PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگینامه آلبرت انیشتینن



M.A.H.S.A
02-25-2012, 04:48 PM
زندگینامه آلبرت انیشتینن
آلبرت اينتشين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم آلمان از پدریبه نام هرمان اينشتين و مادریبه نام پيش از ازدواج پاولين كخ به دنيا آمد. او پسر اول از دو پسر خانواده بود. خانواده در سال بعد به شهر مونيخ كه در آن هرمان و برادرش يعقوب يك كارگاه مهندسیبرق داير كرده بودند نقل مكان كرد، يكسال پس از آن دختریبه نام ماريا نيز در خانواده به دنيا آمد
http://www.akairan.com/images/a-azimi/anesh.jpg آلبرت اينتشين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم آلمان از پدریبه نام هرمان اينشتين و مادریبه نام پيش از ازدواج پاولين كخ به دنيا آمد. او پسر اول از دو پسر خانواده بود. خانواده در سال بعد به شهر مونيخ كه در آن هرمان و برادرش يعقوب يك كارگاه مهندسیبرق داير كرده بودند نقل مكان كرد، يكسال پس از آن دختریبه نام ماريا نيز در خانواده به دنيا آمد. خانواده آنها با فرهنگ، كتاب دوست و دوستدار موسيقیبود و به داشتن شيوه هایفكریليبرال و مبرا از خشك انديشیمباهات میكرد. پيش از آنكه اينشتين به مدرسه برود واقعه ایرخ داد كه او را دگرگون كرد. به گفته خود او بچه چهار يا پنج ساله ایكه بودم پدرم به من يك قطب نما نشان داد ك از مشاهده آن احساس ديدن يك معجزه را كردم. در وراء اعماق آن گونه اشياء بايد چيزهايینهفته میبود- گسترش جهان انديشه ما به يك معنا با فاصله گرفتن از مفهوم معجزه است كه تحقق پيدا میكند.». اينشتين در شش سالگیوارد مدرسه شد. او گرچه آبش با معلمان ابتدايیخود در يك جوینمیرفت درآنجا عملكرد آموزشیخوبیداشت. او در سالهاینخست مدرسه شاگردیضعيف بود اما واقع امر آنست كه نمره هايیعالیمیگرفت و برخلاف روش يادگيریحفظیآزار دهنده و سخت مدرسه بارها شاگرد اول كلاس نيز شد. اينشتين در ده سالگیبه دبيرستان (گيمنازيوم) نمونه لوئيتپولد انتقال يافت و در آن تحت آموزش سخت سربازخانه مانند معمول آن ايام قرار گرفت. اينشتين تا پانزده سالگیدر گيمنازيوم لوئيتپولد باقیماند و در آن به گرفتن نمره هایخوب در دروس رياضیو زبان لاتين ادامه داد. او هميشه هم محبوب مربيان خود نبود. معلم درس يونانیاو زمانیبه پدر او هرمان گفته بود كه فرقینمیكند كه آلبرت چه رشته ایرا برایحرفه آينده زندگیخود انتخاب كند، هريك را برگزيند درآن ناكام خواهد ماند.
در دوره دبيرستان دو اتفاق درخور توجه خاص برایاو پيش آمد. نخست آنكه در دوازده سالگیمصمم به حل معمایجهان عظيم شد. در آن سال كه مطالعه مادام العمر خود درباره جهان عظيم را شروع كرد نسخه ایاز كتاب هندسه اقليدس نيز به چنگ آورد كه در آينده از آن بارها به نام كتاب مقدس هندسه ياد كرد. او حساب ديفرانسيل و انتگرال را نيز به شيوه خودآموزیياد گرفت. شخص ديگر موثر در زندگیاينشتين ماكس تالمود از دوستان نزديك خانوده او بود. او به اينشتين كتابهايیدرباره علوم و بعداً درباره فلسفه برایخواندن میداد و بعد ساعتها با او درباره آنها به گفتگو مینشت. سرگرمیذوقیاصلیاينشتين چه در روزهایدبيرستان و چه در سالهایآينده زندگیموسيقیبود. آلبرت با خودآموزینوازندگیپيانو را ياد گرفت و تا پايان عمر به نواختن پيانو و ويولن ادامه داد.

كسب و كار برقیپدر اينشتين در سال 1894 به شكست انجاميد و خانواده به شهر ميلان ايتاليا نقل مكان كرد اما آلبرت برایاينكه دبيرستان را تمام كند در مونيخ نزد اقوام باقیماند. او كه در مدرسه اكنون از پيش نيز ناشادتر شده بود و غم دوریاز خانواده هم داشت از كار مدرسه دل كنده و به آن بیاعتنا شد. نمرات امتحانیاش لطمه ديد و كار او به آنجا كشيد كه يكیاز معلمان از ویخواست ديگر از مدرسه برود. آلبرت اين پيشنهاد را پذيرفت و بیآنكه والدينش را مطلع كند گيمنازيوم را بدون اخذ مدرك ديپلم ترك كرد. اينشتين چندیبعد شنيد كه مؤسسه پلیتكنيك زوريخ از داوطلبان ديپلم دبيرستان نمیخواهد و به جایآن از آنها يك امتحان ورودیمیگيرد. ویبرایدادن اين امتحان در سال 1895 به زوريخ رفت و گرچه در امتحان مواد رياضیو علوم نجومیاز عهده برآمد، در كل موفق نشد پس از آن در سال 1896 بار ديگر در امتحان ورودیمؤسسه شركت كرد و اين بار برایگذرانيدن يك دوره چهارساله كه ویرا واجد شرايط شغل دبيریمیكرد، پذيرفته شد. اينشتين در بهار سال 1900 دوره درسیخود را در پلیتكنيك زوريخ تمام كرد و در جستجویيافتن كاریپرداخت. او درجه دانشگاهیخود را در رشته فيزيك و همزمان با سه دانشجویديگر كه هر سه بلافاصله با سمت مدرس دستيار به استخدام خود دانشگاه درآمدند گرفت. اينشتين كه مايل نبود از نظر مالیسربار خانواده باشد بويژه كه خانواده درگير مشكلات مالینيز بود سرانجام توانست يك شغل معلمیپاره وقت گرچه موقتیپيدا كند. اينشتين سرانجام در ماه ژوئن سال 1902 با مساعدت مارسل گراسمن در اداره ثبت اختراعات سوئيس در برن كاریبا عنوان كارشناس فنیدرجه سه بدست آورد. با فرارسيدن سال 1905 سن او ديگر به بيست و شش سال رسيد و در محيط كار خود اداره ثبت اختراعات شهر برن احترام زيادیكسب كرده بود. خلاقيت فكریاو در آن ايام از هر زمان ديگریبيشتر بود. اينشتين در ماه مه سال 1905 كار تأليف مكالمه ایرا به پايان آورد كه هفده سال بعد جايزه نوبل را نصيب او میكرد. او در ژوئن آن سال نيز مقاله ديگرینوشت كه به پاس آن به دريافت درجه دكترایدانشگاه زوريخ نائل آمد. اينشتين پس از چهار مقاله علمیديگر در مجله علمیبسيار معتبر آنالن در فيزيك منتشر كرد كه مقاله سوم آن نظريه نسبيت خاص ديد انسان درباره جهان هستیرا برایهميشه تغيير داد. او همه اين توفيقات را با كار در تنهايیدر اتاق پشتیآپارتمان كوچك خود در برن به دست آورد. نظريه نسبيت خاص را چنانچه بخواهيم برایيك دانشجویفيزيك خلاصه كنيم به اين صورت بيان میكنيم:

1- سرعت نور همواره ثابت است.

2- در حركت با سرعت نور زمان متوقف میشود.

3- در حركت با سرعت نور، جرم متحرك بينهايت میشود. E=MC2

بايد گفت نظريه نسبيت خاص مدعینسبیبودن همه چيز نيست و فقط میگويد كه چيزهايیمانند زمان و مكان (فضا) كه از نظر دنيا مطلق بودند، نسبیهستند و چيزیمانند سرعت نور كه نسبیانگاشته میشد، مطلق است.

بنا به اظهارات اينشتين نسبيت سبب میشود كه حوادث برایيك ناظر در مقايسه با ناظریديگر كندتر پيش بروند و اين شامل وقايع مربوط به زندگیمانند فرآيند پيرینيز میشود.

اينشتين به مقاله سال 1905 خود گونه ایپانوشت رياضینيز افزود. ویدر آنجا وجود رابطه ایبين انرژیو جرم را به اثبات رسانيد. به موجب فرمولیكه ویبرایكمیكردن آن رابطه به دست داد محتوایانرژی(E) مقدار ماده ایبه جرم M برابر با حاصلضرب مقدار جرم در مجذور سرعت نور (C) است. اين فرمول را عموماً به صورت E=MC2 مینويسند. مقاله سال 1905 اينشتين امروزه نه تنها به صورت يك نظريه بلكه به مثابه بيانیاز واقعیبودن نسبيت نيز پذيرفته اند. اهميت نظريه نسبيت خاص برایعلم به اندازه اهميت وجود اتم برایآن بنيادیاست. پس از نظريه نسبيت خاص، فرضيه نسبيت عام را پيشنهاد داد. چكيده آنچه اينشتين در نظريه نسبيت عام خويش نشان داه است چنين است:

1- جرم لختی(اينرسي) دو كلمه مختلف برایچيز واحدیاست (اصل هم ارزي)

2- در انديشه پيرامون فضا بايد چهار بعد را در نظر گرفت: طول، عرض، ارتفاع و زمان. زمان بعد چهارم است و
هر حادثه كه در كيهان رخ دهد در يك جهان چهار بعدیفضا- زمان است كه رویمیدهد.

3- فضا- زمان به سبب اجرام بزرگیمانند خورشيد خميده يا تورفته است. ميزان اين تورفتگیميزان قوت يا شدت ميدان جاذبه ثقلی(گراني) است. سياره ایمانند زمين كه به گرد خورشيد در حركت است مسيرش از آن رو بيضیشكل نيست كه خورشيد آن را به خود میكشد، بلكه از آن رو است كه ميدان (تورفتگیكه در فضا به سبب حضور جرم خورشيد به وجود آمده است) به گونه ایاست كه كوتاهترين مسير ممكنیكه سياره میتواند در فضا- زمان در پيش بگيرد يك بيضیاست. براساس دو فرضيه نسبيت خاص و عام انيشتين اندازه هایيك جسم متحرك در سمت حركت با سرعت نور به صفر تمايل پيدا میكند و زمان متوقف میشود. به اين دليل سرعت نور (000/ 300 كيلومتر بر ثانيه) بالاترين سرعت ممكن تمام سرعتهاست. انيشتين علاوه بر آن در كنار مسائل زيادیكه مطرح كرده است ادعا میكند كه كائنات پايان ناپذير نيست بلكه فضايیدر خود بسته و پايان پذير است. انيشتين علاوه بر چاپ و نشر نظريه نسبيت عام دو مقاله ديگر در سال 1917 انتشار داد. يكیاز اين دو مقاله به برانگيزیالكترونها به تابش نور میپرداخت كه مفهومیبود كه سرانجام اساس كار ليزر رها شد و ديگریبه ساختار كيهان میپرداخت كه امروز آن را عموماً اساس دانش كيهان شناسیجديد میدانند. اين تلاشهایفكریزياد در مدتیبه آن كوتاهیسرانجام لطمه خود را زد و او نيز مانند (نيوتن و ماكسول) در اثر آن كارهایفكریدشوار دچار ناراحتیعصبیشد وضع جسمیاو نيز به هم خورده بود. او حتیدر مدتیكه ضعف جسمیداشت به گونه چشمگيریمولد و خلاق بود از جمله فرضيه هایبعدیاو توضيح و بيان رياضياتیقوانين نيرویگرانش و الكترومغناطيس میباشند. در سالهایپايانیزندگیديگر تندرستیاو رو به زوال بود به طوريكه ديگر نه ويولن میتوانست بنوازد و نه توان انداختن زورق بادبانیخود را به آب داشت. اينشتين در تاريخ 19 آوريل سال 1955 در سن 76 سالگیدر حالیكه در خواب بود در بيمارستان پرينستون درگذشت اينشتين چيزیبيش از يك دانشمند، يك فيلسوف و يك سياستمدار بود. او مدتهایطولانیدر خاطره كسانیكه او را میشناختند زنده خواهد ماند. فردیمتعهد و فروتن كه نبوغ علمیاو شناخت و آگاهيهایجديدیرا از اسرار عالم برایتمام جهانيان به ارمغان آورد و در تاريخ بشر او به عنوان يكیاز بزرگترين متفكران كه در زمين وجود داشته و زندگیكرده است، به شمار میآيد.

mozhgan
03-07-2012, 05:15 PM
حقایـقی بـاورنکـردنی از زنـدگی آلبـرت اینـشتیـن

http://www.pic.p30ask.com/images/29714488350781279961.jpg (http://www.pic.p30ask.com/)

بله همگی ما می دانیم که اینشتین این فرمول (2mc=e) را کشف کرد. اما واقعیت آن است که چیزهای کمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم. پس خودتان را با مرور این هشت مورد شگفت زده کنید!


1. او با سر بزرگ متولد شد
وقتی اینشتین به دنیا آمد خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آن جایی که مادر وی تصور می کرد فرزندش ناقص است اما بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.

2. حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود نبود
مطمئنا اینشتین توانسته کتاب های مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند اما برای به یاد آوری چیزهای معمولی واقعا حافظه ی ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموش کاری مختص دانستن تاریخ تولد برای بچه های کوچک بود.

3. او از داستان های علمی، تخیلی متنفر بود
اینشتین از داستان های تخیلی بیزار بود زیرا احساس می کرد آنها باعث تغییر درک عامه مردم از علم می شوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیزهایی که حقیقتا نمی توانند اتفاق بیفتند میدهد. او می گفت:(من هرگز در مورد آینده فکر نمی کنم زیرا به زودی می آید.)


http://www.pic.p30ask.com/images/06014553787591298772.jpg (http://www.pic.p30ask.com/)

4. او در آزمون ورودی دانشگاه رد شد
در سال 1895 در سن 17 سالگی اینشتین که قطعا یکی از بزرگترین نوابغی است که تاکنون متولد شده در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوئیس رد شد. در واقع او بخش علوم و ریاضیات را پشت سرگذاشت اما در بخش های باقی مانده مثل تاریخ و جغرافی رد شد. وقتی بعد ها از او در این رابطه سوال شد گفت:(آنها بی نهایت کسل کننده بودند و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود احساس نمی کرد.)

5. علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت
اینشتین در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود. سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.

6. او فقط یک بار رانندگی کرد
اینشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت. یک روز اینشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند در ماشین پرسید: چه کسی احساس خستگی می کند؟ راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای اینشتین سخنرانی کند چرا که اینشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند قبول کرد. اما کمی تردید در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه میکند در درونش داشت. به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد ولی تصور اینشتین درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس اینشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد.


http://www.pic.p30ask.com/images/26033902546765476216.jpg (http://www.pic.p30ask.com/)

7. الهام گر او یک قطب نما بود
اینشتین در دوران نوجوانی یک قطب نما به عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت کرده بود. وقتی او طرز کار قطب نما را مشاهده می نمود سعی می کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد. بنابراین تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.

8. راز نهفته در نبوغ او
بعد از مرگ اینشتین در سال 1995 مغر او توسط توماس تولتزهاروی برای تحقیقات برداشته شد. هاروی تکه هایی از مغز اینشتین را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد از این مطالعات دریافت می شود که مغز اینشتین در مقایسه با میانگین متوسط انسان ها مقدار بسیار زیادی سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است. همچنین مغز وی مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلیسیوس داشته که این مسئله امکان ارتباط آسانتر سلولهای عصبی را با یکدیگر فراهم می سازد. علاوه بر اینها مغز وی دارای تراکم و چگالی زیادی بوده و همین طور قطعه اهیانه پایینی توانایی همکاری بیشتری با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات را داشته است.


http://www.pic.p30ask.com/images/94503817162439485825.jpg (http://www.pic.p30ask.com/)