PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بپا روی دلت خط نیفتد!تفسیر آیه: وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُو



M.A.H.S.A
03-28-2012, 01:39 PM
http://img.tebyan.net/big/1388/10/71107218963823170131581919147711535157.gif

تفسیر آیه: وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ(البقرة/4)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.



بی‏نوا از نان و خوان آسمان

اگر کسی در ماه مبارک رمضان ساک سفر بسته، بلیط در جیب، و به راه فرودگاه برود و یا حتی در هواپیما نشسته باشد نمی‏تواند روزه خود را افطار کند مگر آنکه هواپیما پرواز کرده و از نقطه و مسافتی خاص عبور کند.

عرب‏ها به چنین کسی می‏گویند: «علی سفر» یعنی کسی که در سفر است، و در قرآن کریم آمده است که اگر کسی علی سفر، بوده یعنی در سفر باشد، می‏تواند سفره را گشوده و روزه خود را افطار کند.

دنیا چیزی شبیه ماه رمضان است، با این تفاوت که برخلاف آن ماه عزیز، سخت نامبارک است، زیرا در آن از سفره‏های آسمانی یعنی معنا و معنویت محروم و ممنوع می‏باشیم.


سری به آقای لحاف‏دوز زدم، نشسته بود و جمعی هم حلقه‏وار گرد او بودند و او داشت آنها را نصیحت می‏کرد و پند می‏داد. من هم به گوشه‏ای نشستم و به ظاهر حرف‏های او را گوش می‏کردم ولی در حقیقت نگران بودم و فکر و خیالم روی خط ماشین بود. در همین حال نگاهی به چهره‏ من انداخت و گفت: مشتی! یک کاری بکن که خط روی دلت نیافتد،

بی نوا از نان و خوان آسمان

و این تحریم و ممنوعیت وقتی کنار خواهد رفت که ما نیز «علی هدی» یعنی بر راه هدایت باشیم.

توضیح بیشتر اینکه: کسی که خود را آماده کرده است تا خوب شده و در راه خدا گام زند، یا گرد رفیقان ناباب را خط کشیده، یا از لقمه‏های حرام فاصله بگیرد، درست مثل همان مسافری است که چمدان خود را بسته و بلیط را تهیه کرده و در فرودگاه باشد، طبیعی است که سفره‏های عنایت و کرامت حق بر چنین کسی گشوده نخواهد شد، اما اگر گام‏هایی بلند بردارد، مثل اینکه به مقام ایمان و یقین دست پیدا کند و اهل تقوا و بذل و دهش باشد، و از خود و خودخواهی‏ها و هواپرستی‏ها فاصله بگیرد، چنین کسی «علی هدی» بوده و سفره‏های آسمانی بر او گشاده خواهد شد.

و اهل تقوا از این جماعت‏اند، از این‏رو در وصف آنان آمده است:

اولئک علی هدی

البته این هدایت نیز مدیون و مرهون تربیت خداوند است، زیرا اوست که گمراهی را هدایت، و غم را شادی و زهر را شکر می‏کند.

من غصه را شادی کنم گمراه را هادی کنم

من گرگ را یوسف کنم من زهر را شکر کنم

از این‏رو قرآن کریم می‏فرماید:

اولئک علی هدی من ربهم

اهل تقوا بر هدایت از جانب پروردگار خوداند.

نازنینانند در عالم بسی

زمین تا شکافته نشود سبز نمی‏شود، دانه تا شکافته نشود بالا نمی‏آید، پارچه تا شکافته نشود جامه نمی‏شود و مطلب تا شکافته نشود روشن نمی‏شود.

پس اساساً شکفتگی و شکوفا شدن در شکافتن است.

و شکافتن را در عربی به فلاحت یاد می‏کنند، از این‏رو به کشاورز فلّاح می‏گویند، زیرا زمین را شیار زده و می‏شکافد.

و از آنجا که تقوا همه چیز را برای انسان شکافته و روشن می‏کند، آن را به فلاح یاد کرده و انسان متقی و با تقوا را مفلح یعنی شکافنده می‏نامند.

او لئک هم المفلحون

علم خیلی که هنر کند هسته و اتم را خواهد شکافت، ولی تقوا هستی را برای انسان می‏شکافد.

برای انسان با تقوا هیچ چیز مثل هندوانه سربسته نیست، بلکه همه چیز مثل جام زلال و شفافی است که آن سوی آن پیداست.

انسان با تقوا همچون باغبان ماهری است که با دیدن یک سبزه نو رسته می‏تواند تشخیص دهد و دریابد که آن چه درختی است و یا چه ثمری خواهد داشت، ولی انسان بی‏تقوا مانند نابینایی است که زیر سایه درخت است ولی درخت را نمی‏شناسد.

اساساً تقوا انسان را به خداوند نزدیک و وصل می‏نماید و کسی که به وصال خداوند می‏رسد، اوصاف و ویژگی‏های او را می‏یابد. همان‏گونه که اگر هیزم سرد و خاموش را به آتش متصل کنی، صفات آتش را خواهد یافت و مثل آتش گرم و روشن خواهد شد.

انسان نیز زمانی که به خداوند اتصال یافت مثل او شده و صفات و ویژگی‏های او را به خود می‏گیرد، بدین معنی خداوند خبیر است و از همه جا با خبر، انسان پرهیزکار نیز از همه جا و همه چیز خبردار خواهد شد.

نازنینانند در عالم بسی

واقفند از کار و بار هر کسی

همین‏جا بد نیست خاطره‏ای را یاد کنم:

در یکی از شهرها لحاف‏دوزی زندگی می‏کند که از اولیا و مردان خداست، کسی می‏گفت: پیکان صفر کیلومتری خریده بودم، از قضا روز اول خطی روی آن انداخته بودند و همان خط سخت ذهن مرا خط خطی کرده بود. همان روز سری به آقای لحاف‏دوز زدم، نشسته بود و جمعی هم حلقه‏وار گرد او بودند و او داشت آنها را نصیحت می‏کرد و پند می‏داد. من هم به گوشه‏ای نشستم و به ظاهر حرف‏های او را گوش می‏کردم ولی در حقیقت نگران بودم و فکر و خیالم روی خط ماشین بود. در همین حال نگاهی به چهره‏ من انداخت و گفت: مشتی! یک کاری بکن که خط روی دلت نیافتد، و گرنه خط روی ماشین که جای غصه ندارد، می‏بری صاف‏کاری و مختصر پولی می‏دهی و درست می‏شود، اما وقتی خطی روی دل افتاد دیگر به همین راحتی‏ها صفا پیدا نمی‏کند!

البته همین‏جا بگویم که: هر کس توانست فکر و خیال انسان را بخواند معلوم نیست که از اولیای خدا باشد، چه بسیارند کسانی که شیاد بوده و از راه شیطنت و شیطانی به اسرار مردم پی می‏برند.

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سکندری داند

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست

کلاه داری و آیین سروری داند

هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند






تالیف: حجت الاسلام محمد رضا رنجبر