PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پاسخ هایی در مورد مسائل شرعی



M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:26 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
وقتی در آن دنیا از ما بپرسند، چرا دین اسلام را انتخاب کردید و مسلمان شدید، چه جوابی باید بدهیم؟ در صورتی که چون پدرانمان مسلمان هستند، ما نیز مسلمان هستیم.

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

اگر در آخرت در پاسخ از چیستی اعتقادات هیچ دلیلی جز تقلید و پیروی کور کورانه از پدران نداشته باشیم - در صورتی که می دانیم پدران ما نه اهل علم، شناخت و تعقل اند و نه در تحت هدایت افراد اندیشمند و آگاه قرار گرفته اند- در این صورت معذور نخواهیم بود. چون این گونه رفتار و افکار بر خلاف سرشت و طبیعت انسانی است. البته این که گفتیم اعتقادات باید از روی علم و یقین باشد، بدین معنا نیست که اولاّ: انسان باید استدلال های فلسفی و علمی در این باب بیاورد، بلکه از هر کسی به اندازه ی توان او انتظار است. ثانیا: نتواند در این وادی از راهنمایی های اندیشمندان بهره جوید.

http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg)
برای روشن شدن پاسخ چند نکته را تذکر می دهیم:
1. خداوند سرشت و طبیعت انسانی را به گونه ای آفریده است که دائماً در پی یافتن حقیقت و تسلط علمی بر حقایق پیرامون خود است. از وقتی که انسان متولد می شود تا هنگام مرگ لحظه ای نیست که انسان از تکاپوی علمی و جست و جوی درک حقیقت غافل باشد. البته این تلاش علمی متناسب با شرایط سنی و جسمی و زمینه های فکری و رفتاری اوست.
به عبارت دیگر، خداوند انسان را با سرمایه ی کافی برای رسیدن به کمال و سعادت و درک حقایق و معارف در زمین قرار داده، تا با استفاده از آن به هدف و غایت خلقت خود دست یابد.
قرآن می فرماید: قسم به جان (نفس) آدمی و آن کس که آن را آفرید و منظم ساخته سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شد و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته نومید و محروم گشته است.[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn1)
حال با توجه به این حقیقت که انسان برجسته ترین مخلوق خداوند از نظر توانایی در کسب معلومات و پیشرفت های علمی است، اگر کسی از این سرمایه وجودی خود در راه اساسی ترین نیاز خود که رسیدن به هدف و غایت خلقت که مایه ی قرب الی الله است، استفاده نکند و در انتخاب راهی که او را بدین مقصد می رساند، کوتاهی و سستی به خرج دهد (و اکتفا به آرا و افکار و آداب و سنن پدران کند و لو این که می داند آبا و اجدادش نه اهل علم و تعقل اند و نه روش زندگی آنها بر اساس هدایت علم و دانش است) چگونه می تواند معذور باشد[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn2)، و در واقع او خود محکوم وجدان و فطرت انسانی است که بر خلاف آن حرکت نموده است و با دست خود حقیقت خود را وارونه و مقلوب ساخته است.
قرآن در این باره می فرماید: "گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم آنها دل هایی دارند که با آن نمی فهمند، چشم هایی که با آن نمی بینند، گوش هایی که با آن نمی شنوند، آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر، اینان همان غافلانند".[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn3)
2. هر مسلمانی که خود را حقیقتاً تابع دین اسلام می داند؛ باید برای اعتقادات خود، دلیلی جز پیروی کورکورانه از پدران خود داشته باشد و به همین جهت در اوّل رساله های عملیه که هر فرد مسلمان مکلف به فراگیری آن است، آمده است که اصول دین تقلیدی نیست، بلکه هر کس باید خود به علم و یقین برسد.[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn4)علاوه بر این، روح دستورات اسلام همان تعقل و دانش است و در همه جا ما را دعوت به تفکر و اندیشه می کند.[5] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn5)
البته، بدیهی است که درجات فکر و اندیشه به تناسب تفاوت افراد از نظر برخورداری از معلومات و دانش متفاوت است، از یک فرد بی سواد استدلالی مطابق با فکر و اندیشه و شرایط زندگی او انتظار است. همان گونه که در آن روایت معروف آمده است: پیر زنی در حال نخ ریسی بود که با این سوال پیامبر (ص) روبرو شد که خدا را از چه راه ثابت می کنی، او از کار دست کشید و گفت از این.
در این جا پیرزن به دلایل فلسفی و ... توسل نجست که نه از او انتظار بود و نه در توان او، بلکه به این نکته ی قابل فهم برای همه اشاره کرد که اگر این چرخ نیازی به گرداننده دارد، چگونه این جهان نیاز به آفریدگار و گرداننده نداشته باشد.
و از همین باب است استدلال آن اعرابی که گفت همان گونه که جای پای شتر دلالت بر شتر می کند، آسمان و زمین هم دلالت بر خداوند لطیف خبیر می کند.[6] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn6)
اما به نظر می رسد ساده ترین و عمومی ترین استدلال برای حقانیت اسلام، تطابق آن با فطرت و سرشت انسانی است که اگر کسی با رفتار و اخلاق ناپسند خود فطرت خدادادی را در زیر لایه های تاریک گرد و غبار آلودگی به گناه و معصیت قرار ندهد، می تواند به حقانیت اسلام علم و یقین پیدا کند و از این راه هم می تواند برای دست یابی به اعتقادات صحیح، در کنار اندیشه و تعقل، بهره ببرد.
3. درست است که اعتقاد به اصل دين بايد به حد علم يقينى برسد و اگر به اين حد نرسد؛ يعنى اعتقادى آميخته با شك و ريب باشد كافى نيست، هر چند به حد ظن راجح رسيده باشد، و براى مسلمان شدن راه تقليد كافى نيست و كسى كه مى‏خواهد مسلمان شود بايد در حق و باطل بودن دين بحث و دقت به عمل آورد .
اما این علم یقینی هم می تواند از راه استدلال هاى علمى حاصل شود و هم از راه های دیگر مثل شنيدن آيات قرآن و...[7] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn7) .
و از جمله ی راه ها، پيروى كردن از راهنمایى دانشمندان براى به دست آوردن علم و يقين در اصول دين است.[8] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn8)
آنچه در قرآن مورد مذمت قرار گرفته، تقلید کاملاً کورکورانه و از روی تعصب است.
«و هنگامی که به آنها گفته می شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید می گویند، بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی می نماییم، آیا نه این است که پدران آنها چیزی نمی فهمیدند و هدایت نیافتند».[9] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn9)
و نظیر همین مضمون در آیه ی 104 سوره ی مائده آمده است.
از این آیات می توان چنین استنباط نمود که اگر نیاکان آنها دانشمندان صاحب نظر و افراد هدایت یافته ای بودند جای این بود که از آنها تبعیت شود،[10] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn10) اما با این که می دانند آنها مردمی نادان و بی سواد و موهوم پرست بودند، پیروی از آنها چه معنایی دارد؟ آیا مصداق تقلید جاهل از جاهل نیست».[11] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_edn11)
پس چگونه می توان یک فرد را مسلمان دانست، در حالی که او کورکورانه از افرادی که نه اهل دانش و تعقل اند و نه رفتار آنها بر اساس هدایت الاهی و فطری است، تبعیت می کند و البته واضح است که مسلمانان واقعی یا اهل دانش و تعقل اند و یا رفتار آنها بر اساس هدایت الاهی و فطری است و تقلید آنها همواره دارای پشتوانه علمی و استدلالی است و تقلید کورکورانه و از سوی تعصب و لجاجت نیست چون می داند که در غیر این صورت در پیشگاه الاهی معذور نخواهد بود.

[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref1) شمس، 7- 10.
[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref2)مگر این که در این امر واقعا قاصر باشیم نه مقصر. برای آگاهی بیشتر رجوع شود به نمایه ی: "قاصرین و نجات از جهنم"، سؤال ش،323.
[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref3)اعراف، 179.
[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref4)رساله های عملیه، مسئله ی 1.
[5] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref5) قرآن که اصلی ترین منبع دینی ماست، سراسر دعوت به تفکر و اندیشه است. مثلاً حداقل 17 بار از طریق واژه ی «فکر» غیر از مواردی که از طریق ماده ی «علم»، یا واژه ی «فقه» و یا واژه ی عقل و ... استفاده کرده، ترغیب و تشویق به فکر نموده است.
[6] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref6)"حيث قال: البعرة تدل على البعير و أثر الأقدام على المسير أ فسماء ذات أبراج و أرض ذات فجاج لا تدلان على اللطيف الخبير"،بحارالأنوار، ج66، ص133.
[7] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref7)برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: ترجمه ی الميزان، ج 9، ص 209 .
[8] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref8) تفسیر نمونه در این باره دارد که: بعضى از مفسران حديثى از امام صادق (ع) نقل كرده‏اند كه داراى نكات قابل ملاحظه‏اى است ، حديث چنين است: مردى به امام صادق (ع) عرض كرد با اين كه عوام يهود اطلاعى از كتاب آسمانى خود جز از طريق علمايشان نداشتند، چگونه خداوند آنها را نسبت به تقليد از علما و پذيرش از آنان مذمت مى‏كند ؟! (اشاره به آيات مورد بحث است). آيا عوام يهود با عوام ما كه از علماى خود تقليد مى‏كنند تفاوت دارند. ... امام فرمود: بين عوام ما و عوام يهود از يك جهت فرق و از يك جهت مساوات است، از آن جهت كه مساوى هستند خداوند عوام ما را نيز مذمت كرده همان گونه كه عوام يهود را نكوهش فرموده.

اما از آن جهت كه با هم تفاوت دارند اين است كه عوام يهود از وضع علماى خود آگاه بودند، مى‏دانستند آنها صريحا دروغ مى‏گويند، حرام و رشوه مى‏خورند و احكام خدا را تغيير مى‏دهند، آنها با فطرت خود اين حقيقت را دريافته بودند كه چنين اشخاصى فاسق اند و جايز نيست سخنان آنها را در باره ی خدا و احكام او بپذيرند، و سزاوار نيست شهادت آنها را در باره ی پيامبران قبول كنند، به اين دليل خداوند آنها را نكوهش كرده است، ولى عوام ما پيرو چنين علمایى نيستند.
و اگر عوام ما از علماى خود فسق آشكار و تعصب شديد و حرص بر دنيا و اموال حرام ببينند هر كس از آنها پيروى كند، مثل يهود است كه خداوند آنان را به خاطر پيروى از علماى فاسق نكوهش كرده است، «فاما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا على هواه، مطيعا لامر مولاه، فللعوام ان يقلدوه». اما دانشمندانى كه پاكى روح خود را حفظ كنند، و دين خود را نگه دارند، مخالف هوا و هوس و مطيع فرمان مولاى خويش باشند، عوام مى‏تواننداز آنها پيروى كنند ...
روشن است كه اين حديث اشاره به تقليد تعبدى در احكام نمى‏كند، بلكه منظور پيروى كردن از راهنمائى دانشمندان براى به دست آوردن علم و يقين در اصول دين است، زيرا حديث در مورد شناخت پيامبر سخن مى‏گويد كه مسلما از اصول دين مى‏باشد و تقليد تعبدى در آن جايز نيست. (تفسير نمونه، ج1، ص320)و هم چنین در جایی دیگر می نویسد: در آيات قرآن آمده است که ابراهيم، آزر را به پيروى از خود دعوت مى‏كند، با اين كه قاعدتا عمويش از نظر سن از او بسيار بزرگ تر بوده و در آن جامعه سرشناس تر، و دليل آن را اين ذكر مى‏كند كه من علومى دارم كه نزد تو نيست (قد جائنى من العلم ما لم ياتك).
اين يك قانون كلى است در باره ی همه كه در آنچه آگاه نيستند، از آنها كه آگاهند پيروى كنند و اين در واقع برنامه ی رجوع به متخصصان هر فن و از جمله مساله تقليد از مجتهد را در فروع احكام اسلامى مشخص مى‏سازد ، البته بحث ابراهيم در مسائل مربوط به فروع دين نبود، بلكه از اساسى‏ترين مسئله ی اصول دين سخن مى‏گفت، ولى حتى در اين گونه مسائل نيز بايد از راهنمایي هاى دانشمند استفاده كرد، تا هدايت صراط مستقيم است حاصل گردد. تفسير نمونه، ج13، ص81.
[9] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref9)بقره، 170.
[10] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref10) در واقع می توان گفت که چنین تقلیدی پشتوانه ی علمی و عقلی دارد و تقلید صرف نیست.
[11] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/1460.ASPX#_ednref11)تفسیر نمونه، ج1، ص 576.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:27 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
مشاهدۀ صور قبیحه و تصاویر مستهجن افراد غیر مسلمان و ناشناس در اینترنت و غیره چه حکمی دارد؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)
این سؤال پاسخ اجمالی ندارد، گزینه پاسخ تفصیلی را بزنید.
http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg)
مشاهدۀ صور قبیحه و مستهجن افراد غیرمسلمان و ناشناس، در صورتی که شهوت انگیز باشد و به قصد لذت صورت گیرد و یا موجب مفسده گردد؛ یعنی فرد را در معرض گناه قرار دهد طبق نظر همۀ فقها و مراجع تقلید حرام است.[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_edn1) در این بین، مراجعی وجود دارند که در صورت عدم شرایط فوق؛ یعنی شهوت انگیز بودن، به قصد شهوت نگاه کردن، موجب مفسده شدن هم قائل به حرمت هستند؛ یعنی به طور مطلق مشاهد تصاویر مستجهن را حرام می دانند.[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_edn2) و بعضی از مراجع دیگر مثل حضرت آیت ا... بهجت بین مشاهدۀ عکس و فیلم مستجهن فرق می گذارند و مشاهدۀ فیلم مستهجن را به طور مطلق؛ یعنی چه شهوت انگیز باشد یا نباشد، مسلمان یا غیر مسلمان، آشنا یا ناشناس، موجب مفسده باشد یا نباشد) حرام می دانند.[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_edn3)
در ذیل، توجه شما را به دو استفتا از کتاب رسالۀ دانشجویی جلب می کنیم:
1. نگاه به فیلم مبتذل – که بیشتر زنان غیرمسلمان در آن بازی می کنند- در صورتی که موجب تحریک انسان نشود چه حکمی دارد؟
جواب: همۀ مراجع -به جز آیات عظام تبریزی و سیستانی- : با توجه به این که دیدن این گونه فیلم ها شهوت برانگیز و مقدمۀ ارتکاب گناه است، نگاه به آنها حرام است.[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_edn4)
آیت الله العظمی تبریزی: نگاه به فیلم هایی که موجب تحریک شهوت بر حرام یا ترویج فساد در جامعه باشد، جایز نیست.[5] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_edn5)
آیت الله العظمی سیستانی: نگاه كردن به شهوت و خوف وقوع در حرام ، حرام است و همچنين بنابر احتياط واجب اگر بدون شهوت و خوف وقوع در حرام باشد.[6] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_edn6)
2- در حین کار با شبکۀ اینترنت، گاهی در کنار برخی از مقالات، عکس های مبتذل دیده می شود که ناگزیر از دیدن آنها هستیم، راهنمایی شما چیست؟
امام، تبریزی، خامنه ای، سیستانی، فاضل و وحید: اگر به طور اتفاقی چشمتان به آن بیفتد، اشکال ندارد، ولی نگاه به آن با قصد لذت حرام است و بنابر احتیاط واجب، بدون قصد لذت و ترس افتادن به گناه، جایز نیست.[7] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_edn7)
بهجت، صافی، مکارم و نوری: اگر به طور اتفاقی چشمتان به آن بیفتد، اشکال ندارد، ولی نگاه عمدی به آن (هر چند بدون قصد لذت)، جایز نیست.[8] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_edn8)

[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_ednref1) . استفتا از دفاتر آیات عظام، آیت ا... خامنه ای، بهجت، مکارم، فاضل.
[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_ednref2). استفتا از دفتر آیت ا... خامنه ای .
[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_ednref3). استفتا از دفتر آیت ا... بهجت.
[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_ednref4). خامنه ای، اجوبة الاستفتائات، س 1187؛ صافی، جامع الاحکام، ج 2، ص 1717؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 1729 و 1731؛ مکارم، استفتائات، ج 1، س 778 و 782؛ استفتا از دفتر: نوری، امام، بهجت، وحید.
[5] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_ednref5). تبریزی، استفتائات، س1603 و 1605؛ صراط النجاة، ج 5، س 1129.
[6] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_ednref6).Sistani.org، (فیلم ) س 4.
[7] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/355.ASPX#_ednref7) .امام، تعلیقات علی العروة، (احکام التخلی)، م 2؛ مکارم، استفتائات، ج 2، ص 1033 و تعلیقات علی العروة، (احکام التخلی)، م 2؛ صافی، جامع الاحکام، ج 2، ص 1707؛ نوری، التعلیقات علی العروة، (احکام التخلی)، م 2؛ استفتا از دفتر: بهجت؛ سیستانی، تعلیقات علی العروة، (احکام التخلی)، م 2 و Sistani.org ، (تصویر)، س 1 و 2؛ تبریزی، صراط النجاة، ج 3، ص 778؛ خامنه ای، اجوبة الاستفتائات، س 1314؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، ص 1731 و تعلیقات علی العروة، ج 1، (احکام التخلی)، م 2؛ استفتا از دفتر: وحید.
[8]. رسالۀ دانشجویی، سید مجتبی، حسینی، ص 205 و 206.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:28 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
آيا از نظر آيت الله بهجت، بوكس آماتور، كه ممكن است در آن، ورزشكار مانند هر ورزش ديگری صدمه ببيند، جايز است؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

به نظر ایشان، هر نوع ورزشی که در آن طرفین به هم صدمه می.رسانند، جایز .نیست.[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/368.ASPX#_edn1)


[1]استفتا از دفتر آيت الله بهجت.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:28 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
آیا طلاقی که از طریق SMS (پیام کوتاه تلفن همراه) انجام شود، صحیح است؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

طلاق از نظر اسلام دارای شرایطی است:
شرایطی برای مرد که طلاق دهنده است[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/636.ASPX#_edn1)، مثل اینکه باید:
1 ـ عاقل باشد (دیوانه نباشد)
2 ـ بالغ باشد (بچه و کودک نباشد)
3 ـ با قصد و اختیار همسرش را طلاق بدهد. (از روی شوخی و اکراه و اجبار نباشد)
و همچنین شرایطی برای زن، از جمله:
1 ـ همسردائمی باشد (همسر موقت نباشد)
2 ـ از خون حیض و نفاس پاک باشد و اگر زن پاک نباشد، طلاق او صحیح نیست.
همچنین صیغه ی طلاق هم دارای شرایط زیر می.باشد:
1 ـ باید صیغه ی خاص شرعی آن باشد.
2- باید به صورت گفتاری با لفظ و کلمات باشد و با نوشتن و یا اشاره کردن، طلاق واقع نمی.شود مگر اینکه فرد گنگ و لال باشد[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/636.ASPX#_edn2).
3ـ باید در حضور دو شاهد عادل (دو مرد) بیان شود.
لذا طلاقی که با تلفن همراه و از طریق SMS صورت می.گیرد، حتی اگر از جانب شوهر باشد، فایده.ای ندارد چرا که طلاق باید با الفاظ، به صورت گفتار، و در حضور دو شاهد عادل باشد. ضمنا حضور زن شرط نیست، زیرا طلاق از ایقاعات است؛ یعنی انشای یک طرفه[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/636.ASPX#_edn3) است که فقط توسط شوهر یا وکیل او انشا می.شود.[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/636.ASPX#_edn4)
البته بعد از اینکه طلاق با همه ی شرایط انجام شد، شوهر یا فرد دیگر می تواند آن را با هر وسیله ای ( از جمله SMS) به اطلاع زن برساند.
پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):
کفایت نمی کند.
پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (مدظله العالی):
خیر طلاق باید با شرایط خود انجام شود. بلی می توان به این وسیله خبر وقوع طلاق را به کسی داد.
پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی بجهت (مدظله العالی):
طلاق باید در حضور دو شاهد عادل با دیگر شرایط انجام شود.


[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/636.ASPX#_ednref1) از نظر اسلام، اختیار طلاق به دست مرد (شوهر) می.باشد.
[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/636.ASPX#_ednref2) تحریر الوسیله، کتاب الطلاق، القول فی الصیغه، مسئله ی 3، ص765، و توضیح المسائل مراجع، ج2، ص 522، مسئله ی 2508.
[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/636.ASPX#_ednref3) بعبارت دیگر، طلاق از یک طرف ایجاد و محقق می شود.
[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/636.ASPX#_ednref4) تحریرالوسیله، کتاب الطلاق، القول فی شروطه، صص 762- 767.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:29 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
آیا طبق نظر آیت الله العظمی خامنه ای:
1- زن می تواند با آرایش هایی همچون چیدن ابرو، تراشیدن موهای بالای لب و استفاده از سرمه های آرایشی در اجتماع حضور پیدا کرده و خود را در معرض دید نامحرمان قراردهد؟
2- در صورت وجود اشکال، آیا این حکم شامل کحل هم می شود؟
3- آیا اگر آرایش، خیلی کم بوده و قابل توجه نباشد، جایز است؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

1 و 2: جایز نیست و تفاوتی میان انواع وسیله.ی زینت نیست.
3: اگر عرفاً زینت محسوب می.شود، جایز نیست. [1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/651.ASPX#_edn1)


[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/651.ASPX#_ednref1)ـ استفتا از دفتر آیت.الله. العظمی خامنه.ای مد ظله العالی.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:30 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
طبق فتوای رهبر، نماز مغرب چه زمانی قضا می شود؟ با توجه به اینکه برخی از مراجع، زمان قضای نماز عشا را نیمه ی شب و برخی دیگر، اذان صبح می دانند، طبق فتوای ایشان، نماز عشا چه زمانی قضا می شود؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

پاسخ دفتر مقام معظم رهبری:
آخر وقت نماز مغرب و عشا نصف شب شرعى است (15/11 ساعت بعد از ظهر شرعی) و احتياط آن است که اگر تا آن موقع نماز را نخوانده است، تا طلوع فجر به قصد ما فى.الذمّه[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/652.ASPX#_edn1) به.جا.آورد و پس از آن نماز قضا مى.شود[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/652.ASPX#_edn2).در واقع نظر ایشان در مساله.ی ادای نماز بعد از نیمه شب یا نیمه شب شرعی، با امام راحل (ره) یکی است.
در تحریر الوسیله ی امام خمینی (ره) آمده است: وقت نماز مغرب و عشا از مغرب (موقعی که قرمزی سمت مشرق در آسمان از بین برود) تا نیمه شب می باشد. از این زمان، به اندازه ی سه رکعت اول آن، به نماز مغرب اختصاص دارد که به جا آوردن نماز عشا در این وقت جایز نیست. همچنین به اندازه ی چهار رکعت، برای کسی که در وطن خود می باشد (حاضر)، و به اندازه ی دو رکعت، برای کسی که مسافر است، از آخر این وقت، به نماز عشا اختصاص دارد و نمی توان در آن، نماز مغرب را به جا آورد.
بنابراین، نماز مغرب وقتی قضا می شود که به اندازه چهار رکعت (برای حاضر) یا به اندازه دو رکعت (برای مسافر) به نیمه شب وقت باقی مانده باشد و پایان وقت نماز عشا نیمه شب است و اگر کسی نماز مغرب و عشا ی خود را از نیمه شب به تأخیر انداخت (چه اضطرارا باشد و چه عمدا) و خواست بعد از نیمه شب تا اذان صبح، آن را به جا آورد، احتیاطا نه به نیت ادا و نه به نیت قضا، بلکه به نیت مافی الذمّه به جا آورد.[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/652.ASPX#_edn3)
اما پاسخ دفاتر سایر مراجع:
دفتر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی «مدظله العالی»:
تا اذان صبح بدون نیت ادا و قضا بخواند و اگر بعد از اذان صبح می خواند نیت قضا کند.

[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/652.ASPX#_ednref1) آنچه بر عهده من است.
[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/652.ASPX#_ednref2) از دفتر مذکور استفتا شده است.
[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/652.ASPX#_ednref3)تحریر الوسیلة، ج 1، ص 112؛ فصل فی مقدمات الصلاة، مسأله.ی 6.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:30 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
نظر اسلام دربارۀ جراحی های زیبایی اندام؛ مانند عمل لیزری چشم ها، بزرگ کردن سینه، ساکشن کردن (خارج کردن چربی های اضافه از بدن و ...)- با توجه به این که برخی آنها را باعث بهتر شدن زندگی و افزایش عزت نفس می دانند و برخی می گویند ما نباید آنچه را که خداوند به ما عطا کرده، تغییر دهیم، چیست؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

مراجع عظام تقلید در بارۀ جراحی زیبایی اندام نظریات مختلفی دارند که در زیر می آید:
پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی):
فى نفسه جايز است، مگر آن که مستلزم تماس با نامحرم و يا گناهى ديگر باشد.
پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
درصورتی که آمیخته با حرام دیگری نباشد، در هیچ صورت اشکال ندارد و در صورتی که مستلزم حرامی باشد (مانند نظر و لمس نامحرم) تنها در صورت ضرورت جایز است.[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/654.ASPX#_edn1)
پاسخ حضرت آیت الله العظمی بهجت (مد ظله العالی):
عمل جراحی برای این موارد که مورد معالجه ضروری نیست، جایز نیست.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره):
تغییرات به این نحو اگر مستلزم کار حرامی مثل لمس و نظر نامحرم نباشد فی نفسه اشکال ندارد.


[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/654.ASPX#_ednref1) نک: محمودی، سید محسن، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ج3 ، ص 153، 154.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:30 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
لطفا دلايل حرمت و حلیت موسیقی را بیان فرماييد.

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

موسیقی و غنا در اصطلاح فقه با یکدیگر فرق دارد. غنا عبارت است از آوازی که از حنجره بیرون آمده و در گلو چرخانده شود، در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد کرده و مناسب مجالس لهو و خوش گذرانی باشد. اما موسیقی آهنگی است که از آلات موسیقی پدید می آید.
با توجه به برخی آیات و روایات و سخنان برخی روان شناسان، مواردی هم چون گرایش انسان به فساد و فحشا، غفلت از یاد خدا، تاثیر سوء موسیقی و غنا بر روان و اعصاب و استفاده سوء استعمارگران از آن را می توان از جمله حکمت های حرمت موسیقی و غنا دانست.
دلایل اصلی حرمت موسیقی (یا حلیت برخی اقسام آن) آیات قرآن و روایات پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) است. از میان آیات قرآن می توان به آیه های 72 سورۀ فرقان، 30 سورۀ حج، 3 سورۀ مؤمنون و 6 سورۀ لقمان اشاره کرد که ائمه (ع) در تفسیر آنها فرموده اند، مراد از واژه های "قول زور" ، "لهو" و "لغو "در این آیات، غنا است.
همچنین روایاتی وجود دارد که در اثبات حرمت غنا به آنها استدلال شده و به دسته ای دیگر از روایات که در آنها آلات موسیقی و استعمال آنها حرام شمرده شده، برای اثبات حرمت برخی موسیقی ها استدلال شده است.
از آن جایی که غنا به معنای کشیدن صدا و هر گونه صدا و آواز استعمال شده، به همین جهت همۀ فقها "لهوی بودن" را از قیود غنای حرام می دانند و برخی نیز قید "مطرب" بودن را به آن افزوده.اند. در مورد موسیقی نیز اکثر فقها نوع لهوی آن را حرام می دانند و برخی موسیقی مطرب را نیز حرام می دانند.

http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg)
1. تبیین مفهوم موسیقی:
"موسیقی" یا "موسیقیا" واژه ای یونانی است که در فرهنگ لغت، معادل "غنا" است، ولی در حوزۀ مفاهیم دینی و اصطلاح فقه، با یکدیگر تفاوت دارد. غنا در اصطلاح شرعی عبارت است از: "آوازی که از حنجرۀ آدمی بیرون آمده و در گلو چرخانده (چهچهه) شود و در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد کند و مناسب با مجالس لهو و خوش گذرانی باشد"، اما موسیقی به "صوتی گفته می شود که از آلات موسیقی، پدید آید". بر این اساس، نسبت بین موسیقی علمی و موسیقی فقهی، عموم و خصوص مطلق است".[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn1)
2. حکمت حرمت موسیقی و غنا:
با بررسی برخی آیات قرآن و روایات و سخن روان شناسان می توان موارد زیر را از فلسفه های حرمت موسیقی دانست:
الف. انسان را به فساد و فحشا گرایش می دهد:
در حدیثی از نبی اکرم (ص) آمده: "غنا نردبان زنا است".[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn2) تجربه نشان داده است که بسیاری افراد، تحت تاثیر آهنگ های غنا راه تقوا را رها کرده و به فساد روی می آورند. مجلس غنا معمولا مرکز انواع مفاسد است.[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn3)
ب. غنا انسان را از یاد خدا غافل می سازد:
قرآن کریم می فرماید: "بعضی از مردم خریدار سخنان بیهوده اند تا به نادانی مردم را از راه خدا گمراه کنند و قرآن را به مسخره می گیرند، نصیب اینان عذابی است خوار کننده".[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn4) در این آیه یکی از عوامل گمراهی از سبیل الاهی "لهو الحدیث" دانسته شده است. "لهو" آن چیزی است که انسان را به خودش آن چنان مشغول کند که باعث غفلت و بازماندن از کارهای مهم تر شود و در روایات اسلامی از آن به غنا تفسیر شده است.[5] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn5)
ج. تاثیر سوء موسیقی و غنا بر روان و اعصاب:
غنا و موسیقی یکی از عوامل تخدیر اعصاب است. توجه به بیوگرافی مشاهیر موسیقی دانان نشان می دهد که در دوران عمر دچار ناراحتی های روحی گردیده و رفته رفته اعصاب خو د را از دست داده اند. عده ای مبتلا به بیماری های روانی شده و گروهی مشاعر خود را از کف داده اند. دسته ای فلج و ناتوان گردیده و بعضی هنگام نواختن موسیقی درجۀ فشار خونشان بالا رفته ،دچار سکتۀ ناگهانی شده اند.[6] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn6)
د. غنا یکی از ابزار کار استعمارگران است:
استعمارگران جهان همیشه از بیداری مردم، مخصوصاً نسل جوان، وحشت داشته اند، به همین دلیل بخشی از برنامه های گستردۀ آنها برای ادامۀ استعمار، فرو بردن جامعه در غفلت و بی خبری و نا آگاهی و گسترش انواع سرگرمی های ناسالم است. ایجاد مراکز فحشا، کلوپ های قمار و همچنین سرگرمی های ناسالم دیگر، از جمله توسعۀ غنا و موسیقی، از مهم ترین ابزاری است که آنها برای تخدیر افکار مردم بر آن اصرار دارند.[7] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn7)
3. موارد ذکر شده حکمت حرمت غنا و موسیقی است، نه علت تامه. به همین دلیل، در مواردی هم که این آثار و نتایج سوء وجود ندارد، باز حکم حرمت وجود دارد.
4. دلایل اصلی حرمت موسیقی - یا حلیت بعضی از اقسام آن - آیات قرآن و روایات پیامبراکرم (ص) و ائمه (ع) است که در حوزۀ تخصصی فقه. بررسی صورت می شود و این مقال گنجایش طرح مباحث اجتهادی را ندارد. اما آنچه به صورت اختصار می توان اشاره نمود چند مطلب است:
الف. آیات قرآن هر چند به صورت روشن و صریح حکم غنا را بیان نمی کند و مانند بسیاری از احکام به اصول و کلیات می پردازد، ولی برخی از آیات با توجه به تفسیری که پیامبر اکرم و اهل.بیت (ع) از آنها نموده اند، بر غنا تطبیق می کند. در این باره به چند آیه اشاره می کنیم:
1. امام صادق (ع) دربارۀ آیات: "و کسانی که شهادت به باطل نمی دهند (و در مجالس باطل شرکت نمی کنند) [8] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn8) و "از سخن باطل بپرهیزید"[9] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn9)، می فرمایند: "منظور مجالس لهو و لعب و غنا است".[10] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn10)
2. امام صادق (ع) دربارۀ آیۀ: "و آنها که از لغو و بیهودگی رویگردانند"،[11] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn11) فرمود: "منظور از "لغو" در این آیه، غنا و ملاهی است".[12] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn12)
3. امام باقر و امام صادق (ع) دربارۀ آیۀ: "بعضی از مردم سخنان بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی از راه خدا گمراه سازند و آیات الاهی را به استهزا گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده است"،[13] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn13) فرمودند: "منظور از سخنان بیهوده، غنا است".[14] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn14)
لازم به توضیح است؛ هر چند اکثر این روایات، آیات مذکور را بر غنا تطبیق نموده.اند ولی دربعضی روایات، بر موسیقی نیز تطبیق شده است[15] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn15) و فقها نیز برخی از این آیات را بر موسیقی تطبیق نموده اند.[16] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn16)
ب. مهم ترین دلیل بر حرمت غنا، روایاتی است که از پیامبر اکرم و اهل.بیت (ع) به دست ما رسیده و به طور صریح و روشن دلالت بر حرمت غنا دارند. برای نمونه به برخی از روایات اشاره می کنیم:
امام باقر (ع) می فرمایند: "غنا از چیزهایی است که خداوند آتش جهنم را سزایش قرار داده".[17] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn17) نیز امام صادق (ع) می فرمایند: "از غنا دوری کنید".[18] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn18)
ج. در مورد حرمت موسیقی روایاتی از پیامبر اکرم و ائمۀ معصومین (ع) به دست ما رسیده که برخی از آنها را نقل می کنیم:
امام صادق (ع) می فرمایند: "آلات ساز و آواز، از عمل شیطان است. پس هر چه در زمین از این نوع وجود دارد از ناحیۀ شیطان است".[19] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn19)پیامبر اکرم (ص) نیز می.فرمایند: "شما را از مزمار و کوبات (آلات موسیقی) نهی می کنم".[20] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn20)
د. از آن جایی که واژۀ غنا به معنای: "کشیدن صدا" بلکه به معنای هر گونه صدا و آواز است[21] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn21)و به تعبیر شیخ انصاری (ره): کاملا روشن و بدیهی است که هیچ یک از این مفاهیم حرام نیستند..[22] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn22) به همین جهت، همۀ فقها لهوی بودن را قید غنای حرام می دانند؛ یعنی غنای لهوی حرام است.[23] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn23) واژۀ "لهو" را به فراموشی یاد خداوند و فرو غلطیدن در ابتذال معنا نموده اند[24] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn24) و گفته اند غنا و آوازی حرام است که مناسب مجالس لهو و لعب و فساد و خوش گذرانی باشد.[25] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn25)
بعضی از فقها علاوه بر "لهوی بودن" قید "مطرب" را نیز بر آن افزوده اند[26] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn26). "طرب" به حالت سبک عقلی گفته می شود که در اثر شنیدن آواز یا آهنگ در نفس آدمی پدید می آید و او را از حد اعتدال خارج می کند و در مورد موسیقی (آهنگی که از آلات پدید آید) نیز اکثر فقها نوعی را که "لهوی" باشد حرام می دانند. بعضی هم استماع موسیقی مطرب را حرام می دانند.[27] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_edn27)
نکتۀ پایانی: همان طوری که قبلا تذکر دادیم، بررسی دقیق این مباحث، در حوزۀ تخصصی فقه انجام می شود و کسانی که در این زمینه قدرت اجتهاد ندارند باید از مراجع تقلید خودپیروی کنند.

[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref1). حسینی، سید مجتبی، پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، ص 169؛ امام خمینی، المکاسب المحرمة، ج 1، ص 198ـ 224؛ حسینی، علی، الموسیقی، ص 16 و 17؛ تبریزی، استفتائات، س10، 46 ، 47 و 1048؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 974، 978و 979.
[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref2). الغناء رقیة الزنا؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 76، باب 99، الغناء.
[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref3) نک: تاثیر موسیقی بر روان و اعصاب، ص 29؛ تفسیر روح المعانی، ج 21، ص 6؛ تفسیر نمونه، ج 17، ص 25 و 26.
[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref4). "و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیرعلم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین"، لقمان، 6.
[5] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref5). وسائل الشیعة، ج 12، باب 99 ـ ابواب ما یکتسب به.
[6] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref6). تاثیر موسیقی بر روان و اعصاب، ص 29 و 92، (به نقل از تفسیر نمونه، ج 17، ص 26).
[7] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref7). تفسیر نمونه ، ج 17، ص 27.
[8] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref8). "والذین لا یشهدون الزور"، فرقان، 72.
[9] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref9). "واجتنبوا قول الزور"، حج، 30.
[10] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref10). وسائل الشیعة، ج 12، باب 99، ابوابما یکتسب به، ح 2، 3 ، 5 ، 9 و 26.
[11] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref11). "والذین عن اللغو معرضون"، مؤمنون، 3.
[12] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref12). تفسیر علی بن ابراهیم، ج 2، ص 88.
[13] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref13). لقمان، 6.
[14] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref14). وسائل الشیعة، ج 12، باب 99، ابوابما یکتسب به، ح 6، 7، 11، 16و25.
[15] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref15). همان، باب 100، ح3.
[16] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref16). المکاسب المحرمة، امام خمینی ج 1، ص 2.
[17] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref17). وسائل الشیعة، ج 12، باب 99، ابوابما یکتسب به ح 6.
[18] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref18). همان، ح 23 و 24.
[19] .همان. باب 100، ح 5 و 6.
[20] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref20). همان.
[21] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref21). المکاسب المحرمة، امام خمینی، ج 1، ص 299.
[22] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref22). شیخ انصاری، مکاسب ،ج 1، ص 292.
[23] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref23). رسالۀ دانشجویی، ص 171.
[24] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref24). شرمخانی، احمد، انسان، غناء، موسیقی، ص 14.
[25] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref25). رسالۀ دانشجویی، ص 171. به هر حال حرام بودن مطلق صدای زیبا با فطرت و عقل انسان سازگار نیست و مخالف با بعضی روایات که دستور به خواندن قرآن به صوت زیبا می دهند است. لذا منظور نوع خاصی از آن است و می توان معیار نوع حرام را از همین تعبیرات "باطل" یا "لهو" به دست آورد.
[26] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref26). همان.
[27] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/401.ASPX#_ednref27). توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 813 و 913؛ مسائل جدید، ج 1، ص 47 به بعد.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:32 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
آیا با توجه به عدم اشکال در گوش دادن به آهنگ های انقلابی (سرود های جنگی)، گوش دادن به آهنگ های انقلابی مدرن (پاپ) حرام است؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)
این سؤال، پاسخ اجمالی ندارد. گزینه پاسخ تفصیلی را بزنید.
http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg)
در پاسخ به سؤال ابتدا نظر مراجع عظام تقلید را در این باره مرور می کنیم، آن گاه به صورت خیلی خلاصه و فشرده به بررسی فلسفه ی حرمت موسیقی می پردازیم.
حضرت آیت ا...العظمی خامنه ای:
هر گونه نوازندگی مطرب لهوی که متناسب با مجالس عیش و نوش باشد حرام است.
حضرت آیت ا... العظمی فاضل لنکرانی ره:
موسیقی اگر مطرب و مهیّج و مناسب مجالس لهو و لعب باشد حرام است و در غیر این صورت مانعی ندارد و مرکز پخش تاثیری در حکم ندارد.
حضرت آیت ا... العظمی بهجت:
اگر موسیقی مطرب باشد استماع و خرید و فروش آن حرام است.
حضرت آیت ا... العظمی صافی گلپایگانی:
آنچه را عرف مردم موسیقی می دانند استماع آن و ساخت و تعلیم و تعلم و فروش آلات آن حرام است.
حضرت آیت ا... العظمی مکارم شیرازی:
کلیه صداها و آهنگ ها که مناسب لهو و فساد است حرام و غیر آن حلال است. تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف عام خواهد بود.
حضرت آیت ا... العظمی تبریزی ره:
گوش دادن به موسیقی لهوی که مناسب مجالس خوشگذرانی باشد، جایز نیست. همچنین ساخت، تعلیم، خرید و فروش ابزار آلات موسیقی لهوی جایز نیست.
حضرت آیت ا... العظمی سیستانی:
اگر موسیقی مناسب مجالس لهو و عیاشی نباشد حرام نیست. [1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/540.ASPX#_edn1)
پس گوش دادن به آهنگ ها و موسیقی.هایی که مطرب و مناسب مجالس لهو و لعب است، حرام است.
اما تشخیص موارد و مصادیق، که آیا نوع خاصی از موسیقی؛ مثل "پاپ" از مصادیق موسیقی حرام است یا مجاز، بر عهده ی افراد مکلف است؛ زیرا افرادی که آشنایی مختصری با موسیقی دارند، می.توانند موارد موسیقی مطرب و مناسب مجالس لهو و لعب را از غیر آن تشخیص دهند.[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/540.ASPX#_edn2)
از این رو حتی اگر آهنگ های انقلابی و جنگی، مطرب و مناسب با مجالس لهو و لعب باشد، گوش کردن به آن نیز حرام است.
موسیقی پاپ هم از این قاعده مستثنا نیست و چنانچه مشتمل بر طرب و لهو و لعب باشد حرام و گوش کردن آن جایز نیست.
اما این که چرا موسیقی مطرب و مناسب با مجالس لهو و لعب حرام و اگر چنین نباشد، حرام نیست، مطلب جداگانه ای است که به طور کلی می توان گفت احکام الاهی براساس علم و حکمت الاهی و مصالح و مفاسد مربوط به هر حکم، جعل و بیان گردیده است و آنها را جز خداوند متعال آگاه نیست. آنچه در اختیار و امکان انسان ها است احکام مربوطه و مقداری از حکمت و فلسفه ی آنها است (نه علت واقعی).
آن چه در مورد موسیقی در این مجال می توان گفت این است که مجموعه عواملی که انسان را از مسیر هدایت و تعالی معنوی و تفکر و زندگی متعادل و آرام باز می.دارد و موجب ناراحتی های عصبی و روانی و نقصان عقل و خوشی های ناگهانی و مصنوعی و تهییج شهوت و فاصله گرفتن از واقعیت های زندگی می.گردد، مورد نهی قرار گرفته اند.
در خصوص امراض و ناراحتی هایی که بر اثر شنیدن موسیقی های تند و هیجان انگیز و یا مناسب مجالس لهو و لعب، ایجاد می شود. کتاب ها و مقالات فراوانی نوشته شده و برخی تحت عنوان تأثیر موسیقی بر روان و اعصاب منتشر گردیده است که جهت اطلاع می توان از آنان استفاده نمود.
مجالس مشتمل بر موسیقی لهو و لعب و طرب، آثار منفی فراوان دیگری نیز دارد که مجال بازگویی آن نیست.

[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/540.ASPX#_ednref1) مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، سید محسن محمودی، ج 1، ص 53 و 54.
[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/540.ASPX#_ednref2)برای آگاهی بیشتر نسبت به دلایل حرمت موسیقی و فلسفه ی آن، نک: نمایه ها ی: حرمت موسیقی ودلایل آن، سؤال 932؛ شنیدن موسیقی، سؤال 1595؛ فطرت و حرمت موسیقی، سؤال 1078؛ دلایل حرمت و حلیت موسیقی، سؤال 388.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:32 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
آیا دزدی از افراد کافر در کشورهای غیر اسلامی (بدون حکومت اسلامی) در هنگام جنگ و یا زمان دیگر جایز است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، کدام مرجع تقلید چنین نظری دارد؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

از دفاتر مراجع تقلید، پاسخ های ذیل واصل شد:
تصاحب و غصب اموال غیر مسلمان در ممالک غیر اسلامی اگر در حال جنگ با مسلمین نباشند جایز نیست و اگر در حال جنگ با مسلمین باشند، بهتر است مسلمانان چنین کاری انجام ندهند.[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/565.ASPX#_edn1)
پاسخ کتبی دفتر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی «مدظله العالی»:
اگر کفار با مسلمانان در حال جنگ باشند مانعی ندارد ولی در غیر حال جنگ جایز نیست و در حال صلح اموال آنها نیز محترم است.
پاسخ کتبی دفتر حضرت آیت الله العظمی بهجت «مدظله العالی»
جایز نیست مادامی که مال آن ها به هدنه[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/565.ASPX#_edn2) محترم باشد مگر در زمان جنگ که با اجازه خصوصی از حاکم شرع یا اعلان عمومی او مانعی ندارد.


[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/565.ASPX#_ednref1) پاسخ شفاهی از دفاتر آیات عظام: مکارم، خامنه ای«ایدهم الله».
[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/565.ASPX#_ednref2) صلح

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:33 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
چرا تقلید از مجتهد میت، جایز نیست؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

فقهایی که تقلید از مجتهد میت را جایز نمی دانند، به دلایلی استدلال کرده اند که برای اطلاع یافتن از آن ادله باید به کتب فقهی مراجعه کرد. اما این سؤال به صورت دیگری نیز قابل طرح است و آن این که فایده ی چنین حکمی و در واقع فلسفه ی آن از دیدگاه این عده، چیست؟
در پاسخ به این سؤال به نکاتی اشاره می کنیم:
1 ـ تحصیل و علم آموزی دیگر طلاب علوم دینی برای رسیدن به مقام اجتهاد، باعث بقای حوزه های علمی و دینی و پیشرفت آنهاست.
2 ـ گرچه علمای بزرگ گذشته، بسیاری از مسائل و مشکلات را پاسخ گفته و حل کرده اند، ولی بسیاری از مسائل، باقی مانده است که باید توسط آیندگان پاسخ گفته شود.
3 ـ مسلمانان هر روز در زندگی شخصی و اجتماعی و امور داخلی و خارجی خود در جهان، با مسائل جدیدی روبرو می شوند و در این باره به تکلیفشان آگاه نیستند. در این گونه موارد، باید فقیهان زنده اجتهاد کرده و تکلیف مردم را روشن نمایند.
4 ـ بسیاری از مسائل و موضوعات در حال تغییر و تبدّل اند و این مجتهد زنده است که می تواند با توجه به شرایط زمان و مکان، متوجه تغییر موضوع شده و حکم مورد نیاز را بیان نماید.
5 ـ پیشرفت علوم اسلامی هم.پای علوم دیگر.

http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg)
گروهی از فقهای شیعه[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/539.ASPX#_edn1) تقلید ابتدایی از مجتهد میت را جایز نمی دانند و می فرمایند: تقلید از مجتهد میّت تنها در بقای بر تقلید صحیح است؛ یعنی کسانی که در زمان حیات مجتهد از او تقلید می کرده اند پس از مرگ وی نیز می توانند با اجازه و فتوای یک مجتهد زنده بر تقلید خود باقی باشند.
اینکه فقهای ما یکی از شرایط مرجع تقلید را زنده بودن او دانسته و تقلید از میت را جایز نمی دانند، دلائل فقهی خاص خود را دارد که در مباحث فنی فقهی از آن بحث می شود و بیان آن از حوصله ی این جواب خارج است. اما آنچه در سؤال آمده به صورت دیگری نیز قابل طرح است و آن اینکه فایده چنین حکمی و در واقع فلسفه ی آن از دیدگاه این عده از فقها چیست؟
لذا در مقام پاسخ گویی به این پرسش، فقط به برخی از فواید این حکم اسلامی اشاره می کنیم :
1ـ این نظریه باعث بقای حوزه های علمی دینی و رونق و پیشرفت روزافزون آنها می شود. چرا که بر طبق این نظریه راه اجتهاد باز بوده و با تربیت علمای دیگر در حوزه های علمیه مجتهدین و مراجع تقلید جدیدی در این عرصه حضور می یابند.
2ـ بسیاری از مسائل و مجهولات و مشکلات گذشته به وسیله ی علمای بزرگوار آن زمان حل شده ولی بسیاری از مسائل هنوز باقی است که باید توسط آیندگان جواب داده شود و حتی در مسائل حل شده، با توجه به پیشرفت علوم در جهان، شاید جواب هایی بهتر و جامع تر از جواب های گذشتگان تهیه شود.
3ـ با توجه به تدریس و آموزش علوم اسلامی نظیر تفسیر، فقه، اصول و ... در حوزه های علمیه، این علوم، هم.پای دیگر علوم پیشرفت کرده و تکامل می یابد.
4ـ مسلمانان هر روز در زندگی شخصی و اجتماعی و امور داخلی و خارجی خود با مسائل جدیدی مواجه می شوند و این فقیه عالم به زمان است که باید تکلیف آنان را روشن نماید. و اصولاً رمز رجوع به مجتهدین که در روایات ما آمده است، همین است، امام زمان (ع) فرموده اند: «در مسائلی که برای شما پیش می آید(حوادث واقعة) به راویان حدیث ما رجوع کنید.»[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/539.ASPX#_edn2)
«حوادث واقعه» همان مسائل جدید یا مستحدثه است که دوره به دوره و قرن به قرن و سال به سال و بلکه روز به روز و ... پیش می آید و این فقیه زنده و آگاه به زمان است که می تواند به این مسائل پاسخ گوید. مطالعه ی کتاب های فقها نشان می دهد که تدریجاً و برحسب احتیاجات مردم، مسائل جدیدی وارد فقه شده و فقها نیز به آنها پاسخ گفته اند و پیشرفت های علم فقه، در طی سالیان متمادی و به دست فقهای عصرهای مختلف حاصل شده است.
5 ـ بسیاری از موضوعات زمان گذشته، تغییر یافته و به موضوعات دیگری تبدیل شده اند و این مجتهد زنده است که می تواند حکم موضوعات جدید را از ادله (آیات و احادیث) استخراج و بیان نماید. [3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/539.ASPX#_edn3)

[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/539.ASPX#_ednref1) به نظر ما اولا: تقلید ابتدایی از میت جایز و اگر میت اعلم از زنده باشد، واجب است، ثانیا در امور اجتماعی فقط باید از رهبری تقلید کرد و در غیر امور اجتماعی جایز است از غیر از رهبری تقلید کرد.
[2]«و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا»، احتجاج طبرسی، ج 2 ، ص 283.
[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/539.ASPX#_ednref3)برای آگاهی بیشتر، نک: ده گفتار، استاد شهید مطهری(ره)،گفتار اصل اجتهاد در اسلام.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:33 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
علت حلال یا حرام بودن ژله چیست؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

ژله ی خوراکی دارای انواعی است که بعضی از آنها حلال و بعضی دیگر حرام است و حلال بودن یا حرام بودن آن، تابع حلال و حرام بودن مواد اولیه ای است که ژله از آن تهیه می شود. اگر در تهیه ی ژله از مواد گیاهی استفاده شده باشد، همه ی انواع آن (داخلی و خارجی) حلال و خوردن آن جایز است ولی اگر در تهیه ی ژله، از اعضای بدن حیوانات استفاده شده باشد، اگر آن حیوان حلال گوشت بوده و ذبح شرعی شده است، ژله..ای که از اجزای آن تهیه شده، حلال است و در غیر این صورت،اگر در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد،حلال خواهد بود و الا حرام می باشد. پس علت حرمت بعضی از انواع ژله ها حرمت مواد اولیه.ی آنها و عدم تحول ماهوی آنها می باشد.

http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg)
ژله.ی خوراکی دارای انواعی است و حلال یا حرام بودن آن به مارک و اسم آن بستگی ندارد، بلکه تابع حلال و حرام بودن مواد اولیه ای است که ژله از آن تهیه می شود. اگر در تهیه ی ژله تنها از مواد معدنی و گیاهی استفاده شده باشد، چنین ژله ای پاک و حلال بوده و خوردن آن هیچ اشکالی ندارد مگر این که به نجاست آن یقین پیدا کنیم. اما اگر در تهیه ی آن، از اعضای بدن حیوانات استفاده شده باشد، درصورتی که آن حیوان، حلال گوشت بوده و ذبح شرعی شده باشد ژله ی تهیه شده از آن، خارجی یا داخلی و با هر اسم و مارک، حلال است .
اگر از اجزای بدن حیوان حرام گوشت تهیه شده باشد یا حیوان، حلال گوشت بوده ولی ذبح شرعی نشده باشد (مثلا به دست غیر مسلمان ذبح شده باشد) اگر در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد،حلال خواهد بود و الا حرام می باشد، اگر چه مقدار مورد استفاده خیلی کم و جزئی باشد.همچنین ژله.ای که با استفاده از اجزای آن تهیه می شود، حرام است و خوردن آن جایز نیست.
اما اگر ژله ای از بازار غیر مسلمانان (کشورهای غیر مسلمان) خریداری شود، و در نجاست یا حرمت اكل محتويات آن شک حاصل شود، از چند صورت خارج نیست:
1- می دانیم از گیاه تهیه شده است اما در نجاست و طهارت آن شک داریم؛ در این صورت حکم به طهارت می کنیم[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/721.ASPX#_edn1).
2- نمی دانیم از گیاه تهیه شده است یا حیوان؛ در این صورت باز حکم به حلیت می شود.
3- می دانیم از حیوان تهیه شده است اما در این که تذکیه (ذبح شرعي) شده است یا نه، شک داریم؛ در این صورت اگر در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد،حلال خواهد بود و الا در حکم میته و محکوم به نجاست و حرمت است، یعنی در صورتی می توان گوشت را مصرف کرد که تذکیه ی آن احراز شده باشدیا در هنگام تبدیل به ژله در آن تحول ماهوی رخ دهد و الا حرام می باشد [2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/721.ASPX#_edn2).
در این زمینه توجه به دو استفتا می تواند راه..گشا باشد:
سؤال :آيا ژله از استخوانخوك به دست مى‏آيد و حرام است؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):
اگر يقين حاصل شود كه چيزى ازاجزاى خوك تهيه شده، خوردن واستعمال آن جايز نيست؛ ولى ژله از چيزهاى حلال هم تهيهمى‏شود، بنابراين آنچه در بازار مسلمين خريد و فروش مى‏شود تا به حرمت يانجاست آن يقين نداشته باشيد، پاك و حلال است.[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/721.ASPX#_edn3)


سؤال: ما از سفر خارج، مقدار زيادى پاستيل آورده ايم كه نمى دانيم از ژله ی خوكاست يا نه، اكنون خوردن آن چه حكمى دارد؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مدظله العالی):
چنانچه معلوم نباشداز ژله..ی حيوانى است، مانعى ندارد.[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/721.ASPX#_edn4)

.[1]نک: استفتائات حضرت امام خمینی(ره)، ج1، س 259، 260، 261، 262 و 263.
.[2]نک: همان، س 252، 253، 254، 255 و 256.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:33 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
کدام یک از احادیث بر حرمت رقص دلالت دارد؟ آنها را با سند ذکر نمایید.

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)
این سؤال پاسخ اجمالی ندارد. گزینه پاسخ تفصیلی را بزنید.
http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg)
قبل از پاسخ گویی به سؤال، توجه به یک مقدمه ی مهم ضروری است، و آن این که مجرد وجود یک روایت در کتاب های روایی باعث استدلال به آن نمی شود. استدلال به روایت در حیطه ی وظایف فقهاست و استنباط احکام شرعی در تخصص آنهاست؛ زیرا استفاده از روایت و استدلال به آن احتیاج به یک مقدمات و علومی دارد که این در توان همه ی مردم نیست. و این از خصایص و وظایف بعضی از علماست.
از این جهت است که وقتی به کتاب های فقهی مراجعه می کنیم، می بینیم که نظر و دیدگاه فقها در مسئله ی رقص اختلافی است. برخی معتقدند که رقص مطلقا (همه نوع آن) حرام نیست. به این معنا که رقص اگر منجر به کارهای حرام نشود، حرام نیست. نظر آیت الله خوئی (ره) این است. وی در پاسخ به این سؤال که آیا رقص و کف زدن برای مردان در مجالسی مانند عروسی جایز است و آیا این مسئله برای زنان نیز جایز است، می گوید: رقص فی نفسه اشکال ندارد، مادامی که منجر به حرامی نشود، مثلاً اختلاط زن و مرد و مانند آن.[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_edn1)
شاگردش آیت الله تبریزی (ره) نیز این نظر را تأیید می کند. برخی از مراجع نیز گفته اند رقص حرام است، زمانی که مهیج شهوت باشد یا منجر به حرام شود. آیت الله خامنه ای در این باره می گوید: رقص اگر به کیفیتی باشد که مهیج شهوت باشد، یا مستلزم کار حرامی شود یا مترتب مفسده ای باشد، جایز نیست.[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_edn2)
برخی نیز معتقدند که رقص مطلقا حرام است.[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_edn3)
در باره ی حرمت "رقص" ممکن است به دو گونه احادیث استناد گردد:
1. دسته ای از آنها به صورت عام، مربوط به نهی از هرگونه لهو و لعب و لغو است، که رقص هم از مصادیق آنها به شمار می رود، مانند حدیث امام صادق(ع) که فرمود: «زمانی که آدم (ع) از دنیا رفت، ابلیس و قابیل زبان به شماتت او گشودند و (در مرگ او شادمانی کرده) و به ساز و آواز پرداختند، پس هر کس که روی زمین به این گونه، لذت جوید به آن دو اقتدا کرده است».[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_edn4)و[5] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_edn5)
و یا حدیثی که از امیر المؤمنین علی (ع) نقل شده است که فرمود: «عاقل نیست کسی که در پی لعب باشد و دائم با لهو و طرب خو د را مشغول سازد».[6] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_edn6)
2. دسته ای از روایات که صریحا از رقص نهی کرده اند، مانند احادیثی که در زیر می آید:
از امام صادق (ع) نقل شده که پیامبر (ص) فرمود: «نهی می کنم شما را از رقص و مزمار و بربط و طبل».[7] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_edn7)
از رسول خدا نیز نقل شده که نهی کرد از ضرب و رقص و هر گونه لهو و لعب، و از حاضر شدن در چنین مجالسی و استماع آن... .[8] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_edn8)
البته بحث از اعتبار سند و تبیین مفاد و دلالت این روایات، هریک بحث کارشناسی و فقهی مخصوص به خود را می طلبد که در جای خود باید طرح گردد.[9] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_edn9)

[1] صراط النجاة، آیت الله خوئي (با حواشي تبريزي)، ج‏1، ص 372.
[2]أجوبة الاستفتاءات (عربي)، ج‏2، ص 14.
[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_ednref3) محمودي، سيد محسن، مسائل جدید از دیدگاه علماء و مراجع تقلید، ج1، ص203-204.
[4] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_ednref4). وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا مَاتَ آدَمُ شَمِتَ بِهِ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ فَاجْتَمَعَا فِي الْأَرْضِ فَجَعَلَ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ الْمَعَازِفَ وَ الْمَلَاهِيَ شَمَاتَةً بِآدَمَ ع فَكُلُّ مَا كَانَ فِي الْأَرْضِ مِنْ هَذَا الضَّرْبِ الَّذِي يَتَلَذَّذُ بِهِ النَّاسُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنْ ذَلِكَ. حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة، ج 17، ص 314، ابواب ما یکسب به ، باب تحريم استعمال الملاهی بجمیع اصنافها و بیعها و شرائها.
[5] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_ednref5) این روایت معتبر نیست؛ زیرا که با یک سند نقل شده و در این سند راوی ای به نام عبدالله بن قاسم حضرمی، وجود دارد که معروف به بطل است. نجاشی در باره ی او می گوید: کذاب و غالی است که از غلات روایت نقل می کرد و روایتش مورد اعتماد نیست. ونیز شیخ طوسی در باره اش گفت: او وافقفی مذهب است. معجم رجال الحدیث، ج10، ص285.
[6] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_ednref6). نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، ج 13، ص 220.
[7] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_ednref7). عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكَبَرَاتِ». الكافي، ج 6، ص 432، باب الغناء ...؛ وسائل‏الشيعة، ج17، ص313.
[8] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_ednref8). مستدرک الوسایل، ج 13، ص 218، مؤسسه ی آل البیت، به نقل از عوالی اللئالی، ج 1، ص 262.
[9] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/443.ASPX#_ednref9) نک: غاية الآمال في شرح كتاب المكاسب، ج‏1، ص 124.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:34 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
سلام عليکم. آقايی اهل و ساکن طبس با خانمی اهل و ساکن مشهد ازدواج کرده است . با توجه به اينکه اين آقا هر از چند گاهی برای ديدن بستگان خانمش به مشهد ميرود آيا ميتواند مشهد را هم علاوه بر طبس بعنوان وطن دوم خود قرار دهدو بدون قصد اقامت در آنجا نمازهايش را تمام بخواند؟(لازم به ذکر است که مرجع تقلید آيت الله بهجت هستند)

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)

فتوای حضرت آیت الله العظمی بهجت در مورد وطن این است: «وطن انسان، جایی است که عرفاً آنجا را وطن شخص بدانند و لازم نیست که در آنجا ملکی داشته باشد و یا اینکه شش ماه در آنجا زندگی کرده باشد، بلکه همین قدر که عرفاً وطن او به حساب بیاید کافی است.»[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/474.ASPX#_edn1)
بنابراین، شخصی که هر از چند گاهی، برای دیدن بستگان همسرش به مشهد می رود، عرف، مشهد را وطن او نمی داند بلکه می گوید این فرد برای دیدن اقوام خود به مشهد رفته است، باید نمازش را شکسته بخواند. مگر اینکه آن قدر به مشهد مسافرت کند و آن قدر در آنجا بماند که عرف، مشهد را وطن او بداند. پس با توجه به سؤال، مشهد برای این فرد وطن محسوب نمی شود.


[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/474.ASPX#_ednref1) . توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسئله ی 1329، ص714.

M.A.H.S.A
03-29-2012, 09:36 PM
http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Question.Jpg)
آیا گفتن اذان و اقامه قبل از هر نماز واجب است و آیا می توان با یک اذان و اقامه، چند نماز خواند؟ نظر استاد هادوی تهرانی در این باره چیست؟

http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Reply.Jpg)
این سؤال پاسخ اجمالی ندارد. گزینه پاسخ تفصیلی را بزنید.
http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg (http://farsi.islamquest.net/Files/_Creply.Jpg)
برخی از فقهای گذشته، مثل ابن عقیل و ابن جنید، اذان و اقامه را واجب می دانند[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/481.ASPX#_edn1) ، اکثر مراجع معظم تقلید در احکام اذان و اقامه می فرمایند: برای مرد و زن مستحب است پیش از نمازهای یومیّه (نمازهای واجبی که در هر روز خوانده می شود) اذان و اقامه بگویند.[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/481.ASPX#_edn2) امّا برای بقیۀ نمازهای واجب؛ مانند نماز آیات، مستحب است سه مرتبه "الصّلاة" بگویند. پس اذان و اقامه اگر چه جزء مستحبات سفارش شده است، ولی جزء واجبات نیست. از طرفی، فقط مخصوص نمازهای واجب یومیّه است نه نمازهای مستحبّی و دیگر نمازهای واجب.
امّا در مورد اذان و اقامه و تعدّد آنها برای نمازهای واجب، باید گفت: نماز گزار در نماز ظهر و مغرب و صبح می تواند هم اذان بگوید و هم اقامه، ولی اگر نماز عصر را بدون فاصله یا با فاصلۀ کمی پس از نماز ظهر (بعضی از مراجع این فاصله را به فاصله شدن نافله قبول کرده اند ولی بعضی فاصله شدن نافله و تعقیب را کافی نمی دانند) و یا نماز عشا را بدون فاصله یا با فاصلۀ کم بعد از نماز مغرب بخواند، اذان دوّم که همان اذان برای نماز عصر و عشا است ساقط می شود.[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/481.ASPX#_edn3)
پس با هر اذان و اقامه، می توان یک نماز صبح و یک نماز ظهر به همراه عصر و یک نماز مغرب به همراه عشا (در صورتی که بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء فاصله ای نباشد) خواند، ولی اگر فاصله ایجاد شود نمازگزار می تواند برای هر کدام از نمازهای واجب، یک اذان و اقامۀ جداگانه بگوید. امّا در هر صورت، هر نماز واجبی می تواند یک اقامۀ جداگانه داشته باشد.
پاسخ حضرت آیت الله مهدی هادوی تهرانی (دامت برکاته) به این شرح است:
1. اذان و اقامه فقط در نمازهای واجب روزانه (نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا) وارد شده است و در قضای این نمازها نیز مشروع است.
2. اذان مستحب است، ولی اقامه بنابر احتیاط نباید ترک شود.
3. با یک اذان خواندن چند نماز جایز است و مادامی که فاصلۀ بین دو نماز زیاد نشده است، احتیاط آن است که اذان اعاده نشود.
4. برای هر نماز واجب روزانه –چه اداء و چه قضا– اقامه بنابر احتیاط ترک نشود.

[1] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/481.ASPX#_ednref1) .حیاة ابن ابی عقیل و فقهه، ص 41.
[2] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/481.ASPX#_ednref2) . توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 518، م 916.
[3] (http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/481.ASPX#_ednref3) . همان، ص 520، م 922.