PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طلاق عاطفی



R A H A
02-17-2012, 08:03 PM
طالعه این مقاله به تمام متاهلین و مجردین (18http://www.pic4ever.com/images/Ghelyon.gifتوصیه میشود.درصورت امکان پرینت آن را در دسترس اعضای خانواده که به اینترنت دسترسی ندارند قرار دهید.




طلاق در لغت به معنی گشودن گره و رهاکردن است و در زندگی زناشویی طلاق یعنی از هم پاشیده شدن زندگی یا از بینرفتن تعادل در زندگی و پدیدار شدن رنج و عذاب برای فرزندان.

تبعاتطلاق منحصربه خانواده نیست بلکه باعث متزلزل شدن جامعه نیز می شود. امروزما شاهد روند روبه رشد این معضل اجتماعی هستیم و خانواده که اصلی ترین نهاداجتماعی است در معرض پیامدهای ناگوار پدیده طلاق قرار دارد.

یکیاز مهمترین انواع طلاق، طلاق عاطفی است که در هیچ کجا به ثبت نمی رسد ونمود عینی ندارد اما مهمترین نوع طلاق است که کودکان زیادی از آن رنج میبرند. در چنین خانواده هایی یک تشنج روانی حکم فرماست.
این مورد مربوط به خانواده هایی است که به علت مسائل سنتی و عرفی که حاکم بر عقاید آنهاست یا برخی باورهای نادرست و نگرش های منفی جامعه نسبت به زنان مطلقه، ترس و نگرانی از تنهایی، از دست دادن فرزندان و یا ناتوانی در تامین نیازهای زندگی تصمیم می گیرند که به اجبار زیر یک سقف زندگی کنند. در چنین اوضاع نابسامانی، زن انزوا طلبی اختیار کرده و خود را شریک زندگی نمی داند و تنها به دلیل شرایط اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی به زندگی ادامه می دهد.

بسیاری از زوج ها با هم زندگی می کنند ولی ازوجود و درون هم خبری ندارند، این قطع روابط عاطفی عوامل پنهان و ناگفته هایبسیار دارد.

این طلاق های عاطفی که در خیلی از خانواده ها وجوددارد را نباید دست کم گرفت. بسیاری از خانواده ها مشکلات زندگی زناشویی رابه دست گذر زمان می دهند که به گفته خودشان بعدا درست می شود، بعدا با آمدنفرزند بهبود پیدا می کند، اما بی اهمیت جلوه دادن مشکلات و مسائل و موکولکردن آنها به گذشت زمان می تواند سایه مشکلات را گسترده تر کند.در جامعهامروز تعهد به زندگی برای زنان به همان شکل که برای خیلی از زنان قدیمی ترکه دارای قداست و ارزش بود، همچنان قداست و ارزشمند است و اغلب زنان امروزبه هیچ طریق حاضر نیستند کانون خانواده را رها کنند. در این شرایط بیشترینآسیب به روح و روان کودک وارد می شود و اوست که باید این شرایط راتحمل کند.

R A H A
02-17-2012, 08:03 PM
در این اوضاع نابسامان کودک قربانی تسویه حساب های والدین می شود.

کودکانطلاق اگر در ظاهر سالم بمانند و به معضلات اجتماعی از قبیل جرایم وجنایات، مواد مخدر و الکل و غیره کشیده نشوند باز شادی و سرزندگی خود را ازدست می دهند و مسلما نمی توانند پدر و مادرانی بهتر از پدر و مادران خودبرای فرزندانشان باشند. این کودکان در شرایط پیش آمده زندگی خود احساستنهایی، سرخوردگی و بی پشتوانگی می کنند.

ز - ۲۳ ساله مدت ۷ ماهاست که ازدواج کرده است می گوید، اصلا از زندگی خود راضی نیستم و کسی کهبرای رسیدن به من پاشنه در خانه ما را از جا درآورده بود حالا که زیر یکسقف با هم هستیم انگار من برای او وجود ندارم. او فقط خواسته من را به دستآورد اما حالا من دیگر برای او جذابیتی ندارم. بین من و او دیگرهیچ احترامینمانده است، بسیار مرا دوست دارد اما با این حال با هم دعوا داریم و مننمی خواهم به هیچ عنوان تن به طلاق بدهم چون می ترسم. از حرف های فامیلوحشت دارم از وارد شدن به جامعه و روبه رو شدن با برخوردهای مردم در محیطهای کار و هر جای دیگر نگرانم چون چنین مسائلی را خود به چشم در مورد کسانیکه طلاق گرفته اند دیده ام به خاطر همین است که به این زندگی نکبت بارادامه می دهم. من و همسرم دیگر برای هم نیستیم و از هم طلاق گرفته ایم امانه به صورت قانونی، به صورت عاطفی و پنهانی و سندی وجود ندارد امیدوارم خداهمیشه کمکم کند.

R A H A
02-17-2012, 08:04 PM
م - ۴۰ ساله می گوید دارای دو فرزند هستم. نزدیکپانزده سال است که از همسرم جدا شده ام. اما جدایی که در هیچ کجا ثبت نشدهاست و از خدا می خواهم طلاق من را در آسمان ها ثبت کرده باشد. فقط به خاطرفرزندانم که اسم بچه های طلاق را با خود یدک نکشند به این زندگی که سگ بهتراز من زندگی می کند ادامه می دهم. ای کاش هیچ وقت به دنیا نمی آمدم، ایکاش هیچ وقت ازدواج نمی کردم. در اوایل طلاق نگرفتم چون از وارد شدن بهجامعه به عنوان یک زن مطلقه ترس داشتم، می ترسیدم که وقتی سقفی بالای سرمنباشد چگونه باید خرج زندگی را تامین کنم و سقفی را بسازم، چگونه می توانمحرف اطرافیان را تحمل کنم، چگونه می توانم با متلک پرانی های مردم در هرکجا آرام و خونسرد باشم و بتوانم تحمل کنم. حالا که دارای دو فرزند هستمپیش خود می گویم ای کاش همان موقع ترس را کنار گذاشته بودم و طلاق میگرفتم.

R A H A
02-17-2012, 08:04 PM
س - ۲۵ ساله می گوید دارای یک فرزند یک ساله هستم. می دانمکه همسرم در بیرون از خانه با دیگران ارتباط دارد اما به رویش نمی آورم. درابتدای ازدواج همه به من می گفتند این مرد تیکه خانواده ما نیست، اماانگار کر و کور شده بودم، حالا می فهمم که بزرگترین اشتباه را در زندگیکرده ام که به حرف خانواده ام گوش نکردم، آنها بیرون گود بودند و نظاره گر ومن داخل گود و هیچ چیز را نمی دیدم. نمی توانم طلاق بگیرم چون نمی دانمچگونه باید با این مخارج سنگین کنار بیایم و خرج خود و فرزندم را تامینکنم، نمی دانم کجا می توانم سقفی دیگر برای زندگی خود پیدا کنم. در جامعهما وقتی بدانند زنی به هر دلیلی شوهر ندارد مردم به چشمی دیگر به او نگاهمی کنند و بعضی فقط به دنبال اذیت و سو»استفاده برای او هستند من از ورودبه این جامعه به عنوان یک زن مطلقه ترس دارم. با این حال اگر فرزند نداشتمشاید تن به طلاق می دادم چون می توانسم راحت تر زندگی کنم. زندگی خوبیندارم ولی مجبورم این زندگی را به خاطر فرزندم و تربیت مناسب برای او حفظکنم و به خاطر از دست ندادن سقفش با تمام ویرانگی اش تحمل می کنم. حالا منطلاق گرفتم طلاقی در پیشگاه خدا و از او خواسته ام این طلاق را پیش خودشثبت کنم و طلاق ما یک طلاق عاطفی و پنهان است و همینطور به طور رسمی ثبتنشده است.

R A H A
02-17-2012, 08:04 PM
ن - ۴۱ ساله می گوید دارای یک فرزند هستم. در زمانی کهعقد کرده بودم دیگران زیاد به من می گفتند زندگی پر از آشوبی داری و بهتراست ادامه ندهید، اما فکر می کردم وقتی وارد زندگی شوم می توانم زندگی امرا بهتر کنم. بعد گفتم شاید با وجود یک فرزند در زندگی به آرامش بهتری دستیابم و آن بچه زندگی من شود و با وجود او محبت برای هر سه ما ایجاد شود چوناصلا نمی خواستم به طلاق فکر کنم. طلاق گرفتن ترس دارد برای یک زن سخت استوارد جامعه ای شود که بسیار مشکلات سر راه او قرار دارند حالا هم من ازهمسرم طلاق گرفتم اما یک طلاق پنهان. هیچ کس نمی داند و در هیچ کجا هممدرکی وجود ندارد.

R A H A
02-17-2012, 08:05 PM
این موارد در جامعه ما بسیار دیده می شود، شایدبتوان گفت این موارد ذکر شده قطره ای در یک دریاست. به هرحال باید توجهداشت که جلوگیری از طلاق، شاید غیرممکن باشد اما حداقل می توان راهکارهاییجست تا به وسیله آنها بتوان از مضرات این معضل کاست. در واقع می تواناینگونه بیان کرد که ما باید بیش از هر چیز به فکر بازخوانی فرهنگ طلاق درجامعه باشیم، باید سازمان هایی شکل گیرند که بتوانند به خوبی انگیزه هایطلا ق در خانواده ها را بررسی کنند و بتوانند آنها را از این کار بازدارند ونیز بتوانند به درستی ارزیابی کنند که کدامیک از والدین شایستگی قبول ونگهداری فرزند خود را می توانند داشته باشد تا حدودی با این کار بتوان ازدغدغه ها و دل نگرانی های جامعه کم کرد.

R A H A
02-17-2012, 08:05 PM
به امید روزی که درمطبوعات دیگر شاهد تیترهایی مثل "به ازای هر ۴ ازدواج یک طلا ق رخ می دهد"،"افزایش ۲۰ درصدی طلاق" و "درصد افزایش بالای طلاق در ازدواج هایدانشجویی"، نباشیم

borhan_3010
02-17-2012, 09:41 PM
سلام
اینجا زاویه دید فقط از طرف خانم هاست، عادلانه نیست!
یه سر به زندان ها بکشید یا بپرسید ببینید چند درصد زندانی ها مردان جوانی هستند که به خاطر مهریه الآن تو زندان اند! یه دوستم سرباز زندان بود بهم گفت چه وضعیه!
مثال اون وری هم بزنید . . .