PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ▐*✿*▐میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق بر شما تبریك وتهنیت باد ▐*✿*▐



R A H A
02-09-2012, 07:32 PM
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/29622910323174591838.gif
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39761141759417200616.gif



http://s2.rimg.info/c7b163400edd3c72a377a92e74f0f05d.gifhttp://s2.rimg.info/c7b163400edd3c72a377a92e74f0f05d.gifhttp://s2.rimg.info/c7b163400edd3c72a377a92e74f0f05d.gif
ویژه نامه ولادت با سعادت خاتم الانبیاء و المرسلین
حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله

http://s2.rimg.info/c7b163400edd3c72a377a92e74f0f05d.gifhttp://s2.rimg.info/c7b163400edd3c72a377a92e74f0f05d.gifhttp://s2.rimg.info/c7b163400edd3c72a377a92e74f0f05d.gif


http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39761141759417200616.gif



http://www.ses.ac.ir/files/pure%20ideas%20center/pages/1.jpg

R A H A
02-09-2012, 07:40 PM
با سر ره عشق و وفا مي پويم امشب
يا مصطفي يا مصطفي مي گويم امشب

امشب زمين مکه در خود ماه دارد
ماهي به مانند رسول ا... دارد

وجه خداوند کريم آمد خوش آمد
امشب ز ره در يتيم آمد خوش آمد

اي آمنه در دست داري دسته گل را
ني دسته گل قنداقه ي ختم رسل را

اي آمنه در بين زنها سرفرازي
با اين پسر جا دارد ار بر خود بنازي

اي دلبران اين دلرباي دلبران است
پيغمبران ، اين خاتم پيغمبران است

غرق طراوت دامن صحراست امشب
فرخنده ميلاد اب الزهراست امشب

اين طفل خود حاکم به جنات النعيم است
باشد پدر بر خلق گر چه خود يتيم است

صد حاتم طايي گداي درگه اوست
ماه فلک شرمنده از روي مه اوست

عمري است باشد قبله ام روي محمد
من تا قيامت مستم از بوي محمد

اي بارگاه تو بهشت آرزويم
در روز محشر لحظه اي کن جستجويم

دل بيقراري مي کند در کنج سينه
کرده هواي ديدن شهر مدينه



http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div24/WebPageContent/1453505wmg0dgcoil.gif

R A H A
02-09-2012, 07:40 PM
عشق تا شکوه ز تاریکی این دنیا کرد
دستِ حق پنجره‌ی رحمت خود را وا کرد

ناگهان قافله سالارِ سرآمد، آمد
عشق یکباره چنین گفت: محمد(ص) آمد

آمد آن مرد امینی که خدا یارش بود
و صداقت همه جا تشنه‌ی دیدارش بود

آمد و غنچه‌ی امید شکوفاتر شد
ذهن آئینه پُر از بال و پرِ باور شد

مهربان، آمدی و رازِ خدا را گفتی
کلماتِ پُرِ اعجاز خدا را گفتی

عطر خوشبوی محبت به حجاز آوردی
آدمی را به سجود و به نماز آوردی

هر کسی دید تو را عاشقِ گفتارت شد
"چشم بیمار تو را" دید و گرفتارت شد!

بر لبت زمزمه‌ی روشنِ آگاهی بود
دلِ تو سبزترین شعرِ هوالهی بود

آسمان محوِ تماشای نگاهت می‌شد
ماه دلباخته‌ی رویِ چو ماهت می‌شد

ای سر و جان به فدای تو و خاک قَدَمت
گشته دل‌ها همگی نذرِ حریمِ حَرَمت

از تو و عشق تو هر کس که سخن می‌گوید
در دلِ "حامی" گلِ سرخِ غزل می‌روید

R A H A
02-09-2012, 07:41 PM
او آمد؛ با ردایی همه از واژه
و سرمایه بی‏ بدیل زندگانی،
با قامتی از صدای ماندگار خداوندگار،
با چشم‏ هایی که روشنگر کوره‏ راه ‏های هستی تا امروز،

با سینه ‏ای که گنج‏ خانه همه پاسخ‏ های ناگفته
و همه رازهای ناخوانده است.

محمد آمد،
زمین سر از خواب خویش بلند کرد و صبح دمید.

به برکت سفره دست‏های سبز آن معجزه،
خدا مهربان‏تر شد با مردمان قدرناشناس،

با قلب‏ های فتنه ‏گر ناآرام
و در کلام خویش چنین سرود:

«ای محمد!
پروردگار تو این مردم را عذاب نخواهد کرد
مادامی که تو در میان آنها زندگی کنی».

پیامبر، دریای عصمت پیشه‏ ای است
که اگر به حکم ناگزیر پروردگار نبود،
کبوتر جان خسته‏ اش
از شوق پس‏ کوچه ‏های ملکوت،
از شوق آغوش خداوند،
هر آینه پر می‏ گشود
و در این دنیای نافرجام نمی‏ گنجید.

پیامبر، آموزگار همه روزگاران،
همه نفس‏هایی که می‏آیند و می‏روند،
همه چشم‏ هایی که سر به مهر و آشکار
در پی حقیقت هستند و نیستند،
جاده‏های معرفت را به سمت ما فرامی‏ خواند.

در راه آسمان، سنگلاخی نمانده که همه را او
خود با دست‏های مهر خویش هموار کرده است.

اگر پا در مسیر ملکوت بگذاری،
هراسی نیست که در تمام لحظه ‏ها،
پیامبر شانه ‏های نحیفت را همراه خواهد بود.

صدایش کن!
دست‏های او همیشه نزدیکند.
کوره‏راهی در پیش نیست.
راه‏ها معلومند.
پیامبر خورشید شبانه‏ روز هستی است.
بر دامانِ معصوم او چنگ بزن و رهسپار شو.

R A H A
02-09-2012, 07:44 PM
خجسته میلاد برگزیده ترین رسول آسمانی ،حضرت محمد مصطفی
صلی الله علیه و اله مبارک باد.


ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلك را كمال و منزلتى نيست در نظر قدر با كمال محمد
وعده ديدار هر كسى به قيامت ليله اسرى، شب وصال محمد
آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى آمده مجموع، در ظلال محمد
عرصه گيتى مجال همت او نيست روز قيامت نگر، مجال محمد
و آن همه پيرايه بسته جنت فردوس بو كه قبولش كند، بلال محمد
همچو زمين خواهد آسمان كه بيفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمين حشر نتابد پيش دو ابروى چون هلال محمد
چشم مرا، تا به خواب ديد جمالش خواب نمى ‏گيرد از خيال محمد
«سعدى‏» اگر عاشقى كنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد

R A H A
02-09-2012, 07:44 PM
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14937286464628464124.gif


ستاره‏ ها زنده به گور می‏شدند و جهل،
در عمق جغرافیای جهان جاری بود
و ترس از فرعون‏ها و جالوت‏ها و شدادها در جان‏ها.

بهار می‏آمد و می‏رفت،
بی‏آن‏که کسی چشم انتظارش باشد.
زمین در توالی عشق‏های عقیم گم بود.

هنوز چهل سال مانده بود،
تا مردی فراز روشنایی بایستد
و گوش فرا دهد به آواز آبی آسمان،
که در ناگهانی از شکفتن، صدای خنده طفلی،
آغوش آمنه را آکنده از آرامش می‏کند.

پلک که می‏زند، چشم‏هایش پر از پری می‏شود
و پروانه‏ ها، تا دست‏های مهربانش پل می‏زنند.
تا لب می‏گشاید، عسل از دهان گل‏ها به راه می‏افتد.

محمّد صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله‏ وسلم ،
پلک می‏زند تا آغوش آمنه را آکنده از آرامش کند.
پلک می‏زند، تا چشم‏های ساده ‏اش،
ایوان تو در توی کسری را بر سر ظالمان ویران نماید.

پلک می‏زند،
تا دریاچه ساوه،
در مقابل عظمت نامش،بر جای خویش بخشکد
و آتشکده فارس،
در تاریکی همیشگی خویش پنهان گردد.

صدا، صدای محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله ‏وسلم بود و کسی می‏گفت:
محمّد! بخند که جهان در انتظار صمیمیّت است
و «انسان»، محتاج تبسم‏های بی‏دریغ توست.

محمّد! بخند، تا کفر و عصیان،
در مدار زمین از حرکت بایستد.
بایست، با شانه‏ های ستبرت،
در ابتدای چهار فصل.

محمد! بایست، که جهان، نیازمند دست‏های مهربان توست
و منتظر گام‏های استوارت.

بخند و دورترین نقاط خورشید را پنجره کن.
بیا و بت‏ها را در آخرین جهالت خویش، بشکن و
سنگ را از زندان بت، رهایی ده.

محمد! شکوه شرقی‏ات را به آسمان بسپار
و بخند، ای همیشگی تکرار نشدنی!

R A H A
02-09-2012, 07:45 PM
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24960516976731600507.gif



....و تو بیایی! آن سان که صاعقه نگاهت،
ایوان مدائن را از پا درآورد
و به آتشکده فارس، فرمان خاموشی داد.

آن شب، مادرت آمنه، آینه بود،
تا تصویر تو در آغوش آن، قد بکشد.

عبدالمطلب، به شوقِ آمدنت،
به کودکانِ احساس، عیدی می‏داد و فریاد می‏زد:
ان شاءاللّه‏، همه ابوجهل‏ها، ابوعلم شوند؛
همان سال که خدا، ابرهه و سپاه فیل‏ها را
با ابابیل‏هایش فرو کوبیده بود.

مدیون احساسم باشم، اگر تو را
جز با واژه‏های سبز بستایم،
واژه‏هایی به رنگ گنبد زیبایت.

به یوسف چهره‏ات سوگند،
مصر دل‏ها، چشم به راهِ شکفتن گل‏های تبسّم توست
و خورشید زعفرانی عشقِ تو،
هر صبح به دنبالِ تو از پشت کوه سَرَک می‏کشد.

پیامبران، همیشه
در «سِدْرَةُ المُنْتَهی اَوْ اَدنی»ی چشمان تو، نافله شب می‏خوانند
و در «وَ الصُبحِ اِذا تَنَفَّس» پیشانی‏ات، نماز صبح.

«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّه اُسوةٌ حَسَنَةٌ»،
سرود صبح‏گاه مشترک نیروهای مسلّح به تقواست.

در این مراسم که هر روز، برگزار می‏شود،
جبرییل پس از خوش‏آمد به تو،
آمادگی همه ذرات را در خدمت‏گزاریت اعلام می‏کند
و تو از ممکن الوجودهای عالم، سان می‏بینی.
این مراسم تا قیامت ادامه خواهد داشت.

در نگاه گرم تو،
کبوتر «رَحمةٍ للْمُؤمِنینْ» لانه کرده است
و عطوفت دستانِ تو، هر شب،
کودکان خاک را نوازش می‏کند.

وقتی می‏خواهم وسعت مهربانیت را مثال بزنم،
خجالت می‏کشم که بگویم: دریا!

و وقتی به بلندای مقامت فکر می‏کنم،
با شرمندگی می‏گویم: آسمان!

پس از نزول «أَنَا بَشرٌ مِثْلُکُم»، فهمیدم
که بیش از آن چه گمان داشتم، به خاکیان لطف داری.

امروز، مدنیّت، هزاره مدینه تو را جشن می‏گیرد
و عدالت، در مرتضاآباد نجف، به شعف می‏نشیند.

دست‏ها، در محراب «یا فاطِرَ السمواتِ بِحَقِ فاطمه»
به نیایش بر می‏خیزد.

تدبیر، به صلح‏نامه مجتبای تو آفرین می‏گوید.
شمشیر با «هَیْهاتَ مِن الذِلّه»ی حسین تو حماسه می‏آفریند... .

و به زودیِ زود، مردی هم نامِ تو،
مسیح خواهد شد و کالبد مرده زمین را
جان خواهد بخشید.

R A H A
02-09-2012, 07:45 PM
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24960516976731600507.gif






http://up.vatandownload.com/images/tg8n0ximww326061tqoa.gifآغاز مبارکhttp://up.vatandownload.com/images/tg8n0ximww326061tqoa.gif



شب بود. سال‏های سال از شب می‏گذشت.
مردمانی همه محکوم به ناموزونی روزگار خویش، با دست‏های سیاهشان زندگی را زنده به گور می‏کردند.
صدایی حتی اگر از آسمان می‏آمد، در طنین نعره‏های مست و واژه‏های جاهل گم بود.
سرزمین بود و قحط سالی آدمی... و خدا ناگفته مانده بود در سنگ سنگ آن دل‏های پشت به آفتاب.
کسی اما آن سوی بیداد شب، همه لحظه‏ها را می‏شنید.
در دل خلوت‏های تا آسمان خویش، بر فراز کوهساری که به سمت خدا رهسپار بود، هر شبانگاه به پروازی ابدی می‏رفت و بازمی‏گشت.
هر شبانگاه، نیایش نامرئی او، امان خداوندی را بر فراز شهر می‏پراکند... هر شبانگاه، لب‏های مردی بود و خدای همیشه نزدیکی که صدایش می‏کرد و جدا از آن همه مردمان بی‏فردا، دست دعا بود و معراج بی‏پروا.
تنها صدا بود... و واژگان قدسی بی‏مانندی که بر شانه‏های رسالت «او» وحی می‏شدند.
صدا پیچید. نزدیک و بی‏وقفه: بخوان محمد! بخوان به نام پروردگاری که آفرید؛ بی‏هیچ شبهه‏ای، بی‏هیچ خستگی و رنجی و محمد این، دردانه آسمان ناگزیر از زمین، خورشید ناگهانی که خدا استوارش کرد بر روی این خاک زمین‏گیر، از نو آغاز شد.
آغاز مبارکی است؛ وقتی که مالک هفت آسمان، شانه‏های صبورت را از خستگی می‏تکاند و با دست‏های آرام خویش، پیراهن بلند دلالت را بر قامت بی‏شباهت تو می‏سراید.
محمد از قله کوه سرازیر شد؛ کوهی که در سینه متروک خویش، طنین شب‏گریه‏های خلوت محمد را تا ابد به یادگار حک کرد.
او آمد؛ با ردایی همه از واژه و سرمایه بی‏بدیل زندگانی، با قامتی از صدای ماندگار خداوندگار، با چشم‏هایی که روشنگر کوره‏راه‏های هستی تا امروز، با سینه‏ای که گنج‏خانه همه پاسخ‏های ناگفته و همه رازهای ناخوانده است.
محمد آمد، زمین سر از خواب خویش بلند کرد و صبح دمید.
به برکت سفره دست‏های سبز آن معجزه، خدا مهربان‏تر شد با مردمان قدرناشناس، با قلب‏های فتنه‏گر ناآرام و در کلام خویش، چنین سرود: «ای محمد! پروردگار تو این مردم را عذاب نخواهد کرد مادامی که تو در میان آنها زندگی کنی».
پیامبر، دریای عصمت پیشه‏ای است که اگر به حکم ناگزیر پروردگار نبود، کبوتر جان خسته‏اش از شوق پس‏کوچه‏های ملکوت، از شوق آغوش خداوند، هر آینه پر می‏گشود و در این دنیای نافرجام نمی‏گنجید.
پیامبر، آموزگار همه روزگاران، همه نفس‏هایی که می‏آیند و می‏روند، همه چشم‏هایی که سر به مهر و آشکار در پی حقیقت هستند و نیستند، جاده‏های معرفت را به سمت ما فرامی‏خواند.
در راه آسمان، سنگلاخی نمانده که همه را او خود با دست‏های مهر خویش هموار کرده است.
اگر پا در مسیر ملکوت بگذاری، هراسی نیست که در تمام لحظه‏ها، پیامبر شانه‏های نحیفت را همراه خواهد بود.
صدایش کن! دست‏های او همیشه نزدیکند. کوره‏راهی در پیش نیست. راه‏ها معلومند. پیامبر خورشید شبانه‏روز هستی است.
بر دامانِ معصوم او چنگ بزن و رهسپار شو.
سودابه مهیجی




http://up.vatandownload.com/images/nmsr1uw2g8ed4e164.gif
http://up.vatandownload.com/images/e6ld1840cyi9fdy185c.gif
http://up.vatandownload.com/images/nmsr1uw2g8ed4e164.gif

R A H A
02-09-2012, 07:45 PM
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14937286464628464124.gif



صدای جیرجیرک‏ها از دور به گوش می‏رسید،
شب از نیمه می‏گذشت و نسیم لذّت‏بخش،
بر سنگ‏های عربستان می‏وزید.

شهر مکّه در خواب سنگینی فرو رفته بود
و سیاهی شب، تمام زمین را در بر گرفته بود،
ولی آسمان، حال و هوای دیگری داشت؛

ستارگان در نهایت زیبایی، به رقص و سماع مشغول بودند.
چیزی نمانده بود که در شهرِ خدایان سنگی، تاریخی اتّفاق بیفتد.
تا سحرگاه، چشم‏های آمنه، بیدار مانده بود،
تا این‏که با اولین اشعه‏ های حیات‏بخش دنیا،
چشمان خسته آمنه به تولّد فرزندش روشن شد
و محمّد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم به روی هستی، پلک گشود.

صدای ضجّه ‏های شیطان در فضا پیچید،
چاه زمزم، تمام فراوانی خود را ارزانی زمین کرد
و حرا منتظر ماند تا... .

سراپای کاخ مدائن لرزید و زلزله‏ ای،
کنگره‏ های ایوان مدائن را در هم ریخت.

آتشکده‏ های فارس، بعد از هزار سال روشناییِ بی‏ وقفه،
رو به خاموشی نهاد.

دریاچه ساوه، با همه غرورش، خشکید
و خدایان سنگی کعبه، یکایک در هم شکستند.

محمّد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم آمد.

عبدالمطلب را خبر کنید
تا شاهد حضور ملکوتی مردی باشد
که در روزگاری نه چندان دور،
تمام تارهای تنیده عنکبوت خرافه ‏پرستی را
با نسیم یکتاپرستی فرو می‏ریزد.

تبر بر دوشِ کعبه،
خواب خوش بوجهل ‏ها و بولهب‏ ها را بر هم می‏زند.

لات و هُبَل و عزّی و خدایان مترسک پیشه،
یارای سرِ پا ایستادن را ندارند.

کعبه دوباره سر بلند می‏کند و محکم و استوار،
منتظر بلالِ محمد می‏ماند تا طنین الله اکبر را
بر بام کعبه به تمام جهانیان اعلام کند و چنین می‏شود.

R A H A
02-09-2012, 07:46 PM
کاش پدرت زنده بود و این روز را می‏دید، روز شکفتنت را می‏گویم!
کاش بود و می‏دید نوری را که بعد از همسفر شدن با من از دست داده بود
و حال د دارد از چهره زیبای تو فوران می‏کند!

می‏دانستم؛ از همان اول که حضورت را در وجودم حسّ کردم.
می‏دانستم این اتفاق ساده‏ای نیست.
از همان اول که پدرم، پدرت عبدالله را در شکارگاه دیده بود،
همان وقت که خودش مرا به عبد المطلِّب برای همسری پدرت معرفی کرده بود،
می‏دانستم این وصلتی عادّی نیست.

کاش عبد اللّه بود و تو را می‏دید.
می‏دانی، شبی که به دنیا آمدی، اتفاقات عجیبی افتاد.
امّا برای من که تو را در آغوش داشتم،
حتی شکستن همه بت‏های مکّه عجیب نبود.
وقتی شنیدم در آن شب، شب تولدت را می‏گویم،
ایوان مدائن به لرزه در آمده است و آتشکده فارس،
بعد از هزار سال روشنایی خاموش شد، تعجب نکردم.

از وقتی وجودم خانه تو شد، نه از چیزی ترسیده ‏ام و نه به حیرت افتاده‏ ام.
شنیدم همان شب، موبد زرتشتیان در خواب دیده بود که شتران نیرومندی،
اسب‏های عربی را می‏کشیدند و از دجله می‏گذشتند و وارد سرزمین ایران می‏شدند،
آب دجله طغیان کرده بود و خانه‏های اطرافش را فرا گرفته بود.

آن وقت، نور تابانی از سوی سرزمین حجاز صعود کرد و به سوی شرق کشیده شد
و بعد، همه جهان را فرا گرفت و تخت‏های پادشاهان واژگون شد
و کاهنان نتوانستند از دانششان استفاده کنند و جادوی جادوگران بی اثر شد.
من شاید تعبیرش را ندانم، امّا یقین دارم حتی آن خواب هم به تو مربوط می‏شود.

کاش پدرت زنده بود و می‏دید این روزها را!
کاش می‏شنید آن ندای غیبی را که به وحدانیت خدا و پناه بردن به او ا
ز شرّ حسودان سفارشم می‏کرد، تا مبادا گزندی به تو برسد!

حتی نام زیبای تو را هم همان ندای غیبی برگزید.
امّا وقتی همه این‏ها را برای جدّت عبد المطلب تعریف کردم،
او هم مثل من تعجب نکرد. فقط لبخند زد و برق شوق، در چشمانش درخشید
و انگار که همه چیز را می‏دانسته، شادان تو را در بغل کشید و به سوی خانه کعبه رفت.
حتماً برای سپاسگزاری از خدایش، خدای ابراهیم و موسی و عیسی، تو را به آنجا بُرد.

کاش پدرت زنده بود، آن وقت حلیمه، با دلگرمی بیشتری تو را با خود می‏بُرد!
امّا قول می‏دهم با یک لحظه تو را در آغوش گرفتن،
تمام نگرانی‏اش را از دست بدهد؛ مثل من.

حالا برو؛ برو و هر چه زودتر بزرگ و قوی و سالم پیش مادر بازگرد.
آری، دیگر برو محمد صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله کوچک من!

R A H A
02-09-2012, 07:46 PM
http://dari.irib.ir/images/pic/vahdat.jpg


با ظهور انقلاب اسلامی در عصر جدید باز هم عطر اتحاد و همدلی ، مشام انسانها را نوازش داد . همچون دوران پیامبر ، یکی از عناصر مهم پیروزی انقلاب اسلامی نیز وحدت بود . امام خمینی (ره) یکی از بزرگترین و موفق‏ ترین منادیان وحدت بود که از آغاز دعوت خود تا آخرین روزهای عمر پربرکتشان مسئله وحدت ، محور و اساس عمل و پیامشان بود .

جهان ما اینک در التهاب ارزش بخشیدن به شخصیت انسان و نگاهی دوستانه به یکدیگر است . این دنیای مادی نیازمند رستاخیزی نو درحوزه معرفت و انسانیت است . رستاخیزی که رسول گرامی اسلام (ص) منادی آن بود و امروز نیز پیام راهگشای او می تواند انسان مضطرب و سرگردان را به سوی عدالت ، امنیت و اخلاق سوق دهد . در واقع این ، ویژگی دین است که آدمی را از قالبهای مادی و دنیوی به جهانی معنوی و پراز عدل و راستی وارد می کند و از او انسانی فرهیخته و عدالت خواه می سازد . انقلابی که حضرت محمد (ص ) بپا کرد ، بشر را حتی علیه خود او و کارهای نادرستی که انجام می دهد ، به قیام واداشت . هرکس به پیام روشنی بخش رسول خدا (ص ) گوش بسپارد به شناخت درست از خود و جهان می رسد ، خویشتن را به بوته نقد و محاسبه می گذارد و به انسان دیگری تبدیل می شود . پیامبر اسلام با تعالیم روح بخش خود ، جامعه بشری را به بوستانی مبدل ساخت که سرسبزی و عطر همدلی در آن ، جاودانه و همیشگی است .

دین اسلام ارمغان 23 سال تلاش رسول خداست . این دین به عنوان مکتبی جامع و جاوید ، عرصه دعوت خود را به قوم و ملت خاصی محدود نکرد و اتحاد امت اسلامی را در صدر برنامه های سیاسی و اجتماعی خویش قرار داد . در صدر اسلام ، رسول خدا (ص) برادری و وحدت را در سایه ایمان به پروردگار به ارمغان آورد . پیامبر اکرم (ص) در اوایل ورود خود به مدینه ، مهاجرین و انصار را به میثاق اخوت و عقد برادری فراخواند و بدین سان گلبانگ وحدت برای نخستین بار در فضای این شهر طنین افکند . در سایه اتحاد و همبستگی ، ارزش های متعالی اسلامی و برادری و اتحاد، جانشین ارزش های پوچ و واهی جاهلی شد . پیامبر اسلام (ص) با استناد به آیات قرآن، جوامع اسلامی رابه گرفتن ریسمان محکم الهی و پرهیز از تفرقه و تشکیل امت واحده در سایه عبودیت الله ، دعوت کرد. مسلمانان نیز در پرتو عمل به این دعوت و حرکت در مسیر وحدت ، بر دشمنان چیره شدند و دیری نپایید که اسلام در سرزمینهای پهناوری ، گسترش یافت .

با ظهور انقلاب اسلامی در عصر جدید باز هم عطر اتحاد و همدلی ، مشام انسانها را نوازش داد . همچون دوران پیامبر ، اتحاد کلمه ، یکی از عناصر مهم پیروزی انقلاب اسلامی بود . امام خمینی (ره) یکی از بزرگترین و موفق‏ ترین منادیان وحدت بود که از آغاز دعوت خود تا آخرین روزهای عمر پربرکتشان مسئله وحدت ، محور و اساس عمل و پیامشان بود . ایشان نه تنها در سیاست ، بلکه در عرفان ، فقه و سایر امور نیز ، به همدلی ایمان داشتند . امام خمینی (ره) پیروزی انقلاب اسلامی را به عنوان نمونه ای از تأثیر شگرف همبستگی ، ذکر می کنند و می‏ فرمایند: " همه مردم جهان ، قدرت ملت ایران را در اثر وحدت کلمه دیدند . دیدند که مردم با ایمان چه کردند و چگونه با دست خالی جلو افتاده و سلطنت 2500 ساله را از بیخ کندند و با این‏که همه قدرت‏ها مثل آمریکا پشتیبانش بودند ، نتوانستند کاری بکنند . اگر این وحدت کلمه را حفظ نکنیم دوباره ما را به حال اول یا بدتر برمی‏ گردانند."
امام خمینی (ره) که رهرو راه پیامبر (ص) و شیفته تعالیم روح بخش رسول خدا برای انسانها بود ، بر لزوم انسجام و همدلی تاکید بسیار داشت . ایشان معتقد بود دو مذهب تشیع و تسنن که از پیروان زیادی در سراسر جهان برخوردار هستند ، هر اندازه بتوانند دیدگاه‌های خود را به یکدیگر نزدیک کنند، تأثیر بسیار مهم و ارزشمندی در اعتلا و عزت و سربلندی مسلمانان در جهانی کنونی خواهند داشت و آنان با اتحاد خود توطئه‌های هر روزه دشمنان را نقش بر آب خواهند کرد.
چنانکه می دانید امام خمینی (ره) از روز دوازدهم تا هفدهم ربیع الاول را که دو روایت مختلف در مورد ولادت رسول اکرم است ، تحت عنوان هفته وحدت نام گذاری کردند و قدم مؤثری در راه اتحاد میان جامعه مسلمین برداشت . آیت الله خامنه ای جانشین صالح ایشان در خصوص برگزاری هفته وحدت ، می‌فرماید: «این هفته وحدت، این هفته مشترک الاحترام بین مسلمین را قدر بدانید ، همه سعی کنند وحدت و در یک جبهه قرار گرفتن نیروهای مسلمین را که رمز سعادت و مایه سربلندی مسلمین و بزرگترین حربه ملت‌ها در مقابل استکبار جهانی است ، مغتنم بشمارند و قدر بدانند».

جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توطئه های مختلف استکبار جهانی مواجه شد . حیله ها و توطئه های رنگارنگ دشمنان به منظور تضعیف انقلاب اسلامی و رهبری آن ، یکی پس از دیگری به مرحله اجرا درآمده است . یکی از مهم ترین حیله های استکبار ایجاد اختلاف اعم از مذهبی ، قومی ، نژادی و سیاسی بوده که با درایت و دوراندیشی رهبری و همبستگی و پایداری مردم خنثی شده است . آیت الله خامنه ای در بسیاری از موارد از جمله صدور فتوای «مشارکت در نماز جماعت برادران اهل تسنن » ، « حرام بودن اهانت به نمادهای مقدس اهل سنت » و « تدوین منشور وحدت اسلامی » برای انسجام و همگرایی مسلمین جهان ، تلاش کرده است و این امر را موضوعی حیاتی برای دنیای اسلام می داند . آیت الله خامنه ای اتحاد فرقه های مسلمان را موجب اقتدار اسلام و ایجاد ظرفیت برای بهره مندی از منابع سرشار و امکانات مادی و معنوی جهان اسلام می داند و می فرماید : «‌ دنیای اسلام باید متحد باشد . امروز دنیا این را می خواهد . امروز نیازهای جامعه اسلامی ، این را می طلبد که جوامع اسلامی در کنار هم باشند ، اتحاد و اتفاق داشته باشند ، نگذارند دشمنان از ضعف آنها استفاده کنند . » ایشان در مورد اتحاد شیعه و سنی به موضوعی مهم اشاره می کند و می فرماید : " مراد ما از وحدت اسلامی ، یکی شدن عقاید و مذاهب اسلامی نیست... مراد ما از وحدت دنیای اسلام، عدم تنازع است: ... وَلاَ تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا... تنازع نباشد، اختلاف نباشد."

در واقع ، اتحاد و همبستگی بزرگ ترین عامل قدرت و شوکت هر جامعه و امت است ، همچنانکه ذلت و سرافکندگی و سقوط هر امت ریشه در تفرقه و پراکندگی آن دارد . بر همین اساس حضرت علی (ع) در خطبه 192 نهج البلاغه با بیان سرگذشت امت های پیشین ، مردم را به عبرت گرفتن از سرنوشت آنها و تفکر در علل تعالی و سقوط آنها، فراخوانده است و بعد از تحلیل این امر، مسلمانان را به کارهایی که موجب عزت و شوکت و قدرتشان می شود، تشویق فرموده است . آن حضرت می فرماید : « آن اموری که موجب عزت و شوکت امت های گذشته شد، دوری گزیدن از پراکندگی و همت گماشتن و توصیه و ترغیب یکدیگر به رعایت همبستگی بود. آنها از هر امری که ستون فقرات امتشان را می شکست و قدرتشان را سست می کرد، دوری می گزیدند».

امروزه می توانیم نتیجه وحدت و یکدلی را در جنبشهای اسلامی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به خوبی مشاهده کنیم . قطعاً علت مهم پیروزی این انقلابها و سرنگون کردن مظاهر بیداد و ظلم ، وحدت و یکپارچگی مردم و تکیه بر خواسته های معقول آنهاست که این موضوع نیز ، حاصل بیداری اسلامی آنهاست . بی تردید ، اگر در این اتحاد و همبستگی خللی وارد شود ، خیلی زود عاملان وابسته به بیگانه به خودنمایی خواهند پرداخت و مستکبران نیز مجالی بیشتر برای تسلط بر ثروت و امکانات این کشورها خواهند یافت . امید آن می رود که مسلمانان با اقتدا به پیامبر بزرگ خود ، با وحدت و یکپارچگی ، بصیرت کامل و نیز شناخت اهداف دشمن ، بتوانند در راهی که انتخاب نموده‌اند پیروز و سربلند شوند .

R A H A
02-09-2012, 07:47 PM
(http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38253235295926293231.gif)

اینک منم؛ ایستاده بر کرانه جاویدِ تصویر و تخیّل.

فرو می‏روم در عمیقِ هزاره‏ های دور دست.
زمین را می‏شکافم و خاطراتِ کهن را بیرون می‏کشم.

پس آن زمان که ابابیل، خدای کعبه را به وضوح فریاد زدند،
همزمان، خدای ابابیل، آخرین سخن را و حجّت را تمام کرد؛
مردی که آخرین کلام را به لب دارد و آخرین اعجاز را،
مردی که از راه می‏رسد.

امشب وعده‏گاهِ دیرین است.
آتشِ آتشکده بزرگ را جز به خنکای نسیمی از آسمان رسیده،
مگر می‏توان فرو نشاند؟

طاقِ بلند ظلم، کسری
جز به قدرتی عظیم‏ تر،
مگر شکسته خواهد شد؟

تورات را می‏گشایم؛ نام تو،
چشمانم را نوازش می‏دهد و انجیل مقدس،
در جای جایش تو را زمزمه می‏کند.

اینک، وعده دیرسال عیسای بزرگ است
که چنین بشکوه، سر برآورده است.
چه ائتلاف رفیعی!

ایمانِ پدرِ ایمان، ابراهیم، عظمت توفان نوح،
ید بیضا و عصای موسی، احیای مردگانِ استخوان شده،
سلطنت سلیمان، عدل داوود، صبر ایوب،
کلامِ تورات، حقیقت انجیل؛ آن‏که را که از او سخن می‏گویم،
ائتلافِ بزرگِ همه آسمانیان تاریخ است.
پس اینک خود، به تمامی، گفتنی‏ ها را گفته است.
اینک پیکِ آخرین را باید دریافت.

از راه که می‏رسد،
همچنان که سنگین‏ ترین برگِ تاریخ، ورق می‏خورد،
جبلِ «نور» لرزه‏ای شیرین را بر پیکر خود حس می‏کند
و «حرا» خود را برای چهل سال انتظار، آماده می‏سازد.

از راه که می‏رسد، عرقِ شرمی بر جبین مکه می‏نشیند
از جفاکاریِ شب پرستانی که ستاره فرو چکیده را تاب نخواهند آورد.

شهرها، اهالی خود را خوب می‏شناسد؛
آنها، ظلمتِ مطلقِ بت‏خانه‏ها را بیشتر می‏پسندند؛
این طریقی است که قرن‏ها آموخته‏ اند.

هان ای ستاره! فرود آ.
فرود آی، که چشمانِ به راه مانده،
دیری است بر خاکِ وعده‏ گاه ‏های مقدّس زمین خشکیده ‏اند.
دردا! غافلند که هیچ ستاره‏ای هرگز از زمین نمی‏روید،
که تو از آسمان زاده خواهی شد.

فرود آی! که هر آینه، نام تو،
شوق دیر سال زمین را سرشار می‏کند.

پس زمین را بگویید که:
هان! تو اینک میزبانِ بزرگ کهکشانی.
دریاب این ستاره کهن را که اینک زاده می‏شود.

R A H A
02-09-2012, 07:47 PM
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03078800812505609113.gif



حوادث شب ولادت




در روایات ما آمده است که در شب ولادت آنحضرت‏حوادث مهم و اتفاقات زیادى در اطراف جهان بوقوع پیوست که‏پیش از آن سابقه نداشت و یا اتفاق نیفتاده بود که از جمله‏«ارهاصات‏»بوده بدانگونه که در داستان اصحاب فیل ذکر شد،و در قصیده معروف برده نیز آمده که چند بیت آن چنین است:
یوم تفرس منه الفرس انهم قد انذروا بحلول البؤس و الفئم و بات ایوان کسرى و هو منصدع کشمل اصحاب کسرى غیر ملتئم النار خامدة الانفاس من اسف علیه و النهر ساهى العین من سدم و ساء ساوه ان غاضت‏بحیرتها و رد واردها بالغیظ حین ظم کان بالنار ما بالماء من بلل حزنا و بالماء ما بالنار من ضرم
و شاید جامعترین حدیث در اینباره حدیثى است که مرحوم صدوق‏«ره‏»در کتاب امالى بسند خود از امام صادق علیه السلام‏روایت کرده و ترجمه‏اش چنین است که آنحضرت فرمود:
ابلیس به آسمانها بالا مى‏رفت و چون حضرت عیسى‏«ع‏»بدنیا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا مى‏رفت،و هنگامیکه رسولخدا«ص‏»بدنیا آمد از همه آسمانهاى هفتگانه‏ممنوع شد،و شیاطین بوسیله پرتاب شدن ستارگان ممنوع‏گردیدند،و قریش که چنان دیدند گفتند:
قیامتى که اهل کتاب مى‏گفتند بر پا شده!
عمرو بن امیه که از همه مردم آنزمان به علم کهانت وستاره شناسى داناتر بود بدانها گفت:بنگرید اگر آن ستارگانى‏است که مردم بوسیله آنها راهنمائى مى‏شوند و تابستان و زمستان‏از روى آن معلوم گردد پس بدانید که قیامت‏بر پا شده و مقدمه‏نابودى هر چیز است و اگر غیر از آنها است امر تازه‏اى اتفاق‏افتاده.
و همه بتها در صبح آن شب به رو در افتاد و هیچ بتى درآنروز بر سر پا نبود،و ایوان کسرى در آن شب شکست‏خورد وچهارده کنگره آن فرو ریخت.و دریاچه ساوه خشک شد.ووادى سماوه پر از آب شد.
آتشکده‏هاى فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گردید.
و مؤبدان فارس در خواب دیدند شترانى سخت اسبان عربى‏را یدک مى‏کشند و از دجله عبور کرده و در بلاد آنها پراکنده‏شدند،و طاق کسرى از وسط شکست‏خورد و رود دجله در آن‏وارد شد.
و در آن شب نورى از سمت‏حجاز بر آمد و همچنان بسمت‏مشرق رفت تا بدانجا رسید،فرداى آن شب تخت هر پادشاهى‏سرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند که در آنروز سخن‏نمى‏گفتند.
دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید،وهر کاهنى که بود از تماس با همزاد شیطانى خود ممنوع گردید ومیان آنها جدائى افتاد.
آمنه گفت:بخدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دستهاى‏خود را بر زمین گذارد و سر بسوى آسمان بلند کرد و بدان‏نگریست،و نورى از من تابش کرد و در آن نور شنیدم گوینده‏اى‏مى‏گفت:تو آقاى مردم را زادى او را محمد نام بگذار.
آنگاه او را بنزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته‏بود به عبد المطلب گزارش دادند،عبد المطلب او را در دامن‏گذارده گفت:
الحمد لله الذى اعطانى هذا الغلام الطیب الاردان قد ساد فى المهد على الغلما
ستایش خدائى را که بمن عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبورا که در گهواره بر همه پسران آقا است.
آنگاه او را به ارکان کعبه تعویذ کرد. (1) و در باره او اشعارى‏سرود.
و ابلیس در آن شب یاران خود را فریاد زد(و آنها را بیارى‏طلبید)و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند:اى سرور چه چیزتو را بهراس و وحشت افکنده؟گفت:واى بر شما از سر شب تابحال اوضاع آسمان و زمین را دگرگون مى‏بینم و بطور قطع درروى زمین اتفاق تازه و بزرگى رخ داده که از زمان ولادت عیسى‏بن مریم تاکنون سابقه نداشته،اینک بگردید و به بینید این اتفاق‏چیست؟
آنها پراکنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند:ما که تازه‏اى‏ندیدیم.
ابلیس گفت:این کار شخص من است آنگاه در دنیابجستجو پرداخت تا به حرم-مکه-رسید،و مشاهده کرد فرشتگان اطراف آنرا گرفته‏اند،خواست وارد حرم شود که فرشتگان بر اوبانگ زده مانع ورود او شدند،بسمت غار حرى رفت و چون‏گنجشکى گردید و خواست در آید که جبرئیل بر او نهیب زد:
-برو اى دور شده از رحمت‏حق!ابلیس گفت:اى جبرئیل‏از تو سؤالى دارم؟
گفت:بگو،پرسید:از دیشب تاکنون چه تازه‏اى در زمین رخ‏داده؟
پاسخداد:محمد-صلى الله علیه و آله-بدنیا آمده.
شیطان پرسید:مرا در او بهره‏اى هست؟گفت:نه.
پرسید:در امت او چطور؟
گفت:آرى.ابلیس که این سخن را شنید گفت:خوشنود وراضیم.
و در حدیث دیگرى که در کتاب کمال الدین نقل کرده‏چنین است که در شهر مکه شخصى یهودى سکونت داشت ونامش یوسف بود،وى هنگامى که ستارگان را در حرکت وجنبش مشاهده کرد با خود گفت:این تحولات آسمانى بخاطرولادت همان پیغمبرى است که در کتابهاى ما ذکر شده که‏چون بدنیا آید شیاطین رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوع‏گردند. و چون صبح شد بمجلسى که چند تن از قریش در آن بودندآمد و بدانها گفت:آیا دوش در میان شما مولودى بدنیا آمده؟
گفتند:نه.
گفت:سوگند به تورات که وى بدنیا آمده و آخرین پیمبران‏است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است.
این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و بخانه‏هاى‏خود رفتند داستان گفتگوى با آن یهودى را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند:آرى دیشب در خانه عبد الله بن‏عبد المطلب پسرى متولد شده.
این خبر را بگوش یوسف یهودى رساندند،وى پرسید:آیا این‏مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کردم بدنیا آمده یا بعد ازآن؟گفتند:پیش از آن!گفت:آن مولود را بمن نشان دهید.
قریشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند:فرزندخود را بیاور تا این یهودى او را به‏بیند،و چون مولود را آوردند ویوسف یهودى او را دیدار کرد جامه از شانه مولود کنار زد وچشمش به خال سیاه و درشتى که روى شانه وى بود بیفتاد دراینوقت قرشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد یهودى‏عارض شد و بزمین افتاد قرشیان تعجب کرده و خندیدند.
یهودى برخاست و گفت:آیا مى‏خندید؟باید بدانید که این پیغمبر پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما مى‏نهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودى را براى یکدیگر تعریف‏مى‏کردند.
و در حدیثى که مرحوم کلینى شبیه به روایت‏بالا از مردى ازاهل کتاب نقل کرده آنمرد کتابى به قرشیان که ولید بن مغیرة وعتبة بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو کرده و گفت:نبوت‏از خاندان بنى اسرائیل خارج شد و بخدا این مولود همان کسى‏است که آنها را پراکنده و نابود سازد!
قریش که این سخن را شنیدند خوشحال شدند،مرد کتابى‏که دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت:خورسند شدید! بخداسوگند این مولود چنان سطوت و تسلطى بر شما پیدا کند که‏زبانزد مردم شرق و غرب گردد.
ابو سفیان از روى تمسخر گفت:او بمردم شهر خود تسلطمى‏یابد!
و نظیر آنچه در روایات ما آمده برخى از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده اما در بسیارى از آنها این حوادث‏قبل از بعثت رسولخدا«ص‏»ذکر شده نه مقارن ولادت.
مانند روایاتى که در سیره ابن هشام و تاریخ‏طبرى و جاهاى دیگر است و در صحیح بخارى نیز از ابن عباس روایت‏شده (2) و فخر رازى نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمع‏الآن یجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیرهاى شهاب همین گفتار را داشته و اقوالى در اینباره نقل‏کرده (4) و از ابى بن کعب نیز حدیثى در اینمورد نقل کرده‏اند که‏گفته است:
«لم یرم بنجم منذ رفع عیسى علیه السلام حتى بعث رسول‏الله-صلى الله علیه و آله-» (5) و در اشعار بعضى از شاعران‏عرب نیز قسمتى از این حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعارزیر که از شاعرى بنام قیروانى نقل شده که مى‏گوید:
و صرح کسرى تداعى من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذامیل‏و نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسل‏خرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمى الجن بالشعل

http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/03078800812505609113.gif

R A H A
02-09-2012, 07:48 PM
تو را چه زیبا سرود خداوندِ کائنات
با واژه‏هایی از جنس نور.

پروانه شاخساران آسمان!
هر آنچه آینه، روبرویت آغوش گشوده‏اند
تا تو را در خویش تکرار کنند.

هر آنچه آسمان، ببه خاک افتاده‏اند
تا گام‏هایت را به سجده ببوسند.

بزرگمرد تاریخ!
بهار از سر انگشتان تو به شکوفه می‏نشیند.

خورشید، از گوشه پیشانی بلندت طلوع می‏کند.
تو را با کدام کلماتِ محدود؟
که نمی‏گنجی نه در کلام، نه در کلمه.

خورشیدی سرشار در دست‏هایت،
ملائک به دست بوسی‏ات مباهات می‏کنند.

سرشار از چشمه مهتاب!
هر چه پروانه بر گردت بال می‏زنند،
هر چه آسمان، روبرویت دریچه می‏شود برای پرواز.

می‏آیی؛ ایوانِ کفر ویران می‏شود از ایمانِ چشم‏هایت.
شب، مچاله می‏شود زیرِ قبایِ گسترده آسمان،
در روزی پایان‏ناپذیر؛ آن چنان روشن که هزاران خورشید،
گویی در آن به طلوع نشسته‏اند.

می‏آیی، وعده آمدنت را دهان به دهان
از تورات تا انجیل کِل می‏کشند.

می‏آیی و حرا، روی دو زانو می‏نشیند و انتظار می‏کشد.
می‏آیی و مکّه می‏پیچد در حریری از نور و رنگ.
می‏آیی و از کشتگاهِ آسمان، خورشید برایت می‏آورند، ملائک.

کعبه در پوست نمی‏گنجد.
تو را خدای بزرگ خلق کرده است؛
از آبشارها و نور که موج می‏زنی و می‏تابی.
تو را با کلماتی سبز باید سرود.

ای آخرین رسول خدا در زمین!
آمدی تا دهانِ به حیرت گشوده آینه‏ها،
نامت را تکثیر کنند در همه زاویه‏های تاریخ.

دف می‏زنند و کل می‏کشند آمدنت را،
هر آن چه که پیش از تو
سر در گریبانِ انتظار فرو برده بودند.

شهاب‏های سرگردان می‏چرخند حول نامت.
به یمن آمدنت، هر چه بهار در سراشیب سکون و سکوت
بار دیگر به جوانه نشسته است.

R A H A
02-09-2012, 07:48 PM
http://www.nooreaseman.com/noraseman/nooreaseman/gol/nooreaseman_ir%20%2843%29.gif

http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89850533541122967554.jpg

آسمان می‏خندد این اتفاق زیبا را و زمین کل می‏کشد این پیوند آسمانی را.
چه طرب‏انگیز است آفتاب امروز مکه! چه روح‏فزاست هلهله ممتد نخلستان‏های عرب!
چشم‏های ملایک، با لهجه‏ای بارانی شادباش می‏گوید این وصلت خوش‏آیند را.
امشب، شب ازدواج ملکه حجاز است؛ اما نه با شاهزادگان یمنی و نه با تاجران مکی؛ با کسی که پادشاه بی‏تاج و تخت زمین و آسمان است.
با کسی که تمام کائنات، بهانه خلقت اوست و آفتاب، به طمع دیدار او هر روز طلوع می‏کند، با کسی که خداوند او را «رَحْمَهً لِلْعالَمینَ» نامید.
خدیجه، به خانه‏ای می‏آید که زینتی جز حضور همیشگی ملایک ندارد؛ خانه‏ای که جز صدای محمد، هیچ موسیقی دل‏نشینی را نمی‏شناسد، خانه‏ای که افق‏های روشن آسمان، چشم به آستان بی‏آلایش آن دوخته‏اند.
خدیجه، جان پیامبر می‏شود. تمام ثروت خود را در محمد خلاصه می‏کند.
و خدیجه به خانه محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏آید تا مرهم زخم‏های فردای محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله شود.
علی خالقی

http://www.nooreaseman.com/noraseman/nooreaseman/gol/nooreaseman_ir%20%2843%29.gif

R A H A
02-09-2012, 07:50 PM
پيامبر اکرم(ص) از نگاه امام صادق(ع)

در طول تاريخ بشريت، کم تر انسانی وجود دارد که مانند پيامبراسلام تمام خصوصيات زندگی اش به طور واضح و روشن بيان و ثبت‏شده‏باشد.
خداوند متعال در قرآن کريم کتابی که خود حافظ اوستو بدون‏هيچ تغييری تا قيامت‏باقی است‏با زيباترين عبارات و کامل‏ترين‏بيانات، آن حضرت را معرفی نموده و با عالي‏ترين صفات ستوده است.
خداوند متعال مي‏فرمايد: «انک لعلی خلق عظيم‏»; ای پيامبر!
تو بر اخلاقی عظيم استوار هستی.
نيز مي‏فرمايد: «محمد رسول‏الله و الذين معه اشداو علی الکفاررحماء بينهم. »محمد(ص) فرستاده خداست و کسانی که با اوهستند در برابر کفار سر سخت و در ميان خود مهربانند.
محققان، تاريخ نويسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگی حضرت‏محمد(ص) سخن گفته‏اند.
اما ائمه عليهم السلام با نگاهی ژرف و دقيق سيمای آن شخصيت‏بي‏نظير و در يکتای عالم خلقت را به تماشا نشسته، به معرفی زندگی،مبارزات و آموزه‏های آن حضرت پرداختند.
در اين نوشتار بر آنيم تا گوشه هايی از زندگی و شخصيت‏حضرت‏محمد(ص) را از نگاه امام صادق(ع) به تماشا بنشينيم.

R A H A
02-09-2012, 07:51 PM
تولد نور
امام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسی فرمود: پيامبر اکرم(ص)فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگی نور خودش آفريد نيز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اکرم(ص)فرمود: «ای محمد! قبل از اين که آسمان‏ها، زمين، عرش و دريا راخلق کنم. نور تو و علی را آفريدم...».
ثقه‏الاسلام کلينی(ره) مي‏نويسد: امام صادق(ع) فرمود: «هنگام ولادت‏حضرت رسول اکرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامی پيامبر)بود. يکی از آن دو به ديگری گفت: آيا مي‏بينی آنچه را من‏مي‏بينم؟
ديگری گفت: چه مي‏بيني؟ او گفت: اين نور ساطع که ما بين مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همين حال، ابوطالب(ع) وارد شد و به‏آن‏ها گفت:
چرا در شگفتيد؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به اوگفت: مي‏خواهی بشارتی به تو بدهم؟ او گفت: آری. ابو طالب گفت:
از تو فرزندی به وجود خواهد آمد که وصی اين نوزاد، خواهد بود .

R A H A
02-09-2012, 07:55 PM
نام‏های پيامبر (ص)
کلبی، از نسب شناسان بزرگ عرب مي‏گويد: امام صادق(ع) از من‏پرسيد: در قرآن چند نام از نام‏های پيامبر خاتم(ص) ذکر شده است؟
گفتم: دو يا سه نام.
امام صادق(ع) فرمود: ده نام از نام‏های پيامبر اکرم در قرآن‏آمده است: محمد، احمد، عبدالله، طه، يس، نون، مزمل، مدثر، رسول‏و ذکر.

سپس آن حضرت برای هر اسمی آيه‏ای تلاوت فرمود. نيز فرمود:
«ذکر» يکی از نام‏های محمد(ص) است و ما (اهل‏بيت) «اهل ذکر»هستيم. کلبی! هر چه مي‏خواهی از ما سؤال کن.
کلبی مي‏گويد: (از ابهت صادق آل محمد(ع‏» به خدا سوگند! تمام‏قرآن را فراموش کردم و يک حرف به يادم نيامد تا سؤال کنم.
برخی چهارصد نام و لقب پيامبر(ص) که در قرآن آمده است، را برشمرده‏اند.

R A H A
02-09-2012, 07:57 PM
عظمت نام محمد(ص)
جلوه نام محمد(ص) برای امام صادق(ع) به گونه‏ای بود که هر گاه‏نام مبارک حضرت محمد(ص) به ميان مي‏آمد، عظمت و کمال رسول‏خدا(ص) چنان در وی تاثير مي‏گذاشت، که رنگ چهره‏اش گاهی سبز وگاهی زرد مي‏شد، به طوری که آن حضرت در آن حال، برای دوستان نيزنا آشنا مي‏نمود.
امام صادق(ع) گاهی بعد از شنيدن نام پيامبر(ص) مي‏فرمود: جانم‏به فدايش. اباهارون مي‏گويد: روزی به حضور امام صادق(ع) شرفياب‏شدم. آن حضرت فرمود: اباهارون! چند روزی است که تو را نديده‏ام.
عرض کردم: خداوند متعال به من پسری عطا فرمود. آن حضرت فرمود:
خدا او را برای تو مبارک گرداند چه نامی برای او انتخاب‏کرده‏اي؟ گفتم: او را محمد ناميده‏ام.
امام صادق(ع) تا نام محمد را شنيد (به احترام آن حضرت) صورت‏مبارکش را به طرف زمين خم کرد، نزديک بود گونه‏های مبارکش به‏زمين بخورد.
آن حضرت زيرلب گفت: محمد، محمد، محمد. سپس فرمود: جان خودم،فرزندانم، پدرم و جميع اهل زمين فدای رسول خدا(ص)باد! او رادشنام مده! کتک نزن! بدی به او نرسان! بدان! در روی زمين‏خانه‏ای نيست که در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر اين که آن‏خانه در تمام ايام مبارک خواهد بود.

R A H A
02-09-2012, 07:58 PM
سيمای محمد(ص)
امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن(ع) از دائي‏اش، «هند بن ابي‏هاله‏»که در توصيف چهره پيامبر(ص) مهارت داشت، در خواست‏نمود تا سيمای دل آرای خاتم پيامبران(ص) را برای وی توصيف‏نمايد. هند بن ابی هاله در پاسخ گفت: «رسول خدا(ص) در ديده‏هابا عظمت مي‏نمود، در سينه‏ها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا، مويش‏نه پيچيده و نه افتاده، رنگش سفيد و روشن، پيشانيش گشاده،ابروانش پرمو و کمانی و از هم گشاده، در وسط بينی برآمدگي‏داشت، ريشش انبوه، سياهی چشمش شديد، گونه هايش نرم و کم‏گوشت.دندان هايش باريک و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه‏رفتن با وقار حرکت مي‏کرد. وقتی به چيزی توجه مي‏کرد به طور عميق‏به آن مي‏نگريست، به مردم خيره نمي‏شد، به هر کس مي‏رسيد سلام‏مي‏کرد، همواره هادی و راهنمای مردم بود.
برای از دست دادن امور دنيايی خشمگين نمي‏شد. برای خدا چنان غضب‏مي‏نمود که کسی او را نمي‏شناخت. اکثر خنديدن آن حضرت تبسم بود،برترين مردم نزد وی کسی بود که، بيشتر مواسات و احسان و ياري‏مردم نمايد...»
سعدی با الهام از روايات، در اشعار زيبايی آن حضرت را چنين‏توصيف نمود:
ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نرويد به اعتدال محمد قدر فلک را کمال ومنزلتی نيست در نظر قدر با کمال محمد وعده ديدار هر کسی به قيامت ليله اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خليل و موسی وعيسی آمده مجموع در ظلال محمد عرصه گيتی مجال همت او نيست روز قيامت نگر مجال محمد و آنهمه پيرايه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد شمس و قمر در زمين حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد همچو زمين خواهد آسمان که بيفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شايد اگر آفتاب و ماه نتابد پيش دو ابروی چون هلال محمد چشم مرا تا بخواب ديد جمالش خواب نميگيرد از خيال محمد سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد

R A H A
02-09-2012, 07:58 PM
اوصاف پيامبر در تورات و انجيل
خداوند متعال در وصف پيامبر(ص) فرمود:«الذين ءاتينهم الکتب‏يعرفونه کما يعرفون ابناءهم و ان فريقا منهم ليکتمون الحق و هم‏يعلمون‏»
کسانی که کتاب آسمانی به آنان داديم، او را همچون فرزندان خودمي‏شناسند; (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان مي‏کنند.
امام صادق(ع) فرمود:«يعرفونه کما يعرفون ابناءهم‏» زيراخداوند متعال در تورات و انجيل و زبور، حضرت محمد(ص)، مبعث،مهاجرت، و اصحابش را چنين توصيف نمود:«محمد رسول‏الله و الذين‏معه اشداء علی الکفار رحماء بينهم...»
محمد(ص) فرستاده خداست; و کسانی که با او هستند در برابر کفارسرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند. پيوسته آن‏ها را در حال‏رکوع و سجود مي‏بينی، در حالی که همواره فضل خدا و رضای او راطلبند. نشانه آن‏ها در صورتشان از اثر سجده نمايان است. اين،توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است... .

امام صادق(ع) فرمود: اين، صفت رسول خدا(ص) و اصحابش در تورات وانجيل است. زمانی که خداوند پيامبر خاتم(ص) را به رسالت مبعوث‏نمود اهل کتاب (يهود و نصاری) او را شناختند اما نسبت‏به اوکفر ورزيدند، همان گونه که خداوند متعال فرمود: «فلما جاءهم‏ما عرجوا کفروا به‏»هنگامی که اين پيامبر نزد آن‏ها آمد که(از قبل) او را شناخته بودند، به او کافر شدند.
خداوند متعال در قرآن کريم، در وصف پيامبر(ص) مي‏فرمايد: «و ماارسلناک الا رحمه للعالمين‏»ما تو را جز برای رحمت جهانيان‏نفرستاديم. قرآن نيز مي‏فرمايد:اشداء علی الکفار رحماءبينهم...»،
در برابر کفار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند. اين دوچگونه با هم جمع مي‏شوند؟
توجه به اين آيه برای طرفداری انديشه تسامح و تساهل ضروری است.
آيا ممکن است کامل‏ترين انسان، که با کامل‏ترين کتاب آسمانی براي‏هدايت تمام جهانيان مبعوث گرديده است در مقابل دشمنان دين هيچ‏عکس العملی جز مهربانی نداشته باشد؟!
برای اداره جامعه دينی و بقای آن بايد در مقابل دشمنان دين‏ايستاد شدت عمل نسبت‏به کافران و مبارزه با آن‏ها برای از بين‏بردن موانع هدايت عين رحمت است.

R A H A
02-09-2012, 07:58 PM
برترين مخلوق
حسين بن عبدالله مي‏گويد: به امام صادق(ع) عرض کردم: آيا رسول‏خدا(ص) سرور فرزندان آدم بود؟ آن حضرت فرمود: قسم به خدا، اوسرور همه مخلوقات خداوند بود. خدا هيچ مخلوقی را بهتر ازمحمد(ص) نيافريد.
امام صادق(ع) در حديث ديگری فرمود: چون رسول خدا(ص) را به‏معراج بردند جبرئيل تا مکانی با وی همراه بود و از آن به بعداو را همراهی نمي‏کرد. پيامبر(ص) فرمود: جبرئيل، در چنين حالي‏مرا تنها مي‏گذاري؟! جبرئيل گفت: تو برو. سوگند به خدا در جايي‏قدم گذاشته‏ای که هيچ بشری قدم نگذاشته و بيش از تو بشری به آن‏جا راه نيافته است.
معمر بن راشد مي‏گويد: از امام صادق(ع) شنيدم که فرمود: يک نفريهودی خدمت رسول خدا(ص) رسيد و به دقت او را نگريست.
پيامبر اکرم(ص) فرمود: ای يهودی! چه حاجتی داري؟ يهودی گفت:
آيا تو برتری يا موسی بن عمران; آن پيامبری که خدا با او تکلم‏کرد و تورات و انجيل را بر او نازل نمود، و به وسيله عصايش‏دريا را برای او شکافت و به وسيله ابر بر او سايه افکند؟
پيامبر(ص) فرمود: خوش آيند نيست که بنده خود ستايی کند ولکن(در جوابت) مي‏گويم که حضرت آدم(ع) وقتی خواست از خطای خود توبه‏کند، گفت: «اللهم انی اسالک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لي‏»،خدايا! به حق محمد و آل محمد از تو مي‏خواهم که مرا عفو نمايی.
خداوند نيز توبه‏اش را پذيرفت. حضرت نوح(ع) وقتی از غرق شدن دردريا ترسيد گفت «اللهم انی اسالک بحق محمد و آل محمد لماانجيتنی من‏الغرق‏»; خدايا به حق محمد و آل محمد از تو در خواست‏مي‏کنم. مرا از غرق شدن نجات بدهی. خداوند نيز او را نجات داد.
حضرت ابراهيم(ع) در داخل آتش گفت:«اللهم انی اسالک بحق محمد وآل محمد لما انجيتنی منها»; خدايا! به حق محمد و آل محمد ازتو مي‏خواهم که مرا از آتش نجات دهی. خداوند نيز آتش را برای اوسرد و گوارا نمود.
حضرت موسی(ع) وقتی عصايش را به زمين انداخت و در خود احساس ترس‏نمود گفت: «اللهم انی اسالک بحق محمد و آل محمد لما امنتني‏»;خدايا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مي‏نمايم که مراايمن گردانی. خداوند متعال به او فرمود:«لاتخف انک انت‏الاعلي‏»نترس. مسلما تو برتری.
ای يهودی، اگر موسی(ع) امروز حضور داشت و مرا درک مي‏کرد و به‏من و نبوت من ايمان نمي‏آورد. ايمان و نبوتش هيچ نفعی به حال اونداشت.
ای يهودی! از ذريه من شخصی ظهور خواهد کرد به نام مهدی(ع) که‏زمان خروجش عيسی بن مريم برای ياری او فرود مي‏آيد و پشت‏سر اونماز مي‏خواند.

R A H A
02-09-2012, 07:59 PM
سياستمداری پيامبر(ص)
در عرف جهانی امروز «سياست‏» را به معنای نيرنگ و دروغ براي‏کسب قدرت و سلطه بر مردم تعريف مي‏کنند، اما «سياست‏» در لغت،به معنای «اداره کردن امور مملکت و حکومت کردن است‏». خداوندمتعال پيامبر خاتم(ص) جانشينان بر حق او، ائمه معصومين را ازبهترين سياستمداران شمرده است در زيارت جامعه، در وصف ائمه‏عليهم السلام که پرورش يافتگان مکتب نبوتند، آمده است: «وساسه‏العباد».
فضيل بن يسار مي‏گويد: از امام صادق(ع) شنيدم که به بعضی ازاصحاب قيس ماصر فرمود: خداوند عز و جل پيغمبرش را تربيت‏کرد و نيکو تربيت فرمود. چون تربيت او را تکميل نمود، فرمود:
«انک لعلی خلق عظيم‏»; تو بر اخلاق عظيمی استواری. سپس امر دين‏و امت را به او واگذار نمود تا سياست و اداره بندگانش را به‏عهده بگيرد، سپس فرمود: «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم‏عنه فانتهوا»، آنچه را رسول خدا برای شما آورد، بگيريد،(و اجرا کنيد) و از آنچه نهی کرد، خود داری نماييد. رسول‏خدا(ص) استوار، موفق و مويد به روح القدس بود و نسبت‏به سياست‏و تدبير خلق هيچ گونه لغزش و خطايی نداشت و به آداب خدا تربيت‏شده بود،... .

R A H A
02-09-2012, 07:59 PM
زهد و وارستگی
حضرت محمد(ص) هرگز نسبت‏به دنيا و لذايذ زودگذر آن ميلی نشان‏نداد و به آن، توجهی نکرد. آن حضرت برای هدايت مردم و رساندن‏آن‏ها به سعادت دنيا و آخرت وارد عرصه سياست‏شد.
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: روزی رسول خدا(ص) در حالی که محزون‏بود، از منزل خارج شد فرشته‏ای بر او نازل شد، در حالی که کليدگنج‏های زمين را به همراه داشت. فرشته گفت: ای محمد(ص)، اين‏کليدهای گنج‏های زمين است. پروردگارت مي‏فرمايد: اين کليدها رابگير و در گنج‏های زمين را باز کن و آنچه مي‏خواهی از آن استفاده‏نما. بدون اين که نزد من ذره‏ای از آن‏ها کم شود.
پيامبر(ص) فرمود: دنيا خانه کسی است که خانه (واقعی) ندارد.
کسانی دور آن جمع مي‏شوند که عقل ندارند.
فرشته گفت: به آن خدايی که تو را به حق مبعوث نمود! وقتی درآسمان چهارم کليدها را تحويل مي‏گرفتم، همين سخن را از فرشته‏ديگری شنيدم.
ابن سنان مي‏گويد: امام صادق(ع) فرمود: مردی نزد پيامبر(ص) آمد،در حالی که آن حضرت روی حصيری نشسته بود که زبری آن بر بدن آن‏حضرت اثر گذاشته بود، و بر بالشی از ليف خرما تکيه نموده بود،که بر گونه‏های گلگونه‏اش نفوذ کرده بود. آن مرد در حالی که‏جاهای اثر کرده را مسح مي‏نمود، گفت: کسری و قيصر (پادشاهان‏ايران و روم) هرگز چنين راضی نمي‏شوند و بر حرير و ديبامي‏خوابند و تو (که سرور مخلوقات خدايی) بر اين حصير!
پيامبر(ص) فرمود: به خدا من از آن‏ها برتر و گرامي‏تر هستم. من‏کجا و دنيا کجا! مثال زورگذر بودن دنيا، مثال شخصی است که بردرختی سايه دار عبور مي‏کند، لحظه هايی از سايه درخت استفاده‏مي‏کند و وقتی سايه تمام شد، از آن جا کوچ مي‏کند و درخت را رهامي‏کند.
هيچ زمينه‏ای از زندگی پيامبر(ص) نيست، مگر اين که امام صادق(ع)در آن زمينه سخنانی با ارزش دارد.
به عنوان حسن ختام، به ذکر خطبه‏ای از آن حضرت در توصيف‏پيامبر(ص) اکتفا مي‏کنيم.

R A H A
02-09-2012, 08:00 PM
خطبه امام صادق(ع) در وصف حضرت محمد(ص)
برد باری، وقار و مهربانی خدا سبب شدتا گناهان بزرگ و کارهاي‏زشت مردم مانع نشود که دوست‏ترين و شريف‏ترين پيغمبرانش، يعني‏محمد بن عبدالله(ص) را برای مردم بر گزيند.
محمد بن عبدالله(ص) در حريم عزت تولد يافت: در خاندان شرافت‏اقامت گزيد، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بيان‏کردند و حکميان در وصفش انديشه نمودند، او پاکدامنی بی نظير،هاشمی نسبی بی مانند و بی مانندی از اهل مکه بود.
حيا صفت او بود و سخاوت طبيعتش، بر متانت‏ها و اخلاق نبوت سرشته‏شده بود. اوصاف خويشتن داري‏های رسالت‏بر او مهر شده بود تا آن‏گاه که مقدرات و قضا و قدر الهی عمر او را به پايان رسانيد وحکم حتمی پروردگار او را به سرانجامش منتهی ساخت. هر امتی، امت‏پس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تاپدر بزرگوارش، عبدالله، هر پدری او را به پدر ديگر تحويل داداصل و نسبش به ناپاکی آميخته نشد و ولادت او با ازدواج نا مشروع‏پليد نگشت. ولادتش در بهترين طايفه، گرامي‏ترين نواده (بني‏هاشم)، شريف‏ترين قبيله (فاطمه مخزوميه) و محفوظترين شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترين دامن بود.
خدا او را برگزيد، پسنديد و انتخاب کرد سپس کليدهای دانش وسرچشمه‏های حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت‏بربندگان و بهار جهانيان باشد.
خداوند کتابی را بر او نازل کرد، که بيان و توضيح هر چيزی درآن است و آن را به لغت عربی، بدون هيچ انحرافی قرار داد، به‏اميد اين که مردم پرهيزکار شوند. آن را برای مردم بيان کرد ومعارف آن را روشن ساخت و با آن، دينش را آشکار ساخت و واجباتي‏را لازم شمرد و حدودی را برای مردم وضع نمود و بيان کرد. آن‏هارا برای مردم آشکار نمود و آن‏ها را آگاه ساخت. آن حضرت در آن‏امور، راهنمايی به سوی نجات و نشانه‏های هدايت‏به سوی خدامي‏باشد.
رسول خدا(ص) رسالتش را تبليغ کرد، ماموريتش را آشکار ساخت،بارهای سنگين نبوت را که به عهده گرفته بود، به منزل رسانيد وبه خاطر پرورگارش صبر کرد و در راهش جهاد نمود.
با برنامه‏ها و انگيزه‏هايی که برای مردم پی ريزی نمود و مناره‏هايی که نشانه‏های آن را بر افراشت، برای امتش خير خواهی کرد، وآن‏ها را به سوی نجات و رستگاری فرا خواند و به ياد خدا تشويق وبه راه هدايت دلالت کرد، تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرت‏نسبت‏به مردم دلسوز و مهربان بود.

fatema
02-09-2012, 08:04 PM
میلاد نبی اکرم نور هدایت و ششمین اختر تابناک آسمان ولایت مبارک باد (http://forum.p30ask.com/post/24/%d9%85%db%8c%d9%84%d8%a7%d8%af-%d9%86%d8%a8%db%8c-%d8%a7%da%a9%d8%b1%d9%85-%d9%86%d9%88%d8%b1-%d9%87%d8%af%d8%a7%db%8c%d8%aa-%d9%88-%d8%b4%d8%b4%d9%85%db%8c%d9%86-%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d8%b1-%d8%aa%d8%a7%d8%a8%d9%86%d8%a7%da%a9-%d8%a2%d8%b3%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d9%84%d8%a7%db%8c%d8%aa-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%da%a9-%d8%a8%d8%a7%d8%af-)
http://www.sabzevar-ershad.ir/admin/news/0121221647-84103170916313188142186431180255226.jpg
عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد