توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ஐكـــــا فــــه رويــــا يــــی ஐ
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:45 PM
کافه ی خـاطـره بازی - پُـره از قـصه و رویاس
همه ی فکرا عتیقه س - بورس ِخاطره همینجاس
آدماش بیـدارن اما - تـو بیـداری خـواب می بینن
چشاتو ببند و گوش کن - به صدای قصه ی من:
یکی شـون فکر ِ تـئـاتر ِ - طـرفای لالـه زاره
اون یکی فکر ِ سکانس ِ - آخر ِ یه مشت دلاره
یکی گـیج ِ شـعـر ِ شـاملـو - وسط ِ دفتـر ِ آیـدا
یکی داغ ِ سینما رکس - وقت اکران ِ گوزن ها
یکی زخـمی رفـاقـت - فـکر ِ پـیـرهن ِ پُر از خـون
اون که عاشقه تو فکر ِ - قصه ی لیلی و مجنون
یکی فکر ِ بوف ِ کور و - مرگ ِ صادق هدایت
آخ چـقـدر خـاطـره داره - روزگـار بی مـروت!
داره پیـرت می کنه، غـبار ِ سـرد ِ خـاطـره
دس رو دس گذاشتی و شب از شبت نمیگذره
چـینی ِ نازک ِ رویات، پُر ِ صـد تا تـرکه
کاش می فهمیدی که این زندگی نیس، فلش بکه
یکی فکر ِ عطر ِ بارون - توی جاده شماله
یکی تو دیـوان ِ حـافـظ - دنـبال ِ تـعـبیر ِ فـاله
یکی تو فکر ِ مصدق - زخم ِ بیست و هشت مرداد
اون یکی تو فکر ِ شـعـر ِ - یه شـب ِ مـهتاب ِ فرهاد
یکی با یاد ِ عزیزش - خسـته از این هـمه دوری
یکی فکر ِ شعله های - شبای چارشنبه سوری
یکی فکر ِ جـنگ و نـفت و - خـاطـره های جـنوبه
یکی خسته از گذشته- مشتشو رو میز می کوبه
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:46 PM
فال قهوه می گیرم...
انگشتـت را بزن!
راضیام حتی به تلخیات !!
http://poem.ahmadipouya.com/wp-content/uploads/2010/05/f_coffeecupm_c32f1e0.jpg
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:46 PM
در تمام ِ کافه های شهر
خبر از حادثه ایست
با دلم از پیچ ِ دلتنگی ِ میزها به زحمت عبور می کنم
آنوقت ، می بینم درست روبروی ِ نگاه های ِ تماشا
سر ِ دوراهی ِ تشویش و تردید های ِ شبانه ام
کسی منتظر نشسته است
http://www.kocholo.org/img/images/6gqetvh2b9v5q655x7p.jpg
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:47 PM
آب در هـــاون کــوبیــدن است
اینکـــه مـَـن شعــر بِنــویسـَـم و
تـــو فـــال قَهـــوه بگیـــری.
وقتــی ؛ آخـَــرِ همــه شعــرهــای مَـن
تــــو مـی آیــی ؛
و تــــهِ همــه ی فنجـــان هـــای تـــو
مـَـن میـــــروَم!!!
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:47 PM
من شیفته میزهای کوچک کافه ای هستم
که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود
و من
روبه روی تو
می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم ...
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:47 PM
نام شعر :عشقی با بوی اسپرسو نام شاعر : الهام لاسمی
عشق را در کافه بايد جست
زیر نوری به رنگ کهربا
و سرنوشت را در فنجانی
از قهوه ترک
بايد مصور
دید
اين روزها عشق را تلخ
میل می کنند
و زندگی را شیرین
می بازند
و سيگار را
آرمان گرا
پک می زنند
و هر کس
فیلسوف زمان خویش
گشته است
روی صندلی هاي
چوبی
کافه اي دود گرفته
به چشمان هم خیره
می شوند
و عشق
اين بی فلسفه ترین
کلمه ی هستی را
تفسیر می کنند
حالم خوش نیست
اين روزها
عشق ها تنها
بوی اسپرسو می دهند ... ..
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:47 PM
گیرت انداختم
رود چشم های من است
این قهوه ی سیاهی که مینوشی
تا ورق بزنی روزنامه صبح را
سر از کافه در می آورم
که بنوشی ام
روزنامه های صبح را می خری
که بخوانی ام
گیرت انداختم
جا کرده بودی خودت را در آیینه ی کیف دستی ام
از هتل که می زدم بیرون
یادم نبود که باید کجا می رفتم
یادم نبود که باید چه ساعتی می رفتم
یادم نبود که باید چه کسی را می دیدم
دیدم که باید بمانم باتو
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:48 PM
خـدا را چه ديـدي ؟!
شايد يك روز در كافه اي دنـج و خـلوت ، اين كلمه ها و نوشته ها صـوت شـدند ؛
بـراي ِ گوش هـاي ِ تـو
كه روي ِ صنـدلي ِ رو به روي ِ مـن نشسته اي ... و بـراي ِ يك بـار هم كه شـده
، چـاي ِ تـو سـرد شـد
بس كه خيـره مانـدي به مـن ... !
http://www.akairan.com/images/noshidani/cofee-arabic.jpg
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:48 PM
روزها پر و خالی می شوند
مثل فنجان های چای
در کافه های بعد از ظهر
اما ،
هیچ اتفاق خاصی نمی افتد !
این که مثلا
تو ناگهان
در آن سوی میز نشسته باشی گاهی،
فنجانی
روی کاشی ها می افتد
حواس ما را پرت می کند ...
http://dc03.arabsh.com/i/00338/a0bknwmj5a3h.jpg
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:53 PM
http://www.up.98ia.com/images/96tc3yy81wbzgkmb8ou.jpg
دلم یک فنجان قهوه تلخِ تلخ می خواهد!
یک ذره با تو بودن کافیست!
برای شیرین کردن یک فنجان تلخیِ چند ساله!
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:54 PM
تو رفته ی
و من سالهاست!
همیشه به همان کافه میروم،
مانند گذشته ها ی ما
قهوه مینوشم ،بخاطر تو
حالا داغ،داغ مینوشم قهوه را
نیستی که گویی!
بگذار کمی سرد شود قهوه
دهانم سوخته میرود..
http://www.upload.alamto.com/img/amoozesh-ghahve.jpg
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:54 PM
آخ که چقدر خوبه
قدم زدن با تو
چه خوب و آفتابیه
هوای من با تو
تو کافه های شلوغ
گوش دان به صدات
چه لذتی داره
تو خلوت کوچه
گرفتن دستات
چه لذتی داره
بازم اجازه بده
بهت سلام کنم
نگو باهام قهری
با این که می دونم
تو بی اجازه ترین
عاشق این شهری
بازم اجازه بده
بهت سلام کنم
نگو باهام قهری
با این که می دونم
تو بی اجازه ترین
عاشق این شهری
تو غربت خونه
جز من دیوونه
کی غصه تو رو خورد
شبای تنهایی
بدون لالایی
چجوری خوابت برد؟
آخ که چه دلگیره
هوای من بی تو
چقدر نفس گیره
قدم زدن بی تو
تو خلوت کوچه
گرفتن دستات
همش دروغ دروغ
چقدر ادامه بدم
به گم شدن تو این خیابونای شلوغ
جز من دیوونه کی وقتی حس می کنه
که داره می میره
حتی واسه مردن
از توی تو اجازه می گیره
جز من دیوونه کی وقتی حس می کنه
که داره می میره
حتی واسه مردن
از توی تو اجازه می گیره
چراغای رنگی
آدمای سنگی
سرفه و دلتنگی
تو کافه خالی
یه استکان چایی
کنار تنهایی
اونطرف میزم جات خالیه هنوزم
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:54 PM
یک فنجــان درد دل
بدون شکـــ ـ ـ ـر
بــرای تـــــــو آورده ام
بنوش ؛
تا از دهــان نیفتاده
بنوش ـ ـ
http://www.kocholo.org/img/images/climtatyl44csnoac2a.jpg
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:54 PM
پشت میز
کوچک این کافه
با دستهایی که دزدکی روی دستم می کشی
و چشمهایی که بسته ای
...
هوس تو را میکنم
مثل تلخی ته فنجان قهوه
شادی بر گرداندن فنجان
و شنیدن طالعم از زبان تو...
M.A.H.S.A
04-03-2012, 11:55 PM
راستش را بخواهی از موقعی که رفتی هیچ چیز تغییر نکرده است،
- من هنوز قهوه میخورم
- سیگار میکشم
- پیاده میرم
هستم؛ اما
- تلخ تر
- بیشتر
- تنهاتر
http://www.farapix.com/photos/farapix_com_b13bd6a7901b58db90138953a28d4a05_ad3.j pg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:07 AM
دعای آزادی
بَشّار مَکاری، از یاران امام صادق علیه السلام می گوید: در کوفه به حضور حضرت رسیدم. طَبَقی از خرما نزد ایشان بود. فرمود: بیا و بخور. عرض کردم گوارا باد! قربانت گردم، در راه حادثه ای دیدم و گریه گلویم را گرفت. حضرت فرمود: چه حادثه ای دیده ای؟ گفتم: یکی از گماشتگان حکومت را دیدم که بر سر زنی می زد و او را به سوی زندان می برد و آن زن با صدای بلند می گفت: به خدا و رسولش پناه می برم. امام فرمود: چرا آن زن را می زد؟ عرض کردم: از مردم شنیدم که می گفتند پای آن زن لغزید و به زمین افتاد و گفت: «ای فاطمه! خدا ظالمان بر تو را از رحمت خود دور سازد.» گماشتگان حکومت دستگیرش کردند و زدند. امام صادق علیه السلام به محض شنیدن این سخن گریه کرد؛ به گونه ای که دستمال و محاسن شریفش از اشک تَر شد، سپس فرمود: «ای بشّار! با هم به مسجد سهله برویم و برای نجات آن بانو دعا کنیم و از خدا بخواهیم او را حفظ کند».
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:30 AM
قُل قُل كه ميزند گاهي احساسات ِ درونم ،
دلم يك هواي بارانـ ـيميخواهد .
تا يك چاي دارچيني دَم كنم و حالي به حال ِ خودم بدهم !
تا رهـ!ـاكنم خودم را ، ذهنم راحتي . . .
از اين دوست داشتنهايي كه گاهي پوچ ـتَر از هر خيال ِخاميـست . . .
http://www.aftab.ir/news/2007/nov/14/images/dbcb3a37d682aef6940d24719ffe4ff5.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:31 AM
☺✿ تو دلچسبی توی این روزهای سرد
تو
باید باشی
کنار بخاری
با یک فنجان چای داغ...☺✿
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:31 AM
یه قنجون قهوه؟
... نه ممنون، زندگی به اندازه ی کافی تلخ است
http://inlinethumb50.webshots.com/34225/2558048070102950767S425x425Q85.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:32 AM
کافه تریا،مثل همیشه،
لقمه هاي جوان برداشته است.
بوی عشق مصنوعی
راه نفسم را می گیرد.
از میان باغ وحش ِبی قفس می گذرم
آن گوشه یک صندلی انتظارم را می کشد.
بی هدف روبه رویش می نشینم.
http://www.thecoffeemania.com/wp-content/uploads/2011/02/Coffee_hail_by_lwheat-238x300.jpg (http://forum.patoghu.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.thecoffeemania .com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2011%2F02%2FCoffee_hail_by_lwh eat.jpg)
گارسون با بی میلی می پرسد:
چی میل دارید؟
با یقین می گویم:
یک فنجان امید داغ!!! ...
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:32 AM
شب و سکوت و گریه فریاد قلب بیمار
اینجا دلی شکسته قلبی همیشه بی یار
هق هق ، گلوی خسته یک استکان چایی
دستی میان صورت ، سیگار پشت سیگار
نور چراغ آبی ، صد کاغذ مچاله
شعری که خط زدم باز نفرین به دست و خودکار
یک قاب عکس خالی ، یک شیشه شکسته
یاد تو و صدایت مشتی میان دیوار
یک آرزوی ساده اما عبث گمانم
افسوس دیدن تو حتی برای یکبار
صد اغتشاش فکری پرسش میان پرسش
آخر چرا چگونه تکرار حرف و تکرار
آخر چه کرده بودم ، بر من چرا جفا شد
صدها سوال مبهم باز انفجار افکار
در دادگاه عشقت محکوم و بی دفاعم
حکم جدایی از تو اجرا شود به ناچار
رفتی همیشه جایت خالی ست در وجودم
تا زنده ام نشینم بر آرزوی دیدار ...
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:33 AM
http://hrs17.persiangig.com/image/Bouse.GIF
ردّ دسـتهـایـــت
روی فـنجان جا مانـــده
و جـای خـالـی یـک بــوسـه
روی لـبهـــای مــن !
کاش . . .
ای کـاش مـی شــد آخریـن بوسه ات را
جـایـی پـنهــان میكـردم
تا بــار دیـگـــر كـلمات شعــرم
بـوی دلـتـنـگــی نمی گرفتند . . .
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:34 AM
شیر و شکر نه شام هم نه، قهوه لطفا
قلیان پشت بام هم نه، قهوه لطفا
بدجور تلخم این غزل طاقت ندارد
این واژه های خام هم نه، قهوه لطفا
بی شیر آقا بی شکر بی قند بی عشق
نه، مثل من ناکام هم نه، قهوه لطفا
خانم شما خوبید؟ آرامید؟ من؟ ها-
تلخم فقط ، آرام هم نه ، قهوه لطفا
آقاکمی موزیک هم با خود بیارید
آرام نه ، سرسام هم نه، قهوه لطفا
خانم شما گیجید ! نه من خوبِ خوبم
درگیر با اوهام هم نه ، قهوه لطفا
دلگیرم و دلتنگ اما گله اصلا
از عشق نافرجام هم نه ، قهوه � ...
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:34 AM
با خاطره هایت خوشم
گرچه تلخند و سیاه و بی لبخند
من همیشه
قهوه را بی شیر و شکر دوست داشته ام
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:35 AM
کاش من گل بوته بی رنگ قالی میشدم
میگذشتی برگلستانم شبی شایدملول
مینشتی خیره میماندی به من
غرق درافکارورویاهای دور
کاش دستی میکشیدی
روی گلبرگ دلم
میشنیدی آه بی جان مرا
کاش میدیدی گل بی رنگ قالی اتاق
آرزوداردبمیردزیرپا...
http://www.zenmocha.com/images/black_coffee_bean.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:36 AM
اینـــ اعتـــیاد به خاطر تو نیستـــــــ ، شــاید به خاطـــ ـ ــر این روزگار اســـت.
کاشـ گذشـــته ها نیــــز دود شـ ـــوند و بهـ همینـــ راحتیـــــ به هوا برونـــــ ــد.
کــــ ـ ـاش در دلــــــم چیزیـــ نمانـــد از قصه تلــــ ــ ـخ عشقـــ ،
گهـ گاهیــــــ که تنـها هستــــــــم اشکـ میریزم و خودمـ را سرزنش میکنــــ ـم
http://pichak.net/gallery/albums/userpics/10001/C6FX9iY8Nw94wlMrEH%5B1%5D.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:36 AM
فنجانی از قهوه در دست
در کنج خانه
لحظه ای به خود می نگرم
به انتهای ان می نگرم
از یاد بردم انتهایی دارد
قافل از انکه ابتدایش را ببینم
تلنگری خوردم که کجایم
در پرتگاه بودم
اما...
http://www.pixeler.ir/wp-content/uploads/2011/09/093011_0756_35.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:37 AM
روزها پر و خالی میشوند
مثل فنجانهای چای در کافه های بعدازظهر
اما...
هیچ اتفاق خاصی نمیافتد
این که مثلا تو
ناگهان
در آنسوی میز نشسته باشی
http://static1.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/12-01-2/89c50b94bbd4c8e4f46fd703cc2f0b1b-300
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:37 AM
ـهَـمآטּ یــہ گوشِــہ ے دنج ِ کآفـِـہ کَمـ بُـود !
تـآ مَنـ دور ِ آטּ مـیزِ شُلُوغ بِنشینَمـ
وَ میآטּِ هیچ جَمعیتــے تــو رآ بِجُویَمـمــے فَهمــے ! فَقطتـو رآ !کــہ شآیـَد زنگُولــہ ے در ِ ورودےیآدَشـ رَفتــہ اَستـ ـهنگآمـ ِ ورودَتـ "دیلینگـ" صدآ دَهَـدوَ مَنـ ـهَمــہ ے حَوآسَمـ رآ روے بآز شُدَטּ ِ دَر اَز دَستـ بِدَهَمـ !بــہ خیآلَمـ تلخــے آטּ اِسپِرسـو کــہ دَر آخَرینـ دیدآرِمآטּ
سفآرِشـ دآدے بــہ روزـهـآیمـ سِرآیتـ کرده اَستـ
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:38 AM
خـدا را چه ديـدي ؟!
شايد يك روز در كافه اي دنـج و خـلوت ، اين كلمه ها و نوشته ها صـوت شـدند ؛ بـراي ِ گوش هـاي ِ تـو
كه روي ِ صنـدلي ِ رو به روي ِ مـن نشسته اي ... و بـراي ِ يك بـار هم كه شـده، چـاي ِ تـو سـرد شـد
بس كه خيـره مانـدي به مـن ... !
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:38 AM
تمام فنجان های قهوه
که می گفتند ما به هم نمیرسیم را شکستم
و فنجانی دیگر خوردم ...
...فالی دیگر گرفتم ...
از بس قهوه خوردم ...
به گمانم
یک قرن بیدار باشم.......!
برای دیدن عکس در اندازه اصلی اینجا کلیک کنید . اندازه اصلی 720x493 پیکسل میباشد
http://www.kocholo.org/img/images/5r3wapfgbd0r63alw5zy.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:38 AM
مـرا بـه یـک آغوش
گـرم میهمان کـن..
..منـــ زـيـاد اهـل چایـــــــــ نـیـسـتم
.
.
.
.
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:39 AM
تــــلـ ـخ منـــ ـم،
همچون چای ســ ـرد
که نگاهــ ـش کرده باشی
ساعات طولانی و ننوشیده باشـ ـــی.
تــــلـ ـخ منـــ ـم،
چای یــ ــخ که هیچکس ندارد "هوسـ ـش" را
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:39 AM
یکـــــــ حبه قنــــــد ،
درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ ..
شیرین نمیشـــود ..
دو حبه قنــــد ،
در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ ..
شیرین نمیشــــود ..
سه حبـــه ، چهار ، پنج ..
.
.
اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ،
در این دنیای تلخــــــــ ،
نه ..
اگـــر تــو نباشــــی فالِ این زندگــــــــــی ،
شیرین نمیشـــــود ... !
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:39 AM
این کار هر شب من است...
قـهوه دم مي كنم
نصـف قاشق سيانور به فنجانت مي ريزم
لبخند كه مي زني
مي گويم :
"قـهوه ات سرد شده، بگذار عوضش كنم..."
اين كار هر شب من است..
http://www.thenutritionpost.com/wp-content/uploads/2011/06/have-we-reached-peak-coffee.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:39 AM
پشت ميــز کوچــک این کافــه
با دستهایــی که دزدکـــی روی دستـــم مي کشـــی
و چشمهــــایی که بستــــه ای
هــــوس تـــو را ميکـــنم
مثــل تلخـــی ته فنـــجان قهـــوه
شـــــادی بر گردانـــدن فنجــــان
و شنیــــدن
طالعـــم از زبــان تـــــــــو
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:44 AM
روزها
پر و خالی میشوند
مثل فنجان های چای!در کافه های بعد از ظهر!
اما..هیچ اتفاق خاصی نمی افتد!!
این که مثلا تو نا گهان..
درانسوی میز کافه باشی..
فنجانی..
روی کاشی ها می افتد..
حواس مارا پرت میکند!!
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:45 AM
فریاد زدم
از خوابی که سال ها آروزیش را داشتم
پریدم
تو کنارم بودی
دیگر انتظاری برای خواب نیست
فقط من باشم و تو
و یک فنجان خالی
که تلخی این سال هارا در آن برزیم
فقط میشود یک بار هم که شده
برای عشق بازی های سحر
بیدارم کنی؟؟؟؟
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:46 AM
صندلی های خالیــــــــ..
و فنجان خالیـــــــ...
و منــــــ..
که هنوزدر سکوتکـــافه
از تو لبریزمــــــ غریبه!
http://avazak.ir/gallery/albums/userpics/10001/thumb_Avazak_ir-Love128.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:46 AM
یک حبه قند در فنجان قهوه ی تلخ شیرین نمیشود
دو حبه قند در فنجان قهوه ی تلخ شیرین نمیشود
چهار...
اصلا تو بگو یه دنیا قند
نه اگر تو نباشی فال این زندگی شیرین نمیشود...
http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/fantezi/1/22.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:49 AM
http://www.3jokes.com/gallery/d/45694-1/3Jokes_Love+_15_.jpg
صبح و دو فنجون گرم کنج یه کافه ی سرد
شب شد و باز نیومدی فنجونا سرد و کافه گرم
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:49 AM
آب در هاون کوبیدن است
اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری .
وقتی ؛ آخر همه ی شعرهای من
تــو می آیی ؛
و تــهِ همه ی فنجان های تو
من میـــروم
http://8200.6.img98.net/out.php/i90273_1368388714.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:50 AM
عاشقانــــه اے ندارمـ
تمام حرفـم را
همیشـه در هواے نبودن تـو
بـه باد ـها میسپـارم
قهوهـ اے نمیخوا ـهم
فقــط بیا
و خودتــــ تعبیر فــالم شــو
http://static1.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/12-02-1/ee4d36a30630e7ff8309edb35783455b-300
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:53 AM
در فنجان خالی میشوم شبیه عابران خسته
مرا قورت میدهی
ومن
راه قلبت را پیش میگیرم
در قهوه ای که به رگهایت جاری است!
برای دیدن عکس در اندازه اصلی اینجا کلیک کنید . اندازه اصلی 800x789 پیکسل میباشد
http://www.touchesvelvet.com/wp-content/uploads/2011/02/Coffee-Cup-in-Hands.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:53 AM
من و تو ...
در کافه ...
کنج دیوار ...
روبروی هم ...
قــــــ ــــــهوه را نخوردیم ...
حرف هایمان به اندازه ی کافی تلـــ ـ ـــــخ بود...
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:54 AM
نه قهوه تلخ
نه پیک های پی در پی
یک جرعه صدایت برایم کافیست ...
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:58 AM
تلخ منم
همچون چای سرد
که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی.
تلخ منم؛
چای یخ
که هیچکس ندارد هوسش را!
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:59 AM
من بر کنار گشته ام ازمسند حیات
با چای تلخ وشایعه شاخه نبات
انگارپای ثانیه ها را شکسته اند
این آخرین پلان قصه عمرمن است ، کات !
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:59 AM
http://www.up.98ia.com/images/96tc3yy81wbzgkmb8ou.jpg
دلم یک فنجان قهوه تلخِ تلخ می خواهد!
یک ذره با تو بودن کافیست!
برای شیرین کردن یک فنجان تلخیِ چند ساله!
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:59 AM
یادش به خیر...
تامیخواستم فنجون رو بالا بیارم میگفتی صبرکن...داغه میسوزی...
الآن کجایی که نمیبینی دلم داره میسوزه..؟؟؟
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:59 AM
ردّ دسـتهـایـــت
روی فـنجان جا مانـــده
و جـای خـالـی یـک بــوسـه
روی لـبهـــای مــن !
کاش . . .
ای کـاش مـی شــد آخریـن بوسه ات را
جـایـی پـنهــان میكـردم
تا بــار دیـگـــر كـلمات شعــرم
بـوی دلـتـنـگــی نمی گرفتند . . .
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:00 AM
کافه تریا،مثل همیشه،
لقمه های جوان برداشته است.
بوی عشق مصنوعی
راه نفسم را می گیرد.
از میان باغ وحش ِبی قفس می گذرم
آن گوشه یک صندلی انتظارم را می کشد.
بی هدف روبه رویش می نشینم.
گارسون با بی میلی می پرسد:
چی میل دارید؟
با یقین می گویم:
یک فنجان امید داغ!!! ..
http://www.pic.iran-forum.ir/images/wll3dq1ddempz7bhk8hl.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:00 AM
شاید بعدها...
روزی...
در یک کافه با سیگاری روشن در دست چپ
زل بزنیم به چشم هایی که با شوق می نگردمان
و بعد از کامی عمیق بگوییم:
فلانی... بد آدمی نبود ، بگذریم. تو مهمی الآن
و یک عزیزم ِ از سر ِاجبار هم شلیک کنیم به آن چشم های مشتاق
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:00 AM
قهوه , همان قهوه بود ..
تنها بوسه های من , قهوه ات را " قند پهلو " کرده بود !..
و تــو...
بی رحمانه طعم قهوه را تحسین کردی !..
که ...
مارک قهوه چیست...!!
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:01 AM
http://www.cafeartin.com/images/Coffee/cappuccino.jpg
خانه بوی بهار می دهد و تو پر از سفره های بی سینی
ساز ساکت ، سکوت سر در گم ، سردی سایه های تزئینی
باغ چای است سبز پیرهنم ، تا قدم می زنی میان تنم
سنگ فرش پیاده روها را می کشم روی قوری چینی
چای با چند قند زن پهلو ، قند با چند مرد بوسه به دست
بوسه با طعم چای جوشیده ، چای دم می کنم که بنشینی
چای دم می کشد ، نمی مانی و برای همیشه می ماند
تلخی قهوه های قاجاری روی لب های قرمز سینی
خانه رخت سپید پوشیده ، آسمان کفش عید پوشیده
تو ولی توی خواب هایت هم ، خواب این خانه را نمی بینی
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:01 AM
چایـ ؟
- قهوهـ ؟
- نسکافهـ ؟
نمیدانم!
... هر کدام دیرتر خـُنک و تمام شود
تا بهانه با تـو بودنم بیشتر شود
...
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:02 AM
اگر پیداش می کردم
باکم نبود از اینکه چه فکر می کند
صدایش می کردم
کمی در چشم هایش مستانه می خندیدم
و بعد برای خوردن
یک فنجان قهوه با طعم عشق دعوتش می کردم
اگر پیدایش می کردم
اگر ...
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:02 AM
ورق می خورد
آخرین هفت بازمانده بر روی میز چوبی؛
می سوزد
کافه عصرهای جمعه من؛
از یاد می رود
صندلی هایمان در میان خاکسترها؛
و باد می برد
آخرین عطر چای سبز را از کنار فنجان
http://www.kocholo.org/img/images/ahmgfz8960lc0jedtly.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:02 AM
چشمان قهوه ای ات
بی شیر و شکر هم نوشیدنیست
http://up.iranblog.com/images/5t8i9br00ftub6lzl20.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:02 AM
لیوان چای روی میز در انتظار یک جرعه است ،
نه تو می آیی نه او گرم می ماند ،
چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است ...؟
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:03 AM
در تمام ِ کافه های شهر
خبر از حادثه ایست
با دلم از پیچ ِ دلتنگی ِ میزها به زحمت عبور می کنم
آنوقت ، می بینم درست روبروی ِ نگاه های ِ تماشا
سر ِ دوراهی ِ تشویش و تردید های ِ شبانه ام
کسی منتظر نشسته است
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:06 AM
فنجان های قهوه ...
خوب می دانند ...
این اثر لبهای توست
که تک است ...
http://up.patoghu.com/images/zcp2eq9i7dwh3253dx.jpg
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:06 AM
http://www.kocholo.org/img/images/sv9sjduneli8r9lyr7qz.jpg
.
قهوه ام را تلخ مینوشم
شکر؟
نه !
فقط کمی لبخنــــــــد در فنجانم بریز
و چند قطره از کــهــکـشــان نگاهت
آنقدر که فنجانم شــیــری شود....
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:07 AM
ای قهوه چی! حساب مرا هر رقم بریز
پررنگ کن، ملات بده، پشت هم بریز
مستی نداشت سرکه صد ساله کسی
یک استکان غزل ،غزل تازه دم بریز....
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:07 AM
پشت ميــز کوچــک این کافــه
با دستهایــی که دزدکـــی روی دستـــم مي کشـــی
و چشمهــــایی که بستــــه ای
هــــوس تـــو را ميکـــنم
مثــل تلخـــی ته فنـــجان قهـــوه
شـــــادی بر گردانـــدن فنجــــان
و شنیــــدن
طالعـــم از زبــان تـــــــــو
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:08 AM
http://image.kocholo.ir/reza/GIF/Header02.gif
ســـر ِ میــ ـــز من و تـــو رو بہ روے هـــ ــــم ;
دلــــم مے خواهــ ـــد با شیریـــ ــنے ِ نگـــآهتـــ ـــ
سر بکشـــ ـــم قــهـــوه تلـــخ ِ خستگے ام را
و با لقمــ ــہ ے محبتـــے کہ برایم مے گیـــ ــرے
دلــــم را سیــ ــر کنـــم از
ضعفـــ ِ همـــہ ی دلتنگـــے هــ آ
http://image.kocholo.ir/reza/GIF/Header02.gif
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:08 AM
http://www.sheekh-3arb.net/3atter/dividing_files/image067.gif
قهوه ات را بنوش و باور کن،
من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی،
که به تکرار می کشد فالم
یک نفر از غبار می آید؟
مژده ی تازه ی تو تکراری است
یک نفر از غبار آمد و زد، زخم های همیشه بر بالم
http://www.sheekh-3arb.net/3atter/dividing_files/image067.gif
M.A.H.S.A
04-04-2012, 01:08 AM
جفت مون سرما خوردیم. اما من بیشتر
فکر میکردم آخر هفته ست و حسابی شلوغه
اما حالا فقط ما نشستیم اونجا
بقیه میزا خالیه ( خالیه ؟ اصلا چیزی، خالی هست ؟ .. حالا )
تصور میکنم یه عالمه روح نشستن دورمون دارن حرف میزنن
- چقد دستت سرده
یهو از فکر اومدم بیرون
گفتم آره، هوا سرده خب!
- بذار برات گرمش کنم
گفتم نه، نمیخوام تو هم سرما بخوری
- من سرما خوردم قبلا - بی خیال
گفتم باشه ، خودت خواستی. با نوک انگشتام رو دستش راه رفتم
خندید
اونجا نشسته بودیم حرف میزدیم
خاطره تعریف می کردیم
مزخرف می گفتیم
اونجا نشسته بودیم و در واقع بیشتر اون بود که حرف میزد - کنار صندلی های پر از روح
با خودم فکر می کردم الان کجائیم
چقد اومدیم
چقد مونده
چیزی نگفتم
ساعت، هشت شده بود
چند تا از میزا پر شده بودن - با آدما
هنوز تو فکر بودم چقدش مونده
گفتم یه ذره راه بریم
گفت اوهوم - بریم.
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:01 PM
http://roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/04/www.roozgozar.com-2176.gif
با قهوه ي تــــــــلخ چــــــشــــــمانتــــــ
عمـــريــــــســتـــ
بيـــــخوابــــــم
http://roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/04/www.roozgozar.com-2176.gif
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:01 PM
چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . .
یـکــ اتــآقِ تـآریک
یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم
یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !
وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے . . . !
M.A.H.S.A
04-04-2012, 12:01 PM
یک فنجان دیگر
برایم بریز
قهوه ها
زود سرد میشوند ...،
...
وقتی برای رفتن
شتاب می کنی
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:30 PM
http://www.kocholo.org/img/images/sv9sjduneli8r9lyr7qz.jpg
.
قهوه ام را تلخ مینوشم
شکر؟
نه !
فقط کمی لبخنــــــــد در فنجانم بریز
و چند قطره از کــهــکـشــان نگاهت
آنقدر که فنجانم شــیــری شود....
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:31 PM
پشت ميــز کوچــک این کافــه
با دستهایــی که دزدکـــی روی دستـــم مي کشـــی
و چشمهــــایی که بستــــه ای
هــــوس تـــو را ميکـــنم
مثــل تلخـــی ته فنـــجان قهـــوه
شـــــادی بر گردانـــدن فنجــــان
و شنیــــدن
طالعـــم از زبــان تـــــــــو
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:36 PM
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم...
که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود...
و من ...
روبه روی تو ...
می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم
!............!
http://salijoon.ws/mail/900422/love/30.jpg
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:37 PM
http://roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/04/www.roozgozar.com-2176.gif
با قهوه ي تــــــــلخ چــــــشــــــمانتــــــ
عمـــريــــــســتـــ
بيـــــخوابــــــم
http://roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/04/www.roozgozar.com-2176.gif
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:37 PM
چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . .
یـکــ اتــآقِ تـآریک
یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم
یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !
وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے . . . !
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:38 PM
فنجانیـــــــــــ قهوه مهمانتــــــــ می کنمـــ
پیشــــــــــ از آنــــــــــ که
راهیِــــــــــ سفر شومــــــــــ
پنجــــــــ دقیقه فرصت داریمــــــــــــ
وجودِ تو آراممــــــــ می کنــــــــــد
در اینــــــــــ پنجــــــــــ دقیقـــــــــه
به تو می گویمـــــــ رازهای پنهانـــــــــ را
برای تو می بافمـــــــ زمینـــــــ و زمانــــــــ را
زیر و رو می کنیـــــــــ زندگیـــــــــ امـــــ را
درین پنجــــــــــ دقیقـــــــــــه
هزارهزارانفجار
دروجود دقیقه هاستــــــــــ
و نوشتنـــــ راهیـــــــ ستـــ به رهاییـــــــــــــــ
http://www.thecoffeemania.com/wp-content/uploads/2011/02/tumblr_li49ozlspN1qc3cwko1_500-300x300.jpg
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:39 PM
توي اين قهوه هاي تلخ، تو اين كابوس درگيري
كمي با من مُدارا كن،توي فالي كه ميگيري
توي فالي كه سهم من،هميشه ماتم و درد
مُدارا كن دل سردم، به آغوش تو برگرده
يه كاري كن،يه كاري كه، به نفع حال من باشه
كمي تلخي بچش شيرين،شايد تو فال من باشه
توي فالي كه ميگيري،كمي با من مُدارا كن
واسه فرهاد افكارم،يه راه چاره پيدا كن
توراهي كه دل حافظ ، خودش درگيراجباره
كجاي قصه رو زخمم، خدا دستاشُ ميزاره
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:40 PM
چای را میان انتظار شبانه ات دم کنی و دو استکان کمر باریکِ غزل
قصیده ی تیک تیک ِ ساعت
و یک بغل دلتنگی
بعد بیاید پشت ِ در ِ دلت و در بزند
با عجله و بی قرار که:
" ببخشید ،امشب نمی آیم"
چایی که دم می کشد
و انتظاری که هنوز لبریز است
این است شب های من
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:41 PM
نشسته ای درست ته فنجان.
وزل زده ای به تمام روزگار قهوه ای من
چرا ازاین زندگی سگی سوخته بیرون نمیرود!
این چهارمین فنجان است که سر میکشم ...
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:41 PM
وقتی گفتم با من بمان
فنجان قهوه از دستت افتاد
صدای پیام گوشیت آمد
چشمانم را برای چند ثانیه بستم
ودوباره باز کردم
وجای خالی تو تا ابد در نگاهم حک شد ...
http://www.thecoffeemania.com/wp-content/uploads/2011/02/4100502060_015f0cecbc_z.jpg
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:42 PM
شیر و شکر نه شام هم نه، قهوه لطفا
قلیان پشت بام هم نه، قهوه لطفا
بدجور تلخم این غزل طاقت ندارد
این واژه های خام هم نه، قهوه لطفا
بی شیر آقا بی شکر بی قند بی عشق
نه، مثل من ناکام هم نه، قهوه لطفا
خانم شما خوبید؟ آرامید؟ من؟ ها-
تلخم فقط ، آرام هم نه ، قهوه لطفا
آقاکمی موزیک هم با خود بیارید
آرام نه ، سرسام هم نه، قهوه لطفا
خانم شما گیجید ! نه من خوبِ خوبم
درگیر با اوهام هم نه ، قهوه لطفا
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:43 PM
استکانی کوچک
استکانی لرزان
پر ز چای است کنون
نعلبکی خانه آن
سرخی چای سیه
ز شرار جگر است
یا نمی دانم از
تب و تابی دگر است؟
بگذارید بگویم اینک
سخن از لرزیدن
گرد سرما به رخ
استکان پاشیدن
استکان می لرزد
به خود از لرزش دست
دست آن دخترک خوش سخنی
که دغلبازی غدار زمان
دل او را بشکست
مادرش مرده و تنهاست کنون
پدرش همسر دیگر دارد
همسری پست و پلید
یک زن خوار و زبون
که هم او دختر دیگر دارد
او از آن دخترک بی مادر
چای می خواهد سرخ
دست آن دختر زیبا و قشنگ
از غم چای چنین می لرزد
چای می خواهد سرخ
استکان می لرزد.
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:44 PM
در سرزمین دلم،
حبه قند نایاب شده ست
قند باشد هم فرقی به حال من ندارد
آخر ،چاي ِمن زیادی تلخ ست!
وقتی نمیخواهی باشی...
وقتی نمی خواهم باشم...
انگاری در چاي فلفل میریزند
و ما مجبوریم استکان چاي را بی قند سر بکشیم!
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:44 PM
قوری
استکان
سینی
یادگار مادربزرگم
گوشه ی اتاق
خاک می خورند
ومن !
چاي را
ازکافی شاپ می گیرم . ...
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:45 PM
شاید بعدها...
روزی...
در یک کافه با سیگاری روشن در دست چپ
زل بزنیم به چشم هایی که با شوق می نگردمان
و بعد از کامی عمیق بگوییم: فلانی...بد آدمی نبود ، بگذریم.
تو مهمی الآن
و یک عزیزم ِ از سر ِاجبار هم شلیک کنیم به آن چشم های مشتاق ...
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:45 PM
نمی رسی نمی دهی داد مرا ز آه من
درون استکان من قهوه تلخ زندگیست
نمی رسد به خاطرم چه بوده این گناه من
http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/86242.jpg
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:46 PM
http://www.evadesigns.com/pics/sontu_tea_cup.jpg
کافه تریا،مثل همیشه،
لقمه های جوان برداشته است.
بوی عشق مصنوعی
راه نفسم را می گیرد.
از میان باغ وحش ِبی قفس می گذرم
آن گوشه یک صندلی انتظارم را می کشد.
بی هدف روبه رویش می نشینم.
گارسون با بی میلی می پرسد:
چی میل دارید؟
با یقین می گویم:
یک فنجان امید داغ!!! ...
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:47 PM
عشق من!
این بار که از کنار من گذشتی
واژه ای تلخ بگو
تا با آن سیگاری روشن کنم
و دنیا را در دود
به پشت میز همان کافه همیشگی برگردانم
شاید داخل فنجان قهوه
تصویر تازه ای پیدا کنیم
برای دیدن عکس در اندازه اصلی اینجا کلیک کنید . اندازه اصلی 800x630 پیکسل میباشد
http://fc03.deviantart.net/fs41/i/2009/027/b/0/Coffee_and_cigarette_2_by_imperator111.jpg
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:47 PM
دیگر نمی پرسم "چرا؟" ،لبخند خواهم زد
بر جویبار چشم ها سیوند خواهم زد
گاهی بدون قهوه هم تلخی میسّر هست
اینبار چايي را بدون قند خواهم زد !
https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-ash4/s320x320/393952_217840388295460_100002085001661_486977_1649 071043_n.jpg
M.A.H.S.A
05-11-2012, 11:48 PM
حالا دیگر خوب می دانم
طعم چايي کهنه را می دهم
قهوه ای دیردم...
که در گذر ساعت ها انتظار
رغبتی
به نوشیدنش نیست...
انقضایی هستم
که تقدیرم
اجابت
همراهی
مرگ است...
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.