fatema
04-10-2012, 02:54 PM
هر پدر و مادری خواهان داشتن فرزندی با استعدادهای درخشان، مستقل و درعین حال انعطاف پذیر است و از اینکه نحوة تربیت آنان نتواند درشکل دهی مؤثّر ومفیدبه شخصیّت این فرزندان اثرگذار باشد، ابراز نگرانی می کند. برخی از روانپزشکان معتقدند که اگرچه ویژگیهای زیستی افراد نقش بسزایی درشکل دهی شخصیّت آنان ایفا می کنند، لیکن بسیاری از والدین قادرند طبیعت فرد را تربیت نمایند. مباحث زیر چکیده ای از راهکارهای آنان هستند :
درک و تشخیـــص نــــوع شخصیّت:
همچنان که گفته شدبعضی از متخصّصین امور روانی نکتة اصلی در پرورش کودکان را درک نوع شخصیّت آنان می دانند و از آنجایی که به وجود ۵ نوع مشخّص از شخصیّت معتقد می باشند، لذا براین باور ندکه والدین قادرند ازهمان ابتدا نوع شخصیّت فرزندان خود را تشخیص دهند و از این شناخت بعنوان وسیله ای درراستای کمک به آنان استفاده نموده، این کودکان را بعنوان افرادی خلّاق و یا بعبارتی به نمونه ای سالم در نوع شخصیّتی خود مبدّل سازند. نوزادان با گرایشهای فیزیکی مختلفی که پایه در اصول بیولژیکی ( زیستی )، ژنتیکی و محیطی آنان دارند و درطیّ مراحل تحوّلی پیش از تولّد، بدنبال رشد سیستم عصبیشان، شکل می گیرند، بدنیا می آیند. درنتیجه مراقبین آنان قادرند مشخّص کنند که آیا نوع شخصیّتی این نوزادان ازانواع مشکلساز است و یا ممکن است بعنوان افراد مفیدی تلقّی گردند. گرین اسپن در این زمینه چنین توضیح می دهد که درسالهای اوّلیّة حیات، سیستم اعصاب هنوزاز انعطاف پذیری بالایی برخوردار است و بدین ترتیب حقیقتا می توان نحوة عمل آن راتغییر داد. وی درادامه اظهار میدارد که: نکتة مهم آن است که مامی خواهیم چگونه طبیعت نوزادمان راتربیت کنیم ویا چگونه می خواهیم به کودکمان کمک کنیم تا از فردی ترسو و مضطرب به انسانی با اعتماد بنفس و شهامت تبدیل شود. دربرخی موارد، شخصیّت کودک ازهمان هشت ماه اوّل زندگیش قابل تشخیص است و با گذر زمان، هنگامی که به یک نوزاد نو پا یا کودکی درسنّ پیش دبستانی تبدیل می گردد، کاملا معلوم است که وی کودکی خجالتی بوده در برخورد با مسائل مختلف گوشهای خود را می گیرد، فرار می کند و به هر چیزی ضربه می زند و یا ممکن است فردی لجوج، اهل مجادله، در خود فرورفته، بسیار گیج ( حتّی با مشکل در تعیین جهت ) و یا مستقلّ باشد.
انــــــواع شخصیّـــــــــت
الف ) حسّــــاس :
این نوزادان، کودکان و یا حتّی بزرگسالان بسیار حسّاس هستند و فطرتا گرایش زیادی به ترسو یا مضطرب بودن دارند. سابقا تصوّر می شد که این افراد مصداق کاملی ازانسانهای ترسو، محتاط و خجالتی هستند، اما امروزه به این نتیجه که به این شکل نیست، چراکه این کودکان نسبت به محرکهای اساسی مانند تماسهای بدنی ( لمس ) و صداها، حسّاس می باشند و بعنوان نمونه صدای گربه برای آنها به مثابه صدای غرّش شیر جلوه می کند. بنابراین وقتی این کودکان در کلاسهای پرهیاهوی پیش دبستانی قرار می گیرند، بسیار ترسو بنظر می رسند و این در حالی است که درخانه از رفتار خوبی برخوردارند. به بیانی دیگر ظرفیّت آنان محدود است ودرنتیجه مهم آنست که مراقبین کودکان دارای شخصیّتی حسّاس، لازم است بگونه ای آرامش بخش رفتار کرده برای آموزش رفتارهای مطلوب به آنها ، گام به گام پیش روند. اگر ما به یک چنین کودکی، ازطریق ایجاد محیط پرورشی صحیح و امن کمک کنیم، پیشرفت زیادی نشان می دهد و اعتماد بنفس و شهامت لازم را کسب می نماید؛ ولی در مقابل اگر ما دربرابر آنان تسلیم شویم، از آنها افرادی ترسو و مضطرب با گرایش زیاد به افسردگی ساخته ایم.
ب ) جســــور و فعّــــــــال :
این کودکان نسبت به کسب درون دادهای حسی تمایل و اشتیاق زیادی نشان میدهند و بعنوان نمونه می بینیم که با گشتن درمحیط اطراف خود سعی دردستیابی به نکات جدید دارند. این افراد از نظر شخصیّتی میتوانند دارای نگرشی منفی با روحیّه ای ضدّ اجتماعی باشند و یا درمقابل قادرند رشد وپیشرفت نموده به افرادی با روحیّة رهبریّت و کوشا در ایجاد شرایط جدید و یا سیاستمداری موفّق تبدیل گردند. هنگامیکه درمورد کودک حسّاس نسبت به صداها و تماسهای بدنی صحبت می کنیم، می بینیم که آنان از حسّاسیّت بالایی برخوردارند ولی با بررسی گروه دوم در می یابیم که دربرابر محرّکهای مذکور حسّاسیّت بسیار کمتری نشان میدهند و بعنوان نمونه تمایل زیادی به صداهای بلند داشته نسبت به درد وتنبیهات دیگران حسّاسیّتی بروز نمی دهند و حتّی از آن لذّت هم می برند ؛ امّا باید توجّه کرد که این امر بدلیل نیاز به دریافت مقادیر زیادی از محرّکات است نه بدلیل بی تفاوتی نسبت به تحقیر ویا داشتن روحی پست. بااین تفاسیر ممکن است کودکان مذکور به اشتباه پرخاشگر شناخته شوند و اگر به جای درمان فقط بر آرام نمودن او پافشاری گردد، قطعا با گذر زمان به فردی پرخاشگر تبدیل خواهند شد. دربرخورد بااین گروه لازم است تعدادی دستور العمل را آماده نموده، در اختیار او قراردهیم تا بداند انتظارات ما از او چیست و باید به این نکته توجّه شود که از تنبیه و کنار کشیدن او ازجمع خودداری نموده، ضروری است تا با ایجاد محیطی بالنده و مناسب به پرورش او بپردازیم.
ج ) در خـــود فــــرو رفتـــه / کــــم واکنـــش :
این کودکان توانایی بروز احساسات خودرا ندارند و مایلند در خود فرورفته به رؤیاپردازی مشغول شوند؛ بعلاوه دربعضی از آنان هماهنگی کمی در اندامهای حرکتی دیده شده اصطلاحا به تنش عضلانی کم مبتلا هستند. برای جلب توجّه او لازم است با صدای کاملا بلند صحبت کرده برای جلب توجّهش فعّالیّتها وحرکات بدنی زیادی ضمن صحبت با او از خود نشان داد. این گروه از کودکان در گوشه ای نشسته، چنین وانمود می کنند که با خود مشغول بازی هستند و تمایل زیادی نسبت به تنها ماندن نشان می دهند، بعلاوه به بازیهای کامپیوتری که بیشتر جنبة فعّالیّتهای انفرادی دارند ابراز علاقه می نمایند. باتوجّه به مطالب مذکور چنانچه بتوانیم آنان راازعالم درونیشان بیرون بکشیم ودربرخوردبادیگران فرصت فرار به آنها ندهیم، قادرخواهیم بود افرادی بسیار خلّاق، گرم، دوست داشتنی و بعبارتی پرورش یافته به اجتماع تحویل دهیم.
د ) لجـــــوج و مخــــالف ( عنــــاد ورز ) :
فردی با چنین ویژگی ، نسبت به هر چیز دیدی مخالف ومنفی داشته، هر محرّکی که به گیرنده های حسی او مانند لامسه، شنو ایی و ... وارد می آید درذهن او یک تصویر بزرگ وواضحی جهت بررسی وتحلیل بوجود می آورد، او بعنوان یک تحلیلگر به بررسی هرچیز درپیرامون خود می پردازد وتلاش زیادی برای کنترل محیط اطراف نموده، سعی می کند که خودش هیچگاه تحت کنترل دیگران قرار نگیرد؛ اما علیرغم تمام تلاشها، اگر نتواند برمحیط پیرامون خود تسلّط لازم راپیدا کند و بعبارتی خودش نیز تحت کنترل اطرافیان قرار گیرد، احساس ترس و اضطراب بسیاری به او دست میدهد و تلاش زیادی را مصروف تغییر جهت این توجّه وتسلّط می نماید. برای ریشه یابی این ویژگی، باید توجّه داشت که علّت اصلی این کوششها صرفا حفظ آرامش خود است وبا درنظرگیری این نکته قادر خواهیم بود به او کمک کنیم تا انعطاف پذیرتر بوده با دیگران همکاری بیشتری نشان دهد و در این رابطه تنها نکتة کلیدی آن است که بهیچ وجه با او برخوردی تند وخصمانه نداشته باشیم.
ه ) بــــی دقت :
این کودکان بسیار حواسپرت هستند بطوری که حتّی در بعضی موارد راه همیشگی خودراهم گم می کنند؛ ازطرفی بسیاری از آنان بعنوان فردی با اختلال کمبود توجّه وتمرکز شناخته می شوتد و لازم است با نظارت یک متخصّص تحت درمانهای دارویی با داروهایی همچون ریتالین قرارگیرند. این گروه از کودکان درتواناییهایی همچون طرح ریزی و انجام فعّالیّتهای متوالی وسلسله وار ماننددنبال کردن راههای مختلف به مدرسه ویا به خاطر آوردن محلّ قرار گرفتن اشیا مشکل دارند و در سنین بزرگسالی هم از آن دسته افراد محسوب می شوند که هیچگاه نمی توان روی آنها بعنوان یک دستیار یا همکار خوب ودقیق حساب کرد، چراکه غالبا فراموش می کنند اشیا را کجا گذاشته اند ویا به یاد نمی آورند که چه کاری می خواستند انجام دهند، مسیرهای رسیدن به یک هدف را به خوبی دنبال نمی کنند و در مشاغل مختلف هم با مسائل ومشکلات عدیده ای روبرو می گردند. برای رفع مشکل این افراد ، برخی از متخصّصین امر توصیه می کنند که: ما می توانیم با افزایش توانایی انجام فعّالیّتهای متوالی بعنوان یک فعّالیّت اصلی و پایه ای ازطریق اجرای یک سری تمرینهای ویژه و بدون مصرف دارو ، به آنها کمک کنیم ودر نهایت چنانچه احساس نیاز همچنان وجود داشت و شکستهای متوالی درانجام فعّالیّتهای مذکور مشاهده گردید، می توان درکودکان بزرگتر ازدارودرمانی بعنوان انتخابی احتمالی وتحت نظارت متخصّص مربوطه، استفاده نمود.
نکتة حائز اهمّیّت آن است که وضعیّت بیولژیکی فرد، الزاما سرنوشت وی رامقدّر نمیکند و در این راستا تشخیص نوع کلّی شخصیّت کودک امری اساسی بنظر میرسد. از آنجایی که برخی از والدین خود را بعنوان الگوی تربیتی فرزندانشان مسئول نمی دانند، لذا می توان آموزشهایی طرح ریزی کرد و از آن طریق به ارائة قسمت عمده ای از راه حل پرداخت. بر این اساس لازم است دربرنامه های خود نکاتی پیرامون اهمیّت شناخت اوّلیّة آنان از ابعاد هیجانی و فکری فرزندانشان گنجانده، به ایشان کمک کنیم تا به کسب مهارتهای جدیدی که الزاما همکاری والدین را میطلبند بپردازند. در راستای تحقّق این برنامه، والدین نیاز به ابزاری دارندکه می توان آن را ارائة بهترین اطّلاعات موجود دانست و شامل دراختیار گذاردن اطّلاعاتی پیرامون انواع شخصّیت و چگونگی اعمال روشهای تربیتی مؤثّر برای هر نوع است. با در نظرگیری ویژگیهای کودکان در مییابیم که آنان شخصّیتی خالص و یکدست نداشته بلکه دارای مخلوطی از انواع شخصیّتها هستند بعنوان نمونه ممکن است ترکیبی از کمی مبارزه طلبی بهمراه اندکی حساسیت باشند. امّا چنانچه بتوانیم این الگوها را درک کنیم، قادر خواهیم بود تا برخی از راه حلها را با هم ترکیب و ملحق نماییم.
برطبق گزارشهای ارائه شده که بیش از نیمی از والدین ، متخصّصین و مربّیان هنوزبراین باورند که کودکان بایدتابع آنان باشند بعبارتی تمامی تلاشهایی را که درراستای تربیت آنها بکار می برند درجهت سازگار نمودن آنان بااصول اجتماع نیست، بلکه کودکان را بنا برسلیقه و الگوهای شخصی خودشان پرورش داده، برهمین اصل اجتماعی می نمایند. دربین این افرادکسانی را با این باور کلّی می بینیم که بعضی از کودکان خارج ا ز این الگوها و قالبها قرار می گیرند مانند آنکه بطور توارثی خجالتی تر و یا برونگراتر از بقیّه بنظر می رسند. بسیاری از مربّیان نیز فکر میکنند که اگر ماصرفا محیط را باشرایط کودک متناسب سازیم ، وضعیّت او بهتر خواهد شد. هم اکنون نیز در بین عموم این فکر درحال شکل گیری و تکوین است که راههای تربیتی پیچیده تر را استفاده نموده انواع مختلف شخصّیت را شناسایی کرده برای هر کودک روش پرورشی و نحوة ابراز محبّت متفاوتی اعمال نمایند. و بهر ترتیب باید توجّه داشت که تربیت همة کودکان بایک شیوة مشابه امکان پذیر نخواهد بود بلکه همانطور که علی رغم میزان علاقة یکسان ما به همة آنها، نحوة اظهار محبّتمان متفاوت است، به همان صورت نیز لازم است شیوة تربیتی متناسب با نوع شخصیّت هر کودک رانیز اتّخاذ نماییم.
نوشته شده در ۱۳٩۱/۱/۱٩ساعت ۱٢:٠٤ ق.ظ توسط سمانه نظرات (0) (javascript:void(0))
دنیای رنگین کودکان در نوروز (http://psychologic.persianblog.ir/post/57/)
هر کشور و هر فرهنگ آداب و رسوم و سنت هایی با قدمت تاریخی دارد که از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است. این آداب و سنن بسیار معنا دارند و به بیانی وجه مشترک افراد یک مرز و بوم را تشکیل می دهند. بخشی از این سنت ها هویت ملی یک قوماند و به وسیله آن در دنیا شناخته می شوند. بسیاری از اعیاد ملی و مذهبی ما با آداب و رسوم خاصی برگزار می شوند. هر کدام از این مراسم و رفتارهای مرتبط با آن فلسفه خاصی دارند. برپایی این سنت ها با تشریفات، جشن ها و آیین های مربوط به خود برای کودکان نیز لذت بخش و خاطرهساز است. به یاد آوردن لحظه های خوب و به یاد ماندنی همواره باعث تقویت و زنده شدن آن خاطرات می شود و به انسان شادی و نشاط می بخشد.
انسان هایی که خاطراتی مطلوب از دوران کودکی دارند، اصولاً افرادی سازگارتر و به لحاظ روانی سالم ترند. بهعلاوه همیشه از داشتن آن خاطرات و مرور ذهنی آنها انبساط خاطر پیدا می کنند. برعکس کسانی که خاطرات بدی از دوران کودکی دارند، همیشه آنچه به ذهنشان خطور می کند، نامطلوب و نازیباست. آنها دچار حالاتی از قبیل خشم، تنفر و عصیان می شوند. یکی از خاطرات خوب و مثبتی که کودکان می توانند همیشه در ذهن داشته باشند، مراسم عید نوروز است. عطر شکوفهها و گل های بنفشه، جیک جیک پرندگان، سفره هفت سین با عطر سنبل و زیبایی تخم مرغ های رنگ شده، رفتن به خانه مادربزرگ و پدربزرگ و عیدی گرفتن از دست آنها و بسیاری از آداب دیگر رنگ تازهای به زندگی کودک می دهد. این قبیل مراسم نه تنها خاطرهای خوش در حافظه کودک برجا می گذارد، بلکه در رشد عاطفی و اجتماعی او تأثیر بسزایی دارد.
کودکان را تشویق کنیم تا در دید و بازدیدهای عید شرکت فعال داشته باشند. همچنین به نوجوانان که بعضاً از همراه بودن با والدین و پرداختن به دید و بازدید خودداری میکنند، بایستی این آموزش داده شود که برای اینگونه مراسم حتماً وقت بگذارند؛ به دیدن بزرگترها بروند و با احترام و ادب عید را به آنها تبریک بگویند. دست بزرگترها را ببوسند و چنانچه عیدی دریافت کردند قدردانی و تشکر کنند. والدین بهتر است سعی کنند تمام آداب و رسوم این عید ملی را به جا آورند و همراه با چیدن هفت سین سفره عید، برای یکدیگر هفت سین خوشبختی آرزو کنند که عبارت است از «سلامتی، سرافرازی، سربلندی، سرور، سَروَری، سعادت و سبزبختی». به جا آوردن این سنت ها بر استحکام پیوند افراد با یکدیگر می افزاید. جشن های ملی، شادی های ملی و این که همه با یک هدف خوشحالاند، ارتباط افراد با یکدیگر را عمیق تر و وسیع تر می کنند. معمولاً در چنین ایامی اعضای خانوادهها دور هم جمع می شوند؛ حتی اگر در مکان هایی با فاصله زیاد از یکدیگر زندگی کنند، از این فرصت استفاده می کنند و به دیدار هم می روند و چند روزی را با یکدیگر می گذرانند. همین دور هم جمع شدن، برای یکدیگر ارزش قائل شدن و به بزرگترها احترام گذاشتن از مسائل مهم برای کودکان محسوب می شود. آنها ضمن این که از این فضای گرم، صمیمی و شاد خانوادگی لذت می برند، به این معنای مهم در زندگی می رسند که افراد برای یکدیگر ارزش دارند و این ارزش ها را بایستی حفظ کرد. آنها می آموزند که برای بزرگترها احترام ویژهای قائل شوند، زیرا می بینند که والدینشان نیز این گونه عمل می کنند. بسیاری از مسائل تربیتی را می شود به صورت غیرمستقیم و به طور عملی توسط همین آداب و رسوم آموزش داد.
امروزه بسیاری از خانوادهها از این که فرزندانشان به لحاظ فرهنگی از آنها فاصله گرفته اند شکایت دارند. گرچه لازم است که در پارهای موارد، پدر و مادرها خود را به فرهنگ فرزندان نزدیک کنند تا بتوانند آنها را درک کنند و هم صحبت و راهنمای خوبی برای آنها باشند؛ اما بایستی به طور غیرمستقیم بچهها را نیز به فرهنگ والدین و نیز به فرهنگ ملی خود نزدیک کرد. اجرای مراسم گوناگون، برگزاری هرچه باشکوهتر آنها و اهمیت دادن به فلسفه وجودی سنت ها و رسوم به ما این امکان را می دهد که بتوانیم نقش خاص و مهم این آداب را در زندگی برای فرزندانمان روشن کنیم.
با چیدن هفت سین سفره عید، برای یکدیگر هفت سین خوشبختی آرزو کنند که عبارت است از سلامتی، سرافرازی، سربلندی، سرور، سروری، سعادت و سبزبختی.
معمولاً پیش از شروع برگزاری چنین جشن ها و مراسمی، صحبت از افراد مستمند و مستحقی به میان می آید که نمی توانند از عهده مسائل مالی این رسوم و به طور کلی یک زندگی معمولی برآیند. شرکت در جشن هایی که هدف از آنها کمک به افراد مستحق است مثلاً «جشن عاطفهها» فرصت مناسبی است تا اهمیت و ضرورت کمک به دیگران را برای بچهها توضیح دهیم. لازم است آنها را با خود به جشن ببریم که از نزدیک مراسم را ببینند. شرکت فرزندان در چنین مجالسی باعث رشد عاطفی و اجتماعی آنها می شود؛ این که به غیر از خود به دیگران هم بیندیشند و روحیه تعاون و همکاری پیدا کنند. به علاوه آنها با این روش، نسبت به خداوند به خاطر نعمت هایی که به آنها عطا فرموده قدرشناس تر و سپاسگزارتر خواهند شد.
حفظ آداب و رسوم برای سلامت روانی و رشد فردی و اجتماعی فرزندان ضروری است؛ به اضافه این که از این طریق ما به حفظ هویت ملی خود نیز کمک می کنیم.
والدین خسته و پرکار و پر مشغله ممکن است نتوانند به درستی این گونه مراسم را برگزار کنند و حتی دیده می شود که از دید و بازدیدهای عید نوروز نیز عاجز می مانند و به علت خستگی مفرط ترجیح می دهند به مسافرت بروند یا به گونههای دیگر از شرکت در این مراسم بپرهیزند. این شرایط نوعی یادگیری غلط برای فرزندان محسوب می شود و آنها را با رشد اجتماعی ناکافی و ناقص همراه می سازد؛ زیرا بخش زیادی از رشد اجتماعی فرزندان تابعی از مشاهده و شرکت در مراسم جمعی است. بنابراین حفظ آداب و رسوم برای سلامت روانی و رشد فردی و اجتماعی فرزندان ضروری است؛ به اضافه این که از این طریق ما به حفظ هویت ملی خود نیز کمک می کنیم.
نوشته شده در ۱۳٩٠/۱٢/٢۸ساعت ۱٢:٢٠ ب.ظ توسط سمانه نظرات (0) (javascript:void(0))
درک و تشخیـــص نــــوع شخصیّت:
همچنان که گفته شدبعضی از متخصّصین امور روانی نکتة اصلی در پرورش کودکان را درک نوع شخصیّت آنان می دانند و از آنجایی که به وجود ۵ نوع مشخّص از شخصیّت معتقد می باشند، لذا براین باور ندکه والدین قادرند ازهمان ابتدا نوع شخصیّت فرزندان خود را تشخیص دهند و از این شناخت بعنوان وسیله ای درراستای کمک به آنان استفاده نموده، این کودکان را بعنوان افرادی خلّاق و یا بعبارتی به نمونه ای سالم در نوع شخصیّتی خود مبدّل سازند. نوزادان با گرایشهای فیزیکی مختلفی که پایه در اصول بیولژیکی ( زیستی )، ژنتیکی و محیطی آنان دارند و درطیّ مراحل تحوّلی پیش از تولّد، بدنبال رشد سیستم عصبیشان، شکل می گیرند، بدنیا می آیند. درنتیجه مراقبین آنان قادرند مشخّص کنند که آیا نوع شخصیّتی این نوزادان ازانواع مشکلساز است و یا ممکن است بعنوان افراد مفیدی تلقّی گردند. گرین اسپن در این زمینه چنین توضیح می دهد که درسالهای اوّلیّة حیات، سیستم اعصاب هنوزاز انعطاف پذیری بالایی برخوردار است و بدین ترتیب حقیقتا می توان نحوة عمل آن راتغییر داد. وی درادامه اظهار میدارد که: نکتة مهم آن است که مامی خواهیم چگونه طبیعت نوزادمان راتربیت کنیم ویا چگونه می خواهیم به کودکمان کمک کنیم تا از فردی ترسو و مضطرب به انسانی با اعتماد بنفس و شهامت تبدیل شود. دربرخی موارد، شخصیّت کودک ازهمان هشت ماه اوّل زندگیش قابل تشخیص است و با گذر زمان، هنگامی که به یک نوزاد نو پا یا کودکی درسنّ پیش دبستانی تبدیل می گردد، کاملا معلوم است که وی کودکی خجالتی بوده در برخورد با مسائل مختلف گوشهای خود را می گیرد، فرار می کند و به هر چیزی ضربه می زند و یا ممکن است فردی لجوج، اهل مجادله، در خود فرورفته، بسیار گیج ( حتّی با مشکل در تعیین جهت ) و یا مستقلّ باشد.
انــــــواع شخصیّـــــــــت
الف ) حسّــــاس :
این نوزادان، کودکان و یا حتّی بزرگسالان بسیار حسّاس هستند و فطرتا گرایش زیادی به ترسو یا مضطرب بودن دارند. سابقا تصوّر می شد که این افراد مصداق کاملی ازانسانهای ترسو، محتاط و خجالتی هستند، اما امروزه به این نتیجه که به این شکل نیست، چراکه این کودکان نسبت به محرکهای اساسی مانند تماسهای بدنی ( لمس ) و صداها، حسّاس می باشند و بعنوان نمونه صدای گربه برای آنها به مثابه صدای غرّش شیر جلوه می کند. بنابراین وقتی این کودکان در کلاسهای پرهیاهوی پیش دبستانی قرار می گیرند، بسیار ترسو بنظر می رسند و این در حالی است که درخانه از رفتار خوبی برخوردارند. به بیانی دیگر ظرفیّت آنان محدود است ودرنتیجه مهم آنست که مراقبین کودکان دارای شخصیّتی حسّاس، لازم است بگونه ای آرامش بخش رفتار کرده برای آموزش رفتارهای مطلوب به آنها ، گام به گام پیش روند. اگر ما به یک چنین کودکی، ازطریق ایجاد محیط پرورشی صحیح و امن کمک کنیم، پیشرفت زیادی نشان می دهد و اعتماد بنفس و شهامت لازم را کسب می نماید؛ ولی در مقابل اگر ما دربرابر آنان تسلیم شویم، از آنها افرادی ترسو و مضطرب با گرایش زیاد به افسردگی ساخته ایم.
ب ) جســــور و فعّــــــــال :
این کودکان نسبت به کسب درون دادهای حسی تمایل و اشتیاق زیادی نشان میدهند و بعنوان نمونه می بینیم که با گشتن درمحیط اطراف خود سعی دردستیابی به نکات جدید دارند. این افراد از نظر شخصیّتی میتوانند دارای نگرشی منفی با روحیّه ای ضدّ اجتماعی باشند و یا درمقابل قادرند رشد وپیشرفت نموده به افرادی با روحیّة رهبریّت و کوشا در ایجاد شرایط جدید و یا سیاستمداری موفّق تبدیل گردند. هنگامیکه درمورد کودک حسّاس نسبت به صداها و تماسهای بدنی صحبت می کنیم، می بینیم که آنان از حسّاسیّت بالایی برخوردارند ولی با بررسی گروه دوم در می یابیم که دربرابر محرّکهای مذکور حسّاسیّت بسیار کمتری نشان میدهند و بعنوان نمونه تمایل زیادی به صداهای بلند داشته نسبت به درد وتنبیهات دیگران حسّاسیّتی بروز نمی دهند و حتّی از آن لذّت هم می برند ؛ امّا باید توجّه کرد که این امر بدلیل نیاز به دریافت مقادیر زیادی از محرّکات است نه بدلیل بی تفاوتی نسبت به تحقیر ویا داشتن روحی پست. بااین تفاسیر ممکن است کودکان مذکور به اشتباه پرخاشگر شناخته شوند و اگر به جای درمان فقط بر آرام نمودن او پافشاری گردد، قطعا با گذر زمان به فردی پرخاشگر تبدیل خواهند شد. دربرخورد بااین گروه لازم است تعدادی دستور العمل را آماده نموده، در اختیار او قراردهیم تا بداند انتظارات ما از او چیست و باید به این نکته توجّه شود که از تنبیه و کنار کشیدن او ازجمع خودداری نموده، ضروری است تا با ایجاد محیطی بالنده و مناسب به پرورش او بپردازیم.
ج ) در خـــود فــــرو رفتـــه / کــــم واکنـــش :
این کودکان توانایی بروز احساسات خودرا ندارند و مایلند در خود فرورفته به رؤیاپردازی مشغول شوند؛ بعلاوه دربعضی از آنان هماهنگی کمی در اندامهای حرکتی دیده شده اصطلاحا به تنش عضلانی کم مبتلا هستند. برای جلب توجّه او لازم است با صدای کاملا بلند صحبت کرده برای جلب توجّهش فعّالیّتها وحرکات بدنی زیادی ضمن صحبت با او از خود نشان داد. این گروه از کودکان در گوشه ای نشسته، چنین وانمود می کنند که با خود مشغول بازی هستند و تمایل زیادی نسبت به تنها ماندن نشان می دهند، بعلاوه به بازیهای کامپیوتری که بیشتر جنبة فعّالیّتهای انفرادی دارند ابراز علاقه می نمایند. باتوجّه به مطالب مذکور چنانچه بتوانیم آنان راازعالم درونیشان بیرون بکشیم ودربرخوردبادیگران فرصت فرار به آنها ندهیم، قادرخواهیم بود افرادی بسیار خلّاق، گرم، دوست داشتنی و بعبارتی پرورش یافته به اجتماع تحویل دهیم.
د ) لجـــــوج و مخــــالف ( عنــــاد ورز ) :
فردی با چنین ویژگی ، نسبت به هر چیز دیدی مخالف ومنفی داشته، هر محرّکی که به گیرنده های حسی او مانند لامسه، شنو ایی و ... وارد می آید درذهن او یک تصویر بزرگ وواضحی جهت بررسی وتحلیل بوجود می آورد، او بعنوان یک تحلیلگر به بررسی هرچیز درپیرامون خود می پردازد وتلاش زیادی برای کنترل محیط اطراف نموده، سعی می کند که خودش هیچگاه تحت کنترل دیگران قرار نگیرد؛ اما علیرغم تمام تلاشها، اگر نتواند برمحیط پیرامون خود تسلّط لازم راپیدا کند و بعبارتی خودش نیز تحت کنترل اطرافیان قرار گیرد، احساس ترس و اضطراب بسیاری به او دست میدهد و تلاش زیادی را مصروف تغییر جهت این توجّه وتسلّط می نماید. برای ریشه یابی این ویژگی، باید توجّه داشت که علّت اصلی این کوششها صرفا حفظ آرامش خود است وبا درنظرگیری این نکته قادر خواهیم بود به او کمک کنیم تا انعطاف پذیرتر بوده با دیگران همکاری بیشتری نشان دهد و در این رابطه تنها نکتة کلیدی آن است که بهیچ وجه با او برخوردی تند وخصمانه نداشته باشیم.
ه ) بــــی دقت :
این کودکان بسیار حواسپرت هستند بطوری که حتّی در بعضی موارد راه همیشگی خودراهم گم می کنند؛ ازطرفی بسیاری از آنان بعنوان فردی با اختلال کمبود توجّه وتمرکز شناخته می شوتد و لازم است با نظارت یک متخصّص تحت درمانهای دارویی با داروهایی همچون ریتالین قرارگیرند. این گروه از کودکان درتواناییهایی همچون طرح ریزی و انجام فعّالیّتهای متوالی وسلسله وار ماننددنبال کردن راههای مختلف به مدرسه ویا به خاطر آوردن محلّ قرار گرفتن اشیا مشکل دارند و در سنین بزرگسالی هم از آن دسته افراد محسوب می شوند که هیچگاه نمی توان روی آنها بعنوان یک دستیار یا همکار خوب ودقیق حساب کرد، چراکه غالبا فراموش می کنند اشیا را کجا گذاشته اند ویا به یاد نمی آورند که چه کاری می خواستند انجام دهند، مسیرهای رسیدن به یک هدف را به خوبی دنبال نمی کنند و در مشاغل مختلف هم با مسائل ومشکلات عدیده ای روبرو می گردند. برای رفع مشکل این افراد ، برخی از متخصّصین امر توصیه می کنند که: ما می توانیم با افزایش توانایی انجام فعّالیّتهای متوالی بعنوان یک فعّالیّت اصلی و پایه ای ازطریق اجرای یک سری تمرینهای ویژه و بدون مصرف دارو ، به آنها کمک کنیم ودر نهایت چنانچه احساس نیاز همچنان وجود داشت و شکستهای متوالی درانجام فعّالیّتهای مذکور مشاهده گردید، می توان درکودکان بزرگتر ازدارودرمانی بعنوان انتخابی احتمالی وتحت نظارت متخصّص مربوطه، استفاده نمود.
نکتة حائز اهمّیّت آن است که وضعیّت بیولژیکی فرد، الزاما سرنوشت وی رامقدّر نمیکند و در این راستا تشخیص نوع کلّی شخصیّت کودک امری اساسی بنظر میرسد. از آنجایی که برخی از والدین خود را بعنوان الگوی تربیتی فرزندانشان مسئول نمی دانند، لذا می توان آموزشهایی طرح ریزی کرد و از آن طریق به ارائة قسمت عمده ای از راه حل پرداخت. بر این اساس لازم است دربرنامه های خود نکاتی پیرامون اهمیّت شناخت اوّلیّة آنان از ابعاد هیجانی و فکری فرزندانشان گنجانده، به ایشان کمک کنیم تا به کسب مهارتهای جدیدی که الزاما همکاری والدین را میطلبند بپردازند. در راستای تحقّق این برنامه، والدین نیاز به ابزاری دارندکه می توان آن را ارائة بهترین اطّلاعات موجود دانست و شامل دراختیار گذاردن اطّلاعاتی پیرامون انواع شخصّیت و چگونگی اعمال روشهای تربیتی مؤثّر برای هر نوع است. با در نظرگیری ویژگیهای کودکان در مییابیم که آنان شخصّیتی خالص و یکدست نداشته بلکه دارای مخلوطی از انواع شخصیّتها هستند بعنوان نمونه ممکن است ترکیبی از کمی مبارزه طلبی بهمراه اندکی حساسیت باشند. امّا چنانچه بتوانیم این الگوها را درک کنیم، قادر خواهیم بود تا برخی از راه حلها را با هم ترکیب و ملحق نماییم.
برطبق گزارشهای ارائه شده که بیش از نیمی از والدین ، متخصّصین و مربّیان هنوزبراین باورند که کودکان بایدتابع آنان باشند بعبارتی تمامی تلاشهایی را که درراستای تربیت آنها بکار می برند درجهت سازگار نمودن آنان بااصول اجتماع نیست، بلکه کودکان را بنا برسلیقه و الگوهای شخصی خودشان پرورش داده، برهمین اصل اجتماعی می نمایند. دربین این افرادکسانی را با این باور کلّی می بینیم که بعضی از کودکان خارج ا ز این الگوها و قالبها قرار می گیرند مانند آنکه بطور توارثی خجالتی تر و یا برونگراتر از بقیّه بنظر می رسند. بسیاری از مربّیان نیز فکر میکنند که اگر ماصرفا محیط را باشرایط کودک متناسب سازیم ، وضعیّت او بهتر خواهد شد. هم اکنون نیز در بین عموم این فکر درحال شکل گیری و تکوین است که راههای تربیتی پیچیده تر را استفاده نموده انواع مختلف شخصّیت را شناسایی کرده برای هر کودک روش پرورشی و نحوة ابراز محبّت متفاوتی اعمال نمایند. و بهر ترتیب باید توجّه داشت که تربیت همة کودکان بایک شیوة مشابه امکان پذیر نخواهد بود بلکه همانطور که علی رغم میزان علاقة یکسان ما به همة آنها، نحوة اظهار محبّتمان متفاوت است، به همان صورت نیز لازم است شیوة تربیتی متناسب با نوع شخصیّت هر کودک رانیز اتّخاذ نماییم.
نوشته شده در ۱۳٩۱/۱/۱٩ساعت ۱٢:٠٤ ق.ظ توسط سمانه نظرات (0) (javascript:void(0))
دنیای رنگین کودکان در نوروز (http://psychologic.persianblog.ir/post/57/)
هر کشور و هر فرهنگ آداب و رسوم و سنت هایی با قدمت تاریخی دارد که از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است. این آداب و سنن بسیار معنا دارند و به بیانی وجه مشترک افراد یک مرز و بوم را تشکیل می دهند. بخشی از این سنت ها هویت ملی یک قوماند و به وسیله آن در دنیا شناخته می شوند. بسیاری از اعیاد ملی و مذهبی ما با آداب و رسوم خاصی برگزار می شوند. هر کدام از این مراسم و رفتارهای مرتبط با آن فلسفه خاصی دارند. برپایی این سنت ها با تشریفات، جشن ها و آیین های مربوط به خود برای کودکان نیز لذت بخش و خاطرهساز است. به یاد آوردن لحظه های خوب و به یاد ماندنی همواره باعث تقویت و زنده شدن آن خاطرات می شود و به انسان شادی و نشاط می بخشد.
انسان هایی که خاطراتی مطلوب از دوران کودکی دارند، اصولاً افرادی سازگارتر و به لحاظ روانی سالم ترند. بهعلاوه همیشه از داشتن آن خاطرات و مرور ذهنی آنها انبساط خاطر پیدا می کنند. برعکس کسانی که خاطرات بدی از دوران کودکی دارند، همیشه آنچه به ذهنشان خطور می کند، نامطلوب و نازیباست. آنها دچار حالاتی از قبیل خشم، تنفر و عصیان می شوند. یکی از خاطرات خوب و مثبتی که کودکان می توانند همیشه در ذهن داشته باشند، مراسم عید نوروز است. عطر شکوفهها و گل های بنفشه، جیک جیک پرندگان، سفره هفت سین با عطر سنبل و زیبایی تخم مرغ های رنگ شده، رفتن به خانه مادربزرگ و پدربزرگ و عیدی گرفتن از دست آنها و بسیاری از آداب دیگر رنگ تازهای به زندگی کودک می دهد. این قبیل مراسم نه تنها خاطرهای خوش در حافظه کودک برجا می گذارد، بلکه در رشد عاطفی و اجتماعی او تأثیر بسزایی دارد.
کودکان را تشویق کنیم تا در دید و بازدیدهای عید شرکت فعال داشته باشند. همچنین به نوجوانان که بعضاً از همراه بودن با والدین و پرداختن به دید و بازدید خودداری میکنند، بایستی این آموزش داده شود که برای اینگونه مراسم حتماً وقت بگذارند؛ به دیدن بزرگترها بروند و با احترام و ادب عید را به آنها تبریک بگویند. دست بزرگترها را ببوسند و چنانچه عیدی دریافت کردند قدردانی و تشکر کنند. والدین بهتر است سعی کنند تمام آداب و رسوم این عید ملی را به جا آورند و همراه با چیدن هفت سین سفره عید، برای یکدیگر هفت سین خوشبختی آرزو کنند که عبارت است از «سلامتی، سرافرازی، سربلندی، سرور، سَروَری، سعادت و سبزبختی». به جا آوردن این سنت ها بر استحکام پیوند افراد با یکدیگر می افزاید. جشن های ملی، شادی های ملی و این که همه با یک هدف خوشحالاند، ارتباط افراد با یکدیگر را عمیق تر و وسیع تر می کنند. معمولاً در چنین ایامی اعضای خانوادهها دور هم جمع می شوند؛ حتی اگر در مکان هایی با فاصله زیاد از یکدیگر زندگی کنند، از این فرصت استفاده می کنند و به دیدار هم می روند و چند روزی را با یکدیگر می گذرانند. همین دور هم جمع شدن، برای یکدیگر ارزش قائل شدن و به بزرگترها احترام گذاشتن از مسائل مهم برای کودکان محسوب می شود. آنها ضمن این که از این فضای گرم، صمیمی و شاد خانوادگی لذت می برند، به این معنای مهم در زندگی می رسند که افراد برای یکدیگر ارزش دارند و این ارزش ها را بایستی حفظ کرد. آنها می آموزند که برای بزرگترها احترام ویژهای قائل شوند، زیرا می بینند که والدینشان نیز این گونه عمل می کنند. بسیاری از مسائل تربیتی را می شود به صورت غیرمستقیم و به طور عملی توسط همین آداب و رسوم آموزش داد.
امروزه بسیاری از خانوادهها از این که فرزندانشان به لحاظ فرهنگی از آنها فاصله گرفته اند شکایت دارند. گرچه لازم است که در پارهای موارد، پدر و مادرها خود را به فرهنگ فرزندان نزدیک کنند تا بتوانند آنها را درک کنند و هم صحبت و راهنمای خوبی برای آنها باشند؛ اما بایستی به طور غیرمستقیم بچهها را نیز به فرهنگ والدین و نیز به فرهنگ ملی خود نزدیک کرد. اجرای مراسم گوناگون، برگزاری هرچه باشکوهتر آنها و اهمیت دادن به فلسفه وجودی سنت ها و رسوم به ما این امکان را می دهد که بتوانیم نقش خاص و مهم این آداب را در زندگی برای فرزندانمان روشن کنیم.
با چیدن هفت سین سفره عید، برای یکدیگر هفت سین خوشبختی آرزو کنند که عبارت است از سلامتی، سرافرازی، سربلندی، سرور، سروری، سعادت و سبزبختی.
معمولاً پیش از شروع برگزاری چنین جشن ها و مراسمی، صحبت از افراد مستمند و مستحقی به میان می آید که نمی توانند از عهده مسائل مالی این رسوم و به طور کلی یک زندگی معمولی برآیند. شرکت در جشن هایی که هدف از آنها کمک به افراد مستحق است مثلاً «جشن عاطفهها» فرصت مناسبی است تا اهمیت و ضرورت کمک به دیگران را برای بچهها توضیح دهیم. لازم است آنها را با خود به جشن ببریم که از نزدیک مراسم را ببینند. شرکت فرزندان در چنین مجالسی باعث رشد عاطفی و اجتماعی آنها می شود؛ این که به غیر از خود به دیگران هم بیندیشند و روحیه تعاون و همکاری پیدا کنند. به علاوه آنها با این روش، نسبت به خداوند به خاطر نعمت هایی که به آنها عطا فرموده قدرشناس تر و سپاسگزارتر خواهند شد.
حفظ آداب و رسوم برای سلامت روانی و رشد فردی و اجتماعی فرزندان ضروری است؛ به اضافه این که از این طریق ما به حفظ هویت ملی خود نیز کمک می کنیم.
والدین خسته و پرکار و پر مشغله ممکن است نتوانند به درستی این گونه مراسم را برگزار کنند و حتی دیده می شود که از دید و بازدیدهای عید نوروز نیز عاجز می مانند و به علت خستگی مفرط ترجیح می دهند به مسافرت بروند یا به گونههای دیگر از شرکت در این مراسم بپرهیزند. این شرایط نوعی یادگیری غلط برای فرزندان محسوب می شود و آنها را با رشد اجتماعی ناکافی و ناقص همراه می سازد؛ زیرا بخش زیادی از رشد اجتماعی فرزندان تابعی از مشاهده و شرکت در مراسم جمعی است. بنابراین حفظ آداب و رسوم برای سلامت روانی و رشد فردی و اجتماعی فرزندان ضروری است؛ به اضافه این که از این طریق ما به حفظ هویت ملی خود نیز کمک می کنیم.
نوشته شده در ۱۳٩٠/۱٢/٢۸ساعت ۱٢:٢٠ ب.ظ توسط سمانه نظرات (0) (javascript:void(0))