PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر حضرت فاطمه (س)



s.rozekabood
04-03-2012, 07:28 PM
من غلامی ز غلامان توام یا زهرا
مستمندی به سر خان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
از زمانی که به خود آمده ام فهمیدم
خاطر آشفته و حیران تو ام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
من دعا بودم ز روز ازل برلب تو
ذکری از نیمه سوزان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
متولد شده عشق توام بی بی جان
آه پرورده دامان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
بیت الاحزان دلم شاهد اشک سحرت
اشک آن دیده گریان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
از ازل لطف تو شد شام حالم آری
تا ابد در خور احسان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
شد یهودی ز نخ چادرت اسلام شناس
فخرم این بس که مسلمان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
ای یتیمان مدینه همه از پخت تو سیر
طالب لقمه ای از نان توام یازهرا

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:17 PM
بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شد http://img.tebyan.net/big/1391/01/1749415431831035612152078724720725420296.gif

بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شد
من مانده ام که با چه برابر بخوانمت
بانو خدا یکی،تو یکی،اصلا از چه رو
باید که مریم،آسیه،هاجر بخوانمت؟!
دخت نبی و همسر مولا گمان کنم
زیباترست امّ پیمبر بخوانمت
تا ادعای ابتر این قوم رو کنم
با آیه آیه سوره ی کوثر بخوانمت
رنگ رخت کبودیِ یک یاس حک کنم
یا بال و پر شکسته کبوتر بخوانمت؟!
کوچه...فدک...اراذل و اوباش...مادرم!!!
با اشک های چشم حسن،تر بخوانمت
"بازو"ی مرتضی،"درِ"خیبر شکن بُدی
حالا فتاده "دست"،پسِ "در" بخوانمت
محسن سپر برای تو و تو به پشت در
اینجا سزاست فاطمه سنگر بخوانمت
تنها به پشت در،لگد و میخ وبعد از آن...
من ناگزیر لاله ی بستر بخوانمت
بانوی آب و آینه بگذار بگذرم
با یک اشاره بانوی "آذر" بخوانمت
امروز "رهگذر" دگر از پا،نفس فتاد
بانو مدد بده که مکرر بخوانمت
بانو اجازه هست که مادر بخوانمت؟!
این فاطمیه با دل مضطر بخوانمت؟!

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:18 PM
کربلای کوچه ی بن بست http://img.tebyan.net/big/1390/01/821311151852372031324418689966516619212781.jpg

من بودم ودیوارهای کوچه ی بن بست
با کودکم در انتهای کوچه ی بن بست
طوفان گرفت و هردومان از ترس لرزیدیم
لعنت براین آب وهوای کوچه ی بن بست
پایم به سنگی گیر کرد و کوزه ام افتاد
من ماندم وهول و ولای کوچه ی بن بست
در گودی زیر دو چشمم می توانی دید
گودال سرخ کربلای کوچه ی بن بست
زد زیر گریه، خشت خشتِ خانه ی حیدر
از ناله ی واغربتای کوچه ی بن بست
دیدم حسن خیلی پی آن گوشواره گشت
با چشم گریان هر کجای کوچه ی بن بست
از قعر دریای بلا طفلی نجاتم داد
می خوانم او را ناخدای کوچه ی بن بست
تا روز محشر هیئتی ها اشک می ریزند
با شعرهای ماجرای کوچه ی بن بست
بر چهره ی سینه زنانم بین هر روضه
حک می شود جغرافیای کوچه ی بن بست

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:18 PM
دنیای بعد تو http://img.tebyan.net/big/1390/01/1612123210253121162261301103417822218722958.jpg

بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو
من ماندم و مصائب عظمای بعد تو
چشم انتظار رفتن تو بود امتت
شعله کشید فتنه ز فردای بعد تو
داغت برای فاطمه سنگین تمام شد
پشت مرا شکسته قضایای بعد تو
اصحاب تو چه زود به ما پشت پا زدند
آری گواه فاطمه شبهای بعد تو
دارد به قتل حجت حق حکم می کند
اجماع این سقیفه و فتوای بعد تو
در کوچه ها ادا شده اجر رسالتت
یعنی شکست حرمت مولای بعد تو
در تنگنای این در و دیوار عاقبت
از دست رفت ام ابیهای بعد تو
آتش ، هجوم ، کوچه ، قباله ، فدک ! ببین
چیزی نمانده از تن زهرای بعد تو
قنفذ معاف می شود از مالیات ها !
سیلی به دخترت شده سرمایه بعد تو
دیگر ببر مرا که زمانش رسیده است
نه ! نیست جای فاطمه دنیای بعد تو

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:18 PM
روح آفتاب http://img.tebyan.net/big/1391/01/82610814284541076323823127381572118789.gif

ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی
بانوی بو تراب چرا پا نمی شوی
پهلوی من هم از خبر رفتنت شکست
رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی
با قطره قطره اشک سلامت نموده ام
زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی
خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو
بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی
رفتی و روی صورت خود را کشیده ای
ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی
بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند
رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی
روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد
مردم از این خطاب چرا نمی شوی
می میرد از تنفس دلگیر کوچه ها
این غنچه های ناب چرا پا نمی شوی

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:18 PM
مقدس ترین http://img.tebyan.net/big/1390/01/135671761262611777174120201791362251852326.jpg

ای مقدس ترین کلام خدا
بر تو و عصمتت سلام خدا
کوثر چشمه های نوری تو
ای زلالین سبوی جام خدا
بر نبی بعد از آن تجرد محض
تو مطهرترین پیام خدا
مصطفی گفت :دخترم زهرا
محترم شد به احترام خدا
بسکه اعجاز می کند نامت
نام تو هم ردیف نام خدا
وحی مُنزل ز لعل تو می ریخت
خطبه هایت همه کلام خدا
حبّ تو هر دل فراری را
طرفة العین کرده رام خدا
فخرم این بس ز لطف دلدارم
در دلم حب فاطمه دارم
ای سراج المنیر، ماه علی
نور رویت چراغ راه علی
با ولایت مدار تر زهمه
یک تنه بوده ای سپاه علی
پشت گرمی حیدر کرار
سوی چشمان تو نگاه علی
برق لبخند پر محبت تو
نور امید هر پگاه علی
چادرت را تکان بده برخیز
شانه های تو تکیه گاه علی
صورتت رنگ چادرت گشته
در خسوفی مگر تو ماه علی
در دیار سلام های غریب
بستر پاک تو پناه علی
می شود داغ بی کسی را دید
بین این گریه ها و آه علی
فخرم این بس ز لطف دلدارم
در دلم حب فاطمه دارم

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:19 PM
نذر تب پیکرت http://img.tebyan.net/big/1390/01/1738051661037412999108251851902844100211.jpg

وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
فکری برای این همه خاکسترت کنی
عذر مرا ببخش، دوایی نداشتم
تا مرهم کبودی چشم ترت کنی
امشب خودم برای تو نان می پزم ولی
با شرط اینکه نذر تب پیکرت کنی
مجبور نیستی، که برای دل علی
یک گوشه ای بنشینی و چادر سرت کنی
من قبله و تو در شرف روبه قبله ای
پس واجب است روی به این همسرت کنی
زحمت مکش خودم به حسین آب می دهم
تو بهتر است، فکری برای پرت کنی
ای کاش از بقیه ی پیراهن حسین
معجر ببافی و کفن دخترت کنی
من، زینب، حسن، همه ناراحت توایم
وقتش شده نگاه به دورو برت کنی

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:19 PM
مظلومه ی بی حرم http://img.tebyan.net/big/1391/01/1622418116197221342718095215158180195121.gif

این روزها پائیز عمر مادرم بود
باران این پائیز چشمان ترم بود
از زخم تلخی ؛سینه اش می سوخت اما
چادر نمازش سقف بالای سرم بود
هستی ما غارت شد اما بین خانه
شمع وجود مادری اش گوهرم بود
زانو بغل كرده حسن یك كنج خانه
درچاه های شهر آه رهبرم بود
چیزی نمانده بعد مادر از وجودم
این ذره مانده فقط خاكسترم بود
فضه كنار بستر او بود اما
زیر سرش بالش دراین شبها پرم بود
هرشب بجای چشم،دستم خواب می رفت
بر روی پیشانیش دست دیگرم بود
آنقدر شستم جامه های خونی اش را
تنها امیدم گفتن یك دخترم بود
مأمور بودم كربلا باشم و گرنه
با مادرم دیروز روز آخرم بود
می سوختم می ریختم اشك از دودیده
بر مادر مظلومه ای كه بی حرم بود

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:19 PM
مادر بگو که پیش خدا کی ببینمت؟ http://img.tebyan.net/big/1391/01/92189462001011919820781897818222811217221.gif

مادر سلام! می شنوی؟ زینب آمده!
با یک بغل شکایت و ذهنی پر از سوال
اول بگو که پیش خدا کی ببینمت؟
بعد از سه روز؟ چند دهه؟ یا که چند سال؟
**
آنجا که خوب می‏گذرد، با خدایتان
جمعید دور حوض و کسی هم غریبه نیست
اینجا هم اشک ما و دل تنگ خانه و
جمع شبانه ‏ی پدر و چاه دیدنی است !
**
در این سکوت غم زده حتی نمی شود
با خاطرات دور و برت درد دل کنی
اما شما هم از در و همسایه راحتی
هم می شود که با پدرت درد دل کنی
**
از ماجرای کوچه نگویی برای او!
تنها بگو که حال همه خوبِ خوب بود
یادش بخیر،حال همه خوب بود، حیف!
دنیا چه زود می گذرد، حیف شد، چه زود...
**
می ‏بینمت هنوز میان حیاطمان
مشغول کار پخت و پز و آرد کردنی
مادر اگر که روسری ام را درآورم
مثل قدیم موی مرا شانه می زنی
**
بابا برام گفته پس از فوت مادرت
می ‌گفته ‌ای همیشه «پدر! مادرم کجاست؟»
حالا شده است نوبت من تا بپرسم از
دیوار و میخ و کوچه و در «مادرم کجاست؟»
**
آخر چرا بدون صدا باید اشک ریخت؟
مادر! گلویمان به خدا درد می کند
گرچه به حد درد شما نیست... راستی
پهلوت خوب تر شده یا درد می کند؟!
**
مادر! چرا شبانه تو را دفن کرده ایم؟
اصلا چرا کسی به سراغت نیامده؟
مردم که گفته اند میاییم، دیر شد!
پس هیچ کس چرا سر ِ ساعت نیامده؟!
**
مادر! سوال‌ها که همه بی جواب ماند
این بود رسم درد دل؟ این بود مرهمت؟
پس می روم دوباره سر پله ی نخست
مادر بگو که پیش خدا کی ببینمت؟

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:19 PM
برای خدا بخند http://img.tebyan.net/big/1390/01/1010018820914511122588154235127158246175250121.jpg

این روزهای آخر عمرت بیا بخند
اصلا برای من نه برای خدا بخند
گفتی که گریه هات مرا میکشد علی
یا گریه میکنم سر سجاده یا بخند
گفتی بلند شو به سوی مسجدت برو
اینگونه که نمیروم اول شما بخند
باشد قبول رو زدن من قبول نیست
پس لا اقل به خاطر این بچه ها بخند
اصلا بنا شد اگر خنده ای کنی
این سینه ات شکسته فقط بی صدا بخند
وقتی خداست منتظر خیر مقدمت
خوشحال باش گریه چرا ؟غصه چرا ؟غم چرا؟ بخند

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:19 PM
سزاوار بوسه http://img.tebyan.net/big/1391/01/1264240165164210901122112212742118248110116.gif

آهی غریب خیمه زده در صدای تو
« عجّـل وفات » می شنوم در دعای تو
گـیرم نگفته ای که چه شد، با شنیده ها
دارم هلاک می شوم از ماجرای تو
در عاشقی چقدر کم آورده ام عزیز!
حس می کنم نیامده ام پا به پای تو
از من فقط دلی ست که لبریز خون شده
افسوس زخمی است ولی جای جای تو
جز اشک و بوسه مرهم دیگر نداشتم
با عاشقی دوا می سازم برای تو
من زنده ام علیّ ِ تو باشم، فقط همین
بگـذار تا نفس بکشم در هـوای تو
لبخند خسته ات را باور کنم اگر
تکـلیف چیست با غم ِ در چشم های تو؟
خاک حیاط خانه سزاوار بوسه نیست
بر روی آن نباشد اگر ردّ پای تو

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:19 PM
دلم گرفت.... http://img.tebyan.net/big/1391/01/215802282052471981802149321610874528310.gif

با یاد لحظه های سجودی،..دلم گرفت
حتی بدون کشف شهودی..!دلم گرفت
وقتی خدا هم از سبب خلقت تو(گفت:
تو علت تمام وجودی) دلم گرفت
از سایه های شوم نفاق سقیفه و
سیر منافقان صعودی.....دلم گرفت
وقتی که باطلند و به حق رو نمیکنند
از خطبه بلیغ....چه سودی؟دلم گرفت
آتش برای خلیل خدا سرد شد ولی...
تو در میان شعله که بودی دلم گرفت
روزی کتاب عمر شما را ورق زدم
از جای دست و چشم و کبودی...دلم گرفت
دیشب برای عرض عیادت می آمدم....
در باز بود و تو نبودی دلم گرفت....

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:20 PM
بی خبری ها http://img.tebyan.net/big/1391/01/18731149177153236185325821319633253141217123.gif

ای کاش خبر داشتی از بی خبری ها
از بی خبری های من و دربدری ها
ای فاطمه ! تنهاتر از آنم که بگویم...
بر من چه گذشت از غم بی بال و پری ها
انگار به تاوان گناهی که ندارم
در آتشی افتاده ام از خیره سری ها
دور از تو ، نفس در نفسِ چاه شدن ها
دردا ! غم پنهان چنین خون جگری ها
بوی تو هنوز از خَمِ این کوچه می آید
از کوچهء تنهایی و بی همسفری ها
مانند یتیمی که سر راه تو باشم...
در حق دلم ، کرده ای ای زن ! پدری ها
ای کاش صدایم کنی از حنجره ء چاه
ای کاش خبر داشتی از بی خبری ها...

M.A.H.S.A
04-08-2012, 02:20 PM
آنچه به من رسید http://img.tebyan.net/big/1391/01/16209662541912434264133132423210819260.gif

با رفتنش تمامی غم ها به من رسید
درد دو ماه فاطمه یکجا به من رسید
اول قرار بود که باهم سفر کنیم
رفتن به او رسید و تمنا به من رسید
بی او شکست خورده ی تاریخ می شدم
با فاطمه، ولایت عظمی به من رسید
آخر نشد طبیب برایش بیاورم
حسرت ز درد ام ابیها به من رسید
او رو سپید شد که بلا را به جان خرید
خجلت ز روی حضرت طاها به من رسید
یادم نمی رود که چگونه تلاش کرد
در زیر تازیانه ی اعدا به من رسید
در طول زندگانی از خود گذشته اش
یا به خدا و یا به نبی یا به من رسید
تقسیم کار خانه به نفع علی نبود
وای از دلم که شستن زهرا به من رسید
از بس غریب بودم و بی کس به وقت دفن
تسلیت از خدای تعالی به من رسید
اهل مدینه راحت و آرام خفته اند
بیداری همیشه ی شبها به من رسید
هرچند آستین به دهان ناله می زدند
اما صدای زینب کبری به من رسید
نه اینکه دست خویش کشیدم به زخم او
زخمش ز بسکه بود هویدا به من رسید

s.rozekabood
04-24-2012, 01:31 PM
بدون یار شدم، رفت آن که یارم بود
همان که وقت غم و غصّه غمگسارم بود
از این قنوت و از این دست های سرد تهی
مشخص است که هم دار و هم ندارم بود
مرا به تیغ نیازی نبود تا او بود
به ذوالفقار چه حاجت که ذوالفقارم بود
نکشت و کشت مرا، جان گرفت و هم جان داد
تبسّمش، که تسلّای جان زارم بود
هزار گل پس از او روی بسترش جا ماند
ولی مدینه نفهمید او بهارم بود
منم پیمبرِ بعد از پیمبر خاتم
که گریه، وحی من و چاه کوفه، غارم بود
در آن زمان که عدو خواست تا مرا ببرد
جواب محکم زهرا «نمی گذارم» بود
سکوت کردم و آهی کشیدم آن وقتی
که در نماز پسین، دومی کنارم بود


**************************اشعار فاطمیه (http://www.beytoote.com/art/song/poetry-fatima-mohammed.html)


بگذشت نُه بهار تو، در لاله زار من
من بلبل تو بودم و تو گلعذار من
ای با تو رشکِ هشت بهشت، آشیانه‌ام!
بنگر به چار لاله‌ی دلْ داغ‌دار من
چشمان خویش بستی و مژگان گره زدی
هم باز کن گره ز مژه، هم ز کار من
شمشیر، در غلافِ صبوری نهاده‌ام
تیغ زبان توست کنون، ذوالفقار من
ای ماه من! چه شد که نچیدی ستاره‌ای
از آسمان ِ دیده‌ی اختر نثار من!
دریای بی‌کناره‌ی غم؛ سینه‌ی من است
ای ساحل علی! تو بمان در کنار من
امّید ماندن تو، به دل ، پرورانده‌ام
(ای وای بـر من و دل امّیـدوار من)