدس سره» تقليد مىكرده و بعد از رحلت ايشان در بعضى از مسائل از مجتهد ديگرى تقليد كرده است اكنون آن مجتهد نيز وفات نموده است اين شخص چه تكليفى دارد؟
ج: مىتواند مانند گذشته بر تقليد از امام «قدس سره» در مسائلى كه از ايشان عدول نكرده باقى بماند. همچنان كه مخيّر است در مسائلى كه عدول نموده بر فتواى مجتهد دوم باقى بماند و يا به مجتهد زنده عدول كند.
س 40: بعد از وفات امام راحل «قدس سره» گمان مىكردم كه بنا بر فتواى ايشان بقاء بر تقليد ميّت جايز نيست، لذا مجتهد زنده ديگرى را براى تقليد انتخاب كردم. آيا مىتوانم بار ديگر به تقليد از امام راحل رجوع كنم؟
ج: رجوع به تقليد از امام «قدس سره» بعد از عدول از ايشان به مجتهد زنده در مسائلى كه عدول نمودهايد جايز نيست، مگر اين كه فتواى مجتهد زنده، وجوب بقاء بر تقليد ميّت اعلم باشد و شما معتقد باشيد كه امام (ره) نسبت به مجتهد زنده اعلم است، كه در اين صورت بقاء بر تقليد امام (ره) واجب است.
س 41: آيا جايز است در يك مسئله با وجود اختلاف در فتوى گاهى به فتواى مجتهد ميّت رجوع كنم و گاهى به فتواى مجتهد زنده اعلم؟
ج: بقاء بر تقليد ميّت تا زمانى كه به مجتهد زنده عدول نشده، جايز است و پس از عدول رجوع مجدد به ميّت جايز نيست.
س 42: آيا بر مقلّدين امام راحل «قدس سره» و كسانى كه قصد بقاء بر تقليد از ايشان را دارند، اجازه گرفتن از يكى از مراجع زنده واجب است؟ يا اين كه اتفاق اكثر مراجع و علماى اسلام بر جواز بقاء بر ميّت كافى است؟
ج: به استناد اتفاق علماى عصر حاضر بر جواز تقليد ميّت، بقاء بر تقليد امام(ره) جايز است و در اين مورد نيازى به رجوع به مجتهد معينى نيست.
س 43: نظر شريف جنابعالى راجع به بقاء بر تقليد از ميّت در مسئلهاى كه مكلّف در حال حيات مرجع به آن عمل كرده و يا نكرده، چيست؟
ج: بقاء بر تقليد ميّت در همهى مسائل حتى در مسائلى كه تاكنون مكلّف به آنها عمل نكرده است، جايز و مجزىاست.
س 44: بنا بر جواز بقاء بر تقليد ميّت، آيا اين حكم شامل اشخاصى كه در زمان حيات مجتهد مكلّف نبوده ولى به فتاواى آن مرجع عمل كردهاند، هم مىشود؟
ج: اگر تقليد شخص غيربالغ از مجتهد جامع الشرائط به نحو صحيح محقق شده باشد، تقليد وى در زمان حيات مجتهد براى باقى ماندن بعد از بلوغ بر تقليد همان مجتهد بعد از فوتش كافى است.
س 45: ما از مقلدين امام خمينى «قدس سره» هستيم كه بعد از رحلت جانسوز ايشان بر تقليد وى باقى ماندهايم. ولى چون در شرائط دشوار فعلى كه ملت مسلمان با استكبار جهانى درگير است، با مسائل شرعى تازهاى روبرو مىشويم و احساس مىكنيم بايد به حضرتعالى رجوع نمائيم و از شما تقليد كنيم، آيا اين كار براى ما جايز است؟
ج: بقاء بر تقليد از امام «قدس سره» بر شما جايز است و فعلا نيازى به عدول از تقليد ايشان نداريد، در صورت نياز به استعلام حكم شرعى در مسائل مستحدثه، مىتوانيد با دفتر ما مكاتبه نمائيد. خداوند شما را در انجام امور خير موفق بدارد.
س 46: وظيفه مقلد در قبال مرجع تقليد خود در صورتى كه اعلميت مرجع ديگرى را احراز نمايد چيست؟
ج: بنا بر احتياط واجب است در مسائلى كه فتواى مرجع فعلى با فتواى مرجع اعلم اختلاف دارد، به مرجع اعلم عدول نمايد.
س 47: 1 - در چه صورتى جايز است، مقلد از مرجع تقليدش عدول كند؟
2 - آيا عدول از اعلم به غير اعلم در مواردى كه فتاواى مرجع اعلم منطبق با زمان نباشد و يا عمل به آن بسيار دشوار باشد، جايز است؟
ج: 1 - عدول از مرجع تقليد زنده به مجتهد ديگر جايز نيست على الاحوط، مگر در صورتى كه مرجع دوم اعلم از مرجع اول و فتواى او در مسأله مخالف فتواى مجتهد اول باشد.
2 - تنها گمان به ناهماهنگى فتاواى مرجع تقليد با زمان و شرايط حاكم بر آن و يا دشوارى عمل به فتاواى او، سبب جواز عدول از مجتهد اعلم به مجتهد ديگر نمىشود.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:23 PM
مسائل متفرقه تقليد
س 48: مراد از جاهل مقصّر چه كسى است؟
ج: جاهل مقصر به كسى گفته مىشود كه متوجه جهل خود بوده و راههاى رفع جهالت خود را هم مىداند ولى در آموختن احكام كوتاهى مىكند.
س 49: جاهل قاصر كيست؟
ج: جاهل قاصر كسى است كه اصلا متوجه جهل خود نيست و يا راهى براى برطرف كردن جهل خود ندارد.
س 50: احتياط واجب چه معنائى دارد؟
ج: يعنى وجوب انجام يا ترك فعلى از باب احتياط.
س 51: آيا عبارت «فيه اشكال» كه در بعضى از فتاوى ذكر مىشود، دلالت بر حرمت دارد؟
ج: بر حسب اختلاف موارد، معناى آن فرق مىكند اگر اشكال در جواز باشد دلالت بر حرمت در مقام عمل دارد.
س 52: عبارتهاى «فيه اشكال»، «مشكل»، «لايخلو من اشكال»، «لا اشكال فيه» فتواست يا احتياط؟
ج: همه اين عبارتها دلالت بر احتياط دارند مگر عبارت «لااشكال فيه» كه فتوى است.
س 53: فرق بين جايز نبودن و حرام چيست؟
ج: در مقام عمل بين آنها فرقى نيست.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:23 PM
مرجعيت و رهبرى
س 54: در صورت تعارض فتواى ولى امر مسلمين با فتواى مرجعى در مسائل سياسى، اجتماعى و فرهنگى وظيفه شرعى مسلمانان چيست؟ آيا معيارى براى تفكيك احكام صادره از طرف مراجع تقليد و ولى فقيه وجود دارد؟ مثلا اگر نظر مرجع تقليد با نظر ولى فقيه در مسئله موسيقى اختلاف داشته باشد، متابعت از كداميك از آنان واجب و مجزى است؟ به طور كلى احكام حكومتى كه در آن نظر ولى فقيه بر فتواى مراجع تقليد برترى دارد كدام است؟
ج: در مسائل مربوط به اداره كشور اسلامى و امورى كه به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولى امر مسلمين بايد اطاعت شود. ولى در مسائل فردى محض، هر مكلفى بايد از فتواى مرجع تقليدش پيروى نمايد.
س 55: همانگونه كه مطّلع هستيد در اصول فقه از مسئلهاى تحت عنوان «اجتهاد متجزّى» بحث مىشود آيا اقدام امام خمينى «قدس سره» در تفكيك مرجعيت و رهبرى، گامى در تحقق تجزّى در اجتهاد محسوب نمىشود؟
ج: تفكيك بين رهبرى ولى فقيه و مرجعيت تقليد، ربطى به مسئله تجزّى در اجتهاد ندارد.
س 56: اگر مقلد يكى از مراجع باشم و در اين حال ولى امر مسلمين اعلان جنگ يا جهاد بر ضد كفار ظالم نمايد و مرجع تقليد من اجازه شركت در جنگ را ندهد، آيا ملزم به رعايت نظر وى هستم؟
ج: در مسائل عمومى جامعه اسلامى كه يكى از آنها دفاع از اسلام و مسلمين بر ضد كفار و مستكبران متجاوز است، اطاعت از حكم ولى امر مسلمين واجب است.
س 57: حكم يا فتواى ولى امر مسلمانان تا چه حد قابل اجرا است؟ و در صورت تعارض با راى مرجع تقليد اعلم، كداميك مقدم است؟
ج: اطاعت از حكم ولى فقيه بر همگان واجب است و فتواى مرجع تقليد نمىتواند با آن معارضه كند.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:24 PM
ولايت فقيه و حكم حاكم
س 58: آيا اعتقاد به اصل ولايت فقيه از جهت مفهوم و مصداق يك امر عقلى است يا شرعى؟
ج: ولايت فقيه (كه عبارت است از حكومت فقيه عادل و دينشناس) حكم شرعى تعبدى است كه مورد تاييد عقل نيز مىباشد. و در تعيين مصداق آن روش عقلائى وجود دارد كه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران بيان شده است.
س 59: آيا احكام شرعى در صورتى كه ولى امر مسلمين به دليل مصالح عمومى مسلمانان، بر خلاف آنها حكم نمايد، قابل تغيير و تعطيل است؟
ج: موارد اين مسئله مختلف است.
س 60: آيا رسانههاى گروهى در نظام حكومت اسلامى بايد تحت نظارت ولى فقيه يا حوزههاى علميه و يا نهاد ديگرى باشند؟
ج: اداره رسانههاى گروهى بايد تحت امر و اشراف ولى امر مسلمين باشد و در جهت خدمت به اسلام و مسلمين و نشر معارف ارزشمند الهى به كار گمارده شود، و نيز در جهت پيشرفت فكرى جامعه اسلامى و حل مشكلات آن و اتحاد مسلمانان و گسترش اخوت و برادرى در ميان مسلمين و أمثال اينگونه امور از آن استفاده شود.
س 61: آيا كسى كه اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه ندارد، مسلمان حقيقى محسوب مىشود؟
ج: عدم اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه، اعم از اين كه بر اثر اجتهاد باشد يا تقليد، در عصر غيبت حضرت حجت «ارواحنا فداه» موجب ارتداد و خروج از دين اسلام نمىشود.
س 62: آيا ولى فقيه ولايت تكوينى دارد كه بر اساس آن بتواند احكام دينى را به هر دليلى مانند مصلحت عمومى، نسخ نمايد؟
ج: بعد از وفات پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» امكان نسخ احكام دين اسلام وجود ندارد، و تغيير موضوع يا پيدايش حالت ضرورت و اضطرار يا وجود مانع موقتى براى اجراى حكم، نسخ محسوب نمىشود، و ولايت تكوينى بنا بر نظر قائلين به آن اختصاص به معصومين «عليهم السلام» دارد.
س 63: وظيفه ما در برابر كسانى كه اعتقادى به ولايت فقيه جز در امور حسبيه ندارند با توجه به اينكه بعضى از نمايندگان آنان اين ديدگاه را ترويج مىكنند، چيست؟
ج: ولايت فقيه در رهبرى جامعه اسلامى و اداره امور اجتماعى ملت اسلامى در هر عصر و زمان از اركان مذهب حقّه اثنىعشرى است كه ريشه در اصل امامت دارد، اگر كسى به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن رسيده باشد، معذور است، ولى ترويج اختلاف و تفرقه بين مسلمانان براى او جايز نيست.
س 64: آيا اوامر ولى فقيه براى همه مسلمانان الزام آور است يا فقط مقلدين او ملزم به اطاعت هستند؟ آيا بر كسى كه مقلد مرجعى است كه اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه ندارد، اطاعت از ولى فقيه واجب است يا خير؟
ج: بر اساس مذهب شيعه همه مسلمانان بايد از اوامر ولائى ولى فقيه اطاعت نموده و تسليم امر و نهى او باشند، و اين حكم شامل فقهاى عظام هم مىشود چه رسد به مقلدين آنان. به نظر ما التزام به ولايت فقيه قابل تفكيك از التزام به اسلام و ولايت ائمّه معصومين(ع) نيست.
س 65: كلمه ولايت مطلقه در عصر پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» به اين معنى استعمال شده است كه اگر رسول اكرم «صلى الله عليه و آله» شخصى را به انجام كارى امر كنند، انجام آن حتى اگر از سختترين كارها هم باشد بر آن فرد واجب است، به طور مثال اگر پيامبر «صلى الله عليه و آله» به كسى دستور خودكشى بدهند. آن فرد بايد خود را به قتل برساند. سؤال اين است كه آيا ولايت فقيه در عصر ما با توجه به اين كه پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» معصوم بودند و در اين زمان ولى معصوم وجود ندارد، به همان معناى عصر پيامبر «صلى الله عليه و آله» است؟
ج: مراد از ولايت مطلقه فقيه جامع الشرايط اين است كه دين حنيف اسلام (كه آخرين دين آسمانى است و تا روز قيامت استمرار دارد)، دين حكومت و اداره امور جامعه است، لذا همه طبقات جامعه اسلامى ناگزير از داشتن ولى امر و حاكم و رهبر هستند تا امت اسلامى را از شر دشمنان اسلام و مسلمين حفظ نمايد، و از نظام جامعه اسلامى پاسدارى نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّى قوى بر ضعيف جلوگيرى نمايد، و وسائل پيشرفت و شكوفائى فرهنگى، سياسى و اجتماعى را تأمين كند. اين كار در مرحله اجرا ممكن است با مطامع و منافع و آزادى بعضى از اشخاص منافات داشته باشد، حاكم مسلمانان پس از اين كه وظيفه خطير رهبرى را طبق موازين شرعى به عهده گرفت، بايد در هر مورد كه لازم بداند تصميمات مقتضى بر اساس فقه اسلامى اتخاذ كند و دستورات لازم را صادر نمايد. تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى كه مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاكم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقهاست.
س 66: آيا همانگونه كه بقاء بر تقليد ميّت بنا بر فتواى فقها بايد با اجازه مجتهد زنده باشد، اوامر و احكام شرعى حكومتى هم كه از رهبر متوفّى صادر شده است، براى استمرار و نافذ بودن احتياج به اذن رهبر زنده دارد يا اين كه بدون اذن رهبر زنده هم خود به خود از قابليت اجرائى برخوردار است؟
ج: احكام ولائى و انتصابات صادره از طرف ولى امر مسلمين اگر هنگام صدور، موقت نباشد، همچنان استمرار دارد و نافذ خواهد بود مگر اين كه ولى امر جديد مصلحتى در نقض آنها ببيند و آنها را نقض كند.
س 67: آيا بر فقهيى كه در كشور جمهورى اسلامى ايران زندگى مىكند (و اعتقادى به ولايت مطلقه فقيه ندارد.) اطاعت از دستورات ولى فقيه واجب است؟ و اگر با ولى فقيه مخالفت نمايد فاسق محسوب مىشود؟ و در صورتى كه فقيهى اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه دارد ولى خود را از او شايستهتر به مقام ولايت مىداند، اگر با اوامر فقيهى كه متصدى مقام ولايت امر است مخالفت نمايد، فاسق است؟
ج: اطاعت از دستورات حكومتى ولى امر مسلمين بر هر مكلفى ولو اين كه فقيه باشد، واجب است. و براى هيچ كسى جايز نيست با متصدى امور ولايت به اين بهانه كه خودش شايستهتر است، مخالفت نمايد. اين در صورتى است كه متصدى منصب ولايت از راههاى قانونى شناخته شده به مقام ولايت رسيده باشد. ولى در غير اين صورت مسئله به طور كلى تفاوت خواهد كرد.
س 68: آيا مجتهد جامع الشرائط در عصر غيبت ولايت بر اجراى حدود دارد؟
ج: اجراى حدود در زمان غيبت هم واجب است، و ولايت بر آن اختصاص به ولى امر مسلمين دارد.
س 69: آيا ولايت فقيه يك مسئله تقليدى است يا اعتقادى؟ و كسى كه به آن اعتقاد ندارد چه حكمى دارد؟
ج: ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت است كه از اصول مذهب مىباشد. با اين تفاوت كه احكام مربوط به ولايت فقيه مانند ساير احكام فقهى از ادّله شرعى استنباط مىشوند، و كسى كه به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذيرش ولايت فقيه رسيده، معذور است.
س 70: گاهى از بعضى از مسئولين، مسئلهاى به عنوان «ولايت ادارى» شنيده مىشود كه به معناى لزوم اطاعت از دستورات مقام بالاتر بدون حق اعتراض است. نظر جنابعالى در اين باره چيست؟ و وظيفه شرعى ما كدام است؟
ج: مخالفت با اوامر ادارى كه بر اساس ضوابط و مقررات قانونى ادارى صادر شده باشد جايز نيست. ولى در مفاهيم اسلامى چيزى به عنوان ولايت ادارى وجود ندارد.
س 71: آيا مسئولين نظامى در صورتى كه انجام كارهاى شخصى شان باعث به هدر رفتن وقت آنان مىشود، جايز است به سربازان دستور انجام آنها را بدهند؟
ج: براى مسئولين جايز نيست به سربازان و يا هر فرد ديگرى دستور انجام كارهاى شخصى شان را بدهند، و اين كار موجب ضمان اجرة المثل است.
س 72: آيا اطاعت از دستورات نماينده ولى فقيه در مواردى كه داخل در قلمرو نمايندگى اوست، واجب است؟
ج: اگر دستورات خود را بر اساس قلمرو صلاحيت و اختياراتى كه از طرف ولى فقيه به او واگذار شده است، صادر كرده باشد، مخالفت با آنها جايز نيست.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:26 PM
طهارت
احكام آبها
http://night-skin.com/blogcode/tasvir-zibasazi/upimg/uploads/1372551308.gif (http://night-skin.com/)
س 73 : اگر قسمت پايين آب قليلى كه به طور سرازير و بدون فشار به پايين مىريزد، با نجاست برخورد كند، آيا قسمت بالاى اين آب همچنان پاك باقى مىماند؟
ج: اگر سرازيرى آب بگونهاى باشد كه جريان از بالا به پايين بر آن صدق كند، قسمت بالاى آن پاك است.
س 74 : آيا براى پاك شدن لباس متنجس، بعد از شستن با آب جارى يا كر فشار دادن آن در خارج از آب لازم است يا با همان فشار داخل آب پاك مىشود؟
ج: در شستن لباس و مانند آن با آب جارى يا كر، فشار دادن شرط نيست، بلكه هر عملى كه موجب جابجايى آب داخل آن ولو در داخل همان آب كر يا جارى شود هر چند با تكان دادن شديد باشد، براى طهارت كافى است.
س 75 : حكم وضو و غسل با آبى كه به طور طبيعى غليظ است چيست؟ مانند آب دريايى كه بر اثر وجود املاح فراوان غليظ شده است مثل درياچه اروميه يا موارد ديگرى كه غلظت بيشترى دارند.
ج: مجرد غلظت آب به سبب وجود املاح، مانع از صدق عنوان آب مطلق بر آن نمىشود، و براى ترتب آثار شرعى آب مطلق، صدق عنوان آن در نظر عرف كافى است.
س 76 : آيا براى ترتب آثار كر بودن آب، علم به كر بودن آن واجباست يا اين كه بناء بر كر بودن آب كافى است؟ (مانند آب موجود در دستشويىهاى قطار و غيره)
ج: اگر حالت سابقه كر بودن آب احراز شود، بنا گذاشتن بر كر بودن آن جايزاست.
س 77 : در مساله ـ147ـ رساله امام خمينى «قدس سره» آمده است: «در طهارت و نجاست به گفته كودك مميّـز تا زمان بلوغ اعتناء نمىشود» اين فتوا تكليف دشوارى است. زيرا به طور مثال مستلزم اين است كه پدر و مادر تطهير فرزندشان را پس از قضاء حاجت تا سن پانزده سالگى به عهده بگيرند. لطفاً وظيفه شرعى ما را بيان فرماييد.
ج: قول كودكى كه در آستانه بلوغ است در اين باره معتبر مىباشد.
س 78 : گاهى به آب موادى اضافه مىكنند كه آن را به رنگ شير در مىآورد، آيا اين آب مضاف است؟ حكم وضو و تطهير با آن چيست؟
ج: آن آب حكم آب مضاف را ندارد.
س 79 : در تطهير، چه فرقى بين آب كر و آب جارى است؟
ج: هيچ تفاوتى با هم ندارند.
س 80 : اگر آب شور جوشانده شود، آيا با آبى كه از بخار آن بدست مىآيد مىتوان وضو گرفت؟
ج: اگر آب مطلق بر آن صدق كند، آثار آب مطلق را دارد.
س 81 : آيا در شستن لباسهاى نجس با آب كر، فشردن هم واجب است؟ يا آنكه بعد از زوال نجاست، همين كه آب، محل نجاست را فرا گرفت كافى است؟
ج: همين كه آب كر لباسهاى نجس را پس از زوال عين نجاست فرا گرفت سپس از آن هر چند با تكان دادن در داخل آب جابجا و خارج شد، كافى است و فشار دادن لازم نيست.
س 82 : آيا گليم يا فرش نجسى را كه با آب لولهكشى متصل به منبع آب شهرى شستشو مىدهيم به مجرد رسيدن آب لولهكشى به محل نجس، پاك مىشوند يا بايد آب غساله از آن جدا شود؟
ج: در تطهير با آب لولهكشى جدا شدن آب غساله شرط نيست، بلكه به مجرد رسيدن آب به مكان نجس بعد از زوال عين نجاست و حركت غساله از جاى خود، طهارت حاصل مىشود.
س 83 : براى پاك شدن كف پا يا كفش، راه رفتن به مقدار پانزده گام شرط است. آيا اين كار بايد بعد از زوال عين نجاست صورت بگيرد يا پانزده گام رفتن با وجود عين نجاست كافى است؟ و آيا پس از آنكه عين نجاست با پانزده گام از بين رفت، كف پا يا كفش پاك مىشود؟
ج: راه رفتن به مقدار پانزده گام براى حصول طهارت شرط نيست، بلكه ميزان راه رفتن روى زمين خشك و پاك به مقدارى است كه باعث از بين رفتن عين نجاست شود و در موردى كه عين نجاست قبلا از بين رفته باشد كمترين مقدار راه رفتن كه صدق راه رفتن بر آن نمايد كافى است.
س 84 : آيا كف پا يا ته كفش با راه رفتن روى زمينى كه آسفالت شده پاك مىشود؟
ج: زمينهاى آسفالت و يا آغشته به قير پاك كننده كف پا يا ته كفش نيستند.
س 85 : آيا آفتاب از مطهّرات است؟ اگر هست شرايط مطهّريت آن چيست؟
ج: تابيدن آفتاب باعث طهارت زمين و همه اشياء غير منقول از قبيل ساختمان و چيزهايى كه در آن بكار رفته است مانند چوب، در، پنجره و مانند آن مىشود، به شرطى كه عين نجاست قبلا ً از آنها زا ئل شده باشد و در موقع تابش آفتاب ، تر باشند و به وسيله آفتاب خشك شوند.
س 86 : لباسهاى نجسى كه در موقع تطهير، آب را رنگين مىكنند، چگونه پاك مىشوند؟
ج: اگر رنگ دادن لباس باعث مضاف شدن آب نشود، لباسهاى نجس با ريختن آب بر آن، پاك مىشوند.
س 87 : كسى كه براى غسل جنابت آب را در ظرفى مىريزد و در هنگام غسل قطرات آب به داخل ظرف مىچكد، آيا موجب نجس شدن آب مىگردد؟ و آيا مانع از تمام كردن غسل با آن آب مىشود؟
ج: اگر از آن قسمت بدن كه پاك است آب به داخل ظرف بچكد، آب پاك است و مانعى براى تمام كردن غسل با آن وجود ندارد.
س 88 : آيا تطهير تنورى كه با گِل آغشته به آب نجس ساخته شده است، امكان دارد؟
ج: ظاهر آن با شستن قابل تطهير است و طهارت ظاهر تنور كه خمير به آن مىچسبد براى پختن نان كافى است.
س 89 : روغن نجسى كه از بدن حيوانى بدست آمده است، آيا با انجام فعل و انفعالات شيميايى بر روى آن به طورى كه مادهى آن داراى خواص جديدى شود، بر نجاست خود باقى مىماند يا اين كه حكم استحاله را پيدا مىكند؟
ج: براى طهارت مواد نجس حيوانى مجرّد انجام فعل و انفعالات شيميايى كه خاصيت جديدى به آن مواد ببخشد، كافى نيست.
س 90 : در روستاى ما حمامى وجود دارد كه سقف آن مسطح و صاف است و از آن قطرات حاصل از بخار آب بر سر استحمام كنندگان مىچكد. آيا اين قطرات پاك است؟ آيا غسل بعد از چكيدن اين قطرات صحيح است؟
ج: بخار حمام و قطراتى كه از سقف پاك مىچكد محكوم به طهارت است، و چكيدن اين قطرات بر بدن باعث نجاست آن نمىشود و به صحت غسل ضرر نمىرساند.
س 91 : با توجه به اينكه بر اساس تحقيقات علمى، وزن آبهاى فاضلابها در اثر اختلاط با مواد معدنى و آلودگى به ميكرب 10% بيشتر از وزن طبيعى آب است، اگر در اينگونه آبها در تصفيهخانهها تغييراتى بوجود آيد و بوسيله عمليات فيزيكى، شيميايى و بيولوژيكى، مواد معدنى آلوده و ميكروبها را از آن جدا سازند. به طورى كه بعد از تصفيه كامل از جهت فيزيكى (رنگ، بو، طعم) و از جهت شيميايى (مواد معدنى آلوده) و از جهت بهداشتى (ميكروبهاى مضر و تخم انگلها) بمراتب بهداشتىتر و بهتر از آبهاى بسيارى از نهرها و درياها بويژه آبها يى كه براى آبيارى استفاده مىنمايند گردد. آيا اين آبها كه قبل از تصفيه نجس هستند، با اعمال مذكور پاك شده و حكم استحاله بر آنها جارى مىگردد يا آنكه پس از تصفيه هم محكوم به نجاست هستند؟
ج: به مجرد جداسازى مواد معدنى آلوده و ميكربها و غير آن از آبهاى فاضلابها، استحاله تحقق پيدا نمىكند. مگر اين كه عمل تصفيه با تبخير آب و تبديل دوباره بخار به آب، انجام شود. البته مخفى نيست كه اين حكم در موردى جارى است كه آبهاى فاضلابها متنجس باشند در حالى كه معلوم نيست كه آنها دائماً متنجس باشند.
س 92 : در منطقه ما ميّت را روى تخت چوبى غسل مىدهند. اگر فرض شود كه نجاست ظاهرى بر ميّت باشد، آيا با اين كه مىدانيم چوب، آبى را كه بار اول بر ميّت مىريزيم در خود فرو مىبرد، تخت چوبى به تبعيت از طهارت ميّت پاك مىشود؟
ج: تخت چوبى با غسل دادن ميّت پاك مىشود و احتياج به تطهير جداگانه ندارد.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:28 PM
احكام تخلـّى
س 93 : عشاير بخصوص در ايام كوچ كردن، آب كافى براى تطهير در اختيار ندارند، آيا چوب و سنگريزه براى تطهير مخرج بول كفايت مىكند؟. و مىتوانند با اين حال نماز بخوانند؟
ج: مخرج بول جز با آب پاك نمىشود. ولى نماز كسى كه توانايى تطهير بدن خود با آب را ندارد صحيح است.
س 94 : حكم تطهير مخرج بول و غائط با آب قليل چيست؟
ج: براى طهارت مخرج بول با آب قليل دو بار شستن بنابراحتياط لازم است، و براى طهارت مخرج غايط شستن تا مقدارى كه عين نجاست و آثار آن از بين برود لازم است.
س 95 : بر حسب عادت، نمازگزار بايد بعد از بول كردن استبراء نمايد. در عورت من زخمى وجود دارد كه هنگام استبراء بر اثر فشار از آن خون جارى شده و با آبى كه براى تطهير استفاده مىكنم مخلوط مىشود و باعث نجاست بدن و لباسم مىگردد. اگر استبراء نكنم احتمال دارد زخم زودتر بهبود يابد ولى با استبراء و فشارى كه بر آن وارد مىشود زخم باقى خواهد ماند و خوب شدن آن سه ماه طول خواهد كشيد. خواهش مىكنم بيان فرماييد كه عمل استبراء را انجام بدهم يا خير؟
ج: استبراء واجب نيست. بلكه اگر موجب ضرر شود جايز هم نخواهد بود. البته اگر استبراء نشود و بعد از بول كردن رطوبت مشتبه خارج شود، حكم بول را دارد.
س 96 : دانشجو يى هستم كه از چند سال پيش دچار مشكلى شدهام كه باعث اذيت و ناراحتى شديد من شده است. و آن اين كه گاهى بعد از بول و استبراء مايعى از مجراى بول خارج مىشود كه مقدار آن به يك چهارم حجم يك قطره نمىرسد، اين مايع گاهى پنج دقيقه يا بيشتر بعد از بول خارج مىشود. در گذشته كه استبراء نمىكردم حجم آن به مقدار چند قطره بود ولى اكنون كه استبراء مىكنم به اندازه يك چهارم قطره يا كمتر از آن شده است. نمىدانم اين مايع پاك و نماز با آن صحيح است يا خير؟
ج: رطوبت مشكوكى كه بعد از استبراء از انسان خارج مىشود محكوم به طهارت است مگر اين كه يقين حاصل شود كه بول است.
س 97 : گاهى بدون اختيار از انسان بعد از بول و استبراء رطوبتى خارج مىشود كه شبيه بول است. آيا اين رطوبت نجس است يا پاك؟ اگر انسان بعد از مدتى بطور اتفاقى متوجه اين مس أله شود، نمازهاى گذشتهاش چه حكمى دارد؟ آيا از حالا به بعد بر او واجب است در مورد خروج اين رطوبت غير اختيارى بررسى نمايد؟
ج: اگر بعد از استبراء رطوبتى خارج شود كه بول بودن آن مشكوك باشد، حكم بول را ندارد و محكوم به طهارت است، و بررسى و جستجو در اين باره لازم نيست.
س 98 : لطف بفرما ييد در صورت امكان راجع به اقسام رطوبتى كه گاهى از انسان خارج مىشود، توضيح دهيد.
ج: رطوبتى كه گاهى بعد از خروج منى از انسان خارج مىشود، وَذى نام دارد. و رطوبتى كه بعضى از اوقات بعد از بول خارج مىشود، و َدْى ناميده مىشود. و رطوبتى كه بعد از ملاعبه زن و مرد با يكديگر خارج مىشود، م َذى نام دارد. همه اين رطوبتها پاك است و باعث نقض طهارت نمىشود.
س 99 : اگر كاسه توالتها در جهت مخالف سمتى كه اعتقاد دارند قبله است، نصب شود و بعد از مدتى متوجه شويم كه جهت كاسه با جهت قبله 20 تا 22 درجه تفاوت دارد. آيا تغيير جهت كاسه توالت واجب است يا خير؟
ج: انحراف از قبله به مقدارى كه انحراف از سمت قبله بر آن صدق كند، كافى است و اشكال ندارد.
س 100 : بر اثر بيمارى در مجارى ادرار، بعد از بول و استبراء، ادرارم قطع نمىشود و رطوبت مىبينم. براى معالجه به پزشك مراجعه نموده و به دستورات او عمل كردم ولى بيمارىام معالجه نشد. وظيفه شرعى من چيست؟
ج: بعد از استبراء، به شك در خروج بول اعتنا نمىشود، و اگر يقين داريد كه بول به صورت قطره قطره از شما خارج مىشود، بايد به وظيفه مسلوس كه در رساله عمليه امام خمينى «قدس سره» ذكر شده است عمل نمائيد. و تكليفى زائد بر آن نداريد.
س 101 : كيفيت استبراء قبل از تطهير مخرج غايط چگونه است؟
تفاوتى بين استبراء قبل از تطهير مخرج غائط و بعد از تطهير آن، از نظر كيفيت وجود ندارد.
س 102 : استخدام در بعضى از شركتها و مؤسسات مستلزم معاينات پزشكى است كه گاهى مشتمل بر كشف عورت است. آيا اين عمل در صورت نياز جايز است؟
ج: كشف عورت در برابر شخص ديگـر هر چند لازمه استخدام باشد، جايز نيست، مگـر در صورتــى كه ترك ك ــار براى او مشقت آور بوده و مضطر ّ به آن باشد.
س 103 : در هنگام تخلّى، مخرج بول با چند مرتبه شستن پاك مىشود؟
ج: محل دفع بول بنابر احتياط واجب با دو مرتبه شستن با آب قليل پاك مىشود.
س 104 : مخرج مدفوع را چگونه مىتوان تطهير كرد؟
ج: مخرج مدفوع را به دوگونه مىتوان تطهير كرد، اول آنكه با آب شستشو كند تا نجاست زايل شود و پس از آن آب كشيدن لازم نيست. دوم آنكه با سه قطعه سنگ يا پارچه پاك و امثال آن، نجاست را پاك نمايد و اگر با سه قطعه، نجاست زائل نشد با قطعات ديگرى آن را كاملا ً پاك كند، و به جاى سه قطعه مىتواند از سه جاى يك قطعه سنگ يا پارچه استفاده كند.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:29 PM
احكام وضو
س 105 : به نيت طهارت براى نماز مغرب وضو گرفتم، آيا براى من با اين وضو مسّ قرآن كريم و خواندن نماز عشا ء جايز است؟
ج: بعد از آنكه وضو به طور صحيح محقق شد، تا زمانى كه باطل نشده است، انجام هر عمل مشروط به طهارت، با آن جايز است.
س 106 : كسى كه در جلوى سرش موى مصنوعى گذاشته است و در صورت نگذاشتن آن به مشقت مىافتد، آيا مسح بر موى مصنوعى براى او جايز است؟
ج: موى مصنوعى اگر به نحو كلاه گيس باشد واجب است براى مسح آن را بردارد، ولى اگر موى مصنوعى بر پوست سركاشته شده باشد و برداشتن آن از جلوى سر باعث عسر و حرجى شود كه عادتاً قابل تحمل نيست مسح بر روى آن مجزى است.
س 107 : شخصى گفته است كه هنگام وضو فقط بايد دو مشت آب بر صورت ريخته شود. و اگر بار سوم آب ريخته شود وضو باطل خواهد بود. آيا اين سخن صحيح است؟
ج: ريختن چندين مشت آب بر صورت اشكال ندارد، ولى شستن كامل صورت و دستها بيشتر از دوبار، مشروع نيست.
س 108 : آيا چربيها يى كه به طور طبيعى در مو و صورت بوجود مىآيند، مانع محسوب مىشوند؟
ج: مانع محسوب نمىشود مگر آنكه به حدّى باشد كه مانع از رسيدن آب به پوست و مو گردد.
س 109 : مدت زمانى مسح پاهايم را از سر انگشتان انجام نمىدادم بلكه فقط روى پا و مقدارى از انگشتان را مسح مىكردم. آيا اين مسح صحيح بوده است؟ و در صورت عدم صحت، نمازهايى را كه خواندهام بايد قضا كنم؟
ج: اگر مسح پا شامل سر انگشتان پا نباشد، وضو باطل و قضاى نمازهاى خوانده شده واجب است. و در صورتى كه انسان شك داشته باشد كه آيا هنگام مسح، از سر انگشتان پا مسح مىكرده است يا نه؟ وضو و نمازهاى خوانده شده محكوم به صحت هستند.
س 110 : بر آمدگى روى پا كه هنگام مسح، دست بايد تا آنجا كشيده شود كدام است؟
ج: مشهور كفايت مسح پا تا همان برآمدگى روى پا نرسيده به مفصل ساق است كه از آن به برآمدگى روى پا تعبير مىشود. ولى احتياط واجب اين است كه مسح تا مفصل ساق كشيده شود.
س 111 : وضو در مساجد و مراكز و ادارات دولتى كه دولت در ساير كشورهاى اسلامى بنا مىكند چه حكمى دارد؟
ج: جايز است و مانع شرعى ندارد.
س 112 : آيا اگر در وضو براى يك بار شستن چندين مرتبه آب به عضو ريخته شود به وضو ضرر مىزند؟ و اگر با چندين مرتبه آب ريختن نيت يك بار شستن نمايد ولى بيشتر از يك بار شستن حاصل شود، وضو چه حكمى دارد؟
ج: ملاك قصد انسان و يك بار شستن است و چندين بار آب ريختن ضررى به صحت وضو نمىرساند.
س 113 : چشمهاى است كه سرچشمه آن در زمين ملكى شخصى قرار دارد. اگر بخواهيم آب آن را به وسيله لوله به منطقهاى كه چند كيلومتر با آن فاصله دارد، انتقال دهيم، بايد لوله از زمينهاى ملكى اين شخص و افراد ديگر عبور نمايد، آيا در صورت عدم رضايت اين افراد، استفاده از آب چشمه براى وضو و غسل و ساير تطهيرات جايز است؟
ج: اگر چشمه در كنار ملك غير خودبخود جوشيده باشد و قبل از جريان آن در زمين ملكى مجاور آبهاى آن وارد لوله شود، و يا در صورت وجود چشمه در داخل ملك غير، آب آن از عمق زمين وارد لوله شود و از زمينى كه چشمه در آن يا در كنار آن قرار دارد و از زمينهاى ديگر براى عبور لوله استفاده شود، مصرف آب اشكال ندارد، مشروط به اين كه استفاده از آب عرفا تصرف در زمينى كه چشمه در آن يا در كنار آن قرار دارد و همچنين زمينهاى ديگرى كه لوله از آن عبور مىكند، محسوب نشود.
س 114 : در محله ما فشار آب ضعيف است بطورى كه گاهى آب بر اثر پايين بودن فشار آن به طبقات بالا نمىرسد. در طبقات پايين هم فشار آب بسيار ضعيف است. بعضى از همسايگان براى استفاده از آب، پمپ فشار نصب كردهاند كه هنگام استفاده از آن، آب طبقات بالا قطع مىشود در طبقات پايين هم ممكن است آب قطع نشود ولى فشار آن به حدى ضعيف مىشود كه امكان استفاده از آب وجود ندارد. مشكل در اوقات وضو و غسل بيشتر مىشود به طورى كه گاهى نمىتوان از آب استفاده كرد، ولى زمانى كه پمپ آب كار نمىكند همه ساكنين طبقات مىتوانند براى وضو و غسل و انجام فريضه نماز از آب استفاده كنند. از طرفى هم سازمان آب، نصب پمپ و استفاده از آن را ممنوع اعلام كرده است. و چنانچه از نصب پمپ آب در منازل مطلع شود به صاحبان آنها اخطار داده و در صورت عدم توجه آنان، خود سازمان آب اقدام به جمع آورى پمپها و جريمه صاحبان آنها مىنمايد. با توجه به اين مطالب به دو سؤال زير پاسخ فرما ييد:
الف: آيا نصب پمپ فشار آب جهت استفاده از آب بيشتر از نظر شرعى جايز است؟
ب: در صورت عدم جواز استفاده از پمپ فشار آب، وضو و غسل با آبى كه بوسيله پمپ جذب مىشود چه حكمى دارد؟
ج: در فرض سؤال، نصب و استفاده از پمپ فشار جايز نيست و وضو و غسل با آبى كه بوسيله پمپ بدست مىآيد محل اشكال است.
س 115 : نظر جنابعالى درباره وضو گرفتن قبل از داخل شدن وقت نماز چيست؟ در پاسخ به يكى از استفتائات فرمودهايد كه با وضويى كه نزديك اول وقت نماز گرفته مىشود مىتوان نماز خواند. منظور شما از نزديك اول وقت نماز، چه مقدار است؟
ج: ملاك صدق عرفى نزديكى وقت نماز است، و اگر در آن وقت براى نماز وضو گرفته شود اشكال ندارد.
س 116 : آيا شخصى كه وضو مىگيرد، مستحب است هنگام مسح قسمت پايين انگشتان پا يعنى جا يى كه موقع راه رفتن با زمين تماس پيدا مىكند را مسح نمايد؟
ج: محل مسح پا عبارت است از روى پا از سر انگشتان و استحباب مسح پايين انگشتان پا ثابت نشده است.
س 117 : اگر شخص وضو گيرنده هنگام شستن دستها و صورت به قصد وضو اقدام به باز و بسته كردن شير آب نمايد، اين كار او چه حكمى دارد؟
ج: اشكال ندارد و به صحت وضو لطمهاى نمىزند. ولى اگر بعد از فراغت از شستن دست چپ و قبل از مسح با آن، دستش را روى شيرى كه خيس است بگذارد و آب وضوى دستش با آب خارج از وضو مخلوط شود، صحت مسح با رطوبتى كه مختلط از آب وضو و آب خارج است، محل اشكال است.
س 118 : آيا براى مسح مىتوان از غير آب وضو استفاده كرد؟ و همچنين آيا مسح سر حتماً بايد با دست راست و از بالا به پايين باشد؟
ج: مسح سر و پاها بايد با رطوبتى كه از آب وضو در دستها مانده كشيده شود و احتياط آن است كه مسح سر با دست راست باشد، ولى كشيدن مسح از بالا به پايين لازم نيست.
س 119 : بعضى از زنها ادعا مىكنند كه وجود رنگ روى ناخن مانع وضو نيست و مسح روى جوراب نازك هم جايز است. نظر شريف جنابعالى در اين باره چيست؟
ج: در صورتى كه رنگ مانع از رسيدن آب به ناخن باشد وضو باطل است و مسح بر جوراب هر قدر هم نازك باشد، صحيح نيست.
س 120 : آيا مجروحان جنگى كه قطع نخاع شدهاند و قدرت نگهدارى بول را ندارند، جايز است در نماز جمعه شركت كرده و به خطبهها گوش دهند و با عمل به وظيفه شخص مسلول، نماز جمعه و عصر را بخوانند؟
ج: شركت آنان در نماز جمعه اشكال ندارد، ولى با توجه به اينكه بر آنان واجب است بعد از وضو گرفتن بدون فاصله زمانى، شروع به خواندن نماز كنند و براى نماز عصر دوباره وضو بگيرند، مگر اين كه بعد از وضوى اول حدثى از آنان صادر نشود كه دراين صورت وضوى اول براى هر دو نمازشان كافى است، بنابراين وضوى قبل از خطبههاى نماز جمعه در صورتى براى خواندن نماز جمعه كافى است كه بعد از وضو حدثى از آنان سر نزند.
س 121 : شخصى كه قادر بر وضو گرفتن نيست، فرد ديگرى را براى انجام وضو به نيابت مى گيرد و خودش نيت نموده و با دست خود مسح مىكند و اگر قادر بر مسح نباشد نايب دست او را گرفته و با آن مسح مى نمايد. اگر از اين كار هم عاجز باشد، نايب از دست او رطوبت گرفته و مسح مىكند. حال، اگر اين شخص دست نداشته باشد چه حكمى دارد؟
ج: اگر اين شخص كف دست نداشته باشد، براى مسح، رطوبت از ساعد او گرفته مى شود، و اگر ساعد هم نداشته باشد رطوبت از صورت او گرفته شده و سر و پا با آن مسح مىشوند.
س 122 : آيا هنگام وضو بايد ظرف آب لوله دار باشد؟ آيا اگر ظرف آب لولهدار نباشد وضو باطل است؟
ج: ظرف آب وضو لازم نيست لولهدار باشد. وضو گرفتن با آبى كه در ظرف قرار دارد اشكال ندارد، اعم از اين كه آب از ظرف بر دست ريخته شود يا با دست آب از ظرف برداشته شده و بر اعضاى وضو ريخته شود.
س 123 : در نزديكى محل برگزارى نماز جمعه مكانى براى وضو گرفتن وجود دارد كه تابع مسجد جامع است و پول آب آن از غير بودجه مسجد پرداخت مى شود. آيا شركت كنندگان در نماز جمعه جايز است از آن آب، استفاده كنند؟
ج: چون آب آن براى وضو گرفتن همه نمازگزاران بطور مطلق قرارداده شده است، استفاده از آن اشكال ندارد.
س 124 : آيا وضو يى كه قبل از نماز ظهر و عصر گرفته شده، براى خواندن نماز مغرب و عشا هم با علم به اين كه در اين مدت هيچيك از مبطلات وضو از وى سرنزده است، كافى است؟ يا آنكه هر نمازى نيت و وضوى جداگانهاى دارد؟
ج: براى هر نمازى وضوى جداگانه لازم نيست. بلكه با يك وضو تا زمانى كه باطل نشده مى تواند هر مقدار نماز كه مىخواهد بخواند.
س 125 : آيا وضو گرفتن به نيت نماز واجب قبل از داخل شدن وقت آن جايز است؟
ج: وضو گرفتن براى خواندن نماز واجب، اگر نزديك داخل شدن وقت آن باشد اشكال ندارد.
س 126 : به علت فلج شدن هر دو پايم به كمك كفش طبى و عصاى چوبى راه مى روم، و چون به هيچ وجه بيرون آوردن كفش هنگام وضو برايم امكان ندارد، اميدوارم وظيفه شرعى مرا در رابطه با مسح هر دو پا بيان فرما ييد.
ج: اگر بيرون آوردن كفش براى مسح پاها براى شما دشوار است ، مسح بر روى كفش كافى و مجزى است.
س 127 : اگر بعد از رسيدن به مكانى تا چند فرسخى آن به جستجوى آب بپردازيم و آب آلوده و كثيفى را بيابيم، در اين حالت تيمم براى ما واجب است يا وضو گرفتن با آن آب؟
ج: اگر آن آب پاك و مطلق باشد و استعمال آن ضررى نداشته باشد، وضو واجباست و نوبت به تيمم نمىرسد.
س 128 : آيا وضو به خودى خود مستحب است؟ و آيا مى توان قبل از داخل شدن وقت نماز به قصد قربت وضو گرفت و با همان وضو نماز خواند؟
ج: وضو به قصد طهارت از نظر شرعى مستحب و مطلوب است. و خواندن نماز بإ؛*$ضظظ وضوى مستحب جايز است.
س 129 : كسى كه هميشه در وضويش شك مىكند، چگونه مىتواند به مسجد برود و نماز بخواند و به قرائت قرآن كريم و زيارت معصومين عليهم السلام بپردازد؟
ج: شك در بقاى طهارت بعد از وضو اعتبار ندارد، و تا يقين به نقض وضو پيدا نكرده است مىتواند با آن نماز بخواند و قرآن قرائت كند.
س 130 : آيا در صحت وضو شرط است كه آب بر همه قسمتهاى دست جريان پيدا كند يا آنكه كشيدن دست تر بر آن كافى است؟
ج: صدق شستن منوط به رساندن آب به تمام عضو است هر چند بوسيله دست كشيدن باشد. ولى مسح با دست مرطوب به تنها يى كافى نيست.
س 131 : آيا مسح سر همانطوركه با دست راست صحيح است، با دست چپ هم صحيح است؟ و آيا مسح سر از پا يين به بالا جايز است؟
ج: مسح سر با دست چپ جايز است هر چند احوط مسح سر با دست راست است، و احوط اين است كه از بالا به پايين يعنى از فرق سر به طرف پيشانى باشد، هر چند بر عكس هم جايز است.
س 132 : آيا در مسح سر، مرطوب شدن مو كافى است يا اين كه رطوبت بايد به پوست سر هم برسد؟ و هنگامى كه شخصى از موى مصنوعى استفاده مى كند، مسح سر را چگونه انجام دهد؟
ج: مسح پوست سر واجب نيست. موى مصنوعى هم اگر قابل برداشتن نباشد، مسح بر آن مجزى است.
س 133 : ايجاد فاصله زمانى در شستن اعضاء هنگام وضو يا غسل، چه حكمى دارد؟
ج: فاصله زمانى (عدم موالات) در غسل اشكال ندارد. ولى در وضو اگر فاصله به مقدارى باشد كه اعضاى قبلى خشك شوند، وضو باطل است.
س 134 : وضو و نماز كسى كه پى در پى از او باد به مقدار كم خارج مىشود، چه حكمى دارد؟
ج: اگر نتواند وضوى خود را تا آخر نماز حفظ كند و تجديد وضو در اثناء نماز هم براى او دشوار باشد، مى تواند با هر وضو يى يك نماز بخواند. يعنى براى هر نماز به يك وضو اكتفا كند هر چند وضوى او در بين نماز باطل شود.
س 135 : بعضى از افرادى كه در مجتمع هاى مسكونى زندگى مى كنند از پرداخت هزينه خدماتى كه از آنها استفاده مى كنند از قبيل هزينه آب سرد و گرم، تهويه، نگهبانى و مانند آنها، خوددارى مى كنند. آيا روزه و نماز و ساير عبادات اين افراد كه بار مالى اين خدمات را بدون رضايت همسايگان به دوش آنان مىاندازند، از نظر شرعى باطل است؟
ج: هر يك از مشتركين از نظر شرعى به مقدارى كه از امكانات مشترك استفاده مى كند، نسبت به هزينه خدمات مديون است. و اگر از پرداخت پول آب با قصد استفاده از آن، امتناع كند، وضو و غسل او محل اشكال و بلكه باطل است.
س 136 : شخصى غسل جنابت نموده و بعد از گذشت سه تا چهار ساعت مى خواهد نماز بخواند، ولى نمى داند غسلش باطل شده است يا خير؟ اگر احتياطاً وضو بگيرد، اشكال دارد يا خير؟
ج: در فرض مذكور وضو واجب نيست ولى احتياط هم مانعى ندارد.
س 137 : آيا كودك نابالغ، محدث به حدث اصغر مى شود ؟ آيا مى توان قرآن را در دسترس او قرارداد تا آن را مسّ كند؟
ج: بله، با عارض شدن مبطلات وضو، كودك نابالغ هم مُحد ِث مى شود، ولى مس كتابت قرآن بر او حرام نيست و بر مكلّف واجب نيست او را از دست زدن به نوشته قرآن باز دارد.
س 138 : اگر عضوى از اعضاى وضو بعد از شستن آن و قبل از اتمام وضو ، نجس شود، چه حكمى دارد؟
ج: نجس شدن آن عضو اگر از اعضاى مسح نباشد به صحت وضو ضرر نمىرساند، ولى تطهير آن عضو براى پاك شدن از نجاست بخاطر نماز واجب است.
س 139 : آيا بودن چند قطره آب بر روى پا هنگام مسح، براى وضو ضرر دارد؟
ج: واجب است محل مسح از آن قطرات خشك شود تا هنگام مسح، رطوبت دست بر پا تاثير بگذارد نه بر عكس.
س 140 : كسى كه دست راست او از بالاى مرفق قطع شده، آيا مسح پاى راست از او ساقط است؟
ج: مسح پاى راست از او ساقط نمى شود بلكه بايد با دست چپ بر آن مسح كند.
س 141 : كسى كه در اعضاى وضوى او زخم يا شكستگى باشد چه وظيفه اى دارد؟
ج: اگر در اعضاى وضو زخم يا شكستگى است و روى آن باز باشد و آب براى آن ضرر ندارد بايد آن را بشويد و اگر شستن آن مضر است بايد اطراف آن را بشويد. و احتياط آن است كه اگر كشيدن دست تر بر آن ضرر ندارد، دست تر بر آن بكشد.
س 142 : كسى كه محل مسح او زخم است چه وظيفهاى دارد؟
ج: اگر نمى تواند روى زخم محل مسح دستِ تر بكشد بايد به جاى وضو تيمم كند. ولى در صورتى كه مى تواند پارچهاى روى زخم قرار دهد و بر آن دست بكشد احتياط آن است كه علاوه بر تيمم، وضو نيز با چنين مسحى بگيرد.
س 143 : كسى كه جاهل به بطلان وضويش است و بعد از وضو متوجه آن مى شود، چه حكمى دارد؟
ج: اعاده وضو براى اعمال مشروط به طهارت، واجب است، و هرگاه با وضوى باطل نماز خوانده باشد اعاده آن نيز واجب است.
س 144 : كسى كه در يكى از اعضاى وضويش زخمى وجود دارد كه حتـى اگر جبيره هم بر روى آن قرار دهـد دائما ً از آن خون مىآيد، چگونه بايد وضو بگيرد؟
ج: واجب است جبيرهاى را بر روى زخم بگذارد كه خون از آن بيرون نمى آيد مثل نايلون.
س 145 : آيا در وضوى ارتماسى جايز است چند بار دست و صورت را داخل آب كنيم يا اين كه فقط دو بار جايز است؟
ج: جايز است دوبار دست و صورت را در آب فرو ببرد. بار اول به قصد شستن واجب و بار دوم به قصد شستن مستحب. ولى در وضوى ارتماسى در مورد دستها بايد قصد شستن وضوئى آنها هنگام خارج كردن آنها از آب باشد، تا بتوان از اين طريق مسح را با آب وضو انجام داد.
س 146 : آيا خشك كردن رطوبت بعد از وضو مكروه است؟ و در مقابل آيا خشك نكردن آن مستحب است؟
ج: اگر دستمال يا پارچه معينى را مخصوص اين كار قرار دهد، اشكال ندارد.
س 147 : آيا رنگ مصنوعى كه زنها از آن براى رنگ كردن موى سر و ابروى شان استفاده مىكنند، مانع از صحت وضو و غسل است؟
ج: اگر صرفاً رنگ باشد و داراى جرمى كه مانع از رسيدن آب به مو شود، نباشد، وضو و غسل صحيح است.
س 148 : آيا جوهر از موانعى است كه وجود آن بر روى دست باعث بطلان وضو مىشود؟
ج: اگر جوهر مانع از رسيدن آب به پوست شود وضو باطل است. و تشخيص اين موضوع بر عهده مكلّف است.
س 149 : آيا اگر رطوبت مسح سر به رطوبت صورت متصل شود، وضو باطل مى شود؟
ج: اشكال ندارد، ولى از آنجا يى كه احتياط در مسح پاها اين است كه با رطوبتى كه از آب وضو در كف دو دست باقى مانده صورت بگيرد، لذا براى رعايت اين احتياط بايد هنگام مسح سر، دست به قسمت بالاى پيشانى نرسد و با رطوبت صورت برخورد نكند تا اين كه رطوبت دست كه هنگام مسح پا به آن نياز دارد با رطوبت صورت مخلوط نشود.
س 150 : شخصى كه وضويش نسبت به وضوى متعارف بين مردم وقت بيشترى مى گيرد، براى يقين پيدا كردن به شستن اعضاى وضو چه كارى بايد انجام دهد؟
ج: بايد از وسوسه اجتناب نمايد، و براى اين كه شيطان از او نااميد شود بايد به وسوسهها اعتناء نكند و كوشش كند همانند ساير اشخاص به مقدارى كه از نظر شرعى واجب است اكتفا نمايد.
س 151 : بعضى از قسمتهاى بدنم خالكوبى شده است، گفته مى شود كه غسل و وضو و نمازم باطل هستند و نمازى از من پذيرفته نمى شود. اميدوارم مرا در اين باره راهنمايى فرمائيد.
ج: اگر خالكوبى مجرد رنگ باشد و بر ظاهر پوست چيزى كه مانع از رسيدن آب بر آن شود وجود نداشته باشد، وضو و غسل صحيح است و اشكال در صحت نماز وجود ندارد.
س 152 : اگر بعد از اين كه انسان بول و استبراء كرد و وضو گرفت، رطوبتى كه مردد بين بول و منى است از او خارج شود، چه حكمى دارد؟
ج: در فرض سؤال براى تحصيل يقين به طهارت از حدث واجب است هم غسل كند و هم وضو بگيرد.
س 153 : لطفا ً تفاوت وضوى زن و مرد را بيان فرما ييد.
ج: بين زن و مرد در افعال و كيفيت وضو فرقى نيست. جز اين كه براى مردها مستحب است هنگام شستن آرنج از قسمت بيرونى آن شروع كنند و زنها از قسمت داخلى آن.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:31 PM
احكام وضو
س 105 : به نيت طهارت براى نماز مغرب وضو گرفتم، آيا براى من با اين وضو مسّ قرآن كريم و خواندن نماز عشا ء جايز است؟
ج: بعد از آنكه وضو به طور صحيح محقق شد، تا زمانى كه باطل نشده است، انجام هر عمل مشروط به طهارت، با آن جايز است.
س 106 : كسى كه در جلوى سرش موى مصنوعى گذاشته است و در صورت نگذاشتن آن به مشقت مىافتد، آيا مسح بر موى مصنوعى براى او جايز است؟
ج: موى مصنوعى اگر به نحو كلاه گيس باشد واجب است براى مسح آن را بردارد، ولى اگر موى مصنوعى بر پوست سركاشته شده باشد و برداشتن آن از جلوى سر باعث عسر و حرجى شود كه عادتاً قابل تحمل نيست مسح بر روى آن مجزى است.
س 107 : شخصى گفته است كه هنگام وضو فقط بايد دو مشت آب بر صورت ريخته شود. و اگر بار سوم آب ريخته شود وضو باطل خواهد بود. آيا اين سخن صحيح است؟
ج: ريختن چندين مشت آب بر صورت اشكال ندارد، ولى شستن كامل صورت و دستها بيشتر از دوبار، مشروع نيست.
س 108 : آيا چربيها يى كه به طور طبيعى در مو و صورت بوجود مىآيند، مانع محسوب مىشوند؟
ج: مانع محسوب نمىشود مگر آنكه به حدّى باشد كه مانع از رسيدن آب به پوست و مو گردد.
س 109 : مدت زمانى مسح پاهايم را از سر انگشتان انجام نمىدادم بلكه فقط روى پا و مقدارى از انگشتان را مسح مىكردم. آيا اين مسح صحيح بوده است؟ و در صورت عدم صحت، نمازهايى را كه خواندهام بايد قضا كنم؟
ج: اگر مسح پا شامل سر انگشتان پا نباشد، وضو باطل و قضاى نمازهاى خوانده شده واجب است. و در صورتى كه انسان شك داشته باشد كه آيا هنگام مسح، از سر انگشتان پا مسح مىكرده است يا نه؟ وضو و نمازهاى خوانده شده محكوم به صحت هستند.
س 110 : بر آمدگى روى پا كه هنگام مسح، دست بايد تا آنجا كشيده شود كدام است؟
ج: مشهور كفايت مسح پا تا همان برآمدگى روى پا نرسيده به مفصل ساق است كه از آن به برآمدگى روى پا تعبير مىشود. ولى احتياط واجب اين است كه مسح تا مفصل ساق كشيده شود.
س 111 : وضو در مساجد و مراكز و ادارات دولتى كه دولت در ساير كشورهاى اسلامى بنا مىكند چه حكمى دارد؟
ج: جايز است و مانع شرعى ندارد.
س 112 : آيا اگر در وضو براى يك بار شستن چندين مرتبه آب به عضو ريخته شود به وضو ضرر مىزند؟ و اگر با چندين مرتبه آب ريختن نيت يك بار شستن نمايد ولى بيشتر از يك بار شستن حاصل شود، وضو چه حكمى دارد؟
ج: ملاك قصد انسان و يك بار شستن است و چندين بار آب ريختن ضررى به صحت وضو نمىرساند.
س 113 : چشمهاى است كه سرچشمه آن در زمين ملكى شخصى قرار دارد. اگر بخواهيم آب آن را به وسيله لوله به منطقهاى كه چند كيلومتر با آن فاصله دارد، انتقال دهيم، بايد لوله از زمينهاى ملكى اين شخص و افراد ديگر عبور نمايد، آيا در صورت عدم رضايت اين افراد، استفاده از آب چشمه براى وضو و غسل و ساير تطهيرات جايز است؟
ج: اگر چشمه در كنار ملك غير خودبخود جوشيده باشد و قبل از جريان آن در زمين ملكى مجاور آبهاى آن وارد لوله شود، و يا در صورت وجود چشمه در داخل ملك غير، آب آن از عمق زمين وارد لوله شود و از زمينى كه چشمه در آن يا در كنار آن قرار دارد و از زمينهاى ديگر براى عبور لوله استفاده شود، مصرف آب اشكال ندارد، مشروط به اين كه استفاده از آب عرفا تصرف در زمينى كه چشمه در آن يا در كنار آن قرار دارد و همچنين زمينهاى ديگرى كه لوله از آن عبور مىكند، محسوب نشود.
س 114 : در محله ما فشار آب ضعيف است بطورى كه گاهى آب بر اثر پايين بودن فشار آن به طبقات بالا نمىرسد. در طبقات پايين هم فشار آب بسيار ضعيف است. بعضى از همسايگان براى استفاده از آب، پمپ فشار نصب كردهاند كه هنگام استفاده از آن، آب طبقات بالا قطع مىشود در طبقات پايين هم ممكن است آب قطع نشود ولى فشار آن به حدى ضعيف مىشود كه امكان استفاده از آب وجود ندارد. مشكل در اوقات وضو و غسل بيشتر مىشود به طورى كه گاهى نمىتوان از آب استفاده كرد، ولى زمانى كه پمپ آب كار نمىكند همه ساكنين طبقات مىتوانند براى وضو و غسل و انجام فريضه نماز از آب استفاده كنند. از طرفى هم سازمان آب، نصب پمپ و استفاده از آن را ممنوع اعلام كرده است. و چنانچه از نصب پمپ آب در منازل مطلع شود به صاحبان آنها اخطار داده و در صورت عدم توجه آنان، خود سازمان آب اقدام به جمع آورى پمپها و جريمه صاحبان آنها مىنمايد. با توجه به اين مطالب به دو سؤال زير پاسخ فرما ييد:
الف: آيا نصب پمپ فشار آب جهت استفاده از آب بيشتر از نظر شرعى جايز است؟
ب: در صورت عدم جواز استفاده از پمپ فشار آب، وضو و غسل با آبى كه بوسيله پمپ جذب مىشود چه حكمى دارد؟
ج: در فرض سؤال، نصب و استفاده از پمپ فشار جايز نيست و وضو و غسل با آبى كه بوسيله پمپ بدست مىآيد محل اشكال است.
س 115 : نظر جنابعالى درباره وضو گرفتن قبل از داخل شدن وقت نماز چيست؟ در پاسخ به يكى از استفتائات فرمودهايد كه با وضويى كه نزديك اول وقت نماز گرفته مىشود مىتوان نماز خواند. منظور شما از نزديك اول وقت نماز، چه مقدار است؟
ج: ملاك صدق عرفى نزديكى وقت نماز است، و اگر در آن وقت براى نماز وضو گرفته شود اشكال ندارد.
س 116 : آيا شخصى كه وضو مىگيرد، مستحب است هنگام مسح قسمت پايين انگشتان پا يعنى جا يى كه موقع راه رفتن با زمين تماس پيدا مىكند را مسح نمايد؟
ج: محل مسح پا عبارت است از روى پا از سر انگشتان و استحباب مسح پايين انگشتان پا ثابت نشده است.
س 117 : اگر شخص وضو گيرنده هنگام شستن دستها و صورت به قصد وضو اقدام به باز و بسته كردن شير آب نمايد، اين كار او چه حكمى دارد؟
ج: اشكال ندارد و به صحت وضو لطمهاى نمىزند. ولى اگر بعد از فراغت از شستن دست چپ و قبل از مسح با آن، دستش را روى شيرى كه خيس است بگذارد و آب وضوى دستش با آب خارج از وضو مخلوط شود، صحت مسح با رطوبتى كه مختلط از آب وضو و آب خارج است، محل اشكال است.
س 118 : آيا براى مسح مىتوان از غير آب وضو استفاده كرد؟ و همچنين آيا مسح سر حتماً بايد با دست راست و از بالا به پايين باشد؟
ج: مسح سر و پاها بايد با رطوبتى كه از آب وضو در دستها مانده كشيده شود و احتياط آن است كه مسح سر با دست راست باشد، ولى كشيدن مسح از بالا به پايين لازم نيست.
س 119 : بعضى از زنها ادعا مىكنند كه وجود رنگ روى ناخن مانع وضو نيست و مسح روى جوراب نازك هم جايز است. نظر شريف جنابعالى در اين باره چيست؟
ج: در صورتى كه رنگ مانع از رسيدن آب به ناخن باشد وضو باطل است و مسح بر جوراب هر قدر هم نازك باشد، صحيح نيست.
س 120 : آيا مجروحان جنگى كه قطع نخاع شدهاند و قدرت نگهدارى بول را ندارند، جايز است در نماز جمعه شركت كرده و به خطبهها گوش دهند و با عمل به وظيفه شخص مسلول، نماز جمعه و عصر را بخوانند؟
ج: شركت آنان در نماز جمعه اشكال ندارد، ولى با توجه به اينكه بر آنان واجب است بعد از وضو گرفتن بدون فاصله زمانى، شروع به خواندن نماز كنند و براى نماز عصر دوباره وضو بگيرند، مگر اين كه بعد از وضوى اول حدثى از آنان صادر نشود كه دراين صورت وضوى اول براى هر دو نمازشان كافى است، بنابراين وضوى قبل از خطبههاى نماز جمعه در صورتى براى خواندن نماز جمعه كافى است كه بعد از وضو حدثى از آنان سر نزند.
س 121 : شخصى كه قادر بر وضو گرفتن نيست، فرد ديگرى را براى انجام وضو به نيابت مى گيرد و خودش نيت نموده و با دست خود مسح مىكند و اگر قادر بر مسح نباشد نايب دست او را گرفته و با آن مسح مى نمايد. اگر از اين كار هم عاجز باشد، نايب از دست او رطوبت گرفته و مسح مىكند. حال، اگر اين شخص دست نداشته باشد چه حكمى دارد؟
ج: اگر اين شخص كف دست نداشته باشد، براى مسح، رطوبت از ساعد او گرفته مى شود، و اگر ساعد هم نداشته باشد رطوبت از صورت او گرفته شده و سر و پا با آن مسح مىشوند.
س 122 : آيا هنگام وضو بايد ظرف آب لوله دار باشد؟ آيا اگر ظرف آب لولهدار نباشد وضو باطل است؟
ج: ظرف آب وضو لازم نيست لولهدار باشد. وضو گرفتن با آبى كه در ظرف قرار دارد اشكال ندارد، اعم از اين كه آب از ظرف بر دست ريخته شود يا با دست آب از ظرف برداشته شده و بر اعضاى وضو ريخته شود.
س 123 : در نزديكى محل برگزارى نماز جمعه مكانى براى وضو گرفتن وجود دارد كه تابع مسجد جامع است و پول آب آن از غير بودجه مسجد پرداخت مى شود. آيا شركت كنندگان در نماز جمعه جايز است از آن آب، استفاده كنند؟
ج: چون آب آن براى وضو گرفتن همه نمازگزاران بطور مطلق قرارداده شده است، استفاده از آن اشكال ندارد.
س 124 : آيا وضو يى كه قبل از نماز ظهر و عصر گرفته شده، براى خواندن نماز مغرب و عشا هم با علم به اين كه در اين مدت هيچيك از مبطلات وضو از وى سرنزده است، كافى است؟ يا آنكه هر نمازى نيت و وضوى جداگانهاى دارد؟
ج: براى هر نمازى وضوى جداگانه لازم نيست. بلكه با يك وضو تا زمانى كه باطل نشده مى تواند هر مقدار نماز كه مىخواهد بخواند.
س 125 : آيا وضو گرفتن به نيت نماز واجب قبل از داخل شدن وقت آن جايز است؟
ج: وضو گرفتن براى خواندن نماز واجب، اگر نزديك داخل شدن وقت آن باشد اشكال ندارد.
س 126 : به علت فلج شدن هر دو پايم به كمك كفش طبى و عصاى چوبى راه مى روم، و چون به هيچ وجه بيرون آوردن كفش هنگام وضو برايم امكان ندارد، اميدوارم وظيفه شرعى مرا در رابطه با مسح هر دو پا بيان فرما ييد.
ج: اگر بيرون آوردن كفش براى مسح پاها براى شما دشوار است ، مسح بر روى كفش كافى و مجزى است.
س 127 : اگر بعد از رسيدن به مكانى تا چند فرسخى آن به جستجوى آب بپردازيم و آب آلوده و كثيفى را بيابيم، در اين حالت تيمم براى ما واجب است يا وضو گرفتن با آن آب؟
ج: اگر آن آب پاك و مطلق باشد و استعمال آن ضررى نداشته باشد، وضو واجباست و نوبت به تيمم نمىرسد.
س 128 : آيا وضو به خودى خود مستحب است؟ و آيا مى توان قبل از داخل شدن وقت نماز به قصد قربت وضو گرفت و با همان وضو نماز خواند؟
ج: وضو به قصد طهارت از نظر شرعى مستحب و مطلوب است. و خواندن نماز بإ؛*$ضظظ وضوى مستحب جايز است.
س 129 : كسى كه هميشه در وضويش شك مىكند، چگونه مىتواند به مسجد برود و نماز بخواند و به قرائت قرآن كريم و زيارت معصومين عليهم السلام بپردازد؟
ج: شك در بقاى طهارت بعد از وضو اعتبار ندارد، و تا يقين به نقض وضو پيدا نكرده است مىتواند با آن نماز بخواند و قرآن قرائت كند.
س 130 : آيا در صحت وضو شرط است كه آب بر همه قسمتهاى دست جريان پيدا كند يا آنكه كشيدن دست تر بر آن كافى است؟
ج: صدق شستن منوط به رساندن آب به تمام عضو است هر چند بوسيله دست كشيدن باشد. ولى مسح با دست مرطوب به تنها يى كافى نيست.
س 131 : آيا مسح سر همانطوركه با دست راست صحيح است، با دست چپ هم صحيح است؟ و آيا مسح سر از پا يين به بالا جايز است؟
ج: مسح سر با دست چپ جايز است هر چند احوط مسح سر با دست راست است، و احوط اين است كه از بالا به پايين يعنى از فرق سر به طرف پيشانى باشد، هر چند بر عكس هم جايز است.
س 132 : آيا در مسح سر، مرطوب شدن مو كافى است يا اين كه رطوبت بايد به پوست سر هم برسد؟ و هنگامى كه شخصى از موى مصنوعى استفاده مى كند، مسح سر را چگونه انجام دهد؟
ج: مسح پوست سر واجب نيست. موى مصنوعى هم اگر قابل برداشتن نباشد، مسح بر آن مجزى است.
س 133 : ايجاد فاصله زمانى در شستن اعضاء هنگام وضو يا غسل، چه حكمى دارد؟
ج: فاصله زمانى (عدم موالات) در غسل اشكال ندارد. ولى در وضو اگر فاصله به مقدارى باشد كه اعضاى قبلى خشك شوند، وضو باطل است.
س 134 : وضو و نماز كسى كه پى در پى از او باد به مقدار كم خارج مىشود، چه حكمى دارد؟
ج: اگر نتواند وضوى خود را تا آخر نماز حفظ كند و تجديد وضو در اثناء نماز هم براى او دشوار باشد، مى تواند با هر وضو يى يك نماز بخواند. يعنى براى هر نماز به يك وضو اكتفا كند هر چند وضوى او در بين نماز باطل شود.
س 135 : بعضى از افرادى كه در مجتمع هاى مسكونى زندگى مى كنند از پرداخت هزينه خدماتى كه از آنها استفاده مى كنند از قبيل هزينه آب سرد و گرم، تهويه، نگهبانى و مانند آنها، خوددارى مى كنند. آيا روزه و نماز و ساير عبادات اين افراد كه بار مالى اين خدمات را بدون رضايت همسايگان به دوش آنان مىاندازند، از نظر شرعى باطل است؟
ج: هر يك از مشتركين از نظر شرعى به مقدارى كه از امكانات مشترك استفاده مى كند، نسبت به هزينه خدمات مديون است. و اگر از پرداخت پول آب با قصد استفاده از آن، امتناع كند، وضو و غسل او محل اشكال و بلكه باطل است.
س 136 : شخصى غسل جنابت نموده و بعد از گذشت سه تا چهار ساعت مى خواهد نماز بخواند، ولى نمى داند غسلش باطل شده است يا خير؟ اگر احتياطاً وضو بگيرد، اشكال دارد يا خير؟
ج: در فرض مذكور وضو واجب نيست ولى احتياط هم مانعى ندارد.
س 137 : آيا كودك نابالغ، محدث به حدث اصغر مى شود ؟ آيا مى توان قرآن را در دسترس او قرارداد تا آن را مسّ كند؟
ج: بله، با عارض شدن مبطلات وضو، كودك نابالغ هم مُحد ِث مى شود، ولى مس كتابت قرآن بر او حرام نيست و بر مكلّف واجب نيست او را از دست زدن به نوشته قرآن باز دارد.
س 138 : اگر عضوى از اعضاى وضو بعد از شستن آن و قبل از اتمام وضو ، نجس شود، چه حكمى دارد؟
ج: نجس شدن آن عضو اگر از اعضاى مسح نباشد به صحت وضو ضرر نمىرساند، ولى تطهير آن عضو براى پاك شدن از نجاست بخاطر نماز واجب است.
س 139 : آيا بودن چند قطره آب بر روى پا هنگام مسح، براى وضو ضرر دارد؟
ج: واجب است محل مسح از آن قطرات خشك شود تا هنگام مسح، رطوبت دست بر پا تاثير بگذارد نه بر عكس.
س 140 : كسى كه دست راست او از بالاى مرفق قطع شده، آيا مسح پاى راست از او ساقط است؟
ج: مسح پاى راست از او ساقط نمى شود بلكه بايد با دست چپ بر آن مسح كند.
س 141 : كسى كه در اعضاى وضوى او زخم يا شكستگى باشد چه وظيفه اى دارد؟
ج: اگر در اعضاى وضو زخم يا شكستگى است و روى آن باز باشد و آب براى آن ضرر ندارد بايد آن را بشويد و اگر شستن آن مضر است بايد اطراف آن را بشويد. و احتياط آن است كه اگر كشيدن دست تر بر آن ضرر ندارد، دست تر بر آن بكشد.
س 142 : كسى كه محل مسح او زخم است چه وظيفهاى دارد؟
ج: اگر نمى تواند روى زخم محل مسح دستِ تر بكشد بايد به جاى وضو تيمم كند. ولى در صورتى كه مى تواند پارچهاى روى زخم قرار دهد و بر آن دست بكشد احتياط آن است كه علاوه بر تيمم، وضو نيز با چنين مسحى بگيرد.
س 143 : كسى كه جاهل به بطلان وضويش است و بعد از وضو متوجه آن مى شود، چه حكمى دارد؟
ج: اعاده وضو براى اعمال مشروط به طهارت، واجب است، و هرگاه با وضوى باطل نماز خوانده باشد اعاده آن نيز واجب است.
س 144 : كسى كه در يكى از اعضاى وضويش زخمى وجود دارد كه حتـى اگر جبيره هم بر روى آن قرار دهـد دائما ً از آن خون مىآيد، چگونه بايد وضو بگيرد؟
ج: واجب است جبيرهاى را بر روى زخم بگذارد كه خون از آن بيرون نمى آيد مثل نايلون.
س 145 : آيا در وضوى ارتماسى جايز است چند بار دست و صورت را داخل آب كنيم يا اين كه فقط دو بار جايز است؟
ج: جايز است دوبار دست و صورت را در آب فرو ببرد. بار اول به قصد شستن واجب و بار دوم به قصد شستن مستحب. ولى در وضوى ارتماسى در مورد دستها بايد قصد شستن وضوئى آنها هنگام خارج كردن آنها از آب باشد، تا بتوان از اين طريق مسح را با آب وضو انجام داد.
س 146 : آيا خشك كردن رطوبت بعد از وضو مكروه است؟ و در مقابل آيا خشك نكردن آن مستحب است؟
ج: اگر دستمال يا پارچه معينى را مخصوص اين كار قرار دهد، اشكال ندارد.
س 147 : آيا رنگ مصنوعى كه زنها از آن براى رنگ كردن موى سر و ابروى شان استفاده مىكنند، مانع از صحت وضو و غسل است؟
ج: اگر صرفاً رنگ باشد و داراى جرمى كه مانع از رسيدن آب به مو شود، نباشد، وضو و غسل صحيح است.
س 148 : آيا جوهر از موانعى است كه وجود آن بر روى دست باعث بطلان وضو مىشود؟
ج: اگر جوهر مانع از رسيدن آب به پوست شود وضو باطل است. و تشخيص اين موضوع بر عهده مكلّف است.
س 149 : آيا اگر رطوبت مسح سر به رطوبت صورت متصل شود، وضو باطل مى شود؟
ج: اشكال ندارد، ولى از آنجا يى كه احتياط در مسح پاها اين است كه با رطوبتى كه از آب وضو در كف دو دست باقى مانده صورت بگيرد، لذا براى رعايت اين احتياط بايد هنگام مسح سر، دست به قسمت بالاى پيشانى نرسد و با رطوبت صورت برخورد نكند تا اين كه رطوبت دست كه هنگام مسح پا به آن نياز دارد با رطوبت صورت مخلوط نشود.
س 150 : شخصى كه وضويش نسبت به وضوى متعارف بين مردم وقت بيشترى مى گيرد، براى يقين پيدا كردن به شستن اعضاى وضو چه كارى بايد انجام دهد؟
ج: بايد از وسوسه اجتناب نمايد، و براى اين كه شيطان از او نااميد شود بايد به وسوسهها اعتناء نكند و كوشش كند همانند ساير اشخاص به مقدارى كه از نظر شرعى واجب است اكتفا نمايد.
س 151 : بعضى از قسمتهاى بدنم خالكوبى شده است، گفته مى شود كه غسل و وضو و نمازم باطل هستند و نمازى از من پذيرفته نمى شود. اميدوارم مرا در اين باره راهنمايى فرمائيد.
ج: اگر خالكوبى مجرد رنگ باشد و بر ظاهر پوست چيزى كه مانع از رسيدن آب بر آن شود وجود نداشته باشد، وضو و غسل صحيح است و اشكال در صحت نماز وجود ندارد.
س 152 : اگر بعد از اين كه انسان بول و استبراء كرد و وضو گرفت، رطوبتى كه مردد بين بول و منى است از او خارج شود، چه حكمى دارد؟
ج: در فرض سؤال براى تحصيل يقين به طهارت از حدث واجب است هم غسل كند و هم وضو بگيرد.
س 153 : لطفا ً تفاوت وضوى زن و مرد را بيان فرما ييد.
ج: بين زن و مرد در افعال و كيفيت وضو فرقى نيست. جز اين كه براى مردها مستحب است هنگام شستن آرنج از قسمت بيرونى آن شروع كنند و زنها از قسمت داخلى آن.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:33 PM
مسّ اسماء و آيات الهى
س 154 : مسّ ضميرها يى كه به ذات بارى تعالى بر مى گردند مثل ضمير جمله «بسمه تعالى» چه حكمى دارد؟
ج: ضمير حكم لفظ جلاله را ندارد.
س 155 : نوشتن اسم جلاله «الله» بصورت «ا...» و «اله» مرسوم شده است. كسانى كه بدون وضو اين دو كلمه (الف و اله) را مسّ مى كنند چه حكمى دارند؟
ج: همزه و نقاط، حكم لفظ جلاله را ندارد ولى كلمه «اله» همان حكم لفظ جلاله را دارد.
س 156 : در جا يى كه من كار مى كنم در مكاتبات خود كلمه «الله» را به صورت «ا...» مىنويسند. آيا نوشتن الف و سه نقطه به جاى لفظ جلاله «الله» از نظر شرعى صحيح است؟
ج: از نظر شرعى مانعى ندارد.
س 157 : آيا جايز است به صرف احتمال مسّ لفظ جلاله «الله» توسط افراد بدون وضو، از نوشتن آن خوددارى نموده و يا بصورت «ا...» نوشته شود؟
ج: مانعى ندارد.
س 158 : نابينايان براى خواندن و نوشتن از خط برجستهاى معروف به خط بريل كه با لمس انگشتان خوانده مىشود، استفاده مىكنند. با توجه به اين كه اين خط قراردادى از شش نقطه تشكيل شده است، لطفا به سؤال ذيل پاسخ فرماييد:
آيا بر نابينايان واجب است كه هنگام فراگيرى قرآن كريم و مسّ اسماء طاهره كه با خط برجسته بريل نوشته شده است، وضو داشته باشند يا خير؟
ج: نقاط برجستهاى كه علامت حروف اصلى هستند، حكم آن حروف را ندارند و در مواردى كه به عنوان علامتى براى حروف قرآن كريم و اسماء طاهره استفاده مىشوند، مسّ آنها نياز به طهارت از حدث ندارد.
س 159 : مسّ اسمهايى از قبيل عبدالله و حبيب الله بدون وضو چه حكمى دارد؟
ج: مسّ لفظ جلاله بدون وضو جايز نيست اگر چه جز يى از يك اسم مركب باشد.
س 160 : آيا جايز است زن حائض گردنبندى را به گردن بيندازد كه نام مبارك پيامبر «صلى الله عليه و آله» بر آن نقش شده است؟
ج: به گردن آويختن آن اشكال ندارد ولى واجب است اسم مبارك پيامبر «صلى الله عليه و آله» با بدن تماس نداشته باشد.
س 161 : آيا حرمت مسّ نوشتههاى قرآن بدون وضو اختصاص به موردى دارد كه در قران كريم باشد، يا شامل مواردى كه نوشته قرآنى در كتاب ديگرى يا تابلو يا ديوار و غير آنها هم باشد، مىگردد؟
ج: حرمت مسّ كلمات و آيات قرآنى بدون وضو اختصاص به قرآن كريم ندارد. بلكه شامل همه كلمات و آيات قرانى مىشود هر چند در كتاب ديگرى يا در روزنامه، مجله، تابلو، نقاشى ديوارى و غير آنها باشد.
س 162 : خانوادهاى به قصد خير و بركت هنگام خوردن برنج از ظرفى استفاده مىكنند كه آيات قرآنى از جمله آيةالكرسى روى آن نوشته شده است. آيا اين كار اشكال دارد؟
ج: اگر با وضو باشند و يا غذا را با قاشق از ظرف بر مىدارند اشكال ندارد.
س 163 : آيا كسانى كه بوسيله دستگاه تحرير اسماء جلاله يا آيات قرآنى و يا نامهاى معصومين عليهم السلام را مىنويسند، بايد در حال نوشتن آنها با وضو باشند؟
ج: اين كار مشروط به طهارت نيست، ولى آن نوشتهها را نبايد بدون وضو مسّ كرد.
س 164 : آيا مسّ آرم جمهورى اسلامى ايران كه روى نامهها و بليطهاى اتوبوس نقش شده است، حرام است؟
ج: اگر در نظر عرف اسم جلاله محسوب و خوانده شود، مسّ آن بدون طهارت حرام است و در غير اين صورت اشكال ندارد، اگر چه احوط ترك مس آن بدون طهارت است.
س 165 : آيا آرم جمهورى اسلامى ايران از اسماء جلاله محسوب مىشود يا خير؟ و چاپ آن بر اوراق ادارى و استفاده از آن در مكاتبات و غير آن، چه حكمى دارد؟
ج: نوشتن و چاپ لفظ جلاله يا آرم جمهورى اسلامى ايران در مكاتبات اشكال ندارد، و احوط اين است كه احكام لفظ جلاله در آرم جمهورى اسلامى ايران هم رعايت شود.
س 166 : قسمت بالاى بعضى از اوراق رسمى ادارى مزيّن به آرم جمهورى اسلامى ايران است، و در اوراقى كه در بيمارستانها و درمانگاهها مورد استفاده قرار مىگيرند، عبارت «هوالشافى» وجود دارد. پرتاب اين اوراق بعد از استفاده به طرفى، يا آلوده كردن آنها به خون، چه حكمى دارد؟
ج: تزيين اوراق مكاتبات به لفظ جلاله و كلماتى كه در حكم آن است اشكال ندارد، ولى بايد از بى احترامى و نجس كردن آنها اجتناب شود.
س 167 : استفاده از تمبرهاى پستى كه بر روى آنها آيات قرآنى چاپ شده است، و يا چاپ لفظ جلاله و اسماء خداوند «عزّ و جلّ» و آيات قرآنى و يا چاپ آرم مؤسساتى كه مشتمل بر آياتى از قرآن كريم است، در روزنامهها و مجلات و نشرياتى كه همه روزه منتشر مىشوند، چه حكمى دارد؟
ج: طبع و نشر آيات قرآنى و اسماء جلاله وامثال آن اشكال ندارد، ولى بر كسى كه به دستش مىرسد واجب است احكام شرعى آنها را رعايت نمايد و از بى احترامى و نجس كردن و مسّ بدون وضوى آنها خوددارى كند.
س 168 : در بعضى از روزنامهها اسم جلاله يا آيات قرآنى نوشته مىشود، آيا پيچاندن غذا با آنها، يا نشستن بر آنها و يا استفاده از آنها به جاى سفره و يا انداختن آنها در زباله، با توجه به مشكل بودن استفاده از راههاى ديگر، جايز است يا خير؟
ج: استفاده از اين روزنامهها در مواردى كه از نظر عرف بى احترامى به چيزى كه هتك حرمت آن حرام است از قبيل لفظ جلاله و آيات قرآنى كه در روزنامه نوشته شده است، محسوب نشود، و در معرض نجاست هم قرار نگيرد، اشكال ندارد.
س 169 : انداختن تمبرهاى پستى كه در بردارنده اسم جلاله هستند، در سطل زباله چه حكمى دارد؟ آيا مسّ آنها بدون وضو صحيح است؟
ج: مسّ نوشته لفظ جلاله بدون وضو و يا نجس كردن آن و يا انداختن آن در مكانهايى كه موجب اهانت و بى احترامى است، جايز نيست.
س 170 : آيا مسّ نقش كلمات روى انگشترها، جايز است؟
ج: اگر از كلماتى باشد كه شرط جواز مسّ آن طهارت است، مسّ آن بدون طهارت جايز نيست.
س 171 : آيا جايز است مغازه داران كالاهاى فروخته شده خود را در روزنامهاى كه يقين داريم در آن اسم جلاله «اللّه» تبارك و تعالى و مانند آن نوشته شده است، بپيچند؟ آيا مسّ آنها بدون وضو جايز است؟
ج: پيچيدن كالاهاى فروخته شده در روزنامه در صورتى كه بى احترامى به اسم «الله تعالى» و آيات قرآنى و نامهاى ائمه معصومين عليم السلام كه در آن نوشته شده است، محسوب نشود، اشكال ندارد. ولى جايز نيست شخص بى وضو در صورت علم به وجودشان آنها را مسّ كند.
س 172 : چاپ اسماء انبياء و آيات قرآنى در روزنامهها با اين احتمال كه ممكن است روزنامهها سوزانده شوند و يا زيردست و پا بيفتند، چه حكمى دارد؟
ج: نوشتن آيات قرآنى و اسامى معصومين عليهم السلام در روزنامهها و مجلات از نظر شرعى مانعى ندارد، ولى پرهيز از بىاحترامى و نجس كردن يا مسّ بدون طهارت آنها واجب است.
س 173 : انداختن چيزى كه مشتمل بر نامهاى خداوند است در نهرها و جوىها چه حكمى دارد؟ آيا اين عمل اهانت محسوب مىشود؟
ج: اگر انداختن آنها در نهرها و جويبارها از نظر عرف اهانت محسوب نشود، اشكال ندارد.
س 174 : آيا بايد هنگام انداختن اوراق امتحانى تصحيح شده در زباله يا آتش زدن آنها، اطمينان حاصل شود كه نامهاى خداوند و اسامى معصومين عليهم السلام در آنها نباشد؟ آيا دور انداختن اوراقى كه در يكى از دو طرف آن چيزى نوشته نشده است، اسراف محسوب مىشود يا خير؟
ج: فحص و بررسى لازم نيست، و هنگامى كه وجود اسماء جلاله در ورقه احراز نشود، انداختن آن در زباله اشكال ندارد. اما اوراقى كه امكان استفاده از آن در صنعت كارتن سازى و مانند آن وجود دارد، و يا بر يك طرف آن نوشته شده است و طرف ديگر آن قابل استفاده براى نوشتن است، سوزاندن و دور انداختن آنها به علت وجود شبهه اسراف، خالى از اشكال نيست.
س 175 : اسامى مباركى كه احترام آنها واجب و مسّ بدون وضوى آنها حرام است، كدامند؟
ج: مسّ اسماء ذات بارى تعالى و نامهاى صفات مخصوص خداوند منان، بدون وضو حرام است، و احوط الحاق نامهاى انبياء عظام و ائمه معصومين عليهم السلام به نامهاى خداوند متعال در حكم مذكور است.
س 176 : مقدار زيادى نشريات گوناگون كه از طرف مؤسسات داخلى به سفارت از زمان تأسيس آن ارسال مىشده، نزد ما جمع شده است، و چون بيشتر صفحات آن در بردارنده نامهاى خداوند تعالى و مانند آن هستند، لطفا ً ما را در حل مشكل نگهدارى آنها راهنما يى فرمائيد.
ج: دفن آنها در زمين و يا ريختن آنها در صحرا اگر بىاحترامى محسوب نشود، و يا خمير كردن آنها اشكال ندارد.
س 177 : راههاى شرعى محو كردن اسماء مبارك و آيات قرآنى هنگام نياز كدامند؟ سوزندان اوراقى كه در آن اسم جلاله و آيات قرآنى نوشته شده است، هنگام ضرورت براى حفظ اسرار چه حكمى دارد؟
ج: دفن آنها در خاك و يا تبديل آنها به خمير بوسيله آب اشكال ندارد. ولى جواز سوزاندن آنها مشكل است، و اگر بى احترامى محسوب شود جايز نيست، مگر در صورتى كه اضطرار اقتضا كند و جدا كردن آيات قرآنى و نامهاى مبارك امكان نداشته باشد.
س 178 : قطعه قطعه كردن اسماء مبارك ه و آيات قرآنى به مقدار زياد به طورى كه حتى دو حرف آنها به هم متصل نمانده، و غير قابل خواندن شوند، چه حكمى دارد؟ آيا در محو كردن اسماء مباركه و آيات قرآنى و ساقط شدن حكم آنها، تغيير صورت خطى آنها با حذف و اضافه كردن حروف، كافى است؟
ج: تقطيع اگر موجب محو نوشته لفظ جلاله و آيات قرآنى نشود كافى نيست، همچنان كه تغيير صورت خطى كلمات با اضافه كردن بعض حروف هم باعث زوال حكم شرعى حروفى كه به قصد نوشتن لفظ جلاله به كار رفتهاند، نمىشود. بلى، زوال حكم بر اثر تغيير حروف به نحوى كه ملحق به محو حروف گردد، بعيد نيست، هر چند احتياط اجتناب از مسّ آن بدون وضو است.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:37 PM
احكام غسل جنابت
س 179 : آيا شخص جنب مىتواند در صورت تنگى وقت با تيمم و نجاست بدن و لباس نماز بخواند يا اين كه بايد بعد از تطهير و غسل، نماز را قضا نمايد؟
ج: اگر وقت به مقدارى نيست كه بدن و لباسش را تطهير كند و يا لباس خود را عوض نمايد و به علت سردى هوا و مانند آن، نماز خود را برهنه هم نمىتواند بخواند، بايد نماز را با تيمم بدل از غسل جنابت با همان لباس نجس بخواند. اين نماز مجزى است و بر او قضاى آن واجب نيست.
س 180 : آيا رسيدن منى به داخل رحم بدون دخول سبب جنابت زن مىشود؟
ج: در اين صورت جنابت محقق نمىشود.
س 181 : آيا بر زنان پس از انجام معاينات داخلى با وسايل طبى غسل واجب مىگردد؟
ج: با معاينات داخلى و با وسائل طبى تا زمانى كه منى خارج نشود، غسل واجب نيست.
س 182 : اگر دخول به مقدار حشفه صورت بگيرد ولى منى خارج نشود و زن نيز به مرحله اوج لذت نرسد، آيا غسل فقط بر زن واجب است يا فقط بر مرد يا بر هر دو؟
ج: با تحقق دخول ولو به مقدار حشفه غسل بر هر دو واجب است.
س 183 : در مورد احتلام زنان، در چه صورتى غسل جنابت بر آنان واجب مىشود؟ و آيا رطوبتى كه هنگام ملاعبه و شوخى با مردان از آنان خارج مىشود، حكم منى را دارد؟ و آيا بدون سست شدن بدن و رسيدن به اوج لذت، غسل بر آنها واجب مىشود؟ بطور كلى در زنان بدون نزديكى، جنابت چگونه تحقق مىيابد؟
ج: اگر منى از زن خارج شود خواه در اثر احتلام باشد يا ملاعبه و شوخى با مردان، بر او غسل جنابت واجب مىشود، ولى رطوبتى كه بعد از ملاعبه و شوخى از او خارج مىشود حكم منى را ندارد مگر اين كه هنگام خروج آن بدن زن سست شود و به اوج لذت جنسى برسد.
س 184 : اگر از دختران بطور غير ارادى رطوبتى خارج شود، آيا حكم منى را دارد و بر آنان غسل جنابت واجب مىشود؟ يا اين كه زمانى موجب غسل مىگردد كه همراه شهوت باشد؟
ج: اگر خروج رطوبت بر اثر شهوت و توأم با آن باشد، حكم به منى بودن آن مىشود و باعث وجوب غسل مىگردد حتى اگر شهوت بدون اختيار و اراده باشد.
س 185 : اگر شهوت دختران بر اثر خواندن كتاب عاشقانه و مانند آن تحريك شود، آيا غسل بر آنان واجب مىشود؟ و در صورت واجب شدن، چه غسلى را بايد انجام دهند؟
ج: خواندن كتابهايى كه موجب تحريك شهوت مىشوند جايز نيست، و بهرحال غسل جنابت وقتى واجب مىشود كه منى خارج شود.
س 186 : اگر زن در حال ملاعبه احساس نمايد آبى همراه با شهوت از او خارج شده است، آيا غسل جنابت بر او واجب مىشود؟
ج: اگر براى زن يقين به خروج منى از وى حاصل شود، غسل بر او واجب مىگردد. و همچنين اگر رطوبتى همراه با شهوت و اوج لذت از او خارج شود و شك داشته باشد كه منى است يا خير، شرعا در حكم منى است و غسل بر او واجب مىگردد.
س 187 : اگر زن بعد از نزديكى همسرش با وى در حالى كه منى در رحم او باقى مانده است بلافاصله غسل نمايد و بعد از غسل منى از رحم خارج شود، آيا غسل او صحيح است؟ و آيا منى خارج شده بعد از غسل، پاك است يا نجس و موجب جنابت مجدد مىشود يا خير؟
ج: غسل او صحيح است و رطوبتى كه بعد از غسل از او خارج مىشود اگر منى باشد در هر حالى نجس است، ولى اگر منى مرد باشد باعث جنابت مجدد نمىشود.
س 188 : مدتى است كه مبتلا به شك در غسل جنابت شدهام به طورى كه با همسرم نزديكى نمىكنم. با اين حال حالتى غيرارادى به من دست مىدهد كه گمان مىكنم غسل جنابت بر من واجب شده است و حتى هر روز دو يا سه بار غسل مىكنم، و اين شك مرا آزار مىدهد، تكليف من چيست؟
ج: با شك در جنابت حكم جنابت مترتب نمىشود، مگر اين كه رطوبتى از شما خارج شود كه همراه با علامتهاى شرعى خروج منى باشد يا يقين به خروج منى داشته باشيد.
س 189 : آيا غسل جنابت در حال حيض صحيح است، به طورى كه مسقط تكليف زن جنب باشد؟
ج: صحت غسل در فرض مذكور محل اشكال است.
س 190 : اگر زن در حال حيض، جنب يا در حال جنابت حايض شود، آيا بعد از پاك شدن از حيض هر دو غسل بر او واجب است؟ يا اين كه با حدوث جنابت در حال حيض، غسل جنابت بر او واجب نيست زيرا در موقع جنابت پاك نبوده است؟
ج: بر او علاوه بر غسل حيض، غسل جنابت هم واجب است، ولى جايز است در مقام عمل به غسل جنابت اكتفا كند، ليكن احوط اين است كه نيت هر دو غسل را بنمايد.
س 191 : در چه صورتى حكم مىشود كه رطوبت خارج شده از انسان منى است؟
ج: اگر همراه با شهوت، جستن و سست شدن بدن باشد حكم منى را دارد.
س 192 : گاهى اثر گچ يا صابون بعد از غسل كردن در اطراف ناخنهاى دست و پا مشاهده مىشود كه در حمام هنگام غسل ديده نمىشد ولى بعد از خروج از حمام و دقت، سفيدى صابون يا گچ آشكار مىشود. در اين حال تكليف چيست؟ در حالى كه بعضى از افراد هنگام غسل و وضو به اين مسئله جاهل هستند و يا توجهى به آن ندارند و با فرض وجود اثر گچ يا صابون يقين به رسيدن آب به زير آن حاصل نمىشود.
ج: مجرد وجود اثر گچ يا صابون كه بعد از خشك شدن اعضاء ظاهر مىشود، ضررى به وضو يا غسل نمىرساند مگر اين كه داراى جرمى باشد كه مانع از رسيدن آب به پوست است.
س 193 : رطوبتى كه هنگام بوسيدن و بازى مرد با همسرش خارج مىشود چه حكمى دارد؟
ج: اگر خروج آن به صورت جستن و همراه با شهوت و سستى بدن باشد حكم منى را دارد.
س 194 : يكى از برادران مىگويد صحت غسل مشروط به تطهير بدن از نجاست، قبل از غسل است و اگر تطهير آن از منى يا غير آن در اثناى غسل باشد موجب بطلان غسل مىشود. بر فرض صحت گفته او و با توجه به اين كه من جاهل به اين مسأله بودهام، آيا نمازهاى گذشته من باطل بوده و قضاى آنها واجب است؟
ج: واجب است شستن براى پاك شدن بدن جداى از شستن به قصد غسل جنابت باشد، ولى تطهير تمامى بدن قبل از غسل واجب نيست بلكه پاك بودن هر عضوى هنگام غسل آن كافى است، بنابراين اگر عضو قبل از غسل تطهير شده باشد، غسل و نمازى كه با آن خوانده شده، صحيح است. ولى اگر عضو نجس قبل از غسل تطهير نشود، و با يك شستن بخواهد هم آن را پاك كند و هم غسل نمايد، غسل باطل است و نمازى كه با چنين غسلى خوانده باطل و قضاى آن واجب است.
س 195 : آيا رطوبتى كه از انسان در حال خواب خارج مىشود حكم منى را دارد؟ با آنكه مىدانيم هيچيك از علامتهاى سه گانه (ج ُستن، شهوت و سستى بدن) را ندارد و شخص هم متوجه آن نمىشود مگر وقتى كه بعد از بيدارى لباسهاى زير خود را مرطوب ببيند.
ج: علايم شرعى ياد شده راجع به خروج رطوبت مشتبه به منى در حال بيدارى است، و رطوبتى كه در حال خواب بر اثر احتلام خارج شود و يا انسان يقين به منى بودن آن پيدا كند، حكم منى را دارد و موجب جنابت مىشود، هر چند همراه با علايم ياد شده نباشد.
س 196 : جوانى هستم كه در خانواده فقيرى زندگى مىكنم و از من زياد منى به دفعات خارج مىشود و خجالت مىكشم از پدرم تقاضاى پول حمام بكنم، در خانه هم حمام نداريم. تقاضا مىكنم مرا راهنما يى فرما ييد.
ج: در انجام تكليف شرعى حيا معنى ندارد. حيا عذر شرعى ترك واجب نيست. به هر حال اگر غسل جنابت براى شما امكان ندارد، وظيفه شما براى نماز و روزه تيمم بدل از غسل است.
س 197 : حمام يكى از روستاهاى مناطق محروم مدتى است به علت خرابى تعطيل است، و اهالى روستا براى نظافت و تطهير با مشكل روبرو هستند، و ما بر اثر فشار اهالى درخواست كتبى به استاندارى نوشتيم كه در آن اينگونه آمده است: «حمام روستاى ما بر اثر ريزش برف و باران خراب شده است و قابل ترميم نيست و نياز به ساختن حمام جديدى داريم».
استاندارى در نتيجه اين درخواست مبلغ معينى از بودجه اختصاصى مقابله با حوادث غير مترقبه را براى ساخت حمام اختصاص داده و آن را در اختيار جهاد سازندگى گذاشت و حمام ساخته شد. سؤال اين است كه با توجه به مطالب مذكور، استفاده از اين حمام براى تطهير و غسل اشكال شرعى دارد يا خير؟
ج: هر چند اعلام و اخبار بر خلاف واقع جايز نيست ولى استفاده اهالى از حمام در فرض مذكور اشكال ندارد.
س 198 : اينجانب با مشكلى مواجه هستم، مشكل من اين است كه شستن بدنم هر چند با يك قطره آب براى بدنم ضرر دارد حتى مسح هم همين طور است. هنگام شسستن بدنم ولو به مقدار كم، علاوه بر عوارض ديگر، تپش قلبم هم زياد مىشود، آيا با اين وضعيت براى من جايز است با همسرم مقاربت نموده و براى چندين ماه تيمم بدل از غسل نمايم و با آن نماز خوانده و داخل مسجد شوم؟
ج: ترك مقاربت و جماع بر شما واجب نيست، و در صورت جنابت و معذور بودن از انجام غسل، وظيفه شرعى شما براى اعمال مشروط به طهارت، تيمم بدل از غسل جنابت است. و با آن تيمم داخل مسجد شدن و خواندن نماز و مسّ نوشته قرآن كريم و بقيه اعمالى كه انجام آنها مشروط به طهارت از جنابت است، اشكال ندارد.
س 199 : استقبال قبله هنگام غسلِ واجب يا مستحب، واجب است يا خير؟
ج: استقبال قبله در وقت غسل واجب نيست.
س 200 : آيا غسل كردن با غُساله حدث اكبر با توجه به قليل بودن آب و طهارت بدن قبل از غسل، صحيح است؟ آيا استفاده از غُساله غسل از حدث اكبر هر يك از زن و شوهر براى ديگرى جايز است؟
ج: اگر غساله حدث اكبر پاك باشد، غسل كردن با آن مانعى ندارد، و همچنين غسل كردن هر يك از زن و شوهر با غساله غسل ديگرى بدون اشكال است.
س 201 : اگر از كسى كه مشغول غسل جنابت است، حدث اصغر سر بزند، آيا بايد دوباره غسل نمايد يا آنكه غسل را تمام كند و وضو بگيرد؟
ج: حدث اصغر در اثناى غسل به صحت غسل ضرر نمىرساند و لازم نيست غسل را از نو شروع كند، ولى چنين غسلى كفايت از وضو براى نماز و ساير اعمال مشروط به طهارت از حدث اصغر نمىكند.
س 202 : رطوبت غليظى كه شبيه منى است و انسان آن را بعد از بول مشاهده مىكند، آيا با اينكه بدون شهوت و اراده خارج مىشود، حكم منى را دارد؟
ج: حكم منى بر آن مترتب نيست مگر اين كه يقين به منى بودن آن حاصل شود يا اين كه هنگام خروج، علامتهاى شرعى منى را داشته باشد.
س 203 : كسى كه غسلهاى متعددى اعم از واجب يا مستحب بر ذمّه او باشد، آيا يك غسل، كفايت از غسلهاى ديگر مىكند؟
ج: اگر به نيت همه آنها يك غسل بجا آورد، كفايت مىكند، و اگر در بين آنها غسل جنابت باشد و به نيت آن غسل كند از بقيه غسلها هم كفايت مىكند.
س 204 : آيا غسل غير از جنابت كفايت از وضو مىكند؟
ج: كفايت نمىكند.
س 205 : به نظر شريف جنابعالى آيا در غسل جنابت جريان آب بر بدن شرط است؟
ج: ملاك صدق شستن بدن به قصد غسل است و جريان آب بر بدن شرط نيست.
س 206 : كسى كه مىداند اگر با نزديكى با همسرش خود را جنب كند، آبى براى غسل كردن نمىيابد و يا وقت براى غسل و نماز ندارد، آيا مىتواند با همسرش نزديكى نمايد؟
ج: اگر در صورت عجز از غسل، قدرت بر تيمم داشته باشد، مىتواند با همسرش نزديكى كند.
س 207 : جوانى بيست و دوساله هستم، مدتى است كه موهايم شروع به ريزش كرده است و از اين موضوع بسيار رنج مىبرم و تصميم به كاشتن مو بر سرم در مؤسسه كشت مو گرفتهام. سؤال اين است كه اگر كشت مو مانع رسيدن آب به بعضى از قسمتهاى پوست سر گردد، غسل چه حكمى دارد؟
ج: اگر موهاى كاشته شده قابل ازاله نباشد و يا ازاله آن مستلزم ضرر يا مشقت باشد و با وجود آنها قادر به رساندن آب به پوست هم نباشيد، غسل با آنها محكوم به صحت است.
س 208 : آيا در غسل جنابت مراعات ترتيب بين سر و ساير اعضاى بدن كافى است يا اين كه بايد بين طرف راست و چپ بدن هم ترتيب رعايت شود؟
ج: احتياط واجب آن است كه ترتيب بين دو طرف بدن نيز با مقدم داشتن طرف راست بر چپ مراعات شود.
س 209 : آيا هنگام غسل ترتيبى مانعى دارد ابتدا پشت خود را شسته و بعد نيت غسل ترتيبى نموده و آن را بجا آورم؟
ج: شستن پشت و يا هر عضوى از اعضاى بدن قبل از نيت غسل و شروع آن، اشكال ندارد. كيفيت غسل ترتيبى به اين صورت است كه بعد از تطهير تمام بدن بايد نيت غسل نمود و اول سر و گردن را شست، و سپس بنا بر احتياط واجب طرف راست بدن از شانه تا پائين پا، و در مرحله سوم طرف چپ بدن به همان ترتيب بايد شسته شود. با رعايت اين ترتيب، غسل به طور صحيح انجام مىشود.
س 210 : آيا بر زن واجب است هنگام غسل، اطراف موهايش را هم بشويد؟ و آيا با توجه به اين كه آب به تمام پوست سر رسيده است، نرسيدن آب هنگام غسل به تمام مو، باعث بطلان غسل مىشود؟
ج: بنا بر احتياط واجب بايد تمام مو شسته شود.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:38 PM
احكام غسل باطل
س 211 : كسى كه به سن تكليف رسيده ولى جاهل به وجوب غسل و كيفيت آن بوده و بعد از گذشت مدتى در حدود ده سال متوجه مسئله تقليد و وجوب غسل بر او شده است، چه حكمى دارد؟ وظيفه او نسبت به قضاى نمازها و روزههاى گذشتهاش چيست؟
ج: قضاى نمازهائى كه در حال جنابت خوانده بر او واجباست، و همچنين قضاى روزه هم در صورتى كه مىدانسته كه جنب است ولى جاهل به وجوب غسل بر جنب براى روزه گرفتن بوده، بر او واجب است. بلكه اقوى اين است كه اگر جهل او به حكم، ناشى از تقصير باشد، كفاره هم بر او واجب است. ولى اگر جاهل به اصل جنابت خود باشد و هنگام طلوع فجر روزى كه بايد روزه بگيرد، متوجه جنب بودن خود نباشد، روزه او صحيح است و چيزى از قضا يا كفاره بر او نيست.
س 212 : جوانى بر اثر نادانى قبل از سن چهارده سالگى و بعد از آن، اقدام به استمناء مىكرده كه بر اثر آن از او منى خارج مىشده ولى نمىدانسته كه خروج منى باعث جنابت مىشود و بايد براى نماز و روزه غسل كند، تكليف او چيست؟ آيا براى مدتى كه استمناء مىكرده و منى از او خارج مىشده، غسل بر او واجب است؟ آيا نماز و روزههاى او از گذشته تا حال كه در حال جنابت انجام گرفته باطل بوده و قضاى آنها واجب است؟
ج: براى هر چند بار خروج منى اگر تا به حال غسل نكرده است يك غسل جنابت كافى است، و بايد همه نمازها يى را كه يقين دارد در حال جنابت خوانده است، قضا نمايد. و اگر در شبهاى ماه رمضان جاهل به اصل جنابت بوده روزههاى او قضا ندارد و محكوم به صحت است. ولى اگر عالم به خروج منى و جنابت بوده ولى نمىدانسته كه براى صحت روزه، غسل بر او واجب است، بايد روزه همه روزها يى را كه در حال جنابت گرفته است قضا نمايد، و اگر جهل او بر اثر تقصير و كوتاهى بوده، كفاره هر روز را هم بايد بدهد.
س 213 : متأسفانه در طول چند سال هيچگونه اطلاعى از مسأله جنابت و احكام غسل جنابت نداشتم. با توجه به اين كه در آن مدت نماز خوانده و روزه گرفتهام، حكم شرعى آن چيست؟
ج: اگر در آن مدت در ايام روزه جهل به اصل حدوث جنابت داشتهايد، روزه هايتان صحيح است. ولى قضاى نمازها بعد از علم به اين كه آنها را در حال جنابت خواندهايد، واجب است.
س 214 : شخصى كه بعد از جنابت، غسل خود را به طور باطل و اشتباه انجام مىدهد، با توجه به جهل او به اين مس أله، نمازها يى را كه با اين غسل مىخواند چه حكمى دارند؟
ج: نمازِ با غسل باطل و در حال جنابت باطل است و بايد اعاده يا قضا شود.
س 215 : به قصد انجام يكى از غسلهاى واجب غسل كردم. پس از خروج از حمام متوجه شدم ترتيب را رعايت نكردهام، و چون احتمال مىدادم كه نيّت ترتيب كافى است، دوباره غسل نكردم. اكنون در كارم متحيّر هستم، آيا قضاى همه نمازهايى كه خواندهام، واجب است؟
ج: اگر احتمال صحت غسل را مىدهيد و در وقت غسل متوجه انجام آنچه در صحت غسل معتبر است بودهايد، چيزى بر عهده شما نيست. بله، اگر يقين به بطلان غسل پيدا كنيد، قضاى همه نمازها بر شما واجب است.
س 216 : من غسل جنابت را به اين ترتيب انجام مىدادهام كه ابتدا سمت راست بدن بعد سر و سپس قسمت چپ بدن را مىشستم. در سؤال و تحقيق در اين زمينه هم كوتاهى كردهام، نماز و روزهام چه حكمى دارند؟
ج: غسل به كيفيت مذكور باطل است و موجب رفع حدث نمىشود، لذا نمازها يى كه با چنين غسلى خوانده شده، باطل و قضاى آنها واجب است. ولى روزهها با فرض اينكه معتقد به صحت غسل به صورت مذكور بودهايد و بقاى شما بر جنابت، عمدى نبوده است، محكوم به صحت است.
س 217 : آيا خواندن سورههايى كه سجده واجب دارند بر جنب حرام است؟
ج: از جمله كارهايى كه بر جنب حرام است خواندن خصوص آيات سجده است، ولى خواندن ساير آيات از اين سوره ها اشكال ندارد.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:41 PM
اهميت و شرايط نماز
س 357 : كسى كه عمدا ً نماز را ترك كند يا سبك بشمارد چه حكمى دارد؟
ج: نمازهاى روزانهاى كه در پنج نوبت خوانده مىشود، از واجبات بسيار مهم شريعت اسلامى بوده و بلكه ستون دين است و ترك يا سبك شمردن آن شرعا ً حرام و موجب استحقاق عقاب است.
س 358 : آيا بر كسى كه آب و چيزى كه تيمم بر آن صحيح است در اختيار ندارد (فاقد الطهورين) نماز واجب است؟
ج: بنا بر احتياط، نماز را در وقت بخواند و بعد از وقت با وضو يا تيمم قضا نمايد.
س 359 : به نظر شريف جنابعالى موارد عدول در نماز واجب كدام است؟
ج: عدول در چند مورد واجب است:
1- از نماز عصر به نماز ظهر، در صورتى كه در بين نماز عصر متوجه شود كه نماز ظهر را نخوانده است.
2- از نماز عشاء به نماز مغرب اگر در بين نماز عشاء متوجه شود كه نماز مغرب ر ا نخوانده است و از محل عدول هم تجاوز نكرده باشد.
3- اگر دو نماز قضائى كه در اداى آنها ترتيب معتبر است، بر عهده او باشد و بر اثر فراموشى قبل از اداى نماز اول به خواندن نماز دوم مشغول شود.
و عدول در چند مورد مستحب است.
1- از نماز اداء به نماز قضاى واجب، در صورتى كه بر اثر آن وقت فضيلت اداء فوت نشود.
2- از نماز واجب به مستحب براى درك ثواب نماز جماعت.
3- از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه براى كسى كه قرائت سوره جمعه را فراموش كرده و به جاى آن سوره ديگرى را خوانده و به نصف رسيده و يا از آن گذشته است. مستحب است اين شخص از نماز واجب به نافله عدول كند تا بتواند نماز فريضه را با سوره جمعه به جا آورد.
س 360 : نماز گزارى كه مىخواهد در روز جمعه بين نماز جمعه و ظهر جمع نمايد، آيا بايد براى هر يك بدون قصد وجوب، فقط قصد قربت كند، يا اين كه براى يكى از آن دو هم قصد قربت نمايد و هم قصد وجوب و براى ديگرى فقط قصد قربت نمايد و يا اين كه بايد براى هر دو هم قصد وجوب كند و هم قصد قربت؟
ج: در هر يك از آن دو قصد قربت كافى است و قصد وجوب در هيچكدام واجب نيست.
س 361 : اگر خونريزى از دهان يا بينى از اول وقت نماز تا نزديك آخر آن ادامه داشته باشد، نماز چه حكمى دارد؟
ج: اگر تطهير بدن ممكن نباشد و بترسد وقت نماز فوت شود، نماز را در همان حالت بخواند.
س 362 : آيا هنگام خواندن ذكرهاى مستحبى نماز، آرامش كامل بدن واجب است يا خير؟
ج: فرقى بين ذكر واجب و مستحب در وجوب استقرار و آرامش بدن نيست.
س 363 : براى بعضى از افراد در بيمارستان لولهها يى به نام سوند براى خروج بول قرار مىدهند كه در اين صورت بول بدون اختيار از مريض در حالت خواب يا بيدارى و يا در بين نماز خارج مىشود، اميدواريم به اين سؤال پاسخ فرمائيد: آيا اين فرد بايد دوباره نماز را در وقت ديگرى بخواند يا نمازى كه در آن حالت خوانده، كافى است؟
ج: اگر در آن حالت نماز را طبق وظيفه شرعى و فعلى خود خوانده، صحيحاست و اعاده و قضا واجب نيست.
وقت نماز س 364 : دليل مذهب شيعه در مورد وقت نمازهاى روزانه چيست؟ همانگونه كه مىدانيد اهل سنت، با داخل شدن وقت نماز عشاء، نماز مغرب را قضا مىدانند و همچنين در مورد نماز ظهر و عصر هم به همين ترتيب است. لذا معتقدند وقتى وقت نماز عشاء داخل شد و امام جماعت براى خواندن آن بپاخاست، مأموم نمىتواند همراه او، نماز مغرب را بخواند و نماز مغرب و عشاء را در يك زمان بجا آورد.
ج: دليل شيعه اطلاق آيات قرآنى و سنّت شريف است به اضافه رواياتى كه بخصوص دلالت بر جواز جمع دارند. نزد اهل سنت هم رواياتى وجود دارد كه دلالت بر جواز جمع بين دو نماز در وقت يكى از آن دو مىكند.
س 365 : با توجه به اين كه آخر وقت نماز عصر، مغرب است و آخر وقت نماز ظهر نزديك مغرب است به مقدارى كه براى خواندن نماز عصر به آن نياز است، مىخواهم سؤال كنم كه منظور از مغرب چيست؟ آيا مراد زمان غروب خورشيد است يا زمانى كه اذان مغرب طبق افق هر مكانى گفته مىشود؟
ج: وقت نماز عصر تا غروب آفتاب است.
س 366 : فاصله زمانى بين غروب خورشيد و اذان مغرب چند دقيقه است؟
ج: ظاهر اين است كه با اختلاف فصلهاى سال تفاوت مىكند.
س 367 : من تا دير وقت سر كارم هستم بطورى كه ساعت يازده شب به منزل بر مىگردم و در هنگام كارهم بخاطر كثرت مراجعه كنندگان وقت خواندن نماز مغرب و عشاء را ندارم. آيا خواندن نماز مغرب و عشاء بعد از ساعت يازده شب صحيح است؟
ج: اگر از نصف شب به تأخير نيفتد، اشكال ندارد ولى تلاش كنيد كه از ساعت يازده شب به تأخير نيفتد بلكه تا مىتوانيد نماز را در اول وقت آن بخوانيد.
س 368 : چه مقدار از نماز اگر در وقت اداء واقع شود، نيت اداء صحيح است؟ و در صورت شك در اين كه اين مقدار، داخل وقت واقع شده يا خير، وظيفه چيست؟
ج: وقوع يك ركعت نماز در آخر وقت براى اين كه نماز، اداء محسوب شود كافى است و در صورت شك در اين كه وقت لااقل به مقدار يك ركعت باقى است يا خير، بايد به قصد مافىالذمّه نماز بخوانيد و نيت اداء يا قضا نكنيد.
س 369 : سفارتخانهها و كنسولگرىهاى جمهورى اسلامى ايران در خارج، جدولهاى زمانى براى تعيين اوقات شرعى پايتختها و شهرهاى بزرگ تهيه مىكنند. سؤال اين است كه اولا تا چه مقدار مىتوان به اين جدولها اعتماد كرد؟
ثانيا: در شهرهاى ديگر آن كشورها، وظيفه چيست؟
ج: معيار در احراز دخول وقت، حصول اطمينان براى مكلّف است، و اگر براى او اطمينان به مطابقت اين جدولها با واقع حاصل نشود، بايد احتياط نموده و صبر كند تا يقين به داخل شدن وقت شرعى نمايد.
س 370 : نظر شما درباره فجر صادق و كاذب چيست؟ و نمازگزار در اين مورد چه تكليفى دارد؟
ج: معيار شرعى در مورد وقت نماز و روزه، فجر صادق است و احراز آن موكول به تشخيص مكلّف است.
س 371 : مسئولين يكى از دبيرستانهاى تمام وقت، نماز جماعت ظهر و عصر را ساعت دو بعد از ظهر، كمى قبل از شروع درسهاى شيفت عصر اقامه مىكنند. علت تأخير، اين است كه درسهاى شيفت صبح، چهل و پنج دقيقه قبل از ظهر شرعى تعطيل مىشود و نگهداشتن دانشآموزان تا ظهر شرعى مشكل است. با توجه به اهميت اقامه نماز در اول وقت، نظر شريف خود را در اين باره بيان فرما ييد.
ج: تأخير نماز جماعت براى اين كه نمازگزاران در نماز حاضر شوند، با اين فرض كه در اول وقت در مدرسه نيستند، اشكال ندارد.
س 372 : آيا بايد نماز ظهر بعد از اذان ظهر و نماز عصر بعد از دخول وقت آن خوانده شود؟ و همچنين نماز مغرب و عشاء هم بايد هر كدام در وقت خود خوانده شوند؟
ج: بعد از داخل شدن وقت دو نماز، مكلّف در خواندن هر دو نماز پشت سر هم به صورت جمع و يا خواندن هر يك در وقت فضيلت خود مخيّر است.
س 373 : با توجه به اين كه امروزه با فراوانى ساعت، يقين به طلوع فجر ممكن است، آيا بايد در شبهاى مهتابى براى خواندن نماز صبح به مدت پانزده تا بيست دقيقه صبر كرد؟
ج: فرقى بين شبهاى مهتابى و غير مهتابى در طلوع فجر، وقت فريضه صبح و وجوب امساك براى روزه گرفتن نيست، هر چند احتياط در اين زمينه خوب است.
س 374 : آيا مقدار اختلاف اوقات شرعى ميان استانها كه بر اثر اختلاف افقهاى آنها بوجود مىآيد، در اوقات سه گانه نمازهاى يوميه به يك اندازه است؟ مثلا بين دو استان در وقت ظهر بيست و پنج دقيقه تفاوت است، آيا در بقيه وقتهاى نماز هم اين اختلاف وجود دارد و به همين مقدار است؟ يا اين كه مقدار آن در وقت نماز صبح و مغرب و عشاء تفاوت مىكند؟
ج: مجرّد يكى بودن مقدار تفاوت بين دو منطقه در طلوع فجر يا زوال آفتاب يا غروب خورشيد، مستلزم اتحاد در ساير اوقات نيست، بلكه غالبا مقدار اختلاف بين شهرها در اوقات سه گانه با هم تفاوت دارد.
س 375 : اهل سنّت نماز مغرب را قبل از غروب شرعى مىخوانند، آيا جايز است در ايام حج و غير آن به آنها اقتدا كرده و به همان نماز اكتفا كنيم؟
ج: معلوم نيست كه نماز آنها قبل ازداخل شدن وقت باشد و شركت در نماز جماعت آنها و اقتدا به آنان اشكال ندارد و مجزى است، ولى درك وقت نماز ضرورى است، مگر اين كه خود وقت هم از موارد تقيه باشد.
س 376 : خورشيد در دانمارك و نروژ ساعت هفت صبح طلوع نموده و تا عصر در آسمان به مقدار دوازده ساعت مىدرخشد در حالى كه در كشورهاى ديگر شب است، تكليف من درباره نماز و روزه چيست؟
ج: مكلف بايد در مورد اوقات نمازهاى يوميه همان افق محل سكونت خود را رعايت كند، ولى اگر روزه گرفتن بر اثر طولانى بودن روز، غير مقدور يا حرجى باشد، اداى آن ساقط و قضاى آن واجب است.
س 377 : رسيدن نور خورشيد به زمين تقريبا هفت دقيقه طول مىكشد. آيا ملاك پايان وقت نماز صبح، طلوع خورشيد است يا رسيدن نور آن به زمين؟
ج: ملاك طلوع خورشيد، ديدن آن در افق مكان نمازگزار است.
س 378 : رسانههاى گروهى اوقات شرعى هر روز را يك روز قبل از آن اعلام مىكنند، آيا اعتماد بر آن و بنا گذاشتن بر دخول وقت نماز بعد از پخش اذان از راديو و تلويزون جايز است؟
ج: اگر براى مكلّف اطمينان به دخول وقت از طريق مذكور حاصل شود مىتواند بر آن اعتماد كند.
س 379 : آيا وقت نماز به مجرد شروع اذان آغاز مىشود؟ يا اين كه بايد صبر نمود تا اذان تمام شود و سپس شروع به خواندن نماز كرد؟ آيا روزهدار جايز است به مجرد شروع اذان افطار نمايد يا اين كه بايد صبر كند تا اذان تمام شود؟
ج: اگر اطمينان حاصل شود كه اذان از هنگام داخل شدن وقت شروع شده، صبر كردن تا پايان اذان لازم نيست.
س 380 : آيا نماز كسى كه نماز دوم را بر اوّلى مقدّم داشته مثلا نماز عشاء را جلوتر از مغرب خوانده، صحيح است؟
ج: اگر بر اثر اشتباه يا غفلت نماز دوم را مقدم داشته و بعد از تمام شدن نماز متوجه شده، نماز او صحيح است. ولى اگر عمدى بوده باطل است.
س 381 : با عرض سلام و تحيت، در آستانه ماه شريف و مبارك رمضان و با توجه به توسعه شهرها وعدم امكان تشخيص دقيق لحظه طلوع فجر، خواهشمند است نظر شريف خود را در مورد زمان امساك براى روزه و اقامه نماز صبح اعلام فرمائيد.
ج: مقتضى است م ؤمنين محترم ايّدهم اللّه تعالى جهت رعايت احتياط در مورد امساك روزه ووقت نماز صبح همزمان با شروع اذان صبح از رسانهها براى روزه امساك نمايند و حدود پنج الى شش دقيقه بعد از اذان شروع به اداى فريضه صبح نمايند.
س 382 : وقت نماز عصر تا اذان مغرب است يا تا هنگام غروب آفتاب؟ نيمه شب شرعى براى نماز عشاء و بيتوته در منى چه وقت است؟
ج: آخر وقت نماز عصر تا غروب آفتاب است، و احتياط آن است كه براى نماز مغرب و عشاء و مانند اينها شب را از اول غروب تا اذان صبح حساب كنند، بنابراين تقريبا ً يازده ساعت و يك ربع بعد از ظهر شرعى آخر وقت نماز مغرب و عشاء است، ولكن براى بيتوته در منى از غروب تا طلوع آفتاب حساب كنند.
س 383 : اگر كسى در بين نماز عصر متوجه شود كه نماز ظهر را نخوانده است، چه تكليفى دارد؟
ج: اگر به خيال اين كه نماز ظهر را خوانده است به نيت نماز عصر مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد كه قبلا ً نماز ظهر را نخوانده است، در صورتى كه در وقت مشترك نماز ظهر و عصر است، بايد بلافاصله نيت خود را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام كند و پس از آن، نماز عصر را به جا آورد. و اگر اين اتفاق در وقت مخصوص به نماز ظهر ( http://www.aviny.com/Ahkam/Estefta1/www.wilayah.org/persian/image/Sign.gif ) افتاده باشد، احتياط واجب آن است كه نيت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام كند ولى بعدا ً هر دو نماز (ظهر و عصر) را به ترتيب به جاى آورد، و همين تكليف در مورد نماز مغرب و عشاء نيز هست.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:51 PM
قبله
س 384 : خواهشمنديم به سؤالات زير پاسخ فرمائيد:
1- به استناد بعضى از كتابهاى فقهى، گفته شده كه در روزهاى چهارم خرداد و بيست و ششم تير ( http://www.aviny.com/Ahkam/Estefta1/www.wilayah.org/persian/image/Sign.gif ) آفتاب بطور عمودى بر كعبه مىتابد. آيا در اين هنگام، تشخيص جهت قبله با نصب شاخص در زمانى كه صداى اذان مكه بلند مىشود، امكان دارد؟ اگر جهت قبله در محراب مساجد با جهت سايه شاخص اختلاف داشت، كداميك صحيحتر است؟
2- آيا اعتماد بر قبله نما صحيح است؟
ج: اعتماد بر شاخص يا قبله نما در صورتى كه موجب اطمينان مكلّف شود صحيح است و بايد طبق آن عمل گردد، و در غير اين صورت اشكال نيست كه مىتوان بر اساس محراب مساجد و قبور مسلمين جهت قبله را تشخيص داد.
س 385 : آيا اگر شدت درگيرى و جنگ مانع تعيين جهت قبله شود، نماز خواندن به هر طرف صحيح است؟
ج: اگر وقت باشد بايد به چهار طرف نماز خوانده شود. ولى اگر وقت نباشد، به مقدار وسعت وقت به هر طرف كه احتمال مىدهد قبله است نماز بخواند.
س 386 : اگر نقطه مقابل كعبه مكرمه در طرف ديگر زمين مشخص شود به طورى كه اگر خط مستقيمى از وسط زمين كعبه عبور كند و زمين را شكافته و از مركز آن بگذرد، از سمت ديگر اين نقطه بيرون آيد، در اين جا چگونه مىتوان رو به قبله ايستاد؟
ج: ملاك روبه قبله بودن اين است كه انسان از سطح كره زمين به طرف بيت عتيق باشد، يعنى از طرف سطح زمين رو به طرف كعبه كه روى زمين در مكه مكرمه ساخته شده است بايستد. بنابراين اگر انسان در يك نقطهاى از كره زمين باشد كه اگر خطوط مستقيمى از چهار جهت آن مكان بر سطح كره زمين به طرف مكه مكرمه ترسيم شود، از نظر مسافت با هم مساوى باشند، مخير است براى قبله به هر طرف كه خواست بايستد و نماز بخواند. ولى اگر مسافت خطوط در بعضى از جهتها كمتر و كوتاهتر باشد به مقدارى كه با آن، صدق عرفى رو به قبله بودن اختلاف پيدا كند، بر انسان واجب است جهت كوتاهتر را انتخاب كند.
س 387 : اگر در جائى باشيم و جهت قبله را ندانيم و وسيلهاى هم براى تعيين جهت قبله در دسترس نباشد و احتمال قبله هم در هر يك از چهار طرف داده شود، چه بايد بكنيم؟
ج: اگر احتمال جهت قبله در هر يك از چهار طرف مساوى باشد، بايد به هر چهار طرف نماز خواند تا يقين حاصل شود كه به طرف قبله نماز خوانده شده است.
س 388 : تشخيص قبله در قطب شمال و جنوب چگونه است؟ و نماز چگونه خوانده مىشود؟
ج: ملاك تعيين جهت قبله در قطب شمالى و جنوبى، تعيين كوتاهترين خط از مكان نمازگزار از روى سطح زمين به طرف كعبه است، و پس از تعيين آن خط، بايد به همان طرف نماز خواند.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:52 PM
مكان نمازگزار
س 389 : آيا نشستن و نماز خواندن يا عبور كردن از مكانهائى كه دولت ظالم آنها را غصب مىكند، جايز است؟
ج: در صورت علم به غصب، احكام و آثار مغصوب مترتب است.
س 390 : نماز خواندن در زمينى كه قبلا وقف بوده و دولت آن را تصرف نموده و در آن مدرسه ساخته است، چه حكمى دارد؟
ج: اگر احتمال قابل توجهى داده شود كه تصرف مذكور مجوز شرعى داشته است، نماز خواندن در آن مكان اشكال ندارد.
س 391 : من نماز جماعت را در تعدادى از مدارس اقامه مىكنم. زمين بعضى از اين مدارس از صاحبان آن بدون رضايت آنها گرفته شده است. نماز من و دانشآموزان در اين مدارس چه حكمى دارد؟
ج: اگر احتمال قابل توجهى داده شود كه مسئول ذيربط به استناد مجوز قانونى و شرعى اقدام به احداث مدارس در آن اراضى نموده، نماز خواندن در آن اشكال ندارد.
س 392 : اگر شخصى مدتى بر سجاده يا با لباسى كه خمس به آن تعلق گرفته است، نماز بخواند، نمازهاى او چه حكمى دارد؟
ج: اگر جهل به تعلق خمس به آن مال و يا به حكم تصرف در آن، داشته نمازهائى كه تا به حال در آن خوانده، صحيح است.
س 393 : آيا اين گفته كه بايد مردان هنگام نماز جلوتر از زنان بايستند، صحيح است؟
ج: اگر بين زن و مرد مقدارى ولو به اندازه يك وجب فاصله باشد، جلوتر بودن زن اشكال ندارد.
س 394 : نصب تصوير امام خمينى «قدس سره» و شهداى انقلاب اسلامى در مساجد، با توجه به اين كه خود حضرت امام «قدس سره» عدم تمايل خود را نسبت به نصب عكسشان در مساجد ابراز كرده و راجع به كراهت آن هم مطالبى وجود دارد، چه حكمى دارد؟
ج: نصب تصاوير آنان اشكال شرعى ندارد، و اگر در جهت قبله و در برابر نمازگزاران نباشد، مكروه نيست.
س 395 : شخصى در يك خانه دولتى زندگى مىكند كه مدت سكونت وى در آن به پايان رسيده و حكم تخليه نيز به او ابلاغ شده است. نماز و روزههاى وى بعد از انقضاى موعد مقرر تخليه، چه حكمى دارد؟
ج: اگر از طرف مسئولين مربوطه مجاز به استفاده از آن خانه بعداز مهلت مقرر نباشد، تصرفات او در آن حكم غصب را دارد.
س 396 : آيا نماز خواندن بر سجادهاى كه شكلهائى روى آن رسم شده و يا بر مهرى كه داراى نقش است، كراهت دارد؟
ج: فى نفسه اشكال ندارد. ولى اگر بگونهاى باشد كه بهانه به دست كسانى دهد كه تهمت به شيعه مىزنند، توليد آن و نماز خواندن بر آن جايز نيست.
س 397 : آيا اگر مكان نمازگزار پاك نباشد ولى محل سجده پاك باشد، نماز صحيح است؟
ج: اگر نجاست مكان نمازگزار به لباس يا بدن وى سرايت نكند و محل سجده هم پاك باشد، نماز در آن اشكال ندارد.
س 398 : ساختمان كنونى ادارهاى كه در آن كار مىكنم در گذشته قبرستان بود كه چهل سال قبل متروكه شده و سى سال است كه اين ساختمان در آن ايجاد شده است. در حال حاضر ساختمان همه زمينهاى اطراف اداره تمام گرديده و اثرى از قبرستان باقى نمانده است. با توجه به مطالب مذكور اميدواريم پاسخ فرما ييد كه آيا اقامه نماز در اين اداره توسط كارمندان آن از نظر شرعى صحيح است يا خير؟
ج: نماز خواندن و تصرفات ديگر در اين اداره اشكال ندارد مگر اين كه از طريق شرعى ثابت شود زمينى كه ساختمان مذكور در آن ايجاد شده، وقف براى دفن اموات است.
س 399 : جوانان مؤمن تصميم گرفتهاند كه به منظور امر به معروف ،هفتهاى يك يا دو روز نماز را در پاركها اقامه كنند، ولى بعضى اشكال مىكنند كه مالكيت زمينهاى پاركها مشخص نيست. نماز خواندن در آنها چه حكمى دارد؟
ج: نماز خواندن در پاركهاى فعلى و غير آن اشكال ندارد و به صرف احتمال غصب توجهى نمىشود.
س 400 : زمين يكى از دبيرستانهاى اين شهر ملك يكى از افراد است. اين زمين طبق نقشه شهر بايد به پارك تبديل مىشد ولى به علت نياز شديد و با موافقت مس ؤولين مربوطه، مقرر شد كه تبديل به مدرسه شود. از آنجائى كه صاحب آن زمين راضى به تملك آن توسط دولت نيست و عدم رضايت خود را نسبت به اقامه نماز و مانند آن در زمين مذكور اعلام نموده است. اميدواريم نظر شريف خود را راجع به نماز خواندن در اين مكان اعلام فرما ييد.
ج: اگر گرفتن زمين از مالك شرعى آن طبق قانونى كه توسط مجلس شوراى اسلامى وضع و به ت أ ييد شوراى نگهبان رسيده است انجام گرفته باشد، نماز خواندن و تصرفات ديگر در آن مكان اشكال ندارد.
س 401 : در شهر ما دو مسجد مجاور هم وجوددارد كه ديوار بين آن دو آنها را از هم جدا مىكند. مدتى پيش تعدادى از مومنين براى اين كه دو مسجد به هم وصل شوند، اقدام به خراب كردن قسمت زيادى از ديوار فاصل بين آن دو نمودند، و همين امر باعث شبهه براى بعضى در مورد اقامه نماز در آن دو مسجد شد و هنوز هم اين شك براى آنان وجود دارد. اميدواريم راه حل اين مشكل را بيان فرمائيد.
ج: از ميان برداشتن ديوارى كه بين دو مسجد فاصله انداخته، باعث اشكال در اقامه نماز در دو مسجد نيست.
س 402 : در جادهها رستورانها يى وجود دارد كه در كنار آنها مكانهائى براى خواندن نماز قرار دارد، آيا اگر كسى در آن رستوران غذا نخورد، جايز است در آن مكانها نماز بخواند يا اين كه ابتدا بايد اجازه بگيرد؟
ج: اگر احتمال دهد نماز خانه ملك صاحب رستوران است و استفاده از آن مخصوص كسانى است كه در آن رستوران غذا مىخورند، بايد اجازه بگيرد.
س 403 : آيا نماز كسى كه در زمين غصبى روى سجاده يا چوب و مانند آن نماز خوانده، صحيح است يا باطل؟
ج: نماز در زمين غصبى باطل است هر چند روى جا نماز و تخت باشد.
س 404 : در بعضى از شركتها و مؤسسهها يى كه امروزه در اختيار دولت قرار دارد بعضى اعضاى شركت و كارمندان از شركت در نماز جماعتى كه در آنجا اقامه مىشود خوددارى مىكنند به اين دليل كه آن مكانها توسط دادگاه شرع از صاحبان آنها مصادره شده است. خواهشمنديم نظر مبارك را در اين باره بيان فرما ييد.
ج: اصولا ً شركت در نماز جماعت الزامى نيست و هر كسى مىتواند به هر دليلى در آن شركت نكند. ولى از جهت حكم شرعى آن مكان، اگر احتمال مىدهند كه قاضى صادر كننده حكم مصادره، با صلاحيت قانونى و بر اساس موازين شرعى و قانونى اقدام به صدور حكم كرده است، عمل او شرعا محكوم به صحت است، وبنا بر اين تصرف در آن مكان جايز است، و حكم غصب بر آن منطبق نيست.
س 405 : اگر مسجدى مجاور حسينيهاى باشد، آيا اقامه نماز جماعت در حسينيه صحيحاست؟ و آيا ثواب آن در هر دو برابر است؟
ج: شكى نيست كه فضيلت نماز در مسجد بيشتر از فضيلت نماز درغير مسجد است ولى خواندن نماز جماعت در حسينيه يا در هر مكان ديگرى اشكال شرعى ندارد.
س 406 : آيا نماز خواندن در مكانى كه موسيقى حرام پخش مىشود، صحيح است يا خير؟
ج: اگر نماز خواندن در آن محل مستلزم گوش دادن به موسيقى حرام باشد، توقف در آنجا جايز نيست ولى نماز محكوم به صحت است. و اگر موسيقى باعث عدم توجه و تمركز حواس شود، نماز خواندن در آن مكان مكروه است.
س 407 : نماز كسانى كه با قايق به مأموريت فرستاده مىشوند و وقت نماز آنها مىرسد بطورى كه اگر در همان زمان نماز نخوانند، بعد از آن نمىتوانند نماز خود را داخل وقت بخوانند، چه حكمى دارد؟
ج: در فرض مزبور واجب است نماز را در وقت آن به هر صورتى كه ممكن است، ولو در داخل همان قايق بخوانند.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:56 PM
احكام مسجد
س 408 : با توجه به اين كه مستحب است انسان نماز را در مسجد محله خود بخواند، آيا خالى كردن مسجد محل و رفتن به مسجد جامع شهر براى خواندن نماز جماعت، اشكال دارد يا خير؟
ج: اگر ترك مسجد محله براى خواندن نماز جماعت در مسجد ديگر بخصوص مسجد جامع شهر باشد، اشكال ندارد.
س 409 : نماز خواندن در مسجدى كه سازندگان آن ادعا مىكنند آن را براى خود و قبيله خود ساختهاند، چه حكمى دارد؟
ج: مسجد پس از آنكه به عنوان مسجد ساخته شد اختصاص به قوم و گروه و قبيله و اشخاص خاصى ندارد و همه مسلمانان مىتوانند از آن استفاده نمايند.
س 410 : آيا زنها بهتر است نماز را در مسجد بخوانند يا در خانه؟
ج: فضيلت خواندن نماز در مسجد مختص مردان نيست.
س 411 : در حال حاضر بين مسجدالحرام و محل سعى بين صفا و مروه ديوار كوتاهى وجود دارد كه ارتفاع آن نيم متر و عرض آن يك متر است. اين ديوار بين مسجد و مسعى مشترك است. آيا زنها در ايام عادت كه حق داخل شدن به مسجد الحرام را ندارند، مىتوانند روى اين ديوار بنشينند؟
ج: اشكال ندارد، مگر اين كه يقين حاصل شود كه آن ديوار جزء مسجداست.
س 412 : آيا انجام تمرينهاى ورزشى در مسجد محل يا خوابيدن در آن جايز است؟ اين كارها در مسجدهاى ديگر چه حكمى دارد؟
ج: مسجد جاى ورزش و تمرين ورزشى نيست، و از كارهائى كه با شأن و منزلت مسجد منافات دارد بايد پرهيز شود، و خواب در مسجد هم مكروه است.
س 413 : آيا استفاده از شبستان مسجد براى رشد فكرى، فرهنگى و نظامى (با آموزشهاى نظامى) جوانان جايز است؟ آيا با توجه به كمبود مكانهاى اختصاصى مىتوان اين كارها را در ايوان مسجد انجام داد؟
ج: اين امور تابع كيفيت وقف صحن مسجد و ايوان آن است. و بايد از امام جماعت و هي أت امناى مسجد در اين باره نظرخواهى شود. البته حضور جوانان در مساجد و برپا يى درسهاى دينى زير نظر امام جماعت و هي أت امناى آن كار خوب و مطلوبى است.
س 414 : در بعضى از مناطق بخصوص روستاها مجلس عروسى را در مساجد برگزار مىكنند به اين صورت كه مجلس رقص و آواز در خانه بر پا مىشود ولى نهار يا شام را در مسجد تناول مىكنند. آيا اين كار شرعا ً جايز است يا خير؟
ج: غذا دادن به دعوت شدگان در مسجد فى نفسه اشكال ندارد، ولى برگزارى مجالس عروسى در آن مخالف جايگاه اسلامى مسجد است و جا يز نيست، و ارتكاب اعمالى كه شرعا حرام است از قبيل گوش دادن به غنا و موسيقى لهوى و مطرب، بطور مطلق حرام مىباشد.
س 415 : شركتهاى تعاونى مردمى اقدام به ساختن مناطق مسكونى مىكنند، ابتدا توافق مىنمايند كه براى آن محلهها مكانهاى عمومى مانند مسجد ساخته شود، اكنون كه آن واحدها به سهامداران شركت تعاونى تحويل داده شده است، آيا بعضى از آنان مىتوانند هنگام تحويل گرفتن واحد مسكونى از توافق خود عدول كرده و بگويند ما راضى به ساختن مسجد نيستيم؟
ج: اگر شركت با توافق همه اعضاء اقدام به ساخت مسجد نموده و مسجد هم ساخته شده و وقف گرديده است، عدول بعضى از اعضاء از موافقت اوليه خود اثرى ندارد. ولى اگر بعضى از آنان قبل از تحقق وقف شرعى مسجد از موافقت خود عدول كنند، ساخت مسجد با اموال آنان در زمين متعلق به همه اعضاء بدون رضايت آنان جايز نيست مگر اين كه در ضمن عقد لازم بر همه آنها شرط شده باشد كه بخشى از زمين شركت براى ساخت مسجد تخصيص يابد و اعضاء اين شرط را پذيرفته باشند، در اين صورت حق عدول ندارند و عدول آنها هم تاثيرى ندارد.
س 416 : براى مقابله با تهاجم فرهنگ غير اسلامى، حدود سى دانشآموز را از گروه ابتدا يى و متوسطه به شكل گروه سرود در مسجد جمع كردهايم كه اين افراد درسها يى از قرآن كريم، احكام و اخلاق اسلامى را به مقتضاى سن و سطح فكرى شان فرامىگيرند. اقدام به اين كار چه حكمى دارد؟ استفاده از آلت موسيقى اُر گ توسط گروه چه حكمى دارد؟ انجام تمرين بوسيله آن در مسجد با رعايت موازين شرعى و مقررات مربوطه و متعارف راديو و تلويزيون و وزارت ارشاد جمهورى اسلامى ايران داراى چه حكمىاست؟
ج: مقابله با تهاجم فرهنگى و اقدام به امر معروف و نهى از منكر مستلزم استفاده از آلات موسيقى، بخصوص در مسجد نيست. تعليم قرآن و احكام و آموزش اخلاق اسلامى و تمرين سرودهاى مذهبى و انقلابى در مسجد اشكال ندارد، ولى در هر حال مراعات شأن و جايگاه مسجد واجب است و مزاحمت نماز گزاران جايز نيست.
س 417 : آيا نمايش فيلمهاى سينما يى كه توسط وزارت ارشاد اسلامى ايران توزيع مىشود، در مسجد براى شركت كنندگان در جلسات قرانى، اشكال شرعى دارد يا خير؟
ج: تبديل مسجد به مكانى براى نمايش فيلمهاى سينما يى جايز نيست ولى نمايش فيلمهاى مذهبى و انقلابى داراى محتواى مفيد و آموزنده به مناسبت خاصى و بر حسب نياز و تحت نظارت امام جماعت مسجد اشكال ندارد.
س 418 : آيا پخش موسيقى شاد از مسجد به مناسبت جشن ميلاد ائمه معصومين «عليهمالسلام» شرعا ً اشكال دارد؟
ج: واضح است كه مسجد جايگاه شرعى خاصى دارد، لذا اگر پخش موسيقى در آن منافى با حرمت مسجد باشد، حرام است حتى اگر موسيقى غيرمطرب باشد.
س 419 : استفاده از بلندگوهاى مساجد كه صدا را در خارج از مسجد پخش مىكنند، تا چه وقت جايز است؟ پخش سرودهاى انقلابى يا قرآن كريم قبل از اذان چه حكمى دارد؟
ج: پخش قرائت قرآن كريم براى چند دقيقه قبل از اذان در وقتهايى كه باعث اذيت و آزار همسايگان و اهل محل نشود، اشكال ندارد.
س 420 : مسجد جامع چه تعريفى دارد؟
ج: مسجد جامع مسجدى است كه در شهر براى اجتماع همه اهل شهر بنا شده است بدون اين كه اختصاص به گروه و قشر خاصى داشته باشد.
س 421 : قسمت سر پوشيدهاى از يك مسجد حدود سى سال است كه متروكه و تبديل به خرابه شده و نماز در آن اقامه نمىشود و بخشى از آن به عنوان انبار مورد استفاده قرارمىگيرد. نيروهاى بسيجى كه حدود پانزده سال است در اين قسمت سقف دار مستقر هستند، تعميراتى را در آن انجام دادهاند زيرا وضعيت بسيار نامناسبى داشت و سقف آن هم در معرض ريزش بود. و چون برادران بسيجى آگاهى از احكام شرعى مسجد نداشتند و افراد مطلع هم آنها را آگاه نكردند، اقدام به ساختن چند اتاق در اين قسمت نمودند كه بر اثر آن مبالغ زيادى خرج شد و در حال حاضر كارهاى ساختمانى رو به پايان است. اميدواريم حكم شرعى موارد زير را بيان فرما ييد:
1- بر فرض اين كه متصديان اين كار و گروه ناظر بر آن جاهل به مسئله باشند، آيا در برابر مخارجى كه از بيت المال صرف كردهاند ضامن هستند؟ و آيا مرتكب گناه شدهاند؟
2- با توجه به اين كه مخارج مزبور از بيت المال بوده، آيا اجازه مىدهيد تا زمانى كه مسجد به اين قسمت احتياج ندارد و نماز در آن اقامه نمىشود، از آن اتاقها با رعايت كامل احكام شرعى مسجد، براى فعاليتهاى آموزشى مانند آموزش قرآن كريم و احكام شرعى و ساير امور مسجد استفاده شود؟ و آيا اقدام به تخريب اطاقه ا واجب است؟
ج: واجب است قسمت سرپوشيده مسجد با خراب كردن اتاق ها يى كه در آن ساخته شده است به حالت قبل برگردد، و اگر مخارج احداث اتاقها ناشى از تعدى و تفريط و عمد و تقصير نباشد معلوم نيست كسى ضامن آن باشد، و استفاده از قسمت سرپوشيده مسجد براى تشكيل جلسات آموزش قرآن كريم و احكام شرعى و معارف اسلامى و ساير مراسم دينى و مذهبى، اگر مزاحمت براى نمازگزاران ايجاد نكند و تحت نظارت امام جماعت مسجد باشد، اشكال ندارد، و بايد امام جماعت و نيروهاى بسيجى و ساير مس ؤولين مسجد با هم همكارى كنند تا حضور نيروهاى بسيجى در مسجد استمرار پيدا كند و خللى در انجام وظا يف عبادى مانند نماز و غير آن هم پيش نيايد.
س 422 : در طرح توسعه يكى از خيابانها چند مسجد در مسير طرح قرار مىگيرد كه بايد بعضى از آنها بطور كلى خراب شوند و در بقيه قسمتى از آنها تخريب گردد تا حركت وسائط نقليه براحتى صورت گيرد. خواهشمند است نظر شريف را بيان فرما ييد.
ج: خراب كردن تمام مسجد يا قسمتى از آن جايز نيست مگر در صورت وجود مصلحتى كه اهميت ندادن و بى توجهى به آن ممكن نباشد.
س423 : آيا استفاده شخصى و اندك از آب مساجد كه مخصوص وضو گرفتن است جايز است؟ مثل اين كه مغازه داران از آن براى نوشيدن، درست كردن چاى و يا براى ماشين استفاده كنند با توجه به اين كه آن مسجد واقف خاصى ندارد كه از اين اعمال جلوگيرى نمايد.
ج: اگر وقف آب براى خصوص وضو گرفتن نمازگزاران معلوم نباشد و عرف رايج در محله مسجد، اين باشد كه همسايهها و عبور كنندگان هم از آب آن استفاده مىكنند، اشكال ندارد، هر چند احتياط در اين مورد، مطلوب است.
س 424 : مسجدى در مجاورت قبرستانى، وجود دارد و هنگامى كه بعضى از م ؤمنين به زيارت اهل قبور مىآيند از آب مسجد براى پاشيدن روى قبرهاى ارحام خود استفاده مىكنند و ما نمىدانيم كه اين آب عمومى است يا وقف خاص مسجد، و بر فرض هم كه وقف خاص مسجد نباشد، معلوم نيست كه مخصوص وضو گرفتن و دستشو يى رفتن است يا خير، آيا استفاده مذكور از آن آب جايز است؟
ج: اگر استفاده از آب مسجد براى پاشيدن روى قبرها يى كه خارج از آن قرار دارد، امر رايجى است و كسى به آن اعتراض نمىكند و دليلى هم بر وقف آن آب براى خصوص وضو و تطهير نيست، استفاده از آن براى امر مذكور اشكال ندارد.
س 425 : اگر مسجد نياز به تعمير داشته باشد، آيا اجازه گرفتن از حاكم شرع يا وكيل او واجب است؟
ج: اگر تعمير داوطلبانه و تبرعى (از مال شخصى افراد خيّر) باشد، نيازى به اجازه حاكم شرع نيست.
س 426 : آيا جايز است وصيت كنم كه مرا بعد از مردن در مسجد محله كه تلاش فراوانى براى آن كردهام دفن نمايند. زيرا دوست دارم در داخل يا صحن آن دفن شوم؟
ج: اگر هنگام اجراى صيغه وقف، دفن ميّت استثناء نشده باشد، دفن در مسجد جايز نيست و وصيت شما در اين مورد اعتبارى ندارد.
س 427 : مسجدى حدود بيست سال پيش ساخته شده و به نام مبارك صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشريف زينت يافته است، ولى معلوم نيست كه اين اسم در صيغه وقف مسجد ذكر شده باشد. تغيير اسم مسجد از صاحب الزمان «عجل الله فرجه الشريف» به مسجد جامع چه حكمى دارد؟
ج: مجرد تغيير اسم مسجد مانعى ندارد.
س 428 : در مساجدى كه از محل نذورات خاص مسجد و تبرعات مؤمنين به برق و سيستم تهويه مجهز شدهاند، هنگامى كه شخصى از اهالى محل فوت مىكند، براى او مجلس فاتحه در مسجد برگزار مىشود كه در آن از برق و سيستم تهويه مسجد استفاده مىگردد و برگزار كنندگان مراسم آن هزينهها را نمىپردازند. آيا اين كار شرعا ً جايز است؟
ج: جواز استفاده از امكانات..
M.A.H.S.A
04-11-2012, 09:57 PM
اهميت و شرايط نماز
س 357 : كسى كه عمدا ً نماز را ترك كند يا سبك بشمارد چه حكمى دارد؟
ج: نمازهاى روزانهاى كه در پنج نوبت خوانده مىشود، از واجبات بسيار مهم شريعت اسلامى بوده و بلكه ستون دين است و ترك يا سبك شمردن آن شرعا ً حرام و موجب استحقاق عقاب است.
س 358 : آيا بر كسى كه آب و چيزى كه تيمم بر آن صحيح است در اختيار ندارد (فاقد الطهورين) نماز واجب است؟
ج: بنا بر احتياط، نماز را در وقت بخواند و بعد از وقت با وضو يا تيمم قضا نمايد.
س 359 : به نظر شريف جنابعالى موارد عدول در نماز واجب كدام است؟
ج: عدول در چند مورد واجب است:
1- از نماز عصر به نماز ظهر، در صورتى كه در بين نماز عصر متوجه شود كه نماز ظهر را نخوانده است.
2- از نماز عشاء به نماز مغرب اگر در بين نماز عشاء متوجه شود كه نماز مغرب ر ا نخوانده است و از محل عدول هم تجاوز نكرده باشد.
3- اگر دو نماز قضائى كه در اداى آنها ترتيب معتبر است، بر عهده او باشد و بر اثر فراموشى قبل از اداى نماز اول به خواندن نماز دوم مشغول شود.
و عدول در چند مورد مستحب است.
1- از نماز اداء به نماز قضاى واجب، در صورتى كه بر اثر آن وقت فضيلت اداء فوت نشود.
2- از نماز واجب به مستحب براى درك ثواب نماز جماعت.
3- از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه براى كسى كه قرائت سوره جمعه را فراموش كرده و به جاى آن سوره ديگرى را خوانده و به نصف رسيده و يا از آن گذشته است. مستحب است اين شخص از نماز واجب به نافله عدول كند تا بتواند نماز فريضه را با سوره جمعه به جا آورد.
س 360 : نماز گزارى كه مىخواهد در روز جمعه بين نماز جمعه و ظهر جمع نمايد، آيا بايد براى هر يك بدون قصد وجوب، فقط قصد قربت كند، يا اين كه براى يكى از آن دو هم قصد قربت نمايد و هم قصد وجوب و براى ديگرى فقط قصد قربت نمايد و يا اين كه بايد براى هر دو هم قصد وجوب كند و هم قصد قربت؟
ج: در هر يك از آن دو قصد قربت كافى است و قصد وجوب در هيچكدام واجب نيست.
س 361 : اگر خونريزى از دهان يا بينى از اول وقت نماز تا نزديك آخر آن ادامه داشته باشد، نماز چه حكمى دارد؟
ج: اگر تطهير بدن ممكن نباشد و بترسد وقت نماز فوت شود، نماز را در همان حالت بخواند.
س 362 : آيا هنگام خواندن ذكرهاى مستحبى نماز، آرامش كامل بدن واجب است يا خير؟
ج: فرقى بين ذكر واجب و مستحب در وجوب استقرار و آرامش بدن نيست.
س 363 : براى بعضى از افراد در بيمارستان لولهها يى به نام سوند براى خروج بول قرار مىدهند كه در اين صورت بول بدون اختيار از مريض در حالت خواب يا بيدارى و يا در بين نماز خارج مىشود، اميدواريم به اين سؤال پاسخ فرمائيد: آيا اين فرد بايد دوباره نماز را در وقت ديگرى بخواند يا نمازى كه در آن حالت خوانده، كافى است؟
ج: اگر در آن حالت نماز را طبق وظيفه شرعى و فعلى خود خوانده، صحيحاست و اعاده و قضا واجب نيست.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:00 PM
قبله
س 384 : خواهشمنديم به سؤالات زير پاسخ فرمائيد:
1- به استناد بعضى از كتابهاى فقهى، گفته شده كه در روزهاى چهارم خرداد و بيست و ششم تير ( http://www.aviny.com/Ahkam/Estefta1/www.wilayah.org/persian/image/Sign.gif ) آفتاب بطور عمودى بر كعبه مىتابد. آيا در اين هنگام، تشخيص جهت قبله با نصب شاخص در زمانى كه صداى اذان مكه بلند مىشود، امكان دارد؟ اگر جهت قبله در محراب مساجد با جهت سايه شاخص اختلاف داشت، كداميك صحيحتر است؟
2- آيا اعتماد بر قبله نما صحيح است؟
ج: اعتماد بر شاخص يا قبله نما در صورتى كه موجب اطمينان مكلّف شود صحيح است و بايد طبق آن عمل گردد، و در غير اين صورت اشكال نيست كه مىتوان بر اساس محراب مساجد و قبور مسلمين جهت قبله را تشخيص داد.
س 385 : آيا اگر شدت درگيرى و جنگ مانع تعيين جهت قبله شود، نماز خواندن به هر طرف صحيح است؟
ج: اگر وقت باشد بايد به چهار طرف نماز خوانده شود. ولى اگر وقت نباشد، به مقدار وسعت وقت به هر طرف كه احتمال مىدهد قبله است نماز بخواند.
س 386 : اگر نقطه مقابل كعبه مكرمه در طرف ديگر زمين مشخص شود به طورى كه اگر خط مستقيمى از وسط زمين كعبه عبور كند و زمين را شكافته و از مركز آن بگذرد، از سمت ديگر اين نقطه بيرون آيد، در اين جا چگونه مىتوان رو به قبله ايستاد؟
ج: ملاك روبه قبله بودن اين است كه انسان از سطح كره زمين به طرف بيت عتيق باشد، يعنى از طرف سطح زمين رو به طرف كعبه كه روى زمين در مكه مكرمه ساخته شده است بايستد. بنابراين اگر انسان در يك نقطهاى از كره زمين باشد كه اگر خطوط مستقيمى از چهار جهت آن مكان بر سطح كره زمين به طرف مكه مكرمه ترسيم شود، از نظر مسافت با هم مساوى باشند، مخير است براى قبله به هر طرف كه خواست بايستد و نماز بخواند. ولى اگر مسافت خطوط در بعضى از جهتها كمتر و كوتاهتر باشد به مقدارى كه با آن، صدق عرفى رو به قبله بودن اختلاف پيدا كند، بر انسان واجب است جهت كوتاهتر را انتخاب كند.
س 387 : اگر در جائى باشيم و جهت قبله را ندانيم و وسيلهاى هم براى تعيين جهت قبله در دسترس نباشد و احتمال قبله هم در هر يك از چهار طرف داده شود، چه بايد بكنيم؟
ج: اگر احتمال جهت قبله در هر يك از چهار طرف مساوى باشد، بايد به هر چهار طرف نماز خواند تا يقين حاصل شود كه به طرف قبله نماز خوانده شده است.
س 388 : تشخيص قبله در قطب شمال و جنوب چگونه است؟ و نماز چگونه خوانده مىشود؟
ج: ملاك تعيين جهت قبله در قطب شمالى و جنوبى، تعيين كوتاهترين خط از مكان نمازگزار از روى سطح زمين به طرف كعبه است، و پس از تعيين آن خط، بايد به همان طرف نماز خواند.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:03 PM
اذان و اقامه
س 468 : در روستاى ما مؤذن هميشه اذان صبح را در ماه مبارك رمضان چند دقيقه قبل از وقت مىگويد تا مردم بتوانند تا وسط يا آخر اذان به خوردن و آشاميدن ادامه دهند، آيا اين كار صحيح است؟
ج: اگر گفتن اذان، مردم را به اشتباه نيندازد و به عنوان اعلام طلوع فجر نباشد، اشكال ندارد.
س 469 : بعضى از افراد براى اعلان دخول وقت نماز، اقدام به گفتن اذان به صورت دسته جمعى در معابر عمومى مىكنند كه الحمدللّه اين كار اثر زيادى در جلوگيرى از فساد علنى در منطقه داشته و موجب روى آوردن مردم بخصوص جوانان به نماز اوّل وقت شده است. ولى فردى مىگويد اين عمل در دين اسلام وارد نشده و بدعت است و گفته او باعث ايجاد شبهه در اين زمينه شده است. نظر شريف حضرتعالى چيست؟
ج: اذان اعلامى در اوّل وقت نمازهاى واجب يوميه و تكرار آن با صداى بلند از طرف شنوندگان از مستحبات شرعى مؤكّد است و اذان گفتن بصورت دسته جمعى در معابر عمومى، اگر موجب بى احترامى، يا سدّ معبر و يا اذيت ديگران نشود، اشكال ندارد.
س 470 : از آنجا يى كه اذان گفتن با صداى بلند يك عمل عبادى سياسى است كه ثواب زيادى دارد، تعدادى از مومنين تصميم گرفتهاند كه بدون بلندگو بالاى بام خانههاى خود بخصوص براى نماز صبح، اذان بگويند. سؤال اين است كه در صورت اعتراض بعضى از همسايگان اين عمل چه حكمى دارد؟
ج: اذان گفتن بر بالاى بام بنحو متعارف اشكال ندارد به شرطى كه موجب اذيت ديگران و نگاه كردن به خانههاى همسايگان نشود.
س 471 : پخش برنامههاى خاص سحرهاى ماه مبارك رمضان (به استثناى اذان صبح) از بلندگوى مسجد تا همگان آن را بشنوند، چه حكمى دارد؟
ج: در جاهايى كه بيشتر مردم در شبهاى ماه مبارك رمضان براى قرائت قرآن و خواندن دعا و شركت در مراسم دينى و امثال آن بيدار هستند، اشكال ندارد. ولى اگر سبب اذيت همسايگان مسجد شود جايز نيست.
س 472 : آيا پخش آيات قرآنى قبل از اذان صبح و دعا بعد از آن با صداى بلند بوسيله بلندگوى مسجد و ساير مراكز بطورى كه از چند كيلومتر دورتر قابل شنيدن باشد، جايز است؟ با توجه به اين كه اين برنامه گاهى بيشتر از نيم ساعت طول ميكشد.
ج: پخش اذان بنحو متعارف براى اعلام داخل شدن وقت نماز صبح بوسيله بلندگو، اشكال ندارد ولى پخش آيات قرآنى و دعا و غير آن از بلندگوى مسجد، اگر موجب اذيت همسايگان شود توجيه شرعى ندارد بلكه داراى اشكال است و اصولا اذيت ديگران با پخش تلاوت آيات قرآنى و ادعيه صحيح نيست.
س 473 : آيا جايز است مرد در نماز به اذان زن اكتفا كند؟
ج: بعيد نيست كه مرد بتواند به اذان زن در صورتى كه تمام فصلهاى آن را از وى شنيده باشد، اكتفا كند.
س 474 : نظر شريف جنابعال ـى درباره شهادت سوم اذان كه دلالت بر پيشوا بودن و ولايت سيد الاوصياء علـى بن ابى طالب «صلوات الله عليه و عليهم» مىكند، در اذان و اقامه نماز واجب چيست؟
ج: شرعا جزء اذان و اقامه نيست، ولى گفتن آن اگر به قصد ورود و جزئيت براى اذان و اقامه نباشد اشكال ندارد. و در صورتى كه فقط براى اقرار و اعتراف و شهادت به اعتقاد گوينده درباره خليفه پيامبر اكرم «صلى الله عليه و على اوصيائه المعصومين» باشد گفتن آن بهتر است.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:08 PM
ذكر نماز
س 496 : آيا قرائت عمدى ذكرهاى ركوع و سجده بجاى يكديگر اشكال دارد؟
ج: اگر آنها را به قصد مطلق ذكر خداوند عز و جل بگويد، اشكال ندارد و ركوع و سجده و نماز همگى صحيح هستند.
س 497 : اگر شخصى سهوا در سجده ذكر ركوع را بگويد و يا بر عكس، در ركوع ذكر سجده را بگويد و در همان حال متوجه اشتباه خود شده و آن را اصلاح نمايد، آيا نماز او باطل است؟
ج: اشكال ندارد و نمازش صحيح است.
س 498 : اگر نمازگزار در هنگام نماز و يا بعد از فراغت از آن متوجه شود كه ذكر را اشتباه گفته است، چه حكمى دارد؟
ج: اگر از محل ذكر يعنى ركوع و سجده تجاوز كند، چيزى بر او واجب نيست.
س 499 : آيا يك بار گفتن تسبيحات اربعه در ركعت سوم و چهارم نماز كافى است؟
ج: كافى است هر چند احتياط اين است كه سه مرتبه گفته شود.
س500 : تعداد تسبيحات اربعه در نماز سه مرتبه است ولى فردى سهواً چهار بار گفته است، آيا نماز او در پيشگاه خداوند مقبول است؟
ج: اشكال ندارد.
س 501 : كسى كه نمىداند تسبيحات اربعه را در ركعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه گفته يا بيشتر و يا كمتر، چه حكمى دارد؟
ج: يك مرتبه نيز كفايت مىكند و چيزى بر او واجب نيست و تا به ركوع نرفته مىتواند بنا را بر اقل ّ گذاشته و تسبيحات را تكرار نمايد تا يقين كند كه آن را سه مرتبه گفته است.
س 502 : آيا قرائت « بحول الله و قوته اقوم واقعد» هنگام نماز در حال حركت جايز است؟ و آيا گفتن آن در حال قيام صحيح است؟
ج: اشكال ندارد و اصولاً اين ذكر در حالت قيام براى ركعت بعدى گفته مىشود.
س 503 : مراد از ذكر چيست؟ آيا شامل صلوات بر پيامبر «صلى الله عليه و آله» و خاندان آن حضرت مىشود؟
ج: هر عبارتى كه متضمّن ذكر خداوند عزوجل باشد، ذكر محسوب مىشود و صلوات بر محمد و آل محمد «عليهم افضل صلوات الله» از بهترين ذكرهاست.
س 504 : هنگامى كه در نماز وتر كه يك ركعت است دستها را براى قنوت بلند كرده و حاجات خود را از خداوند عزّوجلّ طلب مىكنيم، آيا طلب حاجات به زبان فارسى اشكال دارد؟
ج: دعا در قنوت به زبان فارسى اشكال ندارد بلكه هر دعائى را در قنوت مىتوان به هر زبانى خواند.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:10 PM
سجده و احكام آن
س 505 : سجده و تيمم بر سيمان و موزائيك چه حكمى دارد؟
ج: سجده و تيمم بر آن دو اشكال ندارد. اگرچه احوط ترك تيمم بر سيمان و موزائيك است.
س 506 : آيا گذاشتن دستها هنگام نماز بر موزائيكى كه داراى سوراخهاى ريزى است، اشكال دارد؟
ج: اشكال ندارد.
س 507 : آيا سجده بر مهر كه سياه و چرك شده بطورى كه لايهاى از چرك روى آن را پوشانده و مانع چسبيدن پيشانى روى مهر است، اشكال دارد؟
ج: اگر چرك روى مهر به مقدارى باشد كه حائل بين پيشانى و مهر شود، سجده و نماز باطل است.
س 508 : آيا بر زنى كه هنگام سجده بر مهر، پيشانى وى بخصوص جاى سجده با حجاب پوشيده شده است، اعاده نمازهايش واجب است؟
ج: اگر هنگام سجده متوجه وجود حائل نبوده، اعاده بر او واجب نيست.
س 509 : زنى هنگام سجده، سر خود را روى مهر گذاشته، متوجه مىشود كه پيشانى وى به طور كامل با مهر تماس ندارد زيرا چادر يا روسرى وى مانع از تماس كامل پيشانى با مهر است، لذا سرش را از روى آن بلند كرده و بعد از رفع مانع دوباره روى مهر گذاشته است، نماز او چه حكمى دارد؟ اگر عمل وى سجده مستقلى محسوب شود، نمازهائى كه خوانده است چه حكمى دارد؟
ج: واجب است بدون اين كه سر خود را از زمين بلند كند، پيشانى اش را حركت دهد تا روى مهر قرار بگيرد. و اگر بلند كردن پيشانى از زمين براى سجده روى مهر بر اثر جهل يا فراموشى بوده و اين عمل را فقط در يكى از دو سجده يك ركعت انجام مىداده، نمازش صحيح است و اعاده واجب نيست. ولى اگر اين كار با علم و عمد بوده و يا در هر دو سجده يك ركعت آن را انجام داده نمازش باطل و اعاده آن واجب است.
س 510 : در سجده بايد هفت عضو از بدن روى زمين باشد، ولى ما به خاطر وضيعت خاص جسمى كه داريم قادر به انجام اين كار نيستيم زيرا از معلولين جنگى كه از صندلى چرخدار استفاده مىكنند هستيم و براى نماز يا مهر را به طرف پيشانى بلند مىكنيم و يا آن را روى دسته صندلى چرخدار گذاشته و بر آن سجده مىكنيم، آيا اين كار صحيح است يا خير؟
ج: اگر قادر به گذاشتن مهر روى دسته صندلى چرخدار يا چيز ديگر مانند بالشت يا چهار پايه و سجده بر آن هستيد، بايد سجده را بدين نحو انجام دهيد و نماز شما صحيح است. در غير اين صورت به هر نحو كه مىتوانيد هر چند باايماء و اشاره، سجده و ركوع را انجام دهيد و نماز شما صحيح است. انشاء الله موفق باشيد.
س 511 : سجده بر سنگفرش مرمر مشاهد مشرفه چه حكمى دارد؟
ج: سجده بر سنگ مرمر اشكال ندارد.
س 512 : آيا جايز است هنگام سجده علاوه بر انگشت بزرگ پا، بعضى از انگشتان ديگر آن را هم بر زمين بگذاريم؟
ج: اشكال ندارد.
س 513 : امروزه مهرى براى نماز ساخته شده كه با شمارش ركعتها و سجدههاى نمازگزار باعث مىشود تا حدى شك او بر طرف گردد. با توجه به اين كه هنگام گذاشتن پيشانى روى آن، مهر به خاطر دستگاه فلزى كه زير آن نصب شده است، به سمت پايين حركت مىكند، آيا با اين توصيف سجده بر آن صحيح است؟ اميدواريم نظر شريف خود را بيان فرما ييد.
ج: اگر محل گذاشتن پيشانى از چيزهائى باشد كه سجده بر آن صحيح است و پس از گذاشتن پيشانى ثابت و بى حركت بماند، سجده بر روى آن اشكال ندارد.
س 514 : هنگام نشستن بعد از سجده كدام پا روى ديگرى گذاشته مىشود؟
ج: مستحب است بر ران چپ بنشيند و پشت پاى راست را بر كف پاى چپ بگذارد.
س 515 : در سجده و ركوع بعد از قرائت ذكر واجب، گفتن چه ذكرى افضل است؟
ج: تكرار همان ذكر واجب و بهتر است به عدد فرد ختم شود، و در سجده علاوه بر آنچه گفته شد، صلوات و دعا براى حاجتهاى دنيا و آخرت مستحباست.
س 516 : هنگام شنيدن آيات سجده از بلندگو و راديو كه به صورت زنده و مستقيم نيست، تكليف شرعى چيست؟
ج: شنيدن آيات سجده از طريق نوار ضبط صوت باعث وجوب سجده نمىشود ولى اگر هنگام شنيدن آن از راديو يا بلندگو، به صورت پخش مستقيم و زنده باشد، بنا بر احتياط، سجده واجب است.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:11 PM
جواب سلام در نماز
س 517 : آيا جواب سلام كودكان اعم از دختر و پسر واجب است؟
ج: جواب سلام كودكان مميّ ـز اعمّ از پسر و دختر مانند جواب سلام زنان و مردان واجب است.
س 518 : اگر كسى سلام را بشنود ولى به دليل غفلت يا هر سبب ديگر جواب سلام را ندهد بطورى كه زمان كمى فاصله شود، آيا بعد از آن گفتن جواب سلام واجب است؟
ج: اگر تأخير به مقدارى باشد كه جواب سلام و ردّ تحيت بر آن صدق نكند، واجب نيست.
س 519 : اگر شخصى به گروهى سلام كند و بگويد «السلام عليكم جميعا» و يكى از آنان مشغول نماز باشد، آيا بر او هم جواب سلام واجب است حتى اگر ديگران جواب سلام را داده باشند؟
ج: اگر كس ديگرى جواب آن را بدهد، احتياط اين است كه اقدام به جواب گفتن نكند.
س 520 : نظر جنابعالى درباره ردّ تحيتى كه به صيغه سلام نباشد، چيست؟
ج: اگر در حال نماز باشد، جواب دادن جايز نيست، ولى اگر در حال نماز نباشد، اگر كلامى است كه عرف آن را تحيت محسوب مىكند، احتياط، جواب گفتن آن است.
س 521 : اگر شخصى در يك زمان چند بار سلام كند و يا چند نفر سلام دهند، آيا يكبار جواب دادن از همه آنها كفايت مىكند؟
ج: در صورت اول يك جواب كافى است. و در حالت دوم يك جواب به صيغهاى كه شامل همه آنها گردد و به قصد جواب سلام آنان باشد، كافى است.
س 522 : شخصى هنگام سلام دادن به جاى «سلام عليكم» از لفظ «سلام» استفاده مىكند، آيا جواب سلام او واجب است؟
ج: اگر عرفا ً بر آن تحيت و سلام صدق نمايد، جواب دادن واجب است.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:12 PM
مبطلات نماز
س 523 : آيا نماز با ذكر شهادت به ولايت اميرالمومنين على عليهالسلام در تشهد، باطل مىشود؟
ج: امورى كه جزء تشهد نمازهاى واجب نيست، اگر آن را به قصد اين كه شرعا به عنوان جزئى از تشهد وارد شده است بگويد، نماز را باطل مىكند هر چند آن امور فى نفسه حق و صحيح باشند.
س 524 : شخصى در عبادات خود مبتلا به ريا است و در حال حاضر با نفس خود مبارزه مىكند، آيا اين عمل وى نيز ريا محسوب مىشود؟ و چگونه مىتوان از ريا دورى كرد؟
ج: واجب است عبادات به قصد قربت به خداوند عزوجل انجام شوند و براى رهايى از ريا بايد در عظمت خداوند و ضعف و احتياج خود و ديگران به خداوند تفكر نمايد و همچنين در بندگى خود و ديگر مردم براى خداوند تبارك تعالى انديشه كند.
س 525 : آيا بر زنان گذاشتن يك دست روى دست ديگر هنگام نماز واجب است؟
ج: واجب نيست و اگر به صورت تكتف باشد جايز هم نيست.
س 526 : هنگام شركت در نماز جماعت برادران اهل سنت، بعد از قرائت سوره حمد توسط امام جماعت، كلمه «آمين» با صداى بلند و بصورت دسته جمعى گفته مىشود، اين كار چه حكمى دارد؟
ج: اگر مقتضاى تقيه، گفتن آمين باشد، اشكال ندارد و در غير اين صورت جايز نيست.
س 527 : گاهى هنگام خواندن نماز واجب متوجه كودكى مىشويم كه در حال انجام كار خطرناكى است، آيا جايز است بعضى از كلمات سوره حمد يا سوره ديگر و يا بعضى از ذكرها را بلند بخوانيم تا كودك يا كسانى كه در خانه هستند، متوجه شوند و خطر رفع گردد؟ اگر هنگام قيام نماز دست يا ابرو را براى فهماندن چيزى به كسى و يا در جواب سؤال او تكان دهيم، آن نماز چه حكمى دارد؟
ج: اگر بلند كردن صدا هنگام قرائت آيات يا ذكرهاى نماز براى آگاه كردن ديگران، موجب خروج از هي أت نماز نشود، اشكال ندارد. مشروط بر اين كه قرائت و ذكر به نيت قرائت و ذكر باشد. ولى حركت دادن دست يا چشم و ابرو اگر به نحوى باشد كه با استقرار و آرامش و يا هيأت نماز منافات داشته باشد، موجب بطلان نماز مىگردد.
س 528 : آيا اگر كسى هنگام نماز به خاطر يادآورى حرف خنده دار يا پيدايش حالت خندهآورى، بخندد، نمازش باطل مىشود يا خير؟
ج: اگر خنده با صدا (يعنى قهقهه) باشد، نماز باطل است.
س 529 : آيا ماليدن دستها به صورت بعد از قنوت در حال نماز، موجب بطلان آن مىگردد؟ و در صورتى كه نماز را باطل كند، آيا معصيت و گناه محسوب مىشود؟
ج: اشكال ندارد و نماز را باطل نمىكند.
س 530 : آيا بستن چشمها در نماز به اين دليل كه باز بودن آنها فكر انسان را از نماز باز مىدارد، جايز است؟
ج: به هم گذاشتن چشمها در نماز مانع شرعى ندارد.
س 531 : من گاهى در هنگام نماز به ياد حالتهاى ايمانى و معنوى كه در دوران جنگ با نظام كافر بعثى داشتم مىافتم كه باعث افزايش حالت خشوع من مىشود، آيا اين كار نماز را باطل مىكند؟
ج: به صحت نماز ضرر نمىزند.
س 532 : آيا ادامه قهر و دشمنى بين دو نفر، تا مدت سه روز موجب بطلان نماز و روزه آنها مىگردد؟
ج: وقوع دشمنى و قهر بين دو نفر، نماز و روزه را باطل نمىكند.
شكّيات نماز
س 533 : كسى كه در ركعت سوم نماز شك كند كه قنوت را به جاآورده يا خير، چه حكمى دارد؟ آيا نمازش را تمام كند و يا از هنگام شك آن را قطع نمايد؟
ج: به شك مذكور اعتنا نمىشود و نماز صحيح است و در اين مورد چيزى بر مكلّف واجب نيست.
س 534 : آيا در نماز نافله به شك در غير از ركعتهاى آن اعتنا مىشود؟ مثل شك در اين كه يك سجده انجام داده يا دو سجده؟
ج: شك در اقوال و افعال نماز نافله همان حكم شك در اقوال و افعال نماز فريضه را دارد، در اين كه اگر از محل آن تجاوز نكرده است به آن اعتنا مىشود و اگر از محل انجام آن تجاوز كرده است، به آن اعتنا نمىشود.
س 535 : با توجه به اين كه كثير الشك نبايد به شك خود اعتنا كند، اگر براى او در نماز شكى پيش آمد، وظيفهاش چيست؟
ج: بايد بنا بر انجام كارى بگذارد كه در آن شك كرده است، مگر آنكه انجام آن موجب بطلان نماز شود كه در اين صورت بنا بر عدم انجام آن مىگذارد، بدون اين كه در اين مورد فرقى بين ركعتها و افعال و اقوال نماز باشد.
س 536 : اگر شخصى بعد از چند سال متوجه بطلان عبادتهايش شود و يا در آن شك كند، وظيفهاش چيست؟
ج: به شك بعد از عمل اعتنا نمىشود، و در صورت علم به بطلان، واجب است عبادتهاى قابل تدارك را قضاء نمايد.
س 537 : اگر شخصى سهوا بعضى از اجزاء نماز را به جاى بعضى ديگر انجام دهد و يا در هنگام نماز نگاهش به جايى بيفتد يا سهوا ً حرف بزند، آيا نماز او باطل است؟ وظيفه او چيست؟
ج: عمل سهوى در نماز موجب بطلان آن نمىشود، ليكن در بعضى از موارد باعث وجوب سجده سهو مىگردد، مگر آنكه ركنى از نماز را كم يا زياد كند كه موجب بطلان نماز مىشود.
س 538 : اگر فردى يك ركعت از نماز را فراموش كند و در ركعت آخر يادش بيايد، مثلا فكر مىكرد كه ركعت اول نمازش ركعت دوم است لذا ركعت سوم و چهارم را هم به جا آورد، و در ركعت آخرى متوجه شد كه در ركعت سوم است، وظيفه او چيست؟
ج: واجب است هر ركعتى را كه به جا نياورده، قبل از سلام نمازبه جا آورد و سپس سلام دهد و در اين صورت اگر سهواً عمل زا ئدى انجام داده يا بعضى از واجبات نماز را كه ركن نيستند، سهواً ترك كرده باشد، بايد دو سجده سهو هم انجام دهد، و اگر تشهد واجب نماز را در محل خود انجام نداده، بنا بر احتياط قضاى آن هم واجب است.
س 539 : براى مكلّف دانستن تعداد ركعتهاى نماز احتياط، كه يك ركعت است يا دو ركعت، چگونه ممكناست؟
ج: تعداد ركعتهاى نماز احتياط به مقدار كمبود احتمالى در نماز است. بنابراين در شك بين دو و چهار، دو ركعت نماز احتياط، واجب است. و در شك بين سه و چهار، يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته، واجب است.
س 540 : آيا اگر كلمهاى از ذكرهاى نماز يا آيات قرآنى يا دعاهاى قنوت، سهوا ً غلط خوانده شود، سجده سهو واجب مىشود؟
ج: واجب نيست.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:13 PM
نماز قضا
س 541 : من تا سن هفده سالگى با مسأله احتلام و غسل و مانند آن آشنا نبودم و از كسى هم درباره آنها چيزى نشنيده بودم و خودم هم معناى جنابت و وجوب غسل را نمىفهميدم، لذا نماز و روزهام تا اين سن اشكال دارد، اميدوارم وظيفه مرا بيان فرماييد.
ج: همه نمازهايى را كه در حال جنابت خواندهايد بايد قضا كنيد، ولى روزهاى را كه در حال جنابت بدون علم به اصل جنابت گرفتهايد صحيح و مجزى است و قضا ندارد.
س 542 : متأسفانه من در گذشته بر اثر نادانى و ضعف اراده مبتلا به عمل شنيع استمناء بودم، لذا گاهى نماز نمىخواندم كه مدت دقيق آن را به ياد ندارم. نماز نخواندن من به صورت مستمر نبوده بلكه مربوط به زمانى است كه جنب بودم و غسل نكردهام كه گمان مىكنم حدود شش ماه باشد. تصميم گرفتهام نمازهايم در اين مدت را قضا كنم، آيا قضاى آنها واجب است يا خير؟
ج: هر مقدار از نمازهاى روزانهاى را كه مىدانيد انجام ندادهايد و يا در حال جنابت خواندهايد، قضاى آن بر شما واجب است.
س 543 : شخصى كه نمىداند نماز قضا برذمّهاش هست يا خير، اگر نماز مستحبى يا نافله بخواند، بر فرض كه نماز قضا داشته باشد، آيا به عنوان نماز قضاى او محسوب مىشود؟
ج: نوافل و نمازهاى مستحب به جاى نماز قضا محسوب نمىشوند، و اگر نماز قضا بر عهده او باشد، واجب است آن را به نيت نماز قضا بخواند.
س 544 : من حدود شش ماه است كه به سن تكليف رسيدهام. چند هفته قبل از رسيدن به آن سن فكر مىكردم تنها علامت بلوغ، تمام كردن پانزده سال هجرى قمرى است. ولى اكنون كتابى راجع به علامتهاى بلوغ پسران خواندم كه در آن علامتهاى ديگرى براى بلوغ ذكر شده كه در من وجود دارند ولى زمان پيدايش آنها را نمىدانم. آيا در حال حاضر قضاى نماز و روزه بر عهده من هست يا خير؟ با توجه به اين كه من گاهى نماز مىخواندم و ماه رمضان سال گذشته را به طور كامل روزه گرفتهام، وظيفه من در اينباره چيست؟
ج: قضاى همه نمازها و روزههايى كه يقين به فوت آنها پس از رسيدن به سنّ بلوغ و تكليف شرعى داريد، واجب است.
س 545 : اگر شخصى در ماه مبارك رمضان سه بار غسل جنابت كند مثلا در روزهاى بيستم، بيست و پنجم و بيست و هفتم غسل نمايد، و بعد يقين كند كه يكى از آن غسلها باطل بوده است، نماز و روزه او چه حكمى دارد؟
ج: روزهاش صحيح است ولى بنا بر احتياط، قضاى نمازها بطورى كه يقين به فراغت ذمّه پيدا كند، واجب است.
س 546 : شخصى بر اثر جهل به حكم شرعى، مدتى ترتيب را در غسل رعايت نكرده است، نماز و روزه او چه حكمى دارد؟
ج: اگر غسل را به نحوى انجام داده كه شرعا باطل است قضاى نمازهائى كه در اين حالت با حدث اكبر خوانده، واجب است. ولى روزهاش، اگر در آن هنگام اعتقاد به صحت غسل خود داشته، محكوم به صحت است.
س 547 : كسى كه قصد دارد نماز قضاى يك سال را بخواند، چگونه بايد آن را انجام دهد؟
ج: مىتواند با يكى از نمازها شروع كند و به ترتيبى كه نمازهاى پنجگانه يوميه را مىخواند، آن را ادامه دهد.
س 548 : شخصى مدت زيادى نماز قضا بر عهده دارد، آيا مىتواند آنها را به ترتيب زير بجا آورد؟
1- مثلا بيست بار نماز صبح بخواند.
2- هر يك از نماز ظهر و عصر را بيست بار بخواند.
3- هر يك از نماز مغرب و عشاء را بيست بار بخواند و تا يك سال به همين صورت ادامه دهد.
ج: قضاى نمازها به ترتيب مذكور اشكال ندارد.
س 549 : شخصى از ناحيه سر مجروح شده و قسمتى از مغز وى آسيب ديده كه بر اثر آن دست و پاى چپ و زبانش فلج گشته است. و همچنين نماز را فراموش كرده و قادر به يادگيرى آن نيست ولى مىتواند اجزاى نماز را با خواندن از كتاب و يا شنيدن از نوار، تشخيص دهد. در حال حاضر وى در رابطه با نماز دو مشكل دارد، يكى اين كه قدرت تطهير محل بول و وضو گرفتن را ندارد، دوم اين كه در قرائت نماز مشكل دارد. تكليف او چيست؟ و همچنين نسبت به نمازها يى كه تقريبا ً به مدت شش ماه از او فوت شده است، چه حكمى دارد؟
ج: اگر بتواند هر چند با كمك ديگران، وضو يا تيمم بگيرد واجب است نماز را به هر نحوى كه مىتواند بخواند اگرچه با شنيدن ازنوار يا خواندن از روى نوشته و مانند آن باشد. و در مورد طهارت بدن، اگر قدرت بر تطهير آن هر چند به كمك ديگران ندارد، با همان بدن نجس نماز بخواند، صحيح است. قضاى نمازهاى گذشتهاى هم كه از وى فوت شده، واجب است مگر نمازهايى كه بر اثر بيهوشى كه در تمام وقت نماز ادامه داشته، از او فوت شده باشد.
س 550 : در دوران جوانى نمازهاى ظهر و عصر من بيشتر از نمازهاى مغرب و عشاء و صبح قضا شدهاند كه پشت سر هم بودن و تعداد و ترتيب آنها را نمىدانم. آيا در اين مورد بايد نماز دورهاى خوانده شود؟ و نماز دورهاى چيست؟ اميدواريم توضيح فرما ييد.
ج: در نماز قضا مراعات ترتيب واجب نيست و خواندن مقدارى كه يقين به قضا شدن آن داريد كافى است و دوره كردن و تكرار نماز براى احراز ترتيب بر شما واجب نيست.
س 551 : گاهى پس از ازدواج مايعى از من خارج مىشد كه اعتقاد به نجس بودن آن داشتم. لذا به نيت غسل جنابت غسل كرده و نمازم را بدون وضو مىخواندم. در رسالههاى عمليه اين مايع، م َذى ناميده شده است. و اكنون نمىدانم نمازها يى را كه بدون وضو بىآنكه جنب باشم با غسل جنابت خواندهام، چه حكمى دارد؟
ج: قضاى همه نمازها يى كه بعد از خروج آن مايع، بدون وضو و با غسل جنابت خواندهايد، واجب است.
س 552 : كافرى پس از مدتى اسلام آورده است. آيا قضاى نماز و روزههايی كه انجام نداده، واجب است؟
ج: واجب نيست.
س 553 : بعضى از افراد بر اثر تبليغات گمراه كننده كمونيستها چندين سال نماز و واجبات خود را ترك كردهاند ولى بعد از پيام تاريخى امام راحل به سران شوروى سابق پى به اشتباه خود بردند و به سوى خداوند توبه نمودهاند، آنها در حال حاضر قادر به قضاى همه آن نمازها و روزهها نيستند، وظيفه آنها چيست؟
ج: بر آنان واجب است نمازها و روزههاى فوت شده را به هر مقدار كه قدرت دارند قضا و جبران نمايند.
س 554 : شخصى فوت كرده و قضاى روزه ماه مبارك رمضان و نماز بر عهده اوست و فرزند ذكورى هم ندارد. مقدارى مال بجا گذاشته كه براى قضاى يكى از نماز و روزه كفايت مىكند. در اين صورت قضاى نماز مقدم است يا روزه؟
ج: ترجيحى بين نماز و روزه نيست و بر ورثه واجب نيست كه ما ترك وى را صرف قضاى نماز و روزه او نمايند، مگر آنكه در اين باره وصيت كرده باشد، كه در اين صورت بايد به وصيت او در اجير گرفتن از ثلث تركه يا تمام آن براى قضاى نماز و روزهاش به هر مقدار كه كفايت مىكند عمل كنند.
س 555 : من در اكثر اوقات نماز خود را خوانده و در صورت فوت شدن نماز، آن را قضا كردهام، و اين نمازهاى فوت شده هم مواردى بوده كه يا من خواب ماندهام و يا بدن و لباسم نجس بوده و در تطهير آنها كوتاهى كردهام. مقدار نمازهاى قضا شده يوميّه، آيات و قصر را كه بر عهده من است، چگونه محاسبه نمايم؟
ج: قضاى نمازها يى كه يقين به فوت شدن آنها داريد، كافى است، و از اين مقدار هر كدام را كه يقين داريد نماز قصر يا آيات بوده بايد بر وفق يقين خودآنها را به جا آوريد، و بقيه را به عنوان قضاى نمازهاى يوميه بخوانيد و چيزى بيشتر از اين مقدار بر شما واجب نيست.
نماز قضاى پدر و مادر
س 556 : پدرم سكته مغزى نموده و مدت دو سال مريض بود و بر اثر سكته قادر به تشخيص خوب و بد نبود يعنى قدرت تفكر و تعقل از او سلب شده بود. در اين دو سال نماز و روزه خود را انجام نداده است. آيا قضاى نماز و روزه او بر من كه پسر بزرگ خانواده هستم واجب است؟ البته مىدانم كه اگر وى بيماريهاى مذكور را نداشت، قضاى نماز و روزههاى او بر من واجب بود. اميدوارم مرا در اين مسئله راهنمائى فرمائيد.
ج: اگر ضعف عقلى وى به حدى كه عنوان جنون بر آن صدق كند نرسيده و در تمام اوقات نماز در حال اغماء نبوده است، قضاى نمازها و روزههاى فوت شده او بر شما واجب است، و گرنه چيزى از بابت آن بر شما نيست.
س 557 : اگر شخصى فوت كند، چه كسى بايد كفاره روزه او را بپردازد؟ آيا بر پسران و دختران وى دادن كفاره واجب است يا شخص ديگرى هم مىتواند آن را بدهد؟
ج: كفاره روزه كه بر پدر واجب است اگر به نحو تخييرى بوده است، يعنى وى هم توانايى روزه گرفتن را داشته و هم اطعام را، در اين صورت اگر بتوان آن را از تَرَكه خارج كرد، از آن برداشت مىشود. در غير اين صورت بر پسر بزرگتر واجب است روزه را بگيرد.
س 558 : مرد بزرگسالى به دلايل مشخصى از خانوادهاش جدا شده و برقرارى ارتباط با آنها براى او مقدور نيست. وى فرزند بزرگ خانواده هم هست و پدرش در اين مدت فوت كرده است و نمىداند چه مقدار نماز قضا و غير آن بر عهده پدرش مىباشد و مال كافى هم براى اجير گرفتن در اختيار ندارد و خودش هم به علت سن زياد نمىتواند آنها را بجا آورد، وظيفه وى چيست؟
ج: قضاى نمازهاى پدر واجب نيست مگر آن مقدارى كه پسر بزرگتر يقين به فوت آن دارد و بر پسر بزرگتر واجب است نمازهاى پدرش را به هر صورتى كه امكان دارد، قضا نمايد و اگر از انجام آن حتى از اجير گرفتن براى انجام آن هم عاجز باشد، معذور است.
س 559 : اگر فرزند بزرگ ميّت دختر و فرزند دوم او پسر باشد، آيا قضاى نمازها و روزههاى پدر و مادر بر اين پسر واجب است؟
ج: ملاك واجب بودن قضاى نماز و روزه پدر و مادر اين است كه فرزند مذكر از ديگر اولاد ذكور ميّت اگر ميّت اولاد ذكور داشته باشد بزرگتر باشد، و در فرض سؤال قضاى نماز و روزه پدر بر پسر كه فرزند دوم پدر است واجب مىباشد و قضاى نماز و روزهاى كه از مادر فوت شده نيز واجب است.
س 560 : اگر پسر بزرگ چه بالغ باشد يا غير بالغ، قبل از پدر فوت كند. آيا قضاى نمازهاى پدر از فرزندان ديگر ساقط مىشود؟
ج: تكليف قضاى نماز و روزه پدر بر پسر بزرگى واجب است كه هنگام وفات پدر زنده باشد هر چند فرزند اول يا پسر اول پدر نباشد.
س 561 : من پسر بزرگ خانواده هستم. آيا واجب است براى خواندن نمازهاى قضاى پدرم، از او تا زنده است تحقيق كنم؟ يا اين كه بر او واجب است مرا از مقدار آن آگاه نمايد؟ در صورتى كه مرا مطلع نكند، تكليف من چيست؟
ج: تفحص و سؤال بر شما واجب نيست ولى بر پدر واجب است تا فرصت دارد خودش بخواند و اگر نتوانست وصيت نمايد. بهرحال پسر بزرگ مكلّف است بعد از فوت پدرش، آن مقدار از نماز و روزههايى را كه يقين دارد از پدرش فوت شده است، قضا نمايد.
س 562 : اگر شخصى فوت كند و همه دارا يى او خانهاى باشد كه فرزندانش در آن سكونت دارند، و نماز و روزه بر ذمّه او باشد و پسر بزرگ او هم به علت كارهاى روزانه قادر به قضاى آن نباشد، آيا واجب است اين خانه را بفروشند و نماز و روزه او را قضا نمايند؟
ج: در فرض مرقوم فروش خانه واجب نيست ولى قضاى نماز و روزهاى كه به عهده پدر است، در هر حالى بر پسر بزرگتر واجب است مگر در صورتى كه ميّت وصيت به اجير گرفتن از ثلث تركهاش كرده باشد و ثلث تركه هم براى انجام همه نماز و روزههاى او كفايت كند كه در اين صورت ثلث تركه بايد براى آن مصرف شود.
س 563 : آيا اگر پسر بزرگ كه قضاى نماز پدر بر عهده اوست فوت نمايد، انجام آنها بر ذمه وارث پسر بزرگ است يا اين كه به پسر بعدى پدر (برادر پسر بزرگ) منتقل مىشود؟
ج: قضاى نماز و روزه پدر كه بر پسر بزرگ واجب است با فوت وى پس از فوت پدرش بر پسر و يا برادر او واجب نمىشود.
س 564 : اگر پدرى اصلا نماز نخوانده باشد، آيا همه نمازهاى او قضا دارد؟ و انجام آنها بر پسر بزرگ او واجب است؟
ج: بنا بر احتياط در اين صورت هم قضاى آنها واجب است.
س 565 : پدرى كه همه اعمال عبادى خود را عمدا ً انجام نداده است، آيا بر پسر بزرگ قضاى همه نمازها و روزههايى را كه پدرش انجام نداده و به پنجاه سال مىرسد، واجب است؟
ج: اگر ترك نماز و روزه بر اثر طغيان باشد، قضاى آنها بر پسر بزرگ واجب نيست. ولى در اين صورت هم احتياط در قضاى آنها ترك نشود.
س 566 : اگر قضاى نماز و روزه بر عهده پسر بزرگ باشد و قضاى نماز و روزه پدر هم برآن اضافه گردد، كدام يك مقدم است؟
ج: در اين صورت مخيّر است و شروع به انجام هر كدام كند، صحيح است.
س 567 : پدرم مقدارى نماز قضا دارد ولى قدرت انجام آن را ندارد. آيا بر من كه پسر بزرگ خانواده هستم جايز است در زمان حيات پدرم نمازهاى فوت شده او را قضا نمايم و يا شخصى را اجير كنم تا آن را انجام دهد؟
ج: نيابت از شخص زنده براى انجام نماز و روزه قضا صحيح نيست.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:15 PM
نماز جماعت
س 568 : امام جماعت در نماز بايد چه نيتى بكند؟ آيا نيت جماعت بايد بكند يا نيت فرادى؟
ج: اگر بخواهد فضيلت نماز جماعت را درك كند بايد قصد امامت و جماعت كند، و اگر بدون قصد امامت نماز، مشغول آن شود، نماز وى و اقتداى ديگران به او اشكال ندارد.
س 569 : در اماكن نظامى هنگام برپا يى نماز جماعت كه در وقت ادارى است، تعدادى از نظاميان بخاطر شرايط كارى در آن شركت نمىكنند با آنكه انجام آن كارها بعد از وقت ادارى و يا در روز بعد ممكن است. آيا اين عمل سبك شمردن نماز است؟
ج: شركت در نماز جماعت، فى نفسه واجب نيست ولى بهتر است در وقت آن براى درك فضيلت نماز اول وقت و جماعت، كارهاى ادارى بگونهاى تنظيم شود كه آنها بتوانند اين فريضه الهى را بصورت جماعت و در كمترين مدت بخوانند.
س 570 : نظر جنابعالى درباره انجام كارهاى مستحبى مثل نماز مستحب يا دعاى توسل و يا ساير دعاهاى طولانى كه قبل يا بعد از نماز جماعت و يا در اثناى آن در نماز خانه ادارات دولتى برگزار مىشود و بيشتر از نماز جماعت طول مىكشد، چيست؟
ج: دعاها و اعمال مستحبى زائد بر فريضه الهى نماز جماعت كه از شعائر اسلامى است، اگر منجر به تضييع وقت ادارى و تأخير در انجام كارهاى واجب شود، اشكال دارد.
س 571 : آيا اقامه نماز جماعت دوم در نزديكى مكانى كه نماز جماعت در آن جا با حضور تعداد زيادى از نمازگزاران اقامه مىشود، و صداى اذان و اقامه آن شنيده مىشود، صحيح است؟
ج: اقامه نماز جماعت دوم اشكال ندارد، ولى مناسب است مومنين در يك مكان اجتماع كرده و همگى در يك نماز جماعت شركت كنند تا بر عظمت مراسم دينى نماز جماعت افزوده شود.
س 572 : بعضى از اشخاص هنگام برپا يى نماز جماعت، اقدام به خواندن نماز فرادى مىكنند، اين كار چه حكمى دارد؟
ج: اين عمل اگر تضعيف نماز جماعت و اهانت و بى احترامى به امام جماعتى كه مردم اعتماد به عدالت او دارند، محسوب شود، جايز نيست.
س 573 : در محلهاى چند مسجد وجود دارد كه در همه آنها نماز جماعت اقامه مىشود، خانهاى بين دو مسجد واقع شده كه فاصله آن از يك مسجد ده خانه و از ديگرى دو خانه است، در اين خانه هم نماز جماعت اقامه مىشود، اين نماز جماعت چه حكمى دارد؟
ج: سزاوار است اقامه نماز جماعت وسيله وحدت و انس باشد نه اينكه باعث ايجاد جو اختلاف و تفرقه گردد، در هر صورت اقامه نماز جماعت در خانه مجاور مسجد، اگر باعث اختلاف و پراكندگى نگردد اشكال ندارد.
س 574 : آيا جايز است شخصى بدون اجازه امام جماعت راتب مسجد كه مورد تأ ييد مركز اداره امور مساجد است، در آن مسجد نماز جماعت اقامه كند؟
ج: اقامه نماز جماعت متوقف بر اجازه امام جماعت راتب مسجد نيست ولى بهتر است كسى مزاحم امام جماعت راتب مسجد هنگام حضور وى در آن مسجد براى اقامه نماز جماعت نشود، و حتى اگر ايجاد مزاحمت براى او موجب برانگيخته شدن فتنه و مانند آن شود، حرام است.
س 575 : اگر گاهى امام جماعت سخنى بگويد و يا مزاحى كند كه خوشايند و مناسب شأن عالم دينى نباشد، آيا با اين كار از عدالت ساقط مىشود؟
ج: اگر مخالف شرع و منافى مروّت نباشد، ضررى به عدالت نمىزند.
س 576 : آيا اقتدا به امام جماعت بدون شناخت واقعى او جايز است؟
ج: اگر عدالت او نزد مأموم به هر طريقى ثابت باشد، اقتدا به او جايز و نماز جماعت صحيح است.
س 577 : اگر شخصى اعتقاد به عدالت و تقواى فردى داشته باشد و در همان زمان معتقد باشد كه شخص مزبور در مواردى به او ظلم كرده است، آيا مىتواند او را به طور كلى عادل بداند؟
ج: تا براى او احراز نشود كه عمل آن امام جماعت كه او آن را ظلم مىشمارد با علم و اختيار و بدون مجوز شرعى بوده، مجاز نيست حكم به فسق او نمايد.
س 578 : آيا نيت اقتدا به امام حاضر بدون شناخت نام و ديدن چهره او صحيح است؟
ج: اگر به عدالت او از هر طريقى اطمينان حاصل شود، اقتدا به وى صحيح است.
س 579 : آيا اقتدا به امام جماعتى كه مىتواند امر به معروف و نهى از منكر كند ولى انجام نمىدهد، جايز است؟
ج: مجرد ترك امر به معروف و نهى از منكر كه ممكن است بر اثر عذر مقبولى نزد مكلّف باشد، به عدالت ضرر نمىزند و مانع اقتدا به او نيست.
س 580 : به نظر شما معناى عدالت چيست؟
ج: عدالت عبارت از حالت نفسانى است كه باعث مىشود انسان هميشه تقوا يى داشته باشد كه مانع از ترك واجبات يا انجام محرمات شرعى است، و براى احراز آن، حسن ظاهر كه غالبا ً بيانگر عدالت است، كافى مىباشد.
س 581 : ما تعدادى جوان هستيم كه در تكيهها و حسينيهها دور هم جمع مىشويم و هنگام رسيدن وقت نماز فرد عادلى را مقدم كرده و براى نماز به او اقتدا مىكنيم. ولى بعضى از برادران به اين كار اشكال نموده و مىگويند امام راحل «قدس سره» خواندن نماز پشت سر غير عالم دينى را حرام مىداند، وظيفه ما چيست؟
ج: اگر براى برادران عزيز براحتى خواندن نماز پشت سر عالم دينى كه او را شايسته اقتدا مىدانند، و لو با رفتن به مساجد نزديك، امكان دارد، سزاوار نيست به غير عالم اقتدا كنند. بلكه اقتدا به غير عالم دينى در بعضى از موارد خالى از اشكال نيست.
س 582 : آيا دو نفر مىتوانند نماز جماعت اقامه كنند؟
ج: اگر مراد تشكيل نماز جماعتى است كه مركب از امام و يك مأموم باشد، اشكال ندارد.
س 583 : اگر مأموم در نماز جماعت ظهر و عصر حمد و سوره را براى تمركز ذهن قرائت كند با اينكه بر او واجب نيست، نماز او چه حكمى دارد؟
ج: واجب است مأموم در نماز ى كه بايد آهسته خوانده شود مثل نماز ظهر و عصر، هنگام قرائت حمد و سوره توسط امام، سكوت كند و قرائت براى او جايز نيست حتى اگر براى تمركز ذهن باشد.
س 584 : اگر امام جماعت با دوچرخه براى اقامه نماز جماعت برود و همه قوانين عبور و مرور را رعايت كند، چه حكمى دارد؟
ج: اين كار به عدالت و صحت امامت جماعت ضرر نمىزند، مگر اينكه در عرف منطقه عمل مستهجن و منافى با شأن امام جماعت و مرو ّت باشد.
س 585 : اگر انسان نماز جماعت را بطور كامل درك نكند و به آخر آن برسد و براى درك ثواب آن، تكبيرة الاحرام را گفته و به حالت تجافى بنشيند و تشهد را با امام بخواند و بعد از سلام او برخيزد و ركعت اول را بخواند، آيا اين كار را در تشهد ركعت دوم نمازهاى چهار ركعتى هم مىتواند انجام دهد؟
ج: اين طريق مختص تشهد آخر نماز جماعت و براى درك ثواب جماعت است.
س 586 : آيا جايز است امام جماعت براى نماز اجرت بگيرد؟
ج: جايز نيست مگر آنكه براى مقدمات حضور در جماعت باشد.
س 587 : آيا جايز است امام جماعت در يك زمان عهده دار امامت دو نماز (دو نماز عيد يا هر نمازى) گردد؟
ج: تكرار نماز جماعت براى يكبار به خاطر مأمومين ديگر در نمازهاى يوميه جايز و بلكه مستحب است. ولى جواز آن در نماز عيد مشكل است.
س 588 : اگر امام جماعت در ركعت سوم يا چهارم نماز عشاء باشد و مأموم در ركعت دوم، آيا بلند قرائت كردن حمد و سوره بر مأموم واجب است؟
ج: در فرض سؤال واجب است حمد و سوره را آهسته بخواند.
س 589 : در نماز جماعت بعد از سلام ابتدا آيه صلوات بر پيامبر تلاوت مىشود و نمازگزاران سه مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد «صلى الله عليهم اجمعين» مىفرستند، بعد از آن سه بار تكبير مىگويند و سپس شعارهاى سياسى به صورت دعا و برائت توسط مومنين با صداى بلند داده مىشود، آيا اين كار اشكال دارد؟
ج: قرائت آيه و ذكر صلوات بر پيامبر و آل او «صلى الله عليهم اجمعين» نه تنها اشكال ندارد بلكه مطلوب بوده و ثواب دارد، و مواظبت بر شعارهاى اسلامى و شعار انقلاب اسلامى (تكبير و ملحقات آن) كه يادآور رسالت و اهداف بلند انقلاب اسلامىاست، هم مطلوباست.
س 590 : اگر شخصى در ركعت دوم نماز جماعت به مسجد برسد و بر اثر جهل به مسأله، تشهد و قنوت را كه بايد در ركعت بعد بجا آورد، انجام ندهد، آيا نماز صحيح است؟
ج: نماز صحيح است. ولى قضاى تشهد و دو سجده سهو هم براى ترك تشهد بر او واجباست.
س 591 : آيا رضايت كسى كه در نماز به او اقتدا مىشود شرط است؟ و آيا اقتدا به مأموم صحيح است؟
ج: رضايت امام جماعت شرط صحت اقتدا نيست، و اقتدا به مأموم تا وقتى كه نمازش را به جماعت ادامه مىدهد صحيح نيست.
س 592 : دو نفر كه يكى امام است و ديگرى مأموم، اقامه نماز جماعت كردهاند. شخص سومى به تصور اينكه فرد دوم امام است به او اقتدا مىكند و بعد از نماز مىفهمد كه وى مأموم بوده نه امام، نماز شخص سوم چه حكمى دارد؟
ج: اقتدا به مأموم صحيح نيست ولى زمانى كه انسان نداند و به او اقتدا كند، اگر در ركوع و سجود به وظيفه نمازگزار منفرد عمل كرده بدين معنى كه ركنى را عمداً و يا سهوا ً كم يا زياد نكرده باشد، نمازش صحيح است.
س 593 : آيا كسى كه قصد خواندن نماز عشاء دارد، مىتواند به كسى كه نماز مغرب مىخواند اقتدا نمايد؟
ج: اشكال ندارد.
س 594 : آيا عدم رعايت ارتفاع محل نماز امام نسبت به مأمومين، موجب بطلان نماز آنها مىشود يا خير؟
ج: اگر بلندى جايگاه امام نسبت به جايگاه مأمومين، بيشتر از حدى باشد كه شرعاً مجاز است، موجب بطلان نماز جماعت است.
س 595 : اگر يكى از صفهاى نماز جماعت بطور كامل از افرادى تشكيل شده باشد كه نماز شان قصر (شکسته) است و نماز همه افراد صف بعدى تمام باشد، اگر افراد صف جلو بعد از خواندن دو ركعت نماز فوراً براى خواندن دو ركعت بعدى اقتدا كنند، آيا نماز كسانى كه در صف پشت سر آنها هستند، نسبت به دو ركعت آخر نماز، جماعت باقى مىماند يا فرادى مىشود؟
ج: با اين فرض كه نماز همه افراد صف جلو قصر است، صحت نماز جماعت صفهاى بعدى محل اشكال است. احوط اين است كه صفهاى بعدى، بعد از اينكه افراد صف اول براى سلام نماز نشستند، نماز خود را بصورت فرادى بخوانند.
س 596 : اگر مأموم در آخر يكى از دو طرف صف اول نماز ايستاده باشد، آيا مىتواند قبل از مأمومينى كه بين او و امام ايستادهاند، وارد نماز جماعت شود؟
ج: اگر مأمومينى كه بين او و امام ايستادهاند، بعد از اينكه امام جماعت شروع به نماز كرد، آماده خواندن نماز باشند، مىتواند به نيت جماعت وارد نماز شود.
س 597 : كسى كه به ركعت سوم نماز جماعت برسد و به خيال اينكه امام در ركعت اول است، چيزى نخواند، آيا اعاده نماز بر او واجب است؟
ج: اگر قبل از ركوع متوجه شود قرائت واجب است، ولى اگر بعد از اينكه داخل ركوع شد متوجه شود، نماز او صحيح است و چيزى بر او واجب نيست هر چند احتياط مستحب اين است كه دو سجده سهو براى ترك سهوى قرائت بجا آورد.
س 598 : براى برگزارى نماز جماعت در ادارههاى دولتى و دبيرستانها نياز شديدى به امام جماعت وجود دارد، و چون غير از من عالم ديگرى در منطقه وجود ندارد، مجبور هستم يك نماز را در مكانهاى مختلف براى سه يا چهار بار به عنوان امام جماعت اقامه كنم و چون همه مراجع نماز جماعت دوم را اجازه مىهند، آيا در بيشتر از آن نيت نماز قضاى احتياطى جايز است؟
ج: اعاده نمازى كه بصورت جماعت اقامه شده، فقط يك بار براى جماعت ديگر اشكال ندارد ولى تكرار آن بيشتر از يك بار محل اشكال است، و امامت به نيت نماز قضاى احتياطى هم صحيح نيست.
س 599 : يكى از دانشگاهها اقدام به برگزارى نماز جماعت براى كارمندان خود در يكى از ساختمانهاى مربوط به دانشگاه كه در مجاورت يكى از مساجد شهر قرار دارد، كرده است، با توجه به اينكه در همان زمان در آن مسجد نماز جماعت اقامه مىشود، شركت در نماز جماعت دانشگاه چه حكمى دارد؟ و آيا اجبار و الزام كارمندان توسط مسؤولين دانشگاه تغييرى در حكم ايجاد مىكند؟
ج: شركت در نماز جماعتى كه از نظر ما موم واجد شرايط اقتدا و جماعت است، اشكال ندارد، هر چند نزديك مسجدى باشد كه در همان زمان در آن نماز جماعت برگزار مىشود، ولى وادار كردن و اجبار كارمندان براى شركت در نماز جماعت توجيه شرعى ندارد.
س 600 : آيا نماز خواندن پشت سر امام جماعتى كه شغل قضاوت دارد ولى مجتهد نيست، صحيح است؟
ج: اگر شغل قضاوت او بعد از نصب وى توسط كسى كه صلاحيت نصب را دارد، باشد مانع اقتدا به او در نماز نيست.
س 601 : آيا كسى كه در نماز مسافر مقلد امام خمينى «قدس سره» است مىتواند به امام جماعتى كه در آن مسأله مقلد مرجع ديگرى است، بخصوص در نماز جمعه، اقتدا نمايد؟
ج: اختلاف در تقليد مانع از صحت اقتدا نيست، ولى اقتدا در نمازى كه طبق فتواى مرجع تقليد مأموم قصر است و طبق فتواى مرجع تقليد امام جماعت تمام است، يا بالعكس صحيح نيست.
س 602 : اگرامام جماعت سهوا ً بعدازتكبيرةالاحرام بهركوع برود، وظيفه مأموم چيست؟
ج: اگر مأموم بعد از داخل شدن در نماز جماعت و پيش از رفتن به ركوع متوجه شود واجب است نيت فرادى نموده و حمد و سوره را قرائت كند.
س 603 : اگر تعدادى از دانشآموزان غير بالغ مدارس بعد از صف سوم يا چهارم نماز جماعت ايستاده باشند و بعد از آنها تعدادى از افراد مكلّف ايستاده باشند، نماز مكلفين صفهاى بعدى چه حكمى دارد؟
ج: در فرض مذكور اشكال ندارد.
س 604 : آيا تيمم بدل از غسل نسبت به امام جماعتى كه معذور است، براى اقامه نماز جماعت كافى است؟
ج: اگر شرعا ً معذور باشد، مىتواند با تيمم بدل از غسل، امام جماعت شود و اقتدا به او اشكال ندارد.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:16 PM
حكم امام جماعتى كه قرائت وى صحيح نيست س 605 : آيا در صحت قرائت بين نماز فرادى و نماز مأموم يا امام تفاوت وجود دارد؟ يا اينكه صحت قرائت در هر حال مسأله واحدى است؟
ج: اگر قرائت مكلّف صحيح نباشد و قدرت بر يادگيرى هم نداشته باشد نماز او صحيح است ولى ديگران نمىتوانند به وى اقتدا كنند.
س 606 : قرائت بعضى از ائمه جماعات از جهت مخارج حروف صحيح نيست. آيا كسى كه حروف را بطور صحيح از مخارج خود ادا مىكند مىتواند به آنان اقتدا نمايد؟ عدهاى مىگويند مىتوانيد نماز را به جماعت بخوانيد ولى بايد بعدا اعاده نماييد، من كه فرصت اعاده ندارم، وظيفهام چيست؟ آيا مىتوانم در نماز جماعت شركت نموده ولى حمد و سوره را آهسته بخوانم؟
ج: اگر قرائت امام از نظر مأموم صحيح نباشد، اقتدا و نماز جماعت او باطلاست و اگر نمىتواند نماز را اعاده كند، اقتدا نكردن اشكال ندارد، ولى آهسته خواندن در قرائت نمازى كه بايد بلند خوانده شود براى اظهار اقتدا به امام جماعت صحيح و مجزى نيست.
س 607 : عدهاى معتقدند كه قرائت بعضى از ائمه جمعه صحيح نيست زيرا يا حروف را آنگونه كه هستند ادا نمىكنند و يا حركت آنها را طورى تغيير مىدهند كه ديگر آن حرف نيست. آيا اقتدا به آنان بدون اعاده نمازى كه پشت سر آنان خوانده مىشود، صحيح است؟
ج: ملاك صحت قرائت عبارت است از رعايت قواعد زبان عربى و اداء حروف از مخارج آن بطورى كه اهل لسان آن را اداء آن حرف بدانند نه حرف ديگر، اگر مأموم قرائت امام را مطابق قواعد و صحيح نداند نمىتواند به او اقتدا كند، و در صورت اقتداء، نماز او صحيح نيست و اعاده آن واجب است.
س 608 : اگر امام جماعت در اثناى نماز در كيفيت تلفظ كلمه پس از اداى آن شك كند و بعد از فراغت از نماز علم پيدا كند كه در تلفظ آن كلمه اشتباه كرده است، نماز او و مأمومين چه حكمى دارد؟
ج: نماز محكوم به صحت است.
س 609 : وظيفه شرعى شخص بخصوص معلم قرآن كريم كه يقين دارد امام جماعت نماز خود را از جهت تجويد غلط مىخواند چيست؟ در حالى كه اين فرد بدليل عدم شركت در نماز جماعت در معرض تهمتهاى زيادى قرار گرفته است.
ج: اگر قرائت امام جماعت از نظر مأموم صحيح نباشد و در نتيجه نماز او را صحيح نداند، نمىتواند به او اقتدا كند، ولى شركت ظاهرى در نماز جماعت براى يك غرض عقلا ئى، اشكال ندارد.
امامت شخص ناقص العضو
س 610 : اقتدا به معلولين عزيز براى نماز در موارد زير چه حكمى دارد؟
1- معلولينى كه فاقد عضوى از اعضاى بدن نيستند ولى به دليل معيوب بودن پا، با تكيه بر عصا و ديوار مىتوانند بايستند.
2- معلولينى كه فاقد بند انگشت دست يا پا و يا انگشتى از دست يا پا هستند.
3- معلولينى كه همه انگشتان دست يا پا و يا هر دو آنها قطع شده است.
4- معلولينى كه قسمتى از يك دست يا پا و يا هر دو را ندارند.
5- معلولينى كه فاقد يكى از اعضاى بدن هستند و به دليل از كار افتادگى دست، براى وضو گرفتن نايب مىگيرند.
ج: بطور كلى اگر استقرار و آرامش در قيام وجود داشته باشد و بتواند آن را در حال قرائت حمد و سوره و ذكرهاى نماز و انجام افعال آن حفظ كند و قدرت بر ركوع و سجده كامل با گذاشتن هفت عضو بدن بر زمين داشته باشد و بتواند وضوى صحيح بگيرد، اقتداى ديگران به او در نماز بعد از احراز ساير شرايط امامت جماعت صحيح است و در غير اين صورت صحيح و مجزى نيست.
س 611 : من از طلاب علوم دينى هستم كه دست راستم بر اثر عمل جراحى قطع شده است. به تازگى متوجه شدهام كه امام خمينى «قدس سره» امامت فرد ناقص براى كامل را جايز نمىداند. بنابراين خواهشمندم حكم نمازهاى مأمومينى كه تا به حال امام جماعت آنان بودهام را بيان فرما ييد.
ج: نماز مأمومين كه در گذشته بر اثر جهل به حكم شرعى به شما اقتدا كردهاند محكوم به صحت است و اعاده و قضا بر آنان واجب نيست.
س 612 : من از طلاب علوم دينى هستم كه در جريان جنگ تحميلى بر جمهورى اسلامى ايران از ناحيه انگشتان هر دو پا مجروح شدم كه البته انگشت شست پاهايم كاملاً سالم است، در حال حاضر امام جماعت يكى از حسينيهها هستم، آيا اين كار اشكال شرعى دارد؟ لطفا ً آن را بيان فرما ييد.
ج: با فرض سالم بودن انگشتان شست پا و در نتيجه توانايى گذاشتن آنها بر زمين هنگام سجده، امام جماعت بودن شما از اين جهت اشكال ندارد.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:18 PM
شركت زنان در نماز جماعت
س 613 : آيا شارع مقدس زنان را همانند مردان به شركت در نماز جماعت مساجد يا نماز جمعه تشويق فرموده يا اينكه نماز خواندن آنها در خانه بهتر است؟
ج: شركت زنان در نماز جمعه و جماعت اشكال ندارد و ثواب جماعت دارد.
س 614 : در چه صورتى زن مىتواند امام جماعت شود؟
ج: امامت زن در نماز جماعت فقط براى زنان جايز است.
س 615 : شركت زنان (مانند مردان) در نماز جماعت از جهت استحباب و كراهت چه حكمى دارد؟ و شركت آنها در صورتى كه پشت سر مردان بايستند چه حكمى دارد؟ و آيا در حالى كه پشت سر مردان براى نماز جماعت ايستادهاند، احتياج به پرده و ساتر است؟ و اگر در نماز كنار مردان بايستند، از جهت حائل چه حكمى دارد؟ با توجه به اينكه پشت پرده بودن زنان هنگام نماز جماعت و سخنرانىها و مراسم ديگر، موجب تحقير و اهانت به آنها مىشود.
ج: حضور و شركت زنان در نماز جماعت اشكال ندارد، و اگر پشت سر مردان بايستند احتياجى به حائل و پرده نيست، ولى اگر در كنار مردان بايستند سزاوار است حائلى بين آنها باشد تا كراهت كنار هم ايستادن مردان و زنان در نماز برطرف شود، و اينكه وجود حائل بين زنان و مردان در نماز موجب تحقير و توهين به شأن و كرامت زنان مىشود، توهّم و خيالى بيش نيست و اساسى ندارد، بعلاوه دخالت دادن نظرات شخصى در فقه صحيح نيست.
س 616 : كيفيت اتصال و عدم اتصال صفوف زنان و مردان در نماز در صورت نبودن پرده و حائل چگونه است؟
ج: زنان مىتوانند پشت سر مردان بدون فاصله بايستند.
M.A.H.S.A
04-11-2012, 10:18 PM
اقتدا به اهل سنت
س 617 : آيا نماز جماعت پشت سر اهل سنت جايز است؟
ج: در فرض سؤال نماز جماعت براى ضرورت حفظ وحدت اسلامى، جايز و صحيح است.
س 618 : محل كار من در يكى مناطق كردنشين است كه اكثر ائمه جمعه و جماعات آنجا از اهل سنت هستند، اقتدا به آنها چه حكمى دارد؟ آيا غيبت آنها جايز است؟
ج: مشاركت با آنان در نماز جمعه و جماعتشان از جهت ضرورت حفظ وحدت اشكال ندارد، و از غيبت بايد پرهيز شود.
س 619 : در مكانهاى مشاركت و رفت و آمد با برادران اهل سنت، هنگام شركت در نمازهاى روزانه، در بعضى از موارد مانند آنان عمل مىكنيم مثل نماز بصورت تكتف ( http://www.aviny.com/Ahkam/Estefta1/sign.gif ) و عدم رعايت وقت و سجده بر فرش، آيا اين نمازها احتياج به اعاده دارند؟
ج: اگر حفظ وحدت مقتضى انجام آن كارها باشد، نماز صحيح و مجزى است حتى اگر سجده بر فرش و مانند آن باشد، ولى تكتف در نماز جايز نيست مگر اينكه ضرورت آن را اقتضا كند.
س 620 : در مكه و مدينه به استناد فتواى امام خمينى «قدس سره» نماز جماعت را با برادران اهل سنت مىخوانيم و گاهى براى درك فضيلت نماز در مسجد مثل اداء نماز عصر يا عشاء بعد از نماز ظهر و مغرب آن را بصورت فرادى در مساجد اهل سنت بدون مهر و با سجده بر فرش بجا مىآوريم، اين نمازها چه حكمى دارد؟
ج: نماز در فرض مذكور محكوم به صحت است.
س 621 : مشاركت ما شيعيان در نماز جماعت مساجد كشورهاى ديگر با برادران اهل سنت كه دست بسته نماز مىخوانند، چگونه است؟ آيا تبعيت از آنان در تكتف بر ما واجب است يا آن كه بايد نماز را بدون تكتف بخوانيم؟
ج: اقتدا به اهل سنت، براى رعايت وحدت جايز است و نماز خواندن با آنها صحيح و مجزى است، ولى تكتف واجب نيست و بلكه جايز نيست ، مگر در صورتى كه ضرورتى آن را اقتضا كند.
س 622 : هنگام شركت در نماز جماعت با برادران اهل سنت، چسباندن انگشتان كوچك پا در حال قيام به انگشتان پاهاى دو نفرى كه در دو طرف نمازگزار ايستاده چنانچه آنان ملتزم هستند، چه حكمى دارد؟
ج: اين كار واجب نيست ولى انجام آن به صحت نماز ضرر نمىرساند.
س 623 : برادران اهل سنت در ايام حج يا غير آن، نماز مغرب را قبل از اذان مغرب مىخوانند، آيا براى ما اقتدا به آنان و اكتفا به آن نماز صحيح است؟
ج: معلوم نيست كه آنان نماز را قبل از وقت بخوانند، ولى اگر مكلّف دخول وقت را احراز نكند نمىتواند داخل شود مگر آنكه رعايت وحدت آن را اقتضا كند كه در اين صورت شركت در نماز جماعت آنان و اكتفا به آن اشكال ندارد.
M.A.H.S.A
04-14-2012, 04:35 PM
نماز جمعه
س 624 : نظر جنابعالى درباره شركت در نماز جمعه با توجه به اينكه در عصر غيبت حضرت حجت «عجل الله تعالى فرجه الشريف» بسر مىبريم، چيست؟ و اگر افرادى اعتقاد به عدالت امام جمعه نداشته باشند، آيا تكليف شركت در نماز جمعه از آنان ساقط مىشود؟
ج: هر چند نماز جمعه در عصر حاضر واجب تخييرى است و حضور در آن واجب نيست، ولى با توجه به فوا ئد و آثار شركت در آن، سزاوار نيست كه مومنين خود را از بركات حضور در اين نماز به مجرد تشكيك در عدالت امام جمعه و يا عذرهاى واهى ديگر، محروم سازند.
س 625 : معناى وجوب تخييرى در مسئله نماز جمعه چيست؟
ج: معناى آن اين است كه مكلّف در اداى فريضه واجب ظهر روز جمعه بين خواندن نماز جمعه يا نماز ظهر مخير است.
س 626 : نظر جنابعالى در مورد شركت نكردن در نماز جمعه بر اثر بى مبالاتى، چيست؟
ج: ترك حضور و شركت نكردن در نماز عبادى سياسى جمعه به خاطر اهميت ندادن به آن، شرعاً مذموم است.
س 627 : بعضى از مردم به دليل عذرهاى واهى و گاهى بر اثر اختلاف ديدگاهها، در نماز جمعه شركت نمىكنند، نظر جنابعالى در اين باره چيست؟
ج: نماز جمعه هر چند واجب تخييرى است، ولى خوددارى از شركت در آن بصورت دائمى وجه شرعى ندارد.
س 628 : آيا اقامه نماز جماعت ظهر همزمان با اقامه نماز جمعه در مكان ديگرى نزديك محل اقامه نماز جمعه جايز است؟
ج: اين كار فى نفسه اشكال ندارد و موجب برائت ذمّه مكلّف از فريضه ظهر جمعه مىشود، زيرا در عصر حاضر، نماز جمعه واجب تخييرى است، ولى با توجه به اينكه اقامه نماز جماعت ظهر در روز جمعه در مكانى نزديك محل اقامه نماز جمعه باعث تفرقه صفوف مومنين مىشود و چه بسا در نظر مردم بىاحترامى و اهانت به امام جمعه و كاشف از بى اعتنا يى به نماز جمعه است، بنابراين سزاوار است مومنين اقدام به انجام آن نكنند، و حتى در صورتى كه مستلزم مفاسد و حرام باشد، واجب است از اقامه آن اجتناب كنند.
س 629 : آيا خواندن نماز ظهر در فاصله زمانى بين نماز جمعه و نماز عصر، جايز است؟ آيا اگر نماز عصر را شخصى غير از امام جمعه بخواند، اقتدا به او در نماز عصر جايز است؟
ج: نماز جمعه مجزى از نماز ظهر است ولى خواندن آن بعد از نماز جمعه از باب احتياط اشكال ندارد و اقتدا در نماز عصر روز جمعه به غير امام جمعه اشكال ندارد، ولى هرگاه بخواهد با مراعات احتياط در خواندن نماز ظهر پس از خواندن نماز جمعه نماز عصر را به جماعت بخواند، احتياط كامل اين است كه به كسى اقتدا نمايد كه نماز ظهر را احتياطا ً بعد از نماز جمعه خوانده است.
س 630 : اگر امام جمعه نماز ظهر را بعد از نماز جمعه نخواند، آيا مأموم مىتواند آن را احتياطاً به جا آورد؟
ج: براى او جايز است.
س 631 : آيا بر امام جمعه كسب اجازه از حاكم شرع واجب است؟ و مراد از حاكم شرع چه كسى است؟ و آيا اين حكم در شهرهاى دوردست هم جارى است؟
ج: اصل جواز امامت براى اقامه نماز جمعه متوقف بر اين اجازه نيست، ولى ترتب احكام نصب وى براى امامت جمعه متوقف بر اين است كه منصوب از طرف ولى امر مسلمين باشد و اين حكم شامل هر سرزمين و شهرى كه ولى امر مسلمين در آن حاكم و مطاع است، مىشود.
س 632 : آيا جايز است امام جمعه منصوب در صورت نبودن مانع يا معارض نماز جمعه را در غير از مكانى كه براى آنجا نصب شده اقامه نمايد؟
ج: اين عمل فى نفسه جايز است ولى ا حكام انتصاب براى امامت جمعه بر آن مترتب نمىشود.
س 633 : آيا انتخاب امام جمعه موقت بايد به وسيله ولى فقيه باشد يا اينكه خود ائمه جمعه مىتوانند افرادى را به عنوان امام جمعه موقت انتخاب نمايند؟
ج: جايز است امام جمعه منصوب شخصى را به عنوان جانشين موقت براى خودش انتخاب كند ولى بر امامت فرد نائب، احكام انتصاب از طرف ولى فقيه مترتب نمىشود.
س 634 : اگر مكلّف امام جمعه منصوب را عادل نداند و يادر عدالت او شك داشته باشد، آيا براى حفظ وحدت مسلمانان مىتواند به او اقتدا كند؟ و آيا كسى كه در نماز جمعه شركت نمىكند، جايز است ديگران را تشويق به عدم حضور در آن نمايد؟
ج: اقتدا به كسى كه او را عادل نمىداند و يا در عدالت وى شك دارد، صحيح نيست و نماز جماعت او هم صحيح نمىباشد، ولى حضور و شركت در نماز جماعت براى حفظ وحدت اشكال ندارد، و در هر صورت حق ندارد ديگران را ترغيب و تشويق به عدم حضور در نماز جمعه كند.
س 635 : شركت نكردن در نماز جمعه كه براى مكلّف دروغگويى امام جمعه آن ثابت شده است، چه حكمى دارد؟
ج: مجرد كشف خلاف چيزى كه امام جمعه گفته، دليل بر دروغگو يى او نيست، زيرا ممكن است گفته او از روى اشتباه يا خطا و يا توريه باشد، و سزاوار نيست انسان به مجرد توهّم خروج امام جمعه از عدالت، خود را از بركات نماز جمعه محروم نمايد.
س 636 : آيا تشخيص و احراز عدالت امام جمعه منصوب از طرف امام راحل يا ولى فقيه عادل، بر مأموم واجب است، يا اينكه انتصاب او به امامت جمعه براى اثبات عدالت وى كافى است؟
ج: اگر نصب او به امامت جمعه موجب وثوق و اطمينان مأموم به عدالت وى شود، در صحت اقتدا به او كافى است.
س 637 : آيا تعيين امام جماعت براى مساجد از طرف علماى مورد اطمينان، يا تعيين ائمه جمعه از طرف ولىّ امر مسلمين، نوعى شهادت بر عدالت آنان محسوب مىشود يا اينكه بايد در باره عدالت آنان تحقيق شود؟
ج: اگر نصب امام جمعه يا جماعت موجب اطمينان به عدالت وى شود اقتدا به او جايز است.
س 638 : در صورت شك در عدالت امام جمعه و يا خداى نكرده يقين به عدم آن، آيا اعاده نمازهايى كه پشت سر او خواندهايم واجب است؟
ج: اگر شك در عدالت يا يقين به عدم عدالت بعد از فراغ از نماز باشد، نمازهاى خوانده شده صحيح است و اعاده آنها واجب نيست.
س 639 : شركت در نماز جمعه كه از طرف دانشجويان كشورهاى اسلامى در كشورهاى اروپايى و غير آنها برگزار مىشود و بيشتر شركت كنندگان در آن و همچنين امام جمعه از برادران اهل سنت هستند، چه حكمى دارد؟ و در اين صورت آيا خواندن نماز ظهر بعد از اقامه نماز جمعه واجب است؟
ج: شركت در آن براى حفظ وحدت و اتحاد مسلمانان اشكال ندارد، و احتياط به خواندن نماز ظهر بعد از نماز جمعه مانع ندارد.
س 640 : در يكى از شهرهاى پاكستان مدت چهل سال است كه نماز جمعه برگزار مىشود. در حال حاضر شخصى بدون رعايت فاصله شرعى بين دو نماز جمعه، اقدام به برگزارى نماز جمعه ديگرى نموده كه منجر به بروز اختلاف بين نمازگزاران شده است، اين عمل شرعا چه حكمى دارد؟
ج: انجام هر گونه كارى كه منجر به بروز اختلاف بين مومنين و پراكندگى صفوف آنان شود جايز نيست چه رسد به مثل نماز جمعه كه از شعائر اسلامى و از مظاهر وحدت صفوف مسلمانان است.
س 641: خطيب مسجد جامع جعفرى در راولپندى اعلام نموده كه نماز جمعه به علت كارهاى ساختمانى در آن برگزار نخواهد شد، و اكنون كه عمليات تعمير مسجد به پايان رسيده، با مشكلى مواجه شدهايم و آن اينكه در فاصله چهار كيلومترى ما نماز جمعه در مسجد ديگرى اقامه مىشود. با توجه به مسافت مزبور آيا اقامه نماز جمعه در مسجد جامع جعفرى صحيح است يا خير؟
ج: اگر فاصله بين دو نماز جمعه يك فرسخ شرعى نباشد، نماز جمعهاى كه بعد از نماز جمعه اول و يا مقارن با آن برگزار مىشود، باطل است.
س 642 : آيا خواندن نماز جمعه كه به صورت جماعت اقامه مىشود، بطور فرادى صحيح است؟ بدين معنى كه شخصى نماز جمعه را بصورت فرادى در كنار كسانى كه آن را به نحو جماعت برگزار مىكنند، بخواند.
ج: از شرا يط صحت نماز جمعه، اين است كه به صورت جماعت اقامه شود. نماز جمعه به نحو فرادى صحيح نيست.
س 643 : آيا كسى كه نمازش شكسته است مىتواند آن را بصورت جماعت پشت سر امام جمعه بخواند؟
ج: نماز جمعه از مأموم مسافر صحيح و مجزى از نماز ظهر است.
س 644 : آيا ذكر نام مبارك حضرت زهرا سلام الله عليها به عنوان يكى از ائمه مسلمانان در خطبه دوم نماز جمعه واجب است؟ يا اينكه واجب است ذكر نام آن حضرت به قصد استحباب باشد؟
ج: عنوان ائمه مسلمين شامل حضرت زهراى مرضيه عليها السلام نمىشود و ذكر نام مبارك آن حضرت در خطبه نماز جمعه واجب نيست ولى تبرك جستن به ذكر نام شريف آن حضرت اشكال ندارد.
س 645 : آيا مأموم مىتواند در حالى كه امام جمعه نماز جمعه رااقامه مىكند، براى خواندن نماز واجب ديگرى به او اقتدا نمايد؟
ج: صحت آن، محل اشكال است.
س 646 : آيا خواندن خطبههاى نماز جمعه قبل از وقت ظهر شرعى صحيح است؟
ج: خواندن آن قبل از زوال جا يز است ولى احتياط آن است كه قسمتى از آن در وقت ظهر باشد.
س 647 : اگر مأموم چيزى از خطبههاى نماز جمعه را درك نكند بلكه فقط هنگام نماز حاضر شود و به امام جمعه اقتدا نمايد. آيا نماز او صحيح و مجزى است؟
ج: نماز او صحيح و مجزى است حتى اگر امام را در ركوع ركعت آخر نماز جمعه درك كند.
س 648 : نماز جمعه در شهر ما يك ساعت و نيم بعد از اذان ظهر اقامه مىشود، آيا اين نماز مجزى از نماز ظهر است يا اينكه اعاده آن لازم است؟
ج: وقت نماز جمعه از اول زوال خورشيد شروع مىشود و أحوط آن است كه از اوايل عرفى زوال - در حدود يكى دو ساعت - به تأخير نيفتد.
س 649 : آيا كسى كه توانا يى رفتن به نماز جمعه را ندارد، مىتواند نمار ظهر و عصر را در اوايل وقت بخواند؟ يا اينكه بايد صبر كند تا نماز جمعه تمام شود و بعد از آن نماز ظهر و عصر را بخواند؟
ج: صبر كردن بر او واجب نيست و مىتواند نماز ظهر و عصر را در اول وقت بخواند.
س 650 : اگر امام جمعه منصوب سالم و حاضر در محل برگزارى نماز جمعه باشد، آيا جايز است امام جمعه موقت را مكلّف به اقامه نماز جمعه نمايد؟ آيا صحيح است به امام جمعه موقت اقتدا كند؟
ج: اقامه نماز جمعه به امامت نايب امام جمعه منصوب و اقتداى امام منصوب به نا يب خود اشكال ندارد.
M.A.H.S.A
04-14-2012, 04:38 PM
نماز عيد فطر و عيد قربان
س 651 : به نظر جنابعالى نماز عيد فطر و قربان و نماز جمعه، از كدام نوع از واجباتاست؟
ج: در عصر حاضر نماز عيد فطر و قربان واجب نيست بلكه مستحب است، ولى نماز جمعه واجب تخييرى است.
س 652 : آيا كم و زياد كردن قنوتهاى نماز عيد باعث بطلان آن مىشود؟
ج: نماز به سبب كوتاه يا طولانى خواندن قنوت باطل نمىشود.
س 653 : در گذشته معمول بودكه هر امام جماعتى نماز عيد فطر را در مسجد خودش اقامه مىكرد، آيا در حال حاضر اقامه نماز عيد فطر و قربان توسط ائمه جماعات جايزاست؟
ج: جايز است نمايندگان ولى فقيه كه از طرف وى مجاز در اقامه نماز عيد هستند و همچنين ائمه جمعه منصوب از طرف او نماز عيد را در عصر حاضر بصورت جماعت اقامه نمايند، ولى غير آنان احوط اين است كه آن را فرادى بخوانند و به جماعت خواندن آن به قصد رجاء نه به قصد ورود، اشكال ندارد. بله اگر مصلحت اقتضا كند كه يك نماز عيد در شهر برگزار شود، بهتر است كه غير از امام جمعه منصوب از طرف ولى فقيه، كسى متصدى اقامه آن نشود.
س 654 : آيا نماز عيد فطر قضا دارد؟
ج: قضا ندارد.
س 655 : آيا نماز عيد فطر اقامه دارد؟
ج: اقامه ندارد.
س 656 : اگر امام جماعت براى نماز عيد فطر، اقامه بجا آورد، نماز او و ساير نمازگزاران چه حكمى دارد؟
ج: به صحت نماز عيد امام جماعت و مأمومين ضررى نمىرساند.
M.A.H.S.A
04-14-2012, 04:40 PM
نماز مسافر
س 657 : آيا وجوب قصر بر مسافر شامل همه نمازهاى فريضه مىشود يا اختصاص به بعضى از آنها دارد؟
ج: وجوب قصر فقط در خصوص نمازهاى روزانه چهار ركعتى است كه عبارت از نمازهاى ظهر و عصر و عشاء است و نماز صبح و مغرب قصر نمىشود.
س 658 : شرا يط وجوب قصر بر مسافر در نمازهاى چهار ركعتى كدام است؟
ج: امور هشتگانه ذيل است:
1- سفر او به مقدار مسافت شرعى باشد يعنى رفتن يا برگشتن و يا رفت و برگشت او روىهمهشت فرسخ شرعى باشد، مشروط بر اينكه رفتن او كمتر از چهار فرسخ نباشد.
2- از اول مسافرت قصد پيمودن هشت فرسخ را داشته باشد، بنابراين اگر از ابتدا قصد پيمودن هشت فرسخ را نداشته و يا قصد پيمودن كمتر از آن را داشته باشد و بعد از رسيدن به مقصد تصميم بگيرد به جا يى برود كه فاصله آن با مكان اول كمتر از مسافت شرعى است ولى از منزل تا آنجا به اندازه مسافت شرعى است، بايد نمازش را تمام بخواند.
3- در بين راه از قصد خود مبنى بر پيمودن مسافت شرعى برنگردد بنابراين اگر در بين راه، پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد يا مردد شود، حكم سفر بعد از آن بر او جارى نمىشود هر چند نمازها يى كه قبل از عدول از قصد خود بصورت شكسته خوانده، صحيح است.
4- قصد قطع سفر در اثناى پيمودن مسافت شرعى با عبور از وطن خود يا ده روز يا بيشتر در جايى ماندن، نداشته باشد.
5- سفر از نظر شرعى براى او جايز باشد، بنابراين اگر سفر معصيت و حرام باشد اعم از اينكه خود سفر حرام باشد مثل فرار از جنگ يا اينكه هدف از سفر كار حرامى باشد مثل سفر براى راهزنى، حكم سفر را ندارد و نماز تمام است.
6- مسافر از كسانى كه خانه بدوش هستند نباشد مانند بعضى از صحرانشينان كه محل زندگى ثابتى ندارند بلكه در بيابانها گردش مىكنند و هر جا آب و علف و چراگاه پيدا كنند ، مىمانند.
7- مسافرت را شغل خود قرار نداده باشد مانند باربر، راننده و ملوان و غيره و كسى كه شغل او در سفر است، ملحق به اينهاست.
8- به حد ترخص برسد و منظور از حد ترخص مكانى است كه در آنجا اذان شهر شنيده نمىشود و ديوارهاى شهر هم ديده نمىشود.
M.A.H.S.A
04-14-2012, 04:50 PM
آنكه شغلش مسافرت است يا سفر مقدمه شغل اوست
س 659 : كسى كه سفر مقدمه شغل اوست، آيا در سفرنمازش تمام و روزهاش صحيح است يا آن كه اين حكم اختصاص به كسى دارد كه شغل او حتما ً مسافرت باشد؟ اين گفته مرجع تقليد حضرت امام خمينى «قدس سره» كه مىفرمايد: كسى كه شغل او مسافرت است چه معنائى دارد؟ آيا كسى يافت مىشود كه خود سفر شغل او باشد؟ زيرا چوپان و راننده و ملوان و غير آنها هم كارشان چوپانى و رانندگى و كشيترانى است و اصولاً كسى كه سفر را به عنوان شغل خود برگزيده باشد وجود ندارد.
ج: كسى كه سفر مقدمه كار او است، اگر در خلال هر ده روز حداقل يك بار براى كار به محل كارش رفت و آمد نمايد، نمازش تمام و روزهاش هم صحيح است و در كلمات فقهاء رضوان الله عليهم مراد از كسى كه شغل او مسافرت است، كسى است كه قوام كار او به سفر است مانند شغلها يى كه در سؤال ذكر شده است.
س 660 : نظر حضرتعالى درباره نماز و روزه كسانى كه به مدت معينى بيش از يك سال در شهرى براى كار اقامت مىكنند و يا سربازانى كه به مدت يك يا دو سال براى انجام خدمات سربازى در شهرى مىمانند، چيست؟ آيا بعد از هر سفرى بايد قصد اقامت ده روز كنند تا نمازشان تمام و روزه آنها صحيح باشد؟ و اگر قصد ماندن كمتر از ده روز را داشته باشند، نماز و روزه آنها چه حكمى دارد؟
ج: اگر حداقل هر ده روز يكبار به خاطر شغل شان به محل كار سفر مىكنند، در غير سفر اول نمازشان تمام و روزهشان صحيح است، ولى در سفر اول، حكم ساير مسافرين را دارند در اينكه تا قصد اقامت ده روز را نكردهاند، نمازشان شكسته و روزه آنها صحيح نيست.
س 661 : نماز و روزه خلبانان هواپيماهاى جنگى كه بيشتر روزها از پايگاههاى هوايىشان اقدام به پرواز كرده و مسافتى بسيار بيشتر از مسافت شرعى را مىپيمايند و مرتب اين عمل را تكرار مىكنند، چه حكمى دارد؟
ج: حكم آنان همان حكم ساير رانندگان و ملوانان و خلبانان هواپيماهاست در اينكه نماز آنها در سفر تمام و روزهشان صحيح است.
س 662 : آيا قبيلهها يى كه يك يا دو ماه از قشلاق به ييلاق يا بر عكس منتقل مىشوند ولى بقيه سال را در ييلاق يا قشلاق بسر مىبرند، داراى دو وطن هستند؟ مسافرتهايى كه در ايام اقامت خود در يكى از اين دو مكان به مكان ديگر انجام مىدهند از جهت قصر يا تمام بودن نماز چه حكمى دارد؟
ج: اگر قصد نقل و انتقال هميشگى از ييلاق به قشلاق و بر عكس را دارند تا روزهايى از سال را در يكى و روزها يى را در ديگرى بگذرانند و هر دو مكان را براى زندگى دائمى خود انتخاب كرده باشند، هر يك از آن دو مكان وطن آنان محسوب مىشود و بر آنان در آن دو حكم وطن جارى مىگردد، و اگر فاصله بين آن دو به مقدار مسافت شرعى باشد، در راه سفر از يكى به ديگرى، حكم ساير مسافرين را دارند.
س 663 : من كارمند يكى از ادارات دولتى شهر هستم. فاصله بين محل كار و محل سكونتم حدود سى و پنج كيلومتر است كه هر روز اين مسير را براى رسيدن به محل كارم طى مىكنم. اگر براى كار خاصى قصد كنم چند شب در شهر بمانم، نمازم چه حكمى دارد؟ آيا واجب است نماز را تمام بخوانم يا خير؟ به عنوان مثال هنگامى كه در روز جمعه براى زيارت اقوام به شهر سمنان مسافرت مىكنم، آيا واجب است نمازم را تمام بخوانم يا خير؟
ج: اگر مسافرت بخاطر كارى كه هر روز براى آن سفر مىكنيد، نباشد، حكم سفر شغلى را ندارد، ولى اگر سفر بخاطر شغلى كه در محل كار داريد باشد و در ضمن آن اعمال خاصى از قبيل ديدن اقوام و دوستان را هم انجام مىدهيد و گاهى يك يا چند شب هم در آنجا ميمانيد، باعث تغيير حكم سفر شغلى نمىشود و نماز تمام و روزه صحيحاست.
س 664 : اگر من در محل كارم پس از پايان وقت ادارى و انجام كارهاى ادارى كه به خاطر آن مسافرت كردهام، به انجام كارهاى شخصى بپردازم. مثلا از ساعت هفت صبح تا دو بعد از ظهر كارهاى ادارى را انجام دهم و از آن به بعد مشغول انجام كارهاى شخصى شوم، نماز و روزهام چه حكمى دارد؟
ج: انجام كارهاى خصوصى در سفر شغلى ادارى بعد از پايان كار ادارى، حكم سفر شغلى را تغيير نمىدهد.
س 665 : نماز و روزه سربازانى كه مىدانند بيش از ده روز در مكانى مىمانند ولى از خود اختيارى ندارند، چه حكمى دارد؟ اميدواريم فتواى حضرت امام «قدس سره» را هم بيان فرمائيد.
ج: با اطمينان به اينكه ده روز يا بيشتر در يك مكان خواهند ماند، واجب است نماز خود را تمام بخوانند و روزه بگيرند. فتواى امام «قدس سره» هم همين است.
س 666 : نماز و روزه نيروهاى كادرى كه در استخدام ارتش يا سپاه پاسداران انقلاب اسلامى هستند و بيشتر از ده روز در پادگان و بيشتر از ده روز در مناطق مرزى مىمانند، چه حكمى دارد؟ خواهشمندم فتواى حضرت امام «قدس سره» را هم بيان فرماييد.
ج: اگر قصد اقامت ده روز يا بيشتر را درمكانى دارند و يا مىدانند به آن مقدار در آنجا خواهند ماند، واجب است نماز خود را تمام بخوانند و روزه هم بگيرند. فتواى امام «قدس سره» هم همين است.
س 667 : من در ايام ماه مبارك رمضان در جا يى اقامت دارم كه فاصله آنجا با مناطقى كه بايد به آنها سركشى كنم به مقدار حد ترخص است، آيا در اين صورت نماز تمام است؟ و آيا روزه گرفتن بر من واجب است؟
ج: اگر سركشى به جاها يى كه بايد سركشى نما ييد بصورت دوره گردى باشد، و يا رفتن شما به مناطقى كه فاصله آنها با محل اقامت كمتر از مسافت شرعى است پس از استقرار حكم اقامت هر چند با خواندن حداقل يك نماز چهار ركعتى باشد، و يا اينكه مجموع خروج شما از محل اقامت به آن مناطق در طى ده روز به مقدار يك سوم روز يا شب و يا كمتر باشد در اين صور نماز شما در محل اقامت و آن مكانها تمام و روزه هم صحيح است. در غير آن صور نمازتان شكسته و روزه شما هم باطل است.
س 668 : در رساله عمليه امام خمينى در بحث نماز مسافر، شرط هفتم، آمده است: واجب است راننده در غير از سفر اول نماز خود را تمام بخواند ولى در سفر اول نمازش شكسته است هر چند طولانى باشد، آيا مقصود از سفر اول همان شروع حركت از وطن تا بازگشت به آن است هر چند يك ماه يا بيشتر طول بكشد ودر آن مدت ده بار يا بيشتر اقدام به حمل كالا از شهرى به شهر ديگر غير از وطن اصلىاش كند؟
ج: سفر اول با رسيدن به مقصدى كه هنگام خروج از وطن يا محل اقامتش قصد رفتن به آنجا را براى حمل مسافر يا كالا به آنجا كرده بود، به پايان مىرسد، و مسير برگشت به مبدأ جزء سفر اول محسوب نمىشود مگر اينكه مسافرت او به مقصد براى حمل مسافر يا كالا از آنجا به شهر مبدأ باشد.
س 669 : كسى كه رانندگى ماشين شغل ثابت و دائمى او نيست ولى براى مدت كوتاهى وظيفه رانندگى به او محول مىشود مثل سربازانى كه وظيفه رانندگى را در پادگانها و پاسگاهها و غير آنها بر عهده مىگيرند، آيا اين افراد حكم مسافر را دارند يا آنكه واجب است نماز خود را تمام خوانده و روزه بگيرند؟
ج: اگر از نظر عرف، رانندگى ماشين در آن مدت موقت شغل آنها محسوب شود، حكم ساير رانندگان را خواهند داشت.
س 670 : اگر ماشين رانندهاى بر اثر حادثهاى براى مدتى متوقف شود و راننده براى تعمير و خريد لوازم به شهر ديگرى مسافرت نمايد، با توجه به اينكه با ماشين خود سفر نكرده، آيا بايد در مانند اين سفر نمازش را تمام بخواند يا شكسته؟
ج: اگر در اين سفر شغل او رانندگى نباشد، حكم ديگر مسافران را خواهد داشت.
M.A.H.S.A
04-14-2012, 04:55 PM
حكم دانشجويان و روحانيون
س 671 : دانشجويانى كه هر هفته حداقل دو روز براى تحصيل مسافرت مىكنند و يإ؛لاىك ظظ كارمندانى كه هر هفته براى كارشان سفر مىكنند، چه حكمى دارند؟
با توجه به اينكه آنها هر هفته مسافرت مىنمايند ولى امكان دارد بخاطر تعطيلى دانشگاه يا كارشان به مدت يك ماه در وطن اصلى خود بمانند و در خلال آن مدت مسافرتى نمىكنند، آيا بعد از گذشت يك ماه كه سفر خود را دوباره آغاز مىكنند، نمازشان در سفر اول طبق قاعده شكسته و بعد از آن تمام است؟
ج: در سفر براى تحصيل علم، نماز شكسته است و روزه هم صحيح نيست اعم از اينكه سفرشان هفتگى باشد يا روزانه. ولى كسى كه براى كار آزاد يا ادارى، مسافرت مىكند، اگر بين وطن يا محل سكونت و محل كارش هر ده روز حداقل يك مرتبه رفت و آمد نمايد، بايد از سفر دوم به بعد نماز خود را تمام بخواند و روزه او هم صحيح است، و اگر بين دو سفرى كه براى كار كردن مىرود، ده روز در وطن يا جاى ديگرى بماند، در سفر اولى كه بعد از اقامت ده روزه براى كار كردن مىرود نمازش شكسته است و نمىتواند روزه بگيرد.
س 672 : اگر يكى از طلاب علوم دينى قصد داشته باشد تبليغ را شغل خود قرار دهد، آيا با اين فرض مىتواند در سفر نماز خود را تمام بخواند و روزه هم بگيرد؟ و اگر شخصى براى كارى غير از تبليغ و ارشاد يا امر به معروف و نهى از منكر مسافرت نمايد، نماز و روزهاش چه حكمى دارد؟
ج: اگر عرفاً تبليغ و ارشاد يا امر به معروف و نهى از منكر شغل و كار او محسوب شود، در سفر براى انجام آن كارها حكم مسافرى را دارد كه به خاطر شغل و كارش سفر مىكند، و اگر زمانى براى كارى غير از ارشاد و تبليغ مسافرت كرد، در آن سفر مانند ساير مسافران نمازش شكسته است و روزه او صحيح نيست.
س 673 : كسانى كه مدت غير معينى مسافرت مىكنند مانند طلاب علوم دينى كه براى درس خواندن به حوزه علميه مىروند و يا كارمندان دولت كه براى كار به مدت غير معينى به شهرى اعزام مىشوند، نماز و روزه اين افراد چه حكمى دارد؟
ج: بر محل تحصيل يا كار حكم وطن مترتب نيست، مگر آنكه آنقدر آنجا بمانند كه عرفا وطن آنها محسوب شود.
س 674 : اگر طلبه علوم دينى كه در شهرى كه وطن او نيست زندگى مىكند و قبل از قصد اقامه ده روز مىدانسته و يا قصد داشته كه بطور هفتگى به مسجدى كه بيرون شهر واقع است برود، آيا مىتواند قصد اقامت ده روز كند يا خير؟
ج: هنگام قصد اقامت، قصد رفتن به كمتر از مسافت شرعى به مدت يك ساعت يا بيشتر تا ثلث روز يا شب ضرر به صحت قصد اقامت نمىزند و تشخيص اينكه مقصدى كه قصد رفتن به آنجا را دارد، آيا داخل در محل اقامت هست يا خير، موكول به نظر عرف است.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 04:58 PM
قصد اقامت و مسافت شرعى
س 675 : من در جا يى كار مىكنم كه كمتر از مسافت شرعى با شهر مجاور فاصله دارد و چون هيچيك از دو مكان، وطن من نيست، لذا در محل كارم قصد اقامت ده روز مىكنم تا نمازم را تمام خوانده و بتوانم روزه بگيرم، و هنگامى كه در محل كارم قصد اقامت ده روز مىكنم در خلال آن مدت و بعد از آن قصد رفتن به شهر مجاور نمىكنم، حكم شرعى من در حالتهاى زير چيست؟
1- اگر قبل از پايان ده روز بخاطر حادثهاى يا كارى به آن شهر بروم و بعد از تقريباً دو ساعت، به محل كارم برگردم؟
2- اگر بعد از پايان ده روز به قصد رفتن به محله معينى به آن شهر بروم و از مقدار مسافت شرعى تجاوز نكنم و بعد از يك شب توقف، به محل اقامتم برگردم؟
3- بعد از پايان ده روز به قصد رفتن به محله معينى به آن شهر بروم ولى بعد از رسيدن به آن محله، تصميم به رفتن به محله ديگرى كه با محل اقامت من بيشتر از مسافت شرعى فاصله دارد، بگيرم؟
ج: 1 - 2: بعد از استقرار حكم تمام بودن نماز در محل اقامت هر چند با خواندن حداقل يك نماز چهار ركعتى در آنجا باشد، خارج شدن از آنجا به مقدار كمتر از مسافت شرعى، به مدت يك ساعت يا دو ساعت يا بيشتر در يك يا چند روز، به قصد اقامت ضرر نمىرساند، و در اين صورت فرقى نمىكند كه خروج قبل از پايان ده روز باشد يا بعد از آن، و تا مسافرت جديدى انجام نشده نماز تمام و روزه صحيح است.
3- رفتن به محلههاى ديگر شهر محل اقامت هر چند با محله قصد اقامت به مقدار مسافت شرعى فاصله داشته باشد به قصد اقامت و حكم آن ضرر نمىرساند، ولى اگر پس از قصد اقامت در شهرى به شهر ديگرى كه با شهر محل اقامت به مقدار مسافت شرعى فاصله دارد برود، قصد اقامت قبلى وى به هم مىخورد و بعد از برگشت به محل اقامت، بايد دوباره قصد نمايد.
س 676 : اگر مسافر بعد از خروج از وطن، از راهى عبور كند كه صداى اذان وطن اصلى خود را بشنود و يا ديوار خانههاى آن را ببيند، آيا به مسافت شرعى ضرر مىرساند؟
ج: تا از وطن خود عبور نكرده، ضررى به مسافت شرعى نمىرساند و مسافرتش قطع نمىشود، ولى تا در داخل محدوده ما بين وطن و حد ترخص آن هست، حكم مسافر بر او جارى نمىشود.
س 677 : محل كار من كه در آنجا سكونت هم دارم، غير از وطن اصلى ام است و با آن بيش از مسافت شرعى فاصله دارد، و محل كارم را هم وطن خود قرار ندادهام و امكان دارد فقط براى چندين سال در آنجا بمانم. گاهى از آنجا براى انجام ماموريت ادارى به مدت دو يا سه روز در ماه خارج مىشوم، آيا هنگامى كه از شهرى كه در آن سكونت دارم به مقدارى بيش از مسافت شرعى خارج شده و بر مىگردم، واجب است در بازگشت قصد اقامت ده روز كنم يا خير؟ و اگر قصد اقامت ده روز واجب است، تا چه مسافتى، مىتوانم به اطراف شهر بروم؟
ج: اگر از شهرى كه در آن سكونت داريد، به مقدار مسافت شرعى خارج شويد، هنگام مراجعت بايد دوباره قصد اقامت ده روز نماييد، و در صورتى كه قصد اقامت ده روز به طور صحيح تحقق پيدا كرد و حكم تمام خواندن نماز هر چند با خواندن حداقل يك نماز چهار ركعتى محقق شد، خروج به كمتر از مسافت شرعى به اندازه يك تا دو ساعت در يك يا چند روز كه مجموعاً از مقدار ثلث روز يا شب تجاوز نكند، ضررى به حكم اقامت نمىزند، همچنانكه در خلال ده روز قصد خروج به باغها و مزرعههاى محل اقامت، به قصد اقامت آسيبى نمىرساند.
س 678 : اگر شخصى براى چندين سال در چهار كيلومترى وطنش باشد و هر هفته به خانهاش برود، هنگامى كه اين شخص به محلى مسافرت كند كه فاصله آن با وطنش بيست و پنج كيلومتر و با مكانى كه چندين سال در آن درس خوانده است، بيست و دو كيلومتر است، نماز او چه حكمى دارد؟
ج: اگر از وطنش به آنجا مسافرت كند، نماز قصر است.
س 679 : مسافرى قصد رفتن به سه فرسخى را دارد ولى از ابتدا در نظر دارد در بين راه از راه فرعى براى انجام كار معينى به يك فرسخى برود و سپس داخل مسير اصلى شود و به سفر خود ادامه دهد، نماز و روزه اين مسافر چه حكمى دارد؟
ج: حكم مسافر را ندارد و ضميمه كردن مقدار راهى كه با خروج از مسير اصلى و بازگشت به آن پيموده براى تكميل مسافت شرعى كافى نيست.
س 680 : با توجه به فتواى امام خمينى «قدس سره» مبنى بر وجوب قصر نماز و افطار هنگام سفر به هشت فرسخى، اگر مقدار رفتن كمتر از چهار فرسخ باشد ولى در بازگشت، بعلت مشكلات راه و نبودن ماشين، مجبور به پيمودن مسافتى بيش از شش فرسخ شود، آيا بايد نماز را شكسته خواند و روزه را افطار كرد؟
ج: اگر رفتن كمتر از چهار فرسخ باشد و مسير بازگشت هم به مقدار مسافت شرعى نباشد، نماز تمام و روزه صحيح است.
س 681 : كسى كه از محل سكونت خود به محل ديگرى كه كمتر از مسافت شرعى است، سفر كند و در خلال ايام هفته چندين بار از آن محل به محلههاى ديگر برود بطورى كه مجموع مسافت بيش از هشت فرسخ شود، چه وظيفهاى دارد؟
ج: اگر هنگام خارج شدن از منزل قصد پيمودن آن مسافت را نداشته و فاصله بين مقصد اول و محلههاى ديگر هم به مقدار مسافت شرعى نباشد، حكم مسافر را ندارد.
س 682 : اگر انسان به قصد رفتن به مكان معينى از شهر خود خارج شود و در آنجا به گردش بپردازد، آيا اين گردش جزء مسافتى كه از منزل پيموده، محسوب مىشود؟
ج: گردش در مقصد جزء مسافت محسوب نمىشود.
س 683 : آيا هنگام قصد اقامت، جايز است نيّت خروج از محل اقامت به محل ديگرى كه كمتر از چهار فرسخ با آن فاصله دارد را بنمايم؟
ج: قصد خروج از محل اقامت به اندازه كمتر از مسافت شرعى در اثناى ده روز، زمانى به صحت قصد اقامت ضرر مىرساند كه خارج شدن عرفا به صدق ماندن ده روز در محل اقامت ضرر بزند مانند بيرون رفتن يك روز كامل چه رسد به خارج شدن هر روزه از محل اقامت، ولى اگر به صدق اقامت ده روز ضرر نزند مثل بيرون رفتن از آنجا به مدت چند ساعت از روز يا شب براى يك بار يا چند بار به شرطى كه مجموع ساعات خروج از يك سوم روز يا شب بيشتر نشود، در اين صورت، قصد خروج به قصد اقامت لطمه نمىزند.
س 684 : با توجه به اينكه رفت و آمد از محل سكونت به محل كار كه بيشتر از بيست و چهار كيلومتر از هم فاصله دارند، موجب مىشود كه نماز تمام خوانده شود، اگر من از شهرى كه در آن كار مىكنم به خارج از آن و يا شهر ديگرى كه فاصله آن با محل كارم به مقدار مسافت شرعى نيست، بروم و قبل از ظهر يا بعد از ظهر به محل كارم برگردم، آيا باز هم نمازم تمام است؟
ج: به مجرد خارج شدن از محل كار به مقدار كمتر از مسافت شرعى، حكم نماز و روزه شما در محل كار تغيير نمىكند هر چند ارتباطى با كار روزانه شما نداشته باشد، و فرقى هم نمىكند كه قبل از ظهر به محل كارتان برگرديد يا بعد از ظهر.
س 685 : من از اهالى اصفهان هستم و مدتى است كه در دانشگاهى در شاهين شهر كه از توابع اصفهان است مشغول به كارم، و فاصله بين اصفهان و شاهين شهر كمتر از مسافت شرعى (در حدود بيست كيلومتر) است ولى تا دانشگاه كه در اطراف شاهين شهر واقع شده، بيشتر از مسافت شرعى (در حدود بيست و پنج كيلومتر) است. با توجه به اينكه دانشگاه در شاهين شهر است و راه من از وسط شهر عبور مىكند ولى مقصد اصلى من دانشگاه است، آيا مسافر محسوب مىشوم يا خير؟
ج: اگر فاصله بين دو شهر كمتر از چهار فرسخ شرعى باشد، حكم سفر مترتب نمىشود.
س 686 : من هر هفته براى زيارت حضرت معصومه «سلام الله عليها » و انجام اعمال مسجد جمكران به شهر قم مسافرت مىكنم، آيا در اين سفر نمازم را تمام بخوانم يا شكسته؟
ج: در اين سفر حكم ساير مسافرين را داريد و نماز شما قصر است.
س 687 : محل تولد من شهر كاشمر است و از سال 1345 هجرى شمسى تا سال 1369 ساكن تهران بودهام و آنجا را وطن براى خود انتخاب كردم، و مدت سه سال است كه همراه با خانوادهام براى ماموريت ادارى به بندرعباس آمده و كمتر از يك سال ديگر به شهر تهران كه وطن من است باز خواهم گشت. با توجه به اينكه در مدتى كه در بندرعباس هستم، هر لحظه امكان دارد براى ماموريت به شهرهاى تابع بندرعباس بروم و مدتى در آنجا بمانم و زمان ماموريتهاى ادارى هم كه به من ارجاع مىشود قابل پيش بينى نيست، خواهشمندم اولا حكم نماز و روزه مرا بيان فرما ييد.
ثانيا ً: با توجه به اينكه در اغلب اوقات يا در بعضى از ماههاى سال براى چند روز در ماموريت ادارى بسر مىبرم، آيا كثير السفر محسوب مىشوم يا خير؟
ثالثا: با توجه به اينكه همسرم خانهدار و متولد تهران است و با من به بندرعباس آمده و ساكن آن شده است، حكم شرعى نماز و روزه وى چيست؟
ج: نماز و روزه شما در محل كار فعلى تان كه وطن شما نيست حكم نماز و روزه مسافر را دارد يعنى اينكه نماز شكسته و روزه صحيح نيست مگر آنكه در آنجا قصد اقامت ده روز كنيد و يا هر ده روز بطور مكرر از محل كار تا مسافت شرعى حداقل يك بار به خاطر كارى كه مربوط به وظيفه شما است مسافرت نماييد، و اما همسرتان كه در محل كار همراه شما است، اگر قصد اقامت ده روز كرده باشد نماز وى تمام و روزهاش صحيح است و در غير اين صورت نمازش شكسته است و نمىتواند روزه بگيرد.
س 688 : شخصى قصد اقامت ده روز در جائى كرده است بخاطر اينكه مىدانسته ده روز در آنجا مىماند و يا تصميم بر ماندن داشته است ولى بعد از آنكه با خواندن يك نماز چهار ركعتى، حكم تمام خواندن نماز بر او مترتب شد، مسافرتى غير ضرورى براى وى پيش مىآيد، آيا رفتن به آن سفر براى او جايز است؟
ج: سفر او اشكال ندارد هر چند غير ضرورى مىباشد.
س 689 : اگر فردى براى زيارت حرم امام رضا «عليهالصلوة و السلام» مسافرت نمايد و با آنكه مىداند كمتر از ده روز در آنجا خواهد ماند ولى براى اينكه نمازش تمام باشد، قصد اقامت ده روز مىكند، اين كار او چه حكمى دارد؟
ج: اگر مىداند كه در آنجا ده روز نمىماند، قصد اقامت ده روز معنا و اثرى ندارد و بايد در آنجا نمازش را شكسته بخواند.
س 690 : مامورين غير محلى كه هيچگاه ده روز در شهر محل كار نمىمانند ولى مسافرت آنان كمتر از مسافت شرعى است، از جهت تمام يا شكسته بودن نماز چه وظيفهاى دارند؟
ج: اگر فاصله بين وطن و محل كار آنها به مقدار مسافت شرعى ولو تلفيقاً نباشد، احكام مسافر را ندارند، و كسى كه بين وطن و محل كارش به مقدار مسافت شرعى فاصله باشد، اگر حداقل هر ده روز يك بار بين آن دو رفت و آمد مىكند، نمازش را بايد تمام بخواند، ولى هر گاه ده روز يا بيشتر در وطن يا محل كار اقامت كند در سفر اول بعد از ده روز، حكم ساير مسافرين را خواهد داشت.
س 691 : كسى كه به جا يى مسافرت كرده و نمىداند چه مقدار در آنجا خواهد ماند، ده روز يا كمتر، چگونه بايد نماز بخواند؟
ج: وظيفه شخص مردد تا سى روز قصر است و از آن به بعد بايد نمازش را تمام بخواند هر چند در همان روز بخواهد برگردد.
س692 : كسى كه در دو مكان تبليغ مىكند و قصد اقامت ده روز هم در آن منطقه دارد، نماز و روزهاش چه حكمى دارد؟
ج: اگر از نظر عرف دو مكان محسوب شوند، قصد اقامت در هر دو محل و يا در يكى از آن دو با قصد رفت و آمد به مكان ديگر در خلال ده روز، صحيح نيست.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:01 PM
حد ترخّص
س 693 : در آلمان و بعضى از كشورهاى اروپا يى، گاهى فاصله بين بعضى از شهرها (يعنى فاصله تابلوهاى خروجى شهرى و ورودى شهر ديگر) به صد متر نمىرسد حتى بعضى از خانهها و خيابانهاى دو شهر كاملاً به هم متصل هستند، حدّ ترخص اين موارد چگونه است؟
ج: با فرض اتصال يكى از دو شهر به ديگرى به نحوى كه در سؤال آمده است، آن دو، حكم دو محله يك شهر را دارند كه خروج از يكى به ديگرى مسافرت محسوب نمىشود تا نياز به حد ّ ترخص باشد.
س 694 : معيار حد ّ ترخص شنيدن اذان و ديدن ديوارهاى شهر است، آيا يكى از آن دو كافى است يا اينكه بايد هر دو با هم وجود داشته باشند؟
ج: احوط، رعايت هر دو علامت است هر چند بعيد نيست كه شنيده نشدن اذان براى تعيين حد ترخص كافى باشد.
س 695 : آيا معيار حد ترخص شنيدن صداى اذان از خانههاى طرفى است كه مسافر از آن طرف شهر خارج يا داخل آن مىشود، يا اينكه معيار اذان وسط شهر است؟
ج: معيار، شنيدن اذان آخر شهر است از طرفى كه مسافر از آن خارج و يا داخل آن مىشود.
س 696 : در اينجا بين اهالى يكى از نواحى راجع به مسافت شرعى اختلاف وجود دارد. عدهاى مىگويند كه ديوارهاى آخرين خانههاى منطقه كه به هم متصل هستند، ملاك است. عدهاى هم معتقدند كه بايد مسافت را از كارخانهها و شهركهاى پراكندهاى كه بعد از خانههاى شهر واقع شده است، محاسبه كرد، سؤال اين است كه آخر شهر كجاست؟
ج: تعيين آخر شهر موكول به نظر عرف است. اگر در نظر عرف كارخانهها و شهركهاى پراكنده اطراف شهر جزو شهر نباشد، مسافت را از آخر خانههاى شهر بايد حساب نمود.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:01 PM
سفر معصيت
س 697 : اگر انسان بداند در سفرى كه مىخواهد برود، مرتكب معاصى و محرمات خواهد شد، آيا نمازش شكسته است يا تمام؟
ج: مادامى كه سفر او بخاطر ترك واجب يا فعل حرامى نباشد، نماز او مانند ساير مسافران شكسته است.
س 698 : كسى كه بدون قصد معصيت مسافرت كند ولى در بين راه براى ادامه و تكميل سفر قصد ارتكاب معصيت نمايد، آيا بايد نمازش را تمام بخواند يا شكسته؟ آيا نمازهاى شكستهاى كه در طول راه خوانده، صحيح است يا خير؟
ج: واجب است از زمانى كه قصد استمرار سفر به خاطر معصيت كرده، نمازش را تمام بخواند، و نمازهايى را كه پس از تصميم به ادامه سفر به قصد ارتكاب گناه، شكسته خوانده است، بايد اعاده كند و تمام بخواند.
س 699 : سفر براى تفريح يا خريد مايحتاج زندگى با فرض فراهم نبودن مكانى براى نماز و مقدمات آن در مسافرت، چه حكمى دارد؟
ج: اگر بداند در مسافرت مبتلا به ترك بعضى از واجبات نماز مىشود، احوط اين است كه به آن سفر نرود، مگر آنكه ترك آن براى او ضرر يا مشقت داشته باشد. در هر صورت نماز را در هيچ حالى جايز نيست ترك نمايد.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:02 PM
احكام وطن
س 700 : من متولد شهر تهران هستم و پدر و مادرم در اصل از اهالى شهر «مهدى شهر» هستند لذا چندين بار در طول سال به آنجا سفر مىكنند و من هم به تبعيت از آنان همراه شان مىروم، با توجه به اينكه من قصد بازگشت به «مهدى شهر» را براى سكونت ندارم بلكه قصد دارم در تهران بمانم، نماز و روزهام چه حكمى دارند؟
ج: در فرض مذكور، نماز و روزه شما در وطن اصلى پدر و مادرتان، حكم نماز و روزه ساير مسافرين را دارد.
س 701 : من شش ماه از سال را در شهرى و شش ماه را در شهر ديگرى كه محل تولدم و محل سكونت من و خانوادهام است زندگى مىكنم، ولى در شهر اول بطور متوالى و مستمر ساكن نيستم مثلاً دو هفته يا ده روز و يا كمتر در آن مىمانم و سپس به محل تولد و سكونت خانوادهام بر مىگردم، سؤال من اين است كه اگر قصدماندن كمتر از ده روز را در شهر اول داشته باشم، آيا حكم مسافر را دارم يا خير؟
ج: اگر آن شهر وطن اصلى شما نباشد و قصد توطن در آنجا را هم نداشته باشيد، در صورتى كه قصد اقامت كمتر از ده روز را داشته باشيد، حكم ساير مسافرين را داريد، مگر آنكه آنجا محل كار شما باشد و حداقل هر ده روز يكبار جهت كار به آنجا رفت و آمد داشته باشيد كه در اين صورت نماز شما تمام و روزه صحيح است.
س 702: حدود دوازده سال است كه در شهرى بدون اينكه قصد زندگى دائمى در آن را داشته باشم، ساكن هستم. آيا اين شهر وطن من محسوب مىشود؟ چه مدتى لازم است تا آن شهر وطن من شود؟ و چگونه مىتوان احراز كرد كه عرف آنجا را وطن من مىداند؟
ج: حكم وطن جديد مترتب نمىشود مگر با قصد اقامت دائم هر چند به مدت چند ماه در هر سال در محلى و يا قصد اقامت ده دوازده سال يا بيشتر در محلى فقط به قصد زندگى در آنجا و سكونت در آن با همين قصد و يا سكونت در آن بدون قصد اقامت دائم به مدت طولانى، به مقدارى كه نزد مردم آن محل، اهل آنجا محسوب شود.
س 703 : وطن شخصى تهران است و در حال حاضر قصد دارد در يكى از شهرهاى نزديك تهران ساكن شده و آن را وطن خود قرار دهد، ولى چون محل كسب و كار روزانهاش در تهران است، نمىتواند براى اينكه آن شهر وطن او شود، ده روز، چه رسد به شش ماه در آن بماند بلكه هر روز به محل كارش مىرود و شب به آنجا برمىگردد، نماز و روزه او در آن شهر چه حكمى دارد؟
ج: شرط تحقق عنوان وطن جديد اين نيست كه انسان بعد از قصد توطن و سكونت در شهرى، شش ماه به طور مستمر در آنجا بماند، بلكه بعد از اينكه آنجا را به عنوان وطن جديد انتخاب نمود و خانوادهاش را در آنجا مستقر كرد، همين كه پس از انجام كار روزانهاش نزد آنان برگردد و شب را پيش آنها بماند تا زمانى كه از نظر عرف اهل آنجا محسوب شود، براى تحقق وطن جديد كافى است.
س 704 : محل تولد من و همسرم شهر كاشمر است ولى بعد از استخدام در يكى از ادارات دولتى، به نيشابور منتقل شدم ولى پدر و مادر ما هنوز در زادگاهمان زندگى مىكنند، در ابتداى رفتن به نيشابور، از وطن اصلى خود اعراض كرديم ولى اكنون بعد از پانزده سال از اين امر منصرف شدهايم، خواهشمندم به سؤالات زير پاسخ فرماييد:
1- هنگامى كه به خانه پدر و مادرمان مىرويم و چند روز نزد آنها مىمانيم، وظيفه من و همسرم راجع به نماز چيست؟
2- فرزندان ما كه در محل سكونت فعلى ما (نيشابور) متولد شده و در حال حاضر به سن بلوغ رسيدهاند، هنگامى كه به شهر پدرىمان (كاشمر) رفته و چند روز نزد آنها مىمانيم، چه وظيفهاى دارند؟
ج: بعد از آنكه از وطن اصلى تان (كاشمر) اعراض كرديد، ديگر حكم وطن در آنجا بر شما جارى نمىشود مگر آنكه دوباره براى زندگى به آنجا برگشته و تا مدتى در آن اقامت كنيد. اين شهر نسبت به فرزندان شما هم حكم وطن را ندارد و همه شما در آنجا حكم مسافر را داريد.
س 705 : شخصى داراى دو وطن است، در نتيجه نماز خود را در هر دو مكان تمام مىخواند و روزه هم مىگيرد، آيا همسر و فرزندان تحت تكفل وى واجب است در اين مسأله از سرپرست خود تبعيت نمايند يا اينكه مىتوانند مستقل از او عمل كنند؟
ج: زن مىتواند وطن جديد شوهرش را وطن خود قرار ندهد ولى فرزندان اگر صغير باشند و در تصميمگيرى و كسب درآمد مستقل نباشند و يا در اين مسأله تابع اراده پدر باشند، وطن جديد پدر، وطن آنها هم محسوب مىشود.
س 706 : اگر زايشگاه خارج از وطن پدر باشد و مادر ناچار باشد چند روزى براى وضع حمل به زايشگاه منتقل شود و بعد از تولد فرزند برگردد، وطن اين طفل كجاست؟
ج: اگر زايشگاه در وطن پدر و مادر كه در آن زندگى مىكنند قرار داشته باشد، همانجا وطن اصلى كودك هم خواهد بود، در غير اين صورت مجرد تولد در شهرى باعث نمىشود كه آنجا وطن او شود، بلكه وطن وى همان وطن پدر و مادر است كه بعد از تولد به آنجا برده شده و با آنها زندگى مىكند.
س 707 : شخصى چند سال است كه در شهر اهواز سكونت دارد ولى آنجا را به عنوان وطن دوم خود قرار نداده است، اگر از آن شهر به مقدار بيشتر يا كمتر از مسافت شرعى خارج شود، هنگام بازگشت مجدد به آنجا، نماز و روزه او چه حكمى دارد؟
ج: بعد از آنكه قصد اقامت در اهواز كرد و حكم تمام خواندن نماز با بجا آوردن حداقل يك نماز چهار ركعتى بر او مستقر شد، تا از آنجا به مقدار مسافت شرعى و يا بيشتر خارج نشده، نمازش تمام و روزه او صحيح است. ولى اگر به آن مقدار از آنجا خارج شود، حكم ساير مسافرين را خواهد داشت.
س 708 : من فردى عراقى هستم كه قصد اعراض از وطنم عراق را دارم، آيا همه ايران را وطن خود قرار دهم يا منطقهاى را كه در آن ساكن هستم؟ و يا اينكه براى انتخاب وطن حتماً بايد خانهاى بخرم؟
ج: در وطن جديد، قصد توطن در شهر خاص و معين و سكونت در آن به مدتى كه انسان عرفاً اهل آنجا محسوب شود، شرط است، ولى تملك خانه يا غير آن شرط نيست.
س 709 : كسى كه قبل از بلوغ از محل تولد خود به شهر ديگرى مهاجرت نمايد و به مسأله اعراض از وطن آگاه نباشد، الآن كه به سن تكليف رسيده، نسبت به نماز و روزهاش در آنجا چه وظيفهاى دارد؟
ج: اگر از محل تولد به تبعيت از پدرش مهاجرت كند و پدر وى قصد بازگشت به آنجا را براى زندگى نداشته باشد، آن مكان، براى او حكم وطن را ندارد.
س 710 : اگر شخصى وطنى داشته باشد كه در حال حاضر در آن سكونت نمىكند ولى گاهى با همسرش به آنجا مىرود، آيا همسر او در آنجا بايد مانند وى نمازش را تمام بخواند يا خير؟ و اگر همسرش تنها به آنجا برود نمازش چه حكمى دارد؟
ج: مجرد اينكه آن مكان وطن شوهر اوست باعث نمىشود كه وطن وى هم باشد و بر او در آنجا احكام وطن جارى شود.
س 711 : آيا محل كار حكم وطن را دارد؟
ج: اشتغال به كارى در مكانى موجب نمىشود كه آن مكان وطن او گردد ولى اگر از محل سكونت تا محل كار كه به مقدار مسافت شرعى با هم فاصله دارند، در هر ده روز حداقل يك مرتبه رفت و آمد نمايد، محل كار او حكم وطن را خواهد داشت و نماز وى در آنجا تمام و روزهاش صحيح است.
س 712 : مراد از اعراض از وطن چيست؟ آيا مجرد ازدواج زن و رفتن وى همراه شوهر به هر جائى كه او مىخواهد، اعراض محسوب مىشود يا خير؟
ج: مراد از اعراض خروج از وطن با تصميم بر عدم بازگشت به آن براى سكونت است. و مجرد رفتن زن به خانه شوهر در شهر ديگر، مستلزم اعراض از وطن اصلى اش نيست.
س 713 : خواهشمنديم نظر خود را درباره وطن اصلى و وطن دوم بيان فرماييد.
ج: وطن اصلى جايى است كه انسان در آن متولد شده و مدتى در آن بوده و رشد و نمو پيدا كرده است.
وطن دوم هم جا يى است كه مكلّف آن را براى سكونت دائم ولو براى چند ماه در هر سال برگزيده است.
س 714 : پدر و مادر من از اهالى شهر ساوه هستند و هر دو در كودكى به تهران آمده و در آن سكونت كردهاند. بعد از ازدواج به شهر چالوس رفته و در آن ساكن شدهاند زيرا محل كار پدرم آنجا بوده است، بنابراين من در حال حاضر با توجه به اينكه در تهران به دنيا آمده ولى هرگز در آن اقامت نكردهام، در تهران و ساوه چگونه نماز بخوانم؟
ج: اگر بعد از تولد در تهران، در آنجا رشد و نمو نكرده باشيد تهران وطن اصلى شما محسوب نمىشود، بنابراين اگر تهران و ساوه را به عنوان وطن اتخاذ نكرده باشيد، در آنجا حكم وطن بر شما جارى نمىشود.
س 715 : اگر شخصى از وطنش اعراض نكرده باشد و در حال حاضر حدود شش سال است كه در شهر ديگرى اقامت دارد، در صورتى كه به وطن خود برگردد، آيا با توجه به اينكه بر تقليد امام راحل «قدس سره» باقى مانده، بايد نماز خود را تمام بخواند يا شكسته؟
ج: تا از وطن سابق خود اعراض نكرده، حكم وطن نسبت به او باقى است و نماز وى در آنجا تمام و روزهاش صحيح است.
س 716 : دانشجو يى خانهاى را در شهر تبريز براى تحصيل در دانشگاه آن به مدت چهار سال اجاره كرده است، همچنين وى در صورت امكان، قصد ماندن دائمى در تبريز را دارد، در حال حاضر در ايام ماه مبارك رمضان گاهى به وطن اصلىاش رفت و آمد مىكند، آيا آن دو مكان، براى او دو وطن محسوب مىشوند؟
ج: اگر در حال حاضر قصد قطعى بر توطّن در محل تحصيل نداشته باشد، آنجا حكم وطن را براى او نخواهد داشت. ولى وطن اصلى او تا از آن اعراض نكرده، حكم وطن بودنش نسبت به وى باقى است.
س 717 : من در شهر كرمانشاه بدنيا آمدهام و شش سال است كه در تهران ساكن هستم و بدون اينكه از وطن اصلى خود اعراض كرده باشم قصد توطن در تهران كردهام، اگر در هر يك يا دو سال از منطقهاى به منطقه ديگرى از مناطق تهران منتقل شوم نماز و روزهام در آنجا چه حكمى دارد؟ و چون بيشتر از شش ماه است كه در منطقه جديدى از تهران ساكن هستيم، آيا آنجا براى ما حكم وطن را دارد يا خير؟ هنگامى كه در طول روز به مناطق مختلف تهران رفت و آمد مىكنيم، نماز و روزه ما چه حكمى دارد؟
ج: اگر در تهران فعلى و يا محلهاى از آن قصد توطن نمودهايد، همه آن، وطن شما محسوب مىشود، و در تمامى محلههاى تهران حكم وطن بر شما جارى است ونمازتان تمام و روزه شما صحيح است و تردد شما در تهران فعلى حكم سفر را ندارد.
س 718 : محل كار و سكونت فعلى شخصى از اهالى روستا در تهران است و پدر و مادر او در روستا زندگى مىكنند و در آن ملك و آب دارند، اين شخص براى ديدار و كمك به آنجا مىرود ولى تمايلى به بازگشت به آنجا براى سكونت ندارد، با توجه به اينكه آنجا زادگاه وى است، نماز و روزهاش در آنجا چه حكمى دارد؟
ج: اگر قصد مراجعت به آن روستا براى سكونت و زندگى ندارد، حكم وطن بر او در آنجا جارى نمىشود.
س 719 : آيا محل تولد شخص هر چند در آنجا ساكن نباشد، وطن محسوب مىشود؟
ج: اگر در آنجا مدتى مانده و رشد و نمو كرده باشد، تا از آن اعراض نكرده است، حكم وطن را دارد و در غير اين صورت حكم وطن ندارد.
س 720 : نماز و روزه كسى كه سالهاى زيادى (نه سال) در سرزمينى كه وطن او نيست زندگى مىكند، و در حال حاضر ممنوع الورود به وطن خود است ولى يقين دارد روزى به آن باز خواهد گشت چه حكمى دارد؟
ج: نماز و روزه او در كشورى كه فعلاً در آن ساكن است، حكم نماز و روزه ساير مسافرين را دارد.
س 721 : شش سال از عمرم را در روستايى و هشت سال را در شهرى گذرانده و در حال حاضر براى تحصيل به مشهد آمدهام، نماز و روزهام در هر يك از اين مكانها چه حكمى دارد؟
ج: تا از روستاى محل تولد اعراض نكردهايد، براى شما نسبت به نماز و روزه، حكم وطن را دارد و در مشهد تا قصد توطن در آن نكردهايد، حكم مسافر را داريد، و شهرى هم كه چندين سال در آن ساكن بودهايد، اگر آن را به عنوان وطن انتخاب كرده باشيد، تا از آن اعراض نكردهايد، حكم وطن را براى شما دارد و در غير اين صورت در آن حكم مسافر را خواهيد داشت.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:05 PM
تبعيت زن و اولاد در وطن
س 722 : آيا زن در وطن و اقامت تابع شوهر است؟
ج: مجرد زوجيّت موجب تبعيّت قهرى نمىشود، و زن مىتواند در انتخاب وطن و قصد اقامت تابع شوهر خود نباشد. بله، اگر زن در انتخاب وطن و اعراض از آن تابع اراده همسرش باشد، قصد شوهرش براى او كافى است و شهرى كه همسرش با او براى زندگى دائم و به قصد توطن به آنجا رفته است، وطن وى هم محسوب مىشود و همچنين اعراض شوهر او از وطن مشتركشان با خروج از آن و رفتن به جائى ديگر، اعراض او از وطن هم محسوب مىگردد، و براى اقامت ده روز در سفر، اطلاع او از قصد شوهرش مبنى بر اقامت ده روز با اين فرض كه وى تابع اراده شوهر است، براى وى كافى است، بلكه اگر مجبور به همراهى با شوهرش در مدت اقامت در آنجا باشد نيز حكم همين است.
س 723 : جوانى با زنى از شهرى ديگر، ازدواج نموده است، هنگامى كه اين زن به خانه پدرش مىرود، نمازش قصر است يا تمام؟
ج: تا زمانى كه از وطن اصلى خود اعراض نكرده، نمازش در آنجا تمام است.
س 724 : آيا زن و فرزندان مشمول مسأله «1284» رساله حضرت امام «قدس سره» هستند؟ (يعنى در تحقق سفر آنها قصد سفر توسط آنان شرط نيست؟) و آيا وطن پدر موجب تمام بودن نماز كسانى كه تابع وى هستند مىگردد؟
ج: اگر در سفر تابع پدر ولو قهرا باشند، قصد پدر براى پيمودن مسافت در صورت اطلاع آنان از آن كافى است. ولى در انتخاب وطن و اعراض از آن، اگر در تصميمگيرى و زندگى مستقل نباشند يعنى بر حسب طبيعت و ارتكازشان تابع اراده پدر باشند، در اعراض از وطن سابق و اتخاذ وطن جديد كه پدر با آنها براى زندگى دائمى به آنجا رفته است تابع وى خواهند بود.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:07 PM
احكام بلاد كبيره
س 725 : نظر حضرتعالى درباره شهرهاى بزرگ از جهت قصد توطن يا اقامت ده روز در آنها چيست؟
ج: در احكام مسافر و قصد توطن و قصد اقامت ده روز فرقى بين شهرهاى بزرگ و معمولى نيست و حتى با قصد توطن در يك شهر بزرگ و مدتى در آنجا ماندن، بدون معين كردن محله خاصى از آن، تمام آن شهر حكم وطن را درباره او پيدا خواهد كرد. همچنين اگر قصد اقامت ده روز در مانند اين شهر نمايد بدون اينكه محله خاصى از آن را قصد نمايد، حكم تمام بودن نماز و صحّت روزه در مورد او در تمام محلههاى آن شهر جارى خواهد بود.
س 726 : شخصى از فتواى امام «قدس سره» در مورد اينكه تهران از بلاد كبيره است مطلع نبوده و پس از پيروزى انقلاب اسلامى به فتواى امام «قدس سره» علم پيدا كرده است، نماز و روزهاى را كه به نحو متعارف بجا آورده، چه حكمى دارد؟
ج: اگر در حال حاضر بر تقليد امام «قدس سره» در آن مس أله باقى باشد، واجب است اعمال گذشتهاش را كه با فتواى امام «قدس سره» منطبق نيست، تدارك نمايد، به اين معنى كه نمازها يى را كه بجاى شكسته، تمام خوانده به صورت شكسته قضا كند و روزههايى را كه در حال مسافرت گرفته است، قضا نمايد.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:07 PM
نماز استيجارى
س 727 : من قادر بر خواندن نماز نيستم، آيا جايز است شخصى به نيابت از من نماز بخواند؟ و آيا فرقى بين اينكه نا يب طلب ا ُجرت كند و يا طلب ا ُجرت نكند وجود دارد؟
ج: شخص مكلف تا زنده است بايد نمازهاى واجبش را خودش به هر نحو كه مىتواند انجام دهد و نماز نا يب چه با ا ُجرت و چه بدون ا ُجرت براى او م ُجزى نيست.
س 728 : كسى كه نماز استيجارى مىخواند:
1- آيا گفتن اذان و اقامه و سلامهاى سه گانه و تسبيحات اربعه بطور كامل بر او واجباست؟
2- اگر يك روز مثلاً نماز ظهر و عصر را بخواند و در روز بعد نمازهاى پنجگانه را بطور كامل بجا آورد، آيا رعايت ترتيب لازم است؟
3 - آيا در نماز استيجارى، ذكر خصوصيات ميّت شرط است يا خير؟
ج: ذكر خصوصيات ميّت لازم نيست، و رعايت ترتيب فقط بين نمازهاى ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرط است، و هر گاه در عقد اجاره كيفيت خاصى بر اجير شرط نشده باشد و كيفيت معهودى كه اطلاق عقد اجاره به آن انصراف پيدا كند هم وجود نداشته باشد، بر اجير لازم است كه نماز را با مستحبات آن به نحو متعارف بخواند ولى واجب نيست براى هر نمازى اذان بگويد.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:07 PM
نماز آيات
س 729 : نماز آيات چيست؟ و علت شرعى وجوب آن كدام است؟
ج: نماز آيات دو ركعت است كه هر ركعت آن پنج ركوع و دو سجده دارد و اسباب شرعى وجوب آن عبارتست از: كسوف خورشيد، و خسوف ماه اگر چه مقدار كمى از آنها گرفته شود، زلزله و هر حادثه غيرعادى كه باعث ترس بيشتر مردم شود مانند بادهاى سياه يا سرخ و يا زرد كه غيرعادى باشند، تاريكى شديد، فرو رفتن زمين و ريختن كوه، صيحه آسمانى و آتشى كه گاهى در آسمان ظاهر مىشود. در غير از كسوف و خسوف بايد آن حادثه موجب ترس و وحشت بيشتر مردم شود، و حادثهاى كه ترس آور نباشد، و يا موجب ترس و وحشت افراد نادرى باشد اعتبار ندارد.
س 730 : نماز آيات چگونه بايد خوانده شود؟
ج: به چند صورت مىتوان آن را بجا آورد:
صورت اول: بعد از نيت و تكبيرة الاحرام، حمد و سوره خوانده شود و به ركوع برود، سپس سر از ركوع برداشته و دوباره حمد و سوره را بخواند و به ركوع رود و باز سر از ركوع بردارد و حمد و سوره بخواند و به ركوع رود و سپس سر از ركوع بردارد و همين طور ادامه دهد تا يك ركعت پنج ركوعى كه قبل از هر ركوعى حمد و سوره خوانده است انجام دهد، سپس به سجده رفته و دو سجده نمايد و بعد براى ركعت دوم قيام كند و مانند ركعت اول انجام دهد و دو سجده را بجا آورد و بعد از آن تشهد بخواند و سلام دهد.
صورت دوم: بعد از نيت و تكبيرةالاحرام، حمد و آيهاى از سورهاى را قرائت كرده و ركوع كند، سپس سر از ركوع بردارد و آيه ديگرى از آن سوره را بخواند و به ركوع رود، و بعد سر از ركوع برداشته و آيه ديگرى از همان سوره را قرائت نمايد و همين طور تا ركوع پنجم ادامه دهد تا سورهاى كه پيش از هر ركوع يك آيه از آن را قرائت كرده، قبل از ركوع آخر تمام شود. سپس ركوع پنجم را بجا آورد و به سجده رود، و پس از اتمام دو سجده، براى ركعت دوم قيام نمايد و حمد و آيهاى از يك سوره را بخواند و به ركوع برود و همين طور مانند ركعت اول ادامه دهد تا تشهد بخواند و سلام دهد و چنانچه بخواهد براى هر ركوعى به يك آيه از سورهاى اكتفا كند نبايد سوره حمد را بيش از يك مرتبه در اول آن ركعت بخواند.
صورت سوم: يكى از ركعتها را به يكى از دو صورت و ركعت ديگر را به نحو ديگر بجا آورد.
صورت چهارم: سورهاى را كه آيهاى از آن را در قيام پيش از ركوع اول خوانده، در قيام پيش از ركوع دوم يا سوم يا چهارم تكميل نمايد، كه در اين صورت واجب است بعد از سربرداشتن از ركوع، سوره حمد را در قيام بعدى اعاده نموده و يك سوره يا آيهاى از آن را اگر پيش از ركوع سوم يا چهارم است، قرائت كند، و در اين صورت واجب است آن سوره را تا قبل از ركوع پنجم به آخر برساند.
س 731 : آيا وجوب نماز آيات اختصاص به كسانى دارد كه در شهر وقوع حادثه هستند و يا شامل همه مكلفينى كه از آن مطلع شدهاند هر چند در آن شهر نباشند نيز مىشود؟
ج: وجوب آن مختص كسانى است كه در شهر وقوع حادثه هستند و كسى هم كه در شهر متصل به شهرى كه حادثه در آن رخ داده، بطورى كه مانند يك شهر محسوب شوند، زندگى مىكند، حكم آنها را دارد.
س 732 : اگر شخصى هنگام وقوع زلزله بيهوش باشد و بعد از وقوع آن به هوش آيد، آيا نماز آيات بر او واجب است؟
ج: اگر علم به وقوع زلزله پيدا نكند تا اينكه زمان متصل به وقت وقوع آن بگذرد، خواندن نماز آيات واجب نيست، اگرچه احتياط آن است كه بجا آورد.
س 733 : بعد از وقوع زلزله در منطقهاى، غالبا ً در مدت كمى دهها پس لرزه رخ مىدهد، حكم نماز آيات در اين موارد چيست؟
ج: هر زلزله چه شديد و چه خفيف اگر زلزله مستقلى محسوب شود، نماز آيات جداگانهاى دارد.
س 734 : اگر مركز زلزله نگارى وقوع لرزشهاى خفيف زمين را با ذكر تعداد آن در منطقهاى كه ما زندگى مىكنيم، اعلام نمايد ولى ما اصلاً آنها را احساس نكنيم، آيا در اين حالت نماز آيات بر ما واجب مىشود يا خير؟
ج: اگر هنگام وقوع زلزله و يا در زمان متصل به آن، خودتان آن را احساس نكنيد، نماز آيات بر شما واجب نيست.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:10 PM
نوافل
س 735 : آيا بايد نمازهاى نافله بلند خوانده شود يا آهسته؟
ج: مستحب است نافلههاى روز آهسته و نافلههاى شب بلند خوانده شود.
س 736 : آيا جايز است نماز شب را كه دو ركعت دو ركعت خوانده مىشود، بصورت دو نماز چهار ركعتى و يك دو ركعتى و يك نماز وتر خواند؟
ج: خواندن نماز شب به صورت نماز چهار ركعتى صحيح نيست.
س 737 : آيا هنگام خواندن نماز شب، واجب است كسى متوجه نماز شب خواندن ما نشود؟ آيا واجب است آن را در تاريكى بخوانيم؟
ج: در تاريكى خواندن و مخفى كردن از ديگران شرط نيست، بله، ريا در آن جايز نيست.
س 738 : آيا خواندن نافله ظهر و عصر، پس از اداى نماز ظهر و عصر و در وقت نافله، بايد به قصد قضا باشد و يا به قصد ديگرى؟
ج: احوط در اين هنگام اداى آن قربة الى الله، بدون قصد اداء و قضاء است.
س 739 : شخصى كه نماز جعفر طيار مىخواند، آيا مجرد انجام آن ثواب آن نماز را دارد يا اينكه امور ديگرى نيز هست كه بايد مراعات شود؟
ج: ممكن است امور ديگرى در استجابت دعا دخيل باشد، به هر حال با خواندن نماز جعفر طيار بايد به برآورده شدن حاجات و حصول ثوابى كه از طرف خداوند بر انجام آن نماز به همان صورتى كه وارد شده، وعده داده شده است، اميدوار باشيد.
س 740 : خواهشمنديم كيفيت نماز شب را به تفصيل براى ما بيان فرماييد.
ج: نماز شب يازده ركعت است كه هشت ركعت آن كه بصورت دو ركعتى دو ركعتى خوانده مىشود نماز شب نام دارد و دو ركعت آن نماز شفع است كه مانند نماز صبح خوانده مىشود، و يك ركعت هم نماز وتر نام دارد كه در قنوت آن استغفار و دعا براى م ؤمنين و طلب حاجات از خداوند منّان به ترتيبى كه در كتابهاى ادعيه ذكر شده، مستحب است.
س 741 : نماز شب به چه صورتى بايد خوانده شود؟ يعنى كيفيت آن از جهت سوره و استغفار و دعا چگونه است؟
ج: در نماز شب سوره و استغفار و دعا به عنوان جزئيت شرط نيست، بلكه كافىاست در هر ركعت بعد از نيّت و تكبيرةالاحرام، سوره حمد قرائت شود، و اگر خواست بعد از قرائت حمد يك سوره از سورههاى قرآن هم قرائت كند، و ركوع و سجود و ذكر آنها و تشهد و سلام بجا آورده شود.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:11 PM
مسائل متفرقه نماز
س 742 : چگونه بايد افراد خانواده را براى خواندن نماز صبح بيدار نمود؟
ج: در اين مورد كيفيت خاصى در رابطه با افراد خانواده وجود ندارد.
س 743 : نماز و روزه كسانى كه به گروهها و طايفههاى مختلفى منسوب هستند و نسبت به هم بغض و حسد و حتى دشمنى بدون دليل دارند، چه حكمى دارد؟
ج: براى مكلّف اظهار حسد و كينه و دشمنى با ديگران جايز نيست ولى اين امور باعث بطلان نماز و روزه نمىشود.
س 744 : اگر رزمندهاى در جبهه به علت شدت درگيرى قادر بر قرائت فاتحه يا سجده و يا ركوع نباشد، چگونه بايد نمازش را در آنجا بخواند؟
ج: بايد به هر نحوى كه برايش امكان دارد، نماز بخواند. و اگر قادر بر انجام ركوع و سجده نيست، ايماء و اشاره به جاى ركوع و سجود كافى است.
س 745 : پدر و مادر به فرزندانشان در چه سنى احكام شرعى و عبادات را بايد تعليم دهند؟
ج: مستحب است ولىّ اطفال احكام شرعى و عبادات را به آنها پس از رسيدن شان به سن تميز ياد دهد.
س 746 : بعضى از رانندگان اتوبوسهاى مسافربرى كه بين شهرها رانندگى مىكنند، به نماز مسافران اهميتى نمىدهند و به تقاضاى آنان براى توقف اتوبوس جهت اداى نماز، توجهى نمىكنند، لذا گاهى نماز مسافرين قضا مىشود. وظيفه رانندگان اتوبوسها در اينباره چيست؟ مسافران نسبت به نمازشان چه وظيفهاى دارند؟
ج: بر مسافران واجب است در صورت خوف از فوت وقت نماز، از راننده بخواهند كه اتوبوس را در مكان مناسبى متوقف نمايد، و بر راننده اجابت درخواست آنان واجب است، و اگر به علت عذر مقبول و يا بدون دليل از توقف اتوبوس خوددارى كند، در اين صورت تكليف مسافران اگر خوف فوت وقت داشته باشند، اين است كه نماز را در اتوبوس در همان حال حركت بخوانند و تا آنجا كه امكان دارد جهت قبله، قيام، ركوع و سجود را رعايت كنند.
س 747 : آيا مقصود از اينكه گفته مىشود «شارب خمر تا چهل روز نماز و روزهاش نماز و روزه نيست» اين است كه در اين مدت بر او واجب نيست نماز بخواند و بعداً بايد آنها را قضا كند؟ يا اينكه مقصود جمع بين قضاء و اداء است؟ و يا آنكه قضاى آنها بر او واجب نيست بلكه اداء كافى است ولى ثواب آن از نمازهاى ديگر كمتر است؟
ج: منظور اين است كه شرب خمر مانع از قبول نماز و روزه است، نه اينكه با شرب خمر وجوب اداى نماز و روزه ساقط شود و قضاء واجب گردد يا جمع بين اداء و قضاء لازم شود.
س 748 : اگر مشاهده كنم كه شخصى بعضى از افعال نمازش را اشتباه انجام مىدهد، وظيفه شرعى ام چيست؟
ج: در اين مورد چيزى بر شما واجب نيست، مگر اينكه اشتباه ناشى از جهل او به حكم باشد كه در اين صورت احوط ارشاد و راهنمايى وى است.
س 749 : نظر شريف جنابعالى درباره مصافحه نماز گزاران بعد از اتمام نماز چيست؟ قابل ذكر است كه بعضى از علماى بزرگوار فرمودهاند «راجع به اين موضوع چيزى از ائمه عليهم السلام وارد نشده است» لذا انگيزهاى براى انجام مصافحه وجود ندارد. ولى در عين حال مشاهده مىكنيم كه مصافحه باعث افزايش دوستى و محبت بين نمازگزاران مىشود.
ج: مصافحه بعد از سلام و فراغت از نماز اشكال ندارد و بطور كلى مصافحه مؤمنين با هم مستحب است.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:12 PM
احكام خمس
هبه، هديه، جايزه بانكى، مهر و ارث
س 870 : آيا هبه و هديه عيد (عيدى) خمس دارد؟
ج: هبه و هديه خمس ندارد هر چند احوط اين است كه اگر از مخارج سال زياد بيايد، خمس آن پرداخت شود.
س 871 : آيا به جايزههايى كه توسط بانكها و صندوقهاى قرض الحسنه به افراد پرداخت مىشود خمس تعلق مىگيرد يا خير؟
ج: خمس در جايزهها و هديهها واجب نيست.
س 872 : آيا مبالغى كه بنياد شهيد به خانوادههاى شهدا مىپردازد، به مازاد از مخارج سال آن، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: چيزى كه بنياد شهيد به خانوادههاى عزيز شهدا هديه مىكند، خمس ندارد.
س 873 : آيا نفقهاى كه شخصى از طرف پدر يا برادر يا يكى از اقوام دريافت مىكند، هديه محسوب مىشود يا خير؟ در صورتى كه نفقه دهنده خمس اموال خود را نپردازد، آيا بر نفقه گيرنده پرداخت خمس آنچه كه از او مىگيرد، واجب است؟
ج: تحقق عنوان هبه و هديه تابع قصدِ دهنده است، و تا نفقه گيرنده يقين نداشته باشد كه مالى كه به او داده مىشود متعلق خمس است، پرداخت خمس آن واجب نيست.
س 874 : به دخترم يك واحد مسكونى به عنوان جهيزيه عروسی اش دادهام، آيا اين واحد مسكونى خمس دارد؟
ج: اگر هبه واحد مسكونى كه به دخترتان بخشيدهايد، عرفا ً مطابق شأن شما محسوب شود، و در بين سال خمسى بخشيده باشيد دادن خمس آن واجب نيست.
س 875 : آيا جايز است انسان مالى را قبل از گذشت يك سال بر آن، به همسرش هديه دهد، با آنكه مىداند وى آن مال را براى خريد خانه در آينده و يا مخارج ضرورى، ذخيره خواهد كرد؟
ج: اين كار جايز است و مالى كه به همسرتان بخشيدهايد، اگر به مقدارى باشد كه عرفا ً مناسب شأن شما و افراد مانند شما است و قصد فرار از خمس را هم نداشته باشيد، خمس ندارد.
س 876 : زن و شوهرى براى اينكه خمس به اموال آنها تعلق نگيرد، قبل از رسيدن سال خمسىشان، اقدام به هديه كردن سود سالانه خود به يكديگر مىكنند، اميدواريم حكم خمس آنها را بيان فرما ييد.
ج: با اينگونه بخشش كه براى فرار از خمس است خمسِ واجب از آنان ساقط نمىشود مگر در مقدارى كه بخشش آن عرفا ً مناسب شأن هر يك از آن دو است، و در مازاد آن، خمس واجب است.
س 877 : شخصى براى رفتن به حج استحبابى مبلغى را به حساب سازمان حج واريز كرده، ولى قبل از تشرف به زيارت خانه خدا، فوت نموده است، اين مبلغ چه حكمى دارد؟ آيا مصرف كردن آن در نيابت از حج ميت واجب است؟ آيا خمس به آن تعلق مىگيرد؟
ج: فيش حج كه در قبال مبلغى كه به حساب سازمان حج واريز كرده، دريافت نموده، به قيمت فعلىاش از تركه ميت محسوب مىشود، و ميت اگر حج برذمه ندارد و وصيت به حج هم نكرده، صرف آن در حج نيابى براى ميت واجب نيست، و پرداخت خمس مبلغ پرداختى بابت آن فيش اگر از درآمد غير مخمّس سالش پرداخته باشد در فرض سؤال واجب است.
س 878 : باغ پدرى از طريق بخشش يا ارث به پسرش منتقل شده است آن باغ هنگام هديه يا انتقال به او بابت ارث، قيمت زيادى نداشت، ولى در حال حاضر قيمت آن هنگام فروش با قيمت قبلى آن تفاوت زيادى كرده است، آيا به آن مقدار زيادى كه بر اثر افزايش قيمت حاصل شده، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: ارث و هبه و پول فروش آنها خمس ندارد هر چند قيمت آنها افزايش يافته باشد.
س 879 : اداره بيمه مبلغى را بابت هزينه درمان به من بدهكار است و مقرر شده كه در همين روزها به من پرداخت شود، آيا به اين مبلغ خمس تعلق مىگيرد؟
ج: مال بيمه خمس ندارد.
س 880 : آيا به پولى كه از حقوق ماهيانهام براى خريد لوازم ازدواج در آينده، پس انداز مىكنم، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: اگر عين پولى را كه بابت حقوق ماهيانه مىگيريد، پس انداز مىكنيد، بايد سر سال خمس آن پرداخت شود مگر آنكه بخواهيد در خلال يكى دو ماه آينده صرف خريد لوازم ضرورى ازدواج نمائيد و با پرداخت خمس آن نتوانيد با باقيمانده لوازم مورد حاجت را تهيه كنيد.
س 881 : در كتاب «تحرير الوسيله» آمده است كه مهريه زن خمس ندارد و فرقى بين مهريه مدت دار و بدون مدت گذاشته نشده است، اميدواريم آن را توضيح فرماييد.
ج: در عدم وجوب خمس مهريه فرقى بين مهريه مدت دار و بدون مدت و بين پول نقد و كالا وجود ندارد.
س 882 : دولت در ايام عيد به كارمندان خود اجناسى را به عنوان عيدى داده كه مقدارى از آن تا سر سال باقى مانده است. با توجه به اينكه عيدى كارمندان خمس ندارد، ولى چون ما در برابر اين اجناس مقدارى پول پرداخت كردهايم، لذا آنچه به ما داده مىشود هديه به معناى دقيق آن نيست بلكه با قيمت كمترى در برابر عوض داده شده است، آيا خمس آن مقدار از كالا كه در برابر آن پول پرداخت شده، بايد داده شود؟ يا اينكه بايد قيمت واقعى آن در بازار آزاد محاسبه و خمس آن پرداخت شود؟ و يا چون عيدى است، هيچگونه خمسى ندارد؟
ج: در فرض مذكور نظر به اينكه قسمتى از اجناس در واقع از سوى دولت مجانى به كارمند داده مىشود و در برابر قسمتى پول دريافت مىكنند، فلذا از كالاى باقيمانده به نسبت مقدارى كه پول در برابر آن پرداخت نموديد واجب است خمس عين اجناس باقيمانده يا قيمت فعلى آن را بپردازيد.
س 883 : شخصى فوت نموده و هنگام حيات، خمسى را كه بر ذمهاش بوده در دفتر خود يادداشت كرده و تصميم به پرداخت آن داشته است، در حال حاضر بعد از فوت وى همه افراد خانواده او به استثناى يكى از دخترانش از پرداخت خمس خوددارى كرده و در تركه متوفّى براى مخارج خود و ميت و غير آن، تصرف مىكنند، خواهشمنديم نظر خود را در رابطه با مسايل زير بيان فرماييد:
1- تصرف در اموال منقول و غيرمنقول متوفّى توسط داماد يا يكى از ورّاث او، چه حكمى دارد؟
2- غذا خوردن داماد يا يكى از ورثه در خانه او چه حكمى دارد؟
3- تصرفات قبلى اين افراد در اموال ميت و غذا خوردن آنها در خانه متوفّى چه حكمى دارد؟
ج: اگر ميّت وصيت كند كه مقدارى از دارائى او به عنوان خمس پرداخت شود يا ورثه او يقين پيدا كنند كه وى مقدارى خمس بدهكار است، تا وصيت ميت و يا خمسى را كه بر عهده دارد از ما ترك او ادا نكنند، نمىتوانند در تركه او تصرف نمايند، و تصرفات آنان قبل از عمل به وصيت وى يا پرداخت دين او، نسبت به مقدار وصيت يادين در حكم غصب است و نسبت به تصرفات قبلى نيز ضامن هستند.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:12 PM
قرض، حقوق ماهيانه، بيمه، و بازنشستگى
س 884 : آيا بر كارمندانى كه گاهى مقدارى مال از مخارج سالانه آنها زياد مىآيد، با توجه به اينكه بدهىهاى نقدى و قسطى دارند، خمس واجب است؟
ج: اگر بدهى بر اثر قرض كردن در طول سال براى مخارج همان سال يا خريد بعضى از مايحتاج سال بصورت نسيه باشد، از باقيمانده درآمد آن سال استثنا مىشود، و در غير اينصورت، تمام درآمد باقيمانده خمس دارد.
س 885 : آيا قرضى كه براى حج تمتع گرفته مىشود بايد خمس آن داده شده باشد و بعد از پرداخت خمس، باقيمانده آن براى مخارج حج پرداخت شود؟
ج: مالى كه قرض گرفته مىشود خمس ندارد.
س 886 : من در خلال پنج سال مبلغى را به بنياد مسكن جهت گرفتن زمينى به اميد تامين مسكن پرداخت كردم، ولى تاكنون تصميمى براى واگذارى زمين گرفته نشده است، لذا تصميم دارم آن مبالغ را از بنياد مسكن باز پس بگيرم، با توجه به اينكه قسمتى از آن را قرض گرفتهام و قسمتى را هم از فروش فرش خانهام و باقيمانده آن را هم از حقوق همسرم كه معلّم است، تهيه كردهام، اميدوارم به دو سؤال ذيل پاسخ فرماييد.
1- اگر بتوانم مبلغ مزبور را پس بگيرم و آن را فقط براى تهيه مسكن (زمين يا خانه) مصرف كنم، آيا خمس به آن تعلق مىگيرد؟
2- چه مقدار خمس به آن تعلق مىگيرد؟
ج: در فرض مرقوم كه پول از راه هديه و يا قرض و يا فروش لوازم زندگى تهيه شده، خمس آن واجب نيست.
س 887 : چند سال پيش از بانك وام گرفته و آن را به مدت يك سال به حساب بانكىام واريز كردم، و بدون آنكه موفق به استفاده از آن وام شوم، هر ماه قسط آن را مىپردازم، آيا به اين وام، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: خمس آن مقدار از وام مزبور كه اقساط آن را تا سر سال خمسى از منفعت كسب خود پرداخت كردهايد، واجب است.
س 888 : اينجانب مبالغى به خاطر ساختمان منزل بدهكار هستم و اين بدهكارى تا دوازده سال طول خواهد كشيد، خواهشمندم مرا در رابطه با موضوع خمس راهنمايى فرما ييد آيا اين بدهى از درآمد سال استثناء مىشود؟
ج: اقساط بدهى ساخت مسكن و مانند آن را هر چند مىتوان از درآمد كسب همان سال پرداخت نمود، ولى در صورت عدم پرداخت، از در آمد آن سال استثنا نمىشود، بلكه به باقيمانده درآمد تا آخر سال خمس تعلق مىگيرد.
س 889 : كتابهايى كه دانشجو از مال پدر خود يا از وامى كه دانشگاه به دانشجويان مىدهد، مىخرد و منبع درآمدى هم ندارد، آيا خمس دارد؟ و در صورتى كه بداند پدر خمس پول كتابها را نداده، آيا پرداخت خمس آن واجب است؟
ج: كتابهايى كه با پول وام و يا با پولى كه پدرش به او بخشيده است خريده شده، خمس ندارد مگر آنكه يقين داشته باشد كه عين پولى كه پدرش به او بخشيده متعلق خمس است كه در اين صورت پرداخت خمس آن واجب است.
س 890 : اگر شخصى مبلغى را قرض بگيرد و نتواند آن را قبل از آن سال ادا كند، آيا پرداخت خمس آن بر عهده قرض دهنده است يا قرض گيرنده؟
ج: بر قرض گيرنده خمس مال قرضى واجب نيست، ولى قرض دهنده اگر مال قرضى را از درآمد ساليانه كارش و قبل از پرداخت خمس آن قرض داده است، در صورتى كه بتواند تا آخر سال قرضش را از بدهكار بگيرد، واجب است هنگام رسيدن سال خمسىاش خمس آن را بپردازد، و اگر نتواند قرض خود را تا پايان سال بگيرد، فعلا پرداخت خمس آن واجب نيست ليكن هر وقت آن را وصول كرد بايد خمس آن را بدهد.
س 891 : افراد بازنشسته كه همچنان حقوق ماهيانه دريافت مىكنند، آيا بايد خمس حقوقى را كه در طول سال دريافت مىكنند، بپردازند؟
ج: حقوق بازنشستگى خمس ندارد، مگر آن مبالغى كه از حقوق زمان اشتغالش كسر نمودهاند و پس از بازنشستگى ماهانه به او مىپردازند، آن هم در صورتى كه از مخارج سال اضافه بيايد.
س 892 : اسيرانى كه به پدر و مادر آنان از طرف جمهورى اسلامى در طول مدت اسارت، حقوق ماهيانه پرداخت شده و در بانك پس انداز گشته است، آيا با توجه به اينكه آقايان اسراء اگر دسترسى به آن پول داشتند آن را مصرف مىكردند، به مال مزبور خمس تعلق مىگيرد يا خير؟
ج: مال مذكور خمس ندارد.
س 893 : من به شخصى مبلغى پول بدهكارم، اگر سر سال برسد وطلبكار قرض خود را مطالبه نكند و مقدارى از درآمد سالانه كه با آن مىتوانم قرض خود را ادا كنم، نزد من موجود باشد، آيا اين بدهى از درآمد سالانه استثناء مىشود يا خير؟
ج: بدهى اعم از اينكه بر اثر قرض گرفتن باشد و يا بر اثر خريد نسيه لوازم خانگى اگر به خاطر تامين مخارج سالانه زندگى همان سال درآمد باشد از درآمد سال كسر مىشود، ولى اگر براى مخارج زندگى نباشد و يا از بدهىهاى سالهاى قبل باشد، هر چند مصرف در آمد سالانه براى پرداخت آن جايز است، ولى اگر تا پايان سال پرداخت نشود از درآمد سالانه استثنا نمىشود.
س 894 : آيا خمس بر كسى كه مالى در حساب سالانهاش باقى مانده، و در حالى سال خمسىاش رسيده كه بدهكار است، با توجه به اينكه چند سال براى پرداخت قرضش فرصت دارد، واجب است؟
ج: بدهى پرداخت نشده چه بدون مدت باشد و چه مدت دار، از درآمد سالانه استثنا نمىشود مگر بدهى كه براى تامين هزينههاى سال درآمد باشد كه از درآمد آن سال استثنا مىشود و به معادل آن از درآمد سالانه، خمس تعلق نمىگيرد.
س 895 : آيا به مالى كه شركتهاى بيمه بر اساس قرارداد براى جبران خسارت يا بيمارى شخصى كه بيمه شده پرداخت مىكنند، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: پولى كه شركتها ى بيمه به فردى كه بيمه شده پرداخت مىكنند، خمس ندارد.
س 896 : در سال گذشته مبلغى را قرض گرفته و با آن زمينى خريدم به اين اميد كه افزايش قيمت پيدا كند و بعد از فروش آن و خانه مسكونى فعلى ام، مشكل مسكن خود را در آينده حل كنم، اكنون سال خمسى من فرا رسيده، سؤال من اين است كه آيا مىتوانم آن بدهى را از منفعت كسب سال گذشتهام كه خمس به آن تعلق گرفته، استثنا كنم يا خير؟
ج: با فرض اين كه قرض مزبور جهت خريد زمين براى فروش آن در آينده بوده است، از منفعت كسب سالى كه در آن قرض گرفتهايد استثناء نمىشود، و پرداخت خمس درآمد سالانه كسب كه از مخارج آن سال زياد آمده، واجب است.
س 897 : من از بانك مقدارى وام گرفتم كه وقت پرداخت آن بعد از تاريخ سال خمسىام فرا مىرسد و مىترسم كه اگر آن مبلغ را امسال نپردازم، سال آينده قادر به اداى آن نباشم، تكليف من هنگام رسيدن سال خمسى ام در رابطه با پرداخت خمس چيست؟
ج: اگر درآمد سال را پيش از پايان آن در پرداخت قرض خود مصرف كنيد و قرض هم براى افزايش سرمايه نباشد، خمس ندارد، ولى اگر قرض براى افزايش سرمايه باشد و يا قصد پس انداز درآمد سالانه را داشته باشيد تا در سال آينده آن را براى اداى قرض مصرف كنيد، پرداخت خمس آن بر شما واجب است.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:13 PM
فروش خانه، وسا يل نقليه و زمين
س 898 : آيا به خانهاى كه قبلا با مالى كه خمس آن داده نشده، ساخته شده، خمس تعلق مىگيرد؟ و بر فرض وجوب پرداخت خمس، آيا خمس بر اساس قيمت فعلى محاسبه مىشود يا قيمت زمان ساخت آن؟
ج: اگر خانه از درآمد بين سال براى زندگى و سكونت ساخته شده و پس از سكونت در آن در سال بعد بفروش رفته است پول فروش آن خمس ندارد، ولى اگر از درآمدى كه سال بر آن گذشته ساخته شده است، خمس پولى كه در ساخت آن هزينه شده است بايد پرداخت شود.
س 899 : من آپارتمانم را به قصد خريد آپارتمان ديگرى فروختم و بعد از آن متوجه شدم كه به پول آن خمس تعلق گرفته است و در صورت پرداخت خمس آن، نمىتوانم آپارتمان ديگرى بخرم، حكم اين مسئله چيست؟
ج: اگر آپارتمان منزل مسكونى شما بوده و در سال بعد از سال سكونت در آن به فروش رفته است، پول فروش آن در هر صورت خمس ندارد.
س 900 : مدتى قبل آپارتمان مسكونى خود را فروختم. اين معامله هم زمان با رسيدن سال خمسى من بود و چون خود را موظف به اداى حقوق شرعى مىدانم بر اثر شرايط خاص زندگى ام در اين رابطه با مشكل مواجه شدهام، اميدوارم مرا در اين رابطه راهنمايى فرما ييد.
ج: اگر خانه مسكونى فروخته شده را با پولى كه خمس نداشته و يا با درآمد بين سال خريدهايد پول فروش آن در هر صورت خمس ندارد.
س 901 : خانه نيمه سازى در يكى از شهرها دارم كه به علت سكونت در ساختمانهاى دولتى نيازى به آن ندارم، لذا قصد دارم آن را فروخته و با پول آن ماشينى براى استفاده شخصى بخرم، آيا به پول آن خمس تعلق مىگيرد؟
ج: اگر خانه مزبور را از درآمد سالانه شغلى و در بين سال به قصد سكونت در آن ساخته يا خريدهايد، و در همان سال ساخت يا خريد آن را فروختهايد پول فروش آن اگر در همان سال فروش در مؤونه زندگى مصرف شود، خمس ندارد، و همچنين اگر بعد از سكونت در آن، در سال بعد آن را فروخته باشيد پول فروش آن خمس ندارد.
س 902 : تعدادى درب پروفيلى براى خانه مسكونىام خريدارى كردم ولى بعد از دو سال به علت عدم تمايل به استفاده، آنها را فروخته و پولش را به حساب شركت آلومينيوم واريز كردم تا بجاى دربهاى قبلى، به همان قيمت براى من دربهاى آلومينيومى بسازد، آيا به آن پول خمس تعلق مىگيرد؟
ج: اگر دربها را پيش از كار گذاشتن در خانه مسكونى فروختهايد، پول فروش آن در فرض سؤال خمس دارد، ولى اگر پس از كار گذاشتن آن در منزل مسكونى، در سال بعد به منظور تبديل آن را از جا در آورده و فروختهايد، پول فروش آن خمس ندارد.
س 903 : مبلغ صد هزار تومان به مؤسسهاى پرداخت نمودم تا در آينده زمين مسكونى به من تحويل دهد و الآن يك سال از آن مىگذرد و از طرفى قسمتى از آن پول مال خودم است و قسمت ديگر را قرض كرده و مقدارى از قرض را هم پرداختهام، آيا به آن خمس تعلق مىگيرد؟ و مقدار آن چقدر است؟
ج: اگر گرفتن زمين براى ساخت مسكن مورد نياز متوقف بر پيش پرداخت مقدارى از پول آن باشد، مبلغ پرداخت شده خمس ندارد حتى اگر از درآمد كسب شما باشد.
س 904 : اگر شخصى خانه خود را فروخته و پول آن را براى استفاده از سود آن در بانك بگذارد و سپس سال خمسى اش فرا برسد، چه حكمى دارد؟ و اگر اين پول را براى خريد خانه ، پس انداز نمايد، چه حكمى دارد؟
ج: اگر خانه را از درآمد سالانه شغلى و در اثناى همان سال براى سكونت و به حساب مخارج سالانه، ساخته يا خريده و پس از سكونت در آن، در سال بعد آن را فروخته باشد، پول فروش آن در هر صورت خمس ندارد اگرچه در صورتى كه بخواهد پول فروش خانه را سرمايه كسب قرار دهد احوط پرداخت خمس آنست.
س 905 : مالى كه شخص براى رهن خانه مىپردازد، خمس دارد يا خير؟
ج: پولى كه از درآمد كسب به صاحب خانه به عنوان قرض داده مىشود، تا آن را پس نگرفته است، پرداخت خمس آن واجب نيست.
س 906 : آيا به اموالى كه به تدريج براى خريد خانه يا ساير مايحتاج زندگى پس انداز مىشود خمس تعلق مىگيرد؟
ج: اگر خريد مايحتاج زندگى برحسب وضع مالى شخص متوقف بر پس انداز درآمد سال باشد، و بنا دارد پس اندازها را در آينده نزديك مثلا تا سه چهار ماه ديگر، صرف خريد مايحتاج زندگى نمايد، خمس ندارد.
س 907 : فردى داراى يك ماشين شخصى است كه آن را در اثناى سال از درآمد شغلىاش خريده، و بعد از چند سال در اثناى سال خمسى اش آن را فروخته است، مقدارى از پول آن را براى اداى قرض ماشينى كه پيش از فروش ماشين اول آن را خريده بود، پرداخت كرده، مقدارى را هم براى پرداخت ماليات سالهاى قبل كه آنها را به صورت قسطى مىپردازد، در بانك گذاشته تا ماليات سالهاى قبل را هر ماه پرداخت كند، و قسمتى را هم براى كار كردن با آن در بانك گذاشته است، با توجه به اين مطالب:
1- آيا به مجموع پول فروش ماشين خمس تعلق مىگيرد؟
2- آيا به مقدار قرضى كه براى خريد ماشين فعلى پرداخت كرده از آن پول كم مىشود؟
3- آيا بدهى ماشين و مالياتها به طور كلى يا لااقل قسطهاى يك سال آن استثنا مىشود و فقط خمس مقدار باقيمانده بايد پرداخت شود؟
ج: پول فروش ماشين شخصى كه در سالهاى بعد فروخته شده است در هر صورت خمس ندارد اگرچه در صورتى كه بخواهد آن را سرمايه كسب قرار دهد أحوط پرداخت خمس آنست.
س 908 : چند سال پيش ماشينى خريدم كه در حال حاضر فروش آن به چندين برابر قيمت ممكن است، با توجه به اينكه پول خريد آن، مخمس نبوده است، و در صورت فروش و گرفتن قيمت فعلى آن، مىخواهم خانهاى براى سكونت بخرم، آيا به مجرد دريافت پول، همه آن خمس دارد يا فقط به پولى كه با آن ماشين را خريدهام خمس تعلق مىگيرد و مقدار باقيمانده كه همان مقدار افزايش قيمت ماشين است، جزء درآمد سال فروش ماشين محسوب مىشود كه اگر تا پايان سال فروش در مخارج زندگى مصرف نشود، خمس به آن تعلّق مىگيرد؟
ج: اگر ماشين جزء مؤونه شما باشد و آن را از درآمد بين سال جهت استفاده شخصى زندگى خريده باشيد، پول فروش آن خمس ندارد. ولى اگر ماشين را براى كار كردن خريدهايد، در صورتى كه با مال قرضى يا نسيه خريده باشيد تا بقيه آن را از منفعت كسب بپردازيد، فقط خمس مالى كه براى اداى دين صرف كردهايد واجب است، و اگر آن را با عين درآمد غير مخمس كسب خود خريدهايد، بايد خمس تمام پول فروش آن را، بپردازيد.
س 909 : من مالك خانه بسيار محقرى هستم، و به عللى تصميم به خريد خانه ديگرى گرفتم، ولى - به علت بدهى - مجبور به فروش ماشينى كه از آن استفاده مىكردم و گرفتن مبلغى وام از بانك استان و صندوق قرض الحسنه شهرمان شدم تا بتوانم پول خانه را بپردازم، با توجه به اينكه ماشين را قبل از تاريخ سال خمسى ام فروخته و پول آن را براى پرداخت مقدارى از بدهى هايم مصرف كردهام، آيا به پول حاصل از فروش ماشين خمس تعلق مىگيرد يا خير؟
ج: در فرض سؤال، پول حاصل از فروش ماشين خمس ندارد.
س 910 : خانه، ماشين و لوازم مورد نياز انسان يا خانواده او كه از درآمد سال خريده شده است اگر در اثر ضرورت و يا به منظور تبديل به جنس بهتر فروخته شود، از جهت خمس چه حكمى دارد؟
ج: پول حاصل از فروش چيزى كه از مؤونه بوده و در سال بعد به فروش رفته است، خمس ندارد.
س 911 : فرد متدينى ماشين شخصى يا خانهاش را براى تبديل به احسن فروخته و مبلغى را هم روى پول آن گذاشته و ماشين يا خانه بهترى خريده است، حكم خمس آن چيست؟
ج: پول حاصل از فروش اجناسى كه جزء مؤونهى او بوده است، خمس ندارد.
س 912 : اگر خانه يا ماشين يا غير آنها از احتياجات زندگى با پولى كه خمس آن پرداخت شده جهت استفاده شخصى - نه به قصد استفاده از آنها براى فروش يا تجارت - خريدارى شده، و سپس به علتى فروخته شود، آيا به اضافه قيمت آنها كه بر اثر افزايش قيمت بازار بوده، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: سود حاصل از افزايش قيمت در فرض سؤال، خمس ندارد.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:13 PM
گنج، غنيمت و مال حلال مخلوط به حرام
س 913 : نظر حضرتعالى درباره گنجى كه افراد در زمينى كه مالك آن هستند، پيدا مىكنند چيست؟
ج: اگر احتمال داده نشود كه آنچه پيدا كرده مال مالك قبلى زمين است، آن گنج براى يابنده آن است، و مقدار آن اگر به بيست دينار طلا (پانزده مثقال طلا) يا دويست درهم نقره (يكصد و پنج مثقال نقره) يا معادل قيمت يكى از آن دو در چيزهاى ديگر برسد، بايد خمس آن پرداخت شود. اين در صورتى است كه كسى مانع مالكيت او بر گنجى كه پيدا كرده، نشود، ولى اگر حكومت يا غير آن مانع تصاحب او شوند و گنج را بزور از او بگيرند، ضامن خمس آنچه را كه به زور از او گرفتهاند نيست، ولى چنانچه چيزى از آن نزد او باقى بماند و به مقدار يكى از نصابها باشد، فقط خمس آن مقدار بايد پرداخت شود.
س 914 : اگر مقدارى سكه نقره كه تاريخ آن به حدود صد سال پيش بر مىگردد، از زير خاك ساختمان ملكى شخصى پيدا شود، آيا اين سكهها متعلق به مالك فعلى آن ساختمان مانند وارث قانونى يا خريدار است يا خير؟
ج: حكم گنج را دارد كه قبلاً بيان شد.
س 915 : شبهه زير براى ما مطرح شده است:
با توجه به اينكه خمس معادن استخراج شده در اين زمان نيز واجب است، زيرا وجوب خمس معادن نزد فقهاى گرانقدر از احكام مسلم است، حكم معادنى كه دولت آن را استخراج مىكند - با التفات به اينكه مجرد اقدام دولت به انفاق آن ميان مسلمانان بلاد اسلامى مانع از وجوب خمس نيست - چيست؟ زيرا استخراج معادن يا توسط حكومت بالاصالة صورت مىگيرد و آن را به مصرف ملت مىرساند، در اين حالت دولت مانند شخصى است كه اقدام به استخراج معادن نموده و سپس آنها را به شخص ديگرى مىبخشد يا هديه مىدهد و يا بر او تصدق مىكند، در هر صورت اطلاق ادله خمس شامل اين فرض نيز مىشود زيرا دليلى بر تقييد وجود ندارد، و يا اينكه حكومت به وكالت از ملت، معادن را استخراج مىكند كه در اين صورت در واقع استخراج كننده خود ملت است، در اين فرض پرداخت خمس بر موكل واجب است، و يا اينكه حكومت با ولايت بر ملت، معادن را استخراج مىنمايد كه در اين حالت استخراج كننده يا خود ولى است يا اينكه مانند نيابت است كه بر اساس آن در واقع مولىّ عليه استخراج كننده است، به هر حال دليلى بر خروج معادن از عمومات خمس نداريم، همانگونه كه خود معدن اگر به حد نصاب برسد، متعلق خمس است و مثل ساير درآمدهاى شغلى نيست كه با مصرف كردن يا هبه آن، جزء مؤونه سال محسوب گردد و از وجوب خمس استثنا شود، نظر حضرتعالى درباره اين مس أله مهم چيست؟
ج: از شرايط وجوب خمس در معادن اين است كه شخص يا اشخاصى با مشاركت با يكديگر آن را استخراج كنند، مشروط بر اينكه سهم هر يك به حد نصاب برسد و آنچه استخراج شده ملك آنها شود، و معادنى كه دولت استخراج مىكند، نظر به اينكه ملك خاص شخص يا اشخاص نيست بلكه ملك جهت است لذا شرط وجوب خمس را دارا نيست و در نتيجه جايى براى وجوب خمس بر دولت و حكومت باقى نمىماند، و اين استثنا يى بر وجوب خمس در معدن نيست، بله، معادنى كه توسط شخص خاصى يا با مشاركت اشخاص با يكديگر استخراج مىشود، خمس در آن واجب است، مشروط بر اينكه آنچه آن شخص استخراج كرده و يا سهم هر يك از اشخاصى كه با مشاركت با يكديگر اقدام به استخراج كردهاند، بعد از كم كردن هزينههاى استخراج و تصفيه، به مقدار بيست دينار طلا يا دويست درهم نقره يا معادل قيمت يكى از آن دو باشد.
س 916 : اگر مال حرامى با مال انسان مخلوط شود، آن مال چه حكمى دارد؟ و چگونه حلال مىشود؟ و در صورت علم به حرمت يا عدم علم به آن وظيفه انسان چيست؟
ج: اگر يقين به وجود مال حرام در اموالش دارد ولى مقدار دقيق آن را نمىداند و صاحب آن را هم نمىشناسد، راه حلال كردن آنها اين است كه خمس آن را بپردازد، ولى اگر شك در مخلوط شدن مال حرام با اموال خود داشته باشد، چيزى بر عهده او نيست.
س 917 : قبل از رسيدن سر سال خمسى ام، مبلغى پول به شخصى قرض دادم، آن فرد قصد داشت آن پول را به كار بيندازد و سود آن بين ما بالمناصفه تقسيم شود، با توجه به اينكه آن مال در حال حاضر در دست من نيست و خمس آن را هم نپرداختهام، نظر حضرتعالى در اين باره چيست؟
ج: اگر آن مال را قرض دادهايد و سر سال خمسى قابل وصول نيست، فعلا خمس آن بر شما واجب نيست بلكه هنگامى واجب مىشود كه آن را دريافت كنيد، ولى در اين صورت شما حقى در سود حاصل از كار قرض گيرنده نداريد، و اگر چيزى از او مطالبه نمائيد ربا و حرام است، و اگر آن مال را به عنوان سرمايه مضاربه به او دادهايد، بر اساس قرارداد، در سود آن شريك هستيد و واجب است خمس سرمايه را بپردازيد.
س 918 : من در بانك كار مىكنم، براى شروع به كار از روى اجبار مبلغ پانصد هزار تومان را در بانك به وديعه گذاشتم، اين مبلغ به اسم خودم و در يك حساب بلند مدت است كه هر ماه سود آن به من پرداخت مىشود، آيا پرداخت خمس اين مال كه درحساب بانكى گذاشته شده واجب است؟ قابل تذكر است كه اين پول به مدت چهار سال است كه در بانك گذاشته شده است.
ج: اگر پس گرفتن اين مبلغ در حال حاضر ممكن نيست تا آن را پس نگرفتهايد، خمس آن واجب نيست. ولى سود سالانه آن در زائد بر مؤونه سال خمس دارد.
س 919 : روشى براى سپرده گذارى اموال در بانكها وجود دارد كه براساس آن هيچگاه پول به دست استفاده كننده نمىرسد ولى به حساب او در بانك طبق شماره معينى واريز مىشود، آيا به اين اموال خمس تعلق مىگيرد يا خير؟
ج: اگر مالى را كه نزد بانك به وديعه گذاشتهايد از منافع كسب شما باشد و هنگام رسيدن سال خمسى گرفتن آن مبلغ از بانك براى شما ممكن باشد، واجب است خمس آن در سر سال خمسى، پرداخت شود.
س 920 : آيا خمس مالى كه مستأجر به عنوان رهن به مؤجر مىدهد، بر عهده مستأجر است يا موجر؟
ج: اگر از منفعت كسب مستاجر باشد، بر او واجب است بعد از گرفتن آن از موجر، خمس آن را بپردازد، مگر آنكه براى اجاره در جاى ديگر به آن نياز داشته باشد كه در اين صورت پس از رفع نياز، بايد خمس آن را بپردازد، ولى خمس آن بر عهده مؤجر كه آن مال را به عنوان قرض مىگيرد، واجب نيست.
س 921 : حقوق ماهيانه كارمندان كه پرداخت آن توسط دولت چند سال به تاخير افتاده، آيا هنگام دريافت، جزء درآمدهاى همان سال (سال دريافت) محسوب مىشود و محاسبه خمس آن در سر سال خمسى واجب است يا اينكه به اين مال اصلاً خمس تعلق نمىگيرد؟
ج: حقوق معوقه از درآمدهاى سال دريافت آن محسوب مىشود و در مقدار زائد بر مخارج آن سال، خمس واجب است.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:13 PM
مؤونه
س 922 : شخصى داراى كتابخانهاى شخصى است كه مدتى از آن كتابها استفاده مىنموده است، فعلاً چند سال است كه از آن استفاده نمىكند، ولى احتمال مىدهد كه در آينده از آن بهره ببرد، آيا در مدتى كه از كتابها استفاده نمىكند، به آن خمس تعلّق مىگيرد؟ و آيا در تعلّق خمس، فرقى بين اينكه خودش خريده باشد يا پدرش، وجود دارد؟
ج: اگر كتابها در زمان خريد آن مورد نياز او براى مراجعه و مطالعه بوده و مقدار آن هم مناسب شأن عرفى او باشد، خمس ندارد حتى اگر پس از سال اول از آن استفاده نكند، و همچنين اگر كتابها به او ارث رسيده و يا از طرف پدر و مادر و يا ديگران به او هديه شده باشد، خمس به آن تعلّق نمىگيرد.
س 923 : آيا به طلا يى كه شوهر براى همسرش مىخرد، خمس تعلّق مىگيرد؟
ج: اگر به مقدار متعارف و مناسب شأن او باشد، از مؤونه سال محسوب است و خمس ندارد.
س 924 : آيا به پولى كه براى خريد كتاب از نمايشگاه بينالمللى كتاب در تهران قبل از تحويل آن پرداخت شده ولى هنوز كتابها ارسال نشده است، خمس تعلّق مىگيرد؟
ج: اگر كتابهاى مزبور، مورد نياز و به مقدار متناسب با شأن عرفى شخص بوده و تهيه آن متوقف بر پيش پرداخت قيمت آن باشد، خمس ندارد.
س 925 : اگر فردى زمين دومى كه مناسب شأن او و مورد نياز جهت ساختمان مسكن براى عائله اوست داشته باشد، ولى در طول سال خمسى قدرت ساخت آن را ندارد و يا در يك سال نمىتواند آن را تكميل كند، آيا پرداخت خمس آن بر او واجب است؟
ج: در عدم وجوب خمس، در زمينى كه براى ساخت مسكن بدان نياز دارد، فرقى بين اينكه يك قطعه باشد يا چند قطعه، و يا يك مسكن باشد يا چند مسكن، وجود ندارد، بلكه ملاك، صدق عنوان نياز به آن به مقتضاى موقعيت و شأن عرفى وى و همچنين وضع مالى او براى ساخت تدريجى آن است.
س 926 : يك سرويس ظروف منزل وجود دارد، آيا استفاده از بعضى از آنها براى عدم تعلّق خمس به آن كافى است؟
ج: معيار عدم تعلّق خمس به لوازم منزل صدق عنوان نياز به آن مطابق با شأن عرفى مناسب با انسان است هرچند در طول سال از آن استفاده نشود.
س 927 : اگر فرش و ظرفها اتفاقا ً در طول سال مورد استفاده قرار نگيرد، ولى براى استفاده ميهمان به آنها نياز باشد، آيا خمس در آنها واجب است؟
ج: در فرض سؤال خمس در آنها واجب نيست.
س 928 : با توجه به فتواى امام خمينى «قدس سره» در مسأله جهيزيه عروس كه دختر هنگام ازدواج به خانه شوهر مىبرد، اگر در منطقهاى رسم براين باشد كه خانواده داماد اقدام به تهيه و تأمين اثاثيه و لوازم خانه كنند و به مرور زمان و به تدريج به تهيه آن لوازم بپردازند و سال بر آنها بگذرد، چه حكمى دارد؟
ج: اگر تهيه اثاث و لوازم زندگى براى آينده، عرفا جزء مؤونه محسوب شود و راه ديگرى براى تأمين آنها غير از تهيه تدريجى نباشد، خمس ندارد.
س 929 : آيا استفاده از يك جلد از دوره كتابى كه از چندين جلد تشكيل شده (مانند وسائل الشيعه) باعث ساقط شدن خمس تمام آن دوره مىشود يا اينكه بايد از هر جلد كتاب يك صفحه خوانده شود؟
ج: اگر مجموع آن دوره مورد نياز باشد و يا خريد جلدى كه به آن احتياج است متوقف بر خريد دوره كامل آن باشد، خمس ندارد، در غير اين صورت بايد خمس مجلّداتى كه الآن مورد نياز نيست پرداخت شود، و مجرد خواندن يك صفحه از هر جلد كتاب، براى ساقط شدن خمس كافى نيست.
س 930 : داروهايى كه از درآمد وسط سال خريده شده و پول آن توسط سازمان تأمين اجتماعى پرداخت مىشود، اگر بدون فاسد شدن تا سر سال خمسى باقى بماند، خمس به آن تعلّق مىگيرد يا خير؟
ج: اگر خريد داروها جهت استفاده از آن در مواقع نياز باشد و در معرض احتياج هم باشد، خمس ندارد.
س 931 : شخصى خانهاى براى سكونت ندارد و براى خريد مسكن، مالى را پسانداز كرده است، آيا اين مبلغ خمس دارد؟
ج: مال پس انداز شده از منفعت كسب اگر براى تأمين هزينههاى زندگى در آينده نزديك (مثلا تا دو سه ماه پس از سال خمسى) باشد، و با پرداخت خمس آن، نتواند وسا يل زندگى مورد حاجت را تأمين نمايد، پرداخت خمس آن واجب نيست.
س 932 : همسر من قالى مىبافد كه سرمايه آن متعلّق به خود ماست و براى تهيه آن قرض گرفتهايم، در حال حاضر قسمتى از فرش بافته شده است و از آنجا كه سال خمسى من به پايان رسيده، آيا پس از تمام شدن فرش و فروش آن براى تهيه احتياجات خانه، به مقدار بافته شده خمس تعلق مىگيرد يا خير؟ و سرمايه ما از جهت خمس چه وضعيتى دارد؟
ج: پس از استثناى سرمايه كه قرض است از قيمت فروش قالى، باقيمانده جزء سود سال فروش محسوب مىشود، بنابراين اگر در سالى كه بافت قالى تمام و فروخته شده، در مخارج زندگى مصرف شود، خمس ندارد.
س 933 : تمام دارا يى من ساختمان سه طبقهاى است كه هر طبقه آن دو اتاق دارد. در يك طبقه من زندگى مىكنم و در دو طبقه ديگر فرزندانم سكونت دارند، آيا به اين خانه در حال حيات من خمس تعلّق مىگيرد؟ يا اينكه بعد از وفات من خمس دارد تا به ورثهام وصيت كنم كه بعد از مردنم خمس آن را بپردازند؟
ج: ساختمان مورد سؤال خمس ندارد.
س 934 : خمس لوازم منزل چگونه محاسبه مىشود؟
ج: لوازمى كه با استفاده از آنها عين آن باقى مىماند مثل فرش و غير آن، خمس ندارد. ولى نيازهاى مصرفى روزمره مانند برنج و روغن و غير آنها، آنچه اضافه بيايد و تا سر سال خمسى باقى بماند، خمس دارد.
س 935 : شخصى خانه ملكى براى سكونت ندارد، لذا زمينى خريده تا در آن خانهاى براى خودش بسازد، ولى چون پول كافى براى ساخت نداشته، سال بر آن گذشته و آن را به فروش هم نرسانده است، آيا خمس آن واجب است؟ و بر فرض وجوب، آيا بايد خمس پول خريد را بپردازد يا قيمت فعلى زمين را؟
ج: اگر زمين را از منفعت كسب سال خريد آن براى ساخت مسكن مورد نياز، خريده باشد، خمس ندارد.
س 936 : در سؤال قبلى، اگر آن شخص شروع به ساختن خانه كند ولى قبل از اتمام آن، سال خمسى برسد، آيا خمس آنچه در مصالح ساختمان مصرف كرده، واجب است؟
ج: در فرض سؤال، خمس ندارد.
س 937 : اگر شخصى براى آينده فرزندانش، با اينكه خودش در طبقه اول زندگى مىكند، اقدام به ساختن طبقه دوم كند، آيا با وجود عدم نياز به آن تا چند سال ديگر پرداخت خمس آنچه در آن خرج كرده، واجب است؟
ج: اگر ساختن طبقه دوم براى آينده فرزندانش در حال حاضر از مخارج مناسب با شأن عرفى وى محسوب شود، آنچه به مصرف رسانده است، خمس ندارد.
س 938 : شما مىفرماييد آنچه از مخارج سال محسوب مىشود خمس ندارد، پس شخصى كه خانهاى براى سكونت ندارد ولى مالك قطعه زمينى است كه يك سال يا بيشتر بر آن گذشته و او نمىتواند آن را بسازد، پس چرا اين از مخارج او محسوب نمىشود؟ اميدواريم توضيح بفرماييد.
ج: اگر زمين را براى ساخت مسكن مورد نياز در آن از درآمد بين سال خريده باشد جزء مخارج كنونى وى محسوب مىشود و خمس آن واجب نيست، ولى اگر آن را از درآمد سال به قصد فروش و مصرف پول آن براى ساخت خانه خريده باشد، پرداخت خمس آن واجباست.
س 939 : سر سال خمسى من اول شهريور است، معمولا امتحانات دانشگاهها و مدارس در ارديبهشت و خرداد برگزار مىشود و بعد از شش ماه، اجرت اضافهكارى ما در ايام امتحانات پرداخت مىشود، خواهشمندم توضيح فرماييد كه آيا اگر اجرت كارى را كه قبل از پايان سال خمسى انجام دادهام، بعد از پايان سال دريافت كنم، خمس به آن تعلق مىگيرد؟
ج: حقوق معوّقه جزئى از درآمدهاى سال دريافت آن محسوب مىشود نه سال اضافه كارى، و اگر در هزينههاى سال دريافت مصرف شود، خمس ندارد.
س 940 : گاهى لوازم منزل مثل يخچال به قيمتى كمتر از قيمت بازار به ما فروخته مىشود، اين لوازم در آينده يعنى پس از ازدواج مورد نياز ماست، با توجه به اينكه بعد از ازدواج بايد آنها را به چند برابر قيمت فعلى تهيه كنيم، آيا به آنها كه در حال حاضر بدون استفاده در خانه مانده است، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: اگر آنها را با منفعت كسب سال براى استفاده در آينده خريدهايد و در سال خريد مورد نياز شما نبوده، بايد خمس قيمت عادلانه آن را در سر سال خمسى بپردازيد، مگر آنكه به علت عدم توانايى از تهيه يك باره آن هنگام نياز، ناگزير از تهيه تدريجى و نگهدارى آن براى زمان احتياج باشيد، و مقدار آن هم به اندازه شأن عرفى شما باشد، كه در اين صورت جزء مؤونه محسوب مىشود و خمس ندارد.
س 941 : مبالغى را كه انسان براى امور خيريه مانند كمك به مدارس، آسيبديدگان از سيل و ملت فلسطين و بوسنى، انفاق مىكند، آيا از مؤونه سال محسوب مىشود و خمس ندارد؟
ج: اين چنين انفاقها از مخارج سال انفاق محسوب مىشود و خمس ندارد.
س 942 : مبلغى را در سال گذشته براى خريد فرش پسانداز كرديم و در اواخر آن سال به چند فرش فروشى براى خريد آن مراجعه نموديم تا اينكه قرار شد يكى از آنان فرش مناسب با ذوق و سليقه ما را فراهم كند، اين كار تا ماه دوم سال جديد طول كشيد، با توجه به اينكه سر سال خمسى من ابتداى سال هجرى شمسى است، آيا به آن مبلغ خمس تعلق مىگيرد؟
ج: اگر با پرداخت خمس مبلغ پسانداز شده مذكور كه تا سر سال خمسى به مصرف نرسيده است نمىتوانستيد فرش مورد نياز زندگى را تهيه نماييد، مبلغ مذكور در فرض سؤال خمس ندارد.
س 943 : تعدادى از اشخاص اقدام به تأسيس مدرسه خصوصى (غيرانتفاعى) كردهاند و بعد از استفاده از سرمايه كمى كه اعضا داشتند، هي أت مؤسسّ تصميم گرفت براى تأمين مخارج آن از بانك وام بگيرد و همچنين مقرر نمود كه براى تكميل سرمايه و پرداخت اقساط بانك، هريك از اعضا مبلغى را بطور ماهيانه بپردازد. اين مؤسسه هنوز به مرحله سوددهى نرسيده است، آيا به مبلغى كه اعضا ماهيانه مىپردازند، خمس تعلق مىگيرد؟ و آيا مجموع سرمايه كه همان قيمت مؤسسه است، خمس دارد؟
ج: بر هر يك از اعضا واجب است خمس سهم ماهانه خود را كه به عنوان سرمايه شركت مىپردازند، و همچنين خمس آنچه را كه در ابتدا به عنوان سهم مشاركت در تأسيس مدرسه دادهاند، پرداخت نمايند، و پس از آنكه هر يك از اعضا خمس سهم خود از سرمايه شركت را پرداخت نمود، ديگر مجموع سرمايه دوباره خمس ندارد.
س 944 : جايى كه در آن كار مىكنم، چند سال است كه مبلغى به من بدهكار است كه تاكنون آن را نپرداخته است، آيا به اين مبلغ به مجرّد دريافت آن خمس تعلق مىگيرد يا اينكه بايد يك سال بر آن بگذرد؟
ج: مبالغى كه طلب داريد اگر بابت اجرت كار باشد و در سال خمسى قابل دريافت نباشد، جزء درآمد سال دريافت آن محسوب مىشود، كه اگر در همان سال دريافت، در مؤونه مصرف شود، خمس ندارد.
س 945 : آيا ملاك عدم وجوب خمس در مؤونه استفاده از آن در طول سال است يا اينكه نياز به آن در طى سال كافى است هر چند موردى براى استفاده از آن پيش نيايد؟
ج: در امثال لباس و فرش و مانند آن از چيزهايى كه هنگام استفاده، عين آنها باقى مىماند، ملاك نياز به آنها است. ولى در احتياجات مصرفى روزانه زندگى مانند برنج و روغن و غيره معيار مصرف است، كه هر چه از آن از مصرف سالانه زياد بيايد خمس دارد.
س 946 : شخصى براى آسايش و رفع نيازهاى خانوادهاش اقدام به خريد ماشينى با مال غير مخمّس و سودى كه در وسط سال به دست آمده، نموده است، آيا پرداخت خمس آن بر او واجب است؟ و در صورتى كه ماشين را براى انجام امور مربوط به كارش و يا به هر دو منظور خريده باشد، چه حكمى دارد؟
ج: ماشين اگر براى انجام امور مربوط به كار و كسب او باشد، حكم ابزار كار را در وجوب خمس دارد، ولى اگر براى رفع نيازهاى زندگى و جزء احتياجات مناسب با شأن عرفى او باشد، خمس ندارد.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:14 PM
دست گردان، مصالحه و مخلوط شدن خمس با غير آن
س 947 : افرادى هستند كه خمس بر آنها واجب است ولى تاكنون آن را نپرداختهاند و در حال حاضر هم توانايى پرداخت آن را ندارند و يا بر آنها بسيار دشوار است، حكم آنان در اين باره چيست؟
ج: مجرد عدم توانائى يا دشوارى پرداخت خمس موجب برائت ذمه و سقوط تكليف نيست، بلكه اداى آن تا حد امكان واجب است، اين چنين افراد مىتوانند با دست گردان مبالغ بدهى خود با ولىّ امر خمس يا وكيل او، آن را به تدريج برحسب استطاعت خودشان از جهت مقدار و زمان نوبت بپردازند.
س 948 : خانهاى دارم كه داراى وام قسطبندى شده است و مالك محل تجارى هستم كه در آن كاسبى مىكنم و براى عمل به وظيفه شرعىام، سال خمسى براى خود تعيين كردهام، اميدوارم لطف فرموده و مرا از پرداخت خمس آن خانه معاف كنيد. ولى توان پرداخت خمس محل تجارى را به صورت قسطى دارم؟
ج: خانه مسكونى شما در فرض سؤال خمس ندارد، ولى پرداخت خمس محل تجارىتان واجب است، هرچند به تدريج بعد از دست گردان با يكى از وكلاى مجاز ما باشد.
س 949 : شخصى در خارج بسر مىبرد كه خمس اموالش را نمىپرداخته است و خانهاى با مال غير مخمّس خريده كه در حال حاضر مال كافى براى اداى خمس آن ندارد ولى هرسال مقدارى بيشتر از خمس به جاى خمسى كه بدهكار است مىپردازد، آيا اين كار او صحيح است يا خير؟
ج: در فرض سؤال بايد خمسى را كه برعهده دارد دست گردان كند تا بعدا آن را به تدريج بپردازد، و آنچه را تا به حال پرداخته، اگر به قصد اداى بدهى بابت خمس به مواردى كه از مصارف شرعى خمس است پرداخت كرده، مورد قبول است.
س 950 : شخصى چندين سال است كه خمس درآمد سالانه خود را نمىپرداخته، و فعلاً نمىداند چه مقدار بدهى از اين بابت دارد، او در حال حاضر چگونه مىتواند خود را از خمس برىالذمّه نمايد؟
ج: واجب است تمام اموالى را كه خمس به آنها تعلق گرفته، حساب كند و خمس آنها را بپردازد، و در موارد مشكوك بايد با ولىّ امر خمس يا وكيل او مصالحه نمايد.
س 951 : من جوانى هستم كه با خانوادهام زندگى مىكنم، پدرم خمس و زكاتش را نمىپردازد، حتى خانهاى را با مال ربوى ساخته است و حرام بودن غذائى كه در خانه مىخورم، آشكار است. با توجه به اينكه نمىتوانم از خانوادهام جدا شوم، اميدوارم تكليف مرا در اين باره بيان فرما ييد؟
ج: بر فرض كه يقين داشته باشيد كه اموال پدرتان مخلوط با رباست و يا او خمس و زكات خود را نمىپردازد، لازمهاش يقين به حرمت چيزى كه او مصرف مىكند و يا اموال وى كه شما در آن تصرف مىكنيد، نيست، و تا يقين به حرمت اين اموال پيدا نكردهايد، استفاده از آن براى شما اشكال ندارد، بله. اگر يقين به حرام بودن آنچه از اموال او مصرف مىكنيد داشته باشيد، استفاده از آن براى شما جايز نيست مگر آنكه جدايى از خانواده و قطع رابطه با آنان براى شما، حرجى باشد كه در اين صورت استفاده از اموال مخلوط به حرام آنان اشكال ندارد ولى ضامن خمس، زكات و مال ديگران كه در اموال مورد مصرف شما وجود دارد، هستيد.
س 952 : من اطمينان دارم كه پدرم خمس و زكاتش را نمىپردازد، و وقتى به او تذكر مىدهم، در پاسخ مىگويد كه ما مستحق هستيم و خمس و زكاتى بر ما واجب نيست، حكم اين مسئله چيست؟
ج: اگر پدرتان مالى كه خمس و زكات به آن تعلق بگيرد نداشته باشد، خمس و زكات بر او واجب نيست و تحقيق در اين زمينه بر شما واجب نيست.
س 953 : ما با اشخاصى معامله مىكنيم كه خمس نمىدهند و حساب سال هم ندارند، با آنان خريد و فروش داريم و به ديدن آنان رفته و با آنان غذا مىخوريم، اين مسأله چه حكمى دارد؟
ج: اگر يقين به وجود خمس در اموالى كه از طريق خريد و فروش از آنان گرفتهايد و يا هنگام رفتن نزد آنان، مصرف مىكنيد داريد، معامله در مقدار خمس موجود در اموالى كه از طريق خريد و فروش از آنان مىگيريد، فضولى است و احتياج به اجازه ولىّ امر خمس يا وكيل او دارد، و تصرف در اموال شان براى شما جايز نيست مگر اينكه ترك معاشرت و خوددارى از خوردن غذاى آنان و تصرف در اموالشان براى شما حرجى باشد كه در اين صورت تصرف جايز است ولى ضامن خمس اموالى كه در آنها تصرف مىكنيد، هستيد.
س 954 : اگر شخصى مالى را كه خمس آن داده نشده به مسجد ببخشد، آيا گرفتن آن مال از او جايز است؟
ج: اگر يقين به وجود خمس در آن مال دارند، گرفتن آن جايز نيست و در صورت دريافت آن، بايد نسبت به مقدارى كه خمس آن است به ولى امر خمس يا وكيل او مراجعه نمايند.
س 955 : معاشرت با مسلمانانى كه به امور دينى بخصوص نماز و خمس پايبند نيستند، چه حكمى دارد؟ آيا غذاخوردن در خانههاى آنان اشكال دارد؟ و در صورت اشكال داشتن، كسى كه چندين بار اين كار را انجام داده، چه حكمى دارد؟
ج: اگر معاشرت با آنان مستلزم تأييد شان در عدم التزام به امور دينى نباشد، اشكال ندارد، مگر آنكه ترك معاشرت با آنان مؤثر در اهتمام شان به امور دينى باشد كه در اين صورت واجب است معاشرت بطور موقت از باب امر به معروف و نهى از منكر ترك شود، ولى استفاده از اموال آنان از قبيل غذا و مانند آن، تا يقين به تعلق خمس به آن نداشته باشيد، اشكال ندارد.
س 956 : يكى از دوستانم مرا زياد به صرف غذا دعوت مىكند، به تازگى متوجه شدهام كه شوهر او خمس نمىدهد، آيا خوردن غذاى كسى كه خمس نمىدهد، براى من جايز است؟
ج: تا علم به تعلّق خمس به غذايى كه در برابر شما مىگذارند نداريد، خوردن آن اشكال ندارد.
س 957 : فردى براى اولين بار مىخواهد خمس اموالش را حساب كند، خانه مسكونى كه نمىداند با چه مالى آن را خريده، چه حكمى دارد؟ و در صورتى كه بداند آن را با مالى كه چند سال پسانداز شده خريده است، حكم آن چيست؟
ج: خانه مسكونى يا ساير لوازم زندگى را اگر احتمال مىدهد كه با مالى كه شرعا متعلّق خمس نبوده (مانند ارث يا هبه) خريده باشد چيزى از بابت خمس آن بر او نيست، ولى اگر يقين دارد كه آن را با درآمد كسب خود خريده است، ليكن نمىداند كه آيا درآمد كسب را در بين سال صرف خريد آن كرده است يا پس از پايان سال و پيش از پرداخت خمس درآمد؟ در اين صورت بنا بر احتياط واجب بايد خمس پولى را كه صرف خريد خانه يا ساير لوازم زندگى نموده است بپردازد، و همچنين اگر يقين دارد خانه را از درآمد كسبى كه چند سال پس انداز كرده است پيش از پرداخت خمس آن خريده است بايد خمس آن درآمد پس انداز شده را بپردازد.
س 958 : عالمى در يكى از شهرها مبلغى را به عنوان خمس دريافت كرده، ولى براى او انتقال عين آن مال به شما يا دفترتان مشكل است، آيا مىتواند آنرا از طريق بانك حواله كند؟ با توجه به اينكه مالى كه از بانك گرفته مىشود عين مالى كه در آن شهر به بانك پرداخت شده نيست؟
ج: تحويل خمس و ساير حقوق شرعى از طريق بانك اشكال ندارد.
س 959 : اگر زمينى را با مال غير مخمّس بخرم، آيا نماز خواندن در آن زمين جايز است يا خير؟
ج: اگر زمين با عين مال غير مخمّس خريده شده باشد، معامله به مقدار خمس، فضولى است و متوقف بر اجازه ولىّ امر خمس است و تا آن را اجازه و تنفيذ نكند، نماز خواندن در آن جايز نيست.
س 960 : اگر مشترى بداند كه به عين مالى كه خريده، خمس تعلّق گرفته و فروشنده آن را نپرداخته است، آيا تصرف در آن كالا براى او جايز است؟
ج: با فرض وجود خمس در كالا، معامله به مقدار خمس فضولى و متوقف بر اجازه ولىّ امر خمس است.
س 961 : اگر صاحب مغازهاى نداند كه مشترى كه با او معامله مىكند، خمس مالش را پرداخته است يا خير، آيا دادن خمس آن اموال بر او واجب است؟
ج: تا زمانى كه علم به وجود خمس در پولى كه مشترى به او مىپردازد، نداشته باشد، چيزى برعهده او نيست و بر او فحص از آن هم لازم نيست.
س 962 : اگر مثلا ً چهار نفر با هم صد هزار تومان به عنوان شراكت براى بكارگيرى در يك كار توليدى سرمايهگذارى كنند و يكى از آنها خمس ندهد، آيا شراكت با او صحيح است يا خير؟ و آيا ديگر شريكان مىتوانند مال فردى را كه خمس نمىدهد به عنوان قرضالحسنه گرفته و بكار بياندازند؟ و بطور كلى اگر چند نفر با هم شريك باشند، آيا بر هر كدام از آنها واجب است خمس درآمد خود را بطور مستقل بپردازد يا اينكه خمس بايد از صندوق مشترك پرداخت شود؟
ج: شراكت با شخصى كه به سرمايهاش خمس تعلق گرفته ولى آن را نپرداخته است، به مقدار خمس مال او فضولى است كه بايد نسبت به آن به ولىّ امر مراجعه شود، و اگر بعضى از شركاء خمس سهم خود در سرمايه را نداده باشند، تصرف در سرمايه مشترك جايز نيست، و هنگامى كه شركاء سود حاصل از سرمايه مشترك را دريافت مىكنند، هركدام از آنان مكلّف هستند خمس مازاد بر مؤونه از سهم خود را بپردازند.
س 963 : اگر شركاى من حساب سال خمسى نداشته باشند، تكليف من چيست؟
ج: بر هريك از شركاء واجب است كه حقوق شرعى سهام خود را بپردازند تا تصرفات آنان در مال مشترك حلال باشد، و اگر بقيه شريكها آن را پرداخت نمىكنند و انحلال شركت و جداشدن از آنان براى شما ضررى يا حرجى باشد، مجاز هستيد به شراكت خود با آنان ادامه دهيد.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:14 PM
سرمايه
س 964 : شركتى از برادران فرهنگى به نام شركت تعاونى فرهنگيان چندين سال است كه تأسيس گرديده و سرمايه آن از همان ابتدا از سهم تعدادى از فرهنگيان تشكيل شده بود كه هريك صد تومان پرداختند، در ابتدا سرمايه شركت كم بود ولى در حال حاضر با افزايش تعداد اعضاء، سرمايه آن بالغ بر هجده ميليون تومان به اضافه ماشينهاى شركت است. سود آن بين سهامداران به نسبت سهمشان تقسيم مىشود، و هريك از آنان براحتى مىتواند سهم خود را دريافت نموده و با شركت تسويه حساب نمايد. تاكنون خمس سرمايه و سود آن پرداخت نشده است، آيا با توجه به موقعيت من به عنوان رئيس هيأت ادارى شركت، جايز است اگر خمسى به حساب شركت تعلق بگيرد، اقدام به پرداخت آن كنم؟ آيا رضايت سهامداران در اين باره شرط است؟
ج: پرداخت خمس سرمايه شركت و سود حاصل از آن، تكليف هريك از اعضا نسبت به سهم خود از مجموع دارايى شركت است، و انجام اين كار توسط مسؤول هيأت ادارى آن، متوقف بر كسب اجازه و وكالت از سهامداران شركت است.
س 965 : تعدادى از افراد تصميم به ايجاد صندوق قرضالحسنه بين خود گرفتهاند تا هنگام نياز به يكديگر قرضالحسنه بدهند. هر عضو علاوه بر مبلغى كه در ابتداى تشكيل پرداخته، بايستى هرماه براى افزايش موجودى صندوق مبلغى را بپردازد، اميدواريم لطف فرموده چگونگى پرداخت خمس هر عضو را بيان فرمائيد و در صورتى كه سرمايه صندوق بطور دائمى به عنوان قرض در دست اعضا باشد، اداى خمس آن چگونه خواهد بود؟
ج: اگر هر يك از افراد سهامدار سهم شراكت خود را از منفعت كسب يا از حقوق خود بعد از پايان سال خمسى پرداخته باشد، واجب است خمس آن را بپردازد. ولى اگر آن را در بين سال داده است، در صورتى كه دريافت آن براى او در پايان سال خمسى وى ممكن باشد، بايد خمس آن را در پايان سال بدهد، و در غير اين صورت تا آن را از صندوق دريافت نكرده، پرداخت خمس آن بر او واجب نيست.
س 966 : آيا صندوق قرضالحسنه شخصيت حقوقى مستقلى دارد؟ و اگر داشته باشد، آيا به سود حاصل، خمس تعلّق مىگيرد؟ و اگر شخصيت حقوقى مستقلى نداشته باشد، كيفيت پرداخت خمس آن چگونه است؟
ج: اگر سرمايه صندوق ملك شخصى اشخاص به نحو اشتراك باشد، سود حاصل از آن، نسبت به سهم هريك از اعضا ملك شخصى او خواهد بود و بايد خمس آن را در زائد برمؤونه سالش بپردازد. ولى اگر سرمايه صندوق ملك شخص يا اشخاص نباشد مثل اينكه از مال وقف عام و مانند آن باشد، سود حاصل از آن، خمس ندارد.
س 967 : تعداد دوازده نفر از مومنين توافق كردهاند كه هريك از آنان هرماه مثلاً بيست دينار در صندوقى بريزند، و در هر ماه يك نفر آن مبلغ را برداشته و به مصرف هزينههاى شخصى خود برساند، كه بعد از دوازده ماه نوبت به آخرين نفر خواهد رسيد، بدين معنى كه او آنچه را در اين مدت پرداخته كه مقدار آن دويست و چهل دينار مىشود، برمىدارد، آيا خمس بر او واجب است يا اينكه جزء مؤونه وى محسوب مىشود؟ و اگر اين فرد سال خمسى معينى داشته باشد و مقدارى از پولى كه دريافت شده، پس از پايان سال نزد او بماند، آيا جايز است براى اين قسمت از آن مبلغ، سال خمسى معينى قرار دهد تا از لزوم پرداخت خمس آن رهايى يابد؟
ج: آنچه را كه افراد به صندوق مىپردازند، اگر از درآمد سالانه شان در بين سال باشد هر آنچه را كه هر يك از افراد در نوبت خود از صندوق دريافت مىنمايد تا در مخارج سال صرف كند اگر مقدارى از آن قرض از صندوق و مقدارى معادل مبالغى باشد كه از منافع همان سال به صندوق پرداخته است، خمس ندارد، ولى اگر از منافع سال قبل باشد، بايد خمس آنچه را كه از منافع سال قبل است بپردازد، و اگر از منافع هر دو سال باشد، منفعت هرسالى حكم خاص خود را دارد، و چنانچه مبلغ دريافتى او از سهم خود كه از منافع سال به صندوق واريز نموده، زائد بر مخارج آن سال باشد، نمىتواند براى رهائى از خمس مقدار زائد، سال خمسى مستقلى براى آن قرار دهد، بلكه واجب است كه براى همه منافع سالانه خود يك سال خمسى قرار دهد و خمس مازاد بر مؤونه آن سال را بپردازد.
س 968 : خانهاى را با پرداخت مبلغى به عنوان رهن اجاره كردهام، آيا پس از گذشت يك سال به آن مبلغ خمس تعلق مىگيرد؟
ج: مبلغى را كه به مؤجر قرض دادهايد اگر از منعفت كسب باشد، چنانچه تا پايان سال خمسى تان قابل دريافت از صاحبخانه نباشد، پرداخت خمس آن در آن سال واجب نيست، ولى بعدا هر وقت آن را دريافت نموديد، بايد خمس آن را بپردازيد.
س 969 : ما براى انجام كارهاى عمرانى احتياج به هزينه زيادى داريم كه پرداخت يكباره آن براى ما مشكل است، لذا اقدام به تأسيس صندوقى براى عمران كردهايم، و هر ماه مبلغى را در آن به وديعه مىگذاريم و بعد از آنكه مقدارى جمع شد، آن را صرف كارهاى عمرانى مىكنيم، آيا به اين مال پسانداز شده خمس تعلّق مىگيرد؟
ج: اگر مبالغ پرداخت شده از طرف هر شخص از در آمد سال او باشد و تا زمان مصرف آن در كارهاى عمرانى تحت مالكيت او باقى بماند و آن شخص بتواند در پايان سال خمسى آن را از صندوق پس بگيرد، واجب است خمس آن را بپردازد.
س 970 : چند سال قبل اقدام به محاسبه اموالم و تعيين سال خمسى براى خودم نمودم، در آن زمان نود و هشت رأس گوسفند كه خمس آنها داده شده بود و همچنين مقدارى پول نقد و يك موتورسيكلت داشتم. چند سال است كه گوسفندان من براثر فروش تدريجى آنها كم شده ولى پول نقدم زياد شده است. در حال حاضر شصت رأس گوسفند و مقدارى پول نقد دارم، آيا پرداخت خمس اين پول بر من واجب است يا اينكه فقط بايد خمس مقدار زيادى آن را بدهم؟
ج: اگر مجموع قيمت گوسفندهاى موجود با اموال نقدى كه داريد، بيشتر از مجموع قيمت نود و هشت رأس گوسفند با پول نقدى كه قبلا ً خمس آن را پرداخت كردهايد باشد، مقدار زائد خمس دارد.
س 971 : فردى ملكى (خانه يا زمين) دارد كه خمس به آن تعلق گرفته است، آيا مىتواند خمس آن را از درآمد سال بپردازد؟ يا اينكه واجب است اول خمس سود را بدهد و سپس خمس ملك را از سود مخمّس پرداخت كند؟
ج: اگر بخواهد خمس آن را از درآمد سال بپردازد، واجب است خمس آن را هم بپردازد.
س 972 : اموالى را از محل پولى كه بنياد شهيد ماهيانه به فرزندان صغير شهداى عزيز مىپردازد يا از محل سود كارخانه يا زمين زراعى كه ملك بعضى از شهداى عزيز جهت امرار معاش شان بوده، براى فرزندان شهدا پسانداز كردهايم و گاهى مقدارى از اين اموال پس انداز شده براى تأمين نيازهاى ضرورى آنان مصرف مىشود. خواهشمنديم بيان فرماييد كه آيا اين سودها و حقوق پسانداز شده خمس دارد يا اينكه تا زمانى كه بزرگ نشدهاند، خمس ندارد؟
ج: آنچه به فرزندان عزيز شهدا از پدران آنان به ارث مىرسد و يا توسط بنياد شهيد به آنان پرداخت مىشود، خمس ندارد، ولى از سود حاصل از ارث يا هديهاى كه بنياد شهيد به آنان مىدهد، آن مقدارى كه تا زمان رسيدن به بلوغ شرعى در ملك آنان باقى مىماند، بنابر احتياط بر هريك از آنان واجب است كه بعد از رسيدن به سن تكليف، خمس سود آن را بپردازد.
س 973 : آيا به مالى كه انسان براى تحصيل درآمد و انجام معاملات تجارى مصرف مىكند، خمس تعلّق مىگيرد يا خير؟
ج: آنچه را كه از در آمد سال براى بدست آوردن درآمد از كارهاى تجارى و غير آن مصرف مىكند از قبيل هزينههاى انباردارى، حمل و نقل، وزن كردن، واسطه معامله و مانند آن، از درآمد همان سال استثنا مىشود و خمس ندارد.
س 974 : آيا اصل سرمايه و سود آن خمس دارد؟
ج: اگر انسان سرمايه را با كسب و كار (اعم از حقوق و غيره) بدست آورده باشد، خمس دارد، ولى سود حاصل از تجارت با آن هر مقدار كه صرف مؤونه زندگى مىشود خمس ندارد، و اگر چيزى از آن از مخارج سال زياد بيايد خمس دارد.
س 975 : اگر كسى طلاى مسكوك داشته باشد و به حد نصاب هم برسد، آيا علاوه بر زكات، پرداخت خمس آن هم واجب است؟
ج: اگر جزء منفعت كسب محسوب شود، حكم ساير درآمدهاى كسب را در وجوب خمس دارد.
س 976 : من و همسرم از كارمندان وزارت آموزش و پرورش هستيم، همسرم هميشه حقوق خود را به من هديه مىكند، و با مقدارى پول در شركت كشاورزى كارمندان آموزش و پرورش كه عضو آن هستم سهيم شدهام، ولى نمىدانم آن مبلغ از حقوق خودم بوده يا همسرم، با توجه به اينكه پولى كه از حقوق ماهيانه همسرم تا پايان سال خمسىام پسانداز شده كمتر از پولى است كه او در طول سال مىگيرد، آيا به مبلغ مذكور خمس تعلق مىگيرد؟
ج: آنچه از اموال پسانداز شده و از پولى كه بابت خريد سهم الشركه پرداختهايد كه مربوط به حقوق خودتان است خمس دارد، و آن قسمت كه توسط همسرتان هديه شده، خمس ندارد، و آنچه را هم كه شك داريد از حقوق خودتان است يا همسرتان، پرداخت خمس آن واجب نيست اگر چه احوط پرداخت خمس و يا مصالحه آن است.
س 977 : آيا به پولى كه به مدت دو سال به صورت قرضالحسنه در بانك بوده، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: هر مقدارى كه از منفعت كسب پسانداز مىشود يكبار به آن خمس تعلق مىگيرد، و پسانداز آن در بانك به صورت قرضالحسنه موجب سقوط خمس آن نمىشود، بله، قرضى كه نمىتواند آن را تا سر سال خمسى از قرض گيرنده پس بگيرد، تا آن را پس نگرفته پرداخت خمس آن واجب نيست.
س 978 : شخصى كه برخود يا خانواده تحت تكفل خود سخت مىگيرد تا بتواند مقدارى پسانداز نمايد و يا مقدارى قرض مىكند تا بتواند مشكلات زندگىاش را حلّ كند، اگر مال پسانداز شده و يا مالى كه قرض گرفته، تا سر سال باقى بماند، آيا خمس به آن تعلق مىگيرد؟
ج: سود پسانداز شده اگر براى صرف در احتياجات زندگى تا دو سه ماه بعد از پايان سال خمسى مورد نياز باشد به نحوى كه نتواند با پرداخت خمس آن احتياجات زندگى را تامين نمايد پرداخت خمس آن واجب نيست و خمس پولى كه قرض كرده است، برعهده قرض گيرنده نيست ولى اگر از درآمد سال خود قسطهاى آن را بپردازد و عين مالى كه قرض گرفته هنگام رسيدن سال خمسى نزد او باقى باشد، واجب است خمس آن را بپردازد.
س 979 : دو سال است قطعه زمينى را براى ساخت خانه خريدهام، اگر از مخارج روزمره پولى را براى ساختن خانه در آن پس انداز كنم، زيرا در حال حاضر مستاجر هستم، آيا در پايان سال به آن خمس تعلق مىگيرد؟
ج: اگر عين مال از در آمد سال را قبل از رسيدن سال خمسى به مصالح ساختمانى مورد نياز تبديل كنيد، و يا آنكه پول پس انداز شده از درآمد سال را مىخواهيد تا چند ماه پس از پايان سال خمسى صرف ساختمان مسكن خود نما ييد، خمس ندارد.
س 980 : من تصميم به ازدواج گرفتهام، و براى كسب درآمد، قسمتى از سرمايه خود را به دانشگاه سپردهام، آيا مصالحه در رابطه با خمس آن امكان دارد؟
ج: اگر مال مذكور از منفعت كسب شما باشد، با گذشت سال خمسى، پرداخت خمس آن واجب است و خمسِ قطعى قابل مصالحه نيست.
س 981 : سازمان حج در سال گذشته اقدام به خريد همه اثاثيه و لوازم مورد نياز كاروان حج كه ملك اينجانب بود كرد، من پول لوازم فروخته شدهام را كه دويست و چهارده هزار تومان بود، در تابستان امسال دريافت كردم، علاوه بر آن، مبلغ هشتاد هزار تومان در سال گذشته گرفتهام، با توجه به اينكه سال خمسى براى خود تعيين كردهام و هر سال خمس زائد بر مؤونه را مىپردازم، و با توجه به اينكه اثاثيه و لوازم مذكور مورد نياز من در ايام عهده دارى مديريت كاروان حج جهت اداره حجّاج بوده است، و در وقت فروش آن ترقى قيمت نسبت به قيمت خريد آن داشته است، آيا پرداخت خمس پول فروش آن يا خمس تفاوت قيمت آن در حال حاضر واجب است؟
ج: اگر لوازم را با مال مخمس خريده باشيد، پول فروش آن خمس ندارد، در غير اين صورت پرداخت خمس آن واجب است.
س 982 : من صاحب مغازهاى هستم كه هر سال پول نقد و جنسهاى خود را محاسبه مىكنم و چون بعضى از كالاها تا آخر سال خمسى فروخته نمىشود، آيا پرداخت خمس آن در آخر سال و قبل از فروش واجب است يا اينكه بايد بعد از فروش، خمس آنها پرداخت شود؟ و اگر خمس كالا را بدهم و سپس آن را بفروشم، چگونه بايد در سال آينده محاسبه كنم؟ و اگر آن را به فروش نرسانم و قيمت آن تغيير كند، چه حكمى دارد؟
ج: كالايى كه تا سر سال فروخته نشده و مشترى براى خريد آن پيدا نشده است، در حال حاضر پرداخت خمس افزايش قيمت آن واجب نيست بلكه سود حاصل از فروش آن در آينده از سود سال فروش محسوب مىشود، ولى كالايى كه افزايش قيمت پيدا كرده و كسى هست كه در طول سال آن را بخرد ولى شما براى اينكه سود بيشترى ببريد، آن را تا پايان سال نفروختهايد، بايد با رسيدن سال خمسى، خمس افزايش قيمت آن را بپردازيد، و در اين صورت آن كالا به قيمتى كه در سر سال خمسى ارزيابى شده و خمس افزايش قيمت آن پرداخت شده در سال آينده استثناء مىشود.
س 983 : خانه سه طبقهاى وجود دارد كه بر اساس اسناد رسمى از سال 1352 ملك چهار نفر به تفصيل زير بوده است: سه دانگ از مجموع پنج دانگ خانه ملك سه نفر از فرزندان (براى هر كدام يك سهم) است و دو سهم ديگر براى مادر آنها است، در يكى از طبقهها يكى از فرزندان سكونت دارد و دو طبقه ديگر براى تامين مخارج زندگى مالكان آن، به اجاره داده شده است، با توجه به اينكه يكى از مالكان غير از اين خانه ملك ديگرى ندارد، آيا به دو طبقه مورد اجاره خمس تعلق مىگيرد يا خير؟ و آيا جزء مؤونه آنها محسوب مىشود؟
ج: اگر خانه را از محل درآمد سالانه شان براى سكونت تهيه نمودهاند و فعلاً به خاطر نياز به مخارج زندگى اجاره دادهاند، به آن خمس تعلق نمىگيرد ولى اگر بعضى طبقات آن را به قصد اجاره دادن ساخته يا تهيه كردهاند تا اجاره آن را صرف هزينههاى زندگى كنند، آن مقدار از خانه حكم سرمايه را دارد، كه خمس دارد.
س 984 : شخصى مالك مقدارى گندم بوده كه خمس آن را پرداخت نموده و هنگام برداشت محصول جديد، همان گندم مخمس را مصرف مىكرده و به جاى آن گندم جديد مىگذاشته و چندين سال به همين ترتيب عمل نموده است، آيا به گندمى كه به جاى گندم مصرف شده مىگذاشته، خمس تعلق مىگيرد؟ و در صورت تعلق خمس، آيا همه آن خمس دارد؟
ج: گندمى را كه خمس آن را پرداخته، اگر مصرف كند نمىتواند معادل آن از گندم جديد را از خمس استثنا كند. بنابراين آنچه را كه از گندم جديد مصرف مؤونه سال خود كرده، خمس ندارد، و آنچه كه از آن تا سر سال خمسى باقى مانده، خمس دارد.
س 985 : من به توفيق خداوند هر سال خمس اموالم را مىپردازم، ولى در طى سالهايى كه اقدام به محاسبه خمس اموالم كردهام، هميشه در حساب آنها شك داشتهام، اين شك چه حكمى دارد؟ آيا واجب است امسال همه اموال نقد خود را حساب كنم يا اينكه به شك در اين مس أله اعتنا نمىشود؟
ج: اگر در صحت حساب خمس منفعت كسب سالهاى گذشته شك داشته باشيد، به آن اعتنا نمىشود و پرداخت مجدد خمس بر شما واجب نيست. ولى اگر در منفعت كسب شك داشته باشيد كه آيا جزء منفعت كسب سالهاى قبل است كه خمس آن پرداخت شده، يا جزء منفعت كسب امسال است كه خمس آن داده نشده، بر شما واجب است احتياطاً خمس آن را بپردازيد، مگر اينكه احراز كنيد كه خمس آن را قبلاً پرداختهايد.
س 986 : اگر مثلا فرشى را با مال مخمس به قيمت ده هزار تومان بخرم و بعد از مدتى آن را به پانزده هزار تومان بفروشم، آيا پنج هزار تومان اضافه بر مال مخمس، جزء منعفت كسب محسوب مىشود و خمس به آن تعلق مىگيرد؟
ج: اگر آن را به قصد فروش خريدهايد، آن مقدارى كه بيشتر از قيمت خريد است، جزء منفعت كسب محسوب مىشود و در زائد بر مؤونه سال، خمس واجباست.
س 987 : آيا كسى كه براى هر يك از درآمدهاى خود سال خمس جداگانهاى قرارداده، جايز است خمس سودى را كه سر سال خمسى آن رسيده، از سودهاى ديگرى كه سال بر آنها نگذشته است، بپردازد؟ و در صورتى كه بداند اين درآمدها به طور كامل تا پايان سال باقى مىمانند و چيزى از آنها صرف مؤونه نمىشود، چه حكمى دارد؟
ج: كسى كه درآمد سالانهاش از چند رشته كسب است بايد براى مجموع درآمدهاى حاصله از كسبهايش يك سال خمسى قرار دهد، و در مواردى كه مجاز است براى هر يك از كسبهايش سال خمسى مستقلى قرار دهد، هر گاه بخواهد خمس منفعت يك كسب را از درآمد كسب ديگر بپردازد بايد خمس مبلغ پرداختى را نيز بپردازد و درآمدها يى كه چيزى از آن به مصرف هزينههاى زندگى نمىرسد، مخير است بين اينكه خمس آن را هنگام حصول آن بپردازد يا تا رسيدن سال خمسى صبر كند.
س 988 : شخصى مالك ساختمان دو طبقهاى است، و خودش در طبقه بالا سكونت دارد و طبقه پايين را به شخص ديگرى داده است و به علت بدهكارى مبلغى از او قرض گرفته بدون اينكه اجارهاى بگيرد، آيا به اين مبلغ خمس تعلق مىگيرد؟
ج: واگذارى استفاده مجانى از خانه به كسى به خاطر اينكه مالى از او قرض گرفته است وجه شرعى ندارد، و به هر حال مالى كه قرض گرفته است، خمس ندارد.
س 989 : مكانى را براى معاينه پزشكى بيماران از اداره اوقاف و متولى وقف به مبلغ معينى در هر ماه اجاره كردهام و مبلغى پول هم به عنوان پذيره از من گرفتهاند، با توجه به اينكه در حال حاضر اين پول از ملك من خارج شده و هيچگاه مالك آن نخواهم شد، آيا خمس به آن تعلق مىگيرد؟
ج: اگر پرداخت اين مبلغ در حكم قيمت انتقال سرقفلى باشد و از منفعت كسب باشد، واجب است خمس آن پرداخت شود.
س 990 : شخصى براى احياى زمين موات جهت كاشت درختان ميوه به اميد استفاده از حاصل آن اقدام به حفر چاه عميق نموده است، با توجه به اينكه اين درختان بعد از چند سال ديگر ثمر مىدهند و هزينه زيادى هم دارند، اين شخص مبلغى بيش از يك ميليون تومان صرف آن نموده است. وى تاكنون حساب سال نداشته ولى در حال حاضر كه تصميم گرفته براى اداى خمس، اموالش را حساب كند، مىبيند كه قيمت چاه و زمين و باغ بر اثر تورم، معادل چندين برابر هزينه اوليه شده است، بنابراين اگر مكلّف به پرداخت خمس قيمت فعلى آنها شود، توانائى آن را ندارد و اگر مكلّف به دادن خمس از عين زمين و باغ و غير آن شود، در مضيقه و سختى مىافتد زيرا خود را به زحمت انداخته و به اميد استفاده از ثمرات آن براى تامين مخارج زندگى خود و خانوادهاش متحمل هزينهها و مشكلاتى شده است، تكليف او نسبت به خمس اموالش چيست؟ و چگونه خمس خود را حساب كند تا به راحتى بتواند آن را بپردازد؟
ج: زمين مواتى را كه به قصد تبديل آن به باغ ميوه احياء نموده ، بعد از كم كردن مخارج احياى آن، خمس دارد، و مخير است كه خمس زمين را از عين آن بدهد و يا از قيمت فعلى آن، و اما در مورد چاه، لوله آب، پمپ آب، نهالها و كاشت و پرورش آن و مانند آن، پولها يى كه در اين باره هزينه كرده است، اگر از محل درآمد سالانهاش بوده بايد خمس آن را بپردازد. ولى اگر آنها را با عين پولى كه لازم بود خمس آن را بپردازد تهيه كرده، واجب است خمس آنها را به قيمت عادلانه فعلى بپردازد، و اگر پرداخت يكباره خمس براى او مقدور نيست، مىتواند بعد از دستگردان با يكى از وكلاى ما، آن را به تدريج و به نحوى كه برايش از لحاظ مقدار و مدت ممكن است، بپردازد.
س 991 : شخصى حساب سال براى خمس نداشته و اكنون تصميم گرفته است حساب سال داشته باشد، وى كه از ابتداى ازدواج تا به حال بدهكار بوده است، خمس خود را چگونه محاسبه كند؟
ج: اگر از گذشته تا به حال درآمدى بيشتر از مخارج زندگى نداشته، نسبت به گذشته چيزى بر عهده او نيست.
س 992 : منافع و محصولات زمين و اموال موقوفه، از جهت خمس و زكات چه حكمى دارد؟
ج: اعيان موقوفه مطلقا ً خمس ندارد حتى اگر وقف خاص باشد، ثمره و نماء آن هم مطلقا خمس ندارد، و به نماء وقف عام قبل از قبض توسط موقوف عليه زكات تعلق نمىگيرد، ولى بعد از قبض، پرداخت زكات آنچه از نماء وقف كه قبض شده در صورتى كه واجد شرايط وجوب زكات باشد، واجب است، و در نماء وقف خاص هم اگر سهم هر يك از موقوف عليه به حد نصاب برسد، زكات واجباست.
س 993 : آيا سهم سادات «كثرهم الله تعالى» و سهم امام «عليهالسلام» به منفعت كسب كودكان تعلق مىگيرد؟
ج: بنا بر احتياط بر آنان واجب است كه بعد از رسيدن به سن بلوغ خمس منفعت كسب خود را كه قبل از بلوغ بدست آوردهاند و تا زمان بلوغ بر ملكشان باقى مانده است، بپردازند.
س 994 : آيا به ابزارى كه در كار و كسب استفاده مىشود، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: ابزار و آلات كسب، حكم سرمايه را دارد كه اگر از درآمد كسب تهيه شود خمس دارد.
س 995 : چند سال قبل مبلغى را جهت ثبت نام براى رفتن به حج به بانك واريز كرديم، ولى تاكنون موفق به تشرف نشدهايم و نمىدانيم كه آيا خمس آن را پرداختهايم يا خير، آيا در حال حاضر پرداخت خمس آن واجب است؟ و آيا پولى كه براى ثبت نام حج پرداخته مىشود و چند سال بر آن مىگذرد، خمس دارد يا خير؟
ج: مبلغى كه براى ثبت نام حج پرداخت مىشود، اگر به عنوان قيمت يا اجرت سفر حج بر اساس قرارداد منعقده با سازمان حج و زيارت باشد و از منفعت كسب همان سال شما باشد، و ثبت نام كننده با آن و لو پس از چند سال به حج برود، خمس ندارد.
س 996 : كارمندانى كه سر سال خمسى آنها در پايان ماه اسفند است و حقوق خود را پنج روز زودتر از سر سال خمسى مىگيرند تا در ماه اول سال جديد مصرف كنند، آيا پرداخت خمس آن واجب است؟
ج: اگر حقوقى را كه قبل از پايان سال دريافت مىكنند تا آخر سال خمسى در مؤونه مصرف نكنند، پرداخت خمس آن واجب است.
س 997 : بسيارى از دانشجويان براى حل مشكلات غيرقابل پيش بينى خود در هزينههاى زندگى صرفهجويى مىكنند و در نتيجه مبلغ قابل توجهى از كمك هزينه تحصيلى كه به آنها پرداخت مىگردد، جمع مىشود، سؤال اين است كه با توجه به اين كه اين مبلغ از طريق صرفه جويى در پولى كه وزارت آموزش عالى به آنها مىپردازد، جمع مىشود، آيا به آن خمس تعلق مىگيرد؟
ج: كمك هزينه تحصيلى خمس ندارد.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:15 PM
نحوه محاسبه خمس
س 998 : تأخير پرداخت خمس تا سال آينده چه حكمى دارد؟
ج: تأخير پرداخت خمس از سال خمسى به سال ديگر جايز نيست، هر چند هر وقت آن را بپردازد اداى بدهى حاصل مىشود، مكلف پس از رسيدن سال خمسى تا خمس مالش را نداده، نمىتواند در آن تصرف كند، و اگر در آن قبل از پرداخت خمس تصرف كند مقدار خمس آن را ضامن است، و چنانچه با عين مال غير مخمّس كالا يا زمين و يا مانند آنها بخرد، معامله در مقدار خمس فضولى و موقوف بر اجازه ولىّ امر خمس است، كه پس از اجازه ولىّ امر بايد خمس آن كالا يا زمين را به قيمت فعلى حساب نمايد و آن را بپردازد.
س 999 : من مالك مالى هستم كه مقدارى از آن نقد و مقدار ديگر به صورت قرض الحسنه نزد بعضى از افراد است و از طرفى به علت خريد زمين مسكونى مقروض هستم و بايد يكى از چكهاى آن را چند ماه ديگر بپردازم، آيا جايز است بدهى زمين را از مبلغ مذكور (نقد و قرض الحسنه) كم كنم و خمس باقيمانده را بپردازم؟ و همچنين آيا زمينى كه براى سكونت خريدارى شده خمس دارد؟
ج: مالى كه از درآمد سال به بعضى افراد قرض دادهايد اگر تا سر سال خمسى قابل وصول نباشد پرداخت خمس آن تا وصول نشده است واجب نيست، و اموالى كه از درآمد سال در دست شماست جايز است از آن، قبل از رسيدن سر سال خمسى، بدهى خود را كه مهلت آن چند ماه ديگر مىرسد بپردازيد، ولى اگر در اثناى سال آن را در اداى قرض مصرف نكنيد و سر سال خمسى شما برسد، نمىتوانيد قرض خود را از آن مبلغ استثنا كنيد، بلكه واجب است خمس همه آن را بپردازيد ولى اگر بنا داريد تمام يا قسمتى از آن را تا چند ماه ديگر صرف اداى بدهى خود نمائيد و چنانچه بخواهيد خمس آن را بپردازيد باقيمانده وافى براى اداى بدهى نيست و از اين بابت در زحمت و مشقت قرار مىگيريد، در اين صورت پرداخت خمس آنچه را كه مىخواهيد صرف اداى بدهى نمائيد واجب نيست، و اما زمينى كه براى سكونت مورد نياز از درآمد بين سال تهيه مىشود، خمس ندارد.
س 1000 : از آنجا كه تا كنون ازدواج نكردهام، آيا جايز است مقدارى از مالى را كه در حال حاضر دارم، براى هزينههائى كه در آينده به آنها نياز دارم، پس انداز كنم؟
ج: پس انداز درآمد سال اگر براى هزينه ازدواج در چند ماه آينده باشد به نحوى كه اگر خمس آن را بپردازيد نتوانيد تمام هزينه ازدواج را تامين نمائيد، خمس ندارد.
س 1001 : سر سال خمسى من آخر ماه دهم از هر سال است، آيا حقوق ماه دهم را كه در آخر آن مىگيرم خمس دارد؟ و آيا اگر بعد از دريافت، مقدار باقيمانده آن را (كه طبق عادت، هر ماه پس انداز مىشود) به همسرم هديه كنم، خمس به آن تعلق مىگيرد؟
ج: حقوقى كه قبل از سال خمسى دريافت مىكنيد و يا قبل از آخرين روز سال خمسى قابل دريافت است، پرداخت خمس مقدار زائد بر مؤونه سال آن واجب است. واما آنچه به همسر خود يا به ديگرى هديه مىنمائيد، اگر به قصد فرار از خمس نباشد و به مقدار مناسب با شأن عرفى شما باشد، خمس ندارد.
س 1002 : پول يا كالاى مخمسى دارم كه اقدام به مصرف آن كردهام، آيا جايز است در پايان سال، مقدارى از درآمد سال به جاى آن پول يا كالايى كه خمس آن پرداخت شده، استثنا شود؟
ج: چيزى از درآمد سال به جاى مال مخمسى كه مصرف شده، استثنا نمىشود.
س 1003 : اگر مالى كه خمس ندارد مانند جايزه و مانند آن، با سرمايه مخلوط شود، آيا در پايان سال خمسى جايز است آن را از سرمايه استثنا كرد و سپس خمس بقيه اموال را پرداخت؟
ج: استثناى آن اشكال ندارد.
س 1004 : سه سال پيش مغازهاى را با مالى كه خمس آن پرداخت شده، افتتاح كردم و سر سال خمسىام هم پايان سال شمسى يعنى شب عيد نوروز است، و تاكنون هرگاه سر سال خمسىام رسيده، مشاهده كردهام كه همه سرمايهام به صورت قرض بر عهده مردم است و در عين حال خودم هم مبلغ زيادى بدهكارم، اميدواريم ما را نسبت به تكليفمان راهنمائى فرما ييد.
ج: اگر سر سال خمسى چيزى از سرمايه و سود نزد شما نباشد و يا مجموع پول نقد و كالاهاى موجود در مغازه مساوى سرمايهاى باشد كه خمس آن را دادهايد، خمس بر شما واجب نيست و طلبهاى شما كه ناشى از فروش نسيه كالا به مردم است، جزء درآمد سالى محسوب مىشود كه آنها را دريافت مىكنيد.
س 1005 : تعيين قيمت كالاهاى موجود در مغازه، هنگام حساب سال خمسى، مشكل است، چگونه بايد آن را حساب كرد؟
ج: تعيين قيمت اجناس موجود در مغازه به هر صورت ممكن هر چند با تخمين، براى محاسبه درآمد سال كه بايد خمس آن پرداخت شود، واجب است.
س 1006 : اگر چند سال درآمد سالانهام را محاسبه نكنم تا اينكه اموال من نقد و سرمايهام زياد شود و بعد از آن، خمس غير از سرمايه قبلى ام را بپردازم، آيا اين كار اشكال دارد؟
ج: اگر در اموال شما هنگام رسيدن سال خمسى، خمس هر چند به مقدار كم باشد، تا خمس آن را نپردازيد، حق تصرف در آن اموال را نداريد، و اگر با عين آن اموال قبل از پرداخت خمس خريد و فروش كنيد، معامله نسبت به مقدار خمس آن، فضولى و متوقف بر اجازه ولىّ امر خمس است، و بعد از اجازه ابتدا بايد خمس مجموع آن را بدهيد و سپس خمس سود زائد بر مؤونه سال را بپردازيد.
س 1007 : خواهشمنديم آسانترين راه ممكن براى پرداخت خمس توسط صاحب مغازه را بيان فرمائيد.
ج: هر چه كالا و پول نقد دارد، در سر سال خمسى حساب كرده و قيمت گذارى مىكند و سپس مجموعه آن را با سرمايه اصلى مىسنجد، اگر چيزى اضافه بر سرمايه موجود باشد، سود محسوب مىشود و به آن خمس تعلق مىگيرد.
س 1008 : سر سال خمسى ام را اول ماه سوم سال گذشته قرار دادهام و در همين تاريخ براى محاسبه خمس سود حساب بانكى ام مراجعه كردم و عليرغم اينكه من قبل از آن مستحق اين سود بودم، ولى از مال ديگرى استفاده مىكردم كه خمس نداشت، آيا اين روش براى حساب سال مالى درست است؟
ج: ابتداى سال خمسى شما، روزى است كه براى اولين بار سود قابل دريافت براى شما حاصل شده است، و تأخير ابتداى سال از آن روز براى شما جايز نيست.
س 1009 : اگر وسائل و چيزهاى مورد نياز زندگى مانند ماشين، موتور، فرش كه خمس آن داده نشده است فروخته شود، آيا پس از فروش بايد خمس آنها فورا پرداخت شود؟
ج: وسايل ذكر شده اگر جزو احتياجات زندگى بوده و از درآمد بين سال آن را تهيه كرده است، پول فروش آن پس از سال خمسى خمس ندارد، ولى اگر حساب سال ندارد يا وسايل را با پولى كه سال بر آن گذشته بدون اداى خمس تهيه كرده، بايد خمس پول خريد آنها را بدهد هر چند آن وسايل را نفروشد.
س 1010 : كسى كه نياز به تهيه يكى از لوازم خانگى مانند يخچال دارد و استطاعت خريد آن را يكجا ندارد و ماهيانه پولى پسانداز مىنمايد تا وقتى كه پول به حد لازم رسيد، آن را خريدارى نمايد، اكنون كه سال خمسى او رسيده، آيا به پولى كه به اين منظور كنار گذاشته شده خمس تعلق مىگيرد؟
ج: پول پس انداز شده اگر جهت تهيه مايحتاج زندگى تا چند ماه پس از پايان سال خمسى مورد نياز باشد به نحوى كه با پرداخت خمس آن نتواند لوازم زندگى را تهيه كند، خمس ندارد.
س 1011 : اگر كسى قبل از سال خمسىاش، مقدارى از درآمد خود را به كسى قرض دهد و بعد از گذشت چند ماه از سر سال خمسى خود آن را دريافت كند، اين مبلغ چه حكمى دارد؟
ج: در فرض سؤال پرداخت خمس قرض پس از گرفتن آن از بدهكار، واجباست.
س 1012 : اشيائى را كه انسان در طول سال خمسى مىخرد و سپس آن را بعد از سال خمسىاش مىفروشد، چه حكمى دارد؟
ج: اشياء ياد شده اگر جزو لوازم زندگى است و جهت استفاده شخصى خريده است خمس ندارد، ولى اگر آن را براى فروش خريده و فروش آن هم تا سر سال خمسى ممكن است، پرداخت خمس سود آن واجب است، در غير اين صورت، تا آن را نفروخته، خمس ندارد و هنگامى كه آن را فروخت، سود حاصل از فروش آن از درآمدهاى همان سال فروش محسوب مىشود.
س 1013 : اگر كارمندى حقوق سال خمسى خود را بعد از رسيدن آن دريافت كند، آيا دادن خمس بر او واجب است يا خير؟
ج: اگر تا سر سال خمسى قابل دريافت باشد، پرداخت خمس آن واجب است هر چند هنوز آن را نگرفته باشد، در غير اين صورت، جزء درآمدهاى سالى كه آن را دريافت مىكند محسوب مىشود.
س 1014 : اگر شخصى در پايان سال مالى خود، به مقدار درآمد همان سال بدهكار باشد، آيا به آن درآمد خمس تعلق مىگيرد يا خير؟
ج: اگر بدهى بابت هزينههاى زندگى همان سال باشد، از منفعت آن سال استثنا مىشود و در غير اين صورت استثنا نمىشود.
س 1015 : خمس سكههاى طلا كه قيمت آنها هميشه در حال تغيير است، چگونه است؟
ج: اگر قصد دارد خمس آنها را از قيمت بدهد، ملاك، قيمت روز محاسبه و پرداخت خمس است.
س 1016 : اگر شخصى سال مالى خود را به قيمت طلا محاسبه نمايد، بطور مثال اگر همه سرمايهاش معادل با صد سكه طلا از نوع بهار آزادى باشد كه مقدار بيست سكه از آن را به عنوان خمس پرداخته و هشتاد سكه مخمس باقى بماند و در سال بعد اگر قيمت سكه افزايش يابد (ولى سرمايه او معادل همان هشتاد سكه است)، آيا به آن خمس تعلق مىگيرد؟ آيا واجب است خمس افزايش قيمت را بپردازد؟
ج: ملاك در استثناى سرمايه مخمس، همان سرمايه اصلى است، اگر سرمايه اصلى كه با آن كار مىكند، سكههاى طلا از نوع مثلا بهار آزادى باشد، در سر سال مالى سكههاى مخمس استثنا مىشوند هر چند قيمت آنها به واحد ريال نسبت به سال گذشته، افزايش يافته باشد. ولى اگر سرمايه او پول نقد يا كالا باشد كه در سر سال خمسى آن را با سكههاى طلا مقايسه كرده و خمس آن را داده باشد، بايد در سر سال خمسى آينده فقط قيمت سكههاى طلا را كه سال گذشته آنها را حساب كرده، استثنا كند نه تعداد سكهها را. بنابراين اگر قيمت سكهها در سال آينده افزايش يابد، مقدار افزايش قيمت، استثنا نمىشود بلكه سود محسوب شده و پرداخت خمس آن واجب است.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:15 PM
تعيين سال مالى
س 1017 : كسى كه اطمينان دارد به اينكه چيزى از درآمد سالانهاش تا پايان سال باقى نمىماند بلكه تمامى درآمد و منفعت او در خلال سال خرج هزينههاى زندگى او مىشود، آيا واجب است براى خود سال خمسى تعيين كند؟ كسى كه بر اثر اطمينان به اينكه چيزى از درآمدش زياد نمىآيد سال خمسى تعيين نكرده، چه حكمى دارد؟
ج: ابتداى سال خمسى با تعيين از جانب مكلّف مشخص نمىشود بلكه يك امر واقعى است كه براى كسى كه شغل او كاسبى است با شروع كاسبى و براى كشاورز با رسيدن وقت برداشت محصول و براى كارگر و كارمند با دستيابى به اولين درآمد، آغاز مىشود. حساب سر سال خمسى و محاسبه درآمد سالانه واجب مستقلى نيست بلكه راهى براى شناخت مقدار خمس است و وقتى محاسبه واجب مىشود كه بداند خمسى به او تعلق گرفته ولى مقدار آن را نمىداند و اگر از منفعت كسب چيزى نزد او نماند و همه آن در مؤونه زندگى مصرف شود، خمس هيچكدام از آنها بر او واجب نيست.
س 1018 : آيا ابتداى سال مالى همان ماه اول كار است يا اولين ماهى كه حقوق دريافت مىكند؟
ج: شروع سال خمسى حقوق بگيران اعم از كارگران و كارمندان و غيرهم همان روز اولى است كه مزد يا حقوق خود را دريافت مىكنند و يا مىتوانند دريافت نمايند.
س 1019 : تعيين ابتداى سال براى پرداخت خمس چگونه است؟
ج: شروع سال خمسى نياز به تعيين از سوى خود مكلف ندارد، بلكه خود بخود بر اساس چگونگى حصول درآمد سالانه متعيّن مىشود، بنابراين ابتداى سال خمسى امثال كارگران و كارمندان از اولين روز امكان دريافت اولين درآمد از درآمدهاى كار و كارمندى است، و سال خمسى تجّار و مغازه داران از تاريخ شروع به خريد و فروش و سال خمسى امثال كشاورزان از تاريخ برداشت اولين محصول كشاورزى سال شروع مىشود.
س 1020 : آيا تعيين سال خمسى بر جوانان مجردى كه با پدر و مادر خود زندگى مىكنند، واجب است؟ ابتداى سال خمسى آنان از چه زمانى است؟ و چگونه بايد آن را حساب كنند؟
ج: اگر جوان مجرد درآمد شخصى هر چند به مقدار كم داشته باشد، واجب است سال خمسى تعيين نموده و درآمد سالانه خود را محاسبه كند، تا در صورتى كه چيزى از درآمد تا پايان سال باقى ماند، خمس آن را بپردازد و ابتداى سال خمسى او هنگام حصول اولين درآمد است.
س 1021 : آيا زن و شوهرى كه حقوق خود را بطور مشترك در امور منزل مصرف مىكنند، مىتوانند سال خمسى مشترك داشته باشند؟
ج: هر يك از آنان سال خمسى مستقلى به حساب درآمد خودش دارد، و واجب است هر كدام خمس باقيمانده حقوق و درآمد سالانه خود را در پايان سال خمسى بپردازد.
س 1022 : من زنى خانهدار و مقلد حضرت امام «قدس سره» هستم و همسرم سال خمسى دارد كه در آن هنگام خمس اموال خود را مىپردازد و من نيز گاهى درآمدى دارم، آيا مىتوانم براى خودسال خمسى جهت پرداخت خمس قرار دهم و ابتداى آن را زمان دستيابى به اولين سودى كه خمس آن را ندادهام، قرار دهم و در پايان سال خمس باقيمانده را بعد از كم كردن مؤونه بپردازم؟ آيا به آنچه در طول سال خرج زيارت، هديه و مانند آن كردهام، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: بر شما واجب است كه زمان دستيابى به اولين درآمد سال را ابتداى سال خمسى خود قرار دهيد و هر چه را در طول سال از منفعت كسب خرج مصارف شخصى خود از قبيل آنچه ذكر كردهايد، مىكنيد خمس ندارد و هر چه از منفعت كسب سال، از مؤونه و مخارج سالانهتان تا سر سال زياد بيايد، واجب است خمس آن را بپردازيد.
س 1023 : آيا سال خمسى بايد شمسى باشد يا قمرى؟
ج: مكلّف در اين مورد مخيّر است.
س 1024 : شخصى مىگويد كه سر سال خمسىاش ماه يازدهم سال بوده است ولى بر اثر فراموش كردن آن، قبل از پرداخت خمس در ماه دوازدهم براى خانهاش فرش و ساعت و موكت خريده است و در حال حاضر تصميم گرفته كه سال خمسى اش را به ماه رمضان تغيير دهد، اشاره به اين نكته لازم است كه اين شخص مبلغ هشتاد و سه هزار تومان سهمين مربوط به سال گذشته و امسال بدهكار است كه آن را به صورت قسطى مىپردازد، نظر شريف حضرتعالى راجع به سهم امام و سادات كالاهاى مذكور چيست؟
ج: تقديم و تأخير سال خمسى جايز نيست مگر بعد از حساب مدت گذشته و مشروط است به اينكه موجب وارد شدن ضرر به صاحبان خمس نشود، و در مورد اجناسى كه پول پرداختى بابت خريد آن از درآمد سال قبل بوده است، بايد خمس آن پولها پرداخت شود.
س 1025 : آيا انسان مىتواند خودش خمس مالش را حساب نموده و سپس آنچه را بر او واجب است به وكلاى جنابعالى بپردازد؟
ج: اشكال ندارد.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:16 PM
سهم سادات و انتساب به آنان
س 1026 : مادر من از سادات است، لطف فرموده امور ذيل را بيان فرمائيد:
1- آيا من هم از سادات محسوب مىشوم؟
2- آيا فرزندان من هر چقدر پايين روند، از سادات شمرده مىشوند؟
3- بين كسى كه از طرف پدر سيد است و كسى كه از طرف مادر سيد است، چه تفاوتى وجود دارد؟
ج: گرچه منتسبين به پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» از طرف مادر هم از اولاد رسول اكرم «صلى الله عليه و آله» محسوب مىشوند، ولى ملاك ترتب آثار و احكام شرعى سيادت انتساب از طرف پدر است.
س 1027 : آيا فرزندان عباس بن على بن ابى طالب عليهم السلام احكام ساير سادات را دارند؟ مثلا آيا طلبه علوم دينى كه منسوب به اين خانواده است مىتواند ملبس به لباس سادات شود؟ و آيا اولاد عقيل بن ابى طالب هم اين حكم را دارند؟
ج: كسى كه از طرف پدر به عباس بن على بن ابى طالب «عليهم السلام» منسوب است، سيد علوى مىباشد و همه سادات علوى و عقيلى، هاشمى هستند و حق استفاده از مزاياى خاص سادات هاشمى را دارند.
س 1028 : بتازگى به سند شخصى يكى از فرزندان عموى پدرم دست يافتهام كه در آن اسم صاحب سند شخصى با عنوان سيد ذكر شده، بنابراين و با توجه به اينكه در ميان فاميل مشهور است كه ما از سادات هستيم و با قرينه بودن دليلى كه اخيرا به آن دست يافتهام، خواهشمندم نظر مبارك خود را راجع به سيادت من بيان فرماييد.
ج: صرف ذكر عنوان سيّد در سندى كه به نام يكى از اقوام نسبى شماست حجت شرعى بر سيادت شما محسوب نمىشود، و تا زمانى كه سيادت خود را با اطمينان يا با استناد به دليل شرعى احراز نكردهايد، احكام و آثار شرعى سيادت بر شما مترتب نمىشود.
س 1029 : كودكى را به فرزندى پذيرفته و نام او را على گذاشتهام و براى گرفتن شناسنامه به اداره ثبت احوال مراجعه كردم و در آنجا براى فرزند خواندهام لقب سيد گذاشتند، ولى من به علت خوف از جدم رسول الله «صلى الله عليه و آله» آن را نپذيرفتم و در حال حاضر مردد هستم بين اينكه فرزند خواندگى آن طفل را رد كنم و يا اينكه مرتكب معصيت قبول سيادت كسى شوم كه سيد نيست، كداميك از دو راه را انتخاب كنم؟ اميدوارم مرا راهنمائى فرمائيد.
ج: بر فرزند خواندگى آثار شرعى بنّوت مترتب نمىشود، و كسى هم كه از طرف پدر واقعى اش سيّد نيست، آثار و احكام سيادت را ندارد، ولى به هر حال نگهدارى كودك بى سرپرست شرعا عمل بسيار خوب و پسنديدهاى است.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:16 PM
ولىّ امر خمس، وكلاء، كسب اجازه، موارد مصرف خمس، شهريه حوزوى
س 1030 : با توجه به نظر مبارك حضرت امام راحل «قدس سره» و نظر مبارك حضرتعالى و بعضى فقهاى ديگر كه امر و جوهات راجع به ولى امر مسلمين است، پرداخت وجوهات به غير ولى امر چه حكمى دارد؟
ج: مقلدين هر يك از مراجع محترم تقليد دامت بركاتهم، اگر در پرداخت سهمين مباركين به استناد فتواى مرجع تقليد خود عمل كنند، موجب برائت ذمه مىشود.
س 1031 : آيا مصرف سهم مبارك سادات در امور خيريه ماننه ازدواج سادات، جايز است؟
ج: سهم سادات مانند سهم مبارك امام عليه السلام در اختيار ولىّ امر مسلمين است و در صورتى كه اذن خاص باشد، مصرف سهم سادات، در آنچه ذكر شده، اشكال ندارد.
س 1032 : آيا اجازه گرفتن از مجتهدى كه مقلد از او تقليد مىكند، براى مصرف سهم امام عليه السلام در عمل خير مثلا در حوزه علميه يا دارالإتيام، ضرورت دارد و يا اجازه هر مجتهدى كافى است؟ و اصولا آيا اجازه مجتهد ضرورى است؟
ج: اختيار سهمين مباركين بطور كلى مربوط به ولى امر مسلمين است و كسى كه بر عهده او و يا در مال وى مقدارى حق امام عليه السلام يا سهم سادات باشد، بايد آن را به ولىّ امر خمس يا وكيلى كه از طرف او اجازه دارد، تسليم كند، و اگر مىخواهد آن را در يكى از موارد مقرر مصرف كند، بايد ابتدا راجع به آن اجازه بگيرد، و در عين حال مكلّف بايد فتواى مرجع تقليد خود را در آن رعايت نمايد.
س 1033 : آيا وكلاى حضرتعالى يا اشخاصى كه وكيل در اخذ حقوق شرعى نيستند، مكلّف به دادن قبض رسيد سهمين به پرداخت كنندگان آن هستند يا خير؟
ج: كسانى كه حقوق شرعى خود را به وكلاى محترم ما يا به اشخاص ديگر به قصد وصول به دفتر ما مىدهند، مىتوانند از آنها قبضى را كه داراى مهر ما مىباشد مطالبه كنند.
س 1034 : هنگامى كه خمس را به وكلاى حضرتعالى در منطقه تحويل مىدهيم، گاهى سهم امام عليه السلام را به ما بر مىگردانند و مىگويند كه از طرف حضرتعالى در اين كار مجاز هستند، آيا مصرف مبلغى كه به ما برگردانده شده، در امور خانواده جايز است؟
ج: اگر در اجازه كسى كه مدعى اجازه است شك داريد، مىتوانيد به صورت محترمانه از او بخواهيد كه اجازه خطى خود را به شما نشان بدهد و يا از او قبض رسيد كه مهر ما بر آن خورده را درخواست كنيد، اگر آنان طبق اجازهاى كه از ما دارند عمل كردهاند، عملشان مورد تأييد است.
س 1035 : شخصى ملكى را با مال غير مخمّس به قيمت بالائى خريده و مبلغ زيادى هم خرج اصلاح و تعمير آن كرده است و بعد آن را به فرزند غير بالغ خود هبه كرده و بطور رسمى به اسم او نموده است، با توجه به اينكه آن فرد در قيد حيات است، مسئله خمس مكلّف مذكور چگونه است؟
ج: اگر آنچه را براى خريد ملك و اصلاح و تعمير آن صرف كرده از درآمدهاى سال باشد و بخشش آن ملك به فرزندش در همان سال و متناسب با شأن عرفى او باشد، خمس ندارد. در غير اين صورت واجب است خمس آن را بدهد.
س 1036 : بعضى از اشخاص از طرف خود اقدام به پرداخت قبض آب و برق سادات مىكنند، آيا احتساب آن از خمس جايز است يا خير؟
ج: آنچه را تاكنون به قصد سهم سادات پرداختهاند، مورد قبول است ولى براى موارد بعدى، قبل از پرداخت لازم است كسب اجازه كنند.
س 1037 : آيا حضرتعالى مصرف ثلث سهم مبارك امام عليه السلام را براى خريد و توزيع كتابهاى دينى، اجازه مىفرما ييد؟
ج: اگر وكلاى مجاز ما تهيه و توزيع كتابهاى مفيد دينى را لازم بدانند، جايز است از ثلثى كه مجاز به صرف آن در موارد معين شرعى هستند، آن كار را انجام دهند.
س 1038 : آيا جايز است سهم سادات به علويه فقيرى كه ازدواج كرده و فرزندانى دارد ولى شوهرش غير علوى و فقير است، داده شود؟ و آيا او مىتواند آن را صرف فرزندان و شوهرش نمايد؟
ج: اگر شوهر بر اثر فقر نتواند نفقه همسرش را بدهد و همسر وى هم شرعاً فقير باشد، مىتواند براى رفع نيازش، سهم سادات بگيرد و آن را براى خود و فرزندان و حتى شوهرش مصرف كند.
س 1039 : گرفتن سهم امام «عليه السلام» و سهم سادات توسط اشخاصى كه علاوه بر شهريه حوزه در آمدهاى ديگرى كه براى تأمين زندگى آنها كافى است، داشته باشند چه حكمى دارد؟
ج: كسى كه شرعا مستحق نبوده و مشمول مقررات شهريه حوزه هم نباشد، گرفتن سهمين براى او جايز نيست.
س 1040 : زن علويهاى ادعا مىكند كه پدرش در پرداخت هزينه خانوادهاش كوتاهى نموده و مجبور به گدا يى در كنار مساجد شدهاند تا از اين طريق مالى بدست آورده و مصرف كنند اهالى منطقه هم آن سيد را فردى ثروتمند ولى خسيس نسبت به خانوادهاش مىدانند، آيا دادن نفقه آنان از سهم سادات جايز است؟ و بر فرض كه پدر بگويد كه بر من فقط دادن هزينه پوشاك و خوراك واجب است ولى پرداخت بقيه مخارج مثل لوازم اختصاصى زنان و پول روزانه كودكان، واجب نيست، آيا مىتوان به مقدار رفع احتياج از سهم سادات به آنان داد؟
ج: در صورت اول اگر نمىتوانند نفقه خود را از پدرشان بگيرند، جايز است به مقدار نفقه از سهم سادات به آنان داده شود، همچنين در صورت دوم اگر علاوه بر خوراك و پوشاك، به چيز ديگرى كه مناسب حالشان است، نياز داشته باشند، جايز است به مقدار رفع نياز از سهم سادات به آنان پرداخت شود.
س 1041 : آيا اجازه مىفرما ييد كه افرادى خودشان سهم سادات را به سادات فقير بدهند؟
ج: كسى كه سهم سادات بر عهده اوست، واجب است در پرداخت آن به مستحقين اجازه بگيرد.
س 1042 : آيا مقلدين حضرتعالى در مصرف خمس مىتوانند سهم سادات را به سيد فقير بدهند يا اينكه بايد همه خمس يعنى سهم سادات و سهم امام «عليه السلام» را تحويل وكيل شما بدهند تا در موارد شرعى آن مصرف كند؟
ج: در اين رابطه فرقى بين سهم سادات و سهم مبارك امام «عليه السلام» نيست.
س 1043 : آيا حقوق شرعى (خمس، ردّ مظالم، زكات) از شؤون حكومت است يا خير؟ و آيا كسى كه خمس بر عهده اوست، مىتواند خودش سهم سادات و ردّ مظالم و زكات را به افراد مستحق بدهد؟
ج: در زكات جايز است خودش آنها را به فقراى متدين و عفيف بدهد، و در ردّ مظالم أحوط آنست كه با اذن حاكم شرع باشد ولى در خمس واجب است همه آن را به دفتر ما و يا به يكى از وكلاى مجاز ما تحويل دهد تا در موارد شرعى كه براى آن مقرر شده مصرف شود، و يا در پرداخت آن به مستحقين اجازه بگيرد.
س 1044 : آيا ساداتى كه داراى شغل و كسبى هستند، استحقاق خمس دارند يا خير؟ اميدوارم توضيح فرما ييد.
ج: اگر درآمد آنان براى زندگىشان بطور متعارف و مناسب با شأن عرفىشان كافى باشد، مستحق خمس نيستند.
س 1045 : جوانى بيست و پنج ساله و كارمند هستم، تا به حال مجرد بوده و با پدر و مادرم زندگى مىكنم، پدرم پيرمردى كهنسال و از كار افتاده است كه درآمدى ندارد و چهار سال است كه همه مخارج زندگى را من تأمين مىكنم، با توجه به اينكه نمىتوانم هم خمس درآمد سالانه را بدهم و هم مخارج زندگى را تأمين كنم، و مبلغ نوزده هزار تومان هم از خمس درآمد سالهاى قبل بدهكارم و آن را يادداشت كردهام تا بعدا بپردازم، خواهشمندم توضيح فرمائيد كه آيا جايز است خمس درآمدهاى سال را به نزديكان خود مثل پدر و مادر بدهم؟
ج: اگر پدر و مادر شما قدرت مالى اداره امور زندگى خود را ندارند و شما توانائى كمك به آنان را داريد، كمك به آنان بر شما واجب مىشود، و آنچه را كه جهت تأمين نفقه آنان مىپردازيد جزو مؤونه شما محسوب است، ولى شرعا نمىتوانيد آن را به جاى خمس كه دادن آن هم واجب است، حساب نمائيد.
س 1046 : مبلغى بابت سهم مبارك امام «عليه السلام» بر عهده من است كه بايد آن را به حضرتعالى بپردازم، و از طرفى مسجدى هست كه احتياج به كمك دارد، آيا اجازه مىفرماييد مبلغ مزبور را به امام جماعت آن مسجد بدهم تا در ساختمان و تكميل آن مصرف نمايد؟
ج: در حال حاضر سهمين مباركين براى اداره حوزههاى علميه مورد نياز است، براى ساختمان مسجد و تكميل آن مىتوان از كمکهاى مؤمنين استفاده كرد.
س 1047 : با توجه به اينكه احتمال مىدهيم پدر ما در زمان حيات خمس اموال خود را به طور كامل نپرداخته باشد، و ما قطعهاى از زمينهاى او را براى ساخت بيمارستان بخشيدهايم، آيا مىتوان آن زمين را از خمس اموال متوفّى حساب كرد؟
ج: زمين مذكور به عنوان خمس محسوب نمىشود.
س 1048 : در چه مواردى بخشيدن خمس به كسى كه آن را مىدهد، جايز است؟
ج: سهم مبارك امام عليه السلام و سهم سادات، قابل بخشش نيست.
س 1049 : شخصى در پايان سال خمسى، به طور مثال صد هزار تومان زائد بر مؤونه دارد كه خمس آن را داده است، اگر در سال بعد مقدار آن به صد و پنجاه هزار تومان برسد، آيا در سال جديد بايد خمس پنجاه هزار تومان را بپردازد يا اينكه بايد دوباره خمس صد و پنجاه هزار تومان را بدهد؟
ج: اگر مالى كه خمس آن داده شده در سال جديد مصرف نشود و باقى بماند، دوباره خمس ندارد، و اگر درآمد آن سال بطور مشترك با مال مخمس در مؤونه سال مصرف شود، واجب است خمس باقيمانده در پايان سال به نسبت غير مخمّس به مخمّس پرداخت شود.
س 1050 : طلاب علوم دينى كه هنوز ازدواج نكردهاند و مسكنى ندارند، اگر درآمدى از طريق تبليغ و كار يا سهم امام عليه السلام داشته باشند، آيا مشمول خمس است؟ يا اينكه مىتوانند بدون پرداخت خمس، آن را به اين دليل كه از وجوب خمس استثنا شده، براى هزينههاى ازدواج پس انداز كنند؟
ج: حقوق شرعى كه از طرف مراجع به طلّاب محترمى كه مشغول تحصيل در حوزههاى علوم دينى هستند، اهدا مىشود. خمس ندارد، ولى ساير درآمدهائى كه از راه تبليغ و كار دارند، اگر تا سر سال خمسى باقى بماند، خمس آن واجب است.
س 1051 : اگر شخصى پس اندازى داشته باشد كه مخلوطى از مال مخمّس و غير مخمّس است و گاهى از آن براى مخارج خود برداشت كرده و گاهى هم به آن اضافه مىكند، با توجه به اينكه مقدار مال مخمّس معلوم است، آيا پرداخت خمس مجموع مبلغ باقيمانده واجب است يا اينكه بايد فقط خمس مال غير مخمّس را بدهد؟
ج: واجب است خمس مبلغ باقيمانده را به نسبت مال غير مخمّس به مخمّس، بپردازد.
س 1052 : كفنى را خريده و چندين سال مانده است، آيا پرداخت خمس آن واجب است؟ يا اينكه فقط پرداخت خمس قيمت خريد آن واجب است؟
ج: پولى كه با آن كفن خريده، اگرمخمّس باشد، ديگر خمس ندارد، وگرنه بايد خمس آن را بپردازد.
س 1053 : من طلبه علوم دينى هستم، مقدارى پول داشتم كه با آن و كمك ديگران و استفاده از سهم سادات و گرفتن قرض، توانستم خانه كوچكى بخرم و اكنون آن را فروختهام، اگر بر پول آن سال بگذرد و خانهاى نخرم آيا به آن پول كه آماده براى خريد خانه است، خمس تعلق مىگيرد؟
ج: خانهاى كه از شهريه حوزه علميه و كمك افراد خيّر و حقوق شرعى ديگر و قرض خريدارى شده، پول فروش آن خمس ندارد.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:16 PM
مسائل متفرقه خمس
س 1054 : من در سال 1341 شمسى از امام خمينى «قدس سره» تقليد نموده و حقوق شرعى خود را طبق فتاواى ايشان به او مىپرداختم. در سال 1346 امام «قدس سره» در ضمن پاسخ به سؤالى درباره حقوق شرعى و ماليات، فرمودند كه حقوق شرعى همان خمس و زكات است ولى ماليات جزء حقوق شرعى نيست. در حال حاضر كه در دوران جمهورى اسلامى بسر مىبريم، خواهشمنديم وظيفه ما را نسبت به حقوق شرعى مالى و ماليات بيان فرمائيد.
ج: مالياتى كه توسط حكومت جمهورى اسلامى بر اساس قوانين و مقررات وضع مىگردد، هر چند پرداخت آن بر كسانى كه قانون شامل آنان مىشود، واجب است و ماليات پرداختى هر سال از مؤونه همان سال محسوب است، ولى از سهمين مباركين محسوب نمىشود، بلكه بر آنان دادن خمس درآمد سالانهشان در زائد بر مؤونه سال بطور مستقل، واجب است.
س 1055 : آيا تبديل حقوق شرعى به ارزى كه داراى قيمت ثابت است، با توجه به عدم ثبات قيمت برابرى پولهاى ديگر، از نظر شرعى جايز است يا خير؟
ج: اين كار براى شخصى كه حقوق شرعى بر ذمّه دارد، جايز است، ولى بايد هنگام پرداخت حقوق واجب شرعى خود، آن را به قيمت روز پرداخت محاسبه كند، ولى كسى كه از طرف ولىّ امر در گرفتن حقوق شرعى وكيل است و به آن اعتماد شده نمىتواند آنچه را دريافت كرده، به پول ديگرى تبديل كند، مگر آنكه در اين كار مجاز باشد، و تغيير قيمت مجوّز شرعى تبديل آن نيست.
س 1056 : در يك مؤسسه فرهنگى براى تأمين نيازهاى مالى آن در آينده واحد تجارى تشكيل شده كه سرمايه آن از حقوق شرعى است، آيا پرداخت خمس درآمد آن واجب است؟ آيا مصرف خمس آن به نفع مؤسسه جايز است؟
ج: تجارت با حقوق شرعى كه واجب است به مصرف موارد مقرره شرعيه آن برسد و خوددارى از مصرف آن هر چند به قصد استفاده از منافع آن در يك مؤسسه فرهنگى باشد، بدون اجازه ولىّ امر خمس اشكال دارد، و در صورتى كه با آن تجارت شود، سود حاصله تابع سرمايه است كه بايد در همان موارد مصرف سرمايه صرف شود و خمس ندارد. بله، تجارت با هدايايى كه به مؤسسه داده مىشود، اشكال ندارد، و سود و درآمد آن در صورتى كه سرمايه ملك مؤسسه باشد، خمس ندارد.
س 1057 : اگر در چيزى شك داشته باشيم كه خمس آن را دادهايم يا خير، ولى ظنّ غالب به پرداخت خمس آن باشد، وظيفه ما چيست؟
ج: اگر مشكوك از چيزهايى باشد كه خمس به آن تعلق گرفته است، تحصيل يقين به پرداخت خمس آن واجب است.
س 1058 : آيا به آسيابى كه گندم را براى عموم مردم آرد مىكند، خمس و زكات تعلق مىگيرد يا خير؟
ج: اگر وقف عموم باشد، خمس ندارد.
س 1059 : هفت سال پيش مقدارى خمس بر من واجب شد، و آن را با مجتهد دستگردان كرده و قسمتى از آن را پرداختم، بقيه آن بر ذمّهام باقى ماند و از آن تاريخ تا كنون نتوانستهام مبلغ باقيمانده را بپردازم، تكليف من چيست؟
ج: مجرد عجز از پرداخت خمس، موجب فراغت ذمّه نمىشود، بلكه واجب است هر زمانى كه توانا يى پرداخت بدهى بابت خمس را داشتيد، آن را هر چند به تدريج بپردازيد.
س 1060 : آيا مبلغى را كه به عنوان خمس مالى كه متعلق خمس نبوده پرداختم مىتوانم بابت خمس مالى كه فعلا بدهكارم حساب كنم؟
ج: مالى كه قبلا به عنوان خمس پرداخت شده و كسى كه آن را تحويل گرفته در مصارف شرعى آن مصرف كرده است بابت اداى بدهى كنونى شما از خمس محسوب نمىشود.
س 1061 : آيا خمس و زكات بر كودكانى كه هنوز به سن تكليف نرسيدهاند، واجب مىشود؟
ج: زكات مال بر شخص غيربالغ واجب نيست، ولى اگر خمس به مال او تعلق بگيرد، بر ولى شرعى او پرداخت آن واجب است، مگر خمس سود حاصل از تجارت با اموال او كه پرداخت آن بر ولى واجب نيست، بلكه بنابراحتياط اداى آن بر خود طفل بعد از رسيدن به سن تكليف، واجب است.
س 1062 : اگر شخصى مقدارى از حقوق شرعى و سهم امام عليه السلام و چيزهايى را كه صرف آن در مصارف شرعيش بايد با اجازه يكى از مراجع باشد در يكى از مؤسسات دينى يا ساختمان مدرسه يا مسجد يا حسينيّه مصرف كند، آيا شرعا حق دارد آنچه را كه به عنوان اداى حقوق شرعى كه بر عهده او بوده به مصرف رسانده، پس بگيرد و يا زمين آن را پس بگيرد و يا اقدام به فروش ساختمان آن مؤسسه نمايد يا خير؟
ج: اگر اموال خود را طبق اجازه كسى كه واجب بود حقوق شرعى خود را به او تسليم نمايد، به نيت پرداخت حقوق شرعى كه بر عهده داشت، براى تاسيس مدرسه و مانند آن به مصرف رسانده است، حق پس گرفتن و تصرف مالكانه در آن را ندارد.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:17 PM
انفال
س 1063 : بر اساس قانون زمين شهرى:
1- زمينهاى باير جزء انفال محسوب و تحت تصرف حكومت اسلامى است.
2- زمينهاى باير و غير آن در شهرها اگر مالك خصوصى داشته باشد، در صورت نياز دولت و شهردارىها به آن مىتوانند آن را به قيمت متعارف در آن منطقه از مالكين استملاك نمايند.
سؤال اين است:
1- اگر شخصى زمين بايرى را (كه سند آن به نام او بوده ولى بر اثر قانون زمين شهرى از اعتبار ساقط شده است) به عنوان سهم امام عليه السلام و سهم سادات بدهد، چه حكمى دارد؟
2- اگر شخصى زمينى اعم از باير يا داير داشته باشد و از طرف دولت يا شهردارى بر اساس قانون مجبور به فروش آن شود، ولى او آن را به عنوان سهم امام و سادات بدهد، چه حكمى دارد؟
ج: زمينى كه در اصل موات است و شرعا ملك كسى كه سند به نام اوست، نيست، واگذارى آن به عنوان خمس و احتساب آن به جاى بدهى خمس صحيح نيست. همچنين زمين ملكى كه گرفتن آن توسط دولت يا شهردارى، با عوض يا بدون عوض، بر اساس قانون جايز است، مالك آن نمىتواند آن را به عنوان خمس واگذار نمايد و به جاى بدهى خمس حساب كند.
س 1064 : اگر شخصى زمينى را در كنار كارخانههاى آجرسازى براى استفاده از فروش خاك آن بخرد، آيا از انفال محسوب مىشود؟ و بر فرض اينكه از انفال نباشد، با توجه به اينكه به نسبت ده درصد به شهردارى داده مىشود، آيا دولت حق مطالبه ماليات براى خاك آن دارد؟
ج: زمين مورد معامله اگر آباد و ملك خاص شرعى فروشنده باشد گرچه با خريد آن از مالك ملك خاص فروشنده مىشود و جزو أنفال محسوب نيست، ليكن پرداخت ماليات درآمد حاصل از فروش خاك آن اگر مستند به قانون مصوب مجلس شوراى اسلامى (در ايران) و مورد تأييد شوراى نگهبان قانون اساسى باشد، لازم است و دولت حق مطالبه آن را دارد.
س 1065 : آيا شهردارى حق بهره بردارى اختصاصى از ماسهها و شنهاى كف رودخانهها براى آبادانى و احداث شهر و غير آن را دارد؟ و در صورتى كه اين حق را داشته باشند، اگر شخصى غير از شهردارى مدعى مالكيت آن باشد، آيا دعواى او مسموع است يا خير؟
ج: اين كار براى شهردارىها جايز است و ادعاهاى مالكيت خصوصى كف و بستر رودهاى بزرگ و عمومى از سوى اشخاص پذيرفته نيست.
س 1066 : آيا حق اولويت عشا ير در استفاده از چراگاههاى خود (هر قبيلهاى نسبت به چراگاه خودش) با كوچ كردن از آن و تصميم به بازگشت دوباره به آنجا از بين مىرود؟ با توجه به اينكه اين كوچ كردن از قديم بوده و در طول دهها سال ادامه داشته است.
ج: ثبوت حق اولويت شرعى براى آنان نسبت به چراگاه چهارپايانشان، بعد از كوچ كردن از آنجا، محل اشكال است و احتياط در اين مورد خوب است.
س 1067 : روستا يى از نظر چراگاه و زمينهاى زراعى در مضيقه است و هزينههاى عمومى آن از راه فروش علفهاى چراگاه تأمين مىشود، اين وضعيت بعد از انقلاب اسلامى هم تاكنون استمرار داشته، ولى مس ؤولين آنان را از اين كار منع كردهاند، با توجه به فقر مادى اهالى روستا و باير بودن چراگاهها، آيا شوراى روستا حق دارد كه اهالى را از فروش علفهاى چراگاه منع كرده و درآمد حاصل از فروش آن را براى تأمين هزينههاى عمومى روستا اختصاص دهد؟
ج: علفهاى چراگاههاى عمومى طبيعى كه سابقه ملكيت خصوصى ندارد ملك اختصاصى كسى نيست و فروش آن از سوى كسى جايز نيست، ولى كسى كه از طرف دولت، مسؤول امور روستا است، مىتواند مبلغى براى مصالح عمومى روستا از كسانى كه اجازه چراندن چهارپايان در آن مراتع را دارند، بگيرد.
س 1068 : آيا براى عشائر جايز است كه چراگاههاى تابستانى و زمستانى را كه از دهها سال پيش به صورت دورهاى در آن تردد دارند، به مالكيت خود در آورند؟
ج: چراگاههاى طبيعى كه كسى نسبت به آنها سابقه ملكيت اختصاصى ندارد، از انفال و اموال عمومى است كه اختيار آن با ولىّ امر مسلمين است و سابقه تردد عشائر موجب مالكيت آنان نمىشود.
س 1069 : خريد و فروش چراگاههاى عشائرى در چه زمانى صحيح است و در چه زمانى صحيح نيست؟
ج: خريد و فروش چراگاههايى كه ملك كسى نيست و از انفال و اموال عمومى است، در هيچ حالى صحيح نيست.
س 1070 : شغل ما دامدارى است كه چهارپايان خود را در يكى از جنگلها مىچرانيم و بيشتر از پنجاه سال است كه به اين كار مشغول هستيم، سندى نزد ما وجود دارد كه دلالت مىكند كه ما از طريق ارث مالك شرعى اين جنگل هستيم، سند مزبور هم يك سند قانونى است، بعلاوه اين جنگلها وقف اميرالمومنين و سيدالشهداء و ابوالفضل العباس «سلام الله عليهم اجمعين» هست، و دامداران ساليانى است كه در اين جنگل زندگى مىكنند و خانههاى مسكونى و زمينهاى زراعى و بستان دارند، اخيرا جنگلبانان تصميم گرفتهاند ما را از آن اخراج نموده و بر آن مسلط شوند، آيا آنان حق اخراج ما را از اين جنگل دارند؟
ج: از آنجا يى كه شرعا صحت وقف متوقف بر سابقه ملكيت شرعى است، همانگونه كه انتقال از طريق ارث هم متوقف بر مالكيت شرعى مورّث است، لذا جنگلها و چراگاههاى طبيعى كه تا به حال ملك كسى نبوده است و هيچگونه سابقه احيا و آباد كردن در آنها وجود ندارد، ملك اختصاصى كسى محسوب نمىشود تا وقفيّت آن صحيح باشد يا از طريق ارث انتقال يابد، به هر حال هر مقدار از جنگل كه به صورت مزرعه يا مسكن و مانند آن احيا شده و ملك شرعى گرديده، اگر وقف باشد، حق تصرف در آن با متولّى شرعى آن است و اگر وقف نباشد حق تصرف در آن با مالك آن است، و اما آن مقدار از جنگل و مراتع كه به صورت جنگل طبيعى يا مرتع طبيعى باقى مانده است، از انفال و اموال عمومى است و اختيار آن براساس مقررات قانونى، با دولت اسلامى است.
س 1071 : آيا جايز است دامداران كه اجازه چراندن حيوانات خود را دارند، وارد مزرعههاى خصوصى كنار چراگاه شده تا خود و چهارپايان آنان از آب مزرعه، بدون رضايت مالك آن بنوشند؟
ج: مجرد داشتن اجازه چراندن حيوانات در چراگاههاى مجاور املاك اشخاص، براى جواز ورود در ملك غير و استفاده از آب ملكى آن كافى نيست، اين كار براى آنان بدون رضايت مالك آن جايز نيست.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:17 PM
امر به معروف و نهى از منكر
شرائط وجوب امر به معروف و نهى از منكر
س 1077 : اگر امر به معروف و نهى از منكر مستلزم بى آبرويى كسى كه واجب را ترك كرده و يا فعل حرام را به جا آورده باشد، و موجب كاسته شدن احترام او در برابر مردم گردد، چه حكمى دارد؟
ج: اگر در امر به معروف و نهى از منكر، شرا يط و آداب آن رعايت شود و از حدود آن تجاوز نشود، اشكال ندارد.
س 1078 : بنابر اينكه وظيفه مردم در امر به معروف و نهى از منكر در نظام جمهورى اسلامى، اكتفا به امر به معروف و نهى از منكر زبانى است و مراتب ديگر آن بر عهده مسؤولين است، آيا اين نظريه، حكم از طرف دولت است يا فتوى؟
ج: فتواى فقهى است.
س1079 : آيا در مواردى كه راه جلوگيرى از وقوع منكر منحصر به ايجاد مانع بين فعل حرام و فاعل آن، و آن هم متوقف بر كتك زدن وى يا زندانى كردن و سخت گرفتن بر او و يا تصرف در اموال وى هر چند با تلف كردن آن باشد، مىتوان بدون كسب اجازه از حاكم، اقدام به آن از باب نهى از منكر نمود؟
ج: اين موضوع حالات و موارد مختلفى دارد، بطور كلى مراتب امر به معروف و نهى از منكر اگر متوقف بر تصرّف در نفس يا مال كسى كه فعل حرام را بجا آورده نباشد، احتياج به كسب اجازه از كسى ندارد، بلكه اين مقدار بر همه مكلّفين واجب است. ولى مواردى كه امر به معروف و نهى از منكر متوقف بر چيزى بيشتر از امر و نهى زبانى باشد، اگر در سرزمينى باشد كه داراى نظام و حكومت اسلامى است و به اين فريضه اسلامى اهميت مىدهد، احتياج به اذن حاكم و مسئولين ذيربط و پليس محلى و دادگاههاى صالح دارد.
س 1080 : اگر نهى از منكر در امور بسيار مهم مانند حفظ نفس محترمة، متوقف بر كتك زدنى باشد كه منجر به زخمى شدن مهاجم و احيانا قتل او مىشود، آيا در اين موارد هم اذن حاكم شرط است؟
ج: اگر حفظ نفس محترمه و جلوگيرى از وقوع قتل مستلزم دخالت فورى و مستقيم باشد، جائز بلكه شرعا از باب وجوب حفظ جان نفس محترمه واجب است و از جهت ثبوتى متوقف بر كسب اجازه از حاكم و يا وجود امر به آن نيست، مگر آنكه دفاع از نفس محترمه متوقف بر قتل مهاجم باشد كه صورتهاى متعددى دارد كه احكام آنها هم ممكن است متفاوت باشد.
س 1081 : آيا كسى كه مىخواهد شخصى را امر به معروف و نهى از منكر نمايد، بايد قدرت بر آن داشته باشد؟ و در چه زمانى امر به معروف و نهى از منكر بر او واجب مىشود؟
ج: آمر به معروف و نهى كننده از منكر بايد عالم به معروف و منكر باشد، و همچنين بداند كه فاعل منكر هم به آن علم دارد و در عين حال عمدا و بدون عذر شرعى مرتكب آن مىشود، و زمانى اقدام به امر ونهى واجب مىشود كه احتمال تأثير امر به معروف و نهى از منكر در مورد آن شخص داده شود، و ضررى براى خود او نداشته باشد، و در اين مورد بايد تناسب بين ضرر احتمالى و اهميت معروفى كه به آن امر مىنمايد يا منكرى كه از آن نهى مىكند را ملاحظه نمايد. در غير اين صورت امر به معروف و نهى از منكر بر او واجب نيست.
س 1082 : اگر يكى از اقوام انسان مبادرت به ارتكاب معصيت كند و نسبت به آن لاابالى باشد، تكليف ما نسبت به رابطه با او چيست؟
ج: اگر احتمال بدهيد كه ترك معاشرت موقت با او موجب خوددارى او از ارتكاب معصيت مىشود به عنوان امر به معروف و نهى از منكر واجب است، و در غير اين صورت قطع رحم جايز نيست.
س 1083 : آيا ترك امر به معروف و نهى از منكر بر اثر ترس از اخراج از كار، جايز است؟ مثلاً با اينكه مىبيند مسؤول يكى از مراكز آموزشى كه با طبقه جوان در دانشگاه ارتباط دارد، مرتكب اعمال خلاف شرع مىشود و يا زمينه ارتكاب گناه در آن مكان را فراهم مىآورد. اگر او را نهى از منكر نمايد ترس آن دارد كه از طرف مسؤول مقدمات اخراج او از كار فراهم شود.
ج: بطور كلى اگر خوف دارد كه در صورت اقدام به امر به معروف و نهى از منكر ضرر قابل توجهى متوجه خود او شود، انجام آن واجب نيست.
س 1084 : اگر در بعضى از محيطهاى دانشگاهى معروف ترك شود و معصيت رواج پيدا كند و شرائط امر به معروف و نهى از منكر هم وجود داشته باشد و امر كننده به معروف و نهى كننده از منكر شخصى مجرّد باشد كه هنوز ازدواج نكرده است آيا بخاطر مجرّد بودن، امر به معروف و نهى از منكر از او ساقط مىشود يا خير؟
ج: امر به معروف و نهى از منكر اگر موضوع و شرائط آن محقق باشد، تكليف شرعى و وظيفه واجب اجتماعى و انسانى همه مكلفين است، و حالتهاى مختلف مكلّف مانند مجرّد يا متأهل بودن در آن تاثير ندارد، و به صرف اينكه مكلّف مجرد است، تكليف از او ساقط نمىشود.
س 1085 : اگر شخصى داراى نفوذ و موقعيت اجتماعى خاصى باشد كه اگر بخواهد مىتواند بر معترضين به خود ضرر وارد سازد، و شواهدى هم دلالت كند بر اينكه وى مرتكب گناه و كارهاى خلاف و دروغگو يى مىشود، ولى از قدرت و نفوذ او مىترسيم، آيا جايز است امر به معروف و نهى از منكر را در مورد او ترك كنيم يا اينكه با وجود ترس از ضرر رساندن او، واجب است او را امر به معروف و نهى از منكر كنيم؟
ج: اگر ترس از ضرر منشاء عقلائى داشته باشد، مبادرت به امر به معروف و نهى از منكر واجب نيست بلكه تكليف از شما ساقط مىشود. ولى سزاوار نيست كسى به مجرد ملاحظه مقام كسى كه واجب را ترك كرده و يا مرتكب فعل حرام شده و يا به مجرد احتمال وارد شدن ضرر كمى از طرف او، تذكر و موعظه به برادر مؤمن خود را ترك كند.
س 1086 : گاهى در اثناى امر به معروف و نهى از منكر مواردى پيش مىآيد كه شخص گناهگار بر اثر عدم آگاهى از واجبات و احكام اسلامى، با نهى از منكر، نسبت به اسلام بدبين مىشود، و اگر هم او را به حال خود رها كنيم، زمينه فساد و ارتكاب گناه توسط ديگران را فراهم مىكند، تكليف ما در اين موارد چيست؟
ج: امر به معروف و نهى از منكر با رعايت شرائط آن يك تكليف شرعى عمومى براى حفظ احكام اسلام و سلامت جامعه است، و مجرّد توهم اينكه موجب بدبينى فاعل منكر يا بعضى از مردم نسبت به اسلام مىگردد، باعث نمىشود كه اين وظيفه بسيار مهم ترك شود.
س 1087 : اگر مامورانى كه از طرف دولت وظيفه جلوگيرى از فساد را بر عهده دارند، در انجام وظيفه خود كوتاهى كنند، آيا خود مردم مىتوانند اقدام به اين كار كنند؟
ج: دخالت اشخاص ديگر در امورى كه از وظائف نيروهاى امنيتى و قضائى محسوب مىشود، جايز نيست، ولى مبادرت مردم به امر به معروف و نهى از منكر با رعايت حدود و شرائط آن، اشكال ندارد.
س 1088 : آيا وظيفه افراد در امر به معروف و نهى از منكر اين است كه فقط به امر به معروف و نهى از منكر زبانى اكتفا كنند؟ و اگر اكتفا به تذكر زبانى واجب باشد، اين امر با آنچه در رسالههاى عمليه بخصوص تحرير الوسيله آمده است، منافات دارد، و اگر مراتب ديگر امر به معروف و نهى از منكر هم براى افراد در موارد لزوم جايز باشد، آيا در صورت نياز مىتوان همه مراتب مذكور در تحرير الوسيله را انجام داد؟
ج: با توجه به اينكه در زمان حاكميت و اقتدار حكومت اسلامى مىتوان مراتب ديگر امر به معروف و نهى از منكر را كه بعد از مرحله امر و نهى زبانى هستند، به نيروهاى امنيتى داخلى (پليس) و قوه قضائيه واگذار كرد، بخصوص در مواردى كه براى جلوگيرى از ارتكاب معصيت چارهاى جز اعمال قدرت از طريق تصرف در اموال كسى كه فعل حرام انجام مىدهد يا تعزير و حبس او و مانند آن نيست، در چنين زمانى با حاكميت و اقتدار چنين حكومت اسلامى، واجب است مكلفين در امر به معروف و نهى از منكر به امر و نهى زبانى اكتفا كنند، و در صورت نياز به توسل به زور، موضوع را به مسئولين ذيربط در نيروى انتظامى و قوه قضائيه ارجاع دهند. و اين منافاتى با فتاواى امام راحل «قدسسره» در اين رابطه ندارد. ولى در زمان و مكانى كه حاكميت و اقتدار با حكومت اسلامى نيست، بر مكلفين واجب است در صورت وجود شرائط، جميع مراتب امر به معروف و نهى از منكر را با رعايت ترتيب آنها تا تحقق غرض انجام دهند.
س 1089 : بعضى از رانندگان از نوارهاى موسيقى غنا و حرام استفاده مىكنند و عليرغم نصيحتها و راهنمائىها آن را خاموش نمىكنند، خواهشمنديم نحوه برخورد مناسب با اين موارد و اين افراد را بيان فرما ييد، آيا برخورد شديد با آنان جايز است يا خير؟
ج: با تحقق شرائط نهى از منكر، بر شما بيشتر از نهى زبانى از منكر واجب نيست، و در صورتى كه مؤثر واقع نشود، واجب است از گوش دادن به غنا و موسيقى حرام اجتناب كنيد، و اگر بطور غير ارادى صداى موسيقى حرام و غنا به گوش شما برسد، چيزى بر شما نيست.
س 1090 : من در يكى از بيمارستانها به كار مقدس پرستارى مشغولم، گاهى در بعضى از قسمتهاى محل كارم ملاحظه مىكنم كه تعدادى از بيماران به نوارهاى موسيقى مبتذل و حرام گوش مىدهند، من آنان را نصيحت مىكنم كه اين كار را نكنند و بعد از نصيحت مجدد آنان، چنانچه بى اثر باشد، نوار را از ضبط صوت بيرون آورده و پس از پاك كردن، آن را به آنان بر مىگردانم، آيا اينگونه برخورد جايز است يا خير؟
ج: محو محتويات باطل براى جلوگيرى از استفاده حرام از نوار، جايز است، ولى اين كار منوط به اجازه مالك يا حاكم شرع است.
س 1091 : از بعضى از منازل صداى موسيقى شنيده مىشود كه معلوم نيست جايز است يا خير؟ و گاهى صداى آن بلند است بطورى كه باعث اذيت و آزار مومنين مىشود، وظيفه ما در برابر آن چيست؟
ج: تعرض به داخل خانههاى مردم جايز نيست، و امر به معروف و نهى از منكر متوقف بر تشخيص موضوع و تحقق شرا يط آن است.
س 1092 : امر و نهى زنانى كه حجاب كامل ندارند چه حكمى دارد؟ و در صورتى كه انسان هنگام نهى زبانى از تحريك شهوت خود بترسد، چه حكمى دارد؟
ج: نهى از منكر متوقف بر نگاه با ريبه بر زن نامحرم نيست، و بر هر مكلفى واجباست از حرام اجتناب كند بخصوص زمانى كه مبادرت به انجام فريضه نهى از منكر مىكند.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:21 PM
كيفيت امر به معروف و نهى از منكر
س 1093 : وظيفه فرزند در برابر پدر و مادر و يا زن در برابر شوهرش، اگر خمس يا زكات اموال را نپردازند، چيست؟ آيا براى آنان تصرف در مالى كه خمس يا زكات آن پرداخت نشده و مخلوط به حرام است، با توجه به تأكيدات وارد در روايات مبنى بر عدم استفاده از آن، زيرا باعث آلودگى روح انسان مىشود، جايز است؟
ج: بر آنان واجب است كه هنگام مشاهده ترك معروف يا انجام حرام توسط پدر و مادر يا شوهر، به امر به معروف و نهى از منكر در صورت تحقق شرائط آن مبادرت كنند، ولى تصرّف در اموال آنان اشكال ندارد مگر آنكه يقين به وجود خمس يا زكات در خصوص مالى كه مصرف مىكنند داشته باشند، كه در اين صورت واجب است از ولىّ امر خمس و زكات نسبت به آن مقدار اجازه بگيرند.
س 1094 : روش مناسبى كه فرزند در برابر پدر و مادرى كه بر اثر عدم اعتقاد كامل به تكاليف دينى، به آنها اهميت نمىدهند، بهتر است اتخاذ نمايد، كدام است؟
ج: واجب است با زبان نرم و مراعات احترام شان به عنوان پدر و مادر آنان را امر به معروف و نهى از منكر كند.
س 1095 : برادر من مسائل شرعى و اخلاقى را رعايت نمىكند و تاكنون نصيحت در او تأثيرى نداشته است، وظيفه من هنگام مشاهده رفتارهاى او چيست؟
ج: واجب است از اعمال خلاف شرع وى اظهار تنفر كنيد و او را به هر روش برادرانهاى كه مفيد و مؤثر مىدانيد موعظه كنيد، ولى قطع رحم و ارتباط، جائز نيست.
س 1096 : رابطه با اشخاصى كه در گذشته مرتكب اعمال حرامى مانند شرب خمر شدهاند، چگونه بايد باشد؟
ج: معيار وضعيت فعلى اشخاص است، اگر از آنچه انجام دادهاند توبه كرده باشند، معاشرت با آنان مانند معاشرت با ساير مومنين است. ولى كسى كه در حال حاضر هم مرتكب حرام مىشود، بايد او را از طريق نهى از منكر از آن كار منع كرد، و اگر از انجام فعل حرام اجتناب نمىكند مگر با دورى جستن از او، قطع رابطه و ترك معاشرت با وى از باب نهى از منكر واجب مىشود.
س 1097 : با توجه به هجوم مستمر فرهنگ غربى كه در تضاد بااخلاق اسلامى است، و رواج بعضى از عادتهاى غيراسلامى، مثل به گردن آويختن صليب طلائى توسط بعضى از مردان، و يا استفاده بعضى از زنان از مانتو با رنگهاى زننده، و يا استفاده بعضى از مردان و زنان، از زيورآلات و عينكهاى تيره و ساعت هائى كه جلب نظر مىكند و استفاده از آنها نزد عرف مردم قبيح است، و عدهاى از آنها حتى بعد از امر به معروف و نهى از منكر هم اصرار بر كار خود دارند، اميدواريم حضرتعالى روشى را كه بايد در برابر اين افراد در پيش گرفت، بيان فرمائيد.
ج: پوشيدن طلا يا آويختن آن به گردن بر مردان مطلقا ً حرام است، و پوشيدن لباسها يى كه از نظر دوخت يا رنگ يا غير آن تقليد و ترويج فرهنگ مهاجم غير مسلمانان در نظر عرف محسوب مىشود، جايز نيست، و همچنين استفاده از زيور آلاتى كه استعمال آن تقليد از فرهنگ تهاجمى دشمنان اسلام و مسلمين محسوب شود جايز نيست، و بر ديگران واجب است كه در برابر اينگونه مظاهر فرهنگى تقليدى از بيگانگان مبادرت به نهى از منكر زبانى كنند.
س 1098 : گاهى مشاهده مىكنيم كه دانشجوى دانشگاهى و يا كارمندى مرتكب فعل حرام مىشود، حتى بعد از تذكرات و راهنمائىهاى مكرر هم از كار خود دست برنمىدارد، بلكه بر انجام كارهاى زشت كه باعث ايجاد جو فاسد در دانشگاه است اصرار مىورزد، نظر شريف جنابعالى درباره اِعمال بعضى از مجازاتهاى ادارى مؤثر مثل ثبت در پرونده آنها چيست؟
ج: با مراعات نظام داخلى دانشگاه اشكال ندارد، و بر جوانان عزيز لازم است مسأله امر به معروف و نهى از منكر را جدى گرفته و شرايط و احكام شرعى آن را به دقت بياموزند و اين اصل را عام و فراگير نموده و روشهاى اخلاقى و مؤثر را براى تشويق فعل معروف و جلوگيرى از ارتكاب محرمات بكار بگيرند، و بايد از استفاده از آن براى اغراض شخصى خوددارى نمايند، و بدانند كه اين راه بهترين و موثرترين روش براى ترويج كار خير و جلوگيرى از شرّ است، خداوند شما را به آنچه رضاى او در آن است موفق بدارد.
س 1099 : آيا جواب ندادن به سلام كسى كه فعل حرام انجام مىدهد، براى تنبيه او جايز است؟
ج: جواب سلام مسلمان شرعا ً واجب است، ولى اگر بر خوددارى از جواب سلام به قصد نهى از منكر، عرفاً نهى و منع از منكر صدق كند، جايز است.
س 1100 : اگر براى مس ؤولين بطور قطعى ثابت شود كه بعضى از كارمندان ادارات در خواندن نماز كوتاهى كرده و يا اصلا ً نماز نمىخوانند و نصيحت و راهنمائى هم تأثيرى نداشته باشد، در برابر اينگونه افراد چه وظيفهاى دارند؟
ج: در عين حال واجب است از تأثير مداومت بر امر به معروف و نهى از منكر با رعايت شرا يط آن غفلت نكنند، در صورت نااميدى از تأثير امر به معروف نسبت به آنان، اگر بر حسب مقررات قانونى محروم ساختن اينگونه افراد از مزاياى شغلى مجاز باشد، بايد در مورد آنان اجرا شود و به آنان تذكر هم داده شود كه اين محروميت بر اثر سستى و كوتاهىشان در انجام اين فريضه الهى اتخاذ شده است.
M.A.H.S.A
04-21-2012, 05:21 PM
مسائل متفرقه امر به معروف و نهى از منكر
س 1101 : خواهرم مدتى است با مردى ازدواج كرده كه نماز نمىخواند و چون هميشه در جمع ما حضور دارد، مجبور به صحبت و معاشرت با وى هستم و گاهى بنا به درخواست خودش او را در بعضى از كارها كمك مىكنم، سؤال من اين است كه آيا شرعا براى من سخن گفتن با وى و معاشرت و يارى كردن او جايز است؟ و نسبت به او چه تكليفى دارم؟
ج: بر شما به جز مداومت بر امر او به معروف و نهى وى از منكر، در صورت تحقق شرائط آن چيزى واجب نيست، و معاشرت و يارى كردن او اگر سبب تشويق بيشتر او بر ترك نماز نباشد، اشكال ندارد.
س 1102 : آيا رفت و آمد و معاشرت علماى اعلام با ظالمين و سلاطين جور اگر باعث كاهش ظلمشان شود، جايز است يا خير؟
ج: اگر براى عالم در اين موارد ثابت شود كه ارتباط او با ظالم منجر به منع ظلم او مىشود و در نهى وى از منكر مؤثر است و يا مسئله مهمى مستلزم اهتمام و پيگيرى آن نزد ظالم باشد، اشكال ندارد.
س 1103 : چند سالى است كه ازدواج كردهام و به مسائل شرعى و امور دينى اهميت فراوانى مىدهم و مقلد امام راحل «قدس سره» هستم، ولى متاسفانه همسرم به مسائل دينى اهميت چندانى نمىدهد، گاهى بعد از مشاجره لفظى، يك بار نماز مىخواند ولى باز دوباره ترك مىكند و اين رفتار او مرا بسيار رنج مىدهد، وظيفه من در برابر او چيست؟
ج: وظيفه شما فراهم نمودن زمينه اصلاح او به هر وسيله ممكن است، و بايد از هرگونه خشونت كه حاكى از بداخلاقى و ناسازگارى شما باشد خوددارى كنيد، و اطمينان داشته باشيد كه شركت در مجالس دينى و رفت و آمد با خانوادههاى متديّن تأثير بسيار زيادى در اصلاح او دارد.
س 1104 : اگر مرد مسلمانى با استناد به قرائنى اطلاع پيدا كند كه همسرش با اينكه چندين فرزند دارد، بطور پنهانى مرتكب اعمال خلاف عفت مىشود، ولى دليل شرعى براى اثبات آن مثل شاهدى كه حاضر به شهادت دادن باشد، در اختيار ندارد، با توجه به اينكه فرزندان او تحت تربيت چنين زنى هستند، رفتار وى با او چگونه بايد باشد؟ در صورت شناسائى فرد يا افرادى كه مرتكب اين عمل شنيع و مخالف احكام الهى شدهاند، با توجه به اينكه ادلّه قابل ارائه به دادگاه شرعى عليهشان وجود ندارد، چگونه بايد با آنان برخورد كرد؟
ج: واجب است از سوء ظن و استناد به قرائن و شواهد ظنى اجتناب شود، و در صورت احراز ارتكاب فعلى كه شرعاً حرام است، جلوگيرى از آن از طريق تذكر و نصيحت و نهى از منكر واجب است، و اگر نهى از منكر موثر نباشد، در صورت وجود دلايل اثبات كننده، مىتوان به مراجع قضائى صلاحيتدار مراجعه كرد.
س 1105 : آيا دختر مىتواند پسر جوانى را راهنمائى كرده و با رعايت موازين اسلامى به او در درس و غير آن كمك كند؟
ج: در فرض سؤال اشكال ندارد، ولى بايد از فريب و وسوسههاى شيطانى جدا ً پرهيز شود، و احكام شرع در اين رابطه مانند خلوت نكردن با اجنبى مراعات گردد.
س 1106 : اگر كاركنان ادارات و مؤسسات در محل كار خود ارتكاب تخلفات ادارى و شرعى را توسط مس ؤولين مافوق مشاهده كنند، چه وظيفهاى دارند؟ اگر كارمندى خوف داشته باشد كه در صورت مبادرت به نهى از منكر ضررى از طرف مسئولين بالاتر متوجه او شود، آيا تكليف از او ساقط مىشود؟
ج: اگر شرائط امر به معروف و نهى از منكر وجود داشته باشد، بايد امر به معروف و نهى از منكر كنند، در غير اين صورت تكليفى در آن مورد ندارند، همچنين با وجود خوف از ضرر هم تكليف از آنان ساقط مىشود، اين حكم در مواردى است كه حكومت اسلامى حاكم نباشد، ولى با وجود حكومت اسلامى كه اهتمام به اجراى اين فريضه الهى دارد، بر كسى كه قادر بر امر به معروف و نهى از منكر نيست، واجب است نهادهاى مربوطه را كه از طرف حكومت براى اين كار اختصاص يافتهاند، مطلع نمايد و تا كنده شدن ريشههاى فاسد كه فساد آور هم هستند، موضوع را پيگيرى كند.
س 1107 : اگر در يكى از ادارههاى دولتى اختلاس از بيت المال صورت بگيرد و اين اختلاس استمرار داشته باشد و شخصى اين توانائى را در خود ببيند كه اگر مسؤوليت آن اداره را بر عهده بگيرد، مىتواند اين وضع را اصلاح كند، و اين كار هم فقط از طريق دادن رشوه به يكى از كسانى كه مسئول آن هستند امكانپذير است، آيا دادن رشوه براى جلوگيرى از اختلاس در بيتالمال، كه در حقيقت دفع افسد به فاسد است، جايز است يا خير؟
ج: وظيفه اشخاصى كه از تخلفات قانونى مطلع مىشوند، نهى از منكر با رعايت شرائط و ضوابط شرعى آن است، و توسل به رشوه و راههاى غيرقانونى براى هر عملى هر چند به منظور جلوگيرى از فساد، جايز نيست، بله با فرض وقوع چنين عمل خلاف شرع و قانون در كشورى كه نظام اسلامى بر آن حاكم است، وظيفه مردم به مجرد عجز شخصى از امر به معروف و نهى از منكر ساقط نمىشود، بلكه واجب است به نهادهاى مربوط اطلاع داده و موضوع را پيگيرى نمايند.
س 1108 : آيا منكرات امور نسبى هستند تا با مقايسه محيط دانشگاه مثلا با محيطهاى بدتر از آن، نهى از منكر نسبت به بعضى از منكرات ترك شود و جلوى آن به دليل اينكه نسبت به ساير منكرات حرام و منكر محسوب نمىشود، گرفته نشود؟
ج: منكرات از اين جهت كه منكر هستند، فرقى بين آنها نيست ولى در عين حال ممكن است بعضى از آنها در مقايسه با منكرات ديگر داراى حرمت شديدترى باشد، بهرحال نهى از منكر براى كسى كه شرائط آن را احراز كرده يك وظيفه شرعى است و ترك آن جايز نيست، و در اين حكم بين منكرات و محيطهاى دانشگاهى و غير دانشگاهى تفاوتى وجود ندارد.
س 1109 : مشروبات الكلى كه در حوزههاى مأموريتى متخصصين بيگانه كه گاهى در بعضى از مؤسسات كشور اسلامى كار مىكنند يافت مىشود و آن را در منازل يا محل اختصاصى سكونت خود تناول مىكنند، چه حكمى دارد؟ و همچنين آماده كردن گوشت خوك و خوردن آن توسط آنان چه حكمى دارد؟ و نيز ارتكاب اعمال منافى عفت و ارزشهاى حاكم بر مردم، توسط آنان داراى چه حكمى است؟ مس ؤولين كارخانهها و اشخاصى كه با آنان در ارتباط هستند چه تكليفى دارند؟ بعد از اعلام به مسئولين كارخانهها و نهادهاى مربوطه در آن استان، اگر هيچگونه اقدامى انجام ندهند، تكليف چيست؟
ج: بر مس ؤولين مربوطه واجب است كه به آنان دستور دهند كه از تظاهر به امورى مثل شرابخوارى، خوردن گوشتهاى حرام خوددارى كنند و آنان را از خوردن علنى آنها منع نمايند. ولى امورى كه با عفت عمومى منافات دارد به هيچ وجه نبايد به آنان اجازه انجام آن داده شود، به هر حال بايد از طرف مسئولين مربوطه تدابير مناسبى در اين باره اتخاذ شود.
س 1110 : بعضى از برادران براى امر به معروف و نهى از منكر و نصيحت و ارشاد به مكانهايى مىروند كه ممكن است زنان بى حجاب در آنجا حضور داشته باشند، آيا از آنجا كه براى امر به معروف به آنجا رفتهاند، نگاه كردن به زنهاى بى حجاب براى آنان جايز است؟
ج: نگاه اول اگر بدون قصد باشد اشكال ندارد ولى نگاه عمدى به غير از صورت و كف دو دست جايز نيست هر چند به قصد امر به معروف باشد.
س 1111 : وظيفه جوانان مؤمن در دانشگاههاى مختلط در برابر مفاسدى كه در بعضى از آن مكانها مشاهده مىكنند، چيست؟
ج: بر آنان واجب است كه - ضمن دورى جستن از ابتلا به مفاسد - در صورت تمكّن و تحقق شرا يط امر به معروف و نهى از منكر مبادرت به انجام اين فريضه كنند.
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.