PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تشنه صداي آب



M.A.H.S.A
03-27-2012, 04:05 PM
آب در گودالي عميق در جريان بود و مردي تشنه از درخت گردو بالا رفت و درخت را تكان مي‌داد. گردوها در آب مي‌افتاد و همراه صداي زيباي آب حبابهايي روي آب پديد مي‌آمد، مرد تشنه از شنيدن صدا و ديدن حباب لذت مي‌‌برد. مردي كه خود را عاقل مي‌پنداشت از آنجا مي‌گذشت به مرد تشنه گفت : چه كار مي‌كني؟
مرد گفت: تشنة صداي آبم.
عاقل گفت: گردو گرم است و عطش مي‌آورد. در ثاني، گردوها درگودال آب مي‌ريزد و تو دستت به گردوها نمي‌رسد. تا تو از درخت پايين بيايي آب گردوها را مي‌برد.
تشنه گفت: من نمي‌خواهم گردو جمع كنم. من از صداي آب و زيبايي حباب لذت مي‌برم. مرد تشنه در اين جهان چه كاري دارد؟ جز اينكه دائم دور حوض آب بچرخد، مانند حاجيان كه در مكه دور كعبه مي‌گردند.
شرح داستان: اين داستان سمبوليك است. آب رمز عالم الهي و صداي آب رمز الحان موسيقي است. مرد تشنه، رمز عارف است كه از بالاي درخت آگاهي به جهان نگاه مي‌كند. و در اشياء لذت مادي نمي‌بيند.بلكه از همه چيز صداي خدا را مي‌شنود. مولوي تشنگي و طلب را بزرگترين عامل براي رسيدن به حقيقت مي‌داند.