M.A.H.S.A
02-20-2012, 06:30 PM
یلیام روان هامیلتون با فاصله ی بسیار از دیگران بزرگترین دانشمندی است که ایرلند به وجود آورده است. اگر در اینجا به خصوص به ملیت او اشاره می کنیم از این لحاظ است که یکی از علل فعالیت دائمی هامیلتون آن بود که می خواست نبوغ پر جلال خویش را وسیله ای در خدمت وطن خویش و کسب افتخار برای آن قرار دهد. برخی مدعی شده اند که وی اسکاتلندی بوده است لیکن خود او خویشتن را ایرلندی می دانست.
http://www.akairan.com/images/a-azimi/william.jpg ویلیام روان هامیلتون با فاصله ی بسیار از دیگران بزرگترین دانشمندی است که ایرلند به وجود آورده است. اگر در اینجا به خصوص به ملیت او اشاره می کنیم از این لحاظ است که یکی از علل فعالیت دائمی هامیلتون آن بود که می خواست نبوغ پر جلال خویش را وسیله ای در خدمت وطن خویش و کسب افتخار برای آن قرار دهد. برخی مدعی شده اند که وی اسکاتلندی بوده است لیکن خود او خویشتن را ایرلندی می دانست. پدر هامیلتون در دابلین به کار وکالت دادگستری اشتغال داشت و در همین شهر بود که ویلیام کوچکترین فرزند ما بین سه برادر و یک خواهر در تاریخ سوم مه 1805 تولد یافت. پدرش حقوق دانی طراز اول و صاحب هنر فصاحتی بی مانند بود. در کار مذهب به همه ی آداب عمل می کرد و کار را به تعصب کشانیده بود، لیکن تعصب او در راه ا ستفاده از غذا و مشروب خوب هم کمتر از آن نبوده است. پسرش تمام این سلیقه ها و خصایص را از او به ارث برده بود لیکن بدون شک مغز درخشان و خارق العاده ی خویش را از مادرش ساراهاتن که از خانواده ای مشهور به فرا ست و هوش فوق العاده بود به ارث برده است.
ویلیام عمویی داشت به نام جیمز که یک کشیش بود این عموی ویلیام زباندانی بود با کفایتی ما فوق مردم عادی : زبانهای یونانی، لاتینی، عبری، سانسکریت، کلدانی، پالی و خدا می داند که چه زبانهای دیگر اقوام بت پرست را می توانست با همان سهولتی تکلم کند که زبان مادری و اقوام متمدن تر اروپایی. این زبان دان پر حرارت نقش فوق العاده بزرگ در تربیت بیهوده و تعلیم فشرده ی ویلیام بیچاره که زود رس و سر شار از عشق آموختن بود بازی کرد. پدرش کار احمقانه ای کرد و از سه سالگی کودک بیچاره را که همه ی آثار نبوغ در وجود او آشکار بود از مهر مادر محروم کرد و وی را به دست عموی خبره سپرد برای اینکه او را تا خرخره از زبان های مختلف آکنده سازد.
پدر و مادر هامیلتون در تربیت مقدماتی او تأثیر ناچیزی داشتند زیرا کودک در دوازده سالگی مادر و دو سال بعد از آن پدر خود را از دست داد و مسئولیت تلف کردن استعداد خارق العاده ویلیام جوان فقط بر دوش جیمز هامیلتون می افتد که او را وادار به آموختن زبان هایی کرد که مطلقا" بیهوده بوده اند و به این طریق وی را در سیزده سالگی تبدیل به یکی از اعجوبه های تاریخ در آموختن زبان های مختلف (یا بهتر بگویم او را به چندین دیکچنری) تبدیل کرد. همین مسئله که هامیلتون در سایه ی تربیت بیهوده ی عموی خود تبدیل به احمق پر مدعا وتحمل ناپذیری نگردید خود بهترین نشانه ی قدرت مقاومت و عقل سلیم ایرلندی او است : چنین تربیتی می توانست حتی پسری خوش خلق را به الاغ پالان داری تبدیل کند.
استان کودکی هامیلتون به رمان بدی شباهت دارد و با این حال عین حقیقت است. در سه سالگی زبان انگلیسی را استادانه می خواند و در حساب خوب پیشرفته بود، در چهار سالگی جغرافیا راخوب می دانست، در پنج سالگی زبان های لاتین و یونانی و عبری را خوب می خواند و ترجمه می کرد و یکی از تفریحات او این بود که اشعار طویل میلتون و هومر و کولینز و درایدن (به یونانی)را از حفظ بخواند. در هشت سالگی زبان های فرانسه و ایتالیایی را نیز بر مجموعه ی خود افزوده بود و به صورتی عادی در زبان لاتین شعر می ساخت و بالاخره قبل از این که به ده سالگی برسد پایه ی تبحر خارق العاده ای را در زبان های شرقی بنا نهاد و قبل از همه از عربی و سانسکریت شروع کرد.
شرح زیر را عموی او هنگامی که ویلیام نه سال و نه ماه داشت در این خصوص نوشته است : «وی اصلا" نمی تواند تشنگی خود را برای آموختن زبان های شرقی تسکین دهد و اکنو ن صرف نظر از برخی زبان های محلی مشرق که چندان اهمیتی ندارد تقریبا" تمام زبان های شرقی را می داند. اکنون که اطلاعات خود را در زبان سانسکریت عمیق تر ساخته است دیگر نقیصه ای در معلومات او در زبان های عبری و فارسی و عربی وجود نخواهد داشت و در سانسکریت نیز فوق العاده قوی است. مقدمات زبان های کلدانی، سریانی، هندوستانی و نیز زبان های محلی مالزی، ماهاراتا، بنگالی و بسیاری زبان های دیگر را از مدتها پیش آموخته است به زودی آموختن چینی را شروع خواهد کرد ولی تهیه کتاب های لازم در این خصوص خالی از اشکال نیست و وارد کردن این کتاب ها از لندن بسیار برایم گران تمام می شود لیکن یقین دارم که این مخارج بهترین سرمایه گذاری است».
با خواندن این شرح تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که دستها را به سوی آسمان بلند کرده و بگوییم خدایا مفهوم این کار چه بوده است ؟!
صرف نظر از این موارد هامیلتون پسر بچه ای بود مانند همه ی پسر بچه های سالم دیگر، ورزش مورد علاقه ی او شنا بود. خلق وخوی او حاکی از نبوغ و رفتار او یکسان و بی اعتنا نسبت به اغلب امور بود. هامیلتون هیچ وقت نمی توانست تحمل کند که حیوانی یا انسانی را رنج دهد.
ما بین دوازده سالگی و چهارده سالگی هامیلتون به تدریج خویشتن را از قید این علاقه مندی دیوانه وار به آموختن زبان های بی فایده نجات داد. وسیله ای که سرنوشت در اختیار او قرار داد تا او را از راه خطا دور کند حساب گر اعجوبه ی آمریکایی «زراه کالبرن» بود. ترتیبی داده بودند تا این دو جوان با هم آشنایی یابند به امید این که نابغه ی ایرلندی بتواند در اسرار روش محاسبه کردن ذهنی زراه نفوذ یابد و حال آن که خود این آمریکایی به درستی اسرار خویش را نمی دانست (روزی از زراه پرسیدند که آیا عدد 4294967297 (یعنی ششمین عدد از سلسله ی فرما) عدد اول است یا نه . وی بعد از مختصری محاسبه ی ذهنی جواب داد نه عدد اول نیست چون بر 641 قابل قسمت است. اما خود زراه هم قادر نبود که بگوید چگونه به چنین نتیجه ای رسیده است .(در واقع در روش های زراه کالبرن هیچ سری یا نکته ی قابل ملاحظه ای وجود نداشت و هنر نمایی های او ماحصل قدرت حافظه ای بود. کالبرن در بیان روشهای خویش برای دوست خود هامیلتون نهایت صراحت را به کار می برد و هامیلتون به نوبه ی خویش آن راتکمیل می کرد. این امر موجب شد تا به تدریج هامیلتون به ریاضیات کشیده شود.
در هجده سالگی همیلتون موفق به کشف قاعده همیلتون در مکانیک شد. با استفاده از حسابان تغییر میتوان به وسیله این قاعده، در ریاضی معادله اویلر-لاگرانژ که در مکانیک لاگرانژی مورد استفاده قرار میگیرد را، اثبات کرد.
سال ۱۸۲۷ (یعنی در ۲۲ سالگی)، پروفسور ستاره شناسی و ستاره شناس سلطنتی ایرلند، صدا زده شد. در ابتدا او خود را با فیزیک نور و خواص هندسیاش مشغول کرد.
همیلتون خود را بعدها با چهارگانها مشغول کرد، که امروزه به عنوان مثال در گرافیک کامپیوتری و نظریه نسبیت کاربرد دارد.
http://www.akairan.com/images/a-azimi/william.jpg ویلیام روان هامیلتون با فاصله ی بسیار از دیگران بزرگترین دانشمندی است که ایرلند به وجود آورده است. اگر در اینجا به خصوص به ملیت او اشاره می کنیم از این لحاظ است که یکی از علل فعالیت دائمی هامیلتون آن بود که می خواست نبوغ پر جلال خویش را وسیله ای در خدمت وطن خویش و کسب افتخار برای آن قرار دهد. برخی مدعی شده اند که وی اسکاتلندی بوده است لیکن خود او خویشتن را ایرلندی می دانست. پدر هامیلتون در دابلین به کار وکالت دادگستری اشتغال داشت و در همین شهر بود که ویلیام کوچکترین فرزند ما بین سه برادر و یک خواهر در تاریخ سوم مه 1805 تولد یافت. پدرش حقوق دانی طراز اول و صاحب هنر فصاحتی بی مانند بود. در کار مذهب به همه ی آداب عمل می کرد و کار را به تعصب کشانیده بود، لیکن تعصب او در راه ا ستفاده از غذا و مشروب خوب هم کمتر از آن نبوده است. پسرش تمام این سلیقه ها و خصایص را از او به ارث برده بود لیکن بدون شک مغز درخشان و خارق العاده ی خویش را از مادرش ساراهاتن که از خانواده ای مشهور به فرا ست و هوش فوق العاده بود به ارث برده است.
ویلیام عمویی داشت به نام جیمز که یک کشیش بود این عموی ویلیام زباندانی بود با کفایتی ما فوق مردم عادی : زبانهای یونانی، لاتینی، عبری، سانسکریت، کلدانی، پالی و خدا می داند که چه زبانهای دیگر اقوام بت پرست را می توانست با همان سهولتی تکلم کند که زبان مادری و اقوام متمدن تر اروپایی. این زبان دان پر حرارت نقش فوق العاده بزرگ در تربیت بیهوده و تعلیم فشرده ی ویلیام بیچاره که زود رس و سر شار از عشق آموختن بود بازی کرد. پدرش کار احمقانه ای کرد و از سه سالگی کودک بیچاره را که همه ی آثار نبوغ در وجود او آشکار بود از مهر مادر محروم کرد و وی را به دست عموی خبره سپرد برای اینکه او را تا خرخره از زبان های مختلف آکنده سازد.
پدر و مادر هامیلتون در تربیت مقدماتی او تأثیر ناچیزی داشتند زیرا کودک در دوازده سالگی مادر و دو سال بعد از آن پدر خود را از دست داد و مسئولیت تلف کردن استعداد خارق العاده ویلیام جوان فقط بر دوش جیمز هامیلتون می افتد که او را وادار به آموختن زبان هایی کرد که مطلقا" بیهوده بوده اند و به این طریق وی را در سیزده سالگی تبدیل به یکی از اعجوبه های تاریخ در آموختن زبان های مختلف (یا بهتر بگویم او را به چندین دیکچنری) تبدیل کرد. همین مسئله که هامیلتون در سایه ی تربیت بیهوده ی عموی خود تبدیل به احمق پر مدعا وتحمل ناپذیری نگردید خود بهترین نشانه ی قدرت مقاومت و عقل سلیم ایرلندی او است : چنین تربیتی می توانست حتی پسری خوش خلق را به الاغ پالان داری تبدیل کند.
استان کودکی هامیلتون به رمان بدی شباهت دارد و با این حال عین حقیقت است. در سه سالگی زبان انگلیسی را استادانه می خواند و در حساب خوب پیشرفته بود، در چهار سالگی جغرافیا راخوب می دانست، در پنج سالگی زبان های لاتین و یونانی و عبری را خوب می خواند و ترجمه می کرد و یکی از تفریحات او این بود که اشعار طویل میلتون و هومر و کولینز و درایدن (به یونانی)را از حفظ بخواند. در هشت سالگی زبان های فرانسه و ایتالیایی را نیز بر مجموعه ی خود افزوده بود و به صورتی عادی در زبان لاتین شعر می ساخت و بالاخره قبل از این که به ده سالگی برسد پایه ی تبحر خارق العاده ای را در زبان های شرقی بنا نهاد و قبل از همه از عربی و سانسکریت شروع کرد.
شرح زیر را عموی او هنگامی که ویلیام نه سال و نه ماه داشت در این خصوص نوشته است : «وی اصلا" نمی تواند تشنگی خود را برای آموختن زبان های شرقی تسکین دهد و اکنو ن صرف نظر از برخی زبان های محلی مشرق که چندان اهمیتی ندارد تقریبا" تمام زبان های شرقی را می داند. اکنون که اطلاعات خود را در زبان سانسکریت عمیق تر ساخته است دیگر نقیصه ای در معلومات او در زبان های عبری و فارسی و عربی وجود نخواهد داشت و در سانسکریت نیز فوق العاده قوی است. مقدمات زبان های کلدانی، سریانی، هندوستانی و نیز زبان های محلی مالزی، ماهاراتا، بنگالی و بسیاری زبان های دیگر را از مدتها پیش آموخته است به زودی آموختن چینی را شروع خواهد کرد ولی تهیه کتاب های لازم در این خصوص خالی از اشکال نیست و وارد کردن این کتاب ها از لندن بسیار برایم گران تمام می شود لیکن یقین دارم که این مخارج بهترین سرمایه گذاری است».
با خواندن این شرح تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که دستها را به سوی آسمان بلند کرده و بگوییم خدایا مفهوم این کار چه بوده است ؟!
صرف نظر از این موارد هامیلتون پسر بچه ای بود مانند همه ی پسر بچه های سالم دیگر، ورزش مورد علاقه ی او شنا بود. خلق وخوی او حاکی از نبوغ و رفتار او یکسان و بی اعتنا نسبت به اغلب امور بود. هامیلتون هیچ وقت نمی توانست تحمل کند که حیوانی یا انسانی را رنج دهد.
ما بین دوازده سالگی و چهارده سالگی هامیلتون به تدریج خویشتن را از قید این علاقه مندی دیوانه وار به آموختن زبان های بی فایده نجات داد. وسیله ای که سرنوشت در اختیار او قرار داد تا او را از راه خطا دور کند حساب گر اعجوبه ی آمریکایی «زراه کالبرن» بود. ترتیبی داده بودند تا این دو جوان با هم آشنایی یابند به امید این که نابغه ی ایرلندی بتواند در اسرار روش محاسبه کردن ذهنی زراه نفوذ یابد و حال آن که خود این آمریکایی به درستی اسرار خویش را نمی دانست (روزی از زراه پرسیدند که آیا عدد 4294967297 (یعنی ششمین عدد از سلسله ی فرما) عدد اول است یا نه . وی بعد از مختصری محاسبه ی ذهنی جواب داد نه عدد اول نیست چون بر 641 قابل قسمت است. اما خود زراه هم قادر نبود که بگوید چگونه به چنین نتیجه ای رسیده است .(در واقع در روش های زراه کالبرن هیچ سری یا نکته ی قابل ملاحظه ای وجود نداشت و هنر نمایی های او ماحصل قدرت حافظه ای بود. کالبرن در بیان روشهای خویش برای دوست خود هامیلتون نهایت صراحت را به کار می برد و هامیلتون به نوبه ی خویش آن راتکمیل می کرد. این امر موجب شد تا به تدریج هامیلتون به ریاضیات کشیده شود.
در هجده سالگی همیلتون موفق به کشف قاعده همیلتون در مکانیک شد. با استفاده از حسابان تغییر میتوان به وسیله این قاعده، در ریاضی معادله اویلر-لاگرانژ که در مکانیک لاگرانژی مورد استفاده قرار میگیرد را، اثبات کرد.
سال ۱۸۲۷ (یعنی در ۲۲ سالگی)، پروفسور ستاره شناسی و ستاره شناس سلطنتی ایرلند، صدا زده شد. در ابتدا او خود را با فیزیک نور و خواص هندسیاش مشغول کرد.
همیلتون خود را بعدها با چهارگانها مشغول کرد، که امروزه به عنوان مثال در گرافیک کامپیوتری و نظریه نسبیت کاربرد دارد.