توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ضرب المثل های ترکی
R A H A
02-25-2012, 02:23 PM
Aç tavuk rüyasında kendini buĝday ambarında sanırmış.
آج تویوق یوخسوندا اُزونو بوغدا انباریندا گورَر.
ترجمه: «مرغان گرسنه در رؤیا، انبار غله خواب میبینند.»
مترادف فارسی: «شتر در خواب بیند پنبه دانه// گهی لپ لپ خورد، گه دانه دانه»
مترادف فارسی: «آدم گرسنه نان سنگک خواب میبیند.»
مترادف فارسی: «آدم برهنه کرباس دولاپهنا خواب میبیند.»
**********
Baba oğula bir bağ bağışlamış, oğul babaya bir salkım üzüm vermemiş
بابا اُغلونا باغ باغیشلامیش ، اُغلو باباسینا بیر اوزوم دانه سی ده ورممیش .
ترجمه: «پدر بهپسرش یک تاکستان هدیه کرد، پسر حتی دانهای انگور بهپدر نداد.»
مترادف فارسی: «دشمنی بالاتر از اولاد نیست.»
مترادف فارسی: «نخل این بستان زبار خویشتن خواهد شکست// هیچکس از زادهٔ خود خیر در دنیا ندید» کلیم کاشانی
**********
sormak ayip değil, bilmamk ayıptır.
سوروشماک آییپ دقیل ، بیلممک آییب دی
ترجمه: «چیزی را ندانستن عیب نیست، چیزی را نیاموختن عیب است.»
مترادف فارسی: «پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است.»
مترادف فارسی: «دانا هم داند و هم پرسد، نادان نداند و نپرسد.»
************
Bir ipte iki cambaz oynayamaz.
بیر ایپین اوستونده ایکی چندیر باز اویناماز
ترجمه: «دو نفر بندباز روی یک طناب نمیتوانند نمایش دهند.»
مترادف فارسی: «دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.»
مترادف فارسی: «دو شمشیر در نیامی نگنجند.»
مترادف فارسی: «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.» سعدی
مترادف فارسی: «آنجا که عشق خیمه زند جای عقل نیست// غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی» سعدی
مترادف فارسی: «بزم دو جمشید مقامی که دید// جای دو شمشیر نیامی که دید» نظامی
مترادف فارسی: «تنگ باشد یکی جهان و دو شـاه// تنگ باشد یکی سپهر و دوماه» سنائی
R A H A
02-25-2012, 02:23 PM
Bir pire için ev yakılmaz.
بیر بیره اوچون اوی اُدا ورمزلر .
ترجمه: «بهخاطر یک شپش نباید خانه را بهآتش کشید.»
مترادف فارسی: «برای یک شپش، لحاف را بیرون نمیاندازند.»
مترادف فارسی: «برای یک کک، گلیم را نمیسوزانند.»
مترادف فارسی: «دوست را کس بهیک بدی نفروخت// بهر کیکی گلیم نتوان سوخت» سنائی
مترادف فارسی: «برای یک بینماز در مسجد را نمیبندند.»
********
Cahil dostum olacağına, akıllı düşmanım olsun.
جاهیل دوستوم اُلدوقونا ، ایسترم کی عاقل دوسنمیم اولسون
ترجمه: «دشمن دانا را بهدوست نادان ترجیح میدهم.»
مترادف فارسی: «دشمن دانا بلندت میکند// بر زمینت میزند نادان دوست» سعدی
مترادف فارسی: «دوستی با مردم دانا نکوست// دشمن دانا بهاز نادان دوست» نظامی
مترادف فارسی: «دشمن دانا که غم جان بود// بهتر از آن دوست که نادان بود» نظامی
*********
Can çıkar, huy çıkmaz.
جان بدندن چیکار ، فطرتی چیخماز
ترجمه: «جان از بدن بیرون میرود ولی عادت میماند.»
مترادف فارسی: «ترک عادت موجب مرض است.»
مترادف فارسی: «عادت، طبیعت ثانوی است.»
مترادف فارسی: «با جان مگر از جسد بر آید// خویی که فرو شده است با شیر» سعدی
************
Çürük iple kuyuya inilmez.
چوره ایپ دن قویویا ینمزلر
ترجمه: «با طناب پاره نباید داخل چاه شد.»
مترادف فارسی: «با بند پوسیدهٔ کسی نباید بهچاه رفت.»
مترادف فارسی: «بهریسمان پوسیده کسی در چاه شدن.»
مترادف فارسی: «با طناب پوسیده کسی بهچاه مرو.»
مترادف فارسی: «با طناب پوسیده کسی بهچاه افتادن.»
***********
Damlaya damlaya göl olur.
داملا داملا اوستونه جول(منظور همان جایی که آب در آنجا جمع میشود ) اولار
ترجمه: «قطره قطره، دریا شود.»
مترادف فارسی: «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.»
مترادف فارسی: «اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی.» سعدی
مترادف فارسی: «اندک اندک بهم شود بسیار// دانه دانه است غله در انبار» سعدی
R A H A
02-25-2012, 02:24 PM
Denize düşen yılana sarılır.
دریایا دا بوغولان ایلانادا چنگ وورار.
ترجمه: «کسی که در دریا درحال غرقشدن است، بهمار هم چنگ میاندازد.»
مترادف فارسی: «غریق بر هر گیاه خشک چنگ زند.» (الغریق یتشبث به کل حشیش
مترادف فارسی: «فروماندهمردم بهگرداب در// زند چنگ در هر گیاه ناگزر» ادیب پیشاوری
به نظر من : کسی که از همه چیز نا امید شده به هر دری میزنه که نجات پیدا کنه .
***********
Denizi görmeden paçayı sıvama.
دریانی گورمدن ، شالوارین سیوما .
ترجمه: «پیش از دیدن نهر، پاچهٔ شلوارت را بالا نزن.»
مترادف فارسی: «آب ندیده موزه کشیدن.»
*************
Dil kılıçtan keskindir.
دیل ، شمشیر دن ایتی دیر (کسکیندیر)
ترجمه: «زبان، تیزتر از شمشیر است.»
مترادف فارسی: «زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است.»
مترادف فارسی: «زخم تیر بر تن است و زخم سخن بر جان.»
مترادف فارسی: «زخم سنان بر تن است، زخم زبان بر جان.»
**************
Gerçek dost kötü günde belli olur.
دوغرو دوست چتین لیک ده بلّی اولور
ترجمه: «دوستان واقعی در وقت تنگی شناخته میشوند.»
مترادف فارسی: «دوست آن دانم که گیرد دست دوست// در پریشان حالی و درماندگی» سعدی
*************
Gülü seven dikenine katlanır.
گولو ایستین ، دیچانی دا جله جوزه آلا
ترجمه: «هرکه خواهان گل سرخ است نیش خارش را نیز تحمل میکند.»
مترادف فارسی: «نوش خواهی، نیش میباید چشید.»
مترادف فارسی: «در بیابان گر بهشوق کعبه خواهی زد قدم// سرزنشها گر کند خار مغیلان غممخور» حافظ
R A H A
02-25-2012, 02:24 PM
آللاهدان اوزولمییه نه اؤلوم یوخدور.
«کسی(بیماری) که امیدش را از خدا قطع نکرده نمیمیرد».
آباد اوْلسون خال خال، بیری یاتار بیری قالخار.
«آباد باشد خلخال، یکی می خوابد یکی بیدار می شود(وصف محلی که همیشه تعدادی بیدارند وشلوغ است)».
آتا اولماق آساندی ،آتالیق ائتمک چتیندیر.
«پدر شدن سهل است ،ولی پدری کردن سخت».
آتا چاتئنجاغ اششه یه مین!
«تا زمانیکه به اسب برسی سوارخر شو»!
آت آلماغا جاوان یوللا،قیز آلماغا قوجانی.
«جوان را برای خرید اسب بفرست و پیر را برای دختر(عروس)».
آت آلمامیش آخئر چک.یر.
«قبل از اینکه اسب را بخرد آخورش را میسازد».
آتا دوغرایب بالایئیر.
«پسر دنباله رو پدر میشود».
آتاسئن دونقوز قاپمیش اوغلونوایلان چالمیش.
«پدرش را خوک گاز گرفته و پسرش را مار نیش زده».
آتاسئنا خئیئری اولمایان کیمه خئییری اولار؟
«کسی که به پدرش خوبی نمیکند به چه کسی خوبی میکند»؟
آتا سین گورمه ین شاهلئق ادعاسی ائدر.
«هرکه آبا و اجدادش را نشناسد ادعای پادشاهی می کند».
آتا سیندان قاباغا دوشه ن تولانی قورد یئیه ر.
«توله ای که جلوتر از پدرش راه برود طعمه گرگ می شود».
آتالار سوزونه محاکیمه اولماز.
«نصیحت پدر را نمی شود محاکمه کد »
آتالار سوزو حکمتدیر.
«سخن پدران پندآموز است».
R A H A
02-25-2012, 02:25 PM
آتالار سوزو عاغلئن گوزو.
«سخنان پدران(ضرب المثلها) چشم عقل هستند».
آتام آتام من بو ایشه ماتام.
« »
آتا مالین درج ایله، اونا گوره خرج ایله.
«اول ارث پدری را صاحب شو،آنگاه خرجش کن».
آتاما یاتاق سالدیم قالایچی یلدی یاتدی.
«برای پدرم رختخواب پهن کردم،خادم پدرم آمد خوابید».
آتام ایله آتانی دئینجه ،اوزوم ایله اوزونو دئه.
«حساب پدر با حساب خودت جداست ».
آتام ائوینده بایلق باشی ،اریم ائوینده تویوق آشی.
«خونه پدر کله ماهی خوراکش بود ،خونه شوهر مرغ بریان».
آتامی آنامی آتمیشام تکجه سنی توتموشام.
«پدر و مادرم را انداخته و تک تو را چسبیده ام».
آتامین اؤلمه سیندن قورخمیرام، قورخیرام عزرائیل قاپیمی تانیا.
«از مرگ پدرم نمیترسم ،ترسم از این است که عزرائیل در خانهام را بشناسد».
آتا مینمه یین بیر عیبی وار، آت دان دوشمه یین مین عیبی وار(آتا مینمه ک راحتدیر، آت دان ینمه ک چتیندیر).
«اگر سوار بر اسب شدن یک عیب و ایراد داشته باشد، از آن افتادن و پیاده شدن هزار مورد و مسئله دارد(رسیدن به ثروت و مقام خوشایند ولی از دست دادن آن سخت و ناگوار است)».
nurman
02-25-2012, 02:57 PM
پیشین الی سیجانا یکیشمز دیر که واخ وا ده.
""گربه دستش به موش نمیرسه میگه .عه عه هست""
hadi98
02-25-2012, 04:34 PM
اؤز گزونده دیرکی گؤرمور ، اؤزگه نین گؤزونده چؤپی گؤرور !!
ترجمه فارسی: ستون چوبی بزرگ را که در چشم خودشه نمیبینه ، امّا خورده چوب کوچک و خاشاک را که در چشم دیگرانه میتونه تشخیص بدهد!!
کاربرد: خیلی از مردم، از دیگران بدگویی و عیبجویی میکنن؛ در حالیکه خودشون عیبهای خیلی بزرگتری دارند که باید اوّل خودشونو اصلاح کنن. ولی این عیبهای بزرگشونو نمیبینند!!
تازه، در بسیاری از موارد هم، مواردی که اینگونه افراد برای دیگران عیب میشمرند اگر رسیدگی کنی میبینی که در حقیقت عیبی وجود نداره بلکه عیب در چشم همین افراده که اون موارد را معیوب میبینند!
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.