emad176
09-14-2010, 04:32 PM
شاه شجاع کرمانى ، از صوفیان قرن سوم. در برخى منابع او را شاهِ شجاع کرمانى نامیدهاند (عطار، ص ۳۷۷؛ جامى، ص ۸۴). وى به ابوالفوارس ملقب بود که احتمالا نشانهاى از بزرگزادگى یا مهارت او در اسب سوارى بوده است (هجویرى، ص ۲۱۱؛ همان، تعلیقات عابدى، ص ۷۵۲). گفتهاند او ملکزادهاى بود که بعدها زهد پیشه کرد (ابونعیم، ج ۱۰، ص ۲۳۷؛ ابنجوزى، ج ۴، ص ۶۷). مؤلف مزارات کرمان (خطیب، ص ۱۹۰)، روایات افسانه گونهاى درباره پادشاهى و توبه او نقل کرده است.
سلمى (ص ۱۹۲) و انصارى (ص ۲۳۶) او را اهل فتوت دانستهاند؛ اما چون وى با برخى از ملامتیه، مانند ابوحفص حداد و یحییبن معاذ، مصاحبت و مکاتبه داشته (سراج، ص ۲۳۸؛ عطار، ص ۳۷۹) و نیز مانند ملامتیه از پوشیدن خرقه صوفیه و عباى زاهدان خوددارى میکرده و قباى عامه را میپوشیده است، میتوان او را واسطهاى میان اهل فتوت و اهل ملامت دانست (جامى، همانجا؛ زرینکوب، ۱۳۵۷ش، ص ۳۵۰(.
شاه با مشایخى همچون ابوتراب نَخَشْبى و ابوعبید بُسْرى نیز مصاحبت داشت (سلمى؛ جامى، همانجاها). برخى او را مرید ابوحفص حداد دانستهاند (شیروانى، ص ۵۳۷؛ لاهورى، ج ۲، ص ۱۵۸)، حال آنکه از ماجراى سفر او به نیشابور و صحبتها و مکاتبات این دو، بیشتر مناسبات دوستانه استنباط میشود تا رابطه مریدى و مرادى (رجوع کنید به هجویرى، ص ۲۰۴؛ عطار، ص ۳۷۹، ۴۷۷). اما مشرب عرفانى آنها چندان به هم نزدیک بوده است که وقتى شاه شجاع به همراه شاگردش، ابوعثمان حِیرى، براى دیدار ابوحفص به نیشابور سفر کرد، ابوعثمان را براى شاگردى نزد ابوحفص حداد باقى گذاشت (هجویرى، همانجا؛ عطار، ص ۴۷۶ـ۴۷۷(.
از زندگى شاه شجاع حکایاتى نقل شده که نشاندهندۀ بیاعتنایى وى به جمع ظاهرى طاعات و عبادات و توجه به باطن و حقایق معنوى آن است. از جمله گفته شده است که پنجاه حج خود را، در ازاى نان دادن به درویشى، فروخت (انصارى، ص ۲۳۷؛ جامى، ص ۸۵). روزبهان بقلى (ص ۱۵۶ـ۱۵۷) این حکایت را جزو شطحیات وى آورده و در توضیح آن گفته که آن چهل حج پیاده، حجاب رؤیت حق بوده و با توجه به اینکه اصل عبادت، اخلاص است و التفات بر عبادت، شرک؛ لذا فروختن چهل حج به دو نان، به قصد از بین بردن شرک بوده است.
شاه توجه و دیدن مقامات عرفانى را، به عنوان اهداف غایى، مخالف کمال میدانست. از سخنان اوست که اهل فضل صاحب فضل باشند تا آنگاه که فضل خود نبینند، چون بدیدند، دیگر فضل باقینماند، و اهل ولایت را همچنین ولایت تا آنگاه است که ولایت خود نبینند (ابونعیم، ج ۱۰، ص ۲۳۸؛ سلمى، ص ۱۹۳؛ ابنجوزى، ج ۴، ص ۶۸). از دیگر ویژگیهاى تصوف او اهمیت دادن به خوف در مقابل رجا (رجوع کنید به هجویرى، ص ۲۰۳ـ۲۰۴؛ عطار، ص ۴۷۶) و تفضیل فقر و درویشى بر توانگرى است (رجوع کنید به جامى، ص ۸۴؛ شیروانى، ص ۵۳۸). گفتهاند وى در رد یحییبن معاذ رازى، که رسالهاى در تفضیل توانگرى بر درویشى داشته، رسالهاى در تفضیل فقر و درویشى بر توانگرى نوشته است (جامى؛ شیروانى، همانجاها(.
از حوادث زندگى او، که در تذکرهها بسیار از آن یاد شده، ریاضتها و شب زندهداریهاى چهل سالۀ اوست. گفتهاند که وى در یکى از شب زندهداریهایش ناگهان خوابش برد و چون شهودى در آن خواب به او دست داد، پس از آن همواره به دنبال آن بود که بخوابد تا شاید آن شهود تکرار شود. در همین مورد از او شعرى نیز نقل شده است (هجویرى، ص ۲۱۱؛ قشیرى، ص ۳۶۷؛ ابنملقن، ص ۳۶۱(.
وى بعد از ۲۷۰یا قبل از سال ۳۰۰ درگذشت (ابنجوزى، ج ۴، همانجا؛ جامى، ص ۸۴؛ سلمى، ص ۱۸۳). مزارش احتمالا در کنار مزار خواجه على سیرجانى، در روستاى نصرآباد در مغرب سیرجان بوده است (پورمختار، ص ۲۲۶؛ نیز رجوع کنید به عطار، ص ۳۸۱(.
گفتهاند که شاه رسالههاى بسیارى در تصوف داشته است، ولى فقط از مرآةالحکماى او نام بردهاند (سلمى، ص ۱۹۲؛ انصارى، ص ۲۳۶؛ هجویرى، ص ۲۱۱). از شاه کرمانى تأویلهایى نیز از آیات قرآن نقل شده است (رجوع کنید به ابو نصر سراج، ص ۹۱؛ زرینکوب، ۱۳۶۹، ص ۱۲۲(.
--------------------------------------------------------------------------------------
برگرفته از
http://www.encyclopaediaislamica.com
سلمى (ص ۱۹۲) و انصارى (ص ۲۳۶) او را اهل فتوت دانستهاند؛ اما چون وى با برخى از ملامتیه، مانند ابوحفص حداد و یحییبن معاذ، مصاحبت و مکاتبه داشته (سراج، ص ۲۳۸؛ عطار، ص ۳۷۹) و نیز مانند ملامتیه از پوشیدن خرقه صوفیه و عباى زاهدان خوددارى میکرده و قباى عامه را میپوشیده است، میتوان او را واسطهاى میان اهل فتوت و اهل ملامت دانست (جامى، همانجا؛ زرینکوب، ۱۳۵۷ش، ص ۳۵۰(.
شاه با مشایخى همچون ابوتراب نَخَشْبى و ابوعبید بُسْرى نیز مصاحبت داشت (سلمى؛ جامى، همانجاها). برخى او را مرید ابوحفص حداد دانستهاند (شیروانى، ص ۵۳۷؛ لاهورى، ج ۲، ص ۱۵۸)، حال آنکه از ماجراى سفر او به نیشابور و صحبتها و مکاتبات این دو، بیشتر مناسبات دوستانه استنباط میشود تا رابطه مریدى و مرادى (رجوع کنید به هجویرى، ص ۲۰۴؛ عطار، ص ۳۷۹، ۴۷۷). اما مشرب عرفانى آنها چندان به هم نزدیک بوده است که وقتى شاه شجاع به همراه شاگردش، ابوعثمان حِیرى، براى دیدار ابوحفص به نیشابور سفر کرد، ابوعثمان را براى شاگردى نزد ابوحفص حداد باقى گذاشت (هجویرى، همانجا؛ عطار، ص ۴۷۶ـ۴۷۷(.
از زندگى شاه شجاع حکایاتى نقل شده که نشاندهندۀ بیاعتنایى وى به جمع ظاهرى طاعات و عبادات و توجه به باطن و حقایق معنوى آن است. از جمله گفته شده است که پنجاه حج خود را، در ازاى نان دادن به درویشى، فروخت (انصارى، ص ۲۳۷؛ جامى، ص ۸۵). روزبهان بقلى (ص ۱۵۶ـ۱۵۷) این حکایت را جزو شطحیات وى آورده و در توضیح آن گفته که آن چهل حج پیاده، حجاب رؤیت حق بوده و با توجه به اینکه اصل عبادت، اخلاص است و التفات بر عبادت، شرک؛ لذا فروختن چهل حج به دو نان، به قصد از بین بردن شرک بوده است.
شاه توجه و دیدن مقامات عرفانى را، به عنوان اهداف غایى، مخالف کمال میدانست. از سخنان اوست که اهل فضل صاحب فضل باشند تا آنگاه که فضل خود نبینند، چون بدیدند، دیگر فضل باقینماند، و اهل ولایت را همچنین ولایت تا آنگاه است که ولایت خود نبینند (ابونعیم، ج ۱۰، ص ۲۳۸؛ سلمى، ص ۱۹۳؛ ابنجوزى، ج ۴، ص ۶۸). از دیگر ویژگیهاى تصوف او اهمیت دادن به خوف در مقابل رجا (رجوع کنید به هجویرى، ص ۲۰۳ـ۲۰۴؛ عطار، ص ۴۷۶) و تفضیل فقر و درویشى بر توانگرى است (رجوع کنید به جامى، ص ۸۴؛ شیروانى، ص ۵۳۸). گفتهاند وى در رد یحییبن معاذ رازى، که رسالهاى در تفضیل توانگرى بر درویشى داشته، رسالهاى در تفضیل فقر و درویشى بر توانگرى نوشته است (جامى؛ شیروانى، همانجاها(.
از حوادث زندگى او، که در تذکرهها بسیار از آن یاد شده، ریاضتها و شب زندهداریهاى چهل سالۀ اوست. گفتهاند که وى در یکى از شب زندهداریهایش ناگهان خوابش برد و چون شهودى در آن خواب به او دست داد، پس از آن همواره به دنبال آن بود که بخوابد تا شاید آن شهود تکرار شود. در همین مورد از او شعرى نیز نقل شده است (هجویرى، ص ۲۱۱؛ قشیرى، ص ۳۶۷؛ ابنملقن، ص ۳۶۱(.
وى بعد از ۲۷۰یا قبل از سال ۳۰۰ درگذشت (ابنجوزى، ج ۴، همانجا؛ جامى، ص ۸۴؛ سلمى، ص ۱۸۳). مزارش احتمالا در کنار مزار خواجه على سیرجانى، در روستاى نصرآباد در مغرب سیرجان بوده است (پورمختار، ص ۲۲۶؛ نیز رجوع کنید به عطار، ص ۳۸۱(.
گفتهاند که شاه رسالههاى بسیارى در تصوف داشته است، ولى فقط از مرآةالحکماى او نام بردهاند (سلمى، ص ۱۹۲؛ انصارى، ص ۲۳۶؛ هجویرى، ص ۲۱۱). از شاه کرمانى تأویلهایى نیز از آیات قرآن نقل شده است (رجوع کنید به ابو نصر سراج، ص ۹۱؛ زرینکوب، ۱۳۶۹، ص ۱۲۲(.
--------------------------------------------------------------------------------------
برگرفته از
http://www.encyclopaediaislamica.com