PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ازدواج اجباری یکی از دلایل افزایش کودک آزاری



M.A.H.S.A
03-09-2012, 03:54 PM
ازدواج اجباری یکی از دلایل افزایش کودک آزاری مریم صدرالادبایی، الناز محمدی: اگرچه کودک آزاری در ایران از سوی مسئولان کشور به عنوان یک مشکل بزرگ شناخته نمی‌شود اما این پدیده در ایران وجود دارد؛ چه معضل بودن آن را قبول داشته باشیم چه نداشته باشیم. از آن زمان که صفحات اول روزنامه‌های کشور پر بودند از خبرهایی در مورد شکنجه شدن کودکان توسط پدر و مادرانشان زمان زیادی نگذشته است. به تعداد همین سال‌هایی هم که از آن زمان گذشته، کودکانی بوده‌اند که هرساله در کشور آزار دیده‌اند، شکنجه شده‌اند، به آن‌ها تجاوز شده است و کمتر نهاد قانونی‌ای بوده که از حقوق آن‌ها حمایت کند.


http://www.akairan.com/images2/gol5/salamat/koodakazari2.jpg اما این روزها، هانیه، دختر هشت ساله‌ای که برای بر اثر شدت آسیبی که از ضرب و جرح ناپدری‌اش دیده در بیمارستان بستری است و کودکی به نام نیما که به شدت شکنجه شده است دوباره موضوع کودک آزاری در کشور را بر سر زبان‌ها انداخته است.
این اتفاق‌ها بهانه‌ای شد تا بر آن شویم که میزگردی را برای بررسی ابعاد این پدیده اجتماعی در کافه خبر برگزار کنیم و آن از جهات حقوقی، اجتماعی و روانی بررسی کنیم. در این میزگرد مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران، فاطمه اشرافی، عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از زنان و کودکان آواره و پناهنده و حسن میربهاری، فعال حقوق کودک و عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان شرکت داشتند. مشروح این میزگرد دو ساعته را در زیر می‌خوانید:
شاید بهتر باشد که بحث این میزگرد را با این موضوع شروع کنیم؛ چرا باید در جامعه‌ای که مسئولان دولتش می‌گویند تمام تلاششان را می‌کنند تا آسیب‌های اجتماعی کاهش پیدا کند ما هنوز هم می‌بینیم که در درون خانواده‌های ایرانی هنوز هم کودکانی به شدیدترین روش‌ها شکنجه می‌شوند و هنوز هم هیچ نهادی وجود ندارد که از حقوق آن‌ها به طور اختصاصی دفاع کند؟ به نظر شما مشکل از کجاست؟ قانون؟ دولت؟ یا خود خانواده‌ها؟
اقلیما: من فکر می‌کنم 7 یا 8 سال پیش بود که قانون دادگاه‌های اطفال را دوباره تصویب کردیم. قبل از انقلاب ما قانون دادگاه های اطفال را داشتیم که بعد منحل شد. بعد از آن ما شروع به جمع آوری مدارک کردیم و با نماینده‌های مجلس و کارمندان دادگستری صحبت کردیم و با توجه به کودک آزاری‌هایی که شده بود قانون دادگاه های اطفال را درست کردیم که البته هنوز کامل نیست. برای بحث کودک آزاری قانون تصویب کردند که اگر پدری کودکش را آزار و اذیت کرد به زندان می‌رود و یا بچه را از او می‌گیریم که ما از همان اول با این قانون مشکل داشتیم که وقتی کودکی را از خانواده‌ای می گیریم وپدر به زندان برود چه کسی خرج این خانواده را می‌دهد؟ چه سازمانی پیدا می‌شود که در غیاب این پدر هزینه این خانواده را تامین کند؟ اگر بگوییم سازمان بهزیستی کمک می‌کند درست نیست چون تا وقتی پدر زنده است بهزیستی کمکی نمی کند. اگر بگوییم کمیته امداد کمک می‌کند بازهم درست نیست و اگر هم کمکی می‌کند در حد 30 هزار تومان است. بعضی می‌گویند که این کودک را به سازمان بهزیستی بدهیم. کدام سازمان بهزیستی؟ سازمانی که متخصص لازم را ندارد؟ حتی مددکار متخصص هم ندارد. ما در کشورمان قانون‌های لازمه در این زمینه را داریم ولی اجرا کننده‌های این قوانین و کسانی که پشت این قوانین باشند را نداریم. برای هر قانونی زیرساخت هایی باید باشد، ولی در ایران نیست. پدر این کودک را محکوم می‌کنیم و روانه زندان می کنیم. چرا فکر نمی‌کنیم که علت اصلی این کارها سازمان‌هایی‌اند که از این پدر معتاد حمایتی نکردند.

این کودک آزاری‌ها معلولی از علت هاست. در همین ماجرای هانیه چرا پدر و مادر به اینجا رسیده اند؟ علت‌ها برطرف نشده است. یکی از علت‌ها وضعیت درآمدی مردم است. من به شما قول می‌دهم امسال آسیب‌های اجتماعی ما 40 الی 50 درصد افزایش پیدا خواهد کرد. تمام مواد غذایی ما بالای 60 درصد بالا رفته است. آیا فکر کردیم که علت این همه آسیب های اجتماعی می تواند همین کمبودهای مالی در زندگی مردم باشد؟ پس محکوم کسی است که قوانین را بر پایه اصول و برنامه نمی گذارند. اگر نگاهی به کودک آزاری در ایران بکنید و این پدیده را با خارج از کشور مقایسه کنید می‌بینید که هیچ ضابطه‌ای در ایران نداریم. اگر به دو رهنمود از رهبر کشورمان توجه کنیم که می‌فرمایند شایسته سالاری و پاسخ گویی، توجه کنیم بیشتر آسیب های اجتماعی کشور ما حل خواهد شد. اگر آدم شایسته داشته باشیم حتما پاسخگو هم دارد. الان بدترین حرف را هم که من درباره یک رییس می زنم، هیچ کس عکس العمل نشان نمی دهد. چون رییس پاسخگو نداریم. وقتی پاسخگویی نباشد برنامه هم نداریم. اگر رییس های مربوط به بحث کودک آزاری شایسته باشند، دیگر خیلی کم مبحث کودک آزاری را می بینید.

فاطمه اشرفی: تعهد نداشتن های فردی و اجتماعی مسئولان، برمی‌گردد به این اینکه ما نظام شایسته سالاری نداریم و به نظر می‌رسد که روزبه روز استانداردهای حیات هم پایین می‌آیند. یک بحث آن بحث کودک آزاری است. بحث خشونت‌های اجتماعی مهمتر است که روز به روز دارند افزایش پیدا می‌کنند و به نظرم می‌رسد که متاسفانه خشونت‌های اجتماعی دارد به شکل یک فرهنگ غالب در می‌آید. به هر حال ما با انواع کودک آزاری مواجه هستیم و این حتی می‌تواند به رابطه دو بچه هم مطلق بشود. نمی‌توانیم بگوییم که کودک آزاری از طرف پدر و مادرها فقط اعمال می‌شود. وقتی بچه‌ها در معرض رسانه‌های پر از خشونت قرار می‌گیرند خشونت‌های کلامی، روانی و فیزیکی رایج می‌شود. از آن طرف در سیستم آموزشی کشور مشکل وجود دارد و به دلیل نداشتن یک استراتژی مشخص، مشکلات زیادی پیش می‌آید. اگر ما به مسائل آموزشی، تربیتی و اجتماعی در سطوح پایین تر توجه نکنیم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که این نهادهای مسئول بتوانند زمینه تعامل مناسب کودکان را فراهم کنند. بحث خشونت بسیار گسترده است. این مبحث، مبحثی است که ما باید در سنین پایین تر به آن توجه کنیم. به دلیل بی توجهی هایی که در سطوح بالای تصمیم گیری وجود دارد قضایا از قسمت احساساتی خارج نشده است که به‌ شکل یک قانون پایدار در بیاید. هیچ آمار و احتمال مناسبی هم در این زمینه نداریم به رغم اینکه دستگاههای مختلفی هم در این زمینه بوده اند که حساسیت لازم را در این زمینه داشتند.

یعنی شما فکر می‌کنید که دلیل افزایش کودک آزاری در چندسال گذشته، بیشتر از آنکه به قوانین ما برگردد بیشتر به وضعیت اقتصادی و بعد از آن به شرایط اجتماعی بر می‌گردد؟
اقلیما: به دلایل مختلف، فقر و بیکاری افزایش پیدا کرده است و طبعا سیر و روند کودک آزاری و همسر آزاری افزایش پیدا کرد. جامعه، جامعه ای پولی شده است. نباید از کسی که هنوز امکانات اولیه زندگیش برآورده نشده است انتظار رفتارهای خوب داشته باشیم. روز به روز مردم بیشتر دنبال پول رفتند و خانه و خانواده را رها کردند. یک نوع کودک آزاری کتک است. اما کودک آزاری های روانی تا آخر عمر با کودک همراه است. به نظر من این تلفن 123 که سازمان بهزیستی گذاشته است هیچ کمکی به این امر نمی‌کند. چون سازمان بهزیستی نه نیروی لازم را برای این کار دارد و نه بودجه کافی. سازمان بهزیستی در این امر ناکارآمد است.
حسن میربهاری: ما چهار اصل بنیادین در ارتباط با حقوق کودکان داریم. بقا، رشد، حمایت و مشارکت. اگر از این زوایا به زندگی کودکان نگاه کنیم می‌بینیم که عمیقا در همه این عرصه‌ها کودکان مورد حمایت نیستند. خشونت جایی رخ می‌دهد که امنیت و محیط امن سالم زندگی دچار نقصان می‌شود. وقتی انسان در جامعه‌ای زندگی می‌کند که از هیچ نظر تامین نیست طبعا نمی‌تواند بازخوردهای مناسب داشته باشد. کودکان در خانواده زندگی می‌کند و همچنین در یک نهاد بزرگتری به اسم جامعه. وقتی نهادهای مختلف این جامعه نتوانستند این اصل‌های بنیادین را برای کودکان تامین کنند، زندگی او را در یک مسیر پر تنش قرار دادند. وقتی بنیاد روابط بر اساس رقابت باشد و ارزش انسانها را مقدار پول مشخص کند دیگر چه انتظاری می‌توان از همین افراد داشت که با کودکان رفتار مناسبی داشته باشند؟ خیلی از خشونت ها وجود دارد که جنبه‌های پنهان دارد. کودک آزاری بدنی، جسمی، جنسی، روانی و کلامی بخش هایی از عریان خشونت هستند. غفلت ها خیلی بیشتر است. این غفلت از سوی جامعه و نهادهایی که نماینده جامعه هستند بیشترین خشونت را دارند انجام می‌دهند. خانواده‌ها در واقع انعکاس دهنده خشونت‌های بسیاری است که از بالا و از طرف سازمان های بالا اعمال می‌شود. وقتی به سیر حیات انسانها در همین دهه 80 نگاه کنیم و می‌بینیم زیر انواع فشارها قرار دارند معلوم است که بازخوردهای همین انسانها سرشار از خشونت است که علیه کودک‌ها می‌شود. باید صراحتا یقه کسی که جامعه را می‌گرداند گرفت نه پدر و مادری که علیه کودکشان خشونت روا داشته‌اند. وقتی اولین اصل نیاز انسانی کودک تامین نمی‌شود روحیه انسانی کامل نخواهد بود. جریان حمایت از کودکان و مشارکت کودکان در عرصه زندگی خودشان بنیادهایی است که در جامعه ریشه دارد و لاجرم برای برخورد با جریانی به نام کودک آزاری باید برویم سراغ همان نهادهای مختلف جامعه. از طرف دیگر برای قوانین در این زمینه ضمانت اجرایی لازم وجود ندارد.

شما در میان صحبتتان به انواع کودک آزاری هم اشاره‌هایی را کردید. این معلوم است که اعمال خشونت علیه کودکان فقط به آزار جسمی محدود نمی‌شود و جامعه شناسان انواع دیگری از خشونت‌ها را هم در این مورد برشمرده‌اند. این وضعیت در ایران چگونه است؟
اقلیما: معلمی که در بعدازظهر راننده تاکسی است دیگر معلم نیست. چرا در مدارس ما کودک آزاری وجود دارد؟ چون معلم از لحاظ روانی تامین نیست. چرا بسیاری از دانش آموزان از مدرسه فرار می‌کنند؟ چون حوزه شخصی ندارند. یکی از انواع کودک کودک آزاری روانی است. پدر و مادر حتی با زبانشان کودکشان را آزار می‌دهند و تا آخر عمر همراهش است. 80 درصد خانواده ها الان طلاق عاطفی دارند. ازدواج اجباری دارند. ازدواج اجباری مثل درخت کرمو می‌ماند، از درخت کرمو میوه سالم بیرون نمی‌آید. چقدر از مردان بالای 40 سال هستند که به همسرشان خیانت می‌کنند؟ با ماده جدیدی هم در لایحه حمایت از خانواده در حال تصویب است شاهد افزایش کودک آزاری‌ها خواهیم بود. این نوع ازدواج‌ها می‌توانند خود نوعی از کودک آزاری روانی را برای کودکان ما به وجود بیاورند. ما نباید فقط کودک آزاری را در خیابان ببینیم. باید ببینیم در خانواده‌ها چه خبر است. پلیس چگونه با کودکان رفتار می‌کند؟ معلم چگونه رفتار می کند؟ به من اطمینان می کند؟ شخصیت کودک نباید خرد بشود. وقتی به کودک اختیار عمل داده نشود کودک خوب رشد نمی‌کند و اعتماد به نفس ندارد.
به غیر از عامل اقتصادی به چه عوامل دیگری می توانید اشاره کنید که به وجود آمدن کودک آزاری در خانواده‌ها کمک می‌کند؟
اقلیما: اقتصاد بیشتر خودش را نشان می‌دهد. امنیت روانی هم بسیار مهم است زیرا سلامت اجتماعی را می‌سازد. وقتی امنیت روانی وجود نداشته باشد انواع کودک آزاری‌ها به وجود می‌آید. پدری که تمام روز را کار می کند و نمی تواند کنار فرزندانش باشد، این مساله مشکلات خانواده را بیشتر می کند. خانواده‌های مرفه پول دارند ولی خیلی لازمه های دیگر را ندارند. اولین وظایف پدر باید تامین نیازهای روحی فرزندان و مادر باشد. مادر هم بیرون از خانه کار می کند و فرزندان در واقع ملجائی ندارند. از سوی دیگر بحث زیربناها در این زمینه بسیار مهم است و باید ببینیم که آیا هنر بزرگ کردن کودکان در خارج از خانواده وجود دارد؟
اشرفی: ما نمی توانیم بگوییم خانواده‌های تحصیلکرده خشونت کمتری دارند. ما بعضا خانواده‌هایی داریم که رفاه بالایی دارند ولی خشونت علیه کودکان آن خانواده وجود دارد. نوع خشونت متفاوت است. ممکن است این خانواده های مرفه کم توجهی به کودکان را داشته باشند که نوعی خشونت است. همه این مشکلات یک مجموعه است. مشکل اقتصادی عامل مهمی است.

کودکان خیابانی، یکی از مصادیق کودک آزاری اند که با التماس و خواهش از مردم تقاضای پول می‌کنند. به نظر می رسد این کودکان که در سنین پایین و حتی تا 16 یا 17 سالگی مقدار زیادی آزارهای روحی و جسمی و حتی جنسی می بیند. این کودکان بعدا چه‌طور از این جامعه حق خودش را می گیرند؟نکته جالب آماری است که بهزیستی سال پیش منتشر کرد و این بود که 70 درصد این کودکان از خارج از مرزها وارد می‌شوند و ایرانی نیستند و ما هم هیچ تعهدی نسبت به آن ها نداریم.
اشرفی: ما به هر حال خودمان را مقید به یک سری مبانی اعتقادی کرده ایم. در مبانی اعتقادی ما هیچ جایی نیست که هرگاه فردی تقاضای کمک کرد، شناسنامه اش را ببینیم که آیا اصلا این شخص ایرانی است یا مسلمان است و یا نه. یعنی اگر ما بخواهیم به قضیه نگاه اعتقادی هم داشته باشیم قضیه حل شده است. کودکان پناهنده از جمله مواردی است که دولت ایران ملزم به توجه و حمایت است. ما با یک جمعیت کثیری روبروییم که با مجوز دولت ایران وارد کشور شده‌اند و خب هرچند که بسیاری از این‌ها دارای کارت اقامت هستند و در کشورمان زندگی می‌کنند اما آن چه مهم است این است که اگر ما فراگیری فقر را در جمعیت ایرانی خودمان مثلا 10 میبینیم در بسیاری از این خانواده های مهاجر (10-) به پایین است و ایران به اعتبار اینکه بزرگترین کشور پناهنده پذیر است و مدعی آن هم هست، باید مسئولیت‌هایش را در این مورد بپذیرد. من اعتقاد دارم اگر ما بازوی حمایتی خود را نسبت به این افراد افزایش می‌دادیم وآن‌ها در یک چتر حمایتی قرار می‌گرفتند این شرایط ایجاد نمی شد.
اگر ما آسیب شناسی مناسبی داشتیم و حمایت بیشتری از آنها داشتیم این اتفاقات روی نمی داد. کودک بنا بر کودک بودن حق دارد از همه امکانات حمایتی استفاده کند ربطی هم به این مسایل ندارد که دولتی است یا نه و هر کس باید در هر جایگاهی که هست به کودک کمک کند اما متاسفانه این نیز خود نوعی خشونت روانی رسمی است که از طرف مسولان امر در حال اعمال است وقتی که یک مسئول دولتی برای فرار از بار مسئولیت خویش با خارجی خواندن این افراد، سلب مسولیت می‌کند در واقع یک خشونت سازمان یافته از بالا در حال القا است که نه تنها خودشان حمایت نمی کنند بلکه به نوعی سلب مسولیت از مردم یا نهادهایی می‌کنند که احساس تکلیف انسانی می خواهند داشته باشند.

پس شما این را هم جزو موارد کودک آزاری می دانید؟
اشرفی: دقیقا، کودک آزاری فقط این نیست که سیخ داغ روی تن کودک بگذاریم. مسئله این است که ما در حال خارج کردن بچه از مسیر طبیعی‌اش هستم. حال حتی بنا بر گفته آقایان اگر 70 درصد این کودکان خارجی‌اند با 30 درصد بقیه چکار کرده‌اند؟ همین که نیروی انتظامی در سطح شهر و در ملا عام به دست یک کودک زنجیر می زند و چند روز در کلانتری نگه می دارد و بعد به کانون‌های اقرار می برد که حق انجام آن را هم ندارد آیا این مصداق خشونت نیست؟ آیا این کودکی که با زدن دست بند، خودش را مجرم تلقی کرده است، آیا می توانیم انتطار داشته باشیم که در آینده روحی و روانی کودک تاثیر نداشته باشد؟ ما در واقع بذر خشونت ثانویه ایجاد می کنیم در واقع ما این کودک را از آسیب‌پذیری جدا می‌کنیم و آسیب زده اش می‌کنیم. آسیب زده ای که در واقع اگر این بچه زورش به من ایرانی یا نیروی انتظامی یا مقامات بالاتر نمی‌رسد به بچه من که زورش می‌رسد یعنی به هر حال این‌ها بحث های معلولی است که کمتر به آن ها پرداخته می‌شود و توجه نمی‌کنیم که علت چیست. علت می‌تواند تصمیم گیری‌های غلطی باشد که به سبب محرومیت این بچه ها در رسیدن به یک سری حقوق اولیه خودشان است.
در مورد بحث همین کودکان افغانی، غیر از آن‌هایی که کارت اقانت دائم دارند خیلی از کودکانی هستند که به صورت غیر قانونی وارد ایران شده اند...
اشرفی: بیاید یک چیزی را جا بیندازیم که جزء وظیفه رسانه ای شما هم است: مگر ما انسان غیرقانونی داریم؟ بیایید تغییر در کلام خودمان ایجاد کنیم و فرهنگ سازی کنیم که ما چیزی به نام مهاجر یا انسان قانونی و غیر قانونی نداریم و اگر ما این پدیده را از ذهن خودمان بیرون بیاوریم می‌توانیم این مسئله را ایجاد بکنیم که دیگر به انسانی نگوییم تو موجود غیرمجازی. مگر خداوند موجود غیر مجاز را می‌آفریند؟ اصلا آدم غیر قانونی یعنی چه؟

منظور انسان هایی است که دیده نمی شوند چون گفته می شود غیر قانونی‌اند و بین آن‌ها کودک آزاری‌هایی است که اصلا گزارش داده نمی‌شود و مثل هانیه که بعد از مدت‌ها توسط همسایه خبر داده می‌شود که چنین اتفاقی افتاده است. بین همین پناهندگان (حال از نظر مسولان، قانونی یا غیر قانونی) این قضیه وجود دارد. نظر شما راجع به این مسئله یعنی گستردگی و دسته بندی این اتفاقات چیست؟
حسن میربهاری: اساسا به کودکانی در اصطلاح کودکان خیابانی می گوییم که در خیابان زندگی می کنند؛ ممکن است کار بکند حال قانونی یا غیر قانونی. کودکانی که در خیابان هستند در دسته کار در خیابان محاسبه می‌شوند و در حوزه جامعه شناسی به همین گونه یعنی کودکان کار در خیابان، اطلاق می‌شوند. ما معتقدیم این خشونت از خانواده آغاز نمی‌شود بلکه از جامعه شروع می شود و نهادهایی که به آن وابسته است که خانواده کوچکترین عضو آن نهاد ها است مثل سیستم آموزش و رسانه ها و ...
خشونت در خانواده های مهاجر به ویژه خانواده هایی که غیر قانونی محسوب می شوند چه درصدی دارد؟
میربهاری: متاسفانه ما منابع آماری پایا و قابل ارجاعی نداریم خصوصا برای ما که NGO هستیم و امکان آمارگیری گسترده را نداریم. اما به طور مثال ما در منطقه 17 ، 18 و 19 در حال کارگاه گردی هستیم یعنی شناسنامه دار کردن کودکان کاری که در کارگاه‌ها هستند و در خیلی جاها به مونعی برخورد می‌کنیم که قابل تصور نیست مثلا نیروهای پلیس می‌پرسند که شما چکاره‌اید که در حال انجام این کار هستید و مددکارهای ما برای کسب اطلاع از آن کارگاه‌ها دچار مونعی می‌شوند که شاید هیچ ارتباطی با آن‌ها نداشته باشد. با توجه به شناختی که از این گروه‌ها داشتیم نسبت خشونت‌های فیزیکی درخانواده‌های مهاجر خیلی کمتر از خانواده هایی است که به اصطلاح بومی‌اند و نسبت خشونت‌های کلامی و دیگر خشونت‌ها و یا حتی خشونت جنسی در خانواده های مهاجر نسبت کمتری دارد به خانواده های بومی ایران. ولی چون در سیاست‌های کشور ما به یک ابزار نیاز داریم که مشکلات عمده را بپوشانیم این مسائل کوچک مورد نیاز است و به حلقه‌هایی می‌پردازند که می‌تواند یک مقدار فراغ خاطر و فراغ بال برای جامعه بیاورد و با این که این همه جرم و جنایت در جامعه روی می‌دهد به مسئله یک مهاجر افغانی پرداخته می شود و موضوع بحث را عوض می کنند.
این اتفاقاتی از قبیل هانیه و کودک آزاری هایی از این دست احساسات جامعه را به شدت جریحه دار می کند. خوب به هر حال باید راه کار هایی را می خواهیم از شما که بتواند از این قبیل موارد جلوگیری کند؟
اقلیما: بگذارید یک شوخی بکنم. بنا بر فرهنگ ما همه ما گول خوردیم و از بهشت پایین آمدیم هیچ کدام از ما غیر قانونی نیامده ایم، گول خورده ایم... همانگونه که خانم اشرفی فرمودند ما انسان غیر مجاز نداریم حالا فرض بگیریم جایی هم مجوز صادر شده است و شخص از محدوده ای به نام مرز عبور کرده و وارد چارت یک محدوده جدید شده است و نکته جالبی که خانم اشرفی فرمودند این است که حتی با همین فرض ما پذیرفته ایم که از این انسان در چارت حقوقی، قضایی، سیاسی و اجتماعی حمایت بکنیم حال شما شما از نیروی کار ارزان این فرد استفاده می‌کنید ولی خدمات و سرویس دهی به وی نمی دهید و این نکته ای است که باید افشا کنیم در حقیقت این جنبه شتر مرغی است که سیاست ها در قبال افراد مهاجر می‌گیرد و از نیروی کار ارزان وی استفاده می کند و هیچ مشکلی وجود ندارد ولی جایی که باید خدمات بدهد می گوید ما متولی این نیستیم و تنها متولی این هستیم که این فرد باید برگردد به مکانی که از آن جا آمده است. این سیاست سال ها حاکم بوده است. مثلا یک نماینده مجلس از تریبون های اجتماعی استفاده می کند و می گوید این کودکانی که سر چهارراه ها هستند اجیر شده های رسانه های غربی‌اند. ما باید قبل از هرچیز این فرهنگ را در میان خانواده‌ها ببریم که کودک حقوقی دارد و باید آن‌ها را رعایت کرد. از طرف دیگر همانطور که گفتم پدر و مادرها از همه جهت تامین کنیم تا به این اندازه به آن‌ها فشار نیاید که این بلاها را بر سر کودکانشان بیاورند.
خبرآنلاین