ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تنهاترین تنها



Mohamad
09-10-2010, 01:20 PM
عشق من از من گذشتی خوش گذر
بعد از این حتی تو اسمم را نبر
خاطراتم را تو بیرون کن ز سر
دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یک بار از من بشنو پند
بر من و بر روزگارم دل نبند
عاشقی را دیر فهمیدی چه سود
عشق ِ دیرین گسسته تار و پود
گرچه آب ِ رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود

Mohamad
09-10-2010, 01:21 PM
مداد رنگی ها مشغول بودند
به جز مداد سفید
هیچ کسی به اون کار نمی داد ...
همه می گفتند
تو به هیچ دردی نمی خوری ...
یک شب که مداد رنگی ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند
مداد سفید تا صبح کار کرد ...
ماه کشید ...
مهتاب کشید ...
و آن قدر ستاره کشید که کوچک و کوچک و کوچک تر شد ...
صبح توی جعبه ی مداد رنگی جای خالی اون با هیچ رنگی پر نشد

http://abrisham.persiangig.com/image/saharr.jpg

Mohamad
09-10-2010, 01:21 PM
گفتم دوستت دارم
چه صادقانه!
پذیرفتی
چه فریبنده!
آغوشم برایت باز شد
چه ابلهانه!
با تو خوش بودم
چه کودکانه!
همه چیزم شدی
چه زود!
به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی
چه ناجوانمردانه!
نیازمندت شدم
چه حقیرانه!
واژه ی غریب خداحافظی به میان آمد
چه بی رحمانه!
و
من سوختم
http://goonagoon.nasseh.ir/images/fire_art/fire_art%20%285%29.jpg

Mohamad
09-10-2010, 01:23 PM
عشق یعنی نتونی صبر کنی تا کسی شما رو به هم معرفی کنه
عشق یعنی همون سلام اول
عشق یعنی چیزی مثل تنفس تو هوای پاک کوهستان
عشق یعنی یه موهبت طبیعی که باید اونو پرورش داد
عشق یعنی به هزار زبون بهش بگی دوسِت دارم
عشق یعنی انفجار احساسات
عشق یعنی وقتی دلت میره نتونی جلوشو بگیری
عشق یعنی جذب شخصیتش بشی
عشق یعنی وقتی تو از اون بخوای که مرد زندگیت بشه
عشق یعنی تو رو ببخشه و یه فرصت دیگه بت بدهعشق یعنی وقتی من و تو ما میشیم
عشق یعنی حاصل جمع دو انسان
عشق یعنی کسی رو داشته باشی که مواظبت باشه
عشق یعنی مایه ی قوت قلب
عشق یعنی شادی و نشاط
عشق یعنی کسی که دلتو می بره
عشق یعنی جواهر قیمتی خودتو به دست بیاریعشق یعنی غذا رو شریکی خوردنعشق یعنی تو ذهنت خودتو با اون مجسم کنیعشق یعنی وقتی توی انتخابت شک نداریعشق یعنی فرار کردن به دنیای خصوصی خودتونعشق یعنی هر روز به بهونه ای جشن گرفتنعشق یعنی در موفقیت هم شریک بودنعشق یعنی خاطرات خوشی رو که با هم داشتین بشماری تا خوابت ببرهعشق یعنی عکس ِ عشقت یه جایی جلوی چشماتهعشق یعنی بوی عطرش از خاطرت نرهعشق یعنی از خودت بپرسی چرا دم به ساعت بهت زنگ نمی زنهعشق یعنی وحشتی از بودن با اون نداریعشق یعنی خوبیاشم در کنار بدیاش ببینیعشق یعنی یه عالمه حرفو با یه اشاره گفتنعشق یعنی یه کیک خونگی برای روز تولدشعشق یعنی تمام توجهت به اون باشهعشق یعنی کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنهعشق یعنی هلش بدی توی مسیر درستعشق یعنی یادت نره که هر کسی باید بتونه عقیدشو بگهعشق یعنی توی پرداخت صورت حساب کمکش کنیعشق یعنی یه قرار ملاقات خیلی مهمعشق یعنی با هم تاب خوردنعشق یعنی چیزی که کمک می کنه تا دل شکسته رو دوباره درمون کنهعشق یعنی با هم ارتباط قلبی داشتنعشق یعنی با هم موسیقی رمانتیک گوش دادنعشق یعنی یکی همیشه با یه کادو و هدیه ی کوچولو بیادعشق یعنی بعضی وقتا بی حوصله شدنعشق یعنی روی هم اسمای قشنگ گذاشتنعشق یعنی چیزی که شما رو ثروتمندترین آدمای روی زمین می کنهعشق یعنی اولین کسی که زنگ می زنه که ببینه تو رسیدی خونه یا نهعشق یعنی از اینترنت بیرون اومدن و با هم به گشت و گذار رفتنعشق یعنی شمع و مهتاب و ستاره هاعشق یعنی وقتی دل پادشاهی می کنهعشق یعنی وقتی اطمینان پیدا می کنی که اون مرد دلخواهتهعشق یعنی وقتی مردی به دختر دلخواهش بر می خورهعشق یعنی کم کردن فاصله هاعشق یعنی کلید یه رابطه ی محکمعشق یعنی دو تایی سوار یه ماشین قوی توی پستی و بلندیاعشق یعنی همیشه برای زنگ زدن به هم وقت پیدا کنیدعشق یعنی برای تولدش درست همون چیزی رو که دوست داره بهش هدیه بدیعشق یعنی دلت بخواد هدیه ای به اون بدی که مثل یه گنج نگهش دارهعشق یعنی به اون نشون بدی واقعاً درکش می کنیعشق یعنی وقتی با هم مشکل پیدا می کنید به حرفای هم خوب گوش کنیدعشق یعنی وقتی باهاش قرار داری حسابی به خودت برسیعشق یعنی مثل تو قصه ها رمانتیک بودنعشق یعنی براش یه نامه ی رمانتیک بفرستیعشق یعنی بعضی وقتا دل همدیگرو شکستنعشق یعنی حس کنی همه دور و ورتو عشق گرفتهعشق یعنی چیزی که از کلمات قوی ترهعشق یعنی روی دریای خوشبختی شناور بودنعشق یعنی بعضی وقتا جز ماه غمزده همدمی نداشته باشیعشق یعنی جادوش کنیعشق یعنی کسی رو داشته باشی که لحظات قشنگ زندگیتو باهاش شریک باشیعشق یعنی وقتی تو دنیا هیچی جز خودتون اهمیت ندارهعشق یعنی دو تا چهره ی خندونعشق یعنی یه بازی که تمومی ندارهعشق یعنی چیزی مثل برنده شدن تو بازیعشق یعنی وقتی شب مهتاب برات شعر می خونهعشق یعنی احساس کنی پاهات رو زمین نیستعشق یعنی به جای اینکه گوسفندا رو بشماری اون قدر به اون فکر کنی تا خوابت ببرهعشق یعنی حرفشو باور کنیعشق یعنی تو گوش هم زمزمه کردن http://amirgig.persiangig.com/cart/love.jpg

Mohamad
09-10-2010, 01:25 PM
http://www.aks98.com/images/p1t5wit2yp3rquupvzw4.jpg
اونی که عشق منو کشت خودش اینو خوب می دونه
همه چیمو پاش گذاشتم که نرَم و تنها بمونهواسه ی چشاش می مردم اما اون نخواس بدونه
نمی دونم واسه ی چی نمی خواس پیشم بمونه
دارم میرمواسه همیشهبا تو بودن عمراً نمیشهسزای کار تو همینه تنها باشی واسه همیشه
دارم میرم من از کنارت ندارم دیگه کاری به کارت
پشت پا زدی به روزت می میره عشق سینه سوزت
کی واسه چشات می مردش کی واست غصه می خوردش
کی تو رو با همه غصه و غم ها و درداش به عشق رسوندت
با رسیدن به تو که افسوس به تباهی می رسیدم
مگه میشه دلو به کسی داد که از عشق هیچی نمی دونه
وقتی رفتم تازه می فهمی که چی بودم و چه کردی با من
تو رو من خیلی دیر شناختم وقتی به پات همه چیمو باختم

Mohamad
09-10-2010, 01:26 PM
http://rashida.persiangig.com/image/axva%20matn/gahi%20shekastan%20deli.jpg
یه روزی یه جایی یه دل شکوندم
یکی عاشقم شد به پاش نموندم
چه آسون چه راحت ازش گذشتم
دلم رو به قلبی دیگه سپردم
پریشون و گریون و دل شکسته
هنوزم به هیچ کی دلی نبسته
چقدر می گفت دوباره دوباره برگرد
چه روزا که بی من تنهایی سر کرد
اما حالا که دارم فکر می کنم می بینم انگار
اونی که باخته بازی رو فقط من بودم این بار
حتی یه بار نشد که بعد از اون عشقو ببینم
از شدت عشق از رو لبی بوسه بچینم
پشیمونم پشیمونم
من دیگه بی تو نه نمی تونم
نمی خونم نمی خونم
من دیگه جز برای تو نمی خونم

Mohamad
09-10-2010, 01:27 PM
مرا از زندگی بیزار کردی
به کوچی بی ثمر وادار کردی
گرفتی روزه اما حقه ای بود
تو با خون دلم افطار کردی
اگر من ساختم قصری بلوری
تو با نیرنگ خود آوار کردی
ربودی دوستانم را٬ مرا هم
اسیر این تن بیمار کردی
دل عاشق که لوحی بر فلک بود
گرفتی نصب بر دیوار کردی
زمانی مِهر عاشق حرمتی داشت
ولی چون خار بی مقدار کردی

Mohamad
09-10-2010, 01:30 PM
ببین خدا چه شومه بختم تو راه عشق چه سیابختم
اونی که من براش می مردم بسته در رو به روی قلبم
بی وفایی دیدم از تنها یارم کاش می مردم نمی دیدم
ببین دارم می سوزم از جفایی که در حقم کردی
خدا جوابتو بده جواب خوبیامو بده هر چه کردی سرت بیاره
زندگیمو تباه کردی خوشیامو فنا کردی تو کردی سرت میاره
به عشق ِ تو چها کردم غرورمو رها کردم وجودمو فنا کردم
وفا کردم ولی از تو جفاتو دیدم
ببین دارم می سوزم از جفایی که در حقم کردی
خدا جای حق نشسته از تو و بدیت دلم شکسته روزگار سرت میاره

Mohamad
09-10-2010, 01:38 PM
خواهی دید تو این روز را ، تو که گویی دگر ندارم ارزشی برات ...


http://pic.azardl.com/images/35213194576045989911.jpg

Mohamad
09-10-2010, 01:42 PM
هر چی خودتو خاکی تر نشون بدی واست کمتر ارزش قائلن هر چی قلبتو آسونتر در اختيار بذاری راحت تر لهش ميکنن
هر چی بيشتر به فکر ديگران باشی بيشتر حقتو ميخورن
هر چی آرومتر باشی فکر ميکنن آدم ضعيفی هستی
هر چی دلسوزتر باشی بيشتر سرت کلاه ميذارن
هر چی صادق تر باشی بيشتر بهت دروغ ميگن
هر چی مهربونتر باشی بيشتر بهت ظلم ميکنن.

Mohamad
09-10-2010, 01:46 PM
دیروز به دیدنم آمده بودی با یک دسته گل سرخ و نگاهی مهربان
همان نگاهی که یک عمر آرزویش را داشتم و تو از من دریغ می کردی
گریه کردی و گفتی دلم برایت تنگ شده و من فقط نگاهت کردم
.
.
.
.
.
وقتی رفتی، اشک هایت سنگ قبرم را خیس کرده بود.

Mohamad
09-10-2010, 01:46 PM
ببین خدا چه شومه بختم تو راه عشق چه سیابختم
اونی که من براش می مردم بسته در رو به روی قلبم
بی وفایی دیدم از تنها یارم کاش می مردم نمی دیدم
ببین دارم می سوزم از جفایی که در حقم کردی
خدا جوابتو بده جواب خوبیامو بده هر چه کردی سرت بیاره
زندگیمو تباه کردی خوشیامو فنا کردی تو کردی سرت میاره
به عشق ِ تو چها کردم غرورمو رها کردم وجودمو فنا کردم
وفا کردم ولی از تو جفاتو دیدم
ببین دارم می سوزم از جفایی که در حقم کردی
خدا جای حق نشسته از تو و بدیت دلم شکسته روزگار سرت میاره

c0x
09-10-2010, 01:51 PM
سلام محمد امیدوارم مشکلت حل شده باشه :^:

Mohamad
09-10-2010, 02:03 PM
سلام محمد امیدوارم مشکلت حل شده باشه :^:

سلام داداش
از متنهایی که تو این پست دارم میذارم معلومه ....
برام دعا کنید ...
شاد و پیروز باشید

Mohamad
09-10-2010, 02:11 PM
هر روز دل تنگ تر از دیروز
نظاره می کنم طلوع و غروب خورشید را
شاید غروب دل من بار دیگر طلوع یابد
و اگر نیاید
خود را به غروب تن خواهم سپرد ...

Mohamad
09-10-2010, 02:12 PM
تو سرنوشت من نبود جز غم و دل شکستگی
عمری گذشت و از تنم هنوز نرفته خستگی
از دست روز و روزگار خسته و دلگیر شدم
تا چشم به هم گذاشتم، دیدم عجب پیر شدم

تو گیر و دار عاشقی وقتی که سرخورده شدم
منم با برگای خزون ریختم و پژمرده شدم

خوشبختی با پرنده ها پر زد و رفت تو آسمون
اون قده دور شد که از اون نه نام می موند و نه نشون

تو کش و قوس روزگار ازاین دیار به اون دیار

به هر کجا که پام می رفت، از اونجا رفته بود بهار

از بازی های زندگی غبار غم به روم نشست

هر وقت دیدم امیدی نیست، دلم گرفت، قلبم شکست
تو لحظه های انتظار دلهره بیداد می کرد
گوش فلک نمی شنید دل هر چه فریاد می کرد.

Mohamad
09-10-2010, 02:12 PM
هنگام دیدن کسی که عاشق او هستید تپش قلب شما زیاد شده و هیجان زده خواهید شد،
اما هنگامی که کسی را می بینید که دوستش دارید احساس سرور و شادی می کنید. 2 هنگامی که عاشق هستید زمستان در نظر شما بهار است،
ولی هنگامی که کسی را دوست دارید زمستان فقط فصلی زیباست.
3 وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می کنید خجالت می کشید،
ولی هنگامی که به کسی که دوستش دارید نگاه می کنید لبخند می زنید.
4 وقتی در کنار معشوقه ی خود هستید نمی توانید هر آن چه را در ذهن دارید بیان کنید،
ولی در مورد کسی که دوستش دارید شما توانایی این کار را دارید.
5 در مواجهه با کسی که عاشقش هستید خجالت می کشید و یا حتی دست و پای خود را گم
می کنید،
اما در مورد فردی که دوستش دارید راحت تر بوده و توانایی ابراز وجود خواهید داشت.
6 شما نمی توانید به چشمان کسی که دوستش دارید مستقیم و طولانی نگاه کنید ( زل بزنید )،
اما می توانید در حالی که لبخندی بر لب دارید مدت ها به چشمان فردی که دوستش دارید نگاه کنید.
7 وقتی معشوقه ی شما گریه می کند شما نیز گریه خواهید کرد،
ولی در مورد کسی که دوستش دارید سعی بر آرام کردن او می کنید.
8 احساس عاشق بودن و در ک آن از طریق نگاه و دیدن است،
ولی درک دوست داشتن بیشتر از طریق شنوایی است ( از طریق ابراز علاقه به صورت کلامی ).
9 شما می توانید یک رابطه ی دوستی را پایان دهید،
اما هرگز نمی توانید چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببندید
چرا که حتی اگر این کار را بکنید در قلب شما و برای همیشه باقی خواهد ماند.

Mohamad
09-10-2010, 02:15 PM
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو

به زیر انداختی و لبخند زدی...


وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی

انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی...



وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی
.پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی داره دیرت می شه...



وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم

بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری

بعد از کارت زود بیا خونه...



وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم

تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم

ولی الان وقت اینه که بری

تو درسها به بچه مون کمک کنی...



وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم

تو همونجور که بافتنی می بافتی

بهم نگاه کردی و خندیدی...



وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...



وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم

در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم

من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود



وقتی که 80 سالت شد

این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری

نتونستم چیزی بگم

فقط اشک در چشمام جمع شد...



اون روز بهترین روز زندگی من بود

چون تو هم گفتی که منو دوست داری...http://blogfa.com/images/smileys/04.gif



به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید

Mohamad
09-10-2010, 02:15 PM
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو

به زیر انداختی و لبخند زدی...


وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی

انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی...

وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی
.پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی داره دیرت می شه...

وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم

بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری

بعد از کارت زود بیا خونه...

وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم

تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم

ولی الان وقت اینه که بری

تو درسها به بچه مون کمک کنی...

وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم

تو همونجور که بافتنی می بافتی

بهم نگاه کردی و خندیدی...

وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...

وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم

در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم

من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود

وقتی که 80 سالت شد

این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری

نتونستم چیزی بگم

فقط اشک در چشمام جمع شد...

اون روز بهترین روز زندگی من بود

چون تو هم گفتی که منو دوست داری...http://blogfa.com/images/smileys/04.gif

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید

Mohamad
09-10-2010, 02:15 PM
ای زندگی من خسته ام تا کی سکوت تا کی اسیر
ای مرگ تلخ این دست من دستم بگیر دستم بگیر
در سینه ام محض خدا دیگر بمیر

ای لحظه ها من از شما سرخورده ام ترکم کنید
ای روز و شب من آدمی دل مرده ام ترکم کنید
من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنید
از وحشت فردای خود آزرده ام ترکم کمید

ای اشک دگر آروم بریز بر گونه ی بیمار من
لذت ببر ای غم تو هم از این همه آزار من
در لحظه ی بیداد غم کی می شود غمخوار من

ای لحظه ی پایان من این امشب و فردا نکن
درد بزرگِ بودنم را ای زمان حاشا نکن

Mohamad
09-10-2010, 02:16 PM
هر شب حضورت را در کلبه ی خویش می آورم

وجودت را با تمام هستی ِ باقی مانده در نهان خانه ی قلبم نهان می کنم

چشم هایم را باز نمی کنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر روی پلک های بسته ام حک کنم

اما باز هم جای تو خالی است... http://khiall.persiangig.com/do***ent/57e8.jpg

Mohamad
09-10-2010, 02:16 PM
من اگر اشک به دادم نرسد می میرم اگر از یاد تو یادی نکنم می میرم
من بر لب کلبه ی محصور وجود
من در این خلوت خاموش و سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم می میرم
اگر از هجر تو آهی نکشم
تک و تنها می میرم به خدا می میرم

Mohamad
09-10-2010, 02:17 PM
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که صبر کن و گوش به من دار
گفتی که باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبی است ولی
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسأله ای نیست
http://www.yasemannnnn.blogfa.com/Photo/y/yasemannnnn.jpg

Mohamad
09-10-2010, 02:17 PM
سعی کن تنها باشی زیرا تنها به دنیا آمدی و تنها از دنیا خواهی رفت
بگذار عظمت عشق را درک نکنی
زیرا آن قدر عظیم است که تو را نابود خواهد کرد

Mohamad
09-10-2010, 02:18 PM
چه مغرورانه اشک ریختیم چه مغرورانه سکوت کردیم
چه مغرورانه التماس کردیم
چه مغرورانه از هم گریختیم
غرور هدیه ی شیطان کردیم
و عشق هدیه ی خداوند
هدیه ی شیطان را به هم تقدیم کردیم
و هدیه ی خداوند را از هم پنهان کردیم

http://www.shereno.com/image.php?op=newsimgf2&var=MTE0MDE3NjI2Ni0xMzgzMTEyNDEwMjhQTSBjb3B5LmpwZw ==

Mohamad
09-10-2010, 02:18 PM
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی خیانت می تواند دروغ دوست داشتن باشد!
خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری
خیانت می تواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد!...
http://anita1662003.persiangig.com/image/ozahir/Fekr.JPG

Mohamad
09-10-2010, 02:19 PM
وقتی تو شبای سردم اجاق ستاره کوره

برای کبوترامون آسمون چه بی عبوره

چی بگم وقتی گل عشق زخمی تیر و تگرگه

توی ذهن باغچه هامون پچ پچ پاییز و برگه

زنده هستیم و دلا مرده دیگه

عشقم از یادش ما رو برده دیگه

سهم عاشق واسه موندن فقط اشک و انتظاره

براشون از آسمون ها ابر دل تنگی می باره

رو سرم سایه ی مرگه وقتی سایَت رو سرم نیست

دیگه وقت گریه هامم کسی تو چشم ترم نیست

چی بگم وقتی که آینه نمی خنده تو نگاهم

حتی عشقم دیگه اینجا نمیده بی تو جوابم

Sara12
09-10-2010, 03:09 PM
http://shahram2006.persiangig.ir/faratareshgh/asireshghfaratareshgh.jpg

tina
09-13-2010, 01:45 AM
مطالبتون بسیار زیبا بود.گوشه ای دنج رو برای خلوت تنهایی خودتون انتخاب کردید.
موفق باشید:^:

Sara12
09-13-2010, 05:47 PM
http://farm4.static.flickr.com/3334/3266583094_b097251ff3.jpg?v=0

Sara12
09-13-2010, 05:56 PM
شايد آن روز كه سهراب نوشت تاشقايق هست زندگي بايد كرد
خبري از دل پر درد گل ياس نداشت
بايد اينجور نوشت
هر گلي هم باشي
چه شقايق چه گل پيچك وياس
زندگي اجبار است.http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/bineshoun/4.jpg

Mohamad
01-26-2011, 01:11 AM
خسته ام میفهمید؟!
خسته از آمدن و رفتن و آوار شدن.
خسته از منحنی بودن و عشق.
خسته از حس غریبانه این تنهایی.
بخدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت.
بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ.
بخدا خسته ام از حادثه ساعقه بودن در باد.
همه عمر دروغ،
گفته ام من به همه.
گفته ام:
عاشق پروانه شدم!
واله و مست شدم از ضربان دل گل!
شمع را میفهمم!
کذب محض است،
دروغ است،
دروغ!!
من چه میدانم از،
حس پروانه شدن؟!
من چه میدانم گل،
عشق را میفهمد؟
یا فقط دلبریش را بلد است؟!
من چه میدانم شمع،
واپسین لحظه مرگ،
حسرت زندگیش پروانه است؟
یا هراسان شده از فاجعه نیست شدن؟!
به خدا من همه را لاف زدم!!
بخدا من همه عمر به عشاق حسادت کردم!!
باختم من همه عمر دلم را،
به سراب !!
باختم من همه عمر دلم را،
به شب مبهم و کابوس پریدن از بام!!
باختم من همه عمر دلم را،
به حراس تر یک بوسه به لبهای خزان!!
بخدا لاف زدم،
من نمیدانم عشق،
رنگ سرخ است؟!
آبیست؟!
یا که مهتاب هر شب، واقعاً مهتابیست؟!
عشق را در طرف کودکیم،
خواب دیدم یکبار!
خواستم صادق و عاشق باشم!
خواستم مست شقایق باشم!
خواستم غرق شوم،
در شط مهر و وفا
اما حیف،
حس من کوچک بود.
یا که شاید مغلوب،
پیش زیبایی ها!!
بخدا خسته شدم،
میشود قلب مرا عفو کنید؟
و رهایم بکنید،
تا تراویدن از پنجره را درک کنم!؟
تا دلم باز شود؟!
خسته ام درک کنید.
میروم زندگیم را بکنم،
میروم مثل شما،
پی احساس غریبم تا باز،
شاید عاشق بشوم!!

http://pic.azardl.com/images/57077273057149059753.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
01-26-2011, 01:16 AM
از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ، ز، هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
دیگر از این حصار دل آزار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
تنها و دل گرفته بی زار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام


http://pic.azardl.com/images/43480053330319167363.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
01-26-2011, 01:24 AM
خسته ام از این دنیای به ظاهر زیبا



از این مردم که به ظاهر صادق و با وفا اند



خسته ام از دوری , از درد انتظار از این بیماری نا علاج



خسته ام از این همه دروغ و نیرنگ ... خسته ام



آری پروردگارا از این دنیا خسته ام از آدم هایش



از دروغ هایش از نیرنگ هایش خسته ام



پس کو صداقت و محبت چرا اندکی محبت



در میان دل مردم نیست همش نیرنگ پیداست



دیگر دست محبتی در میان مردم نیست



دیگر عشقی پاک و مقدس در میان مردم نیست



سفره ی دل مردم همش دروغ است



به ظاهر پاک و صادقانه است
http://pic.azardl.com/images/86225384094547563143.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
02-14-2011, 03:34 AM
http://pic.azardl.com/images/45166518554429717967.gif


خدا جـــــــــون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی اروم تو گوشم دیگه وقتشه بمیری؟

خدا جـــــــــون میگن تو خوبی مثه مادرا میمونی

اگه راس میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟

خدا جـــــــــون میشه یه کاری بکنی بخاطر من؟

من می خوام که زود بمیرم اخه سخته زنده موندن.

من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟

خدا جـــــــــون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته.

خدا جـــــــــون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت

ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یه ساعت!

خدا جـــــــــون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی اروم تو گوشم دیگه وقتشه بمیری؟

tina
08-25-2011, 03:26 PM
سایه تنهایی
می سازم کلبه ام را
در شوره زار سوزان
در قلب بیابان
روی شن های روان
محکم و استوار
چون می خواهم دور باشم
از دوستان
دوستان بی وفا
اما در بیابان
می بینم خار و خس را
می خوابم زیر سایه ان
تماشا می کنم اسمان را
با خود فکر می کنم
به تنهایی
و به بیابان
که با تمام غرورش
با گرمای وجودش
باز مثل من تنهاست...
تنها

tina
08-25-2011, 03:28 PM
راه زندگی کجاست...
ما در حرکتیم
ولی همه چیز انجا نیست
که طبق محاسبات باید باشد
ناخدای اول ابله بود
دومی عاقل بود
سومی اراده گرا
چهارمی خاطره نویس
پنجمی و ششمی نمی دونم که بودند
یا چه می خواستند
متاسفانه نه این نه ان
فرصت نکردند بگویند
پس چه باید بکنیم
همچون گذشته معلوم نیست
دست کم حالا میتوان این را
با صدای بلند گفت
ابها عمیق هستند
ولی همان راه را میرویم
راه درستی در پیش گرفتیم
راهی از این اصیل تر نیست
پس تا افق پیش میرویم...
تنها

tina
08-25-2011, 03:35 PM
رفته بودیم کمی برف بازی کنیم
یادمان رفته بود اما
کلاه هایمان را برداریم
بازی که تمام شد
پیر شده بودیم
پیر پیر
انقدر پیر
که دروازه بان شهر
از اینکه قیافه مان
با عکس روی گذرنامه نمی خواند
به شهر راهمان نداد
ماندیم
بیرون شهر در سرما
به امید انکه افتاب براید
برف ها اب شوند
و ما جوان
تنها

tina
08-25-2011, 03:36 PM
روزی تنها خواهم ماند
دلیل آن تفاوت است و تفاوت از جنس دنیاست...

در آن روز زندگی و تمام خواسته هاو قلب خود راکه در بر گیرنده شیرین ترین خاطرات است به روزگار خواهم باخت و این مجازات من است.

آن روز خواهد رسید...
و من از یاد میروم.

اما در جزیره وجود من تنها خاطرات ارامبخش روح من است...

tina
09-03-2011, 07:34 PM
تنهایی تلفنی‌ست که زنگ می‌زند مُدام

صدای غریبه‌ای‌ست که سراغِ دیگری را می‌گیرد از من

یک‌شنبه‌ی سوت‌وکوری‌ست که آسمانِ ابری‌اش ذرّه‌ای آفتاب ندارد

حرف‌های بی‌ربطی‌ست که سر می‌بَرَد حوصله‌ام را

تنهایی زل‌زدن از پشتِ شیشه‌ای‌ست که به شب می‌رسد

فکرکردن به خیابانی‌ست که آدم‌هایش قدم‌زدن را دوست می‌دارند

آدم‌هایی که به خانه می‌روند و روی تخت می‌خوابند و چشم‌های‌شان را می‌بندند امّا خواب نمی‌‌بینند

آدم‌هایی که گرمای اتاق را تاب نمی‌آورند و نیمه‌شب از خانه بیرون می‌زنند

تنهایی دل‌سپردن به کسی‌ست که دوستت نمی‌دارد

کسی که برای تو گُل نمی‌خَرَد هیچ‌وقت

کسی که برایش مهم نیست روز را از پشتِ شیشه‌های اتاقت می‌بینی هر روز

تنهایی اضافه‌بودن‌ است در خانه‌ای که تلفن هیچ‌وقت با تو کار ندارد

خانه‌ای که تو را نمی‌شناسد انگار

خانه‌ای که برای تو در اتاقِ کوچکی خلاصه شده است

تنهایی خاطره‌ای‌ست که عذابت می‌دهد هر روز

خاطره‌ای که هجوم می‌آوَرَد وقتی چشم‌ها را می‌بندی

تنهایی عقربه‌های ساعتی‌ست‌ که تکان نخورده‌اند وقتی چشم باز می‌کنی

تنهایی انتظارکشیدنِ توست وقتی تو نیستی

وقتی تو رفته‌ای از این خانه

وقتی تلفن زنگ می‌زند امّا غریبه‌ای سراغِ دیگری را می‌گیرد

وقتی در این شیشه‌ای که به شب می‌رسد خودت را می‌بینی هر شب

tina
10-29-2011, 07:56 PM
تنهاترین بودم ، لحظه های سرد زندگی ام را با تنهایی میگذراندم.
تنها غم تنهایی در دل داشتم ، دیگر هیچ غمی جز این نداشتم.
گهگاهی که دلتنگ میشدم با خدای خویش راز و نیاز میکردم.
و لحظه ای که دلم میگرفت چند قطره اشک میریختم و دلم خالی میشد.
قلبم با خدا بود ،چشمانم بهانه ای نمیگرفت و لحظه های زندگی را تنها با غم تنهایی میگذراندم.
روزی آمد که دلم اسیر شد ، اسیر دلی دیگر.
لحظه های زندگی دگرگون شد ، همه زندگی ام یاد و ذکر نام او شد.
تنها غم از دست دادن او در دلم بود ، لحظه به لحظه دلتنگش میشدم ، دلم میگرفت و اینبار به جای اشک ریختن ، زار و زار گریه میکردم.
خدا را از یاد برده بودم ، همه زندگی ام عشق بود و ذکر نام عشق.
چشمانم لحظه به لحظه بهانه دیدار با او را میگرفت.
دلم میخواست دوباره با تنهایی باشم ، غم عشق مرا میسوزاند.
اما دیگر راهی نداشتم.
عاشق ماندم ، و عاشقانه نیز در آتش عشق سوختم .
عشق مرد ، تنهایی رفت و تنها چند خاطره تلخ به جا ماند.
دیگر نه عاشق بودم ، نه تنها.
اینبار یک مجنون دل شکسته بودم.
کسی که لحظه های زندگیش سرد و بی حوصله شد ، و سهمش از این لحظه ها ناامیدی و گریه شد

tina
10-29-2011, 07:59 PM
این شعرها دیگر برای هیچ‌کس نیست
نه! در دلم انگار جای هیچ‌کس نیست

آن‌قدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهای هیچ‌کس نیست

حتی نفس‌های مرا از من گرفتند
من مرده‌ام در من هوای هیچ‌کس نیست

دنیای مرموزی‌ست ما باید بدانیم
که هیچ‌کس این‌جا برای هیچ‌کس نیست

من می‌روم هرچند می‌دانم که دیگر
پشت سرم حتی دعای هیچ‌کس نیست

tina
10-29-2011, 08:00 PM
دنياي اين روزاي من هم قد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو كه دنيا فراموشم شده

دنياي اين روزاي من درگير تنهاييم شده

تنها مدارا مي كنيم دنيا عجب جايي شده

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

در حسرت فرداي تو تقويممو پر مي كنم

هر روز اين تنهاييو فردا تصور مي كنم

هم سنگ اين روزاي من حتي شبم تاريك نيست

اينجا به جز دوري تو چيزي به من نزديك نيست

هر شب تو روياي خودم آغوشتو تن مي كنم

آينده ي اين خونه رو با شمع روشن مي كنم

دنياي اين روزاي من همقد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو كه دنيا فراموشم شده

دنياي اين روزاي من درگير تنهاييم شده

تنها مدارا مي كنيم دنيا عجب جايي شده

tina
10-29-2011, 08:22 PM
امشب كه سقف بي ستاره اتاقم



بر سرم سنگيني مي كند



مانده ام كه از چه بنويسم ؟



من گم شدم بين حس بودن و نبودن


بين حيات و مرگ


بين گناه و معصوميت


من گم شدم در ظلمت شب بدون حضور تو


گفتي : به تنهايي من دست نزن



من تنهاتر از آنم كه تنها بمانم



اما ميداني من آخر تنهاييم !



من اشکهایم را جرعه جرعه مینوشم



و با لبخند روی غصه را می بوسم

spm
12-13-2011, 09:44 PM
ببخشید این شعر از فرزاد فرزین من خیلی دوستش دارم حرف یک دل تنها رو میزنه


چشمای نازت و وا کن ، حیفه اشکات که بریزه
بگو عشقمون همیشه ، واسه خاطرت عزیزه

میدونم برات عزیزه

دونه دونه اشکام رو گونه هامه

وقتی تو نباشی اینا باهامه
میمونی تو قلبم واسه همیشه

تو رو کم میارم تو روزگارم
همه ی وجودم تویی بهارم

بدون تو تنهام نگو نمیشه

هوا وقتی بارونه آره دلم خیلی می گیره
ندونستی گل یاس من دلم بی تو می میره

من و سپردی به پرسه های بارون
رفتی از لحظه هامون آسون

هنوز کنار یاس گلدون ، به انتظارتم تو ایوون

دونه دونه اشکام رو گونه هامه

وقتی تو نباشی اینا باهامه



میمونی تو قلبم واسه همیشه

تو رو کم میارم تو روزگارم
همه ی وجودم تویی بهارم

بدون تو تنهام نگو نمیشه

هنوزم تو خاطراتم تو رو هر نفس میبینم
چه غریبم بی تو اینجا تو رو میخوام نازنینم

از پس سپیده صبح میدونم میای دوباره
گل سرخ و تو و شبنم ، من و بارون و ستاره

دونه دونه اشکام رو گونه هامه

وقتی تو نباشی اینا باهامه

میمونی تو قلبم واسه همیشه

تو رو کم میارم تو روزگارم
همه وجودم تویی بهارم

بدون تو تنهام نگو نمیشه

R A H A
12-21-2011, 07:37 PM
تنها شده ام::::::




http://www.lifetea.org/images/window%20and%20wind%202.jpg


دير گاهيست كه تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آيينه ز من بي خبر است كه اسير شب يلدا شده ام من كه بي تاب شقايق بودم همدم سردي يخ ها شده ام كاش چشمان مرا خاك كنيد تا نبينم كه چه تنها شده ام...

tina
01-12-2012, 07:27 AM
تنهایی ام تو را با خودم خواهد برد تا انتها
تا بی کران
باید ببینم چه کسی می تواند رد پای تو را بیابد
آیا کسی واقعا هست

که تو را آنگونه که هستی شناخته باشد
با من باش
من که اینگونه اسیر توام

عقربه ها نیامدنت را تکرار می کنند و

زمان مانند دردی بر تنم جاری می شود

عادت نکرده ام به نبودنت

و تو سخت به ثانیه هایم چسبیده ای !

گفتی از ناله ی شبگیر کسی در قفسی ،

بنویسم سخنی ،

هر نفسی ،

باز بسی

R A H A
03-30-2012, 01:33 AM
دوباره آینه آبادهای تکراری
سکوت و تلخی فریاد های تکراری
عروس های خیالی کنار حجله ی مرگ
در التماس به دامادهای تکراری
برای هضم غذاهای مرگ مجبوریم
به صرف کردن سالادهای تکراری
و عشق واژه ی پایان زندگی می شد
و عشق، ضربه ی جلادهای تکراری
برای خاطره هایم هنوز در وزش اند
به سمت آینه ها، بادهای تکراری

R A H A
04-20-2013, 02:58 AM
نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده ...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...

R A H A
04-20-2013, 02:59 AM
نبـــــودن هــایت را

با خیــــال بودنـتـــــــــ

بــﮧ هــــــم بـافـتــــﮧ ام

چـــﮧ ســنگیـــن شـــده ایـــن شـــال گــردن

دارد بـــغــضــم را در گلــــــو خفــــﮧمیکـنــــــد ...!


http://www.picofa.org/images/u7x0ph1wz6abg02x1z.jpg

R A H A
04-20-2013, 03:32 AM
باید کسی باشد

که هر وقت بار خستگی هایت سنگین شد

هر وقت سهمت از بغض بیشتر از توانت شد

بیاید آغوش باز کند

و پناهت شود

و تو یک جا

تمام تنهاییت را

تمام دلتنگیت را

تمام سکوتت را
تمام خستگیهایت را

و تمام بغضت را

میان هُرم نفسهایش

نفس بکشی...

R A H A
06-02-2013, 12:26 AM
برای تــــــو
برای چشم هایــت
برای مـــن
برای درد هایـــم
برای *م ا*
برای این همه تنـــهایی
ای کــــاش خدا کاری کـــند…

R A H A
06-02-2013, 12:26 AM
خوابـــــــــــــــــید ...
بدون "شب بخیر" !!!
شاید می دانست بــــی او ،
هیچ ساعتی از زندگی ام ...
به خیر نیست !!!

R A H A
06-02-2013, 12:27 AM
حالا ڪﮧ رَفتِـﮧ اے دِلمـ بـراے تـو بیشتـر اَز خُـودَمـ مےسوزَد ...

فڪر مےڪنی ڪسـے بـﮧ اَندازه ے مـن دوستت خواهَـــد داشت ...؟